ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شرح قسمتهای مختلف تخت جمشیـــــــد - پــــــــــاسارگاد به همراه تصاویر آن



Borna66
09-12-2009, 05:54 PM
پاسارگاد


پاسارگاد يا دشت مرغاب جلگه مرتفعي است در شمال غربي استان فارس كه در دامنه تپه ها و كوه هاي منشعب از جبال زاگرس واقع شده است.شكل آن به مستطيلي مي ماند كه در شمال 12-10 كياومتر عرض دارد و در شرق و غرب حدود 25 كيلومتر طول دارد و قسمت پاييني آن (در واقع در جنوب غرب) نوك تيز مي شود. و به تنگي منتهي مي گردد كه 12 كيلومتر طول و 200 تا500 متر عرض دارد و « تنگ بلاغي» خوانده مي شود و پاسارگاد را از كوتاهترين راه به جلگه سيوند مي رساند.




http://pnu-club.com/imported/2009/09/1017.jpg موقعيت جغرافيايي پاسارگاد در كشور ايران



دشت مرغاب يا جلگه پاسارگاد را رودخانه پلوار سيراب مي كند . بخاطر همين رودخانه پلوار ، جلگه پاسارگاد هميشه بارور و نشيمنگاه اقوام بوده است.



محوطه باستانی پاسارگاد در 138 كيلومتري شيراز،در فاصله سه كيلومتري جاده آسفالته شيراز به آباده قرار دارد.دشتي كه پاسارگاد در آن واقع شده، همانطور که اشاره شد ، به نام دشت مرغاب ناميده مي شود و مساحتي تقريباً 20*15 كياومتر و ارتفاعی حدود 1200 متر از سطح دريا دارد.



http://pnu-club.com/imported/2009/09/1018.jpg


موقعيت قرارگيري پاسارگاد نسبت به روستاهاي اطراف و نسبت به جاده اصلي شيراز به آباده
ماخذ : سازمان نقشه برداري كل كشور .


پاسارگاد را راهي شاهي به تخت جمشيد و شوش پيوند داده، هرتسفلد و ديگران آثار اين راه را در جلگه مرغاب يافته اند كه از شمال وارد مي شده و از مغرب تل تخت مي گذشته و به كنار آرامگاه كورش مي آمده و سپس يكراست به تنگ بلاغي مي رسيده. بعدها اين راه به طرف شرق كشانده شده است، به گونه اي كه جادة شاهي اصفهان- شيراز از سمت شمال،از دو سه كيلومتري مشرق رودخانة پلوار به جنوب و جنوب شرقي سرازير مي شده و در جنوب شرقي به تنگ بلاغي مي رسيده است. از ميان اين راه ، جاده اي عمومي به دهكده مادر سليمان يا مرغاب مي رسد كه اكنون به روستای به نام پاسارگاد معروف است و پس از گذر از پلي فلزي ( تازه احداث ) ، يكراست به سوي آرامگاه كوروش مي رود تا از آن جا به شمال و شرق پيچيده و آثار ديگر را دور زند.






نام و وجه تسميه پاسارگاد


نزديك به دويست سال از اثبات مشهد مادر سليمان به عنوان آرامگاه كوروش و دشت مرغاب به عنوان پاسارگاد قديم مي گذرد و در اين مدت نيز درباره صورت و معني «پاسارگاد» سخنان بسياري عنوان شده است. نخستين كسي كه اظهار نظر كرده است هرودوت مي باشد او می گويد كه«پاسارگادي» نام مهمترين طايفه و عشيره پارسيان بوده است و هخامنشيان از اين طايفه برخواسته اند.
نخستين كسي كه نام پايتخت كوروش را ياد كرده ، كتزياس پزشك يوناني داريوش دوم و اردشير دوم هخامنشي است كه در ايران مي زيست و لابد به اين نام آشنايي كامل داشته است. وي نوشته است كه كوروش در « نزديك پاسارگاد» بر آخرين پادشاه ماد پيروزي يافت.
پس از او آريستبولوس، از ياران اسكندر مقدوني، مي گويد كه اين سردار «گنج پاسرگاد» را تاراج كرد.استرابو جغرافيانویس و مورخ سده اول ميلادي و همچنين نيكلائوس دمشقي و پليانوس از پاسارگاد نام برده اند،پليني مي گويد:«رودخانه اي است به نام سيتپ.گانوس كه اگر بر آن هفت روز كشتي برانند به شهر پاسارگاد مي رسند.پلوتارخوس، كنتوس، كوريتوس و استفانوس بيزانسي كه در سده يازده و دوازده ميلادي مي زيسته از پاسارگاد نام برده اند. چنانچه مي بينيم يك دسته از روايات باستاني نام شهر را« پاسارگاد» دانسته و دسته ديگر آن را با «پارس ، پرس» ارتباط داده اند تا جائيكه به عنوان نمونه ويليام اوزلي كه در 1810 تا1812 به همراه نماينده بريتانيا در ايران بود در سفر نامه خود تخت جمشيد و پاسارگاد را يكي مي داند و مي گويد كلمه «پرسه پليس» را به نادرست ياد كرده اند و آن « پارسه گرد» بوده يعني « نشيمنگاه پارسيان» .

در بررسي نوشته هاي صاحب نظران بطور كلي مي توان اينگونه نتيجه گرفت كه:

- نام اصلي شهر پاسارگاد چيزي شبيه« پُسُر گَد» بوده و رابطه اي ميان اين نام و«پارس» نيست.
- نام پاسارگاد از اسم قبيله شاهي پارسيان يعني قبيله «پاسارگاد» گرفته شده كه « گران گرزان» (پُسُر يا پُزَر يا پُچُرُ به معني گران و سنگين و گَرُ يا گدا به معني گرز مي باشد) معني مي داده است.
- و نيز نوشته اند كه پاسارگاد در اصل پس از كادرش يعني پشت كوه اركادر بوده است.كوه اركادر را داريوش كبير ضمن نبشته هاي ميخي خود در بيستون ( بند 11 از ستون اول ) ذكر كرده است







آثار پيش از تاريخ و آثار پيش از دوره هخامنشي



دشت خرم پاسارگاد از زمان هاي بسيار كهن مورد توجه ساكنان بومي فارس بوده و رونق آن در زمان هخامنشيان به معني آغاز زندگي در آن جا نبوده است. نقشه هاي قديمي پاسارگاد نشان از سكونت گاه هايي متعدد در گوشه و كنار دشت دارند كه متعلق به دوران هاي مختلف هستند .
ازهمه مهمتر، كاوش هاي مرحوم سامي درچند مكان پيش از تاريخ دشت مرغاب ، آثار متعلق به فرهنگ پيش از هخامنشيان آن ناحيه رامشخص كرده است . آثار پيش از تاريخ در جنوب ده كردشول (يكي از روستاهاي جلگه پاسارگاد) و حاشيه پلوار در دوتلان ، تل خاری ،‌ شمال تپه تخت سليمان و حاشيه غربی رودخانه پلوار و نيز در شمال غربی « محوطه مقدس » يافته شده است







معماري آرامگاه



اولين بنايي كه در بدو ورود به محوطه تاريخي حفاظت شده پاسارگاد با آن مواجه مي شويم بنايي موسوم به آرامگاه كوروش كبير ميباشد ، اين بنا ساخته شده از قطعات سنگهاي بزرگ سفيد آهكي است كه روي هم قرار داده شده اند و صفه آرامگاه را كه متشكل از شش رديف پلكان مرتفع است و همچون هرم خودنمايي مي كند را ايجاد مي كنند.
از شش طبقه صفه ارتفاع طبقه زيرين 65/1، طبقه دوم و سوم هركدام 05/1 متر و ارتفاع سه طبقه ديگر هركدام 5/57 سانتي متر مي باشد. مساحت اولين طبقه صفه 35/13 * 30/12 متر مي باشد، در حالي كه مساحت طبقه ششم كه اتاق آرامگاه بر روي آن قرار دارد 40/6 * 35/5 متر مي باشد.
قطعات سنگها را با بست هاي آهني دم چلچله اي ( خاص هنر هخامنشي ) وصل كرده اند و از هيچ گونه ملاتي جهت اتصال سنگها به هم استفاده نكرده اند .
در حال حاضر ارتفاع آرامگاه از سطح زمين 10/11 متر مي باشد.
اندازه اتاق آرامگاه 11/3*17/2 متر و بلنداي آن 5/327 سانتي متر مي باشد.
اين اتاق در گذشته درسنگي داشته است. ضخامت ديوارهاي اين اتاق 50/1 متر مي باشد. هرتسفلد براي نخستين مرتبه متوجه مي شود كه اتاق داراي دو در بوده و سوراخ هاي پاشنه درها مشخص است.
قسمت شيب دار بالاي اتاق كه دو قسمت مي شود داراي 75/4 متر طول و 85 سانتي متر ارتفاع است.
در سال 1349 ه.ش. توسط استروناخ براي نخستين بار يك دايره برجسته در روي سنگ بالاي در اتاق آرامگاه كوروش ديده شد كه قسمت بالاي آن از بين رفته،استرو ناخ آن را نمادی از اهورامزدا مي داند.



1.پلان آرامگاه


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg



2.شمال شرقي

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg



3.جنوب شرقي

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg



4.جنوب غربي

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg



5.شمال غربي

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


نقشه هاي شماره (1،2،3،4،5 ) :
آرامگاه كورووش بزرگ و چهار نماي بناي مذكور .
ماخذ : پاسارگاد ، ديويد استروناخ.


ادامه دارد.

Borna66
09-12-2009, 05:55 PM
اسامی آرامگاه



اين آرامگاه، حداقل هزار سال به نام هاي مسجد مادر سليمان(ع) ، مشهد مادر سليمان(ع) ، گور مادر سليمان(ع) ، گور سليمان(ع) ، مشهد ام النبي(ع) ، مقبره سليمان(ع) و مشهد مرغاب ناميده مي شده است. چند نام نخستين ، در ارتباط با حضرت سليمان(ع) مي باشد و مشهد مرغاب به دليل دشت مرغاب كه بناي آرامگاه در آن قرار دارد، اطلاق شده است. آقاي سامي در مورد علت اشتهار پاسارگاد به مشهد مادر سليمان و مشهد ام النبي مي گويد: پاسارگاد را عوام و ساكنين دهات مجاور مشهد مادر سليمان و قبر مادر سليمان و مشهد ام النبي و مشهد مرغاب مي نامند و اين نام هائيست كه پس از اسلام باين مكان داده اند . اينك عقيده و نوشته پاره ای از مورخين متأخر را در وجه تسميه اين بنا به مشهد ام النبي عيناً نقل مي نمايد: صاحب فارس نامه ناصري (مرحوم حاج ميراز حسن فسائي) ضمن توصيف اين محل در صفحه 301 مي نويسد : « مشهد محل شهادت و قبر انبياء و اولياء و بزرگزادگان دين را گويند و چون اين بلوك را مشهد ام النبي گفتند و چون عجم حضرت سليمان (ع) و جمشيد را يكنفر دانسته اند آنرا مشهد مادر سليمان نيز گفته اند. . . »
مرحوم فرصت الدوله شيرازي صاحب آثار عجم ذيل نقشه قبر كوروش در صفحه 230 مي نويسد : « يكي از مورخين مي گويد چون برخي جمشيد را سليمان ميدانند شايد مادرش در آنجا مدفون باشد لهذا باين اسم خوانده شده اما در يكي از تواريخ اروپا مرقومست كه سليمان ابي جعفر برادر هارون الرشيد شهر پسارگيدي را تحويل داشته وقتي از جانب خليفه بحكومت آنجا رفته ، مادرش كه همراه بوده در آن سرزمين درگذشته و بخاك مدفون آمده از آنوقت معروف به قبر مادر سليمان گرديده و بطول زمان گمان نموده اند سليمان نبي است پس مشهد ام النبي نيز گفته اند و الله اعلم. اين بلوك از شهرهاي بزرگ ايران و اولين بناست كه نهاده شده . . . »
ابن بلخي با آنكه بيشتر از شهرها و نقاط پارس را در فارس نامه خود ذكر كرده است از پاسارگاد فقط در يكجا آنهم ضمن مرغزاران (مرغزاركالان) نام مي برد و آن چنين است : «مرغزاركالان نزديك گور مادر سليمانست . طول آن چهار فرسنگ اما عرض ندارد مگر اندكي و گور مادر سليمان از سنگ كرده اند ، خانه چهارسو هيچكس در آن خانه نتواند نگريدن ، گويند كه طلسمي ساخته اند كه هر كه در آن خانه نگرد كور شود ، اما كسي را نديده ام كه اين آزمايش كند. حمدالله مستوفي نيز در نزهه القلوب فقط در يكجا آنهم ضمن توصيف مرغزارن از مشهد مادر سليمان نام مي برد كه اقتباس از فارس نامه بلخي است،وي مي نويسد:مرغزاركلان بجوار گور مادر سليمان(ع) طولش چهار فرسنگ اما عرض كمتر دارد و قبر مادر سليمان از سنگ كرده اند خانه چهارسوست . . . صفحه 180»
ولي علي سامي معتقد است كه مردمان بعد از اسلام بسياري از ساختمان هاي مهم و عظيم سنگي كه ساختن آنرا از عهده بشر خارج مي دانسته اند و از زمان ساختمان و باني آن نيز اطلاعي نداشتند بحضرت سليمان پيغمبر نسبت داده اند باين تصور که چون ديوان در بند حضرت سليمان بوده اند براي او كاخهاي عظيم سنگي را كه حمل آن از دست بشر خارجست ساخته اند کما اينكه در همين پاسارگاد بناي مرتفعي سنگي روي تپه را بنام تخت سليمان مي نامند و آثار سنگي مشرق شيراز را بهيمن نام مي خوانند و در آذربايجان نيز خرابه قصر اشكانيان را به تخت سليمان ناميده اند و در نتيجه بناي مقبره سنگي كوروش به قبر مادر سليمان يا مشهد ام البني كه مقصود از نبي همان سليمانيست معروف شده و شايد از همين گفته و اشتهار تصور ديولافوا سرچشمه گرفته باشد كه مقبره كوروش را از آن كاساندان (ماندانه ) مادر كوروش دانسته است بهر حال همين معروفيت و اشتهار سبب گرديد كه پايتخت و آرامگاه كوروش كبير شاهنشاه عظيم الشأن پارسي از انهدام بدست عربها مصون بماند و نژاد ايراني امروز بتواند آنها را مايه فخر و مباهات خود قرار دهد

Borna66
09-12-2009, 05:55 PM
كـــــــاخ دروازه


كاخ دروازه يا كاخ R استروناخ يا كاخ نقش برجسته دار هرتسفلد، دروازه پاسارگاد به شمار مي رفته و در منتهي اليه مجموعه كاخ ها در فاصله 200 متري جنوب شرقي كاخ بارعام واقع شده است.طرح آن به صورت تالاري بوده مستطيل شكل، به طول 5/28 متر و عرض 5/25 متر كه داراي دو رديف چهارتايي ستون بلند و چهار درگاه بوده است. درگاه هاي شمال شرقي و شمال غربي اصلي بوده اند و دو درگاه ديگر فرعي.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

تالار كاخ دروازه اطاق شكوهمندي بوده با وسعت 542 متر مربع و سنگ فرشي از تخته سنگهاي خوش تراش سفيد مرمرين داشته كه بعدها همه را از جا كنده و برده اند، زيرستونها مكعب هاي مضاعف يا دو پله اي با قاعده اي متجاوز از 2*2 متر و ارتفاعي 160 سانتي متر بوده است كه از سنگ سياه نيك تراشيده شده، درست كرده بودند و روي آنها را شالي از سنگ سياه پاكتراش ولي بي پيرايش گذارده و قلمه هاي ستون را همچون استوانه اي بلند و بي پيرايه بر آنها نهاده بودند. با توجه به خصوصيات بنا،ارتفاع دروني تالار به 16 متر رسيده است. ستونها گويا از گاوهاي دو سر درست شده بودند كه رويشان به سوي درگاههاي اصلي بوده است.
ديوارهاي تالار بسيار كلفت بوده و در داخل تا حدود 70 سانتي متر ازاره بندي (ازسنگ سپيد) شده بودند و در خارج داراي نيم جرزهاي پهن چند پله اي بوده اند كه بر استقامت آنها مي افزوده.درگاه هاي اصلي ظاهراً در حدود 9 متر بلندي،حدود 20/3 متر پهنا و 5/4 متر عمق داشته اند.
كف درگاه از سنگ سياه خوب تراشيده پوشيده شده است و جرزهايي از سنگ سفيد مرمر نما داشته اند كه بر هر كدام نقشي وجود داشته است. چنان مي نمايد كه در اين هم بمانند«دروازه ملل» در تخت جمشيد،جرزهاي درگاه ورودي به نقش گاو بالدار آراسته بوده است. در درگاه هاي فرعي كه در ميانه دو جناح طولي تالار تعبيه كرده بودند،جرز و كف از سنگ سفيد بوده و هر درگاه 80/1 متر پهنا و 55/1 متر عمق داشته است. بر هريك از چهار جز اين دو درگاه نقش يك موجود طبيعي يا خيالي و بلاي سر آن كتيبه اي سه زباني (فارسي باستان، عيلامي و بابلي) به خط ميخي تراشيده بودند. از اين چهار نقش اصلي،تنها يكي، در شمال غربي،مشهور به صورت انسان بالدار، باقي مانده است.






كاخ اختصاصي

در 230 متري شمال غربي« كاخ بارعام » و شمال شرقي« بوستان پاسارگاد » بقاياي كاخی واقع است كه مختصات يك بناي مسكوني را دارد و از اين روي به « كاخ نشيمن » يا « كاخ اختصاصي» شهرت يافته است. استروناخ اين کاخ را کاخP می نامد .تا آغاز سده بيستم چون تنها يك جرز سنگي از اين كاخ بيرون از خاك بود،آن را « كاخ جرزدار » مي ناميدند. طرح اين كاخ مستطيلي به طول 76 متر و عرض 42 متر ميباشد با تالاري 30 ستوني (6*5رديفي) با يك ايوان داراز 40 ستوني (20*2رديفي) در شرق و ايواني ستوني (12*2) درغرب بوده است. هرايوان دو اتاقي جانبي هم داشته است. دو درگاه بزرگ تالار را به ايوان متصل كردند كه در مركز قرار نگرفته و از سمت شمال واقع شده اند.در زیر تصویر پلان کاخ اختصاصی .



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg



كف بندي در اين كاخ قابل توجه است مي توانيم مرمت هاي دوره هخامنشي را ببينيم به طوري كه هرجا رگه اي در سنگ بوده تعمير كرده اند و وصله هاي هخامنشي تا كنون باقي مانده اند. زير ستون ها همه مكعبي دوپله اي هستند. امر غريبي كه در مورد اين ستون ها مي توان اشاره کرد اين است كه همه آنها فقط تا ارتفاع حدود 190 سانتي متر (از روي شالي) باقي مانده اند و هيچ اثري از قلمه بالايي ستون و يا سرستون يافت نشده است. از سوي ديگر،مشخصات معماري مخصوصاً ارتفاع جرز سنگي موجود(درگوشه جنوب شرقي ايوان شرقي) نشان مي دهد كه هر يك از ستون ها احتمالاً 10 متر ارتفاع داشته است. با توجه به مقداري قطعات گچي قوس دار و مزين به رنگ هاي مختلف كه در درون خاك هاي انباشته شده در تالار يافته اند،اين احتمال وجود دارد كه در طرح اصلي بناي اين تالار فقط بخش زيرين ستون ها را از سنگ ساخته بودند و بقيه آنها را از چوب ساخته و رويشان را با گچبري مزين آراسته اند. اين گچ اندود، رنگ هاي بسيار درخشان آبي لاجوردي، زرد (زرين)، سرخ و سفيد، سبز مسي و فيروزه اي داشته است و يقيناً روشني و زيبايي خاصي به تالار مي بخشيده.



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg



هريك از درگاه هاي اصلي را از يك تخته سنگ سياه خوب تراشيده درآورده و به نقوش برجسته مزين كرده بودند. كناره هاي درگاهها را همچون قابي براي نقوش برجسته به صورت مقعر نگه داشته اند. بر هر جرز،صحنه اي از «گذر شاه» نقش كرده بودند كه شاه را درلباس پارسي و چكمه هاي بي بند پارسي جلوه گر مي ساخت در حالي كه عصا در دست،پيشاپيش مستخدمي از تالار خارج مي شد. بر روي چين هاي لباس شاه كتيبه اي به خط ميخي و به سه زبان عيلامي،بابلي و فارسي باستان كنده شده كه شخص تاجدار را به عنوان « كوروش،شاه بزرگ،يك هخامنشي » معرفي مي كرد. پيداشدن قطعه اي از يك كتيبه محصور در خطوط موازي،نشان مي دهد كه احتمالاً سه زباني بالاي جرز، برفراز نقش شاه و مستخدمش هم كنده شده بوده. جزئيات تزييني اين نقوش،قاب دور آنها،آثار استعمال ابزارهاي سنگ تراشي و صيقل زني و استعمال زر و زيور آلاتي كه در سنگ نشانده اند،همه بيانگر مشخصات هنر دوره داريوش بزرگ، به ويژه حدود 510 ق.م است و به همين جهت مي توان تعيين كرد كه اين نقش بنا به فرمان داريوش بر درگاه ها حكاكي شده است. اگر چه طرح كاخ ، نوع سنگ فرش ، انواع جرزها ، ستون ها و ايوانها همه از زمان كوروش وجود داشته است.




http://pnu-club.com/imported/mising.jpg



تنها جرز جنوب غربي تالار بر پاي مانده است كه مانند جرز كاخ بارعام داراي كتيبه اي سه زباني در چهار سطر به خط ميخي همه در بردارنده معناي«من،كوروش،شاه هخامنشي» هستند.

Borna66
09-12-2009, 05:55 PM
آرامگاه کمبوجيه ( زندان سليمان )


در حاشيه شمالي محوطه كاخ ها در سلطه ويرانه ها ديواره ( برج ) سنگي بلندی با ارتفاعي نزديك به 14 متر قرار گرفته است. اين ساختار به شدت آسيب ديده و به زندان سليمان معروف است. نزديكترين نمونه مشابه به آن كعبه زرتشت در نقش رستم است. اما برج ، زندان سليمان ساختة زمان كوروش و يا كمي پس از اوست ولي« كعبه زرتشت اثري است از داريوش » .



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

نمـاي آرامگاه كمبوجيه ( زندان سليمان ) .
ماخذ : پاسارگاد ، استروناخ .




http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

نقشه آرامگاه كمبوجيه ( زندان سليمان
ماخذ : پاسارگاد ، استروناخ



درمورد كاربرد اين بنا سخنان بسيار گفته شده، اما سه نظريه طرفداران زيادي يافته است. يكي اينكه اين بنا آتشكده بوده ، دوم اينكه آرامگاه بوده و سوم اينكه محل نگهداري اشياء بسيار مهم سلطنتي (مثل رداي كورش و تاج و درفش او) بوده است.

