PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تاريخ ماد



Borna66
09-12-2009, 03:09 AM
با درود .
شناخت اقوام ايراني كه در ايران مي زيسته اند يكي از پايه هاي شناسايي و تحقيق در تاريخ ايران است كه بدون دريافتن آن ، سخت مي توان باقي تاريخ ايران زمين را به خوبي فهميد .
قوم ماد را در زير بررسي مي كنيم :

Borna66
09-12-2009, 03:09 AM
احتمالا در سده دهم و حتا نهم پ.م هیچ تفاوتی میان مادها و پارسیان وجود نداشته است. آنها در کنار هم در بخشهای شمالی زاگرس و جنوبی البرز می‌زیستند. به گمان می‌رسد که مادها بسیار بزرگتر بودند. شاید پارسیان یک قبیله از ده ها قبیله‌ای بودند که به کل آنها مادها می‌‌گفتند. در الواح آشوری با واژه پارس زودتر از ماد مواجه می‌شویم. آنهم در کنار دریای ارومیه در همسایگی پادشاهی اورارتو که میان سالهای 1000 تا 800 پ.م قدرتی مهم در سرزمین میان دریاچه ارومیه و دریاچه وان بود (ایران از آغاز تا اسلام _ رومن گیرشمن). آشکار نیست که چرا پارسیان در آنجا ماندگار نشدند. شاید دلیلش فشار اورارتوها و یا مادها بود. به هر شکل پارسیان با دستاوردها و تجربیات زیادی از این منطقه رفتند. هنر و صنعت اورارتو‌ها تاثیر زیادی روی پارسیان نهاد. آنها مسیر زاگرس را به سمت جنوب پیش گرفته و سرزمین نوینی برگزیدند. میهن نوی آنها جایی نبود جز پارسوماش که امروز در شمال شرقی خوزستان (مسجد سلیمان) و چهارمحال بختیاری است. درست در همسایگی ایلام که به دلیل بهره گیری از بهترین زمین‌ها برای کشاورزی چشم طمعی به همسایه نداشت. در این زمان به مدت بیش از یک سده، پارس‌ها خراجگزار پادشاهی ایلام بودند و همین باعث شد تا از آسیب‌های آن دوران دور بمانند. از سرزمین ماد در کتیبه‌های عصر هخامنشی با عنوان مادا، در آثار تاریخنگاران غربی مِدی و مِدیا و در سنگ نوشته‌های آشور آمادای یاد شده است. این سرزمین دربر گیرنده بخش غربی فلات ایران بود. سرزمین آذربایجان کنونی در شمال غربی ایران را با نام ماد کوچک میشناختند و ری، حوزه شمال غربی کویر مرکزی، همدان و کرمانشاه و کردستان امروزی را با نام ماد بزرگ.

Borna66
09-12-2009, 03:09 AM
دولت همبسته مادها
پایه گذاری دولت بزرگ ماد را باید یکی از مهم‌ترین رویدادها در تاریخ ایران به شمار آورد. رویدادی که موجب شد تا «نخستین دولت متمرکز آریایی‌های ایران» شکل بگیرد. بر بنیاد آنچه استوره می‌گوید آریایی‌ها از ابتدای زندگی خویش پادشاهی داشته‌اند و نام آنها و همه حوادث و ویژگی‌های دوران آنها به خوبی در استوره ملی ایرانیان درج شده است. ولی به راستی نمی‌دانیم که از نظر زمانی و مکانی این پادشاهی کی و کجا بوده است. از سوی دیگر همچنانکه دیدیم 1000 سال پیش از آریایی‌ها پادشاهی ایلام را در ایران داشتیم که افتخارات بزرگی نیز از خود بجای گذاشت. ولی هنوز هیچ مدرک پذیرفتنی که ایلامی‌ها را آریایی بشناساند وجود ندارد. بنابراین منطقی است که دولت ماد را سرآغاز دولت همبسته آریایی‌ها در ایران بدانیم. دولتی که نه تنها کشور و مردمش را از یورش‌های وحشیانه اقوام سامی نگه داشت، بلکه رویای همبستگی آریایی‌های ایرانی را محقق گرداند. هیچ شکی نیست که اگر مادها را از تاریخ حذف کنیم، هخامنشیان هم وجود نخواهند داشت. چراکه هخامنشیان به جایی رسیدند که مادها بخش بزرگی از مسیر آنرا طی کرده بوده و سپس مشعل را به دست برادران پارسی خود سپرده بودند.

