PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سرگذشت مادها



Borna66
09-12-2009, 12:10 AM
ديوکس ( ديااکو )

هرودوت تاريخ نويس يونانی می گويد :: ديااکو پسر فرورتيش چنان آوازه ای در حسن دادخواهی داشت که ابتدا اهالی روستايی که در آن زندگی می کردند و سپس همه افراد قبيله اش برای رفع دعواهايشان ؛ به او مراجعه می کردند . وی چون قدرت خويش را دريافت شايعه در افکند که بخاطر بازماندن از کارهای خصوصی خود نمی تواند تمام اوقاتش را به داوری ميان افراد صرف کند . از اين رو از کار داوری کناره گرفت . به دنبال اين اقدام دزدی و بی نظمی آغاز گرديد . روئسای طوايف و قبايل ماد دور هم گرد آمدند که چه کنيم که ديگر داوری چون ديوکس ( ديااکو ) بر ما داوری نخواهد کرد و هر روز دزدان و غارتگران بر ما هجوم می آورند و از مجازات عمل نمی ترسند ؛ پس از شوری که کردند به اين نتيجه رسيدند که از ديوکس ( ديااکو ) بخواهند تا به عنوان شاه به آنها حکومت کند و جلو اين دزدان و غارتگران را بگيرد پس به منزل وی رفته و تقاضايشان را با او در ميان گذاردند . ديوکس هم که دقيقا همين انتظار را داشت گفت من برای قبول اين کار چند شرط دارم که بايد عملی کنيد . اول اينکه برايم قصری بسازيد و برايم سربازانی محيا سازيد تا از من حمايت و پاسداری کنند . اين شروط را روسای قبايل قبول کردند و ديوکس ( ديااکو )‌ از اين تاريخ به بعد شاه مادها شد . اولين اقدام شاه جديد فراهم آوردن نگهبانانی برای خود و سپس ساختن پايتخت بود . وی برای اين منظور همدان را که يونانی ها اکباتانه ميگويند جهت پايتخت برگزيد . البته ديوکس ( ديااکو‌ ) از قرار معلوم اين شهر را بنا نکرد زيرا اين شهر در کتيبه تيگلات پلسر اول به عنوان امدانه ذکر شده است . اما پادشاه ماد بر جمعيت آن افزود ؛ نام هگمتانه به معنی جای اجتماع می باشد و ظاهرا بدان اشاره دارد که طوايف مادی که در گذشته پراکنده بودند ؛ به گونه ای متراکم در آنجا جمع شدند . شهر جديد احتمالا از روی نمونه شهرهای جلگه ای بنا گرديد . اين شهر بر روی تپه ای ساخته شده و هفت ديوار تو در تو داشت که ديوارهای درونی به ترتيب مشرف بر ديوارهای بيرونی بودند ؛ بطوری که درونی ترين ديوار از بقيه ديوارها بلند تر بود . قصر پادشاه که خزاين او در آنجا نگهداری می شد ؛ درون هفتمين ديوار واقع شده بود . اين ديوار که درونی ترين ديوار هفتگانه به شمار می رفت ؛ کنگره های زرگون داشت و حال آنکه ديوارهای ديگر مانند برج بيروس نيمرود رنگهای روشن داشتند . اين کنگره ها و بويژه رنگ های آن در نزد بابليان نمادهای خورشيد و ماه و سيارات بودند اما در نزد مادها اين گونه رنگ آميزی صرفا وام گيری هنری بوده . ديوکس ( ديااکو ) ؛ در اين کاخ مراسمی برای بار نيز مقرر می داشت که احتمالا به تقليد از دستگاههای آشور بوده است . در اين کاخ کسی نمی توانست با شاه روبرو شود و دادخواست ها را پيامگذاران به شاه می دادند . بدين منظور اين آيين تشريفات وضع شده بود تا با دشوار کردن دسترسی به پادشاه ترس و احترام در دل مردم القا کنند . ( ديااکو ) در مدت پنجاه و سه سال پادشاهی ( ۶۵۵ - ۷۰۸ ق . م ) فرصت آن را داشت که قبايل ماد را که تا آن زمان پراکنده بودند متحد سازد و به مليت واحدی مبدل کند . اگر او همان ديااکويی نباشد که در کتيبه های آشوری از آن نام رفته لا اقل اين خوش اقبالی را داشته که آشوريان به وی نپرداختند ( نجنگيدن ) زيرا سناخريب در جنگ بابل و ايلام ( سوزيانا )‌ آن قدر گرفتار بودند که ديگر مجال انديشيدن به کوههای بلند و صعب العبور کردستان را نداشتند و تنها خطری که از جانب آشور ؛ مادها را تهديد می کرد ؛ اعزام نيروی آشوری يه اللیپی يعنی کرمانشاه کنونی بوده است . بقيه نقاط کشور همچنان در سکون و آرامش بود و خراجش را به صورتی منظم می پرداخت بطوری که آشوريان هيچ بهانه ای برای مداخله نيافتند .