شهبازي پس از ارائه دلائلي در رد اولين و سومين فرضيه مي گويد: « ما در آرامگاه بودن اين برج شكي نداريم و چون تاريخ ساختن آن را حدود 530 يا كمي ديرتر مي دانند ، آنرا آرامگاه كمبوجيه فاتح مصر مي شماريم »




http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

آرامگاه كمبوجيه ( زندان سليمان )



سامي نيز معتقد است كه شايد قبر كامبوزيا (كمبوجيه) بوده است و توضيح مي دهد كه :«كامبوزيا شهريار عصباني و تند مزاج و مقتدر و فاتح مصر پس از اقامت سه سال در آنجا هنگام مراجعت از مصر به ايران در اكباتان خود را كشت. تاريخ نويسان قديم راجع به قبر او كه كجا بوده چيزي ننوشتند و پاره اي از باستان شناسان معتقدند شايد آثار خرابه هاي سنگي بين نقش رستم و تخت جمشيد كه مثل كعبه زرتشت ساختمان شده و اينك معروف به تخت گوهر است، قبر كامبوزيا بوده است، ولي اين تصور بعيد ميرسد زيرا تخت جمشيد و نقش رستم در اواسط سلطنت داريوش آباد گرديد ده دوازده سال پس از مرگ كامبوزيا توجه دربار بدان سو معطوف گرديد و منطقي نيست كه چند سال جسد كامبيز را بلاتكليف گذارده باشند.
از نظر معماری استروناخ با مقايسه با كعبة زرتشت نشان مي دهد كه اين دو تا شباهت ظاهري دارند و در بسياري از جزئيات، تفاوتهاي چشمگيري ميان اين دو وجود داشته است و در همة اين تفاوت ها ، كفة ظرافت و دقت برج پاسارگاد وزين تر است . خصايص سنگ تراشي و نكات فني و احتمال ذكر نام كورش در كتيبه اي كه بقاياي آن را به برج پاسارگاد منسوب مي كنند ، همه حاكي از تاريخ ميان 540 تا 520 ق.م.است در حالي كه جزئيات فني « كعبه زرتشت » حاكي از تاريخي در حدود 520 تا 500 ق.م ميباشد.

Borna66
09-12-2009, 05:56 PM
نقش انسان بالدار


اين نقش در اصل به كتيبه سه زبانه اي مزين بوده كه نوشته ای با اين مضمون داشته :« من كوروش،شاه هخامنشي ».



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


نقش حجاري شده بر جرز درگاه شمال غربي كاخ دروازه معرف به نقش انسان بالدار

اين نقش براي اولين بار در بازديد جيمز موريه و سرويليام اوزلي در سال 1811م ثبت شد،قبل از اينكه توسط سررابرت كرپورتر در 1818م و مجدداً به وسيله تكسيه و كست در حدود سال 1840م به دقت طراحي شود.


آخرين بازديد كننده قديمي كه نوشته ميخي را در جاي اصلي آن بر بالاي نقش ديد، جان اوسشر بود كه در اوايل سال1861م از پاسارگاد بازديد كرد و بعد از مدتي،وقتي كه عكاس پيشگام اشتولتز در سال 1874م از پاسارگاد ديدار كرد،تمام بخش فوقاني نقش از جاي خود برداشته شده بود. نقش برجسته نشان دهنده مردي است با ريش انبوه و چهار بال.كه رو بسمت چپ يعني به سوي مركز بنا دارد. اين مرد تاجي دارد كه به يك كلاه شياردار كاملاً چسبيده به سر،وصل است. تاج بر روي شاخهاي بلند و تابدار يك قوچ حبشي،بين دو مار كبري پشت به هم كه هريك گوي كوچكي را به نماد خورشيد بر سر دارند،قرار گرفته است.
بخش اصلي اين تاج شامل سه دسته گل ني است كه هريك از آنها گوي خورشيد را بر فراز داشته و با پرشتر مرغ احاطه شده اند. سه حلقه خورشيدي با دايره هاي متحدالمركز، درانتهاي دسته گل ني قرار دارد. اغلب اين تاج را به نوع aTEf منسوب كرده اند و همچنين آن طور كه اشميت خاطر نشان كرده،نمونه اي از تاج مصري hmhm است كه از دوره اختاتون به بعد رايج گرديد. اندام اين نقش به ردايي يكسر و حاشيه دار ايلامي ملبس است كه از روي بازوي راست مي گذرد و حاشيه هاي لباس با نقش روزت ختم مي شود. بدن نقش به صورت نيم تنه كامل مي باشد. و در پشت ان چهاربال ديده مي شود كه بر گرفته از هنر آشوري مخصوصاً در «نگهبان بالدار و جادويي» كاخ سارگن دوم در خرس آباد دانسته اند. نظريه هاي متفاوتي در راستاي هويت بخشي به اين نقش مطرح شده است.آيا اين نقش كوروش است؟ آيا فروهر است؟ يا نمايش شاه است به حالت روحاني؟ يا مفهوم ديگري دارد؟


با توجه به اينكه نام كوروش در كتيبه مفقود شده بالاي آن ذكر گرديده گرايش بيشتر به نظريه اول وجود داشته كه همان «ذوالقرنين» يعني دارنده دو شاخ سنتهاي اسلامي و قران مي باشد. سامي احتمال مي دهد اين پيكر مظهر فروهر ميباشد، زيرا نوعي روحانيت و الوهيت در نقش مي بيند و آن را همتاي روحاني كوروش مي داند، شاپور شهبازي با جنبه تخيلي كمتر نقش را به نوعي نمايش آرماني از كوروش كبير نسبت مي دهد. اما بر مبناي نوشته هاي هرودت كه « ايرانيان خدايان خود را تصوير نمي كردند» قبول اينكه نقش بالدار به يكي از خدايان بومي تعلق داشته دشوار است.




http://pnu-club.com/imported/mising.jpg http://pnu-club.com/imported/mising.jpg 5 6

5

- نقش حجاري شده انسان بالدار هنگامي كه داراي كتيبه بوده است ( طراحي چارلز تكسيه ، حدود 1840 م ) . ماخذ : پاسارگاد ، استروناخ .

6- نقش حجاري شده انسان بالدار هنگامي كه داراي كتيبه بوده است ( طراحي رابرت كارپرتر ، حدود 1818 م ). ماخذ : پاسارگاد ، استروناخ

Borna66
09-12-2009, 05:56 PM
تــــل تخت



در شمال جلگه پاسارگاد و مشرف به تمام اين قصور و باغات بر روي تپه كه متجاوز از 50 متر از سطح جلگه ارتفاع دارد بقاياي ديوار سنگي عظيمي مربوط به يك ساختمان ديده مي شود كه از هر كجاي اين جلگه و از راه بين شيراز و اصفهان هويدا است و از لحاظ بكار رفتن سنگ هاي عظيم و جسيم آن را مورخين بعد از اسلام بنام تخت سليمان گفته اند
.



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg




تصوير تل تخت ( تخت سليمان )


اين صفه كه از سنگ هاي كوه پيكر زيبا تراش تشكيل گرديده مثل ديوارهاي سنگي تخت جمشيد صفه وسيعي را در حدود 6000 متر مربع تشكيل مي دهد ، توده هاي خاك انباشته شده روي آن و ساير علائم مي رساند كه روزي بر فراز اين صفه مرتفع همان طوري كه معمول به ادوار باستان بوده كه ساختمان هاي مهم را روي بلندي مي ساختند بناهايي متعلق بدربار سلطنتي و تخت شاهنشاهي كورش بوده است.

به گفته مورخين صفه تل تخت در آغاز توسط کوروش برای احداث مجموعه ای همچون تخت جمشيد در نظر گرفته شده بود ولی پس از مرگ کوروش مکان احداث مجموعه پارسه ( تخت جمشيد ) به محل کنونی تخت جمشيد انتقال يافت و به حکم داريوش تل تخت حکم يک دژ نگهبانی به خود گرفت .
استروناخ براي تل تخت كه به تخت سليمان نيز مشهور است چهار دورة معماري در نظر گرفته است و مي گويد :« در گسترة بيش از دو هكتار ، شواهد معتبري از وسعت و كيفيت فعاليت هاي ساختماني سنگي كورش را بدست آورده ايم (دورة اول) ، مداركي از ساختمان خشتي كه ميتوان آن را از اواخر قرن ششم تا اوايل قرن سوم ق.م تاريخ گذاري نمود (دورة دوم) ، نشانه هاي اشغال در قرون سوم – دوم ق.م (دورة سوم) و بعد از فترتي طولاني ، نشانة استقرار هاي استحكاماتي صدر اسلام (دورة چهارم).






بوستان پاسارگاد

همچنان كه مورخين قديم گفته اند؛آرامگاه و كاخ هاي كوروش در ميان باغ بزرگ و انبوه از درختان گوناگون و دشتي چمن زار و خرم واقع بوده كه توسط آب گزرهاي ( آبروهای ) متعددي كه از رود پلوار مي آوردند، سيراب مي شده. اين محوطه زيباي سر سبز را بوستان پاسارگاد ( باغ سلطنتی ) مي خوانيم.


طرح بناهاي پاسارگاد تك ساختمان هايي را نشان مي دهد كه از چهار جانب باز و گشاده بوده اند و بنابراين محوطه ديدشان مي بايست چشمگير و خرم باشد. از همين روي، ميان طرح كاخ ها و نقشه آب نماهاي بوستان و خيابان هاي آن وابستگي دقيقي مشخص شده است.




http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

بخشي از آبروهاي باغ سلطنتي


شكي نيست كه آبراهه هاي متعددي ار پلوار به سوي دشت كشيده بودند، اما آثارشان را به زحمت مي توان تشخيص داد. اين آبراهه ها با تشكيل سدهايي (كه به سرپرستي سايكي و ديگران از بقاياي آنها چيزهايي يافته اند) به وجود آمده و از همين جهت،معلوم مي شود كه بر پلوار پل هايي نيز زده بودند. آثار يكي اين پلها در 150 متري غرب « كاخ دروازه »‌ هنوز يافت مي شود.




محوطه مقدس ( سكوهاي نيايشگاه )



از تل تخت در حدود يك كيلومتر بطرف شمال غربي كاخ خصوصي كورش در پشت تپه دو سنگ تو خالي و پس از آن تل خاكي ظاهر مي گردد (دسترسي امروزه به اين قسمت از داخل محوطه نمي باشدو از جاده اي كه به روستاي ابوالوردي مي رود ميسر مي شود) . دو سنگي كه آن را معبد يا آتشگاه يا مذبع گفته اند هر كدام بترتيب 20/2*20/2 متر و 60/2*60/2 متر اندازة قاعده هاي آن است كه بفاصلة 9 متر از يكديگر قرار گرفته اند ارتفاع آنها 60/1 متر و يكي ازآنها داراي 8 رديف پلكانهاي يكپارچه سنگي است ولي پلكانهاي ديگر از بين رفته است.



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


نقشه نماي سه بعدي محوطه مقدس


اختلاف اندازه ي كه در اين دو قطعه سنگ مجوف ملاحظه مي شود مدركي بدست اهل تحقيق مي دهد كه معتقد شوند اين دو سنگ براي آتشكده يا منظور مذهبي ديگري بنا شده زيرا دو سنگ آتشكده واقع در نقش رستم نيز داراي دو پاية سنگيست كه يكي از ديگري كوچكتر است.
شالوده سكوي جنوبي شامل يك تا سه قطعه سنگ بزرگ است كه در زير مكعب اصلي ، با حدود 90 سانتي متر عمق قرار گرفته است.
استروناخ در شمال اين سكو كاوشهايي انجام داده كه بقاياي كف فرش شدة خشتي را پيدا كرده است. كه شهبازي عقيده دارد كه اينجا بصورت صفه اي بي سقف براي نيايش و مراسم قرباني و تشريفاتي به كار مي رفته است.

Borna66
09-12-2009, 05:57 PM
اطلاعات کلی در باره تخت جمشید



تخت جمشید ،مجموعه ای از کاخهای بسیار باشکوهی است که ساخت آنها در سال 512 قبل از میلاد آغاز شد و اتمام آن 150 سال به طول انجامیدتخت جمشید در محوطة وسیعی واقع شده که از یک طرف به کوه رحمت و از طرف دیگر به مرودشت محدود است این کاخهای عظیم سلطنتی در کنار شهر پارسه که یونانیان آن را پرپولیس خوانده اند ساخته شده است



ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول در حدود 518 ق م ، آغاز شد نخست صفه یاتختگاه بلندی را آماده کردند و روی آن تالار آپادانا و پله های اصلی و کاخ تچرا را ساختند پس از داریوش ، پسرش خشایارشا تالار هدیش را بنا نمود و طرح بنای تلار صد ستون را ریخت اردشیر اول تالار صد ستون را تمام کرد اردشیر سوم ساختمان را آغاز کرد که ناتمام ماند این ساختمانها بر روی پایه هایی ساخته شــده که قسمتـی از آنها صخره های عظیم و یکپارچه بوده و یا آنها را در کوه تراشیده اند



معماری هخامنشی ، هنری است امتزاجی که از سبک معماریهای بابل و آشور و مصر و شهرهای یونانی آسیای صغیر و قوم اورارتو اقتباس شده و با هنر نمایی و ابتکار روح ایرانی نوع مستقلی را از معماری پدید آورده است هخامنشیان با ساختن این ابنیة عظیم می خواستند عظمت شاهنشاهی بزرگ خود را به جهانیان نشان دهند



در اواخر سال 1312 شمسی براثر خاکبرداری در گوشة شمال غربی صفه تخت جمشید قریب چهل هزار لوحه های گلی به شکل و قطع مهرهای نماز بدست آمد بر روی این الواح کلماتی به خط عیلامی نوشته شده بود پس از خواندن معلوم شد که این الواح عیلامی اسناد خرج ساختمان قصرهای تخت جمشید می باشد از میان الواح بعضی به زبان پارسی و خط عیلامی است از کشف این الواح شهرت نابجایی را که می گفتند قصرهای تخت جمشید مانند اهرام مصر با ظلم و جور و بیگار گرفتن رعایا ساخته شده باطل گشت ، زیرا این اسناد عیلامی حکایت از آن دارد که به تمام کارگران این قصور عالیه اعم از عمله و بنا و نجار و سنگتراش و معمار و مهندس مزد می دادند و هر کدام از این الواح سند هزینة یک یا چند نفر است کارگرانی که در بنای تخت جمشید دست اندرکار بودند ، از ملتهای مختلف چون ایرانی و بابلی و مصری و یونانی و عیلامی و آشوری تشکیل می شدند که همة آنان رعیت دولت شاهنشاهی ایران بشمار می رفتند گذشته از مردان ، زنان و دختران نیز به کار گل مشغول بودند مزدی که به این کارگران می دادند غالباً جنسی بود نه نقدی ، که آنرا با یک واحــد پـول بابلی به نام « شکــل » سنجیده و برابر آن را به جنس پرداخت می کردند اجناسی را که بیشتر به کارگران می دادند و مزد آن محسوب می شدعبارت از : گندم و گوشت



اسکندر مقدونی در یورش خود به ایران در سال 331 قبل از میلاد، آنرا به آتش کشیدتاریخنگاران در مورد علت این آتش سوزی اتفاق رای ندارند عده ای آنرا ناشی از یک حادثه غیر عمدی میدانند ولی برخی کینه توزی و انتقام گیری اسکندر را تلافی ویرانی شهر آتن بدست خشایار شاه علت واقعی این آتش سوزی مهیب میدانند



ازآنچه امروز از تخت جمشید بر جای مانده تنها می توان تصویر بسیار مبهمی از شکوه و عظمت کاخها در ذهن مجسم کرد با این همه می توان به مدد یک نقشه تاریخی که جزئیات معماری ساختمان کاخها در آن آمده باشد و اندکی بهره از قوه تخیل، به اهمیت و بزرگی این کاخها پی برد نکته ای که سخت غیر قابل باور می نماید این واقعیت است که این مجموعه عظیم و ارزشمند هزاران سال زیر خاک مدفون بوده تا اینکه در اواخر دهه1310خورشیدی کشف شد



چیزی که در نگاه اول در تخت جمشید نظر بیننده را به خود جلب می کند، کتیبه ها و سنگ نبشته های گذر خشایارشاه است که به زبان عیلامی و دیگر زبانهای باستانی تحریر شده است از این گذر به مجموعه کاخهای آپادانا می رسیم، جائی که در آن پادشاهان بار میدادند و مراسم و جشنهای دولتی در آن برگذار می شد



امروزه مقادیر عمده ای طلا و جواهرات در این کاخها وجود داشته که بدیهی است در جریان تهاجم اسکندر به غارت رفته باشد تعداد محدودی از این جواهرات در موزه ملی ایران نگهداری می شود بزرگترین کاخ در مجموعه تخت جمشید کاخ مشهور به "صد ستون" است که احتمالا یکی از بزرگترین آثار معماری دوره هخامنشیان بوده و داریوش اول از آن به عنوان سالن بارعام خود استفاده می کرده است تخت جمشید در 57 کیلومتری شیراز در جاده اصفهان و شیراز واقع شده است



تخت جمشید تنها یک مجموعه ی معماری نیست ، بلکه آینه ای است که در آن علم و فن و هنر واعتقادات ایرانیان کهن انعکاس یافته است تخت جمشید یک مدرسه است ، یک کتاب ، یک روایتگر پیر می توان گفت که تخت جمشید اولین سازمان ملل واقعی د نیا بوده است



بنای تخت جمشید در حدود سال 518 پیش از میلاد به فرمان داریوش هخامنشی آغاز شد



کار ساختن بناهای تخت جمشید در زمان داریوش اول (522 تا 486 ق م ) آغاز و تا زمان اردشیر سوم ( 359 تا 338 ق م ) در مساحتی به وسعت 13 هکتارساخته و ادامه یافت مصالح به کار رفته در بنای تخت جمشید عبارت بوده از : سنگ ، خشت و گل ، آجر ، گچ ، چوب ، آهن ، فلزات گرانبها ( طلا - نقره - مس ) عاج ، لا جورد ، عقیق و دیوارهای تخت جمشید در برخی جاها به ضخامت 5/5 متر بوده و قطعه سنگهای به کار رفته به وزن بیش از 45 تن میرسیده



تخت جمشید دارای سیستم حرارتی و تهویه بوده ، که فضاهای داخل آن را در زمستان گرم ودر تابستان خنک و معتدل می کرده است دشت سرسبز مرودشت ، سقفهای بسیار بلند و فضاهای وسیع ، درهای گشاده و پنجرههای متعد د هوای تخت جمشید را در تابستان معتدل وخنک می ساخته و در زمستان دیوارهای خشتی و لایه های گچ که یک عایق حرارتی تشکیل می داده ، پرده های ارغوانی بلند و ضخیم که مانع نفوذ سرما به درون فضاها وتالارها می شده ، پوشش سقف نیز چوبی بوده که این امر در گرم شدن محیط تاثیر به سزایی داشته است



تخت جمشید نیز دارای سیستم آب و فاضلاب بوده ، در تخت جمشید مجاری زیرزمینی آبرسانی و فاضلاب پیچ در پیچی کشف شده که به طول بیش از 2 کیلو متر می رسد تخت جمشید نه یک شهر بوده و نه یک دژ و نه یک پرستشگاه ، تخت جمشید دو نقش جداگانه اما تا اندازه ای به هم پیوسته ایفا می کرده ، نخست اینکه چون در قلب امپراطوری قرار داشته گنج خانه ی مناسبی برای اندوختن ثروت روز افزون کشور بوده ، دوم اینکه جایگاه مناسب و با شکوهی برای برگذاری مراسم و جشنهایی بوده که در آن زمان برگزار می شده ( جشنهای مهرگان و اعیاد نوروز ) به نقل از مورخان در تخت جمشید بیش از 120000سکه ی طلا و نقره ، ظروف و مجسمه های بسیار ناب ، اثاث گرانقیمت ، نیمکتهای زرین ، لباسها وفرشهای ارغوانی گرانبها ونگهداری می شده که در نهایت با حمله ی اسکندر مقدونی همه ی این اشیاء یا به غارت رفت یا طعمه ی حریق شد اسکندر وقتی که وارد تخت جمشید شد و این همه شکوه و ثروت دید دستور داد که هر چیز را که می توانند با خود ببرند و هر چیز را که نمی توانند نابود سازند به نو شته ی مورخین با ستان ثروت تخت جمشید با 10000جفت اسب وقاطر و 5000 جفت شتر حمل و غارت شد بعد از انتقال ثروت تخت جمشید اسکندردستورداد که تخت جمشید را به آتش بکشندبگفته مورخین باستان تخت جمشید ۳ شبانه روز در آتش می سوخت وچهل شبانه روز از آن دود بر میخواست

Borna66
09-12-2009, 05:59 PM
http://pnu-club.com/imported/2009/09/1019.jpg




هخامنشیان



همچون نیاکان خود عادت به كوچ كردن داشتند ، و معمولاً همه سال را در یك جا به سر نمی‌بردند، بلكه بر حسب اقتضای آب‌و‌هوا، هر فصلی را در یكی از پایتخت‌های خود سر می‌كردند. در فصل سرما ، در بابل و شوش اقامت داشتند ، و در فصل گرمی ِهوا به همدان می‌رفتند كه در دامنه كوه الوند بود و هوای تازه و خنكی داشت .
این سه شهر « پایتخت » به معنی اداری و سیاسی و اقتصادی بودند، اما دو شهر دیگر هم بودند كه « پایتخت آئینیِ » هخامنشیان به شمار می‌رفتند، یكی پاسارگاد كه در آن‌جا آیین و تشریفات تاجگذاری شاهان هخامنشی برگزار می‌شد، و دیگری « پارسَه » كه برای پاره‌ای تشریفات دیگر به كار می‌آمد.