Borna66
09-12-2009, 03:09 AM
جنگهای آشور با اورارتو در سده هشتم پ.م برای مادها اهمیت بسیاری داشت، چراکه آنها را برای مدتی از تجاوز آشوری‌ها ایمن نگاه داشت. مادها می‌دانستند مادامی که آشور بر اسب قدرت سوار است، ماد یک خراجگزار برجای می‌ماند. پس فرصت خوبی بود که در این فاصله، اتحادیه نیرومندی را تشکیل دهند تا بتوانند در برابر آشوری‌ها مقاومت کنند. در این هنگام بزرگان قبایل ماد به رهبری بزرگمردی به نام دیاکو همبسته شده و نخستین دولت خویش را در همسایگی شرقی آشور به پایتختی هگمتانه (هامگماتانا به زبان پارسی باستان، آگمادانا به ایلامی، آگاماتانا به بابلی و اکباتانا به یونانی. همدان امروزی) پدید آورده و پایه‌های نخستین پادشاهی آریایی‌ در ایران را بنیان نهادند.
بر اساس آنچه هرودوت _که یگانه سند تاریخی از مادهاست_ می‌گوید، دیوسس در میانه سده هشتم به سبب عدالت و درستکاری و شایستگی که داشت به عنوان رییس جمهور قبایل همبسته ماد برگزیده شد. او برای نیرومند شدن، با دولت مانا که قلمرویش میان مادها و اورارتو و آشور محاصره بود، هم پیمان شد تا بتواند با دولت نوپای خویش در برابر تجاوزات آشوریان بایستد.

Borna66
09-12-2009, 03:10 AM
در این سالها، ماد همسایه جنوبی خود را نمی‌‌دید. مادها هرگز با ایلامیان بر ضد دشمن مشترک، یعنی آشور هم‌پیمان نشدند. بدین شکل، همزمان ماد و ایلام مستقل از هم با آشور می‌جنگیدند.در سال 714 پ.م در حالیکه آشور مشغول نبرد با اورارتو بود، مادها موقعیت را مناسب دیده و به سرزمین‌هایی که زیر قدرت آشور بود حمله کردند. بی‌درنگ سارگون دوم به رویارویی با مادها شتافت و چندین آبادی را در کرمانشاه کنونی ویران کرد. ولی از متن نوشته‌هایش چنین بر می‌آید که نتوانسته پیروز شود چرا که با عصبانیت می‌گوید:

«مادهای نیرومند مثل راهزنان به کوهها و بیابانها روی آور شدند»!
به نظر می‌رسد پادشاه آشور در یکی از نبردها به دست ایرانیان کشته شده باشد. پسرش سناخریب (كه با ایلام میجنگید)، چنان از مادها ترسیده بود که به اندیشه تلافی نیفتاد و خشم خدایان از پدرش را توجیهی برای این امر قرارداد. او حتا شهر تازه ساخته شده‌ای را که پدرش در شمال نینوا به عنوان پایتخت ساخته بود را به دلیل نزدیکی با کشور ماد رها کرده و بار دیگر نینوا را پایتخت آشور قرار داد. بر اساس تاریخ هرودوت، دیاکو 53 سال فرمانروایی کرد. به گمان می‌رسد که او بیشترین بخش از این زمان را جهت همبسته کردن قبایل پراکنده ماد سپری کرده باشد.

Borna66
09-12-2009, 03:10 AM
پس از او یکی از افراد خاندانش به نام فَره‌وَرتیش در حدود سال 695 پ.م به فرمانروایی ماد رسید. از او چیز زیادی نمی‌‌دانیم. نشانه‌ها حکایت از آن دارد که او بر بخش وسیعی از ایران مرکزی حکومت داشته است. در سالهای نخست سده 7 پ.م نوعی آرامش و ثبات برقرار بود که در سایه آن دولت همبسته ماد توانست حاکمیت خویش را در منطقه تثبیت کند و قبایل گوشه کنار را به فرمانبرداری بکشاند و به سوی تکامل پیش رود.
بنا به نوشته هرودوت فره‌ورتیش 22 سال ریاست کرد و همه قبایل ایرانی از جمله قبایل پارس را فرمانبردار خود ساخت و آنگاه وارد جنگ با دولت آشور شد، ولی در جنگ با آشوری‌ها شکست خورد و کشته شد و بخش بزرگی از سپاهیانش در جنگ با آشوری‌ها نابود شدند. شگفتا که در اسناد آشوری از فره‌ورتیش و جنگ و قتل او خبری نیست و چیرگی او بر پارس نیز با رویدادهای تاریخی هماهنگ نیست. زیرا پارس در حدود 600 پ.م به فرمانبرداری ماد درآمد. در زمان فره‌ورتیش، قبایل پارس هم‌پیمان و زیر پشتیبانی ایلام بودند

