Borna66
09-12-2009, 03:01 AM
نفش رجب
هایده ماری کخ/ امیر حسین اکبری شالچی
منبع:
Heidemarie Koch, Persepolis Glaenzende Hauptstadt des Persererichs, Pilipp von Zaubern, 2001.
یکی از یادمانهای بازمانده از ساسانیان، نقش رجب است که در راه تخت جمشید-پارسارگاد به نقش رستم و روی صخرهای نه چندان بلند جای دارد. گویا این جایگاه در روزگار کهن مقدس شمرده میشده جای دارد. اردشیر یکم (224 تا 241 ترسایی) این جایگاه را برای به یادگار گذاشتن یکی از سنگنگارههای بنیادین خود برگزیده بوده، و دیگران نیز از وی پیروی کردهاند. شرحها به گونهای آورده شدهاند که باید از پایین، چپ، به سوی راست خوانده شوند.
سنگنگارۀ شاپور یکم (241 تا 272 ترسایی) و همراهانش
بزرگترین و برجستهترین سنگنگارۀ نقش رجب در دست راست آن است. این سنگنگاره شاه را که با پیکری کلانتر، چشمگیرتر نشان داده شده، سوار بر اسب وامینمایاند. شوربختانه چهرهاش خراب شده. اما جامهاش بسیار زیباست و اسبش بسیار آراسته. بلندپایگان دربارش در پشت او هستند. آنان یکی پس از دیگری، بیشتر فرو میروند و از واپسینشان تنها بالاتنه پیداست. سه مردی که پشت سر شاهاند، نشان ویژهای بر کلاه دارند. ما از میان آنان تنها میتوانیم آن را که پیش از همه ایستاده و بزرگتر از دیگران نشان داده شده و پیکر دیگری روی تنش نیفتاده را در دستهای ویژه جای دهیم. اینها همه نشانۀ ارزش ویژۀ اوست. نشان او همانی است که ولیعهد شاپور بر سنگنگارۀ بزرگ فیروزآباد که نشانگر پیروزی اردشیر نخستین شاه ساسانی، بر اردوان پنجم شاه پارت است، داراست. اما باید پذیرفت که در اینجا هم آماج، کسی بجز خود شاپور نیست. البته سنگنبشتۀ روی سینۀ اسب و نیز سنگنبشتۀ پایین صخره، شاه سوار را شاپور میداند. لیکن به دشواری میتوان پذیرفت که او را دو بار نشان داده باشند. آنچه در چشم میزند این است که این سنگنگاره چندان استادانه ساخته نشده، به ویژه آن که در برابر بالاتنۀ شاه، بخش بزرگی از زمینۀ آن تهی مانده است. حتی سطحی چارگوش نیز در آنجا دیده میشود. اگر در آن باریک شویم، بازماندههای سنگنبشتهای را مییابیم که آن را پاک کردهاند. دگرگونیهایی در اینجا روی داده. آسانترین گمانی که میتوان زد این است که این سنگنگاره در اصل برای اردشیر یکم بوده و سپس شاپور آن را از آن خود ساخته و رویش کاری تازه کرده باشد. وی کار کندن سنگنگارۀ پدرش را به فرجام برده و چیزهایی هم از خود به آن درآورده. این سنگنگاره و نیز سنگنگارۀ تحلیف اردشیر در نقش رستم، تنها سنگنگارههایی هستند که سطحشان با باریکسنجی بسیار، پرداز داده شده است. این میتواند رهنمودی بر آن باشد که آن دو از نگاه زمانی نمیتوانند چندان از هم دور باشند.
سنگنگارۀ کرتیر موبد موبدان
پیکر کرتیر را چنان که در اینجاست، میتوان با پیکرهاش در نقش رستم همسنجی کرد. در اینجا وی در سوی راست اردشیر جای دارد. باز هم با زنجیرهای از مروارید کلان و نشانی قیچیدار بر کلاهش بازشناخته میشود. سنگنبشتۀ آن خلاصهای از سنگنبشتۀ او در نقش رستم است.