__________________

Borna66
09-12-2009, 12:10 AM
فرورتيس ( فرااورت )

پس از ديوکس ( ديااکو ) پسرش فرورتيس که نام نيای خود را داشت به تخت پادشاهی نشست . او با پرداخت منظم خراج به دولت آشور که در آن هنگام آشور بانیپال پادشاه آن بود . سياست پدر را که حفظ مناسب حسنه با آشور بود ادامه داد و نيز مانند پدر به فتح و جذب ديگر قبايل ماد که در فلات ايران مستقر شده بودند پرداخت . مادها در اين راه ولايت پارس را که با سکنه آن خويشاوند بودند متصرف شدند . آنها که با اين پيروزيها شجاع و دلير شده بودند کوشيدند تا يوغ بندگی را از گردن خويش بردارند و در رسيدن به اين هدف به آشور حمله بردند ؛ اما سپاهيان کار آزموده آشوری که سر انجام دولت ايلام را مغلوب و مطيع کرده بودند و از انضباط شديدی برخوردار بودند و نيز با جنگ افزار بزرگ می شدند ؛ برای مادهای مشهور و جسور ؛ بسيار خطرناک بشمار می رفتند . در نتيجه سعی مادها ثمر بخش نبوده و عاقبت در برابر دشمن شکست خوردند و فرورتيس ( فرااورت ) ؛ پس از بيست و دو سال پادشاهی به هلاکت رسيد و بيشتر سپاهيانش نابود گرديدند . پس از کشته شدن فرورتيس ؛ هوخشتره ( کياکسار ) که مديری قابل و سرداری فاتح بود به پادشاهی رسيد . شکستی که به قيمت جان فرااورت ( فرورتيس ) تمام شده بود به او آموخت سربازانی که روسای زمين دار جمع می کنند هرگز از عهده سپاهيان منظم بر نمی آيند ؛ از اين رو بر آن شد تا سپاهی از روی نمونه سپاه آشور تشکيل دهد ؛ پيادگانی که هر يک به کمان و شمشير و يک يا دو زوبين مسلح بودند و سوارانی که در سايه پرورش اسب که در ميان مادها رايج بود ؛ پيش از سواره نظام دشمن بودند . لشکريانی که به تير و کمان مسلح بودند که در همه شرايط ؛ در حمله و عقب نشينی بسوی دشمن تيراندازی کنند .