Borna66
09-12-2009, 03:10 AM
پادشاهی ماد

در حدود سال 673 پ.م ایجاد پادشاهی موروثی ماد به دست خَشتَریته رخ داد. خشتریته در تاریخ هرودوت وجود ندارد. ولی ما باید سالنامه‌های آشوری که همزمان با مادها نوشته شده‌اند را بر هرودوت که 200 سال پس از آن به نوشتن تاریخ پرداخته، ترجیح بدهیم. بر اساس این اسناد، تاریخ پادشاهی ماد با خشتریته آغاز می‌شود. و پیش از آن بیننده نوعی جمهوری بدوی هستیم که در آن رئیس دولت با آرای بزرگان قبایل مادی برگزیده می‌شود. سخن از «پادشاهی ماد» از این زمان در اسناد آشوری به میان می‌آید و نشان می‌دهد که آشوری‌ها کشور ماد را به رسمیت شناخته‌اند. در این میان خشتریته نیم سده فرصت یافت تا پایه‌های کشور را استوارتر سازد.
خشتریته گویا در سال 625 پ.م درگذشت و پادشاهی به فرزندش هوَخشَتره رسید. در منابع یونانی هوَخشَتره را با نام کیاکسار می‌شناسند. او بزرگترین و تواناترین پادشاه ماد شناخته شده است. هوخشتره نیز ناچار بود راه پدرانش برای مبارزه با آشور را دنبال کند. مدتی پیش از هوخشتره، سکاها بر سرزمین ماناها مسلط شده و شروع به دست اندازی به قلمرو ماد کرده بودند. پادشاه ماد به اجبار تن به صلح داده و بخشهای غربی سرزمین ماد را به آنها بخشید. کاوش‌های باستانشناسی در سقز، هنری را نشان می‌دهد که آنرا هنر سکایی می‌نامند. می‌توان گفت نام سقز هم برگرفته از سکاها است. این هنر تاثیر زیادی بر روی هنر مادها گذاشت. هوخشتره سالها برای آموزش نیرویی حرفه‌ای و مجهز تلاش کرد و سرانجام ارتشی نوین و پیشرفته را سازماندهی کرد که در جهان آن روزگار، نیرومندترین ارتش به شمار می‌‌رفت. یک سواره نظام قدرتمند، در کنار پیاده نظام مجهز به شمشیر و کمان. بدین ترتیب مادها پس از کاسی‌ها و آشوری‌ها سومین قومی بودند که به شکل حرفه‌ای از سواره نظام بهره گرفتند.

Borna66
09-12-2009, 03:10 AM
هوخشتره نخستین پادشاهی است که همه آریایی‌ها را زیر یک پرچم درآورد و ایران را به عنوان یک قدرت در خور توجه مطرح ساخت. او پس از فراهم آوردن مقدمات، به سلطه 28 ساله سکاها پایان داده و سرزمین مانا را نیز تصرف کرد. و سپس دیگر قبایل ایرانی را به فرمانبرداری خود در آورد. از این زمان بود که برای همیشه سرزمین میانِ رود ارس و هگمتانه و دور تا دور دریاچه ارومیه در اختیار مردم مادی قرار گرفت و حتا دیگر آریایی‌ها مانند سکاها و کیمری‌ها هم توان نفوذ نیافتند. هوخشتره سپس به پارس یورش برد و فرمانروایان پارس که خود را شاه می‌خواندند، را هم به فرمانبرداری خود در آورد (تاریخ ماد _ دیاكونوف).
با روی کار آمدن سین شاریشکون پس از آشوربانیپال، بابل به استقلال رسید و نبوپولاسر شاه بابل مذاکراتی را با هوخشتره انجام داد و پیمان دوستی میان ماد و بابل بسته شد. تا برای چندمین بار بابلی‌ها و آریایی‌ها همبسته شوند. پیشتر آشور هرگز اجازه نداده بود تا رقیبانش فرصت ساماندهی نظامی خود را داشته باشند. رقیبان آشور همواره از نظر نظامی چه در بعد نظم و انضباط و تاکتیک و چه در بعد امکانات و تجهیزات، کمبود داشتند و به پای آنها نمی‌‌رسیدند. کاسی‌ها نخستین سواره نظام را در تاریخ داشتند. میتانی‌ها به ارابه‌های خود می‌نازیدند و بس. ایلام در دوران طلایی خود ارتشی منظم و حرفه‌ای و کلاسیک _بدون بهره گیری از سواره نظام و تجهیزات جنگی_ برپا کرد. آشوری‌ها در زمان آشورنصیرپال _سده نهم پ.م_ ارتشی منظم دربر گیرنده سواره نظام برپا کردند ولی ارتش آنان به مراتب ترسناکتر از ارتشهای دیگر بود.

