PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سیری در منطق فازی



Y@SiN
09-13-2009, 07:36 PM
مقدمه

از آن زمان كه انسان انديشيدن را آغاز كرد، همواره كلمات و عباراتى را بر زبان جارى ساخته كه مرزهاى روشنى نداشته اند. كلماتى نظير «خوب»، «بد»، «جوان»، «پير»، «بلند»، «كوتاه»، «قوى»، «ضعيف»، «گرم»، «سرد»، «خوشحال»، «باهوش»، «زيبا» و قيودى از قبيل «معمولاً»، «غالباً»، «تقريباً» و «به ندرت». روشن است كه نمى توان براى اين كلمات رمز مشخصى يافت، براى مثال در گزاره «على باهوش است» يا «گل رز زيباست» نمى توان مرز مشخصى براى «باهوش بودن» و «زيبا بودن» در نظر گرفت. اما در بسيارى از علوم نظير رياضيات و منطق، فرض بر اين است كه مرزها و محدوده هاى دقيقاً تعريف شده اى وجود دارد و يك موضوع خاص يا در محدوده آن مرز مى گنجد يا نمى گنجد. مواردى چون همه يا هيچ، فانى يا غيرفانى، زنده يا مرده، مرد يا زن، سفيد يا سياه، صفر يا يك، يا «اين» يا «نقيض اين» . در اين علوم هر گزاره اى يا درست است يا نادرست، پديده هاى واقعى يا «سفيد» هستند يا «سياه».

اين باور به سياه و سفيدها، صفر و يك ها و اين نظام دو ارزشى به گذشته بازمى گردد و حداقل به يونان قديم و ارسطو مى رسد. البته قبل از ارسطو نوعى ذهنيت فلسفى وجود داشت كه به ايمان دودويى با شك و ترديد مى نگريست. بودا در هند، پنج قرن قبل از مسيح و تقريباً دو قرن قبل از ارسطو زندگى مى كرد. اولين قدم در سيستم اعتقادى او گريز از جهان سياه و سفيد و برداشتن اين حجاب دوارزشى بود. نگريستن به جهان به صورتى كه هست. از ديد بودا جهان را بايد سراسر تناقض ديد، جهانى كه چيزها و ناچيزها در آن وجود دارد. در آن گل هاى رز هم سرخ هستند و هم غيرسرخ. در منطق بودا هم A داريم هم نقيض A. در منطق ارسطو يا A داريم يا نقيض A منطق (A يا نقيض A) در مقابل منطق (A و نقيض A). منطق اين يا آن ارسطو در مقابل منطق تضاد بودا.
منطق ارسطو اساس رياضيات كلاسيك را تشكيل مى دهد. براساس اصول و مبانى اين منطق همه چيز تنها مشمول يك قاعده ثابت مى شود كه به موجب آن يا آن چيز درست است يا نادرست. دانشمندان نيز بر همين اساس به تحليل دنياى خود مى پرداختند. گرچه آنها هميشه مطمئن نبودند كه چه چيزى درست است و چه چيزى نادرست و گرچه درباره درستى يا نادرستى يك پديده مشخص ممكن بود دچار ترديد شوند، ولى در يك مورد هيچ ترديدى نداشتند و آن اينكه هر پديده اى يا «درست» است يا «نادرست».
هر گزاره، قانون و قاعده اى يا قابل استناد است يا نيست. بيش از دو هزار سال است كه قانون ارسطو تعيين مى كند كه از نظر فلسفى چه چيز درست است و چه چيز نادرست. اين قانون «انديشيدن» در زبان، آموزش و افكار ما رسوخ كرده است.
منطق ارسطويى دقت را فداى سهولت مى كند. نتايج منطق ارسطويى، «دوارزشى»، «درست يا نادرست»، «سياه يا سفيد» و «صفر يا يك» مى تواند مطالب رياضى و پردازش رايانه اى را ساده كند. مى توان با رشته اى از صفر و يك ها بسيار ساده تر از كسرها كار كرد. اما حالت دوارزشى نيازمند انطباق ورزى و از بين بردن زوايد است. به عنوان مثال هنگامى كه مى پرسيد: آيا شما از كار خود راضى هستيد؟ نمى توان انتظار جواب بله يا خير داشت، مگر آنكه با تقريب بالايى صحبت كنيد. «سورن كيركگارد» فيلسوف اگزيستانسياليست، در سال 1843 كتابى در رابطه با تصميم گيرى و آزاد انديشى به نام «يا اين يا آن» نوشت. او در اين كتاب بشر را برده كيهانى انتخاب هاى «دودويى» در تصميم گيرى هايش ناميد. تصميم گيرى به انجام يا عدم انجام كارى و تصميم گيرى درباره بودن يا نبودن چيزى.
گرچه مى توان مثال هاى فراوانى را ذكر كرد كه كاربرد منطق ارسطويى در مورد آنها صحيح باشد، اما بايد توجه داشت كه نبايد آنچه را كه تنها براى موارد خاص مصداق دارد به تمام پديده ها تعميم داد. در دنيايى كه ما در آن زندگى مى كنيم، اكثر چيزهايى كه درست به نظر مى رسند، «نسبتاً» درست هستند و در مورد صحت و سقم پديده هاى واقعى همواره درجاتى از «عدم قطعيت» صدق مى كند. به عبارت ديگر پديده هاى واقعى تنها سياه يا تنها سفيد نيستند، بلكه تا اندازه اى «خاكسترى» هستند. پديده هاى واقعى همواره «فازى»، «مبهم» و «غيردقيق» هستند. تنها رياضى بود كه سياه و سفيد بود. اين خود چيزى جز يك سيستم مصنوعى متشكل از قواعد و نشانه ها نبود. علم واقعيت هاى خاكسترى يا فازى را با ابزار سياه و سفيد رياضى به نمايش مى گذاشت و اين چنين بود كه به نظر مى رسيد واقعيت ها نيز تنها سياه يا سفيد هستند. بدين ترتيب در حالى كه در تمامى جهان حتى يك پديده را نمى توان يافت كه صددرصد درست يا صددرصد نادرست باشد، علم با ابزار رياضى خود همه پديده هاى جهان را اين طور بيان مى كرد. در اين جا بود كه علم دچار اشتباه شد. در منطق ارسطويى حالت ميانه اى وجود ندارد و شيوه استدلال «قطعى و صريح» است. از طرف ديگر رياضيات فازى بر پايه استدلال تقريبى بنا شده كه منطبق با طبيعت و سرشت سيستم هاى انسانى است. در اين نوع استدلال، حالت هاى صفر و يك تنها مرزهاى استدلال را بيان مى كنند و در واقع استدلال تقريبى حالت تعميم يافته استدلال قطعى و صريح ارسطويى است.
منطق فازى، يك جهان بينى جديد است كه به رغم ريشه داشتن در فرهنگ مشرق زمين با نيازهاى دنياى پيچيده امروز بسيار سازگارتر از منطق ارسطويى است. منطق فازى جهان را آن طور كه هست به تصوير مى كشد. بديهى است چون ذهن ما با منطق ارسطويى پرورش يافته، براى درك مفاهيم فازى در ابتدا بايد كمى تامل كنيم، ولى وقتى آن را شناختيم، ديگر نمى توانيم به سادگى آن را فراموش كنيم. دنيايى كه ما در آن زندگى مى كنيم، دنياى مبهمات و عدم قطعيت است. مغز انسان عادت كرده است كه در چنين محيطى فكر كند و تصميم بگيرد و اين قابليت مغز كه مى تواند با استفاده از داده هاى نادقيق و كيفى به يادگيرى و نتيجه گيرى بپردازد، در مقابل منطق ارسطويى كه لازمه آن داده هاى دقيق و كمى است، قابل تامل است

