Borna66
09-11-2009, 11:12 PM
قديم ترين نسخه هاي پزشكي در ايران باستان
( پنج هزار سال پيش از ميلاد )
بخش نخست
ز كهن ترين زماني كه از آن مداركي در دست است ، ميان رودان جنوبي مسكن قومي آريايي بوده به نام قوم هوري يا خوري كه مستشرقين به غلط آنان را سومري مي دانند ! بر پايه ي حفريات ، در هزاره ي پنجم پيش از ميلاد ، آبادي هاي كوچكي با فرهنگ ماقبل تاريخي در اين ناحيه از ايران ويچ وجود داشته و در 5000 سال پيش از ميلاد ، تمدن شهري پر رونقي برقرار بوده است . ويل دورانت معتقد است كه تاريخ قديم ميان رودان از يك لحاظ عبارت از كوششي بوده كه ملت هاي آريايي ساكن شهرهاي سومر ، براي حفظ استقلال خود در برابر هجوم و مهاجرت ساميان به كار مي برده اند . اين نژادهاي مختلف در ضمن اين مبارزه بي آن كه خود آگاه باشند دست به دست يكديگر داده اند و طرح نخستين تمدن فرهنگ دامنه داري را ريخته اند كه تاريخ از آن آگاه است و از لحاظ ايجاد و ابداع از همه ي تمدن هاي ديگر بزرگ تر است . يونانيان ، روميان و يهوديان چيزي از سومر نمي دانستند . ظاهراً نبايد هرودوت ، مورخ يوناني ، چيزي از سومر شنيده باشد و اگر اطلاعاتي از سومر داشته ، با علم به اين كه اين اطلاعات به زمان هاي بسيار قديمي تر مربوط است . از ذكر آن ها صرف نظر كرده . بروسوس مورخ بابلي ، كه در حدود 250 پيش از ميلاد ، كتاب خود را نوشته ، تنها از راه افسانه ها چيزي از سومر مي دانسته است . وي در كتاب خود از نژادي از مردم غول پيكر نام مي برد كه تحت فرمان شخصي به نام اوآنس بوده اند كه از خليج فارس برآمده و با خود هنر كشاورزي و فلزكاري و نوشتن را به همراه آورده است . سپس مي گويد : اوآنس همه چيز را كه براي بهبود زندگي آدميزاد لازم بوده از خود بر جاي گذاشت و از زمان وي تا كنون هيچ چيز اختراع نشد . هزار سال پس از زمان بروسوس بود كه سرزمين سومر كشف شد .
در سال 1850 ميلادي ، هينكس دريافت كه خط ميخي يعني خطي كه با فشار دادن كناره ي تيز قلم فلزي بر خشت خام نوشته مي شده و در زبان هاي سامي خاور نزديك به كار مي رفته ، از ملتي كهن تر به عاريت گرفته شده كه به زباني تكلم مي كردند كه بيش تر واژه هايش غير سامي است . اُوپِرت اين ملت فرضي را سومريان آريايي نام داد . در همان زمان ، راولينسن و دستيارانش ، در خرابه هاي بابل ، لوحه هايي گلي يافتند كه اين زبان كهن بر آن ها نقش شده بود و در فاصله ي سطرها به همان طريق كه اكنون در دانشگاه ها مرسوم است ، ترجمه ي بابلي ان ها وجود داشت . در سال 1853 ، دو نفر انگليسي ، محل شهرهاي اور ، ايد و اوروك را كشف كردند . در پايان قرن نوزدهم مكتشفان فرانسوي ، خرابه هاي لگش را يافتند و در آن ها لوحه هايي مشتمل بر سرگذشت شاهان سومري به دست آوردند .
در دهه ي دوم قرن بيستم ، پروفسور وولي ، استاد دانشگاه پنسيلوانيا و جمعي ديگر ، شهر كهنه ي او را كشف كردند و در همين شهر است كه سومريان ، ظاهراً به سال 4500 پيش از ميلاد فرهنگ و تمدني برپا داشته اند . در آن هنگام كه تمدن سومريان به اندازه ي كافي قدمت پيدا كرده بود ، يعني در حدود 2300 پيش از ميلاد ، شاعران و دانشمندان آنان درصد تدوين تاريخ قديم خود برآمدند . شاعران ، داستان هايي درباره ي آفرينش و بهشت نخستين و توفان سهمناكي كه در نتيجه ي گناه كاري يكي از پادشاهان قديم پيدا شد و آن بهشت را در خود غرق كرد ، تأليف كردند .