تاجگذاری اردشیر یکم (224 تا 241 ترسایی)
این شاید نخستین سنگنگارۀ نقش رجب بوده باشد. پیکرها راست و سیخ نشان داده شدهاند. پیکرهای بنیادین از آنِ اردشیر و اهورهمزدا هستند که در اینجا هر دو ایستادهاند. شاه به اهورهمزدا که «چنبر فرمانروایی» را به او میدهد، مینگرد. دو نقش در زیر دو دست پیوسته به چنبر جای دارند. یکی از آنها جامه به تن ندارد و گرزی در دست دارد، پس شاید همان ایزد هراکلس یونانی باشد. این میتواند رهنمودی بر آن باشد که پیکرۀ خرد دوم، شاید از آن بهرام، بزرگترین پسر شاپور و عموی اردشیر باشد. چون بهرام نامی ایرانی است، هماهنگ با هراکلس. شاپور که ولیعهد بوده را میتوان مرد ریشدار سوی چپ دانست. شوربختانه سطح سنگ بسیار آسیب دیده و نمیتوان روشن ساخت که آیا نشانی بر کلاهش هست یا نه، و اگر هست نشان چیست. تیری در سوی راست آن، این نگارهها را از دو پیکر دیگر جدا میسازد. یکی از آنها کلاه شگفتی گذاشته که مانند سر جانوری است. شاید وی زن پادشاه یا ولیعهد باشد. آنان پشت به صحنه کردهاند که نشانگر آن است که باید در خانه باشند و نباید در تحلیف رسمی شرکت نمایند.
تحلیف شاپور یکم (241 تا 272 ترسایی)
واپسین سنگنگاره که بخش راستش در پشت صخره ناپدید میشود، آیینهای تحلیف شاپور یکم، و اهورهمزدا را نشان میدهد که هر دو هم سوار اسباند. هر دو جامههایی یکگونه پوشیدهاند. اهورمزدا جامهای به تن دارد که هماهنگ با مد دورۀ ساسانی شکمش پف کرده. این سنگنگاره پیروی از نگارۀ تحلیف اردشیر در نقش رستم است، البته در آن از دشمن شکستخورده سخنی به میان نیامده است.
هایده ماری کخ/ امیر حسین اکبری شالچی
منبع:
Heidemarie Koch, Persepolis Glaenzende Hauptstadt des Persererichs, Pilipp von Zaubern, 2001.
یکی از یادمانهای بازمانده از ساسانیان، نقش رجب است که در راه تخت جمشید-پارسارگاد به نقش رستم و روی صخرهای نه چندان بلند جای دارد. گویا این جایگاه در روزگار کهن مقدس شمرده میشده جای دارد. اردشیر یکم (224 تا 241 ترسایی) این جایگاه را برای به یادگار گذاشتن یکی از سنگنگارههای بنیادین خود برگزیده بوده، و دیگران نیز از وی پیروی کردهاند. شرحها به گونهای آورده شدهاند که باید از پایین، چپ، به سوی راست خوانده شوند.