بیان چند منطق (http://fazi.blogfa.com/post-7.aspx)

ابتدا به چند تعريف زير توجه کنيد.
منطق کلاسيک: منطقي ست که در آن گزاره ها فقط ارزش راست يا دروغ دارند که آنرا منطق ? و ? مي نامند.
منطق چند مقداره: منطقي که علاوه بر ? و ? چند مقدار ديگر را نيز اختيار مي کند.
منطق بينهايت مقداره: در اين منطق ارزش گزاره ها مي تواند هر عدد حقيقي بين ? تا ? باشد.
منطق فازي: نوعي از منطق بينهايت مقداره و در حقيقت يک ابتکار براي بيان رفتار مطلوب سيستم ها با استفاده از زبان روزمره. در واقه منطق فازي يک منطق پيوسته است که از استدلال تقريبي بشر الگوبرداري کرده است.
جايگاه منطق در برداشت از قرآن کريم
منطق صحيح و مناسب به عنوان مبنا و زيربناي فکري در علوم و بويژه در علوم اسلامي نقش اساسي دارد. از اين رو تفسير برخي آيات قرآن بدليل عدم استفاده از منطق مناسب امکان پذير نيست. آيات بسياري در قرآن از مخاطب برهان و دليل تقاضا کرده است که نشان از حاکم بودن منطق در قرآن است. زيرا بدون منطق نمي توان برهان آورد و استدلال استنتاج نمود. براي نمونه مي توانيد به آيات ??? بقره - ??? و ??? اعراف - ?? انبيا - ??? نسا و .... مراجعه کنيد. پس تقريبا جايگاه منطق قرآن برايمان روشن است.
منطق قرآن نمي تواند دو ارزشي باشد. به مثال زير توجه کنيد:
در آيه ?? سوره عنکبوت آمده است: ... ان الصلوه تنهي عن الفحشا و المنکر ... - يعني همانا نماز است که اهل نماز را از هر کار زشت و منکر باز مي دارد. اگر به صورت جمله منطقي اين مطلب را بيان کنيم داريم: اگر فردي نماز بجاي مي آورد آنگاه آن فرد از هر کار زشت و منکر باز داشته مي شود. حال سوال اينست که اغلب افراد نماز بجا مي اورند ولي بعضي اعمال که خود فحشا و منکرند نيز مرتکب مي شوند. توجيه اين عمل چيست؟ پاسخ اين است که نماز خواندن يک مفهوم بينهايت ارزشيست. يعني ارزش نماز اغلب نمازگزاران بين صفر و يک است. از طرف ديگر دوري از فحشا و منکر نيز مي تواند بينهايت ارزشي باشد. يعني ممکن است يک فرد مرتکب فحشا کوچک و يا متوسط و يا بزرگ و يا خيلي بزرگ شود. به عبارت ديگر اعمال منکر يا فحشا درجات بسيار زياد دارند. لذا براساس يک منطق فازي مي توان نتيجه گرفت که اگر درجه قبولي نماز يک فرد فرضا ??? باشد اين فرد حداقل به اندازه ??? از فحشا و منکر به دور است و هر چقدر درجه قبولي نماز افزايش يابد حداقل به همان اندازه از فحشا و منکر دور مي شود. تا جاييکه اگر درجه قبولي ???? باشد اين فرد ???? از فحشا و منکر به دور است.براي اثبات اين حرف به زندگي امامان و معصومين توجه کنيد.
براي مثال هايي ديگر از اين دست مي توان به آيه الا بذکر الله تطمئن القلوب نيز اشاره کرد. گزاره شرطي اين آيه را مي توان به صورت "اگر انسان خداوند را ياد کند آنگاه به آرامش مي رسد" بيان کرد. از شما مي خوام که تحليلي فازي براي اين آيه بيان کنيد

