توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : روند تجزیه سرزمین های قفقازی ایران
Borna66
09-11-2009, 09:17 PM
با درود
منطقه قفقاز كه زمان حكومت ساسانیان تحت حاكمیت حكومت ایرانیان قرار داشت در دورههای متعدد تاریخی دیگر نیز خراجگزار پادشاهان ایران بود. این منطقه یا توسط امرای ایرانی و یا توسط حاكمان دست نشانده دولت مركزی ایران اداره میشد. هر زمان كه حكومت مركزی ایران در دورههای مختلف در اثر درگیری های داخلی و جنگهای پیرامونی ضعیف میشد، این مناطق ادعای استقلال میكردند. این جریانات تجزیه طلبی تا اواخر دورة صفوی ادامه داشت.
در دورة صفوی كه اولین سلسله حكومتی منسجم پس از حملة مغولها در ایران بود، قفقاز كاملاً تحت حاكمیت حكومت مركزی ایران درآمد. با سقوط حكومت صفوی و روی كار آمدن حكومت افشار و زندیه، اقتدار حكومت ایران در ادارة قفقاز سست گردید و در اواسط حكومت قاجاریه، در زمان حكومت فتحعلی شاه در اوایل قرن نوزدهم، در اثر جنگهای ایران و روس با انعقاد قراردادهای تحمیلی گلستان در سال 1813 میلادی و تركمنچای در سال 1828 میلادی قفقاز به كلی از ایران جدا گردید.
مقالة حاضر در سه بخش الف ـ قرارداد گلستان (تجزیه بخشهایی از قفقاز)، ب ـ قرارداد تركمن چای (تجزیة سرتاسر قفقاز) و ج - جدایی هفده شهر قفقاز، تهیه و تدوین گردیده است.
Borna66
09-11-2009, 09:18 PM
مقدمه
منطقه قفقاز كه زمان حكومت ساسانیان تحت سیطره حكومت ایرانیان قرار داشت، در دورههای متعدد تاریخی، خراجگزار پادشاهان ایران بود. این منطقه یا توسط امرای ایرانی و یا توسط حاكمان محلی دست نشانده دولت مركزی ایران اداره میشد. هر زمان كه حكومت مركزی ایران در دورههای مختلف در اثر درگیریهای داخلی و جنگهای پیرامونی تضعیف میشد، این مناطق ادعای استقلال میكردند. دولتهای مركزی ایران نیز به سركوبی این شورشها برمیخاستند. این جریانات تجزیه طلبی تا اواخر دوره صفوی ادامه داشت. در دوره صفوی كه اولین سلسله حكومتی منسجم پس از حمله مغولها در ایران بود، قفقاز كاملاً تحت سیطره حكومت مركزی ایران اداره میشد. با فروپاشی دولت صفوی و روی كارآمدن حكومت افشاریه و زندیه، اقتدار حكومت ایران در اداره قفقاز اندكی سست شد و در اواسط دوره زمامداری قاجاریه، در زمان حكومت فتحعلی شاه در اوایل قرن نوزدهم، قفقاز به كلی از ایران جدا شد. تاریخ و سرگذشت كشور ما ایران مملو از پند و درس و عبرت است. از طرفی فداكاریها، خلوص و هوشیاریهای جمعی از پیشینیان كه در مقاطعی از زمان، این كشور را از سقوط حتمی نجات داده و سند افتخار و عزت كشور شده است واز طرفی دیگر حاكمان و زمامداران این كشور در مقاطعی با قراردادهایی مانند گلستان و تركمنچای و نیز قرارداد 1919 میلادی (وثوق الدوله ) و تصویب نامه كاپیتولاسیون مایه عقب افتادگی و سرشكستگی كشورمان شدهاند.