Borna66
09-12-2009, 03:10 AM
وارون ایران که اقوام گوناگون آریایی و ایلامی کاری به کار هم نداشتند، در میانرودان یا قدرت در دستان قوم شما بود و یا قوم شما به بردگی گرفته می‌شد. این فرهنگ سامی‌ها بود. موقعیت جغرافیایی هم چنین اقتضا می‌کرد که میانرودان همبسته و یکپارچه باشد. و دلیلش رودخانه‌های آن سرزمین است. امکان نداشت که بابل در جنوب و نینوا در شمال مستقل باشند. بنابراین شاه آشور چاره‌ای جز جنگ با بابل برای بر انداختن نبوپولاسر نداشت. جنگ نهایی آغاز شد. جنگی که همگان سده‌ها منتظر آن بودند. جنگی که چشم امید آریایی‌های فلات ایران و سامی‌های میانرودان به آن بود تا شاید از شر آشوری‌ها رها شوند. در این جنگ که در سال 613 پ.م در گرفت، آشور شکست خورد.
همزمان با شکست آشور از بابل، هوخشتره از کوه‌های زاگرس گذشته و آبادی‌های آشور را یک به یک تسخیر کرد. و در پایان، شهر آشور پایتخت کهن و شهر حیثیتی آشوریان را نیز فتح کرد. آنگاه برای حمله به پایتخت، یعنی نینوا آماده شد. ولی ناگهان حادثه‌ای سبب نجات نینوا گردید. به هوخشتره خبر رسید که قومی از سکاها از قفقاز گذشته، به شمال ماد آمده‌اند. پادشاه ماد نیز ناگزیر نینوا را رها کرده و به سرزمین خود بازگشت.

Borna66
09-12-2009, 03:10 AM
بابل از سویی به شدت از مادها هراس داشت. ارتش نیرومند مادها از همه نظر از سپاهیان بابلی قدرتمندتر بود. ولی همچنانکه گفتیم مادها حالت تهاجمی نداشتند. و شاه بابل این را می‌دانست. پس پیمان بزرگ میان هگمتانه و بابل بسته شد. تضمین این پیمان، اروسی آمیتیس نوه هوخشتره با بخت‌نصر دوم ولیعهد بابل بود. شاهزاده خانم ایرانی همان کسی است که بخت‌نصر پس از به شاهی رسیدن، برای کاستن از دلتنگی شهبانو به میهن خوش آب و هوا و سرسبزش، دستور به ساختن باغهای معلق بابل داد. اثری شگفت انگیز که هنوز بحثهای بسیاری زیادی درباره چگونگی ساختش وجود دارد و از دوران باستان آنرا یکی از شگفتی‌های هفتگانه می‌دانستند (ایران از آغاز تا اسلام _ رومن گیرشمن).
هوخشتره همزمان با نبوپولاسر پادشاه بابل، از کناره‌های دجله و فرات به سمت نینوا حرکت کرد. سپاه آنها بدون برخورد با مقاومتی در خور توجه، تا پای دیوارهای نینوا پیش رفت. پایداری نینوا مدت زیادی به درازا نکشید و سرانجام، نینوا در سال 612 پ.م سرنگون شد.

Borna66
09-12-2009, 03:11 AM
در ادامه بیننده جنگ میان ماد و اورارتو بودیم که هوخشتره در این نبرد پیروز گشت و اورارتو به ایران پیوست و از آن پس ایرانیان به آن ارمینیه یا ارمنستان گفتند.

سپس هوخشتره بر آن شد تا بخشی از اقوام سکایی که در غرب دریاچه وان (شرق تركیه امروزین) می‌زیستند را به پیروی خویش درآورد تا سراسر آبادی‌های آریایی‌نشین را به زیر یک پرچم درآورده باشد. ولی سکاها حاضر به فرمانبرداری نشدند و از همسایه شان لیدیا کمک خواستند و آلیاتوس پادشاه لیدیا به آنها پناه داد. این کار موجب کدورت میان ماد و لیدیا شد، به گونه‌ای که هوخشتره پس از تصرف سرزمین کاپادوکیه به لیدیا یورش برد.
مادها در آستانه تشکیل یک امپراتوری بزرگ تا مدیترانه بودند. پس از 5 سال جنگ، پیروزی مادها نزدیک بود که خورشیدگرفتگی رخ داد. در آن زمان خورشیدگرفتگی بزرگترین بلای آسمانی و نشانه پیروزی دیوها بر خدایان نور بود، پس جنگ متوقف شد. پس از آن مذاکرات صلح با میانجیگری بابل باعث شد تا لیدیا متصرفات ایران در شرق رود هالیس و چیرگی آن بر کاپادوکیه و همه ارمنستان و چندین سرزمین دیگر را به رسمیت بشناسد. تضمین پیمان صلح میان ماد و لیدیا باز هم یک پیوند همسری بود. اینبار دختر شاه لیدیا آریه‌نیس به همسری آستیاگ ولیعهد ماد درآمد (هرودوت _ كتاب یكم).

Borna66
09-12-2009, 03:11 AM
سده ششم پ.م نقطه عطف تاریخ ایران و جهان است. هوخشتره شاهی که همواره پیروز بود، پس از 40 سال پادشاهی در 585 پ.م درگذشت و سرزمین ماد را برای جانشین و فرزندش آستیاگ گذاشت.