رياضيات‌ به‌ عنوان‌ جهان‌ اعداد و نسبت ها و هندسه‌ به‌ عنوان‌ عالم‌ اشکال‌ و تناسبات‌ به‌ دليل‌ ماهيت‌ انتزاعي‌ همواره‌ رابطي‌ ميان‌ طبيعت‌ و پديده‌هاي‌ قابل‌ تفکيک‌ و شمارش‌ آن‌ و ميان‌ الهيات‌ و مجردات‌ بوده‌ است. طبيعت‌ مجرّد رياضيات‌ در نگاه‌ مسلمانان‌ از آغاز واسطه‌اي‌ ميان‌ کثرت‌ و وحدت‌ بوده‌ و از طريق‌ رياضيات‌ سُنني‌ در تقديس‌ اعداد و رموز ويژه‌ پديدار شده‌ که‌ با سنت‌ بطلميوسي‌ و يوناني‌ در بزرگداشت‌ و نمادپردازي‌ اعداد مشابهت‌ دارد. تقديس‌ اسطوره‌ وار اعداد در شعر سنتي‌ فارسي‌ نيز ديده‌ مي‌شود. در اين‌ گونه‌ شعر گذشته‌ از صنايع‌ ادبي‌ بر پايه‌ اعداد که‌ به‌ تعدد وجوه‌ و پديده‌ ها نظير هفت‌ آسمان، نه فلک ، هشت‌ فرشته، يکتايي‌ خداوند و غيره‌ اشارت‌ دارد، نوعي‌ قطعيت‌ در تعداد ابيات‌ بعضي‌ قالب ها نظير رباعي‌ و دوبيتي‌ به‌ چشم‌ مي‌آيد، شاعري‌ همچون‌ جامي‌ نيز به‌ هفت‌ بيتي‌ بودن‌ غزل‌ اعتقاد جازم‌ و بظاهر عجيبي‌ دارد. مسلماً چنين‌ اعتقادي‌ رمزي‌ در بردارد که‌ اين‌ رمز در عدد هفت‌ نهفته‌ است.
بسياري‌ شعر را بازآفريني‌ زبان‌ مي‌دانند. ميرچا الياده‌ مي‌گويد": هر شعري‌ تلاشي‌ است‌ براي‌ بازآفريدن‌ زبان، به‌ کلام‌ ديگر، منسوخ‌ ساختن‌ زبان‌ مرسوم‌ و روزمره‌ و ابداع‌ گفتاري‌ جديد، خصوصي‌ و شخصي‌ و در تحليل‌ نهايي‌ اسرارآميز. اما آفرينش‌ شاعرانه، مانند آفرينش‌ زبان‌شناسانه، معناي‌ از ميان‌ بردن‌ زمان‌ (تاريخ‌ تمرکز يافته‌ در زبان) و باز يافت‌ وضعيت‌ بهشت‌ گونهِ‌ نخستين‌ است: بازيابي‌ روزهايي‌ که‌ توان‌ آفرينش‌ خودانگيخته‌ وجود داشت، زماني‌ که‌ گذشت‌ وجود نداشت، زيرا نسبت‌ به‌ زمان، آگاهي‌ نبود و از سپنج‌ زمان‌ خاطره ‌اي. از اين‌ گذشته ، گفته‌ مي‌شود که‌ در دوران‌ ما، زمان‌ براي‌ شعراي بزرگ‌ وجود ندارد : شاعر، جهان‌ را به‌ گونه ‌اي‌ کشف‌ مي ‌کند که‌ گويي‌ در لحظه ي خلقت‌ عالم‌ وجود داشته‌ و با اولين‌ روزهاي‌ آفرينش‌ هم‌ عصر بوده‌ است.
از ديدگاهي‌ مي ‌توان‌ گفت‌ که‌ هر شاعر بزرگي، جهان‌ را از نو مي ‌سازد، زيرا سعي‌ دارد آن‌ را به‌ گونه‌اي‌ ببيند که‌ گويي‌ زمان‌ و تاريخي‌ وجود ندارد. از اين‌ لحاظ‌ رويکردش‌ به‌ شکل‌ غريبي‌ با رويکرد انسان‌ اوليه‌ و انسان‌ جوامع‌ سنتي‌ مشابه‌ است". ( 1 )
اين‌ ديدگاه‌ و تلقي‌ بازآفريدن‌ زمان‌ و زبان‌ حاوي‌ کارکردي‌ اسطوره‌اي‌ است. زيرا در اسطوره‌ نيز با حذف‌ زمان‌ قراردادي‌ روبرو مي‌شويم. همچنين‌ در شعر سنتي‌ فارسي‌ اتفاق‌ خجستهِ‌ ديگري‌ نيز مي‌افتد و اين‌ اتفاق‌ همانا تشخيص‌ زبان‌ و رمزپردازي‌ است.
در اين‌ تشخيص‌ جادويي، مصالح‌ و ترکيبات‌ (نظير کلمات) در عين‌ کارکرد هنري‌ خاص‌ زيبايي‌شناسانه، محمل‌ القاي‌ رمزي‌ نيز مي ‌شوند. ساقي، مي، شاهد و خرابات‌ و... در واقع‌ رمزي‌ و اشارتي‌ براي‌ مطرح‌ ساختن‌ حقايق‌ هستند.همانگونه‌ که‌ اعمال‌ اسطوره‌اي‌ حاوي‌ رمز و اشارت‌اند. اين‌ اعمال‌ در حکم‌ سنخيات‌ ازلي‌ و ابدي‌اند که‌ به‌ هيچ‌ روي‌ دربند زمان‌ و مکان‌ اسير نمي‌شوند، با اين‌ حال‌ قابل‌ تأ‌ويل‌ هستند اما اين‌ تأ‌ويل‌ منحصراً در ذيل‌ فرهنگي‌ که‌ آفرينندهِ‌ اسطوره‌ است‌ ممکن‌ مي‌شود.
اگر به‌ موضوع‌ تقارن‌ و تقابل‌ رجعت‌ کنيم‌ و گذشته‌ فرهنگي‌ بشري‌ را در يک‌ نگاه‌ سريع‌ و فراگير از عينک‌ زوجهاي‌ قابل‌ تأ‌ويل‌ مورد بررسي‌ قرار دهيم، مي‌بينيم‌ که‌ در تمامي‌ شاخه‌هاي‌ علوم‌ و فرهنگ‌ و معارف‌ بشري‌ مي‌توان‌ ردپايي‌ از تقابل‌ و در ذيل‌ آن‌ تقارن، تضاد، توازن، تجانس‌ و ديگر زوج هاي‌ قابل‌ تأ‌ويل‌ و قياس‌ پيدا کرد که‌ بر تمامي‌ آنها تا روزگار ما، منطق‌ کلاسيک‌ حکم فرمايي‌ مي‌کند. براي‌ تفصيل‌ بيشتر به‌ يک‌ پارادوکس‌ (متناقض‌نما) معروف‌ دقت‌ مي‌کنيم: در اين‌ پارادوکس‌ مردي‌ از جزيرهِ‌ <کرت> مي‌گويد: <تمام‌ مردم‌ جزيرهِ‌ کرت‌ دروغ گويند>. منطق‌ کلاسيک‌ حکم‌ مي‌کند که‌ گوينده‌ اين‌ سخن‌ را که‌ خود اهل‌ جزيرهِ‌ کرت‌ است، دروغ گو و آنچه‌ گفته‌ دروغ‌ بدانيم.بنابراين‌ گوينده‌ همچون‌ اهالي‌ ديگر جزيره‌ راست گوست‌ و اگر راست گوست‌ پس‌ او دروغ گوست‌ و به‌ همين‌ ترتيب‌ تسلسل‌ ادامه‌ مي‌يابد. در اين‌ پارادوکس‌ زوج‌ راست‌ و دروغ، در تقابل‌ هم‌ قرار دارد و هر کدام‌ به‌ تنهايي‌ تمامي‌ فضاي‌ منطقي‌ مسأ‌له‌ را اشغال‌ مي‌کند. هنگامي‌ که‌ راستي‌ باشد نشاني‌ از دروغ‌ نيست‌ و به‌ عکس، يعني‌ هيچ‌ يا همه‌ چيز. بنابراين در منطق‌ کلاسيک‌ جايي‌ براي‌ تعديل‌ فرض ها وجود ندارد.

رياضيات فازي يک فرا مجموعه از منطق بولي است که بر مفهوم درستي نسبي، دلالت مي کند. منطق کلاسيک هر چيزي را بر اساس يک سيستم دوتائي نشان مي دهد ( درست يا غلط، 0 يا 1، سياه يا سفيد) ولي منطق فازي درستي هر چيزي را با يک عدد که مقدار آن بين صفر و يک است نشان مي دهد. مثلاً اگر رنگ سياه را عدد صفر و رنگ سفيد را عدد 1 نشان دهيم، آن گاه رنگ خاکستري عددي نزديک به صفر خواهد بود. در سال 1965، دکتر لطفي‌زاده نظريه سيستم‌هاي فازي را معرفي کرد. در فضايي که دانشمندان علوم مهندسي به دنبال روش‌هاي رياضي براي شکست دادن مسايل دشوارتر بودند، نظريه فازي به گونه‌اي ديگر از مدل‌سازي، اقدام کرد.