Borna66
09-11-2009, 09:18 PM
شاهد بر این مدعا، روابط ایران و روسیه در عهد فتحعلی شاه قاجار به عنوان بدترین دوران ایران است، زیرا دو دوره جنگ با روسیه واقع شد كه با شكست ایران پایان گرفت. اولین آن پس ازده سال جنگ در سال 1288 هـ ق مصادف با 1188 هـ ش و مقارن با 1813 میلادی به اتمام رسید كه این دوره از جنگ به جنگ اول ایران و روس مشهور شده و در سه مرحله به اتمام رسید كه مرحله اول آن از سال 1218 هـ ق /1178 هـ ش /1803 م آغاز و تا امضای « معاهده تیلیسیت در سال 1222 هـ ق / 1182 هـ ش / 1807 م ادامه پیدا كرد و دومین مرحله آن نیز از معاهده تیلیسیت تا انعقاد «پیمان بخارست»، در سال 1277 هـ ق / 1187 هـ ش / 1812 م / ادامه داشته و مرحله سوم آن از زمان پیمان بخارست شروع و تا انعقاد «معاهده گلستان» در سال 1288 هـ ق / 1188 هـ ش / 1813 م به اتمام رسید. و دومین آن در سال 1324 هـ ق / 1207 هـ ش / 1828 م / با عهدنامه تركمنچای پایان یافت. به موجب عهدنامه گلستان تجزیه بخشهایی از قفقاز شامل مناطق عمدهای از گرجستان، ولایات ساحلی دریای سیاه، باكو، دربند، شیروان ، قرهباغ، شكی ، گنجه ، مغان و قسمت علیای منطقه طالش و به موجب عهدنامه تركمنچای تجزیه سرتاسر قفقاز شامل ایروان، نخجوان و اردوباد اتفاق افتاده و این مناطق از مام میهن جدا شده و به دولت روسیه تزاری واگذار گردیده است.
جنگهای طولانی ایران و روس (دو جنگ فوق الذكر) كه در قرن نوزدهم میلادی مقارن با قرن سیزدهم هجری اتفاق افتاده از دیدگاههای مختلف تاریخی، جغرافیایی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ادبی در زندگی مردم ایران آن روز تاثیر عمیقی داشته و فعلاً نیز این تاثیرات مشهود میباشد. مقاله حاضر با بهرهگیری از منابع و مآخذ كتابخانهای و نیز یافتههای میدانی نگارنده آماده گردید و تحت عنوان هفده شهر قفقاز جهت مطالعه علاقمندان و كارشناسان و محققان قرار میگیرد. یادآوری این نكته را لازم میدانم كه در این مقاله بررسی هفده شهر قفقاز تا آنجا كه مقدور بوده به طور مستقل انجام شده و در صورت عدم امكان مطالعاتی در داخل مناطق آورده است . ضمن این كه شهرهایی كه در اصل قراردادهای گلستان و یا تركمن چای مورد بررسی قرار گرفته در روزگار جدایی شاید روستایی بیش نبودهاند.
حال با این مقدمه، جهت اطلاع از جریان روند تاریخی عهدنامههای تحمیلی گلستان و تركمن چای به اختصار بازگو شده و نهایتاً شهرهای جدا شده در قالب هفده شهر قفقاز با یافتههای جغرافیایی و پیشینه تاریخی معلوم میگردد.
Borna66
09-11-2009, 09:18 PM
الف ـ قرارداد گلستان (تجزیه بخشهایی از قفقاز)
با كشته شدن آقا محمد خان قاجار در یازدهم خرداد ماه 1176 خورشیدی (31 مه 1797 میلادی) ، آثار هرج و مرج در سرزمین پهناور ایران پیدا شد.اما در اثر تدبیر و سیاست صدراعظم ابراهیم خان كلانتر، خان بابا جهانبانی برادرزاده و ولیعهد رسمی آقا محمد خان كه در ان زمان والی ایالت فارس بود، به تهران آمد و زمام امور را در دست گرفت . وی توانست در عرض چند ماه آثار شورش و طغیان را در سرزمینی كه از بلندیهای قفقاز تا خلیج فارس و از خوارزم و فرارود تا «سند» را در بر میگرفت، آرام سازد. سپس او نیز به شیوة آقا محمدخان در نوروز 1177 خورشیدی (20 مارس 1798 میلادی)، به نام فتح علی شاه در تهران تاجگذاری كرد.