Borna66
09-12-2009, 12:10 AM
کياکسار ( هوخشتره )


هوخشتره ؛ سپاهيانش را با سخت در ايستادن در برابر آشوريان آزموده می کرد . اين سياست درنگ و معطلی سرانجام آن فرصت مناسب را که پادشاه بدنبالش بود پيش آورد و سپاهيان وی بر سرداران آشور بانیپال پيروز شدند . هوخشتره به آشور تاخت و شهر نينوا را به محاصره گرفت . دور گرفتن نينوا تنها محاصره و پژواکی بود که به روايت ناحوم و از طريق تورات بدست ما رسيده است . اگر هوخشتره را فورا به کشورش که مورد تاخت و تاز سکاها ( اسکيت ها ) قرار گرفته بود فرا نمی خواندند ؛ او می توانست با ادامه محاصره نينوا و قحطی افکندن در شهر موفق به گشودن آن گردد . سکاها با گذشتن از قفقاز از طريق گذرگاه دربند به آذربايجان تاخته بودند . پادشاه ماد در شمال درياچه اروميه به مقابله آنها شتافت ؛ اما در شمال درياچه اروميه به مقابله آنها شتافت ؛ اما از آنها شکست خورد و ناگزير به شرايط فاتحان تن در داد ( ۶۳۳ق . م )‌ اسکيت ها تا کنار دريای مديترانه رسيده بودند و چنانکه اسناد تاريخی نشان می دهد قلاع و استحکاماتی وجود نداشت تا در برابر اين سيل ويرانگر ايستادگی کند . اين وحشت هنگامی به پايان رسيد که هوخشتره به حيله توانست در مقابل آنها پيروز شود . وی مادی يس پادشاه سکاها و فرماندهان سپاهش را به ضيافتی فراخواند ؛ در مهمانی آنها را از باده مست کرد و سپس همه را در مستی کشت ( نقل از تاريخ هرودوت ) ‌. چیزی شبیه داستان اسب تروا .‌ سکاها بی سردار مانده بودند وعلی رغم مقاومت سرسختانه ای که کردند سرانجام حدود سال( ۶۱۵ ق . م ) مغلوب و منهدم گشته و پس از ۲۸سال اشغال نواحی شمال غربی ايران عاقبت از آنجا بيرون رانده شدند .
آشور بانیپال حدود سال ۶۲۵ق . م درگذشت ؛ در ايام فرمانروايی جانشين او ساراکس ؛ بنوپلسنر ؛ حاکم بابل سربر افراشته و خود را شاه خواند . وی نخست عليه مهاجمان ناشناخته ای که از دهانه های دجله و فرات می آمدند لشکر کشيد ؛ ولی بعلت ناتوانی بعدها مادی ها را به ياری خويش طلبيد و در نتيجه هوخشتره به او پيوست . نينوا در محاصره افتاد و هنگامی که پادشاه آشور مقاومت را بيهوده ديد ؛ خرمنی از آتش برافروخت ؛ خود و خانواده اش را در آن افکند و به هلاکت رساند . در نتيجه در سال ۶۰۶ پيش از ميلاد پايتخت آشور به اشغال سپاهيان دشمن در آمد و با خاک يکسان گرديد و چنانکه از لوح استوانه بنونيد پلسر ؛ حاکم بابل بر می آيد ديگر شهر ها و معابدی که پلسر را ياری نکرده بودند به سرنوشت پايتخت آشور گرفتار آمدند . از اين تاريخ مادها بر بخش بزرگی از آسيای غربی فرمانروايی يافتند . بنوکد نصر ( بخت النصر ) پسر و جانشين بنويد پلسر ؛ عقد اتحادی با آنها منعقد کرد و با ؛؛ آمیتيس ؛؛ دختر هوخشتره ازدواج کرد ؛ در حاليکه بابليان دشت ها را در تصرف خويش داشتند . مادها نيز از فرصت استفاده نموده تمامی سرزمين ايران را به تصرف خود در آورده و بتدريج از يکطرف به ارمنستان و از طرف ديگر تا مرکز