منطق فازي معتقد است که ابهام در ماهيت علم است. بر خلاف ديگران که معتقدند که بايد تقريب‌ها را دقيق‌تر کرد تا بهره‌وري افزايش يابد، لطفي‌زاده معتقد است که بايد به دنبال ساختن مدل‌هايي بود که ابهام را به عنوان بخشي از سيستم مدل کند. در منطق ارسطويي، يک دسته‌بندي درست و نادرست وجود دارد. تمام گزاره‌ها درست يا نادرست هستند. بنابراين جمله «هوا سرد است»، در مدل ارسطويي اساساً يک گزاره نمي‌باشد، چرا که مقدار سرد بودن براي افراد مختلف متفاوت است و اين جمله اساساً هميشه درست يا هميشه نادرست نيست. در منطق فازي، جملاتي هستند که مقداري درست و مقداري نادرست هستند. براي مثال، جمله "هوا سرد است" يک گزاره منطقي فازي مي‌باشد که درستي آن گاهي کم و گاهي زياد است. گاهي هميشه درست و گاهي هميشه نادرست و گاهي تا حدودي درست است. منطق فازي مي‌تواند پايه‌ريز بنياني براي فن‌آوري جديدي باشد که تا کنون هم دست‌آورد‌هاي فراواني داشته است.

کاربردها:
از منطق فازي براي ساخت کنترل کننده هاي لوازم خانگي از قبيل ماشين رختشويي (براي تشخيص حداکثر ظرفيت ماشين، مقدار مواد شوينده، تنظيم چرخهاي شوينده) و يخچال استفاده مي شود. کاربرد اساسي آن تشخيص حوزه متغيرهاي پيوسته است. براي مثال يک وسيله اندازه گيري دما براي جلوگيري از قفل شدن يک عايق ممکن است چندين عضو مجزا تابعي داشته باشد تا بتواند حوزه دماهايي را که نياز به کنترل دارد به طور صحيح تعريف نمايد. هر تابع، يک ارزش دمايي مشابه که حوزه آن بين 0 و 1 است را اختيار مي کند. از اين ارزشهاي داده شده براي تعيين چگونگي کنترل يک عايق استفاده مي شود.

در شکل روبرو، سرد بودن، گرم بودن و داغ بودن، توابعي براي مقايسه درجه حرارت هستند و هر نقطه اي روي اين خطوط مي تواند داراي يکي از سه ارزش بالا باشد. به عنوان مثال براي يک درجه حرارت خاص که در شکل با يک خط نشان داده شده است، مي توان گفت: «مقداري سرد است»،«اندکي گرم است» يا «اصلاً داغ نيست».
حال با مثال ديگري اهميت اين علم را بيشتر درک مينمائيم:
يک انسان در نور کافي قادر به درک ميليونها رنگ ميباشد.ولي يک روبوت چگونه ميتواند اين تعداد رنگ را تشخيص دهد؟ حال اگر بخواهيم روباتي طراحي کنيم که قادر به تشخيص رنگها باشد از منطق فازي کمک ميگيريم و با اختصاص اعدادي به هر رنگ آن را براي روبوت طراحي شده تعريف ميکنيم.
از کاربردهاي ديگر منطق فازي ميتوان به کاربرد اين علم در صنعت اتومبيل سازي(در طراحي سيستم ترمز ABS و کنترل موتور براي بدست آوردن بالاترين راندمان قدرت)،در طراحي بعضي از ريزپردازنده ها و طراحي دوربينهاي ديجيتال اشاره کرد

Y@SiN
09-13-2009, 07:38 PM
تئوري منطق فازي در يک نگاه

بر خلاف آموزش سنتي در رياضي، او منطق انساني و زبان طبيعت را وارد رياضي کرد. شايد بتوان با دو رنگ سياه و سفيد مثال بهتري ارائه داد. اگر در رياضي، دو رنگ سياه و سفيد را صفر و يک تصور کنيم، منطق رياضي، طيفي به جز اين دو رنگ سفيد و سياه نمي بيند و نمي شناسد. ولي در مجموعه هاي نامعين منطق فازي، بين سياه و سفيد مجموعه اي از طيف هاي خاکستري هم لحاظ مي شود و به اين طريق فصل مشترک ساده اي بين انسان و کامپيوتر بوجود مي آيد.