درست در همین زمان، آراكلی خان حاكم گرجستان كه دل و جان به روسها سپرده بود و دم از جداسری میزد درگذشت و پسرش به نام گرگین خان به جای او نشست. گرگین خان برخلاف پدر، خود را مانند اسلافش تابع دولت ایران میدانست و حاضر نشد كه از تزار روسیه پیروی كند. روسها كه از قتل آقا محمد خان تشجیع شده بودند، به تفلیس یورش برده و گرگین خان و خانودهاش را به سن پترزبورگ تبعید كردند. آنان برای فریب مردم گرجستان، ژنرال سیسیانوف (Sissianov ) را كه گرجی نژاد بود، به فرمانداری آن دیار منصوب كردند. گرگین خان در زندان روسها و زیر شكنجههای توان فرسا در روز 28 سپتامبر 1800 میلادی (ششم مهر ماه 1179 خورشیدی) با امضای سندی، از امارت گرجستان به سود تزار چشم پوشی كرد. بدین سان، پل اول تزار روسیه، عنوان تزار گرجستان را نیز به دیگر عنوانهای خود افزود. با انتشار سند مزبور، اسكندر خان برادر گرگین خان، اعلام كرد كه سند مزبور به زور از برادرش گرفته شده و اعتبار ندارد. در این فرآیند، وی علیه سلطة روسها به پا خاست.
در این زمان، پل اول امپراتور روس درگذشت و آلكساندر اول (1825 ـ 1801 میلادی / 1204 ـ 1180 خورشیدی) بر جای او تكیه زد. آلكساندر اول، سیاست پرخاشگرانهتری را نسبت به ایران در پیش گرفت. وی مانند كاترین ، به طور كامل از سیاست گسترش و توسعة ارضی پتركبیر پیروی میكرد.
در گام نخست، تزار آلكساندر نیروی مجهزی برای اشغال تفلیس گسیل نمود. نیروهای كمكی كه از تهران به یاری اسكندر خان فرستاده شده بود، به موقع به آوردگاه نرسید و در نتیجه، ارتش كوچك اسكندر خان از روسها شكست خورد و تفلیس دوباره به چنگ سپاهیان روس افتاد. به دنبال این پیروزی، تزار در 21شهریور ماه سال 1181 خورشیدی (12 سپتامبر 1802 میلادی) طی فرمانی گرجستان را به عنوان بخشی از خاك روسیه اعلام كرد. روسها پس از سلطة كامل بر گرجستان ، چهرة واقعی خود را نشان دادند. آنها با شدت هر چه تمامتر دست به قتل و غارت مردم و نابودی سازمانهای موجود گرجستان زدند. روسها، حتی گفتگو به زبان گرجی را در ملأعام در سرزمین مزبور، قدغن كردند.
آلكساندر اول، پس از درهم كوبیدن همة هستههای مقاومت در گرجستان، در دسامبر 1803 میلادی (آذر ماه سال 1182 خورشیدی) ، ژنرال سیسیانوف را مامور یورش عمومی به دیگر سرزمینهای ایرانی نشین قفقاز كرد. روسها با سپاهی گران، قلب قفقاز، یعنی شهر گنجه را نشانه گرفتند. بدین سان مرحلة نخست جنگهای روس علیه ایران آغاز شد كه ده سال به درازا كشید.
روسها به دنبال نبردهای شدید، شهر گنجه را تصرف كردند. در این نبرد «جواد خان» فرماندار گنجه و مردم این شهر به شدت ایستادگی كرده و سرانجام با كشته شدن جواد خان مدافعان شهر، روسها شهر گنجه را اشغال كردند.
ایرانیان برابر گستاخی روسها، به شدت واكنش نشان دادند. در بهمن ماه سال 1182 خورشیدی (ژانویه 1804 میلادی)، ارتش عباس میرزا ولیعهد، نیروهای روسیه را در نزدیكی «سه كلیسا» (ایچمیادزین)، به شدت درهم كوبید. روسها به دنبال این شكست، دست به محاصره شهر و قلعه ایروان زدند. اما ارتش ایران و مردم شهر با دلیری بسیار به مقاومت برخاستند، در نتیجه با وجود گلوله باران شدید، روسها موفق به گشودن ایروان نشدند. سرانجام به دنبال شكست و ناكامی در همه جبههها، ژنرال سیسیانوف در نوامبر 1804 میلادی (آبان ماه 1381 خورشیدی)، دستور عقب نشینی صادر كرد.