این دو شهر « زادگاه » و « پرورشگاه » و به اصطلاح « گهواره » پارسیان به شمار می‌رفت، و گور بزرگان و نام‌آوران آنان در آن‌جا بود و اهمیت ویژه‌ای داشتند؛ به عبارت دیگر، این‌ها مراكز مذهبی ایرانیان هخامنشی بودند، مانند اورشلیم و واتیكان، كه نظر به اهمیت آیینی خود، مركز ثقل بسیاری از حوادث بوده‌اند. البته از این دو تخت‌جمشید بیش‌تر اهمیت داشته است و به همین دلیل، اسكندر مقدونی آن را به عمد آتش زد تا گهواره و تكیه‌گاه دولت هخامنشی را از میان ببرد.
نام راستین این شهرپارْسَهْبوده است كه از نام قوم پارسی آمده است و آنها ایالت خود را هم به همان نام پارس می‌خواندند. پارسه به همین صورت در سنگ نوشتهخشیارشا بر جرز درگاهای « دروازه همه ملل » نوشته شده است، و در لوحه‌های عیلامی مكشوفه از خزانه و باروی تخت‌جمشید هم آمده است. یونانیان از این شهر بسیار كم آگاهی داشته‌اند، به دلیل این كه پایتخت اداری نبوده است، و در جریان‌های تاریخ سیاسی، كه مورد نظر یونانیان بوده، قرار نمی‌گرفته. به علاوه، احتمال دارد كه به خاطر احترام ملی و آئینی شهر پارسه، خارجیان مجاز نبوده‌اند به مكان‌های مذهبی رفت‌‌ وآمد كنند و در باب آن آگاهی‌هایی به دست آورند؛ همچنان كه تا پایان دوره قاجار، سیاحان اروپایی كم‌تر می‌توانستند در باب مشاهد و امام‌زاده‌های ایرانی تحقیق كنند. بعضی گمان كرده‌اند كه در برخی از نوشته‌های یونانی از پارسه به صورت پارسیان «persain» و یا شهر پارسیان نام رفته است، اما این گمان مبنای استواری ندارد.



پِرسِه پُلیس ( پرسپولیس )

نام مشهور غربی تخت‌جمشید ، یعنی پِرْسِهْ پُلیْس (Perse Polis) ریشه غریبی دارد. در زبان یونانی، پْرسهْ‌پُلیْس و یا صورت شاعرانه آن پِرْسِپ‌ْتوُلیْس Persep tolis لقبی است برای آِتِنه، الهه خرد و صنعت و جنگ، و «ویران‌كننده شهرها» معنی می دهد.این لقب را آشیل، شاعر یونانی سده پنجم ق.م. در چكامه مربوطه به پارسیان، به حالت تجنیس و بازی با الفاظ، در مورد «شهر پارسیان» به كار برده است (سُوكنامه پارسیان، بیت 65). این ترجمه نادرست عمدی، به صورت ساده‌‌ترش، یعنی پرسه پلیس، در كتب غربی رایج گشته و از آن‌جا به مردم امروزی رسیده است. خود ایرانیان نام «پارسه» را چند قرن پس از برافتادنش فراموش كردند چون كتیبه‌ها را دیگر نمی‌توانستند بخوانند و در دوره ساسانی آن را «صدستون» می‌خواندند. البته مقصود از این نام، تنها كاخ صدستون نبوده است، بلكه همه بناهای روی صفه را بدان اسم می‌شناخته‌اند. در دوره‌های بعد، در خاطر ه مردم فارس، «صدستون» به «چهل‌ستون» و «چهل‌منار» تبدیل شد. جُزَفا باربارو، از نخستین اروپاییانی كه این آثار را دیده است (سال 1474 میلادی)، آن را ِچْل‌‌مِنار (چهل‌منُار) خوانده است. پس از برافتادن هخامنشیان خط و زبان آنها نیز بتدریج نامفهوم شد و تاریخ آنان از یاد ایرانیان برفت، و خاطره‌‌ شان با یاد پادشاهان افسانه‌ای پیشدادی و نیمه تاریخی كیانی درهم آمیخت، و بنای شكوهمند پارسه را كار جمشید پادشاه افسانه‌ای كه ساختمان‌های پرشكوه و شگرف را به او نسبت می‌دادند دانستند و كم‌كم این نام افسانه‌ای را بر آن بنا نهادند.



صفه‌ ی پارسه

تخت‌جمشید بر روی صفه‌ای بنا شده است كه كمی بیشتر از یكصد و بیست‌و پنج ‌هزار متر مربع وسعت دارد. خود صفه برفراز و متكی به صخره‌ای است كه از سمت شرق پشت به كوه‌ میترا یا مهر (= كوه رحمت) داده است و از شمال و جنوب و غرب در درون جلگه مرودشت پیش رفته و شكل آن را می‌توان یك چهار ضلعی دانست كه ابعاد آن تقریباً چنین است: 455 متر در جبهه غربی ، 300 متر در طرف شمالی ، 430 متر در سوی شرقی و 390 متر در سمت جنوبی كتیبه بزرگ داریوش بر دیوار جبهه جنوبی تخت، صریحاً گواهی می‌دهد كه در این مكان هیچ بنایی قبل از وی موجود نبوده است.
كارهای ساختمانی تخت‌جمشید به فرمان داریوش بزرگ در حدود 518 ق.م آغاز شد. اول از همه می‌بایست این تخت بسیار بزرگ را برای برآوردن كوشك شاهی آماده سازند: بخش بزرگی از یك دامنه نامنظم سنگی را مطابق نقشه معماران، تا ارتفاع معینی كه مورد نظرشان بود، تراشیدند و كوتاه و صاف كردند و گودیها را با خاك و تخته‌سنگ‌های گران انباشتند، و قسمتی از نمای صفه را از صخره طبیعی تراشیدند و بخشی دیگر را با تخته‌سنگ‌های كثیرالاضلاع كوه پیكری كه بدون ملاط بر هم گذاشتند برآوردند و برای آن‌كه این سنگ‌های بزرگ بر هم استوار بمانند آن‌ها را با بست‌های دم چلچله‌ای آهنی به هم پیوستند و روی بست‌ها را با سرب پوشانیدند (این بست‌های فلزی را دزدان و سنگ‌ربایان كنده و برده‌اند؛ تنها تعداد كمی از آن‌ها را بر جای مانده‌اند). این تخته سنگ‌ها یا از سنگ آهكی خاكستری رنگی است كه از كوه و تپه‌های اطراف صفه استخراج می‌شده و یا سنگ‌های آهكی سیاهی شبیه به مرمر است كه از كانهای مجدآباد در 40 كیلومتری غرب تخت‌جمشید می‌آورده‌اند. خرده سنگ‌ها و سنگ‌های بی‌مصرف حاصل از تراش و تسطیح صخره را نیز به درون گودها ریختند. شاید در همین زمان بوده است كه با آب انبار بزرگ چاه مانندی در سنگ صخره و در دامنه كوه‌ مهر (= كوه رحمت) به عمق 24 متر كندند.


http://pnu-club.com/imported/2009/09/1020.jpg
(http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.aariaboom.com% 2Fimages%2Fstories%2Firan%2Fparseh%2Fparseh18_b.jp g)

پس از چند سال، صاف كردن صخره طبیعی و پر كردن گودی‌ها به پایان رسید و تخت هموار گشت. آن‌گاه شروع به برآوردن شالوده بناها كردند و در همان زمان دستگاه آب دَركُنی تخت‌جمشید را ساختند بدین معنی كه در دامنه آن قسمت از كوه رحمت كه مشرف بر تخت است آبراهه‌هایی كندند و یا درست كردند، و سر این آبراهه‌ها را در یك خندق بزرگ و پهن، كه در پشت دیوار شرقی تخت كنده بودند، گذاشتند تا آب باران كوهستان از راه آن خندق به جویبارهایی در جنوب و شمال صفه راه یابد و به دَر رَوَد. بدین‌گونه خطر ویرانی بناهای روی تخت‌ ناشی از سیلاب جاری از كوهستان از میان رفت، اما بعدها كه این خندق پُر شد آب باران كوهستان قسمت اعظم برج و باروی شرقی را كند و به درون محوطه كاخ‌ها ریخت و آن‌ها را انباشت، تا این كه در هفتاد سال گذشته؛ باستان‌شناسان این خاك‌ها را بیرون ریختند و چهره بناها را دوباره روشن ساختند. بر روی خود صفه، آبراهه‌های زیرزمینی كنده‌اند كه از میان حیاط و كاخ‌ها می‌گذشت و آب باران سقف‌ها از راه ناودان‌هایی كه مانند لوله بخاری و با آجر و ملاط قیر در درون دیوارهای ستبر خشتی تعبیه كرده بودند، وارد آبراهه‌های زیرزمینی می‌شد و از زیر دیوار جنوبی به دشت و خندقی در آن جا می‌رسید. هنوز قسمت‌هایی از این آبراه‌های زیرزمینی و ناودان‌های درون دیوارها را در گوشه‌و‌كنار تخت‌جمشید می‌توان یافت. هم اكنون نیز آب باران‌های شدید زمستانی از این آبراه‌ها به در می‌رود.



نگاهی کوتاه بر بخش های مختلف پارسه




http://pnu-club.com/imported/2009/09/1021.jpg (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.aariaboom.com% 2Fimages%2Fstories%2Firan%2Fparseh%2Fparseh_naghsh eh1.jpg)



1. پلکان ورودی


http://pnu-club.com/imported/2009/09/1022.jpg (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.aariaboom.com% 2Fimages%2Fstories%2Firan%2Fparseh%2Fparseh11_b.jp g)



در قسمت غربی صفه برای دسترسی به بالای صفه، پلکان دو طرفه عظیمی ساخته شده که شبیه دو بازو برای به آغوش گرفتن میهمانان است ، در هر طرف 110 پله ، که 63 پله از سطح دشت به یک پاگرد منتهی و از پاگرد تا روی صفه 43 پله ساخته شده است.هر پلکان 10 سانتیمتر ارتفاع،38 سانتیمتر پهنا و 690 سانتیمتر طول دارد در کناره پلکان کنگره داری ساته شده است و هر چند پله از یک قطعه سنگ بزرگ تراشیده شده است.


2.دروازه ملل


http://pnu-club.com/imported/2009/09/1023.jpg (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.aariaboom.com% 2Fimages%2Fstories%2Firan%2Fparseh%2Fparseh12_b.jp g)



پس از بالا رفتن از پلکان، دروازه ملل اولین بنایی است که توجه را به خود جلب می کند. این بنا شامل تالار مربع وسیعی است که بر روی چهار ستون استوار شده است و دارای سه درگاه به طرف غرب، شرق و جنوب است. دو طرف درگاه غربی مزین به نقش دو گاو بسیار بزرگ و دو طرف درگاه غربی مزین به مجسمه دو گاو بالدار با سر انسان است. بر روی جرزهای این دروازه چهار کتیبه سه زبانه توسط خشایار شا نقش شده است که در آن خشایارشا به نیایش اهورامزدا و شرح اقدامات خود می پردازد.


3.کاخ آپادانا


http://pnu-club.com/imported/2009/09/1024.jpg (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.aariaboom.com% 2Fimages%2Fstories%2Firan%2Fparseh%2Fparseh14_b.jp g)



ساخت آپادانا به فرمان داریوش بزرگ آغاز و توسط خشایارشا به اتمام رسید. این کاخ مشتمل بر یک تالار مرکزی با 36 ستون و سه ایوان هر کدام با 12ستون در شمال،شرق و غرب و تعدادی اتاق در چهار گوشه و ضلع جنوبی است،ارتفاع ستون های این تالار و ایوان های آن با سر ستون بیش از 19 متر است.در جبهه شمالی و شرقی تالار آپادانا دو پلکان ساخته شده که هر پلکان با چهار ردیف پله به ایوان دسترسی پیدا می کند،بدنه این پلکانها مزین به نقوش بزرگان هخامنشی،سربازان جاویدان و نمایندگان ملل تابعه (هدیه آوران) است.


4.کاخ سه دروازه(کاخ مرکزی یا تالار شورا)

کاخ سه دروازه از نظر موقعیت در مرکز کاخهای تخت جمشید واقع شده است.این کاخ دارای یک پلکان دو طرفه در جبهه شمالی است که بر روی آن نقش بزرگان مادی و هخامنشی به صورت مجزا از هم در حال بالا رفتن از پله ها حجاری شذه است.این کاخ دارای دو ایوان با دو ستون و یک تالار با چهار ستون است که بر روی در گاههای آن نقش پادشاه هخامنشی حجاری شده و تعدادی اتاق نیز در طرفین تالار ساخته شده است.سر ستون های این تالار تنها سر ستونهایی هستند که به شکل سر انسان حجاری شده اند.


5. كاخ « ج »

در جنوب كاخ آپادانا و شرق كاخ داریوش و غرب كاخ سه دری یا تالار شورا، كاخی روی كوه ساخته شده بود كه امروزه آثار كمتری از آن مانده است.


6.کاخ تچر ( تالار آیینه )


http://pnu-club.com/imported/2009/09/1025.jpg (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.aariaboom.com% 2Fimages%2Fstories%2Firan%2Fparseh%2Fparseh03_b.jp g)



این کاخ، کاخ اختصاصی داریوش می باشد که شامل یک تالار مرکزی با 12 ستون و یک ایوان 8ستونی،دوتالار چهار ستونی در پشت تالار مرکزی و تعدادی اتاق کوچکتر در طرفین است.بدنه در گاهها دارای نقوش برجسته با محوریت پادشاه است
(دلیل نامگذاری این تالار به آینه صیقل بودن سنگها است به گونه ای که تصاویر را منعکس می کند)



7. كاخ «ه»

پلكان نقش دار دو سویه، ورودی كاخ « ه » است. امروزه این پلكان تخریب شده است. نقش های پلكان شامل دو گروه 16 نفره نیزه دار پارسی است كه در دو سوی كتیبه ای به زبان فارسی باستان ایستاده اند و پشت سر هر گروه، همان كتیبه تكرار شده است.



8. جان پناه شاخدار





http://pnu-club.com/imported/2009/09/1026.jpg

9

.کاخ هدیش


کاخ هدیش کاخ اختصاصی خشایار شا است که ابعاد آن از کاخ داریوش بزرگتر می باشد و شامل یک تالار مرکزی با 36ستون،یک ایوان 12 ستونه،دو تالار 4 ستونی و تعدادی اتاق در طرفین است.بر روی درگاههای این کاخ نیز نقش پادشاه حجاری شده است.از ویژگی های این کاخ وجود نقش برجسته درون طاقچه ها است که با سایر بناها تفاوت دارد.


10. کاخ اختصاصی یا كاخ « د »

در شرق كاخ خشایارشاه، محوطه روبازی وجود دارد كه اندازه ی آن 45×40 متر و سطح آن 5/2 متر پایین تر از كاخ خشایارشاه است. در این محوطه، اتاق های باریكی وجود داشت. از این كاخ امروزه چیزی باقی نمانده است.


11.مجموعه بناهای اندرونی

این مجموعه که در ارتباط با کاخ هدیش بوده توسط خشایارشا ساخته شده و شامل مجموعه ای از اتاقها و تالارها با ابعاد متفاوت می باشد که به وسیله راهروهایی از هم جدا می شوند. تالار اصلی و بخش از مجموعه توسط هرتسفلد بازسازی شده و هم اکنون بخش اداری و موزه تخت جمشید در آن قرار دارد.


12.خزانه


http://pnu-club.com/imported/2009/09/1027.jpg (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.aariaboom.com% 2Fimages%2Fstories%2Firan%2Fparseh%2Fparseh16_b.jp g)



یکی دیگر از مهم ترین بخشهای مجموعه تخت جمشید خزانه می باشد که از نظر ساختاری متفاوت با سایر بناهای مجموعه است. خزانه شامل دو تالار بزرگ 100 ستونی و 99 ستونی، یک تالار 20ستونی و تعدادی تالار و اتاقهای کوچکتر است که پیرامون تمامی آنها را یک حصار مستحکم در بر گرفته.تنها یک راه دسترسی برای رسیدن به داخل در حصار ایجاد شده که این موضوع نشانگر ارزش و ضرورت حفظ اموال داخل تالارها و اتاقها بوده است.


13.کاخ صد ستون(تالار تخت)


http://pnu-club.com/imported/2009/09/1028.jpg (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.aariaboom.com% 2Fimages%2Fstories%2Firan%2Fparseh%2Fparseh17_b.jp g)



تالار تخت را می توان دومین بنای با اهمیت مجموعه تخت جمشید بعد از تالار آپادانا دانست که شامل یک نالار مرکزی با100 ستون سنگی،یک ایوان 16 ستونه،4 درگاه اصلی و چهار درگاه فرعی و دالانهای طویل در سه طرف کاخ است.بر روی دو طرف درگاههای شمالی و جنوبی نقش پادشاه نشسته بر تخت بر روی دست نمایندگان ملل تابعه حجاری گشته و بر روی بدنه در گاههای شرقی و غربی نقش پادشاه در حال نبرد با حیوانات افسانه ای دیده می شود.تالار مرکزی این کاخ وسیع ترین تالار تخت جمشید است و از نظر اهمیت بعد از تالار آپادانا دومین کاخ مجموعه است.در انتهای حیاط این کاخ دروازه ای نا تمام مشابه دروازه ملل وجود دارد که وضعیت آمن می تواند روند ساخت بناهای مجموعه را نشان دهد.


14. جایگاه سپاهیان

در شرق تخت جمشید، حدفاصل بین كوه و بناهای اصلی، در شرق كاخ صد ستون، ساختمان هایی مشتمل بر تعدادی تالار و ایوان با جرزهای خشتی مكعبی وجود دارد كه با توجه به اشیایی كه در آن كشف شده، به احتمال زیاد قراول خانه و محل استقرار پاسداران و نگهبانان مخصوص كاخ ها بود. به نظر می رسد كه قراول خانه جایگاه نگه داری و توقف ارابه ها و اسب های سلطنتی و نُجبا بود و خیابانی كه به عرض متوسط 9 متر در تمام طول شرقی تخت جمشید و دامنه كوه كشید شده، محل عبور این گردونه ها بود.


15.دروازه ی ناتمام


http://pnu-club.com/imported/2009/09/1029.jpg (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.aariaboom.com% 2Fimages%2Fstories%2Firan%2Fparseh%2Fparseh02_b.jp g)


این دروازه كه كار ساختمانی آن شروع شد اما به پایان نرسید، در انتهای خیابان سپاهیان و در شمال حیاط صد ستون قرار دارد. از آنجا كه كارهای ساختمانی و حجاری این بخش ناتمام ماند به كاخ ناتمام یا دروازه ی ناتمام مشهور شده است. این ساختمان مشتمل بر یك تالار چهار ستونی و دو اتاق برای نگاهبانان است. آثار باقی مانده در این بخش چگونگی كار ساختمانی در مجموعه ی عظیم تخت جمشید را روشن می سازد. ابتدا تخته سنگ ها به دو شكل استوانه و مكعب به داخل محوطه حمل می شد، سپس سنگ ها به كمك داربست های چوبی عظیم و قرقره و طناب بالا كشیده می شد و در جای خود نصب می گردید و در مرحله ی بعد كار تراش اصلی از قسمت بالای سنگ شروع می شد و در پایین خاتمه می یافت.
چهره و سم گاو كه به صورت نیمه كاره در جرز ( دیوار اطاق و ایوان ، پایه ی ساختمان كه از سنگ و آجر سازند)
دروازه ناتمام رها شده است، نشان می دهد كه هنگام حمله ی اسكندر به تخت جمشید، هنوز كارگران در این قسمت مشغول كار بودند.
در شمال دروازه ناتمام و بخشی كه به دیوان سرا شهرت داشت، سی هزار لوح گلی به خط ایلامی مشتمل بر پرداخت های دولتی به كارگران و خدمتگزاران و مأموران دیگر به دست آمده است. در این لوح ها كه در نوع خود بی نظیرند، مدت كار، مبلغ دستمزد، چگونگی پرداخت و در چند مورد حتی پرداخت مساعده به كارگران نیز قید شده است.


16. آرامگاهها


http://pnu-club.com/imported/2009/09/1030.jpg (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.aariaboom.com% 2Fimages%2Fstories%2Firan%2Fparseh%2Fparseh05_b.jp g)




در دامنه کوه میترا یا مهر 2 آرامگاه در دل کوه حجاری شده که همه ی بخش های آنها همگون هستند ، پادشاه را کمان در دست ایستاده بر سکویی سه پله ای نشان می دهد که در مقابل او آتشدان و قرص خورشید در حالی که نقش گوی بالدار ( فروهر ) در قسمت بالای تصویر حجاری شده دیده می شود.این صحنه بر روی تختی نشان داده شده که بر دست نمایندگان ملل تابعه امپراطوری حمل می شود.پایین ین نقش نمای کاخهای هخامنشی با چهار ستون دیده می شود که در وسط آن درب آرامگاه می باشد این دو آرامگاه منسوب به اردشیر دوم و سوم است.در آرامگاه منسوب به اردشیر دوم 6 قبر و آرامگاه منسوب به اردشیر سوم دو قبر در سنگ حجاری شده. در قسمت جنوبی مجموعه تخت جمشید آرامگاه


http://pnu-club.com/imported/2009/09/1031.jpg (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.aariaboom.com% 2Fimages%2Fstories%2Firan%2Fparseh%2Fparseh10_b.jp g)


نا تمامی دیده می شود که به داریوش سوم نسبت داده شده است، از سایر آثار مجموعه تخت جمشید می توان به چاه سنگی ، باروی تخت جمشید ، محل نگهبان ، خیابان سپاهیان کاخ ج ،کاخ اچ و محل کشف لوح های گلی اسناد تخت جمشید اشاره کرد.



17. خیابان سپاهیان

این خیابان كه 92 متر طول و نزدیك 10 متر عرض دارد، دروازه ی ملل را به دروازه ی ناتمام و ایوان شمالی كاخ صد ستون مرتبط می سازد. در دو طرف این خیابان فرورفتگی های طاقچه مانند به تعداد زیاد و به صورت چند لبه، به فاصله 7 متر از هم وجود داشت كه اكنون به صورت پی با كاهگل پوشانده شده اند. احتمالاً این فرورفتگی ها جایگاه سربازان و افسران، هنگام تشریفات بود. دیوار سمت راست دیوار اتاق هایی است كه حیاط آپادانا را از خیابان سپاهیان جدا می كند. این اتاق ها احتمالاً محل استقرار نگهبانان كاخ بود. دیوار سمت چپ، دیوار اتاق هایی است كه محل استقرار حُجاران و بخشی از كارگاه حجاری بود. در انتهای خیابان ، قطعات ستون هایی كه برای دروازه ناتمام در حال حمل بود، مشاهده می شود.


18. کارگاه



19. چاه سنگی

روبه روی شمال شرقی خزانه، در ارتفاع 22 متر از سطح آن، چاهی به صورت مربع كه هر ضلع آن 70/4 متر است با ژرفای 26 متر قرار دارد. این چاه را در زمان ساخت تخت جمشید حفر كردند. اطراف چاه، راه آب باریكی كنده شده تا آب باران كوه را به آن هدایت كند. تردیدی نیست كه پس از پر شدن چاه و لبریز شدن آن، آب اضافی به خندقی منتقل می شد. با توجه به این كه این چاه راهی به خارج ندارد و منفذی هم در ته یا بدنه آن موجود نیست، مسلم است كه برای نگه داری آب آشامیدنی تخت جمشید به كار می رفت. حفر این چاه از شاهكارهای دوره ی هخامنشی است.