در زمان آستیاگ هیچ جنگ فرامرزی صورت نگرفت. آستیاگ شاهزاده نازپرورده کاخ‌های پرتجمل بود که چیزی از جنگاوری و کاردانی پدرانش به ارث نبرده بود. غرور و خودپرستی او سبب ناخشنودی درباریان و بستن مالیاتهای سنگین بر مردم، موجب ناخرسندی قبایل ایرانی گردید. پژوهشگران تاریخ یکصدا باور دارند که واپسین شاه هر دودمان، یکی از نالایق‌ترین شاهان آن دودمان است. اگر به این بی‌کفایتی کمی چاشنی بدشانسی بیافزاییم، فرجام فقط سرنگونی دودمان می‌باشد. در این زمان ماد نیازی به گسترش قلمرو نداشت. بلکه زمان آن بود تا اوضاع درون مرزی را سر و سامان دهد و این چیزی بود که آستیاگ توان و شایستگی آنرا نداشت.
درباره بنیاد حکومت و ساختار دولت ماد و سازمانهای متعلق به این دولت، به سبب اندک بودن شواهد و مدارک باستانشناسی متعلق به این دوره، آگاهیهای درستی در دست نیست. هیچ تاریخنگاری همزمان با مادها، به نگارش تاریخ ماد نپرداخت. از خود مادها هم کتیبه و لوحی بدست نیامده است. آنچه از آنها می‌دانیم چیزهایی است که آشوریان در سالنامه‌های خود نوشته‌اند و البته هرودوت که یک سده پس از نابودی دولت ماد چیزهایی درباره آن نوشت. آنهم به صورت فرعی و حاشیه‌ای.

Borna66
09-12-2009, 03:11 AM
بن مایه ها:

هرودوت _ تواریخ _ 9 جلد: ترجمه فارسی هادی هدایتی

و انگلیسی: Herodotus by George Rawlinson Edited by J. Butterfield

دیاکونوف _ تاریخ ماد: کریم کشاورز

رومن گیرشمن _ تاریخ ایران از آغاز تا اسلام: محمود بهفروزی

ریچارد نلسون فرای _میراث باستانی ایران: مسعود رجب زاده.

اردشیر خدادادیان _ تاریخ ایران باستان

عبدالحسین زرینکوب _ تاریخ مردم ایران قبل از اسلام
حسن پیرنیا _ تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان

Borna66
09-12-2009, 03:11 AM
شكل گيري پادشاهي ماد
از رهبر تشكيل دهنده اتحاديه طايفه هاي مادي ، با نامهاي " ديااكو" ، " ديوك " و يا " دياكو " ياد شده است . او با حمايت گسترده مردم منطقه، توفيق يافت تا از مجموعه سرزمينهاي كه بر هر يك رئيس و شاهكي حكومت مي راند در فاصله 788 ق.م. و به اعتبار ديگر 767 تا 745 ق.م. در منطقه وسيعي كه شامل ماد كوچك ، مركزي و شرقي مي شد، دولتي را پي ريزي كند كه در قرن هفتم پيش از ميلاد تا دو دهه آغازين قرن ششم ق.م. بزرگترين پادشاهي نيرومند زمان گردد.
مدت زماني پس از شكست دياكو از سارگن شاه آشور ، فرزند و جانشين او كه نامش به گونه هاي مختلفي ، چون فرورتيش ، خشتريته ، كشتريتي وفرائورتس ياد شده است ، قدرت رهبري رابه دست گرفت ودر 3-672 ق.م. در برابر آشوريها به پا خاست . حدود دو دهه بعد ، بر اثر قدرت طلبي رهبران سكاهاي آريايي در جهت كسب مقام رهبري اتحاديه و منطقه ، نزديك يك ربع قرن ، يعني 652 تا 585 ق.م. با توانمندي به ساماندهي حكومت و جذب دولتهاي مختلف كوچك وبزرگ پرداخت كه در واقع ميتوان او را نقش آفرين دوران گسترش و شكل گيري پادشاهي ماد به شمار آورد . بنابر قول هرودوت، او طي نبردي سران سكاييان را به اطاعت وادار كرد ( در حدودسالهاي 613 و 612 ق.م. ). دولت ماناي تا قبل از 610ق.م. سلطنت كياكسار را به رسميت شناخت و خود جزئي از دولت ماد گرديد . دولت اورارتو نيز در آغاز دهه آخر قرن هفتم ق.م. رهبري كياكسار را پذيرفت و جزئي از كشور ماد گرديد . هم در زمان هوخشتره ( كياكسار )، سرزمين پارس به بخشي از سرزمينهاي دولت بزرگ ماد ، تبديل گرديد و هوخشتره فرمانروايي پارس را بر عهده كمبوجيه پدر گوروش بزرگ واگذاشت. به اعتباري ، لوح سيمين " آريارمنه " در همين زمان به وسيله هوخشتره به هگمتانه – پايتخت مادها – انتقال يافت . همزمان با اين رويدادهاي مهم و فراهم آمدن موجبات شكل گيري دولت بزرگ ماد ، با پيوستن اتحاديه هاي طايفه أي و دولتهاي كوچك و بزرگ مستقر در فلات ايران كه از هبستگيهاي فرهنگي ديرينه برخوردار بودند ، هوخشتره زمان را براي در هم شكستن حكومت متجاوز و خونريزآشور كه طي چند قرن با يورشهاي پي در پي ، به ويرانگري و كشتارهاي وحشتناك در بخش وسيعي از فلات پرداخته بود ، مناسب ديد . از مدتي پيش ، ميان بابل و آشور درگيريهاي صورت گرفته بود ، ولي بابلي ها كاري از پيش نبرده بودند . با توجه به تمامي زمينه ها ، كياكسار نيروهاي خود را با عبوراز گردنه هاي زاگرس به ايالت " آراپخاي " بالاتر از نينوا ، رسانيد و بعد از تسخير شهر " طربيس " از دجله گذشت و تا شهر مشهور " آشور " پيش راند و آن را به تصرف در آورد . پس از آن ، بابلي ها دولت ماد را در آستانه در هم شكستن قطعي آشور ديدند ، بر اساس توافقهاي پيشين ، به ياري مادها آمدند و با هم به محاصره " نينوا " پرداختند . در ماه اوت 612 پيش از ميلاد ، نينوا سقوط كرد و به دوران حكومت خشن ترين قدرت زمان ، پايان داده شد.