در زمستان سال 1184 خورشیدی (فوریه 1805 میلادی)، نیروی دریایی روسیه، مركب از دوازده كشتی جنگی و چند ناو تداركاتی به فرماندهی ژنرال شفت (Sheft ) در بندر انزلی نیرو پیاده كرد. روسها تا شهر «پیربازار» پیش آمدند. اما در آنجا، از نیروهای میرزا موسی منجم باشی حاكم گیلان به سختی شكست خوردند. در این فرآیند، ژنرال شفت با تحمل تلفات سنگین و از دست دادن چند فروند كشتی جنگی، راه فرار در پیش گرفت.
یك سال بعد (دی ماه 1184 خورشیدی ـ ژانویه 1806 میلادی) روسها با تجدید نیرو، به شهر بادكوبه هجوم آوردند. اما، سیسیانوف خیلی زود دریافت كه با وجود برخورداری از لشگر انبوه و تازه نفس، توان گشودن قلعه و شهر بادكوبه را ندارد. از این رو، راه تزویر و نیرنگ در پیش گرفت. وی بر آن بود كه در اثر ایجاد درگیری، همراهانش حسین قلی خان را به قتل رساند اما ابراهیم خان پسر عموی حسین قلی خان ، به روسها پیشدستی كرد و سوء قصدكنان را هدف قرار داد. در این معركه سیسیانوف كشته شد. به دستور حسین قلی خان ، سر مردی كه در خونریزی شهره آفاق بود و صدها ایرانی را به قتل رسانده بود به تهران فرستاده شد. این واقعه روز 10 بهمن ماه 1184 خورشیدی (30 ژانویه 1806 میلادی)، رخ داد.
به دنبال كشته شدن ژنرال سیسیانوف، نیروهای روس پای به فرار گذاشتند. مردم قفقاز به انتقام خون شهیدان، همه جا راه بر آنان بستند و تلفات سنگینی برباقیمانده نیروهای سیسیانوف وارد كردند. به طوری كه تنها اندكی از آنان توانستند خود را به روسیه برسانند.
به دنبال كشته شدن سیسیانوف، فرماندهی جبهه قفقاز به ژنرال گودوویچ (Godovich ) واگذار گردید. اما دراین دوره هم روسهانتوانستند موفقیتی به دست آورند. در این میان، آن دسته از مردم قفقاز كه میهن خود را در اشغال بیگانه میدیدند، علیه نیروهای اشغالگر روس قیام كردند.
دولت ایران از آغاز نبرد با روسها به دنبال متحدانی میگشت. پیروزیهای بزرگ ناپلئون ، ایران را متوجه فرانسه كرد، فتح علی شاه، میرزا محمد رضا خان قزوینی را با هدیههایی گران بها كه به یك كرور (نیم میلیون) تومان بالغ میشد روانه دیدار ناپلئون كرد. به دنبال چند گفتگو، سرانجام در روز سیزدهم اردیبهشت ماه سال 1186 خورشیدی (4 مه 1807 میلادی) پیمانی میان نمایندگان دولت ایران و ناپلئون امپراتور فرانسه در اردوگاه فینكن اشتاین به امضا رسید. به دنبال این ، ناپلئون ژنرال گاردان را به سرپرستی هیأتی از نظامیان فرانسوی، به ایران گسیل كرد. گرچه گاردان مأموریت داشت كه ارتش ایران را به سبك نوین آموزش دهد، اما در حقیقت موظف بود كه بهترین راه حمله فرانسه به هندوستان و زمان حمله را تعیین كند.
دو ماه بعد، یعنی در روز (7 ژوئیه 1807/15 تیر ماه 1186 خورشیدی)، ناپلئون درتیلیسیت (Tilisit ) با روسها صلح كرد. بدین سان، ارتش تزار كه پس از امضای پیمان صلح با فرانسه، از جبهة اروپا آزاد شده بود، به جبهة قفقاز گسیل شد تا جنگ علیه ایران را با شدت بیشتری پیگیرد.