آسيای صغيريعنی کاپادوکيه پيش رفتند . فتح تمامی اين مناطق برای مادها آسان تر بود ؛ زيرا کيمری ها ( سیمری ها )‌ و اسکيتها ( سکاها )‌ تمامی بلاد آباد و مناطق مذکور را غارت و ويران کرده بودند و پيش از آمدن مادها مناطق فوق چنان دستخوش هرج و مرج و بی نظمی شده بود که قدرت ايستادن در برابر مهاجمان خارجی را نداشت . پيشروی مادها در کنار رود هاليس ( قزل ايرماق کنونی )‌ که خود را با مملکت جنگجو و قدرتمند ليدی رودررو ديدند متوقف کرديد . پادشاه ليدی در آن زمان آلياتس نام داشت که از پادشاهان مقتدر آن زمان بشمار می رفت . البته جنگ ميان ليدی و ماد شش سال طول کشيد . و در اين مدت هيچ يک از طرفين بر ديگری پيروزی نيافت . در سال هفتم ؛ کسوفی پديد آمد که گويند تالس ميلتس فيلسوف يونانی آن را پيشگويی کرده بود ( ۵۸۵ ق . م ) طرفين از اين کسوف ترسيدند و دست از جنگ کشيدند و پس از گفتگويی چند و ميانجی گری پادشاه بابل بين دو طرف صلح برقرار شد و رودخانه هاليس ؛ مرز بين دو دولت تعيين شد . يکسال بعد از انعقاد قرارداد با دولت ليدی هوخشتره در گذشت ( ۵۸۴ق . م )‌ او می بايست شخصيتی پر توان و قدرتمند و همچنين سازماندهی برجسته بوده باشد ؛ زيرا ماد را که مغلوب آشوريان و سکاها بود ؛ به چنان پايگاهی رساند که بر هر دو دست يافته ؛ سکاها را از قلمرو خود بيرون و نينوا را فتح کرد و نيمی از آسيای صغير را به تصرف خود در آورد هرودوت می گويد که هوخشتره ؛ هسته های جداگانه ای از تيراندازان و سواران را که در گذشته همه با هم می جنگيدند تشکيل داد.

Borna66
09-12-2009, 12:10 AM
آستيیاگ

جانشين کياکسار ( هوخشتره ) در مدت ۳۵ سال سلطنت خود از يک طرف به سياست،جهانگشايی را دنبال کرده و از سوی ديگر به سر و سامان دادن وضع داخلی کشور پرداخت . او چون بنا به قرارداد صلحی که پدرش با پادشاه ليدی بسته بود نمی توانست به آسيای صغير دست يابد سپاهيان خود را برای فتح بين النهرين و شمال سوريه گسيل داشت . حکومت آستيياگ در تاريخ ماد دوران اوج مادها را نشان ميدهد . در زمان حکومت اين پادشاه قلمرو مادها در شرق به نواحی مرکزی فلات ايران در غرب به رود هاليس و در جنوب تا خليج فارس گسترش يافته بود . آستيياگ در طول حکومت خود کوشش کرد تا از قدرت نامحدود اشراف بکاهد. روی همين اصل با آنها به گونه ای خودکامه رفتار می کرد و در عين حال قدرت روحانيون ( مغ ها ) رو به فزونی می رفت . در چنين شرايطی قسمتی از اشراف ماد به رهبری يکی از خويشاوندان شاه و فرمانده ارتش به نام گارپاگا تماس هايی با شاه پارس يعنی کوروش دوم برقرار کردند و به اين ترتيب کوروش عليه پادشاه ماد به پا خواست .