آثار بیرون از صفه تخت جمشید

آثار بیرون از صفه ی تخت جمشید شامل یك تخته سنگ حوض مانند به ابعاد 68/5 متر در 85/4 متر به صورت تقریباً چهارگوش و ژرفای 15/2 متر و آثار باقی مانده از یك كاخ دیگر است. از آنجا كه قسمت درونی این سنگ به صورت شیب دار تراشیده شده، دیدگاه های گوناگونی در مورد آن ابراز شده است. احتمال بیشتر بر آن است كه این تخته سنگ بزرگ برای ساخت سر در به محل آورده شده باشد.



http://pnu-club.com/imported/2009/09/1032.jpg (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.aariaboom.com% 2Fimages%2Fstories%2Firan%2Fparseh%2Fparseh06_b.jp g)

بر گرفته از تارنمای آریابوم

Borna66
09-12-2009, 05:59 PM
سنگ‌نبشته‌ي كوروش، پاسارگاد
پنج بار يا بيش‌تر از يك سنگ‌نبشته‌يِ سه زبانه، دو رَج به پارسيِ باستان، ايلامي و اكدي هر كدام يك رَج، رويِ ستون‌ها و پايه‌هايِ كاخ در دشتِ مرغاب رونوشت شده است.


«من کوروش شاه هخامنشی هستم.»


چند تِكه‌يِ كوچك از يك سنگ‌نبشته‌يِ سه زبانه، دستِ‌كم 6 رَج به پارسيِ باستان، ايلامي و اكدي هر يك چهار رَج، كه بالايِ نگاره‌يِ شاهنشاهي در آستانه‌يِ كاخ در دشتِ مرغاب باشنده است.


«كورش شاه بزرگ ، پسر كمبوجيه شاه هخامنشي. گويد: هنگامي كه ... ساخت ...




سنگ‌نبشته‌يي است به سه زبان، هر زبان در يك رَج، روي ِ چين خوردگي‌هايِ جامه‌يِ شاه، بر سه درگاهِ كاخ؛ شوربختانه همه‌يِ نوشته‌يِ پارسيِ باستانِ آن از بين رفته است.

Borna66
09-12-2009, 06:00 PM
سنگ‌نبشته‌هاي داريوش بزرگ در پارسه


شش رَج به سه زبان چندین بار روی چهارچوب‌های اندرونی کاخ داریوش، بالای نگاره‌های داریوش و هم‌راهانش آمده است.

«داريوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه كشورها، پسر ويشتاسپ هخامنشي، كسي كه اين كاخ را ساخت»




یک رَج به سه زبان روی پوشاک داریوش؛ هم اکنون در بخش نشان‌های نسک‌خانه‌ی میهنی پاریس نهاده است.

«داريوش شاه بزرگ، پسر ويشتاسب هخامنشي»




یک رَج به سه زبان، هجده بار روی رخبام پنجره‌ی همان اندرونی کاخ داریوش بسامد شده است.

«رخبام پنجره سنگی ساخته شده در کاخ داریش شاه»




بیست و چهار رَج تنها به زبان پارسی باستان، روی دیوار جنوبی کاخ داریوش.

01 اهورامزدای بزرگ، بزرگ‌ترین ِ بغان، او داریوش شاه را آفرید، او شهریاری را به او ارزانی داشت؛ بخواست اهورامزدا داریوش شاه است.

02 داریوش شاه گوید: این کشور پارس که اهورامزدا به من ارزانی داشت، زیبا، دارنده‌ اسبان خوب، دارنده‌ی مردان خوب، به خواست اهورامزدا و نیز من داریوش شاه، از دیگری نمی‌ترسد.

03 داریوش شاه گوید: اهورامزدا مرا یاری کند، با بغان خاندان شاهی و این کشور را اهورامزدا از دشمن، از خشک‌سالی، از دروغ بپاید! به این کشور نه دشمن، نه خشک‌سالی، نه دروغ بیاید؛ این را من چون بخشایشی از اهورامزدا با بغان خاندان شاهی درخواست می‌کنم. باشد که این نیکی را اهورامزدا با بغان خاندان شاهی به من بدهد.




به زبانهای ایلامی و اکدی هر کدام بیست و چهار رَج. نوشته‌ی پارسی باستان ندارد.

01 من داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورهای بسیار، پسر ویشتاسپ هخامنشی هستم.

02 داریوش شاه گوید: به خواست اهورامزدا این‌ها هستند کشورهایی که من افزون بر مردم پارسی، از آنِ خود کردم، که از من ترسیدند و به من باژ دادند: ایلام، ماد، بابل، ارابایه، آشور، مسر، ارمنیه، کبدوکیه، سارد، ایونی‌هایی خشکی و (آن‌ها) که کنار دریا هستند، و کشورهایی که آن سوی دریا هستند، اسَگرتیا، پارت، زرنگ، هرات، بلخ، سغد، خوارزم، ثتگوش، رخج، سند، گندار، سَکَ، مَکَ.

03 داریوش شاه گوید: اگر اینگونه بیندیشی «از دیگری نترسم» این مردم پارس را بپای؛ اگر مردم پارس پاییده شوند، از این پس شادی پیوسته به دست اهورا بر این خاندان فرو خواهد رسید.




سه زبانه، پارسی باستان ده رَج، ایلامی هفت رَج و اکدی هشت رَج، روی دو سَلم تِلایی و دو سَلم سیمین که هم اکنون در تهران نگه‌داری می‌شوند.

01 داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، پسر ویشتاسپ هخامنشی.

02 داریوش شاه گوید: این است شهریاری که من دارم، از سکاهای آن سوی سغد، از آن جا تا کوش (اتیوپی)، از هند، از آن جا تا سارد، که آن را اهورامزدا،؛ بزرگ‌ترین ِ بغان بر من ارزانی داشت. اهورامزدا مرا و خاندان مرا بپاید.




سه زبانه هر زبان یک رَج، روی دست‌گیره‌ی دری از سنگ لاجورد ساختگی.

« دست‌گیره‌ی در از سنگ گران‌بهایی ساخته شده در کاخ داریوش شاه »

Borna66
09-12-2009, 06:01 PM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg این عکس تغییر سایز داده شده است. روی این جایگاه کلیک کنید برای دیدن عکس کامل. تصویر اصلی دارای اندازه 897x587 یا سنگینی میباشد 176کیلو بایت.http://pnu-club.com/imported/2009/09/1033.jpg






نگاره بار عام داریوش شاه





داریوش در حالی که ولیعهدش را در کنار خویش دارد بر تخت جلوس کرده ، پاهایش را روی کرسی مخصوص نهاده، در دست راست دبوسی دارد که به سمت پایین نازک می شود و دسته ای گرد در بالا دارد. حتما این دبوس از فلزی قیمتی ، شاید طلا،بوده است. در دست چپ شاه گل نیلوفری با دو غنچه است.

فرنکه رییس تشریفات مقابل شاه ایستاده و دو عود سوز میان او و شاه فاصله انداخته است. فرنکه دستش را مقابل دهان گرفته تا مبادا نفس اش مزاحم شاه شود. او که حالتی کرنش مانند به حالت گوش به فرمانی دارد، در حال عرض گزارشی است.

در هر سمت تصویر دو نگهبان نیزه دار ایستاده اند . در دست نگهبان سمت چپ سطلی به چشم می خورد که احتمالا محتوای آن ذغال مورد نیاز عودسوز هایی است که باید همواره افروخته باشند . بدنه ی سطل دارای شیار هایی افقی است . این شیار ها در هنر هخامنشی برای تزیین ظروف ومخصوصا ظروف فلزی بسیار متداول بوده است.
__________________

Borna66
09-12-2009, 06:02 PM
اينك دارم گفتاري
اينك بشنويد
اينك گوش فراسپاريد
و به ياد بسپاريد همه گفتار آشكار مرا
اي گرد آمدگان از دور و نزديك
اي خواستاران شنيدن
بشود تا در پرتو انيشه نيك
راستي و دانش نيك
براي پيشرفت همه مردمان جهان بكوشيم.



(سخنان زرتشت)



راستي بهترين خوشبختي است, خوشبخت كسي است كه خواهان خوشبختي ديگران باشد. (دعاي ايرانيان باستان)
گذشته چندين هزار ساله اين مرز و بوم كهن حكايتي است ماندگار از تاريخ پرفراز و نشيب ملتي با روحي جاودانه.
اجداد ما ايرانيان همواره در عرصه تمدن بشري يادگارهاي شگفت انگيزي از فرهنگ مادي و معنوي آفريده و سهم بالايي در تمدن جهاني داشته اند.
در اين ميان تمدن هخامنشيان كه تجلي بي بدليل آن در بناي جاودانه تخت جمشيد رخ مي نمايد منبعي الهام بخش و سرچشمه اي ماندگار در نشان دادن باورهاي ايرانيان در وسعتي به اندازه تاريخ حيات ايران قلمداد مي گردد.
اين بنا را تخت جمشيد يا قصر شاهي جمشيد پادشاه اسطوره اي ايران مي نامند كه در شاهنامه فردوسي بزرگ ساختن كاخهاي باشكوه به او كه ديو و جنها تختش را حمل مي كردند نسبت داده شده.
بر اساس سنگ نبشته هاي كشف شده نام اصلي تخت جمشيد پارسه بوده است. اروپاييان آنجا را پرسپوليس ناميده اند مركز تمدن پارس شهر پارسيان. صدف كهنسالي كه جاي جاي آن در نهايت صلابت, استواري و سكوت فرياد فرياد انساندوستي, صلح, دانش, هنر و زيبايي را به گوش جهانيان مي رساند.

عقايد مختلفي در باره تخت جمشيد وجود دارد: پايتخت, خزانه, مكاني مقدس, محل برگزاري جشنها, نوعي سازمان ملل يا مجلس بزرگان و دانشمندان.
آنگونه كه در منابع گوناگون تاريخي آمده است ساخت تخت جمشيد كه يكي از گرانبها ترين آثار تاريخي جهان است در حدود 25 قرن پيش در دامنه غربي كوه رحمت, به عبارتي ميترا يا مهر و در زمان داريوش اول هخامنشي آغاز گرديد و سپس توسط جانشينان وي با تغييراتي در بناي اوليه آن ادامه يافت.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


باستان شناسان بر اساس شواهد موجود به اين نتيجه رسيده اند كه تخت جمشيد در زمان آباداني اينگونه بوده



بر اساس خشت نبشته هاي كشف شده در تخت جمشيد در ساخت اين بناي باشكوه معماران, هنرمندان, استادكاران, كارگران, زنان و مردان بيشماري شركت داشته اند كه علاوه بر دريافت حقوق از مزاياي بيمه كاري خويش نيز استفاده مي كرده اند.
قرآن كريم در سوره كهف از پادشاهي عادل به نام ذوالقرنين ياد مي كند, او همان كورش بزرگ است كه سلسله هخامنشيان را بنياد نهاد. افلاطون فيلسوف بزرگ يونان باستان صلح دوستي, عدالت و مديريت برجسته او را به نيكي مي ستايد و از او به عنوان فرمانروايي كه تمام مردمان تحت امر خويش را حقوق مردم آزاد بخشيد ياد مي كند.



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg



تصوير كورش بزرگ در پاسارگاد

كورش پس از فتح بابل نخستين فرمان جهاني حقوق بشر را كه از آموخته هايش از فرهنگ غني و پربار ايران باستان نشات گرفته بود به تمام جهانيان اعلام نمود. اين فرمان كه هم اكنون در موزه بريتانيا نگهداري مي شود, بر استوانه اي از گل پخته نوشته شده و همچون نگيني بر تارك فرهنگ بشري مي درخشد.

بخشي از متن منشور:

من با صلح و دوستي به بابل وارد شدم. در عين شعف و شادي مردم كاخ پادشاهان و جايگاه سلطنت را تصرف نمودم. سپاهيان بي شمار من با آرامش وارد بابل شدند. من برده داري را برانداختم, من از خرابي خانه هاي آنان مانع شدم. من نگذاشتم اهالي از هستي ساقط شوند. همه مردم را گرد آوردم و در خانه هايشان از نو مستقر نمودم. من براي همه جهانيان جامعه اي آرام مهيا نمودم.



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


منم كورش, شاه شاهان, شاه سومر و آكد, شاه بابل, شاه دادگر, پسر كمبوجيه.


فرمان آزادي كورش بزرگ ( نخستين فرمان جهاني حقوق بشر)



پلكان ورودي1: در شمال غربي تخت جمشيد پلكان ورودي همچون دستاني كه آرنج خويش را خم كرده و بر آن است تا مشتاقان خود را از زمين بلند كرده و در سينه گرم خود جاي دهد, قرار گرفته است. اين پلكان دوطرفه به طول هفت متر و به ارتفاع 111 پله است كه هركدام به ارتفاع 10 سانتي متر مي باشد. پله ها را كوتاه تر از معمول ساخته اند تا راحتي حضور و ابهت مهمانان گرانقدر و پيران فرزانه اي كه تصاويرشان با لباسهاي فاخر و بلند بر ديوارهاي تخت جمشيد نقش بسته هنگام بالا رفتن حفظ شود.

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

نماي بازسازي شده پلكان ورودي تخت جمشيد در كنار تصوير كنوني آن

كاخ يا دروازه ملل2: پس از بالا رفتن از پلكان ورودي تخت جمشيد به ورودي باشكوهي برمي خوريم كه دو گاو نر بزرگ همچون نگهباناني بر جرزهاي آن جا گرفته اند. بر اساس يكي از عقايد ايرانيان باستان, گاو اولين حيوان آفريده شده توسط اهورامزدا (خداوند جان و خرد) و همچنين سمبل بركت بوده است.



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg



نماي ورودي دروازه ملل



بالاي جرزها سنگ نبشته اي به سه زبان عيلامي, پارسي باستاني و بابلي حك شده:
من خشايارشاه اين بارگاه همه ملل را به توفيق اهورا مزدا ساختم.
از همن روي آنرا كاخ يا دروازه همه ملل ناميده اند.

پس از عبور از ورودي دروازه ملل به سالن انتظار مي رسيم. سقف اين سالن با ارتفاعي حدود 5/16 متر بر روي ديواري خشتي و چهار ستون استوار بوده. كاملترين ستون تخت جمشيد نيز يكي از همين سه ستون است كه بازسازي شده است.



ميهمانان بر روي كرسي هاي سنگي اطراف مي نشسته اند تا اجازه ورود به بارگاه شاهي بيابند.



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


كرسي سنگي كاخ ملل


دو جرز درگاه شرقي كاخ ملل با دو موجود خيالي تزيين گرديده است. بال عقاب بلندپرواز كه نشان پرچم ايران باستان بوده, بدن گاو قوي هيكل كه سمبل بركت بوده و سر شاهان هخامنشي هم شاه را همچون موجودي قدرتمند كه در حال نگهباني از كشور است نشان مي دهد.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

خروجي دروازه ملل

حوض سنگي3:
بزرگترين قطعه سنگ تخت جمشيد كه درون آن مانند يك حوض خالي شده 150 تن وزن دارد و در جنوب شرقي كاخ ملل قرار گرفته است. به نظر مي رسد اين حوض سنگي نوعي آب نما نيز بوده است.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


حوض سنگي تخت جمشيد
روش اتصال سنگها: در انتهاي خيابان سپاهيان كه كاخ ملل را به كاخ ناتمام وصل مي نموده بخشي از يك ستون روي زمين افتاده است. روي اين ستون حفره هايي است كه در آن سرب مذاب مي ريختند. سرب مذاب پس از سرد شدن سخت مي شده و دو قطعه سنگ را به هم متصل مي نموده.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


حفره هايي كه براي اتصال سنگها بكار مي رفته



از حفره هاي مكعبي شكل پيشاني قطعه ستونها با استفاده از مكعب هاي سربي براي هم مركز نمودن آنها استفاده مي شده.


كارگاه تخت جمشيد4: در شمال خيابان سپاهيان دو سرستون با سر عقاب,گوش گاو و پنجه هاي شير قرار دارد. اين سرستونها در همين مكان كشف شده و بر روي پايه هايي نصب گرديده. گفته مي شود كه اين مكان كارگاه تخت جمشيد بوده.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

يكي از سر ستونهاي پيدا شده در كارگاه تخت جمشيد, اين سرستون

قرار بوده بالاي يكي از ستونهاي تخت جمشيد قرار گيرد
ديوارهاي كوتاه كاهگلي:
ديوارهاي كوتاه كاهگلي در تخت جمشيد بازسازي شده اند تا بازديد كنندگان بتوانند ديوراهاي بلندي را كه روزي به جاي آنان قرار داشته به تصور درآورند.


سخنان كورش: بترسيد از خدايي كه جاودان است, كه همه چيز را مي بيند و بر همه چيز قادر است و اين نظم فساد ناپذير, از بين نرفتني و خطا ناپذير را كه يبايي و عظمت آن وصف ناپذير است را در جهان برقرار كرده است.
موزه5:

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

باستان شناسان يكي از كاخهاي تخت جمشيد را بر اساس نماي بيروني آرامگاه هاي تخت جمشيد و نقش رستم بازسازي كرده اند. اين كاخ اكنون موزه تخت جمشيد است. كليه ستونهايي كه در تخت جمشيد وجود دارند روزگاري مانند ستونهاي موزه سقفي را بالاي خود داشته اند. كساني كه مي خواهند بدانند كاخهاي تخت جمشيد قبل از تخريب چگونه بوده مي توانند از اين موزه بازديد كنند.



كاخ آپادانا6:
آپادانا در لغت به معناي بار عام يا ملاقات شاه با عموم مردم است. سالن اين كاخ توسط داريوش بزرگ و پلكان آن توسط خشايار شاه ساخته شد.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


تصوير امروزي كاخ آپادانا در زير تصويري كه باستانشناسان از زمان آباداني آن حدس زده اند



زيباترين نقشهاي تخت جمشيد بر ديوارهاي پلكان شرقي اين كاخ سنگ تراشي شده است كه نشان مي دهد ايرانيان يكي از نخستين ملتهاي آشنا به علم و هنر گرافيك بوده اند. نقش شير بالدار انسان سر كه بيانگر موجودي افسانه اي است كه كه نگهبان گنج خانه و معبد بود به شمار مي رفته.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


شير بالدار انسان سر




نقش حمله شير به گاو كه نشان دهنده آمدن نوروز به همراه طلوع خورشيد در صبح نوروز بوده است.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


حمله شير به گاو



نقش افسران نيزه دار افسران را بترتيب يك در ميان در لباسهاي معروف به پارسي و مادي نشان مي دهد. افسراني كه كلاه استوانه اي بر سر دارند معروف به پارسي هستند و آنان كه كلاه نيم كره اي بر سر دارند معروف به مادي هستند.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

افسران نيزه دار


نقش گل نيلوفر كه زينت بخش اكثر نقشهاي تخت جمشيد است, نماد تمدن هخامنشيان و سمبل صلح و دوستي بوده. گفته مي شود 12 گلبرگ اين گل 12 ماه سال را نشان مي دهد.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg



دو نما از نقش گلهاي نيلوفر تخت جمشيد



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

نقش هديه آورندگان كه در سمت چپ پلكان شرقي كاخ آپادانا سنگ تراشي شده نمايندگان 23 استان تابع پادشاهي ايران را نشان مي دهد كه در حال حمل هداياي خود مي باشند. در اين نقش بزرگان مملكتي بطور يك درميان در لباسهاي معروف به پارسي و مادي دست نماينده اول هديه آورندگان را گرفته و به سوي پادشاه راهنمايي مي كنند. اين نقش بخشي از مراسم بار پادشاهي را نمايش مي دهد.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


هر گروه از نمايندگان با يك درخت سرو كه سمبل جاودانگي بوده از يكديگر جدا شده اند.



نقش سپاه جاويدان در سمت راست پلكان شرقي كاخ آپادانابه تصوير در آمده. تعداد نفرات اين سپاه هيچ گاه كمتر از 10 هزار نبوده و هرگاه يكي از آنان كشته و يا مريض مي شده سريع يك نفر جايگزين او مي شده از همين روي آنان را سپاه جاويدان گفته اند.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


سپاه جاويدان




http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

نقش بزرگان ايران با گل نيلوفري در يك دست سران مملكت ايران را نشان مي دهد كه دست يكديگر را گرفته و گفتگو كنان به سمت كاخ آپادانا در حال حركتند.

__________________

Borna66
09-12-2009, 06:03 PM
نقش افرادي كه در حال آوردن فرش, صندلي و درشكه شاهي هستند كه در سمت راست پلكان شرقي كاخ آپادانا نشان داده شده است. به نظر مي رسد نقش تنها زن تخت جمشيد را بر محور مركزي چرخ اين درشكه ها مي توان ديد.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


كاخ آپادانا با سقفي به بلندي حدود 20 متر بلند ترين و باشكوه ترين ساختمان تخت جمشيد است. اين كاخ داراي سه ايوان و يك سالن مركزي با 72 ستون بوده كه نشان دهنده جايگاه اين عدد در فرهنگ ايران باستان بوده. بر روي اين ستونها سرستوني به شكل گاو يا شير با وزني حدود 14 تن قرار داشته كه سقف كاخ روي آن استوار مي شده.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


در وسط ديوارهاي كوتاه كاه گلي اطراف كاخ آپادانا ناودانهاي سنگي قرار دارد كه آب پشت بام را به سيستم آب زير زميني براي خروج از تخت جمشيد انتقال مي داده.



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

سخنان داريوش: خداي بزرگ است اهورا مزدا كه اين زمين را آفريد كه آن آسمان را آفريد كه مردم را خلق كرد و به مردم شادي داد. ميل من آن است به آنچه كه راست است. انسان دروغگو را دوست نيستم.

كاخ تچر يا آينه7:

كاخ تچر در جنوب غربي كاخآپادانا قرار دارد و كف آن 5/2 متر از كف كاخ آپادانا بالاتر مي باشد. بر اساس سنگ نبشته اي كه بر ديوارهاي آن حك شده توسط داريوش بزرگ ساخته شده است. سنگهاي اين كاخ چنان صيقلي و براق بوده كه فرد مي توانسته تصوير خود را در آن ببيند از همين روي آنرا كاخ آينه نيز ناميده اند.



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg



باستان شناسان بر اساس شواهد موجود به اين نتيجه رسيده اند كه كاخ تچر در زمان آباداني اينگونه بوده



تصوير شاه بر درهاي شمالي و جنوبي نقش بسته. بر درهاي شرقي و غربي نيز شاه در حال جدال با حيوانات ديده مي شود.




كاخ هديش8:
احداث كاخ هديش توسط داريوش بزرگ شروع شده و بدست خشايارشاه به اتمام رسيد. در سنگ نبشته هاي بدست آمده هر دو كاخ هديش و تچر به هر دو نام خوانده شده اند. اين كاخ داراي سالني با 36 ستون بوده است. نقش شاه را مي توان بر درهاي كاخ هديش مشاهده نمود بطوريكه دو مستخدم چيزي شبيه چتر را بالاي سر او گرفته اند.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg



از شمال به جنوب كاخ هديش راه آبي زير زميني در دل سنگ كنده شده كه آب كاخ را به بيرون انتقال مي داده است.