Borna66
09-11-2009, 09:18 PM
دولت عثمانی نیز كه به پشت گرمی فرانسویان در دسامبر 1806 (آذر ماه 1185 خورشیدی) به دولت روسیه اعلام جنگ داده بود، در وضعی بدتر از ایران قرار داشت. از این روی، عثمانیها رو به ایرانیان آوردند. برپایة گفتگوهای به عمل آمده، قرار شد كه دو كشور، هم زمان ارتش روسیه را در قفقاز مورد حمله قرار دهند. عباس میرزا و یوسف پاشا، هر یك در رأس یك نیروی 20 هزار نفری به سوی دشت «آرپا چای» حركت كردند تا هم زمان به نیروهای روسیه در گرجستان حمله كنند. اما ژنرال گودوویچ پیش دستی كرد و شكست سختی به عثمانیها وارد كرد.
به دنبال این شكست، حكومت عثمانی بدون این كه نظر متفق خود یعنی ایران را استفسار كند، در ششم سپتامبر 1807 (14 شهریور ماه 1186 خورشیدی)، پیمان متاركه جنگ با روسیه را امضا كرد.
به دنبال خیانت فرانسویان و عثمانیها و در این فرآیند بینتیجه ماندن اتحاد برابر روسیه، دولت ایران روز 28 اسفند ماه 1187 خورشیدی (19 مارس 1809 میلادی)، ناچار با دولت انگلستان پیمان بست. برپایة این پیمان، دولت ایران پذیرفت كه به سپاهیان هیچ كشوری اجازه عبور از خاك ایران را به سوی هندوستان ندهد. در برابر دولت انگلستان متعهد شد كه اتحاد همیشگی با ایران داشته و در صورت حملة یكی از كشورهای اروپایی به ایران، كمكهای لازم نظامی را در اختیار ایران قرار دهد.
هم چنین دولت انگلستان حاكمیت ایران را بر خلیج فارس به رسمیت شناخت و تعهد كرد كه هرگاه دولت ایران لازم بداند، ناوگان جنگی خود را در اختیار دولت ایران قرار دهد وكشتیهای مزبور، تنها از نقاطی كه ایران اجازه میدهد، حق عبور داشته باشند. از این قرارداد، به عنوان قرارداد مجمل (مفصل) نام برده میشود. در 16 ژوئیه 1812 (25 تیر ماه سال 1191 خورشیدی)، دولت بریتانیا بدون توجه به قرارداد خود با دولت ایران با امپراطوری روس علیه فرانسه (ناپلئون) متحد گردید و روسها از این فرصت استفاده كرده سرانجام در سال 1192 خورشیدی (1813 میلادی)، ارتش تزار بخشهای دیگری از تالش را اشغال كرد. دولت ایران بر پایة قرارداد مفصل از دولت انگلیس تقاضای كمك كرد. اما دولت بریتانیا كه با امپراتوری روسیه در برابر ناپلئون متحد شده بود، حاضر نبود علیه روسیه اقدام كند. «دولت انگلیس میخواست بین ایران و روسیه اگر موقتاً هم باشد تا تعیین تكلیف دولت فرانسه، صلح برقرار بماند. زیرا در غیر این صورت روسیه نمیتوانست تمام توجه خود را معطوف اروپا كند».
«سرگوراوزلی» سفیر دولت بریتانیا در تهران، ایران را برای پذیرش صلح با روسیه، زیر فشار قرار داد. حتی دولت بریتانیا برای ترغیب فتح علی شاه به صلح، وعده داد كه با وساطت سرگوراوزلی، دولت روسیه ایالات از دست رفته را پس خواهد داد.
سرانجام به دنبال نزدیك به ده سال جنگ كه در بیشتر سالیان نبرد ، پیروزی با ایرانیان بود، با اولین شكست مهمی كه در جبهة (اصلاندوز) بر ارتش ولیعهد عباس میرزا وارد آمد، دولت ایران كه برابر روسیه به كلی تنها مانده بود، زیر فشار سیاسی انگلستان مجبور به قبول عهدنامه صلح شد.