http://pnu-club.com/imported/2009/09/962.jpg

سقوط نينوا و از ميان برداشته شدن دولت آشور ، از جمله رويدادهايي است كه مورد استقبال فراوان همه ساكنان سرزمينهاي مجاور آن كشور كه لطمه هاي بسيار از آن ديده بودند ، قرار گرفت .
كياكسار براي آنكه بار ديگر آشور سربلند نكند ، بازمانده نيروهاي آشوري را كه به "حران " رفته بودند، در هم كوفت و در نتيجه سراسر بين النهرين شمالي و تمامي كشور آشور و از جمله ، ناحيه سيرو – مدي يا " سوريه – ماد " را به كشور ماد ملحق گردانيد.


هوخشتره بعد از پيروزي درخشان برآشور ، به سوي غرب راند و با دولت ليدي (

Lydia ) مدت پنج سال به نبرد پرداخت . سرانجام ، بر اثر پادرمياني بخت نصر پادشاه بابل ميان دو دولت صلح برقرار گرديدو رود قزل ايرماق با " هاليس " به عنوان مرز دو كشور و به عبارتي ، غربي ترين مرز پادشاهي ماد تعيين شده . در اين هنگام مادها از جنوب غربي با كشور بابل هم مرز بودند و از سوي شمال ، سراسر سرزمين " وان " يا ارمنستان جزئي از كشور ماد به شمار مي رفت .

هرودوت ( در مجله يكم ، بند 104 ) يادآور شده است كه " خاك ماد " با سرزمين " ساسپيريان " ( يعني قبايل ايبري و گرجي ) هم مرز بود. در مورد سرزمين " كادوسيان " و " ماردان " يا گيلان و مازندران و نيز ايلام ، برخي از مورخان با شك و ترديد سخن گفته اند، در حالي كه در نوشته هاي كهن به پيوستگي آنها با ماد اشاره شده است . از جمله " كتزياس " درباره كادوسي ها اشاره دارد كه آنان تا كمي به پايان دوران دولت ماد ، جزيي از آن كشور بوده اند . در مورد ايلام نيز بايد گفت كه سرزمين مزبور ، دست كم بعد از سقوط قدرت آشور نمي توانسته است به صورت مستقل باقي مانده و جزيي از سرزمين ماد نشده باشد.
ديا كونوف در بحث مربوط به ساتراپهاي دولت ماد در عهد آستياك ( فرزند هوخشتره ) سرزمينهاي زير را نيز ، افزون بر آنچه گفته شده ، به عنوان ساتراپهايي از كشور ماد ياد مي كند :



-در نگيانا و كارمان و ميكيان(شامل سيستان، كرمان وبخشي از مكران وغرب افغانستان تا خط هرات – قندهار ) -ناحيه " پاريكانيان و حبشيان آسيايي " يا مكران بلوچستان كنوني .

- پارت وهيركانيه ، مسلما" ، آره يا وسغديانا به احتمال ولي گمان نمي رود تماما، و خوارزم به ظن بسيار ضعيف .
هرودوت به تسخير اين سرزمينها توسط فرورتيش اشاره دارد . از اين رو مي توان به ظن قوي گفت كه حدود ماد از طرف مشرق تا " باختر " وجيحون امتداد داشته است .