اين منطق حدود چهل سال پيش در آمريکا توسط لطفي زاده پايه ريزي شد. و براي اولين بار در سال 1974 در اروپا براي تنظيم دستگاه توليد بخار، در يک نيروگاه کاربرد عملي پيدا کرد. با پيشرفت چشمگير ژاپن در عرصه وسايل الکترونيکي، در سال 1990 کلمه "فازي" در آن کشور به عنوان "کلمه سال" شناخته شد.
سخنراني لطفي زاده در دانشگاه صنعتي برلين
دعوت نامه رئيس دانشگاه صنعتي دانشگاه برلين به اشکال مختلف در ميان دانشجويان و مطبوعات و وسايل ارتباط جمعي به چشم مي خورد. کاغذهاي زرد رنگ در قطع کوچک در ميان دانشجويان دست به دست مي گشت و وعده ديدار با دانشمند بزرگي را مي داد.
در قسمتي از دعوت نامه نوشته شده : "باني تئوري منطق فازي به برلين مي آيد: پروفسور لطفي زاده درباره تئوري جهاني خود که در سال 1965 تدوين شده و کاربرد جهاني آن در اتومبيل، موبايل، لباس شويي و غيره، و در خطوط متعدد توليد، و روش هاي متديک ديگري که امروزه در امور اعتباري و نرم افزارهايي که به اين سياق کار مي کنند سخنراني خواهد کرد."
پيش از برپايي سخنراني، راديوها و روزنامه هاي مختلف و از جمله انجمن مهندسين آلمان سئوالات خود را با لطفي زاده مطرح کردند. خبرنگاري که ميکروفن حساسي در دست داشت، از کاربرد منطق فازي در تکنيک امروزي پرسيد؛ پروفسور لطفي زاده به ميکروفن خبرنگار اشاره کرد و گفت: "اتفاقأ اين حساسيتي که در ميکروفن شما بکار گرفته شده تا صداي موضعي را تشخيص دهد و صداي محيط پيرامون را منعکس نکند، نظام منطق فازي را در خود مستتر دارد."
رئيس دانشگاه در اتاق ويژه مهمانان، ضمن خوشامد به لطفي زاده گفت: "من رياضي دان هستم، و از زماني که با رياضيات مأنوسم با اسم و رسم شما هم آشنايي دارم، و از پروفسور کنعاني رئيس کانون مهندسين و متخصصين ايراني در آلمان، کمال تشکر را دارم که فرصت ديدار با ايشان را بوجود آورد."
پس از آن از طرف رياست دانشگاه، از پروفسور لطفي زاده دعوت شد تا در دفتر يادبود طلايي دانشگاه که يادگار مخترعين بزرگ از جمله اولين مخترع کامپيوتر (کنراد سوزه) را در خود دارد، نام خود را ثبت کند. و به رسم يادبود کتاب زيبايي که دانشگاه فني برلين به مناسبت يکصد و بيست و پنج سالگي تاسيس اين دانشگاه منتشر شده بود با عنوان "بزرگاني که ما بر دوش آنان ايستاده ايم" به آقايان لطفي زاده و ناصر کنعاني اهدا گرديد.
پس از آن ناصر کنعاني به زبان انگليسي به معرفي لطفي زاده پرداخت. سپس مبتکر منطق فازي سخنراني خود را در باره پيدايش منطق فازي و گفتاري پيرامون نظرات مخالف و موافق آن و تکميل و پيشرفت روز افزون اين تئوري به مدت يکساعت و نيم ايراد کرد.
انتقاد لطفي زاده از رفتار اروپا با دانشمندان مهاجر
در فرصتي کوتاهي که دست داد، با پروفسور لطفي زاده گفتگويي داشتم. او گفت: "خوشحالم بعد از بيست و دو سال بار ديگر به برلين آمدم. اول از همه ديدار ايرانيان برلين برايم جالب بود. از برلين خوشم آمده؛ از خيابان هاي پهن آن خوشم آمده، و از اين که در اين شهر آسمان خراش وجود ندارد بسيار لذت بردم... من فوق العاده خوشحالم که در اين جا هستم و با اين استقبال گرم مواجه شدم. تنها پشيماني ام اين است که نمي توانم آن طور که بايد و شايد فارسي صحبت بکنم. و مجبورم به انگليسي با شما حرف بزنم، به همين جهت بايد از شما عميقأ عذرخواهي کنم که فارسي من خيلي خوب نيست، فهميدن فارسي براي من مشکل نيست، ولي صحبت کردن برايم کمي سخت است."
لطفي زاده در اشاره به تفاوت پذيرش ايرانيان مهاجر در اروپا و آمريکا مي گويد: "مي خواهم مقايسه اي کنم بين جامعه ايراني ها در آمريکا، کانادا، و برلين. دلم مي خواهد در رابطه با کانادا صحبت کنم که چندي پيش از طرف جامعه مهندسين کانادا به آنجا دعوت شده بودم. يک فرق اساسي وجود دارد که ايراني هايي که مقيم کانادا هستند براي دولت کار مي کنند. ولي آنچه در برلين متوجه شدم، اين است که ايراني ها يا در صنايع، و يا در دانشگاه ها کار مي کنند و نديدم که يک ايراني در استخدام دولت آلمان باشد. به گمان من اين موضوع مربوط مي شود به اينکه آلمان يک جامعه سنتي است و يک فرق اساسي بين خارجي ها و آلماني ها وجود داشته و دارد. من اگر آن موقع، به جاي آمريکا به آلمان مي آمدم، بعيد مي ديدم که در آلمان استاد دانشگاه مي شدم. و اين مسئله فقط مربوط به آلمان نيست، مربوط به تمام کشورهاي اروپايي است و اين تفاوت بين خارجيان وجود دارد."
لطفي زاده مي گويد: " شصت سال پيش، زماني که به آمريکا رفتم، اوضاع خيلي بدتر از اين بود، و حتا اگر فردي نام خارجي مي داشت مي توانست سرآغاز مشکلات براي او باشد و با اين اسم شما نمي توانستيد شغلي بگيريد. به خاطر دارم زماني که در ايران بودم و به دبيرستان البرز مي رفتم، به يک آمريکايي گفتم که مي خواهم براي ادامه تحصيلات به آمريکا بروم؛ و در جواب به من گفت که تو ديوانه اي! و من نفهميدم که چرا به من گفت ديوانه. وقتي رسيدم به آمريکا متوجه شدم که او حق دارد، چرا که ما نمي توانيم شغلي داشته باشيم؛ کاملأ غير ممکن بود. تقريبأ آن زمان مثل الان آلمان بود." به فارسي مي افزايد: نه نه، خيلي هم بدتر.
ارتقاي اجتماعي دانشوران مهاجر در آمريکا و کانادا
به نظر او اوضاع در کانادا و آمريکا امروزه عوض شده است ولي مهاجران همچنان با محدويت در ارتقاي اجتماعي روبرويند: "امروز به هر کجا که مي روي مي تواني حضور خارجيان را ببيني...در آمريکا اوضاع به گونه اي ست که شما مي توانيد مدارج ترقي را طي کنيد، ولي در مرحله اي خارجي بودن باعث توقف مي شود. شايد بتوانيد رئيس دانشکده بشويد، ولي رئيس دانشگاه شدن تقريبأ غير ممکن است. افراد زيادي هم در استخدام دولت آمريکا نيستند ولي در کانادا وضع به شکل ديگري ست. به اين ترتيب من احساس مي کنم که زندگي در آلمان خيلي مشکل تر است.
"اروپا در سير نزولي است"
او در ادامه از نگراني خود در باره آينده علمي اروپا مي گويد: "بايد فکر کرد که اوضاع و احوال به چه جهت به اين جا کشيده است؟ ولي به تحقيق مي توانم بگويم که اروپا در سير نزولي است . اگر آمريکا هم در سير صعودي مي بود، پيدا کردن شغل آسان تر مي بود. ولي الان آمريکا هم در سير نزولي است. علت اين است که با کشورهاي آسيايي در رقابت هستند و آسيايي ها در سير ترقي هستند. مثلأ در آلمان توليدات رو به پايين حرکت مي کند، و در بعضي کشورها سير نزولي شديدتر است مثل انگلستان.
پروفسور لطفي زاده در ادامه مي گويد: "از آنجا که من به کشورهاي مختلف سفر مي کنم به تحقيق مي توانم بگويم که اين معضل دست به گريبان همه کشورهاي اروپايي است. مثلأ در ترکيه گاز و نفت وجود ندارد ولي در عوض توريست دارند. درآناتولي فقط پانصد هزار نفر در قسمت توريسم کار مي کنند. ولي از توريسم که يک کشور نمي تواند ثروتمند شده و رشد کند.
"شکل گيري استعمار جديد در صنعت"
لطفي زاده عقايد اجتماعي خاصي دارد که از حساسيت او به وضع کشورهاي کمتر توسعه يافته حکايت دارد. او مي گويد: "من به هر کشوري که سفر مي کنم از استادان دانشگاه سئوال مي کنم که آيا شما مي توانيد با پولي که مي گيريد زندگي کنيد؟ در آلمان پاسخ مثبت است، ولي در ايران و ديگر کشورها از جمله بلغارستان، روماني، ترکيه، لهستان، پاسخ منفي است. و اين براي پيشرفت علم و دانش مناسب نيست و بايد کاري انجام داد."
"به طور کلي آنچه در مورد کشورهاي جهان مي توان گفت اين است که يک "نئو کلونياليسم" در حال شکل گيري است. در نتيجه يک کشوري مثل لهستان که 84 درصد از صنعت خود را فروخته است؛ و حتا کار به خريد زمين هاي اين کشورها هم رسيده است، نتيجه اين که افراد اين کشورها در آينده فقط براي آلمان و آمريکا کار خواهند کرد، نه براي خود."
"يادم مي آيد که شاه به ايرانيان گفته بود که حتا حاضر نيستم يک دلار قرض بگيرم و بايد کشورمان را خودمان بسازيم، ولي امروزه کشور ايران زير بار قرض و بدهکاري است. و به نظر من جهان از يک دوران خيلي سختي در حال گذر است و همه ما با اين مشکلات مواجه هستيم. و چه بسا مشکلات بزرگتري در روسيه وجود دارد."
امتياز چند فرهنگي بودن
لطفي زاده که در فرهنگ هاي مختلف ترکي و روسي و ايراني و آمريکايي باليده است اين را امتياز خود مي داند و مي گويد شما از اين طريق به طبيعت بشر بيشتر پي مي بريد: "براي مثال من پنج سال رئيس دانشکده بودم، و در بحث و نظر خواهي، نظرات آناني که تک فرهنگي بودند، نسبي بود، ولي من هر نظري که مي دادم به مرور زمان، درستي نظر من ثابت مي شد، براي اين که من فرهنگ هاي مختلف را مي فهمم و درک مي کنم، در جايي که مثلأ آمريکايي ها به علت تک فرهنگي بودن اين ويژگي را نمي توانند درک کنند."
بشر به مدد تعقل و انديشه است که توانسته طبيعت چموش را رام خود کند، و فرهنگ و تمدن را رنگ و جلا ببخشد. مگر نه اينکه فرهنگ از انگيختگي و پويايي ارتباط دوره به دوره ي انسان و طبيعت، انسان و انسان، انسان و ابزار، انسان و جامعه و زبان معنا يافته است؟
به مدد همين انديشه است که آدمي مخلوق توانسته اثر انگشت خودش را بر طبيعت و زمانه ي خود حک کند، و حتا تا مقام خالق خودش را بالا کشد. هيچ فکر کرده ايد که علم و صنعت با سرعت نور، چنان در خدمت بشر قرار گرفته که "اتوماتيک مان" حتا به جاي او محاسبه و انديشه مي کند؟ هيچ فکر کرده ايد که همه ي لوازم پيرامون مان که آسايش را برايمان معنا مي کنند و تکنيک اتومات را در خود دارد خالق و مبتکري به نام پروفسور لطفي زاده دارد؟ هيچ انديشيده ايد که کشور ژاپن چرا گوي سبقت را در توليد لوازم الکترونيک هوشمند از ديگر همتايانش ربوده ست؟
در اولين نگاه به اطراف خود به سادگي مي توانيد مجموعه اي از اين دستگاه ها و لوازم را در خانه و محل کار خود بيابيد. بله، مخترع منطق نوين علمي که جهان صنعت را دگرگون کرد و در کنار منطق ديجيتالي در ساختمان دستگاه هاي الکترونيکي، "منطق فازي" را به دنيا عرضه نمود، کسي نيست جز پروفسور لطفي زاده.
امروزه هيچ دستگاه الکترونيکي، از جمله وسايل خانگي، بدون کاربرد اين منطق در ساختار فني خود ساخته نمي شود. با منطق فازي پروفسور لطفي زاده اين دستگاه ها هوشمند مي شوند. امروزه اروپايي ها، ژاپني ها و آمريکايي ها و همه و همه ي کشورهاي پيشرو در علم و صنعت، پروفسور لطفي زاده را مي شناسند و از اهميت کار او در دانش مدرن بشري آگاهند. ولي متاسفانه اين دانشمند جهاني در نزد ايرانيان داخل و خارج کشور ناشناخته مانده است.