سه سال پس از اين قيام به سال ۵۵۰ قبل از ميلاد هنگاميکه آستيياگ به پارس لشکر می کشيد ارتش تحت فرمان او عليه پادشاه ماد شوريده او را دستگير کرده و به کوروش تسليم کردند اين مطلب را يک تاريخ نگار بابلی گفته اما بنا بگفته هرودوت فقط قسمتی از ارتش ماد که جزو توطئه کنندگان نبودند بسختی با پارس ها جنگيدند و ديگران آشکارا به آنها پيوستند . بهر حال کورش دوم پادشاه هخامنشی در اين نبرد پيروز شده و دولت هخامنشی جايگزين مادها شد. کوروش که سلطنت ماد رو بدست آورد و بعضی از ايالات را به وسيله نيروی نظامی مطيع خود ساخت همان سياست کشور گشايی که هوخشتره آغاز نمودادامه داد . کوروش دارای دو هدف مهم بود : در غرب تصرف آسيای صغير و ساحل بحرالروم که همه جاده های بزرگی که از ايران می گذشت به آنجا ختم ميشد و از سوی شرق تامين امنيت .در جنگی که بين کوروش و کرزوس پادشاه ليدی در گرفت کوروش در کاپادوکيه به کرزوس پيشنهاد کرد که مطيع شود . کرزوس اين پيشنهاد را قبول نکرد و جنگ بين طرفين آغاز شد . در اولين برخورد فتح با کرزوس بود اما بالاخره در جنگ شديدی که بين طرفين در پتريوم پايتخت هيت ها درگرفت کرزوس شبانه پای به فرار گذاشت و سپاهيان خود را متفرق کرد . او در سر راه خود آبادی ها را خراب کرد تا مانع حرکت کوروش شود و به طرف سارد پايتخت ليدی فرار کرد / او تصور می کرد که به واسطه رسيدن فصل زمستان کوروش ترک مخاصمه خواهد کرد اما برعکس کوروش به پيشروی خود ادامه داد و در مقابل سواره نظام منظم ليدی از شتر استفاده کرد . اسبهای ليدی از مقابله با شترهای کوروش متوحش شده و گريختند کروزس به سارد فرار کرد و در آنجا متحصن شد کوروش شهر را محاصره کرد و کرزوس را دستگير کرد . ليدی تسخير شد و بعنوان يکی از ايالات ايران بشمار آمد . پس از ليدی کوروش متوجه يونان شد و ازآنها نيز تسليم بی قيد و شرط خواست. يونانيان رد کردند و در نتيجه شهرهای يونانی يکی پس از ديگری تسخير شد . کوروش فتح آسيای صغير را به پايان رساند و متوجه سرحدات شرقی شد زرونگ و رخج مرو و بلخ يکی پس از ديگری در زمره ايالات جديد در آمدند . کوروش که از جيحون عبور کرد و به سيحون که سرحد شمال شرقی کشور را تشکيل می داد رسيد . در آنجا استحکامات قوی برای مقابله با قبايل آسيای مرکزی بنا کرد . کوروش در بازگشت از سرحدات شرقی عملياتی در طول سرحدات غربی اتجام داد ضعف بابل به واسطه بی کفايتی بنونيد سلطان بابل و فشارهای مالياتی کوروش را متوجه بابل کرد بابل بدون دفاع سقوط کرد . بابل سقوط کرد و پادشاه آن دستگير شد . کوروش در همان نخستين سال فرمانروايی خود در بابل فرمانی مبنی بر آزادی يهوديان از اسارت و بازگشت به وطن و تجديد بنای معبد خود در بيت المقدس انتشار داد . در اثر شورش ماساژت های نيمه صحرا گرد که يک تيره سکايی در آن طرف رودخانه اُراکس بودند مرزهای شمال شرقی مورد تهديد قرار گرفتند . کوروش کمبوجيه را به عنوان شاه بابل انتخاب کرد و به جنگ رفت در ابتدا موفقيت هايی بدست آورد اما ملکه توميريی او را بداخل سرزمين خود کشاند و کوروش در نبرد سختی شکست خورد و زخم برداشت و بعد از سه روز درگذشت جسد وی را در زمان داريوش بزرگ به پاسارگاد آوردند و دفن کردند . (( روحش شاد پادشاهی که هنوز در يادها زنده است ))
__________________