Borna66
09-12-2009, 03:11 AM
ويژگيهاي دولت و تمدن ماد


از نظر نام و عنوان ، اين درست است كه شاهنشاهي بزرگ ماد دوراني طولاني نپاييد و جاي خود رابه شاهنشاهي هخامنشي سپرده، ولي نكته بسيار مهم آنكه شاهنشاهي هخامنشي چيزي جزه تداوم دولت و تمدن مادي نبود . همان اقوام و همان مردم ، روندي راكه برگزيده بودند با پويايي و رشد بيشتر تداوم بخشيدند و در پهنه اي بسيار وسيع ، آن را تا پايه بزرگترين شاهنشاهي شناخته شده جهان، اعتبار بخشيدند.
عمده ترين ويژگي دولت ماد را مي توان در توفيق ساماندهي و ايجاد دولتي بزرگ از مجموعه دولتها و اتحاديه هاي طايفه اي مستقلي دانست كه با وجود همسانيها و نزديكيها و پيوندهاي چشمگير فرهنگي ، تا آن زمان در يك واحد با هم پيوند سياسي – سازماني نيافته بودند . وجود جنگ قدرت ميان دولتهاي مزبور ، هيچ گاه به عنوان درگيري " دولت – ملت " هاي مختلف شناخته نشده و از تمامي آنها ، به عنوان دولتهاي كه هر يك بخشي از سرزمين ايران بزرگ و مردم آن را در بر داشته اند ياد شده است . بنابر اين ، پايه گذاري دولت بزرگ ماد را بايد به عنوان مهمترين رويداد در تاريخ ايران به شمارآورد .رويدادي كه موجب گرديد تا نخستين دولت بر پايه " وحدت ملي " اقوام مختلف ساكن فلات ايران با مشتركات و پيوندهاي فرهنگي ، استقرار يابد . بر اساس چنان شرايطي بود كه دولت ماد امكان آن را يافت تا در كار ايجاد سازماني گسترده و دقيق و متكي بر نهادهاي قدرتمند در زمينه هاي سياسي – اقتصادي – نظامي توفيق يابد و با الهام از ساختار كل جامعه و باورهاي مردم ، اصول و قوانين بسياري براي ايجاد نظم و استقرار عدالت و تنظيم روابط اجتماعي در ابعاد مختلف ، پايه ريزي كند . آنچه دولت ماد پايه گذارد ، در سده هاي مختلف پس از آن نيز همچنان مورد قبول و پا بر جاماند. دياكونوف با توجه به كتيبه داريوش اول در بيستون ، نشان مي دهد كه نه تنها سازمان دولتي ، بلكه سازمان اجتماعي پارس نيز تحت نفوذ شديد نظامات مادي ها بوده است . عمده ترين ويژگي دوران ماد را مي توان به چگونگي فرهنگ و تمدن آن مربوط دانست . فرهنگ و تمدني توانا و پويا و با هويت كه تبلور سير فرهنگي چند هزار ساله فلات را ، مي توان در آن شاهد بود . فرهنگ و تمدني منسجم و توانا كه در عين در برگفتن تمامي پاره فرهنگهاي منسوب به دولتهاي مختلف مستقر در فلات – پيش از استقرار پادشاهي ماد – در مجموعه بيان كننده ساختار پيكري يگانه بود. و توانست تا پايان دوران هخامنشي ، به سير خود ادامه دهد .