منطق فازی

اگر از ما پرسيده شود منطق فازي چيست شايد ساده ترين پاسخ بر اساس شنيده ها اين باشد که Fuzzy Logic يا Fuzzy Theory يک نوع منطق است که روش هاي نتيجه گيري در مغز بشر را جايگزين مي کند.مفهوم منطق فازي توسط دکتر لطفي زاده ، پروفسور دانشگاه کاليفورنيا در برکلي، ارائه گرديد و نه تنهابه عنوان متدولوژي کنترل ارائه شد بلکه راهي براي پردازش داده ها، بر مبناي مجاز کردن عضويت گروهي کوچک به جاي عضويت گروهي دسته اي ارائه کرد.به جهت نارسا ونا بسنده بودن قابليت کامپيوتر هاي ابتدايي تا دهه 70 اين تئوري در سيستم هاي کنترلي به کار برده نشد.

پروفسور لطفي زاده اينطور استدلال کرد که بشر به وروديهاي اطلاعاتي دقيق نيازي ندارد بلکه قادر است تا کنترل تطبيقي را به صورت بالايي انجام دهد.پس اگر ماکنترل کننده هاي فيدبک را در سيستم ها طوري طراحي کنيم که بتواند داده هاي مبهم را دريافت کند، اين داده ها ميتوانند به طور ساده تر و موثرتري در اجرا به کار برده شوند.
باين تعاريف منطق فازي داراي اين قدرت است که در تنظيم سيستم ها از ميکرو کنترلهاي ساده وکوچک و جاسازي شده گرفته تا PC هاي چند کاناله شبکه شده بزرگ ياسيستم هاي کنترلي به کار برده شود.اين منطق داراي قدرت اجرايي در سخت افزار ،نرم افزار يا ترکيبي از هر دوي اينهاست.در واقع منطق فازي راه ساده اي را براي رسيدن به يک نتيجه قطعي و معين بر پايه اطلاعات ورودي ناقص ، خطا دار، مبهم ودوپهلو فراهم ميکند.منطق فازي يک قانون ساده بر مبناي

" IF x And y THEN z "
را بيان ميکند.
به عنوان مثال به جاي برخورد با اصطلاحاتي نظير "SP=500F" ،"210<TEMP<220" ،"T<1000F" ، اصطلاحاتي نظير

"IF (process is too cool) AND (process is getting colder) THEN
(Add heat to the process) "