كاخ مركزي, سه دروازه يا شورا9:

كاخ مركزي در مركز تخت جمشيد واقع شده است و داراي سه دروازه است كه توسط اردشير اول بنا گرديده است. بر بدنه درگاه شرقي كاخ نقوش شاه و ولي عهدش نشسته بر تخت و به روي دست نمايندگان ديده ميشود. نقش شاه در حال خروج از درهاي شمالي و جنوبي كاخ ديده مي شود.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

نقش گل نيلوفر رابر پاگرد درهاي كاخ مي توان ديد. سرستونهاي اين كاخ به شكل موجودي است با سر انسان و بدن حيوان. پلكان اين كاخ شبيه پلكان ورودي تخت جمشيد است كه بر بدنه آن نقش بزرگان مملكتي حك گرديده است. گفته مي شود اين كاخ محل برگزاري جلسات شاه با بزرگان بوده.



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

سنگ تعيين نوروز



در مركز اين كاخ سنگي بر روي زمين كار گذاشته شده كه گفته مي شود از آن براي تعيين نوروز و استخراج تقويم استفاده مي شده. در ديوار سرقي اين كاخ سوراخي بوده كه فقط در صبح نوروز و صبح روز اول مهر هنگام طلوع خورشيد نور را به مركز اين سنگ مي تابانده. سنگ نبشته اي از زمان هخامنشيان بدست آمده كه نشان مي دهد ستاره شناسان ايران باستان مي توانسته اند ماه گرفتگي, خورشيد گرفتگي و محل و زمان دقيق آنرا پيش بيني كنند.

خزانه10:



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg



در فاصله بين كوه و موزه تخت جمشيد ته ستونهايي است كه بر روي آنها ستونها و سقف بنايي قرار داشته است كه گفته مي شود خزانه تخت جمشيد بوده.


دو تابلو سنگي كه در اين مكان كشف شده متعلق به پلكانهاي شمالي و شرقي كاخ آپادانا بوده كه يكي را همين جا سر پا كرده اند و ديگري را به موزه ايران باستان در تهران انتقال داده اند. اين نقشها بخشي از مراسم معرفي بار عام را نشان مي دهداكنون نقش افسران نيزه دار به جاي اين نقشها ديده مي شود.


كاخ صد ستون11:

ساخت كاخ صدستون توسط خشايارشاه آغاز و بدست اردشير اول به پايان رسيد. كاخ صدستون با زيربنايي حدود 4690 متر مربع بزرگترين تالار سرپوشيده دنياي كهن بوده. اين كاخ داراي صد ستون در ده رديف ده تايي و 8 دروازه در چهار طرف, يعني دو دروازه در هر طرف بوده.



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg




بر دروازه هاي جنوبي اين كاخ شاه بر تخت كه روي دست نمايندگان 28 قوم تابع پادشاهي است قرار دارد. بازديد كنندگان قرون گذشته تخت جمشيد كه پيشرفت تكنولوزي مانند امروز نبوده نمي توانستند تصور كنند كه انسان توانايي ساخت چنين بناي باشكوهي داشته باشد, بنابراين احداث اين بناي باشكوه را به ديو وجنهايي نسبت مي داده اند كه بر اساس آنچه فردوسي بزرگ گفته تخت پادشاهي جمشيد را حمل مي كرده اند. لذا آنها پنداشتند شاهي كه براين تختها نشسته همان جمشيد است و اين بنا را تخت جمشيد ناميده اند.




http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

شاه روي تخت (تخت جمشيد)




http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


بر دروازه هاي شمالي, شاه روي صندلي آراسته اي نشسته و 100 افسر نيزه دار كه از فرماندهان لشكر ايران بوده اند در 5 رديف در زير پاي او ايستاده اند. در اصل آنها در جلو پادشاه ايستاده اند كه براي نمايش آنها بر ديوار مجبور شده اند آنها را در زير پاي او سنگ تراشي كنند.



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


بر دروازه هاي شرقي و غربي نيز نقش شاه در حال جدال با حيوانات حك گرديده. در كليه نقشهايي كه جدال شاه با حيوانات را به تصوير مي كشد گاه شاه با يك حيوان مانند شير يا گاو در حال نبرد است و گاه با موجودي مي جنگد كه تركيبي از اندامهاي چند حيوان مانند مانند شير, گاو, عقاب وعقرب است. آنگونه كه در شاهنامه فردوسي بزرگ آمده شايد بتوان نبرد شاه با حيوانات را نبردي بزرگ براي اثبات تواناييش براي رسيدن به تخت شاهي قلمداد نمود.




http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

در كنار درب غربي ايوان شمالي كاخ صدستون سنگي مكعبي شكل بر روي زمين افتاده كه نقش جهار شير و گاو به زيبايي هرچه تمامتر بر روي آن حك شده است.




كاخ يا دروازه ناتمام 12:



http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

در شمال شرقي تخت جمشيد روبروي كاخ صدستون كاخي ناتمام قرار دارد. قرار بوده كاخي مانند كاخ ملل در اينجا بسازند كه ناتمام مانده. اين مكان از نظر آموزشي و دانش مهندسي حائز اهميت زيادي است به گونه اي كه مي توان دريافت كه چگونه سنگها را در كنار هم يا بر روي يكديگر قرار مي داده و نقش برجسته هاي روي آنرا بوجود مي آوردند.ستونهاي نيمه كاره اي در داخل كاخ ناتمام قرار دارد. بر پايه يكي از اين ستونهاي نيمه كاره, دوقطعه سنگ كه بوسيله بستهاي سربي به هم اتصال داده شده ديده مي شود. سر ستوني كه در كنار كاخ ناتمام قرار دارد روزگاري روي ستوني با ارتفاع بيش از 10 متر قرار داشته.

http://pnu-club.com/imported/mising.jpg




آرامگاه ها 13:


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg

در تخت جمشيد دو آرامگاه وجود دارد كه نماي بيروني آن شبيه به نماي خارجي كاخها مي باشد. هر آرامگاه اتاقك كوچكي است كه در دل كوه كنده شده است. در بالاي آرامگاه شاه بر تخت روي دست نمايندگان در حال نيايش در مقابل ماه و آتش يا خورشيد ديده مي شود. آرامگاه شمالي مربوط به اردشير سوم است و آرامگاه جنوبي اردشير دوم را در خود جاي داده است.


سيستم زهكشي يا آب زير زميني تخت جمشيد:

در زير تمام كاخهاي تخت جمشيد آبرو زير زميني سنگي ساخته شده كه آب باران و فاضلاب را بيرون مي برده. از راه پلكان سنگي كه در گوشه كاخ شرقي كاخ صد ستون قرار دارد مي توان به درون اين آبراه رفت.


چاه سنگي:

در دامنه كوه رحمت چاهي به حجم 574 هزار ليتر در سنگ حفر شده كه نشان از توان بالا و اراده پولادين گذشتگان ما دارد. به نظر مي رسد هدف از حفر اين چاه جلوگيري از ورود سيلاب كوهستان به درون كاخها و همچنين تامين آب آشاميدني تخت جمشيد بوده است.


سنگ نبشته ها:

از مهمترين آثار باقي مانده در تخت جمشيد سنگ نبشته ها هستند كه سند سواد و دانش ايرانيان باستان به شمار مي روند. گفته مي شود خطوط ميخي اين سنگ نبشته ها با طلاي ناب پر شده بوده. اكثر اين سنگ نبشته ها به سه زبات هستند كه اثبات مي كند تخت جمشيد بنايي بين المللي بوده استآغاز اين سنگ نبشته ها با ستايش اهورامزدا خداوند جان و خرد سندي است به استحكام سنگ كه از خداپرستي ايرانيان باستان حكايت دارد. اين سنگ نبشته ها اثبات مي كنند كه ادعاي افرادي كه معتقدند اعراب خداپرستي را براي ما به ارمغان آوردند قابل قبول نيست.

پروردگارا اين كشور را از دروغ, دشمن و قحطي محفوظ بدار. اين يكي از جملات سنگ نبشته اي است كه به دستور داريوش بزرگ بر ديوار جنوبي تخت جمشيد حك شده است. محل اين سنگ نبشته در تصوير بازسازي شده اول متن با شماره 14 نشان داده شده است.


نقش انسان بالدار:

نقش انسان بالدار كه در دين زرتشت به آن فروهر مي گويند بخش اهورايي وجود انسان است كه پس از مرگ بسوي اهورامزدا باز مي گردد. اين انسان بالدار دست راستش را به نشانه دعا بسمت آسمان بلند كرده و در دست چپش حلقه مهرو دوستي خداوند قرار دارد. بالهاي افراشته دو طرف نشانه اعمال نيك يا همان انديشه, گفتار و كردار نيك است كه باعث تكامل انسان و پرواز او بسوي آسمان مي شود. بالهاي پايين نشانه اعمال بداست كه انسان را به زمين زده و نابود مي كند. حلقه دور كمر او بيانگر دايره زندگي است كه انسان همواره بر روي آن در حال حركت است.هر كس خوبي كند خوبي مي بيند و هر كس بدي كند بدي خواهد ديد. دنباله جلو بيانگر راستي هايي است مانند راستگويي, خلاقيت, دوستي, سازندگي و هر آنچه كه به پيشرفت انسان كمك مي نمايد و بايد آنها را دنبال نمود. دنباله عقب بيانگر ناراستي هايي مانند دروغ, تقليد, كينه, ويرانگري و هر آنچه مانع پيشرفت انسان مي شود و بايد از آنه دوري جست.

Borna66
09-12-2009, 06:04 PM
آرامگاه کورش بزرگ در پاسارگاد


رضا مرادی غیاث آبادی

هنگامی که در 75 کیلومتری تخت‌جمشید، راه اصلی اصفهان به شیراز را به سوی پاسارگاد ترک می‌کنیم و از میان درختان بلند و سرسبزی که بر این راه خاطره‌انگیز سایه افکنده‌اند، پیش می‌رویم؛ به نظر می‌آید که در اعماق تاریخ دور و دراز و پر فراز و نشیب و رنگارنگ این سرزمین کهن فرو می‌رویم. انگار کودکان خونگرم و پرنشاطی که در روستاهای کنار راه، با خوشرویی و با مهر راه پاسارگاد را به شما نشان می‌دهند، و آن دخترکان زیبایی که با جامه‌های چین‌دار و بلند و رنگارنگ، گل‌های بنفشه و بابونه صحرایی دشت پاسارگاد را می‌چینند تا داروی دردهای مادرانشان کنند؛ یادگارهایی گرانبها از هزاران سال پیش و از پاسارگاد خاموش و خفته در تاریخ و آن مردان بزرگ هستند. هنوز هم دستان گرم و پرتوان مردان و بوی خوش نان و تنور خانگی زنان پاسارگاد نشان می‌دهد که اجاق ایرانیان همچنان روشن و همچنان گرم است.

دیرینگی پاسارگاد منطقه‌اي كه امروزه با نام «دشت مرغاب» مي‌شناسيم و پاسارگاد هم در آن قرار دارد، از اوايل هزاره چهارم پيش از ميلاد تا اوايل هزاره دوم دارای سکونتگاه‌ها و جمعیت فراوانی بوده و آثار آن در محوطه‌هاي پیش از تاریخی «تل نخودي»، «تل سه‌آسياب» و تپه «دو تولون» و بتازگی در محوطه بسیار غنی و مهم «تنگه بلاغی» بدست آمده است. همچنين پس از يك دوره ركود چند صد ساله (كه در همه جاي ايران ديده مي‌شود) در اوايل هزاره نخست پیش از میلاد نيز شواهد زیستی پراكنده‌اي در آن ديده شده است.

اما در زمینه جزئیات دیرینگی محوطه هخامنشي پاسارگاد، تفاوت نظرهایی وجود دارد و هر كدام از نظرها را نیز دلايل قابل قبولي پشتیبانی‌ می‌کند. كهن‌ترين اثر پاسارگاد، «تل تخت» يا همان تخت مادر سليمان است كه يكي از كاخ‌هايي است كه بر بلندي ساخته شده و هنوز هم علیرغم پژوهش‌های فراوان، برخي تصور ميكنند كه قلعه بوده است. رومن گيرشمن بر اين اعتقاد بود كه اين بنا در زمان كمبوجيه اول، پدر كورش بزرگ ساخته شده، اما فرضیه بيشتر پذيرفته‌ شده كه دیوید استروناخ آنرا بيان كرد، زمان ساخت آنرا در مابين سالهاي 546 تا 530 پیش از میلاد يعني در شانزده سال پاياني پادشاهی كورش بزرگ مي‌دانند.

بخش‌هاي ديگر پاسارگاد، بجز بنای آرامگاه که ظاهراّ در زمان پادشاهی کورش به پایان رسیده، از بناهايي هستند كه ساخت آنها در زمان كورش آغاز و در زمان پادشاهان بعدي هخامنشي، از جمله داريوش يكم به پايان رسيده‌اند.

نام پاسارگاد در باره نام پاسارگاد، اختلاف‌ها فراوان‌تر است. این نام را نخستين بار سر رابرت كرپورتر (R. Ker Porter) در نخستین سال‌های سده نوزدهم میلادی و با اقتباس از نظریه جیمز موریه (J. P. Morier) بكار برد و در آن زمان بيشتر پژوهشگران این نامگذاری را نپذيرفتند و هنوز هم شاید برخي بر اين گمان هستند؛ اما اسناد نويافته جاي ترديدی در درستي محل پاسارگاد باقي نمي‌گذارد.

نام پاسارگاد شكل يوناني شده واژه هخامنشي «باتراكاتاش» است كه بارها در الواح عيلامي تخت‌جمشيد بکار رفته است؛ اما از گونه فارسي باستان آن آگاهی درستي در دست نيست. از سوی دیگر هرودوت واژه پاسارگاد را نه براي يك مكان، بلكه براي قبيله‌اي به همین نام بكار برده است.

رونالد كنت بر اين باور است كه گونه فارسي باستان نام پاسارگاد، «پَـئيشي‌یا اووادا» بوده كه معني «جایگاه نوشته/ نوشتارخانه» را مي‌دهد و در کتیبه داریوش در بیستون هم بکار رفته است. (Ronald G. Kent, Old Persian, Sec. edition, New Haven, 1953, p 194)

ویژگی‌های پاسارگاد برخلاف تخت‌جمشید که همه بناها بر روی یک سکوی از پیش آماده‌شده متمرکز شده‌اند، در اینجا بناها در محوطه وسیع 6 کیلومتر مربعی جای گرفته‌اند و در گذشته شاخابه‌ای از رود پلوار از میان آن می‌گذشته است.

پاسارگاد، نشستنگاه و جایگاه گردهمایی‌های همگانی و محل تقویم آفتابی رسمی کشور (بنای معروف به زندان سلیمان)، آرامگاه کورش و به احتمالی ضعیف پایتخت همو و پسرش کمبوجیه دوم بوده است. با توجه به نظر رونالد كنت، کاملاّ ممکن است که منظور از «گنج‌نبشت/ کتابخانه استخر» و سوزانده شدن آن بدست اسکندر که به فراوانی در تاریخ‌نامه‌های سده‌های میانه دیده می‌شود، همان پاسارگاد بوده باشد و به این ترتیب ممکن است که پاسارگاد، يك فرهنگستان یا همان كتابخانه بزرگ استخر بوده باشد.

به موجب گزارش‌های تاریخ‌نگاران گذشته و نیز برخی شواهد بدست آمده، همه بناهای پاسارگاد در میان باغی زیبا و سرسبز و سرشار از آب روان واقع بوده‌اند و امروزه هم در فصل بهار گونه‌های متعدد و متنوعی از گل‌ها و گیاهان صحرایی در این منطقه می‌روید. این باغ‌ها نمونه «پردیس» هایی است که در ایران رونق و رواج چشمگیری داشته و واژه‌های «فردوس» و «پارک» از همان واژه ایرانی «پردیس» برگرفته شده‌اند.

آرامگاه کورش نخستين كسي كه نظريه آرامگاه كورش برای این بنا را بيان كرد، جيمز موريه در سال‌های نخستین سده نوزدهم میلادی بود. او در حالی از این نظريه‌اش پشیمان شد که بزودی دانشمندان دیگر (همچو گروتفند، کورزون، هرتسفلد) آنرا پذيرفتند.

آرامگاه کورش، فرازنده‌ترین و در عین‌حال سالم‌ترین بنای پاسارگاد است. این سازه باشکوه طرحی بسیار باوقار، گیرا، متوازن و متناسب را عرضه می‌دارد. طرح این گونه آرامگاه برخلاف نظر برخی محققان، در ایران ناشناخته نبوده است. اینکه گفته می‌شود چنین بام‌های شیب‌دار در ایران رایج نبوده و از نواحی شمال باختری به ایران رسیده است، ناشی از نبود آگاهی‌های پیشین در زمینه نمونه‌های دیگر چنین بام‌هایی در سراسر ایران است که حتی در گورخانه‌های پیش از تاریخی نیز بدست آمده است.

نمونه‌ای از اینگونه معماری، بنای معروف به «گور دختر» در جنوب خاوری کازرون و در نزدیکی «سرمشهد» است و نمونه دیگری از چنین گورخانه‌هایی توسط آقای خسرو پور بخشنده در کاوش‌های سال 1382 در تپه صرم در نزدیکی کهک قم بدست آمد. متأسفانه این سازه در همان زمان پیدایش توسط شخص یا اشخاصی ناشناس نابود شد. (برای گزارش مقدماتی این کاوش و همچنین عکسی از گور یادشده بنگرید به: سیامک سرلک، عوامل مؤثر در شکل‌گیری انواع معماری قبور و شیوه‌های تدفین در گورستان عصر آهن تپه صرم، در: گزارش‌های باستان‌شناسی، جلد 3، ص 129 تا 163).

ویژگی‌های ظاهری آرامگاه آرامگاه کورش تنها از نوعی سنگ ماسه‌ای که به مرمر سفید شباهت دارد، ساخته شده و در ساخت آن از هیچگونه مواد و مصالح دیگری استفاده نشده است. سنگ‌ها که از معدنی در شمال خاوری سیوند بدست آمده، در قطعات بسیار بزرگ که گاه وزن هر کدام آنها به ده‌ها تن می‌رسد، به شیوه خشکه‌چین بر روی هم چیده و بنا گردیده است و گاه برای اتصال محکم‌تر آنها از قطعات آهنی دم چلچله‌ای استفاده شده است. این قطعات آهنی در طول زمان از چشم سارقان پنهان نمانده است. با اینهمه و علیرغم گذشت بیش از 2500 سال از عمر ساختمان و پشت سر گذاردن زمین‌لرزه‌ها و حادثه‌های دیگر طبیعی و انسانی، بنای آرامگاه کورش همچنان سالم و پایدار و استوار بر جای مانده و نشانه‌ای است از توانمندی‌ها و شایستگی‌های معماران، دانشمندان و صنعتگران ایرانی.

اتاق آرامگاه بر روی شش سکوی مطبق سنگی ساخته شده و طبقه هفتم آنرا تشکیل می‌دهد. نخستین و پایین‌ترین طبقه، قریب 12 متر عرض و 13 متر طول و 170 سانتیمتر بلندی دارد. در نتیجه سطح زیربنای ساختمان به حدود 160 متر مربع می‌رسد. این اندازه‌‌ها در طبقات دیگر به ترتیب کاهش می‌یابد بطوری که بلندی صفه ششم از 55 سانتیمتر تجاوز نمی‌کند. به این ترتیب ارتفاع شش صفه پله‌مانند بنا حدود 5/5 متر و با احتساب حدود 6 متر بلندی اتاق آرامگاه و بام آن، بلندای کل بنا بالغ بر 11 متر می‌شود. این تاق بصورت شیروانی و شیب‌دار بام بنا را می‌پوشاند.

دیوارهای اتاق بسیار ضخیم ساخته شده‌اند. بطوری که پس از ورود به اتاق در می‌یابیم که اندازه‌های داخلی آن کمی بیشتر از 2 متر در 3 متر است. جای پاشنه درها نشان می‌دهد که این اتاق با دو در سنگی بزرگ که بر روی همدیگر قرار می‌گرفته‌اند، بسته می‌شده است. چنین درهایی که به سختی باز و بسته می شوند، معمولاّ برای بناهایی بکار می‌رفته است که قرار نبوده رفت ‌و آمدهای زیادی به درون آن انجام پذیرد.

این درها نزدیک به 130 سانتیمتر بلندی داشته و ورود به اتاق با خم شدن امکان پذیر می‌شده است. داخل اتاق بسیار ساده و کف و سقف آن هر کدام از دو قطعه سنگ بزرگ و ضخیم پوشیده شده است. در نتیجه وجود این سقف مسطح بر بالای اتاق و در زیر شیروانی، در می‌یابیم که می‌بایست اتاق دیگری در میان این دو سقف وجود داشته باشد. این اتاق فوقانی کوچک هیچ راهی به بیرون ندارد و پیدایی آن در سال 1338 خورشیدی با کوشش شادروان استاد علی سامی ( رئیس مؤسسه باستان‌شناسی تخت‌جمشید که پژوهش‌های تخت‌جمشید و پاسارگاد، دین زیادی به ایشان دارد و هرگز کسی نتوانست جای خالی او را پر کند) انجام پذیرفت. به نظر ایشان، این اتاق سنگی جایگاه اصلی دو تابوت سنگی است که در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. یکی از این تابوت‌ها چند سانتیمتر کوچکتر از دیگری است. در هیچکدام از این دو تابوت چیزی یافت نشده است. (علی سامی، پاسارگاد، شیراز، 1350).

هر چند که به نظر می‌رسد کنده‌کاری‌های تابوت‌مانندی که در درون تخته‌سنگ‌های بام زیرین و داخلی بنا انجام شده است، شیوه‌ای برای سبک کردن آن بوده باشد؛ اما بعید نیست که با توجه به اندازه‌های آنان که برابر با قد و هیکل آدمی است، آنگونه که استاد سامی بیان داشته‌اند، تابوت‌های کورش و «کاساندان» بانوی او بوده باشند.

در اطراف و درون آرامگاه هیچگونه آذین و نگاره‌ای وجود ندارد و تنها در نمای سردر سه‌گوش زیر شیروانی و بالای در ورودی، نقش بسیار کمرنگی از نگاره یک گل دوازده‌ گلبرگی متداول هخامنشیان نگاشته شده است. علاوه بر این هیچگونه کتیبه و نبشته‌ای نیز در آرامگاه یافت نشده است. اما آریان مورخ یونانی گزارش کرده که در آرامگاه کورش کتیبه‌ای «به خط ایرانی» به این مضمون دیده شده است: «ای مرد! من کورش هستم، پسر کمبوجیه، من شاهنشاهی پارسیان را بنیاد گذاشتم. من بر آسیا فرمان راندم، اینک بر من رشک مبر». آریان و همچنین استرابو، مورخ دیگر یونانی به نقل از آریستوبولوس وضعیت داخل مقبره را نیز به اختصار توصیف کرده‌اند. بر پایه گفتار آنان در اتاق آرامگاه یک تخت زرین با تابوتی زرین و میز و ساغرهایی وجود داشته است.