__________________
( پنج هزار سال پيش از ميلاد )
بخش نخست
ز كهن ترين زماني كه از آن مداركي در دست است ، ميان رودان جنوبي مسكن قومي آريايي بوده به نام قوم هوري يا خوري كه مستشرقين به غلط آنان را سومري مي دانند ! بر پايه ي حفريات ، در هزاره ي پنجم پيش از ميلاد ، آبادي هاي كوچكي با فرهنگ ماقبل تاريخي در اين ناحيه از ايران ويچ وجود داشته و در 5000 سال پيش از ميلاد ، تمدن شهري پر رونقي برقرار بوده است . ويل دورانت معتقد است كه تاريخ قديم ميان رودان از يك لحاظ عبارت از كوششي بوده كه ملت هاي آريايي ساكن شهرهاي سومر ، براي حفظ استقلال خود در برابر هجوم و مهاجرت ساميان به كار مي برده اند . اين نژادهاي مختلف در ضمن اين مبارزه بي آن كه خود آگاه باشند دست به دست يكديگر داده اند و طرح نخستين تمدن فرهنگ دامنه داري را ريخته اند كه تاريخ از آن آگاه است و از لحاظ ايجاد و ابداع از همه ي تمدن هاي ديگر بزرگ تر است . يونانيان ، روميان و يهوديان چيزي از سومر نمي دانستند . ظاهراً نبايد هرودوت ، مورخ يوناني ، چيزي از سومر شنيده باشد و اگر اطلاعاتي از سومر داشته ، با علم به اين كه اين اطلاعات به زمان هاي بسيار قديمي تر مربوط است . از ذكر آن ها صرف نظر كرده . بروسوس مورخ بابلي ، كه در حدود 250 پيش از ميلاد ، كتاب خود را نوشته ، تنها از راه افسانه ها چيزي از سومر مي دانسته است . وي در كتاب خود از نژادي از مردم غول پيكر نام مي برد كه تحت فرمان شخصي به نام اوآنس بوده اند كه از خليج فارس برآمده و با خود هنر كشاورزي و فلزكاري و نوشتن را به همراه آورده است . سپس مي گويد : اوآنس همه چيز را كه براي بهبود زندگي آدميزاد لازم بوده از خود بر جاي گذاشت و از زمان وي تا كنون هيچ چيز اختراع نشد . هزار سال پس از زمان بروسوس بود كه سرزمين سومر كشف شد .
در سال 1850 ميلادي ، هينكس دريافت كه خط ميخي يعني خطي كه با فشار دادن كناره ي تيز قلم فلزي بر خشت خام نوشته مي شده و در زبان هاي سامي خاور نزديك به كار مي رفته ، از ملتي كهن تر به عاريت گرفته شده كه به زباني تكلم مي كردند كه بيش تر واژه هايش غير سامي است . اُوپِرت اين ملت فرضي را سومريان آريايي نام داد . در همان زمان ، راولينسن و دستيارانش ، در خرابه هاي بابل ، لوحه هايي گلي يافتند كه اين زبان كهن بر آن ها نقش شده بود و در فاصله ي سطرها به همان طريق كه اكنون در دانشگاه ها مرسوم است ، ترجمه ي بابلي ان ها وجود داشت . در سال 1853 ، دو نفر انگليسي ، محل شهرهاي اور ، ايد و اوروك را كشف كردند . در پايان قرن نوزدهم مكتشفان فرانسوي ، خرابه هاي لگش را يافتند و در آن ها لوحه هايي مشتمل بر سرگذشت شاهان سومري به دست آوردند .
در دهه ي دوم قرن بيستم ، پروفسور وولي ، استاد دانشگاه پنسيلوانيا و جمعي ديگر ، شهر كهنه ي او را كشف كردند و در همين شهر است كه سومريان ، ظاهراً به سال 4500 پيش از ميلاد فرهنگ و تمدني برپا داشته اند . در آن هنگام كه تمدن سومريان به اندازه ي كافي قدمت پيدا كرده بود ، يعني در حدود 2300 پيش از ميلاد ، شاعران و دانشمندان آنان درصد تدوين تاريخ قديم خود برآمدند . شاعران ، داستان هايي درباره ي آفرينش و بهشت نخستين و توفان سهمناكي كه در نتيجه ي گناه كاري يكي از پادشاهان قديم پيدا شد و آن بهشت را در خود غرق كرد ، تأليف كردند .
__________________