Or

"IF (process is too hot) AND (process is heating rapidly) THEN
(Cool the process quickly)"
به کار برده شود.
درست مثل کاري که در هنگام دوش گرفتن انجام مي دهيم: در صورتي که آب خيلي سرد يا خيلي گرم باشد بدون اينکه از درجه دقيق آب اطلاعي داشته باشيم تنها بر اساس پردازش انجام شده در مغز به کمک دريافت دماي هوا از طريق حسگرهاي پوست با کمي سختي کشيدن آب را به سرعت به دماي دلخواه در مي آوريم يا آنکه ميتوانيم در يک اتاق به اشياءگوناگوني نگاه کنيم وتصميم بگيريم کداميک بيشتر شبيه صندلي است ويا به مردم نگاه کنيم و بگوييم کداميک شبيهJohn Wayne ويا کداميک بيشتر شبيه گاندي است.منطق فازي قادر به تقليد اينگونه رفتارها اما با سرعت بسيار بالايي است.از طرفي بايد به اين نکته هم توجه کنيم که تمامي سيستم هاي طبقه بندي ساخته ذهن انسان هستند و برچسب درست تا زماني به يک سيستم طبقه بندي نسبت داده ميشود که سيستم کنترلي ديگر آن را رد نکند مثلا در تئوري نسبيت ديگر درست نيست بگوييم زمين دور خورشيد ميگردد پس خورشيد هم دور زمين مي گردد! يا به عنوان مثال ديگر، کشف موجودي عجيب در استراليا که پلاتي پوس ناميده مي شودو بر خلاف پستانداران ديگر همانند خزندگان تخم ميگذارد و جوجه هاي جوان را شير مي دهد! با اين تعاريف مي توان گفت که منطق فازي يک تکنولوژي کنترلي بسيار قدرتمند است که به جاي ساختن يک حصار در اطراف يک طبقه بندي سعي دارد آن را به گونه اي توصيف کند که به ايده نزديک تر است.
متغير هاي زبان شناختي :
در زندگي روزمره ،کلماتي را به کار مي بريم که اغلب براي توصيف متغيير ها استفاده مي شوند. به عنوان مثال هنگاميکه مي گوييم " امروز سرد است " يا "دماي هوا امروز پايين است " از واژه " پايين " براي توصيف " دماي هواي امروز " استفاده کرده ايم به اين معني که متغير دماي هواي امروز واژه "پايين" را به عنوان مقدار خود پذيرفته است.واضح است که متغير " دماي هواي امروز " ميتواند مقاديري نظير?3،?10-،?8-،?24و... را اختيار کند.هنگاميکه يک متغير ، اعداد را به عنوان مقدار بپذيرد ما يک چهارچوب رياضي مشخص براي فرموله کردن آن داريم اما هنگاميکه متغير واژه ها را به عنوان مقدار ميگيرد در آن صورت چهارچوب مشخص براي فرموله کردن آن درتئوري رياضيات کلاسيک نداريم. در واقع در سيستم هاي عملي اطلاعات مهم از دو منبع سرچشمه مي گيرند : يکي از منابع افراد خبره که دانش و آگاهيشان را دردر مورد سيستم با زبان طبيعي تعريف ميکنند و منبع ديگر اندازه گيري ها و مدل هاي رياضي هستند که از قواعد فيزيکي مشتق شده اند .بنابر اين يک مساله مهم ترکيب اين دو نوع اطلاعات در طراحي سيستم هاست. براي انجام اين ترکيب سوال کليدي اين است که چگونه مي توانيم دانش بشري را به يک فرمول رياضي تبديل کنيم ؟
براي اينکه چنين چهارچوبي به دست آوريم مفهوم متغير هاي زباني تعريف شده است. در صحبت هاي عاميانه اگر يک متغير بتواند واژه هايي از زبان طبيعي را به عنوان مقدار بپذيرد يک متغير زبان شناختي ناميده ميشود. براي فرموله کردن واژه ها در گزاره هاي رياضي از مجموعه هاي فازي براي مشخص کردن واژه ها استفاده ميکنيم و تعريف ميکنيم: " اگر يک متغير بتواند واژه هايي از زبان طبيعي را به عنوان مقدار خود بپذيرد آنگاه متغير زبان شناختي ناميده ميشود که واژه ها بوسيله مجموعه هاي فازي در محدوده اي که متغير ها تعريف شده اند مشخص مي گردد . " پروفسور لطفي زاده در سال 1973 مفهوم زبان شناختي يا متغير هاي فازي را ارائه داد .در واقع يکي از ويژگي هاي منطق فازي در استفاده از ساختار قانون پايه منطق فازي است که در طي آن مسائل کنترلي به يک سري قوانين IF x And Y THEN z تبديل ميشوند که پاسخ گوي خروجي مطلوب سيستم براي شرايط ورودي داده شده به سيستم مي باشد. اين قوانين ساده و آشکار براي توصيف پاسخ دهي مطلوب سيستم با اصطلاحاتي از متغيير هاي زبان شناختي به جاي فرمول هاي رياضي استفاده مي شوند.
نکته جالب اينجاست که اگرچه سيستم هاي فازي پديده هاي غير قطعي و نامشخص را توصيف مي کند با اين حال تئوري فازي يک تئوري دقيق مي باشد.

اجزاي ابتدايي و اصول اوليه تئوري مجموعه فازي :
در قسمتFuzzier يا مبدل فازي ، متغيير هاي با مقادير حقيقي به يک مجموعه فازي تبديل شده از طريق ماشين رابط فازي و قوانين پايه نتايج به قسمت غير فازي ساز يا Defuzzier منتقل شده که يک مجموعه فازي را به يک متغير با مقدار حقيقي تبديل مي کند.به بيان ديگر اطلاعات ورودي اغلب مقاديري پيچيده اند واين اعدادبه مجموعه هاي فازي تبديل مي گردند.مدل ها بر اساس منطق فازي شامل قوانين اگر ،آنگاه تفسير مي گردند. حقيقت آن است که بعد از عبارت اگريک منطق مقدم بيان مي گردد و بر اساس آن ما حقيقت ديگر را مورد بررسي قرار مي دهيم که بعد ا زآنگاه مي ايدو در آن نتيجه کار توضيح داده مي شود.در واقع منطق فازي تجربه و دانش انساني را به صورت ترکيبي از اعداد در مقابل وي قرار مي دهد و او را قادر مي سازد تا تصميمي بر اساس رياضيات و منطق بگيرد.
نتيجه:
در پاسخ به چيستي منطق فازي يا منطق نادقيق شايد ساده ترين پاسخ بر اساس شنيده ها اين باشد که Fuzzy Logic يا Fuzzy Theory يک نوع منطق برنامه نويسي است که روش هاي نتيجه گيري در مغز بشر را جايگزين مي کند.منطق فازي در واقع با استفاده از مجموعه اي از معلومات نادقيق که با الفظ و جملات زباني تعريف شده اندبه دنبال استخراج نتايج دقيق است .
منطق فازي تکنولوژي جديدي است که شيوه هاي مرسوم براي طراحي ومدل سازي يک سيستم را که نيازمند رياضيات پيشرفته و نسبتا پيچيد ه است با استفاده از مقادير و شرايط زباني و يا به عبارتي دانش فرد خبره ، و با هدف ساده سازي وکارامد تر شدن طراحي سيستم جايگزين و يا تا حدود زيادي تکميل مي نمايد.
عليرغم اينکه منطق فازي بر پايه رياضيات پيشرفته و پيچيده قرار دارد يادگيري آن بسيار آسان است.از نظر تئو ري هر سيستمي که توسط منطق فازي طراحي شده باشد توسط ساير تکنيک هاي پياده سازي مرسوم نيز قابل پياده سازي است اما ممکن است اين شيوه ها نسبت به منطق فازي پيچيده ومشکل تر باشند