البته در درون آرامگاه و بر سنگ‌هایی در پیرامون آن، کتیبه‌هایی مذهبی و نیز طرحی از یک محراب تراشیده شده که به دوره حکومت اتابکان فارس مربوط می‌شود. در آن زمان از این مکان بعنوان مسجد استفاده می‌شده است. در دوره‌ای نیز که تا همین اواخر ادامه داشته است، این بنا را به عنوان «قبر مادر سلیمان» می‌شناخته‌اند که زیارتگاهی ویژه زنان بوده و مردان حق داخل شدن به آنرا نداشته‌اند.

امروزه در پاسارگاد تنها یک کتیبه کامل که در چند جای مختلف بر دیوار کاخ‌ها نوشته شده است، دیده می‌شود. این کتیبه‌ها در دو سطر به زبان و خط فارسی باستان، یک سطر ترجمه عیلامی و یک سطر ترجمه اکدی (بابلی نو) نگاشته شده‌اند: «اَدَم کوروشَـ(ـه)، خشایَـثی‌یَـه، هخامنیشی‌یَـه» من کورش، شاه، هخامنشی». از این کتیبه نسخه دیگری بر بالای سنگ‌نگاره مرد بالدار بوده است که در فاصله سال‌های 1240 تا 1253 خورشیدی ناپدید شده است. امروزه بحث‌های فراوانی در زمینه زمان نگارش این کتیبه‌ها در حال انجام است.

بنای آرامگاه و همه بازماندهای کورش هخامنشی، نه تنها یادمان او، بلکه یادگار پر ارج دانش، فن‌آوری و اندیشه ایرانی است.

Borna66
09-12-2009, 06:04 PM
http://pnu-club.com/imported/2009/09/1034.jpg



http://pnu-club.com/imported/2009/09/1035.jpg


http://pnu-club.com/imported/2009/09/1036.jpg

Borna66
09-12-2009, 06:05 PM
http://pnu-club.com/imported/2009/09/1037.jpg




http://pnu-club.com/imported/2009/09/1038.jpg

http://pnu-club.com/imported/2009/09/1039.jpg

Borna66
09-12-2009, 06:06 PM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg



نام ارمنستان برای نخستین بار در بزرگترین کتیبه تخت جمشید واقع در دیوار جنوبی آن، نزدیک پلکان ورودی دیده شده. در این کتیبه داریوش، شاهنشاه هخامنشی، نام ارمینه را به عنوان یکی از ساتراپ های ایرانی بیان می کند. این نام در سنگ نبشته آرامگاه داریوش تکرار شده. همچنین 8 سنگ نبشته نیز در کاخ صد ستون منسوب به خشایارشا وجود دارد که در آنجا نیز نام ارمینه آورده شده.

در تصویر «صفوف خراج‌آورندگان» كنده‌كاری شده بر دیواره‌های آپادانا در تخت جمشید، ارمنیان در حال بردن یك اسب و گلدانی از فلزی گران‌بها هستند. لباس ویژه‌ی آنان، به جامه‌ی مادی نخستین هیأت نمایندگی شباهت و همسانی دارد. در سپاه خشایارشا، ارمنیان با فریگیه‌ای‌ها همردیف بودند و لباس همانندی بر تن داشتند (Herodotus 7.73). همچنین جاده‌ی سلطنتی(شاهی)، با طولی برابر 46 فرسنگ و با 15 ایستگاه پستی، از میان ارمنستان می‌گذشت (Herodotus 5.52)، و جاده‌ی دیگری نیز شمال شرقی ارمنستان را به جنوب غربی آن متصل می‌كرد، كه گزنفون در 401 پ.م. در رأس سربازان یونانی، آن را فروگرفته بود. وی به تقسیم این ایالت به ارمنستان شرقی و ارمنستان غربی و جدایی آن دو به واسطه‌ی رود Teleboas (Kara-su بعدی) اشاره می‌كند (Anabasia 4.4.3)؛ بخش شرق ارمنستان زیر فرمان Orontas (پارسی: Arvand، ارمنی: Ervand)، داماد اردشیر یكم بود كه بسیاری از نویسندگان وی را نیای دودمان Oronti ی ارمنستان دانسته‌اند. بر بخش غربی ارمنستان، Tiribazes فرمان می‌راند كه شخص مورد توجه و عنایت شاه بزرگ پارسی بود (ibid., 4.4.4). گزنفون مشاهداتی را نیز درباره‌ی اهالی ارمنستان - عمدتاً ارمنستان غربی - برجای نهاده است. روستاهای این منطقه را، اشرافی محلی به نام Comarchoi كه واسطه‌ای میان مردم و اولیای امور هخامنشی بودند، اداره می‌كردند. هر چند شیوه‌ی زندگی اینان سخت و دشوار بود، اما بخش‌هایی از حومه‌ی شهر، آثاری از رفاه و پیش‌رفت را نشان می‌داد. در این سرزمین، پرورش اسب، معروف و معمول بود و خراج‌های سالیانه به پادشاه بزرگ پارسی نیز به صورت كره اسب‌هایی پرداخت می‌گردید. برپایه‌ی داده‌ها استرابو ، شهربان ارمنستان هر سال، بیست هزار كره اسب را به شاه بزرگ تحویل می‌داد.(3)

ارمینه یا همان ارمنستان در دوران هخامنشی همواره یکی از ساتراپ های ایرانی بود. مذهب آنان عمدتا زردشتی یا مذاهب محلی بود. از آنجا که یکی از خاستگاه های اصلی زردشتی گری آذربایجان بود ارمنستان نیز قطعا به دلیل نزدیکی جغرافیایی یکی از همین نقاط تبلیغ زردشتیان بود. پس از سقوط هخامنشیان به دست اسکندر و روی کار آمدن سلوکیان، همین وضعیت حفظ شد، لیکن جدایی یکی دیگر از شعبه های نژاد آریایی از سرزمین مادری در دوران اشکانی رقم خورد. تبلیغ مسیحیت در این مناطق به دلیل آزادی مذهبی دوران اشکانی، سبب پذیرش آئین مسیحیت مردمان ارمینه شد. هنوز مشخص نیست چرا فقط در این منطقه از شرق مسیحیت به طور قطع پذیرفته شد. ندای استقلال طلبی آنان از هنگام پذیرش مسیحیت رومیان توسط کنستانتین نبود. حمایت رومیان از آنان تنها بهانه ای برای مقابله با ایران بود.

کشمکش ایران و روم بر سر ارمنستان در دوران ساسانی نیز ادامه داشت. ارامنه پیش از آنکه مسیحیت در روم پذیرفته شود به این آئین گرویده بودند و حتی تابع کلیسای خود بودند که این تابعیت تا به امروز نیز حفظ شده است.

Borna66
09-12-2009, 06:06 PM
عجایب نقش های تخت جمشید





در تصاویر تخت جمشید هیچ کس عصبانی نیست، هیچ کس سوار بر اسب نیست، هیچ کس را در حال تعظیم نمی بینیم، هیچ کس سر افکنده و شکست خورده نیست، هیچ تصویر خشنی در تخت جمشید وجود ندارد. اروپایئان خود را مبتکر گرافیک در 200 سال پیش میدانند در صورتی که تمام تصاویر تخت جمشید کارهای گرافیکی است که در 2500 سال پیش انجام شده و این سند دیگری است از توانایی و هنرمندی اجداد ما ایرانیان. نقشهای پلکان ایوان شرقی کاخ آپادانا برگی از تاریخ است که با زبان تصویر نوشته شده است. این تصاویر مراسم بارعام را که در نوروز با حضور شاه و بزرگان و نمایندگان ملل مختلف برگذار میشده نشان میدهد. این نقشها از نگاه فردی که از رو به رو به آنها نگاه میکند از سه قسمت تشکیل شده؛ سمت چپ وسط و سمت راست .در سمت چپ پلکان شرقی ، نمایندگان 23 کشور تحت امر پادشاهی هخامنشی را نشان می دهد که یکی از بزرگان ایران در لباس معروف پارسی یا مادی دست نماینده اول آنها رو گرفته و آنها رو همراه با هدایایشان بطرف کاخ راهنمایی میکنند. بر اساس نوشتهای بالای سر نمایندگان در آرامگاه اردشیر سوم هویت تمام این اقوام مشخص شده است. هر گروه از نماینده گان با یک درخت سرو از هم جدا شده اند. درخت سرو در فرهنگ ایرانیان از جایگاه ویژه ای برخوردار است. درخت سرو بدلیل سبزی و خرمی همیشگی، درختی عزیز و بهشتی است. درخت سرو در تخت جمشید درجاهای متعددی حجاری شده است

Borna66
09-12-2009, 06:07 PM
تخت جمشید، گواه روشنی بر تعامل فرهنگ های مختلف در ایران باستان است


http://pnu-club.com/imported/2009/09/1040.jpg

استاندار فارس در جمع نمایندگان ۲۱ كشور از ۵ قاره جهان در یونسكو، بنای تاریخی تخت جمشید را گواه بزرگ و روشنی بر تعامل فرهنگ های مختلف جهان در ایران باستان خواند.




مهندس محمدرضا رضازاده افزود: امروزه پس از گذشت بیش از ۲ هزار سال در آثار به جا مانده از بنای باشكوه تخت جمشید، مشاهده می كنیم كه نمایندگان ملل مختلف جهان برای شركت در جشن های نوروز و مهرگان به ایران می آمده اند.
وی با اشاره به این كه در ساخت بنای باشكوه و بزرگ تخت جمشید هیچگاه از اسیران و برده ها استفاده نشده است، خاطر نشان ساخت: براساس اسناد و لوح های گلی به دست آمده از حفاری های تخت جمشید دستمزد معماران و كارگران سازنده این بنای تاریخی به محور دقیق محاسبه و در زمان ساخت به آنها پرداخت شده است و شاید عظمت این فرهنگ، مهمتر از عظمت آثار سنگی برجای مانده باشد.
رضازاده از آثار تاریخی و میراث فرهنگی ملل مختلف جهان به عنوان شناسامه و هویت بشریت یاد كرد و گفت: این آثار تنها به مردمی كه در آن منطقه ساكن هستند و آثار در سرزمین آنها قرار گرفته است تعلق ندارد، بلكه متعلق به همه بشریت است.
رضازاده تصریح كرد: شخصیت هایی همچون ملاصدرا، سیبویه، حافظ و سعدی تنها متعلق به فرهنگ و تمدن فارسی نیستند و حكمت ها و پندهایی كه این بزرگان به جهان عرضه كرده اند، امروزه درس زندگی برای همه بشریت است.
وی خطاب به سفیران كشورهای مختلف در یونسكو، آنها را پیش قراولان مفاهم بین مردم كشورهای جهان خواند و تأكید نمود: توجه به حفظ آثار تاریخی و توسعه صنعت گردشگری در حقیقت به معنای توسعه مفاهیم، همراهی و همدلی میان همه ملل جهان است.استاندار فارس حضور سفیران ۷۰ كشور جهان در مراسم بزرگداشت روز شیراز (اول اردیبهشت) امسال و حضور نمایندگان و سفیران ۲۱ كشور در یونسكو در استان فارس و شیراز را مایه افتخار و مباهات ایرانیان دانست و ابراز امیدواری كرد. این دیدارها موجب شناخت هرچه بیشتر فرهنگ و تمدن كشورها و زمینه ساز احساس همدلی و تفاهم و دوستی بین ملت های گوناگون جهان شود.
نماینده كشور بنین در یونسكو و رئیس سازمان اجرایی یونسكو نیز به نمایندگی از سفیران حاضر در این نشست اظهار داشت: در این دیدار هرچند كوتاه از ایران، فرصتی دست داد تا علاوه بر آنچه در كتاب های تاریخی از گذشته این سرزمین و دوره های هخامنشی كوروش و داریوش خوانده بودیم، از نزدیك نیز شاهد این مجد و عظمت باشیم و به عمق فرهنگ و تمدن ایرانیان پی ببریم.
یایی افزود: آنچه امروز در عمق یونسكو به عنوان توجه به تنوع فرهنگی ملل در دستور كار قرار دارد را در كتیبه های تخت جمشید مشاهده كردیم و این نشان می دهد ایران در چند هزار سال قبل در تنوع فرهنگی و تحمل آرای یكدیگر، پیشرو بوده است.
سفیر و نماینده ایران در یونسكو نیز در حاشیه این بازدید در جمع خبرنگاران در شیراز بر لزوم معرفی و شناساندن هرچه بیشتر داشته های فرهنگی و مشاهیر و مفاخر كشور در عرصه های ملی و بین المللی تأكید كرد و گفت: در شرایطی كه بسیاری از كشورها و جوامع به دنبال هویت یابی هستند و برای دستیابی به این هدف بعضا با برگزاری مراسم مختلف، ساخت یادمان و... سعی دارند، چهره های سرشناس جهانی را به خود و كشورشان نسبت دهند. معرفی این مشاهیر، اهمیتی دوچندان پیدا می كند.
دكتر محمدرضا مجیدی افزود: ایران، خاستگاه تمدنی ۷ هزار ساله است، در حالی كه تعدادی از كشورها كه سابقه شكل گیری آنها به ۲۵۰ سال بر می گردد و برخی از تمدن ها كه با جنگ و خونریزی بنا شده است، در زمینه فرهنگی و تمدنی كمبود دارند و به گفته یكی از سفرای كشورهای خارجی در یونسكو، بسیاری از كشورها به تاریخ سرزمین ایران، حسادت می كنند و سعی دارند با معرفی اندیشمندان بزرگ ایرانی به نام خود، این كمبود را جبران كنند. اما این تلاش ها بی نتیجه است و نمی توان واقعیت های فرهنگی كشورها را پوشاند.
وی در ادامه از تلاش ایران برای ثبت نوروز و تعزیه و دهها موضوع دیگر در فهرست میراث معرفی شده به یونسكو خبر داد و اظهار داشت: ۲ طرح نوروز به عنوان میراث فرهنگ ایرانی و تعزیه به عنوان میراث فرهنگی شیعی برای ثبت در فهرست آثار میراث معرفی به یونسكو پیشنهاد شده و پیگیری آن در دستور كار یونسكو از سوی ایران آماده طرح و ارائه شده است.
مجیدی درخصوص وضع معرفی شیراز به عنوان دومین شهر خلاق ادبی جهان از طرف یونسكو توضیح داد: پرونده این موضوع شكل گرفته و در دست بررسی است و مطمئنا سفر نمایندگان كشورهای مختلف در یونسكو به شیراز و آشنایی نزدیك آنان با قابلیت ها و داشته های فرهنگی و تاریخی این شهر، در انتخاب شیراز به عنوان دومین شهر خلاق ادبی دنیا تأثیرات مثبتی به دنبال خواهد داشت.
گفتنی است سفرای ۲۱ كشور جهان در یونسكو در سفر خود به استان فارس از یادمان های تاریخ تخت جمشید، نقش رستم و آرامگاه های حافظ و سعدی بازدید كردند.
در این هیأت فرهنگی، نمایندگان یونسكو از كشورهای مجارستان، كورواسی، بلاروس، لیتوانی، فیلیپین، مالزی، سوریه، پاكستان، یمن، هندوراس، بنین، الجزایر، آفریقای مركزی، آفریقای جنوبی، آنگولا، كلمبیا، پرو، اروگوئه، جمهوری دومینكن و ساحل عاج حضور داشند.

Borna66
09-12-2009, 06:07 PM
استفاده از عدد پی در ساخت تخت جمشید




مهندسان هخامنشی راز استفاده از عدد پی (۱۴/۳ ) را دو هزار و 500 سال پیش کشف کرده بودند. آنها در ساخت سازه های سنگی و ستون های مجموعه تخت جمشید که دارای اشکال مخروطی است، از این عدد استفاده می کردند.

عدد پی( ۳.۱۴)در علم ریاضیات از مجموعه اعداد طبیعی محسوب می شود. این عدد از تقسیم محیط دایره بر قطر آن به دست می آید. کشف عدد پی جزو مهمترین کشفیات در ریاضیات است. کارشناسان ریاضی هنوز نتوانسته اند زمان مشخصی برای شروع استفاده از این عدد پیش بینی کنند. عده زیادی، مصریان و برخی دیگر، یونانیان باستان را کاشفان این عدد می دانستند اما بررسی های جدید نشان می دهد هخامنشیان هم با این عدد آشنا بودند.

«عبدالعظیم شاه کرمی» متخصص سازه و ژئوفیزیک و مسئول بررسی های مهندسی در مجموعه تخت جمشید در این باره،‌ گفت: «بررسی های کارشناسی که روی سازه های تخت جمشید به ویژه روی ستون های تخت جمشید و اشکال مخروطی انجام گرفته؛ نشان می دهد که هخامنشیان دو هزار و 500 سال پیش از دانشمندان ریاضی دان استفاده می کردند که به خوبی با ریاضیات محض و مهندسی آشنا بودند. آنان برای ساخت حجم های مخروطی راز عدد پی را شناسایی کرده بودند.»

دقت و ظرافت در ساخت ستون های دایره ای تخت جمشید نشان می دهد که مهندسان این سازه عدد پی را تا چندین رقم اعشار محاسبه کرده بودند. شاه کرمی در این باره گفت: «مهندسان هخامنشی ابتدا مقاطع دایره ای را به چندین بخش مساوی تقسیم می کردند. سپس در داخل هر قسمت تقسیم شده، هلالی معکوس را رسم می کردند. این کار آنها را قادر می ساخت که مقاطع بسیار دقیق ستون های دایره ای را به دست بیاورند. محاسبات اخیر، مهندسان سازه تخت جمشید را در محاسبه ارتفاع ستون ها، نحوه ساخت آنها،‌ فشاری که باید ستون ها تحمل کنند و توزیع تنش در مقاطع ستون ها یاری می کرد. این مهندسان برای به دست آوردن مقاطع دقیق ستون ها مجبور بودند عدد پی را تا چند رقم اعشار محاسبه کنند.»

هم اکنون دانشمندان در بزرگ ترین مراکز علمی و مهندسی جهان چون «ناسا» برای ساخت فضاپیماها و استفاده از اشکال مخروطی توانسته اند عدد پی را تا چند صد رقم اعشار حساب کنند. بر اساس متون تاریخ و ریاضیات نخستین کسی که توانست به طور دقیق عدد پی را محاسبه کند، «غیاث الدین محمد کاشانی» بود. این دانشمند ایرانی عدد پی را تا چند رقم اعشاری محاسبه کرد. پس از او دانشمندانی چون پاسکال به محاسبه دقیق تر این عدد پرداختند. هم اکنون دانشمندان با استفاده از رایانه های بسیار پیشرفته به محاسبه این عدد می پردازند.

شاه کرمی با اشاره به این موضوع که در بخش های مختلف سازه تخت جمشید، مقاطع مخروطی شامل دایره، بیضی، و سهمی دیده می شود، گفت: «به دست آوردن مساحت، محیط و ساخت سازه هایی با این اشکال هندسی بدون شناسایی راز عدد پی و طرز استفاده از آن غیرممکن است.»

داریوش هخامنشی بنیان گذار تخت جمشید در سال 521 پیش از میلاد دستور ساخت تخت جمشید را می دهد و تا سال 486 بسیاری از بناهای تخت جمشید را طرح ریزی یا بنیان گذاری می کند. این مجموعه باستانی شامل حصارها، کاخ ها،‌ بخش های خدماتی و مسکونی، نظام های مختلف آبرسانی و بخش های مختلف دیگری است.

مجموعه تخت جمشید مهمترین پایتخت مقاومت هخامنشی در استان فارس و در نزدیکی شهر شیراز جای گرفته است.

Borna66
09-12-2009, 06:09 PM
مقياس ها و اعداد در تخت جمشيد


پژوهشهاي دانشمنداني چون كِرِفتر،نيلندر،ا.هسّه،خان و آقاي تيليا و مايكل رُف،مقياسهاي طولي به كار رفته در تخت جمشيد را روشن كرده است.
كوچكترين واحد اندازه گيري يك "انگشت" بوده است كه با مقياس امروزي 2/2 سانتي متر مي شود.واحدهاي ديگر عبارت بوده اند از:
كف يا قبضه برابر 4 انگشت يا 7/8 سانتي متر.
گام (تخت جمشيدي) برابر 16 انگشت يا7 /34 تا 8/34 سانتي متر.
ارش(گز)برابر 24 انگشت يا 1/52 تا 2/52 سانتي متر.


بهترين مورد براي بررسي از مقياس از مقياس گام تخت جمشيدي،پلكان شرقي آپاداناست كه در يك نظر رابطه منطقي طول و عرض قسمت هاي آن بدين صورت مشخص مي شود:
جبهه پلكان را به طور كلي به قسمت شمالي (سان سربازان و بزرگان)،مركزي(مهتابي جلو) و جنوبي(سان هديه آوران) مي توان تقسيم كرد.هر يك از آنها78 گام طول و 9 گام بلندي دارد.قسمت مياني مهتابي جلو،9 گام بلندي و دو برابر آن طول دارد و دو شيب پلكان هاي متقارن آن هر يك قاعده اي به طول 30 گام دارند.از لبه مهتابي جلويي تا آغاز شيب هر يك از پلكانهاي متقارن مهتابي عقبي،درست 78 گام مي شودو در همه اي اعداد ضريبي از عدد 3 را كه در ايران باستان مقدس بوده است،مي يابيم.

عدد 9،7،3 اعداد مقدس دانسته مي شده اند و بررسي ها موارد زير را در تخت جمشيد ثابت كرده است:

آپادانا در مجموع 72 ستون دارد كه برابر با 72 فصل يسناي اوستا و 72 رشته كشتي است كه ايرانيان باستان به كمر مي بسته اند.

بر نقش بار عام كاخ صد ستون و نقش نماي آرامگاهها،پادشاه و شش تن از يارانش را نشان داده اند كه درست مثل قرار گرفتن اهورا مزدا در ميان شش فرشته بزرگ در باور ايرانيان باستان است و مويد زرتشتي بودن هخامنشي ها مي باشد.

پلكان بزرگ شمال غربي 111 پله (يعني سه بار عدد يك )دارد كه حاصل ضربر 37 (سه و هفت)در عدد 3 مي باشد وشمار منزل هاي راه شاهي از شوش تا سارد هم درست 111 بوده است و اين يكساني تصادفي نيست،به ويژه كه پلكان مورد بحث با يك پاگرد به دو قسمت تقسيم مي شود يكي 63 پله دارد (يعني 7×3×3×3 و همچنين به صورت 3 و دو برابرش 6 در كنار هم) و ديگري 48 پله(يعني 3×16).موارد ديگر هم چنين رمزهايي را نشان مي دهد.