سنگنگارۀ شاپور یکم (241 تا 272 ترسایی) و همراهانش
بزرگترین و برجستهترین سنگنگارۀ نقش رجب در دست راست آن است. این سنگنگاره شاه را که با پیکری کلانتر، چشمگیرتر نشان داده شده، سوار بر اسب وامینمایاند. شوربختانه چهرهاش خراب شده. اما جامهاش بسیار زیباست و اسبش بسیار آراسته. بلندپایگان دربارش در پشت او هستند. آنان یکی پس از دیگری، بیشتر فرو میروند و از واپسینشان تنها بالاتنه پیداست. سه مردی که پشت سر شاهاند، نشان ویژهای بر کلاه دارند. ما از میان آنان تنها میتوانیم آن را که پیش از همه ایستاده و بزرگتر از دیگران نشان داده شده و پیکر دیگری روی تنش نیفتاده را در دستهای ویژه جای دهیم. اینها همه نشانۀ ارزش ویژۀ اوست. نشان او همانی است که ولیعهد شاپور بر سنگنگارۀ بزرگ فیروزآباد که نشانگر پیروزی اردشیر نخستین شاه ساسانی، بر اردوان پنجم شاه پارت است، داراست. اما باید پذیرفت که در اینجا هم آماج، کسی بجز خود شاپور نیست. البته سنگنبشتۀ روی سینۀ اسب و نیز سنگنبشتۀ پایین صخره، شاه سوار را شاپور میداند. لیکن به دشواری میتوان پذیرفت که او را دو بار نشان داده باشند. آنچه در چشم میزند این است که این سنگنگاره چندان استادانه ساخته نشده، به ویژه آن که در برابر بالاتنۀ شاه، بخش بزرگی از زمینۀ آن تهی مانده است. حتی سطحی چارگوش نیز در آنجا دیده میشود. اگر در آن باریک شویم، بازماندههای سنگنبشتهای را مییابیم که آن را پاک کردهاند. دگرگونیهایی در اینجا روی داده. آسانترین گمانی که میتوان زد این است که این سنگنگاره در اصل برای اردشیر یکم بوده و سپس شاپور آن را از آن خود ساخته و رویش کاری تازه کرده باشد. وی کار کندن سنگنگارۀ پدرش را به فرجام برده و چیزهایی هم از خود به آن درآورده. این سنگنگاره و نیز سنگنگارۀ تحلیف اردشیر در نقش رستم، تنها سنگنگارههایی هستند که سطحشان با باریکسنجی بسیار، پرداز داده شده است. این میتواند رهنمودی بر آن باشد که آن دو از نگاه زمانی نمیتوانند چندان از هم دور باشند.
سنگنگارۀ کرتیر موبد موبدان
پیکر کرتیر را چنان که در اینجاست، میتوان با پیکرهاش در نقش رستم همسنجی کرد. در اینجا وی در سوی راست اردشیر جای دارد. باز هم با زنجیرهای از مروارید کلان و نشانی قیچیدار بر کلاهش بازشناخته میشود. سنگنبشتۀ آن خلاصهای از سنگنبشتۀ او در نقش رستم است.
تاجگذاری اردشیر یکم (224 تا 241 ترسایی)
این شاید نخستین سنگنگارۀ نقش رجب بوده باشد. پیکرها راست و سیخ نشان داده شدهاند. پیکرهای بنیادین از آنِ اردشیر و اهورهمزدا هستند که در اینجا هر دو ایستادهاند. شاه به اهورهمزدا که «چنبر فرمانروایی» را به او میدهد، مینگرد. دو نقش در زیر دو دست پیوسته به چنبر جای دارند. یکی از آنها جامه به تن ندارد و گرزی در دست دارد، پس شاید همان ایزد هراکلس یونانی باشد. این میتواند رهنمودی بر آن باشد که پیکرۀ خرد دوم، شاید از آن بهرام، بزرگترین پسر شاپور و عموی اردشیر باشد. چون بهرام نامی ایرانی است، هماهنگ با هراکلس. شاپور که ولیعهد بوده را میتوان مرد ریشدار سوی چپ دانست. شوربختانه سطح سنگ بسیار آسیب دیده و نمیتوان روشن ساخت که آیا نشانی بر کلاهش هست یا نه، و اگر هست نشان چیست. تیری در سوی راست آن، این نگارهها را از دو پیکر دیگر جدا میسازد. یکی از آنها کلاه شگفتی گذاشته که مانند سر جانوری است. شاید وی زن پادشاه یا ولیعهد باشد. آنان پشت به صحنه کردهاند که نشانگر آن است که باید در خانه باشند و نباید در تحلیف رسمی شرکت نمایند.
تحلیف شاپور یکم (241 تا 272 ترسایی)
واپسین سنگنگاره که بخش راستش در پشت صخره ناپدید میشود، آیینهای تحلیف شاپور یکم، و اهورهمزدا را نشان میدهد که هر دو هم سوار اسباند. هر دو جامههایی یکگونه پوشیدهاند. اهورمزدا جامهای به تن دارد که هماهنگ با مد دورۀ ساسانی شکمش پف کرده. این سنگنگاره پیروی از نگارۀ تحلیف اردشیر در نقش رستم است، البته در آن از دشمن شکستخورده سخنی به میان نیامده است.