اما لطفي زاده کيست؟

او در سال 1921 در شهر باکو در آذربايجان زاده شد. پدرش يک ژورناليست ايراني بود که در آن زمان به دلايل شغلي در باکو بسر مي برد. و مادرش يک پزشک روسي بود.
وي ده ساله بود که در اثر قحطي و گرسنگي سراسري پديد آمده در سال 1931 توسط استالين، ناچار شد به اتفاق خانواده به وطن پدري اش ايران بازگردد. لطفي زاده در تهران به تحصيل در دبيرستان البرز نائل شد و در امتحانات سراسري ورود به دانشگاه، مقام دوم را کسب نمود و در سال 1942 رشته الکترونيک دانشگاه تهران را با موفقيت به پايان رساند و درحين جنگ دوم جهاني براي ادامه تحصيلات به آمريکا رفت. وي در سال 1946 موفق به اخذ مدرک ليسانس از "انستيتو تکنولوژي ماساچوست"، و در سال 1949 به دريافت مدرک دکترا از "دانشگاه کلمبيا" در نيويورک نائل گرديد، و در همين دانشگاه با تدريس در زمينه تئوري سيستم ها کارش را آغاز نمود. او در سال 1959 به برکلي رفت تا به تدريس الکتروتکنيک بپردازد و در سال 1963 ابتدا در رشته الکتروتکنيک و پس از آن در رشته علوم کامپيوتر کرسي استادي گرفت.
لطفي زاده به طور رسمي از سال 1991 بازنشسته شده است، وي مقيم سانفرانسيسکو است و در آنجا به پروفسور "زاده" مشهور است. لطفي زاده به هنگام فراغت به سرگرمي محبوبش عکاسي مي پردازد. او عاشق عکاسي است، و تاکنون شخصيت هاي معروفي همچون روساي جمهور آمريکا، ترومن و نيکسون رو به دوربين وي لبخند زده اند.
پروفسور لطفي زاده داراي 23 دکتراي افتخاري از دانشگاه هاي معتبر دنياست که در اصل اين دانشگاه ها با اعطاي دکتراي افتخاري به اين مرد بزرگ به خودشان اعتبار داده اند. لطفي زاده بيش از دويست مقاله ي پژوهش را به تنهايي در کارنامه علمي خود دارد. و در هيئت تحريريه پنجاه مجله علمي دنيا مقام "مشاور" را داراست.
در يک نگاه تئوري فازي لاجيک لطفي زاده را اينگونه مي توان تشريح کرد:
بر خلاف آموزش سنتي در رياضي، او منطق انساني را وارد رياضي کرد. شايد بتوان با دو رنگ سياه و سفيد مثال بهتري ارائه داد. اگر در رياضي، دو رنگ سفيد و سياه را صفر و يک تصور کنيم، منطق رياضي، طيفي به جز اين دو رنگ سياه و سفيد نمي بيند و نمي شناسد. ولي در مجموعه هاي نامعين فازي لاجيک، بين سياه و سفيد مجموعه اي از طيف هاي خاکستري را هم ملحوظ مي کند و به اين طريق فصل مشترک ساده اي بين انسان و کامپيوتر به وجود آورد.
اين منطق حدود چهل سال پيش در امريکا توسط وي پايه ريزي شد. و براي اولين بار در سال 1974 در اروپا براي تنظيم دستگاه توليد بخار، در يک نيروگاه کاربرد علمي پيدا کرد و متعاقب آن، کاربردهاي عملي ديگري نيز در عرصه ي اتوماتيزه کردن، در صنايع اروپا و مناطق نظامي آمريکا پيدا شدند. تحول واقعي در کاربرد منطق فازي در سال 1980 در ژاپن اتفاق افتاد. و از آن زمان، ژاپن در بازار فازي نقش پيشرو دارد. در سال 1987 بود که متروي "سنداي" ژاپن با سيستم فازي هدايت شد. و به ويژه در عرصه ي وسايل الکترونيکي و دستگاه هاي خانگي در سال 1990 "فازي" در ژاپن به عنوان کلمه سال انتخاب شد. و اينگونه کشور سازنده ي روبوت ها و هوش مصنوعي اين منطق را با سرعتي روز افزون کامل مي کند.
پروفسور لطفي زاده سوم ماي 2005 ساعت 17 در سالن EB 301 در دانشگاه صنعتي پايتخت کشور آلمان به همت کانون مهندسين و متخصصين ايراني در برلين و با حضور انديشمندان جهاني در منطق فازي، به زبان انگليسي سخنراني خواهد کرد.
در اطلاعيه اي که پرزيدنت دانشگاه برلين منتشر کرده است، ضمن دعوت از کليه مطبوعات و رسانه هاي جمعي مي نويسد:«باني تئوري فازي لاجيک به برلين مي آيد، پروفسور لطفي زاده درباره تئوري جهاني مشهور خود سخن خواهد گفت.»
دست مريزاد به همت و پشتکار کانون متخصصين ايراني در برلين.
به جرأت مي توان گفت که اين کانون علمي، با حسن انتخابش و برپايي مراسمي از اين دست، ضمن معرفي بزرگان و شناساندن مفاخر ايراني، و پرداختن به موضوعات بکر علمي و فرهنگي و پيشتازي در کمک هاي انسان دوستانه و ارائه برنامه هاي وسيع در زمينه ساخت و ساز و آبرساني و حتا تحقيق و تفحص علمي پيرامون انرژي هسته اي در ايران، به پيشرفت و آباداني آن سرزمين مي انديشد. و بدين ترتيب تاکنون نقطه عطفي را در فعاليت هاي فرهنگي ايرانيان در آلمان و برلين و ديگر اقصا نقاط دنيا گذارده است که مي تواند الگوي ديگر نهادها و کانون هاي فرهنگي قرار گيرد. اين عده ي مشتاق و شيفته فرهنگ و تمدن ايران، در طي فعاليت ده ساله شان، اقدام به انتشار هشت گاهنامه نموده است که مشتمل بر مجموعه مقالات علمي و فرهنگي اين عزيزان است. در آخرين گاهنامه با عنوان" سهم ايرانيان در تمدن جهان" که به فارسي در بهار امسال به زيور طبع آراستند، مقالات مختلفي از احوالات و روش علمي کاشفين و مخترعين ايراني را مي توان سراغ کرد. از کشف مس گرفته تا معماري و هنر قالي بافي.