سه "درگاه" دروازه همه ملل و كاخ "سه" دروازه،"سه" رديف حجاري بر پلكان هاي آپادانا،"99" ستون در تالار شمالي خزانه،"147"نفر هديه آور بر قسمت جنوبي پلكان شرقي آپادانا (7×7×3 و يا 21×7) و "168" سرباز،مهتر و بزرگ زاده بر قسمت شمالي آن (24×7) ‌،"234" گام تخت جمشيدي در طول پلكان هاي آپادانا (18×13 همچنين دقت شود به ترتيب 2و3و4 در اين رقم ) و "72" گام تخت جمشيدي در طول نقش بار عام خزانه (در اصل بر جبهه مركزي پلكان هاي آپادانا) و "72" گام تخت جمشيدي در فاصله ميان هر يك از ستون هاي كاخ صد ستون. همه اينها نشان ميدهد كه سازندگان تخت جمشيد در گزيدن مقياس هاي لازم براي بناها،عمدتا به اعدادي روي مي آوردندكه در سنت ايراني قديم مقدس بوده اند.

Borna66
09-12-2009, 06:10 PM
) ساخت تخت جمشید :
شاید یکی از مهمترین اهداف ساخت تخت جمشید ایجاد حس و وحدت و همدلی درمیان اقوام و ملل مختلف امپراتوری هخامنشی باشد و این نکته با بررسی ساخت تخت جمشید بیشتر نمایان می شود . در ساخت این مجموعه تمام اقوام و ملل این امپراتوری چه ایرانی و غیر ایرانی بسیج شده اند و حاصل کار گروهی تعداد بیمشاری از دانشمندان ، منمان ، ریاضی دانان ، فیزیکدانان، هنرمندان ، مهندسان، محاسبان ، آزمایشگران چوب ، بنایان ، کارگران ، بافندگان ، دوزندگان ، متخصصان حمل و نقل ......بوده است . چنانچه داریوش هخامنشی خود در کتیبه ای که از پی بنای کاخ آپادانا در شوش بدست آمده است اظهار می دارد که کندن و پرکردن و خشت های قالبی کار مردی از بابل بود ، تیرهای سدر (سرو) از کوهستانی به نام لبنان آورده شده مردم آشور آن ها را تا بابل آوردند و مردمی از اهالی کاریه و ایونیه آن را از بابل به شوش آوردند الوار درخت ( یا کاها ) از قندهار و کرمان آورده شده , زراز سارد و بلخ آمده است . لاجورد گرانبها و عقیق از سرزمین سغد و سنگهای گر انبهای فیروزه از خراسان فراهم شده است . نقره و آبنوس از مصر آمد زیور های دیوارها از ایونیه است . عاج از حبشه ، هند و آراخوزیه آورده شد . سنگ ستون ها از ناحیه ای بنام آبیراد در عیلام بود . سنگبران و پیکر تراشان ساردی و ایرانی بودند ،‌آنان که آجر پخته ساختند بابلی بودند . درودگران ساردی و مصری بودند ، آنان که زرگری کردند مادی و مصری بودند ، آنان که دیوارها را آراستند مادی و مصری بودند .
http://pnu-club.com/imported/2009/09/1041.jpg
بنابراین مشاهده می شود که این بنا حاصل همکاری و همیاری ملل مختلف بوده و هر هیئت نمایندگی با ورود به این مجموعه نمادها و نشانه هایی از سرزمین خود می بیند و احساس وحدت و همدلی بیشتر به وی دست می دهد .
۲) تناسبات و اندازه ها در این مجموعه :‌
آقای کامران افشار نادری و خانم دکتر پاملاکریمی در مقاله ای تحت عنوان تناسبات و اندازه ها در تالار صدستون تخت جمشید نکاتی جالب را عنوان می کنند که ما به خلاصه ای از آن ها اشاره می کنیم .
ایشان در این مقاله عنوان می کنند که آقای مایکل داف نکاتی در مورد تناسبات و اندازه ها در تالار صدستون عنوان کرد و نهایتا به وجود واحدهای اندازه گیری کم و بیش در این مجموعه و وجود علائم حکاکی شده بر روی سنگها برای مشخص کردن محور ستون ها و میانه دیوارها که ظاهرا برای ریسمان کشی طرح پلان به کار رفته پی برده است .
بنابراین ایشان به بحث شمایل شناسی و تعبیر نقوش تخت جمشید و رابطه آن ها با اسطوره ها و مفاهیم مذهبی ما قبل تاریخ ایران علاقمند شده اند و همزمان با کشف برخی از روابط و ضرایب مشخص عددی اندازه های مختلف ساختمان، به دنبال روابط احتمالی ضرایب عددی به کار رفته و مفاهیم مقدس قدیمی می گشتند . در نقش برجسته یکی از درگاههای معروف تالارصدستون 5 ردیف ده تایی از سربازان را مشاهده می کنیم که تخت پادشاه بالای سر آن ها قرار گرفته بود . به نظر ایشان تکرار عدد 10 در نقش برجسته به تعداد ستون های این تالار که صدتا است ارتباط دارد . مقایسه ابعاد عمودی و افقی نشان دهندة وجود روابطی معین بین ارتفاع ستون ها و سردرها و حتی اجزاء این ها با اندازه های موجود در پلان است . هخامنشیان گذشته از استفاده از واحدهای مشخص اندازه گیری در پلان پایه ستون و دیوارها را مانند یک مدول ثابت مبنای طراحی قرار داده اند . تعداد دفعاتی که یک مدول در پلان یا در ستون و سرستون تکرار می شده است بنا مفاهیم مقدس قدیمی و نقوش حجاری شده در بنا رابطه ای مشخص دارد . گذشته از تناسبات عددی و روابط متر یک حتی روابط هندسی نیز در طراحی اجزاء ساختمان به کار رفته است .
تالار صد ستون در منتهی الیه ضلع شرقی تخت جمشید است . وجه تشبیه آن به دلیل 100 ستون است و تاریخ برپایی آن 450 تا 470 ق .م است که توسط خشایار شاه ساخت آن , آ‎غاز گردید و به منظور نمایش خزائن سلطنتی به کار رفته است . این تالار پنجره ای به بیرون ندارد .
مایکل راف درمقاله ای تحت عنوان اندازه شناسی پرسپولیس در مورد نشانه های اندازه گیری در کاخ های داریوش و خشایار شاه به نکات مهمی اشاره می کند . علائم مستطیل شکل در راستای لبه دیوارها ، علائم T شکل در محور دیوراها و دایره ها در امتداد مرکز ستون ها قرار گرفته است . راف بر اساس فاصله بین نشانه ها نوعی سیستم اندازه گذاری را پیشنهاد می کند که به این شرح زیر است : ذرع 21/5 تا2/52 سانتی متر ، پا 7/34 تا 8/34 سانتی متر کف دست 7/8 سانتی متر و انگشت 2/2 سانتی متر .
ولی در تالار صد ستون این نشانه ها یافت نمی شود ولی به دلیل وجود ضرایب عددی مشخص در فواصل بین لبه ها و محو های دیوارها و نیز در مرکز ستون ها وجود قواعد مشخص اندازه گیری قطعی است .
فاصلة بین ستون در تالار cm625 است که معادل 18 پا است . از طرفی می دانیم که 18 عددی مهم بوده است و پایه های این ستون ها 36 ( 18*2) شیار داشتند .
ارتفاع پایه ستون ها و پاشنه های دیوارها و سردرها cm96 است بنا به گفته کرفتر یکی از واحدهای اندازه گیری بزرگترهخامنشی به نال ال شاهی معادل 96 سانتی متر بوده است . مطالعات نشان می دهد این مقدار یکی از مدول های اندازه گیری ساختمان بوده است . در این معماری قطر ستون در پایه مبنای طراحی بوده ا ست . در هر حال طول بنا 96 متر یا دقیقا 100 واحد است .
حالا به کارگیری ضریب 100 نمی تواند تصادفی باشد . در یکی از درگاههای ورودی ضلع شمالی که مشرف به ایوان است شاه را می بینیم که بر تخت نشسته و 5 نفر ملازم وی در مقابل و پشت سر او هستند . زیر پای شاه 5 ردیف 10 تایی از سربازان مادی و پارسی دیده می شوند . عرض دیواره جبهة شرقی و غربی و شمالی معادل ده واحد (ال شاهی ) است . فاصله بین لبه دوپایه 6/9 متر است که برابر 5 واحد است . ( قطر پایه ستون 5/1 برابر واحد است ) اعداد 100،10،5 در ادیان باستان از اهمیت ویژه ای برخورداربوده اند . روز 10 بهمن ماه روز جشن آتش است که از آئین های مهم بوده است . بهرام طبق روایت 10 تجسم یا یا صورت دارد و ضحاک 100 اسب برای آناهیتا قربانی کره است . در نبرد بین تشتیر و ایوش اهورامزدا خود را برای تشتیر قربانی می کند تا نیروی ده اسب ، ده شتر ، ده گاونر ، ده کوه و ده رود (جمعا 50 ) در تشتیردمیده شود.
از طرفی دیگر دکتر علیرضا شاپور شهبازی استاد دانشگاه ومتخصص هخامنشی عنوان می کند که سپاه امپراتوری هخامنشی دارای 100افسر بود و 100 ستون در این تالار نماد 100 افسر امپراتوری هخامنشی است .
در این قسمت به مطالبی از مقاله جا نمایه معماری هخامنش و یونانی نوشته پروفسور دانجلیس استاد فقید دانشگاههای ایتالیا اشاره می کنیم :
معماری هخامنشی شکوفایی نوین است که ویژگی های عمده آن ملبس شدن به عظمت و جلال و شکوه بی سابقه ا ی است که فقط کلماتی از نوع افسانه ای و حیرت انگیز می تواند بیان گر کیفیت واقعی آن باشد . نگرش اجمالی ما در این مبحث باید از تحلیل و تفسیر شکل ستون های هخامنشی آغاز گردد . در درجة اول مجدوب شکل های متفاوت آن ها می شویم و از این موضوع شگفت زده می گردیم . نوع ستون های درون و بیرون آپادانا باهم متفاوتند ولی آن چه که بیش از همه ما را به شگفتی وا می دارد رعنایی ستون هاست که در تمدن های مدیترانه ای ، مصری و هلنی کاملا بی سابقه و ناشناخته بوده است . شیارهای کاملا به هم فشرده این ستون ها ارتفاع آن ها را نمایان تر می سازد و پایه های بسیار بلند و سرستون های چند طبقه منقش به نقوش حیوانات خیالی ، به این ارتفاع ارزش و اعتبار بیشتر می دهند .این ستون ها تناسب های فضاهای داخلی که را که سابقا در زمان کوروش کبیر در کاخ پاسارگارد وجود داشتند تثبیت می نمایند . حالات و اثرات عجیب و شگفت انگیز قسمت های درونی تخت جمشید دقیقا به لطف اوج گیری کاملا تهیج شده و همخوانی ابتکاری و کاملا بی سابقه این ستون ها تحقق یافته است . این اوج گیری بی همتا را من به عنوان تیپیک ترین عنصر بناهای هخامنشی ارزیابی می کنم .من بر این باورم که بتوان گفت این تناسبات هخامنشی تا آن زمان کاملا بی سابقه و اشاعه نیافته بوده اند و از سویی دیگر به مثابه جسورانه ترین و مصنوعی ترین بیان معماری سه جنبه ای عصر کهن ظاهر می شوند . این تناسب ها هم با ابعاد بزرگ اتاقهایی که نقشه مربع ممزوج می گردند و هم با فنون جسورانه پوشش سقف ها . در این فنون فاصله بین محور ستون ها به 10 متر می رسد .
هم چنین می توان گفت که در تمام جهان برای اولین بار جسارت معماری از حدخود فراتر می رود و تالار های ستون داری بوجود می آید که ستون های آن کاملا نازک هستند تا حدی که فنون ساختمان سازی مصری را به کنار می گذارد و از آن پیشی می گیرد .
دلیل استفاده از سرستون ها کاهش فاصله های بسیار زیاد بین محور ستون ها است . این نوع معماری با زمین سرجنگ دارد و با شدت می خواهد که ریشه از زمین بر کند و سر بر افلاک ساید . بناهای ناشی از این معماری می خواهند با پیچیده کردن نقش ها و مخصوصا با ستایش ستون ها تا سرحد امکان سر بر آسمان کشند.
می توان تصدیق کرد که هنر هخامنشی آغازگر انواع بیان معماری است که بعدها درگیر جریان جستجوی نوعی عمود گرایانه روینده و فشرده می شود تا جایی که در این زمینه معماری چوبی خاوردور دین فراوانی به این تجربه های ایران دارد . حتی باید متذکر شد که یادمان های گوتیک مغرب زمین لااقل آن چه که به جانمایه و الهامات معماری مربوط می شود و به این معماری نزدیک است . عروج هخامنشی به سوی اوج ،‌ ارتباطی کاملا منطقی با سایر رفتارها و قانونمندیهای معماری داشته و با آن ممزوج است . همة‌این ها گواه بر عروج اندیشه های فوق انسانی و ملکوتی هنری منسجم ، آزاد ، تابناک و با شکوه است که باید دربارة ترکیب اصلی و بنیادی آن به داوری پرداخت و نه این که دربارة نوع اقتباس هایی که از خارج کرده است . درواقع ، این هنر در بناهایی متجلی می شود که برای برگزاری آیین ها و مراسم تشریفاتی درباری ساخته شده بودند و لذا جانمایه و عصاره و روح تعلم و ترتیب و مقررات شاهنشاهی را مافوق عارضه های افسانی منعکس می نمایند .
این هنر تمام رویاهای سترگ و با هیبت را و تمام چیزهایی را که دیده می شوند و یا به خیال می آیند ، تحقق می بخشد . همه چیز در قالب یک نظم هندسی ، نمایندگان سرد و گمنام ولایات و نیز جوامع فرمانبردار را در بر گرفته است ، نمایندگانی که هنوز هم شاهد حرکت دسته جمعی آرام و موقر و سلسله مراتبی و تحت سلطه شاهنشاهی متعالی آن ها هستیم . ولی هنوز هم بر این باوریم که پرواز اهورامزدا خدای آسمان شاهان هخامنش را نقش برجسته های ورودی تریپولین ، که خشایار شاه در پی پدر تاجدار خود داریوش روان است ، هویدا و الهام بخش می باشد . آیین یکتاپرستی و آسمانی و ملکوتی شاهان هخامنشی خود گواهی بارز بر سطح عالی اخلاقیات هخامنشیان است و زبان معماری آن ها جانمایه وجوهر آشکاری را بروز می دهد که از این اخلاقیات اشباع شده است . خود یونانی هاعلیرغم این که مردم پارس را بربر می دانستند از بسیاری از مفاهیم فلسفی و مذهبی همین مردم متاثر بودند .
معماری هخامنشی مبتنی بر تکرار یافته های مربعی شکلی است که سابقه ای بسیار کهن دارد . این یافته ها کلا بنابر مقتضیاتی که شکل های ساده قائم الزاویه می شوند و با برافراشته شدن و سر بسوی آسمان کشیدن حقیقتا و بخصوص در بعد سوم (بعد عمودی ) تجربه الهامات نوین می گردند . به نظر می رسد که حتی در این مورد این معماری ها ویژگی هایی را بروز می دهند که با ویژگی های بناهای همان عصر کاملا متفاوت و از آن ها دور هستند . بناهای یونانی بلافاصله بدون هیچ واسطه ای از سطح زمین می رویند و بیشتر با زمین و چشم اندازه های آن در ارتباط هستند و کمتر سر به سوی آسمان می کشند . جاگیری عناصر و فضاهای آن ها از نقشه های منظم و مبتنی بر قواعد محکم نشات نمی گیرد در حالی که بر عکس ، مسیرها ، پرسپکتیوها و تخیلات بی ثبات انسان همه و همه مفسر ذات آزاد این بناها هستند .
آقای دکتر محمد یوسف کیانی در کتاب سبک شناسی معماری ایرانی نکاتی را در مورد معماری پارسی بیان می کند که به طور مختصر در قسمت جانوران خیالی به آن اشاره شد که به شرح زیر است :
یکی از ویژگی های ایرانیان کهن و هنرمندان آن ها باور به تقلید درست بوده که آن را بهتر از نو آوری بد می دانستند . تقلید یا برداشتی که منطق داشته باشد و با شرایط زندگی سازگار باشد . آریایی ها چون مردمی کشاورز بودند و در سرزمین آباد و فرم زیسته بودند خویی آشتی وجود سازگار داشتند . به کمان فراوان آن ها هنگام کوچ و گذر از کنار دریاچه ارومیه در برخورد با معماری اوراتویی از آن الگو گرفته و آن را بر ساو در کرده اند . مردم ایران از هزاران سال پیش از چنین شیوه معماری پیروی می کردند . برساو کردن برابر الگو گرفتن از نگاره های طبیعت و دگرگون کردن آن ها به ریخت های ناب هندسی است . (برساویدن =بر+ساویدن یا سابیدن یا زدودن ) ایرانیان کهن تقلید از طبیعت را ناپسند می شمرده اند برای همین نگاره ها را به گونة ”یله “‌کار می کردند (یله یعنی آزاد ) که امروز به برداشت انتزاعی یا ذهنی می گویند . که ما این امر را در جانوران خیالی در تخت جمشید به خوبی می بینیم و به آن اشاره کردیم .
در اینجا لازم است به نکته ای اشاره کرد که اگر در درگاههای شمالی تخت جمشید دقت شود ما ما مشاهده می کنیم که دو جرز داریم و برروی هر جرز پنج ردیف ده نفری مشاهده می شود . هر یک از این افراد از یک طرف نشان داده شده اند و قرینه آنها از طرف دیگر برروی جرز دیگری است . برای اینکه قرینگی آنها را نشان دهیم با انتخاب یکی از تصاویر از سوی چپ مثلادر تصویر شماره چهار می بینیم که شمشیر پیداست و قسمتی از کماندان از پشت دیده می شود حالا اگر به آن طرف جرز نگاه کنیم روی این درگاه قرینه نفر چهارم از طرف دیگر دیده می شود . به طوری که خنجر دیده نمی شود ولی کماندان که در پشت بود از جلو دیده می شود مجموع هر یک از این تصاویر به صورت مکمل یک تصویر را تشکیل می دهد که در آن زمان به دلیل عدم آگاهی بشر از علم پرسپکتیو به خوبی توانسته است که منظور خود را برسانند .