Borna66
09-12-2009, 03:11 AM
مباني سياسي – فرهنگي پايه گذاري دولت ماد

از بعد سياسي ، يكي از عوامل عمده پيدايش اتحاديه ماد و سپس دولت و بالاخره تشكيل پادشاهي ماد را مي توان در تجاوزگريهاي ويرانگرانه آشور جستجو كرد. هرودوت ، اهميت ويژه اي به جنبش ضد آشوري مردم ماد در حدود 672 ق.م. به رهبري " فرورتيش " داده و گفته است: مادها براي احراز آزادي ، مبارزه را آغاز و در اين راه به قدري تلاش و سرسختي كردند كه سرانجام توانستند يوغ قيادت آشور را براندازند و خود را آزاد و مستقل سازند .ر
بسياري از آثار تمدني منسوب به دولتهايي كه مدت زماني در قالب پادشاهي ماد در كنار هم قرار گرفتند، از جمله آثار قلعه سازي و شهرسازي آنان ، بازتاب شرايط سياسي – اجتماعي كمابيش يكساني است كه بر سراسر منطقه حاكم بوده است. تكيه بر جنبه هاي دفاعي قلعه ها و ايجاد " قلعه – شهرها " براي دفاع در برابر مهاجمان، از ويژگيهاي عمده و همسان بيشتر جايگاههاي شناخته شده، دست كم از نيمه هزاره دوم ق.م. به بعد است. شكل گيري دولت مقتدر پادشاهي ماد با شركت دولتها و اتحاديه هاي طوايف خود مختار مستقر در قلمروهاي معين بدون خونريزيها و ويرانگريهاي شديد، حكايت از آن دارد كه بجز رهبران اتحاديه ها و مقامهاي سياسي و حكومتي دولتها كه به حفظ قدرت خود علاقه مند بودند، ساكنان آن سرزمينها از يك سو به دليل پيوندهاي فرهنگي با يكديگر و از سوي ديگر ، به منظور پايان بخشيدن به درگيريهاي پي در پي در منطقه ، به وحدت با هم تمايل داشتند و از ايجاد يك دولت ماد توانا با مشاركت خود ، استقبال مي كردند . چنانكه جز در چند مورد كوچك ، از زمان تشكيل دولت بزرگ ماد تا پايان دوران هخامنشي ، ديگر شاهد خيزشهاي تجزيه طلبانه در پادشاهي ماد و هخامنشي نيستيم . در آن شرايط ( زمان ادغام پادشاهيها و دولتهاي كوچك و متوسط در دولت ماد ) عامه مردم به طور كلي از استقرار يك قدرت مركزي توانمند هواداري مي كردند .ر
از نظر فرهنگي ، فرهنگ دوران مادي را مي توان حاصل تكوين و تكامل فرهنگي دانست كه از گذشته دور در بخش وسيعي از سرزمين فلات به نشو و نما پرداخت كه نمودهاي آن ، دست كم از هزاره سوم ق.م. تا دوران ماد ، در جاي جاي آن ديده مي شود. به دليل پيوند و همساني ميان نمودهاي يكديگر در ارتباط بوده و در جريان داد و ستدها و گاه برخوردها ، بر هم تاثير گذارده و ديدگاههايشان به يكديگر نزديك و نزديكتر گرديده است ، تا جايي كه سرانجام مجموعه آفريده هايشان به صورت پيامي مشترك درآمده است .ر
ژرژكنتنو در برسيهاي مربوط به ريشه نژادي ساكنان هزاره سوم ق.م. در منطقه غرب فلات بدين مطلب اشاره دارد كه در" هزاره سوم پيش از ميلاد ، از همان اراضي سرد آسياي مركزي ، موج ديگري از مهاجران به راه افتاد كه آنان را آريايي يا هند و ايراني لقب داده اند ."ر
ريچارد فراي در همين باره اظهار مي دارد : دسته هاي از جنگاوران آريايي ( پيش از فرارسيدن گروههاي عمده آرياها كه در خاور نزديك در هزاره دوم پيش از ميلاد بنيان پادشاهي مي گذاردند ) به اين سرزمين راه يافته بودند . گويي كه اين پيشتازان آريايي در جمعيت بومي مغرب فلات و دشت بين النهرين مستحيل شدند تابعدها با فرارسيدن گروههاي بزرگ ايرانيان ،اين سرزمينها ايراني شدند .ر
ذكر اين نقل قولها، بدان جهت است كه ذهن را متوجه جنبه هاي پيوستگي نژادي اين مردم كرده باشيم . بايد توجه داشت كه مربوط ساختن بررسي تمدن و فرهنگ ايران دوران ماد با بحث هاي مربوط به نژاد شناسي و زبان شناسي در پيوند با قوم ماد و ديگر اقوام منطقه، با توجه به اختلاف نظرها و دردست نبودن آگاهي هاي كافي ، گام نهادن در راهي سنگلاخ خواهد بود . بنابر اين، اشاره به اين دو نظريه ذكر شده فقط به اين علت است تا يادآور شويم كه عوامل همگن بسياري از ديرگاه در اين منطقه وسيع در كنارهم سبب شده است تا مردم بخشهاي مختلف ، در كار آفرينش فرهنگ منطقه خويش ، از ديدي نزديك و همسان با همسايگان خود برخوردار باشند. نتيجه آنكه مجموع اين پاره فرهنگهاي منطقه اي ، كليتي يگانه رامي نماياند.ر
نگاهي به جايگاههاي باستان شناسي كاوش شده در آسياي مركزي تا بخشهاي شمال شرقي ، مركزي و غرب ايران كنوني ، به گونه اي چشمگير معرف پيوند فرهنگي ميان عمده اين جايگاهها از هزاره پنجم پيش از ميلاد به بعد مي باشند. يافته ها و بررسيهاي مربوط به هزاره اول ق.م. در جايگاههايي چون "تخت قباد" در ساحل راست آمودريا حصار ، سيلك ، خوروين ، كلاردشت و املش ، ناحيه لرستان ، گودين تپه ، نوشيجان ، حسنلو ، زيويه، سقز، قلايچي ، و… به گونه اي روشن و گويا معرف آن است كه فرهنگ معروف به تمدن مادي ، از آغاز هزاره اول ق.م. در تمامي اين جايگاهها – باوجود فاصله زياد از هم – با شباهتها و همسانيهاي بسيار، شكل گرفته و روند تكامل ارزشمندي را پيموده است . " گيرشمن " در بحث شكل گيري تمدن مادي ، اين چنين اظهار نظر مي كند " هنر سيلك و بعد از آن ، هنر خوروين و حسنلو و املش و لرستان جزه لاينفك اين فرهنگ و تمدن جديدند " . وي همچنين درباره گنجينه جيحون كه در ساحل آمودريا به دست آمده است، چنين مي نويسد : " در اينجا ، هنر مادي موضوع اصلي نقوش مجالس است و نفوذ هنرهاي مختلف ، روي آن پيوند شده است ".ر