Borna66
09-12-2009, 06:12 PM
پردیس پاسارگاد


چكیده :محوطه باستانی پاسارگاد، اولین پایتخت امپراتوری بزرگ هخامنشی،
در متون گذشته و سفرنامه ها به عنوان مجموعه كاخ و باغ و حتی « اولین نمونه چهارباغ ایرانی» ذكر گردیده است.بررسی و شناخت این پردیس در همه نوشته های پاسارگادشناسان كمبودیست كه به دلیل اهمیتش بسادگی نمیتوان از آن گذشت .این مقاله علاوه بر شناخت اجمالی پاسارگاد و آفرینندهآن كوروش كبیر، به معرفی باغ در ایران باستان،پردیس پاسارگاد و عناصر متشكله آن از قبیل آبروها و حوضچه ها،مسیرها و پوشش گیاهی و عناصر معماری مرتبط با آن یعنی Pavilion ها و كاخها می پردازد.
مقدمه:پردیس لغتی است ایرانی (پارادئزا) به معنی باغ و بوستان. مرحوم پیرنیا بر این نظر است كه ایرانیان قدیم باغچه هایی را كه در اطراف بنا میساختند «په اره دئسه» مینامیدند كه به معنای پیرامون دژ یا «دیس» بود1. واژه پردیس در عربی به فردوس به معنای بهشت و در یونانی به Paradeisos و در انگلیسی به Paradise تبدیل شد Pairi به معنای پیرامون و Daeza به معنای انباشتن و دیوار كشیدن میباشد كه به طور كلی به درختكاری و گلكاری پیرامون ساختمان گفته میشود.پیشینه پردیس به پیشینه تمدن انسان برمیگردد. نقوش كاشیهای بدست آمده از شوش كه تا قرن 23 قبل از میلاد هم میرسد شامل بركه آب و درخت میباشد.2 در قرنهای 7 و 8 قبل از میلاد در سرزمین بین النهرین پادشاهان آشوری؛ سارگن و جانشینانش از باغ یا پردیس به عنوان نمادی از شخصیت والای سلطنتی و تبلیغات استفاده میكردند. باغهای معلق بابل در قرن 6 قبل از میلاد از عجایب دنیای كهن به شمار میرود. به نظر میرسد كه به اعتقاد گذشتگان ایجاد باغ در كنار معبد یا كاخ قادر مطلق را به تكمیل تلاش كوچك انسان در راه آبادانی زمین تشویق میكرد.3 ایرانیان سرسبزی و گل را در مرگ و زندگی خود محترم میداشتند. گلدان كشف شده از گوری در شهر سوخته سیستان شاهد این معناست. در تورات هم از باغ ایرانی سخن بسیار رفته است. در عكس هوایی بیستون، ته رنگ «چهارباغ» مشاهده میشود.4معماری و سایر آثار هنری،اگر به حال خود رها شوند، كم و بیش میمانند. خلاصه كه در امانت خاك باشند، ولی باغ اگر تشنگی بكشد یا از لطف و مراقبت انسانی محروم بماند، در اندك مدت میمیرد. پس شناخت فضای سبز و باغها و بررسی آنها به عنوان عنصر معماری مستقل یا عناصر غیرقابل انكار در ترتیب، نظم و ساختار شهری در مكانهایی مستقر در فلات ایران كاری بس دشوار میباشد و كمبودیست كه از آن بسادگی نمیتوان گذشت.این عدم توجه باعث شده كه تصویری خشك از آثار باستانی واقع در فلات ایران داشته باشیم . چگونه ممكن است پاسارگاد ، تخت جمشید، شوش و ... را مجتمعی از كاخها و حیاط های خشك و خالی تصور كرد در حالی كه آبروهای سنگی روبروی كاخ اختصاصی پاسارگاد، نقش درختان بر دیواره های پلكانهای تخت جمشید و نقوش كاشیهای شوش حاكی از اهمیت باغ یا پردیس در چشم و دل ایرانی است، همچنین میتوان به كتیبهای از خشایارشا در تخت جمشید اشاره كرد كه در هنگام بر شمردن نام بناهایی كه ساخته از پردیسی هم یاد میكند.5 یا كتیبه اردشیر دوم در شوش كه این جمله بر آن نقش شده است :«اردشیر شاه گوید: بفضل اهورامزدا این قصر پردیس را من ساختم. اهورامزدا و مهر مرا از هر بدی بپایند و آنچه را كه كردهام نگهدارند.»6 ما در این مقاله سعی میكنیم به یكی از مهمترین پردیسها در فلات ایران یعنی پردیس پاسارگاد كه به دست كوروش كبیر ساخته شده است بپردازیم. برای این منظور ابتدا نگاهی اجمالی به پاسارگاد و آفریننده آن كوروش مینماییم، سپس به معرفی پردیس پاسارگاد و عناصر متشكلهآن از قبیل آبروها و حوضچه ها،مسیرها و پوشش گیاهی و عناصر معماری مرتبط با آن یعنی Pavilion ها و كاخها میپردازیم. تا قدم كوچكی باشد در راه شناخت و معرفی یكی از میراث های با ارزش ایران كهن كه تا حال آنطور كه شایسته است به آن پرداخته نشده است.
پاسارگاد واقع در 53 درجه و 11 دقیقه طول شرقی و 30 درجه و 12 دقیقه عرض شمالی،با ارتفاعی برابر 1900 متر از سطح دریا در دشت مرغاب،جلگه مرتفعی كه در شمال غربی استان فارس،در دامنه تپهها و كوههای منشعب از جبال زاگرس واقع شده است، قرار دارد. كوروش كبیر یكی از مرتفع ترین و شمالیترین درههای زادگاه خود را به عنوان پایتخت انتخاب كرد، كه میتوانست ارتباط قدرتمندی را با بقیه پارس برقرار كند. نزدیك بودن به بخش شمالی شاهنشاهی در حال توسعه خود، كه به همان زودی در سال 546 قبل از میلاد ـ سال بنیانگذاری احتمالی پاسارگاد ـ ابعاد گستردهای پیدا كرده بود،شاید عامل مهمی محسوب میشده است، یا درگیریهایش با مادها در این نقطه یا نزدیك آن و شاید هم موقعیت منطقه در مسیر جاده مهم شمال،جنوب میتواند دلیل دیگری باشد. این احتمال نیز وجود دارد كه كوروش كبیر از قبیله پاسارگاد بوده باشد،آن چنان كه هرودت روایت میكند این قبیله « سرافرازان» در میان پارسها بوده و كوروش كبیر تصمیم گرفت تا پایتخت خود را در مركز زادگاهش بنا كند.7 درباره كوروش بزرگ اینطور گفتهاند كه وی در سال 599 پیش از میلاد در پارس زاده شد. پدر او كمبوجیه یكم پادشاه « انشان»، وپدر او كوروش یكم نام داشت ، و پدر او هم چیشپش فرزند هخامنش، اولین پادشاه شناخته شده پارس بود و بدین جهت خاندان او را « هخامنشی» میخواندند. مادر كوروش كبیر، ماندانه نام داشت و دختر ایشتوویگو، آخرین پادشاه ماد بود. بر اساس سنتی كه كتزیاس یونانی ناقل آن بوده است و پلوتارك ذكر كرده،كلمه كوروش را ایرانیان با كلمه« خورشید» انطباق داده بودند یعنی خورشید را مظهر یا نمادی برای كوروش میدانستند8 و جالب این كه آرامگاه كوروش دلیلی برای تایید این روایت باقی نهاده و آن شكل خورشیدی است كه بر پیشانی آرامگاه او،بالای سر در اتاق آرامگاه حجاری كردهاند.در سال 550 قبل از میلاد كوروش کبیر كه قبیله های پارسی را به سركردگی نجیب ترین همه آنان،یعنی پاسارگادیان، گرد هم آورده بود با پدربزرگ خود ایشتوویگو،كه آیینهای ایرانی را رها كرده بود به جنگ برخاست و مادی های عالی تبار هم به او پیوستند و وی اکباتان را گرفت و پدربزرگ خود را محترمانه در دربار نگه داشت و ماد را ضمیمه پارس كرد و شاهنشاه ایران شد. پس از آن ایرانیان دیگر را تابع كرد و همه را زیر یك درفش گرد آورد و پادشاه لودیه را شكست داد و كشور او و تمام آسیای صغیر را به انضمام ایران در آورد. هنرمندان و استادان را به پارس آورد تا در ساختن بناهای پاسارگاد با وی همراهی كنند. پس از آن به بابل،كه برضد او توطئه كرده بود، لشكر كشید و مردم آن جا وی را همچون ناجی پذیرفتند و بدین سان فرمانروای جهان قدیم شد. پیش از همه، تبعیدیان ملل مختلف - عیلامیان و یهودیان ـ را آزاد كرد و با هدایا و توشه كافی به سرزمین خودشان فرستاد. پس از آن به شیوهای آزادمنشانه و بر اساس احترام به عقاید و ادیان ملل تابع به جهانداری پرداخت و اجازه داد كه همه مردم زیر دستش در زیر درفش او و در پناه قانون او فرهنگ و میراث ملی خویش را نگه دارند و ترویج دهند. در پایان، وقتی در شمال شرقی ایران، سكاها مرزهای او را به خطر انداختند،به جنگ آنان رفت و در نبردگاه كشته شد. پارسیان پیكر او را به زادگاهش پاسارگاد آوردند و در آرامگاهی كه خود ساخته بود،نهادند.آزاد مردی و بزرگواری سیاسی كوروش کبیر باعث شد ایرانیان او را «پدر» بخوانند و یونانیان ـ كه با او سرجنگ داشتند ـاو را «ارجمندی كه نظر كرده خدایان است» بنامند و یهودیان «مسیح موعودش» بدانند و بابلیان او را ناجی خود بشمارند.

Borna66
09-12-2009, 06:13 PM
ایرانیان كوروش كبیر را در تمام دورههخامنشی به عنوان آیینه تمام نمای قومی و نمونه مردانگی و پهلوانی و ساده زیستی و سرافرازی میدانستند و آرامگاه او را مقدس میداشتند. پس از هخامنشیان هم،این احترام باقی ماند و در شكلهای گوناگون جلوه كرد، حتی در دورهاسلامی هم به جهت ارتباط او با سلیمان نبی،قدوسیت آرامگاهش حفظ شد. زادگاه كوروش به عنوان «ملك سلیمان» شهره گشت و در نظم و نثر فارسی هم راه یافت. شهر باستانی پاسارگاد,پایتخت كوروش كبیر اكنون در كنار روستای مادر سلیمان در 138 كیلومتری شیراز،با فاصله سه كیلومتری جاده اصلی شیراز به اصفهان قرار دارد. برای ورود به دشت مرغاب « دشت مرغ آبی»،از سمت شمال و از پهنه عریان ده بید،باید نمای جدیدی را پذیرا بود. بعد از منظره ناقص قبلی با موانع سنگ آهكی به شدت فرسایش یافته ،زمین وسیع و هموار شده،ردیف بلند سپیدارها و بیدها نشان از وجود چشمه سارهای لبریز از آب دارد و قطعات وسیع زمین زراعی برای نخستین بار ظاهر میشود، درهكوچك مرغاب 25 كیلومتر طول و حدود 12 كیلومتر عرض دارد و تمامی باریكه كشت شدهآن تقسیم بندی شده و تا زمینهای مرودشت در جنوب آن پیوند میخورد. حاشیهاین دشت را دورنمایی از تپه ها با شیب ملایم،احاطه كرده است.9 سرمایهاصلی دشت پاسارگاد جدا از خاك رسوبی حاصلخیزش رودخانه آن میباشد، رود پلوار ( در ایران باستان از آن به عنوان «رود مادی» و یونانیان «مدوس» یاد كردهاند.10) كه در شمال،از نزدیكی دهی كه در قدیم آن را پرواب میخواندهاند،در 50 كیلومتری غرب ده بید،سرچشمه گرفته و پس از گذر از دشت پاسارگاد در 15 كیلومتری تخت جمشید به رود كر میپیوندد و به دریاچه بختگان (نیریز) میریزد. پاسارگاد به عنوان اولین پایتخت امپراطوری بزرگ هخامنشی چه در زمان خود كوروش كبیر چه بعد از آن در نزد هخامنشیان و ایرانیان اهمیت داشته است،بطوریكه در نقشهای از جهان كه در سال 1960 میلادی (1339 خورشیدی) در واژه نامه تبتی « شانگ شونگ» در دهلی چاپ میشود كره زمین را بصورت مستطیلی می بینیم كه دور آن را آب فرا گرفته است. در داخل آن ، تصاویر ذوزنقه ها و مستطیلهای كوچك رسم شده و نام هر كشور در آن آمده است در این نقشه ،پاسارگاد،مركز جهان ذكر شده و به همین دلیل حدس زده میشود كه این نقشه در آغاز شاهنشاهی هخامنشی رسم شده باشد.11 مجموعه آثار باقی مانده از پاسارگاد از دوره كوروش كبیر12 در محوطهای به پهنای 2 و درازای 3 كیلومتر گسترده است. این آثار از جنوب به شمال به پنج گروه زیر تقسیم میشوند:
1- آرامگاه كوروش كبیر به عنوان شاخصترین عنصر این مجموعه.
2- مجموعه كاخها در 5/1 كیلومتری آرامگاه شامل كاخ پذیرایی یا بارعام،كاخ دروازه یا كاخ انسان بالدار، پل،باغ با آبگذرها و حوضچههای سنگی،Pavilion های الف وب و كاخ اختصاصی یا مسكونی.
3- ساختمان زندان یا آرامگاه كمبوجیه.
4- صفه عظیم تُل تخت یا تخت سلیمان و باروی خارجی آن.
5- محوطه مقدس در شمال غرب صفه.

Borna66
09-12-2009, 06:13 PM
از پاسارگاد به عنوان پایتختی پر باغ یاد شده است.13 كه در آن كاخهایی با طرفین باز در داخل محوطهای مشتمل بر باغهای وسیع و مكمل قرار دارد.در بررسی باغهای سلطنتی آشور و بابل می بینیم كه باغ همواره بخشی مجزا یا مكمل برای كاخ تعریف میشده است اما میتوان گفت كه كاخهای كوروش كبیر با ایوانهای طویل و فضای باز اطراف خود به عنوان بخشی مكمل از طرح مفصلی به كار رفتهاند كه در آن، به تعبیری،خود باغ بصورت اقامتگاه سلطنتی در میآید. تمایل كوروش كبیر در تأیید بر فاصلهپایتخت خود از تمامی سرزمین های متخاصم احتمالاًً یكی از عوامل متعددی بود كه او را راهنمایی كرد تا كاخهای خود را به نحوی استثنایی در محیطی فاقد استحكامات دفاعی و در میان مجموعهای از باغها ایجاد كند ثانیاً میتوان حدس زد كه علاقه آشكار كوروش كبیر برای به نمایش گذاشتن معیارهای جدید در بكارگیری سنگ ( كه پس از فتح لودیه در اختیار او قرار گرفته بود) یكی از عوامل اصلی در ترغیب او به احداث آبگذرها و حوضچههایی از سنگ خوشتراش بود. روایت است كه كوروش اولین كسی بود كه درختكاری ردیفی منظم (بسان نظم نظامی) را دستور داد. به دست خود،زیباترین درخت را مدالهای جواهر نشان بخشید. جایزه كشاورزی داد. جشن درختكاری معمول داشت.14 اما سوای هر نقشی كه این ملاحظات گذاری «سیاسی» در شكل دهی الگوی مجموعه مورد بحث داشتهاند، این تعادل كلی و ظرافت باغ پاسارگاد ( و بسیاری از دستورالعمل های تجربی برای شكل دهی اصولی محیط باغ) بود كه تأثیر طویل المدت آن را تضمین كرد.شهر- پایتخت كوروش كبیر بصورت مجموعهای باغ اندر باغ بوده، از طرفی باغی كه آرامگاه را احاطه كرده بود و در كنار آن باغی كه مجموعه كاخها را در برداشت. همه اینها با نظامی خاص در كنار هم و مرتبط به هم قرار داشتهاند. اما اگر اقدامات پادشاهان بعدی هخامنشیان چون داریوش را در پاسارگاد در نظر بگیریم و با توجه به آنچه كه هم اكنون از پردیس پاسارگاد بجای مانده میتوان با بعضی از پژوهشگران هم عقیده شد كه شهر پاسارگاد شهری بود كه هرگز كامل نشد و بطبع باغ پاسارگاد باغی كه هنوز تكامل نیافته بود و این مسئله ما را در پی بردن به نظام اولیه و یا نظامی كه قرار بود باشد دچار مشكل میكند. در هر حال با بررسی آنچه كه به ما رسیده به یكی از ماندگارترین ابداعات هخامنشیان در عرصه طراحی باغ یعنی الگوی چهار باغ در پردیس پاسارگاد میرسیم كه برای نخستین بار در نیمه دوم قرن 6 قبل از میلاد توسط كوروش كبیر به وجود آمده است.مجموعه آبروها و حوضچه های سنگی در پاسارگاد برای اولین بار در سال 1950 میلادی توسط آقای علی سامی شناسایی شدند، اما طرحی كه ما را به سمت طرح چهارباغ در پاسارگاد رهنمون میكند در سال 1965 میلادی به وسیله استروناخ باستانشناس انگلیسی تهیه شد. آنچه اكنون در پاسارگاد از این آبروها و حوضچه ها مانده به این شرح است:
مجموع آبروهای شناسایی شده 1100 متر میباشند كه پردیسی را به ابعاد 250*300 متر مربع تشكیل دادهاند كه یكی دیگر از خصایص باغ ایرانی كه همانا كاربرد مربع و مستطیل در طراحی باغ میباشد را نشان میدهند. این آبروها از بلوك های خوشتراش و متصل به هم سنگ آهك تشكیل شدهاند كه به شایستگی با معماری كاخهای مجاور همسانی دارند. این سنگها بدون زیرسازی روی زمین كار گذاشته شدهاند و هیچ گونه بست یا اتصالی بین آنها بكار نرفته در حالی كه تمامی ساختار یكپارچه به نظر میرسد. ترازبندی این آبروها اعجاب آور است بطوری كه اختلاف تراز بین دو حوضچه گوشه ها ( كه در انتهای ایوان جنوب شرقی كاخ اختصاصی قرار دارند) بیش از دو سانتیمتر نیست.وضع كنونی آبروها بسیار آشفته است، از آنجایی كه زمانی این محوطه به عنوان زمینهای كشاورزی اهالی روستای مادر سلیمان زیر كشت بوده بسیاری از سنگها متلاشی شده اند و از جای اولیه خود جابجا گردیدهاند.پهنای آبگذرها 25 سانتیمتر،عمق آن 12 سانتیمتر و كنارهسنگی به عرض 16 سانتیمتر آنها،در گذشته هم تراز زمینهای اطراف بوده است ، این آبروها را حوضچه های زیبایی همراهی میكنند؛ در هر گوشه و همچنین در خطوط مستقیم،به فاصله تا 14 متر از یكدیگر قرار دارند.حوضچه ها مربع شكل از سنگهای یكپارچه آهكی با بیش از 90 سانتیمتر مربع مساحت،سانتیمتر عمق و لبه های برجسته و پرداخت شدهای به عرض حدود 18 سانتیمتر میباشند. تنها این حوضچه ها هستند كه شالودهای بصورت یك لایه سنگ دارند.به نظر میرسد كه این حوضچه ها علاوه بر ایجاد زیبایی بصری در كل مجموعه، در حركت آب در این مسیر با شیب اندك،هم كمك میكرده اند به این صورت كه با نگهداشتن آب و در نتیجه افزایش فشار،حركت را تسریع می بخشیدند. همچنین نقش مقسم در دو راهیها و سه راهیها را هم ایفا میكرده اند. 30 عدد حوضچهدر مسیر كناری و 43 عدد در مستطیل مركزی وجود داشتهاند كه در حال حاضر تعداد اندكی از آنها را میتوانیم مشاهده كنیم.آب رودخانه پلوار از مسیرهای فرعی وارد این آبروها و حوضچهها میشده و پس از گردش در پردیس پاسارگاد و به احتمال زیاد آبرسانی به آن،خارج میگردیده است.
__________________

Borna66
09-12-2009, 06:13 PM
طراحی اینكه آب از آبروهای شرقی،كنار pavilion الف،وارد مجموعه میشده و توسط حوضچه ای به دو شاخه تقسیم،قسمتی وارد آبروهای بیرونی گردیده و مجموعه را دور زده و قسمتی طرح چهارباغ مركزی را تشكیل داده و در كنار pavilion به هم دیگر رسیده و به سایر بخشهای محوطه پاسارگاد میرود،نشان از مهندسی دقیق آب و ارتباط آن با باغ دارد. نظام كاشتن گیاهان در این باغ هم میتواند قابل توجه باشد. هر چند بعد از 2500 سال و تغییر آب و هوا و در نتیجه تغییر پوشش گیاهی منطقه، بازسازی تصویری آن مشكل است. مرحوم پیرنیا در مجله هنر و مردم به طور مفصل پوشش گیاهی را در باغهای ایرانی تشریح كرده است.1به این صورت كه هر بخش از باغ كه به شكل مربع یا مستطیل است به مربع های كوچك تقسیم و در هر رأس این شبكه مربعی یك درخت كه عمر طولانی تر دارد كاشته میشد و سپس این مربعها به مربع كوچكتر تقسیم و در هر رأس آن درختان با عمر متوسط و به همین ترتیب درختان با عمر كوتاه در رئوس مربع های میان آنها كاشته میشد. این نظم هندسی به قدری دقیق بوده كه از هر طرف نگاه میكردند، ردیف درختان دیده میشده است. این نظم از نظر عملكردی به گونهای بود كه در اثر گذشت زمان و جای گزینی احتمالی درختان از بین رفته تا زمانهای طولانی حفظ میشد و شكل كلی باغ از بین نمیرفت ، و بعلاوه امكان نورگیری منظم همه درختان فراهم میشده و به ناگهان قسمت اعظمی از باغ خالی از درخت نمیشده است . در مقابل بنا هم ( در اینجا،كاخ اختصاصی)، فضای باز و كشیدهای بود كه در چشم انداز اصلی واقع میشد. در این فضا درختان بلند نمی نشاندند،معمولاً گیاهانی می كاشتند كه زیاد بلند نشود و منظرباز را سد نكند و در عین حال همیشه زیبا باشد.این فضای باز به وسیله آب گذرهای متقاطع به چهار قسمت تقسیم میشده است و پردیس پاسارگاد را به بنیادی ترین عامل باغ ایران یعنی چهارباغ تبدیل میكرده است. قسمتهای زیادی از این چهارباغ در دوره های بعد از بین رفته است،بطوریكه در دورنمای طولی و مركزی باغ ،آبروها و حوضچه هایی پیدا نشده است،كه دو احتمال وجود دارد؛ یكی اینكه این آبروها به طور كلی از بین رفته اند یا این مسیر بر عكس مسیر عمودی خود فاقد آبرو بوده است. كاخهای پاسارگاد در این محدوده كاخ بارعام یا پذیرایی و كاخ اختصاصی یا نشیمن میباشند. كاخ بارعام با اینكه ارتباط مستقیم با پردیس مورد بحث ندارد اما جهت قرارگیری آن بگونه ایست كه طویلترین ایوان ستوندار آن رو به فضای سبز روبرو میباشد. اما در مورد كاخ اختصاصی همین بس كه اورنگ پادشاه در ایوان طویل كاخ روبروی بخش مركزی باغ و در امتداد یكی از محورهای چهار باغ قرار داشته و ایوان نیز به مثابه یك نرده دایمی و سنگی برای باغ بود كه كوروش كبیر،پادشاه هخامنشی،میتوانست در سایه این ایوان بنشیند و از منظره باغ لذت ببرد. حاشیه ای از سنگ سیاه در نزدیكی لبه ایوان میتواند بخش مكملی برای مجاری سنگی باغ باشد.میتوان گفت كاخ اختصاصی با پردیس روبروی آن بخش اندرونی و خصوصی پادشاه هخامنشی بوده كه از بخش عمومی ( بارعام و ....) با تعریف ورودیهایی جدا گشته است.اگر به پلان مجموعه توجه كنیم میبینیم كه دو بنای كوچك كه استروناخ به عنوان pavilion های A و B از آنها نام برده به عنوان مدخلهای این حریم قلمداد میشدهاند. Pavilion الف یا A ،/19*21 متر مربع وسعت و اتاق مركزی آن به ابعاد 90/7*45/10 متر ، شامل 2 ستون بوده و ایوانهای اصلی 4 ستونی،جهت شرقی ـ غربی داشته و رو به باغ میباشند،ایوانهای فرعی تك ستونی بودهاند.Pavilion ب یا B در فاصله 12 متری كاخ بارعام،*24 متر مربع وسعت و اتاق مركزی 4 ستونی 10/10*60/11 متر مربعی داشته،ایوانهای اصلی این بنا عمود جهت Pavilion الف و روبروی باغ میباشد و ایوانهای فرعی 2 ستونی بوده است.Pavilion ذكر شده توسط استروناخ به كوشك ترجمه شده است. با توجه به تعریف كوشك در باغ ایرانی16 و مقایسه آن با این دو فضا ،آنها را نمیتوان كوشك نامید،در این مقاله ترجیح داده شده است آنها را همان pavilion بخوانیم .17 اینكه چه كاربردی داشته اند؛ چون ورودی بخش خصوصی یا اندرونی شاه هستند میتوانند نگهبانی یا ایستگاه بازرسی یا چیزی شبیه اینها باشند،به هر حال این موضوع جای بحث و بررسی بیشتری را می طلبد. شاید گزارشهای مركز شرق شناسی لیون توسط باستان شناس فرانسوی كریستوف نبچ ری بوشالو كه بوسیله روشهای مختلف جستجوی سطحی از سال 1999 در پاسارگاد شروع شده و تا بهار امسال ( 1382 شمسی، 2003) ادامه داشته به دستمان برسد بسیاری از ابهامات در مورد محوطه پاسارگاد و بلاخص پردیس پاسارگاد رفع گردد و بتوان به یك نظام منسجم در ارتباط آبروها با هم و این دو فضای جانبی و .... دست یافت.

Borna66
09-12-2009, 06:13 PM
نتیجه گیری: عدم توجه به تاریخ باغ و باغهای تاریخی متأسفانه تصویری خشك از آثار باستانی تصویر كرده است. مطالعه باغهای باستانی در شهرها و اطراف كاخها واقع در فلات ایران ضرورتی است كه باید به آن پرداخته شود. در این فرصت سعی شد پردیس پاسارگاد معرفی گردد. پردیسی كه با دارا بودن خصایص باغ ایرانی تأییدی بر اثر ژرف آن بر باغسازی دورههای بعد میباشد. چهارباغهای معروف دورهاسلامی بدون شك بی تأثیر از این اولین نمونه چهارباغ نبودهاند. نظام مهندسی آب در این باغ ،آبروهای سنگی و حوضچه هایی كه با فاصله و ریتم منظم در این محوطه قرار گرفته اند نشان از قدرت معماری و باغسازی ایرانیان كهن دارد.