گفتگوهای صلح، با وساطت سفیر انگلیس، چند ماه به درازا كشید و سرانجام در روز بیستم مهر ماه 1192 خورشیدی (12 اكتبر 1813میلادی)، عهدنامة ننگین گلستان به ایران تحمیل گردید. به موجب این عهدنامة تحمیلی سرزمینهای زیر از ایران جدا شد: ایالت قرهباغ (كوراباغ) گنجه، خانات شكی، شیروان، قبه، دربند، بادكوبه، تمامی سرزمین داغستان و گرجستان، محال شورهگل ، آچوق باشی، گروزی، منگریل، آبخاز و آن بخش از سرزمین تالش كه به هنگام امضای عهدنامه مزبور در اشغال ارتش روسیه بود. از سوی دیگر، برپایة این قرارداد تحمیلی، حاكمیت بلامنازع دولت ایران بر دریای مازندران نیز خدشهدار گردید.
__________________
Borna66
09-11-2009, 09:19 PM
ب ـ قرارداد تركمن چای (تجزیة سرتاسر قفقاز)
دولت وقت ایران با وجود تحمل شكست برابر روسها و پذیرش عهدنامه گلستان و بیاعتنائی بیگانگان به اتحادهای نظامی، اتكاء به نفس را از دست نداده و احساس میكرد هنوز به آن اندازه نیرومند است كه بتواند شكستها را جبران كند. از این روی، فتح علیشاه در اردیبهشت 1193 خورشیدی (مه 1814)، میرزا ابوالحسن خان شیرازی را به بهانه مبادلة اسناد قرار داد گلستان با هدیههای گران به سنپترزبورگ فرستاد. میرزا ابوالحسن خان شیرازی وظیفه داشت كه تزار را به استرداد سرزمینهای اشغالی وادار كند. در این بین سفر وی ، مصادف شد با سفر تزار روسیه، همراه ارتش متحدین به پاریس و اقامت چند ماهه در آن شهر . از این روی ، میرزا ابوالحسن خان، مجبور شد چند ماهی در انتظار تزار بماند. تزار پس از بازگشت در بیستم دسامبر 1814 (29 آذر ماه 1193 خورشیدی) در حالی كه هنوز غرق درپیروزی و غرور بود، سفیر ایران را به حضور پذیرفت. تزار با بیاعتنایی تقاضای میرزا ابوالحسن خان را در مورد استرداد سرزمینهای اشغالی رد كرده ، چند ماه بعد یعنی در مارس 1815 (اواخر اسفند ماه 1193 خورشیدی) ناپلئون از جزیرة الب گریخت و به پاریس بازگشت، در این فرآیند، تزار و مقامهای روس، لحن سخن گفتن را با سفیر ایران تغییر دادند و حتی تزار، زبانی قول داد كه بخشی از سرزمینهای اشغالی ایران در قفقاز را پس دهد. اما، یك صد روز بعد، یعنی روز 18 ژوئن 1815 میلادی (27 خرداد ماه 1193 خورشیدی)، ناپلئون در دشت واترلو (Waterloo ) شكست خورد و تسلیم گردید. در این فرآیند، طرز سخن گفتن روسها نیز عوض شد. ازاین روی، ناگزیر میرزا ابوالحسن خان با دست خالی به تهران بازگشت.
دولت روسیه در ژوئن 1817 (خرداد1196 خورشیدی)، ژنرال یرمولوف (Alexander Yermolov) فرمانده كل نیروهای روسیه در قفقاز را به تهران فرستاد و پیشنهاد اتحاد علیه عثمانی را نمود. تزار در پی آن بود تا در اثر شكست عثمانی در جنگ، بخشی از سرزمینهای حكومت مزبور نصیب ایران شود و در نتیجه ایرانیان سرزمین قفقاز را فراموش كنند. اما، فتح علی شاه كه به شدت از روسها ناراحت بود، این پیشنهاد را نپذیرفت. افزون بر آن، سفیر روسیه تقاضا كرد تا به نیروهای آن دولت اجازه داده شود كه با گذر از خاك ایران، ازبكان «خیوه» را سركوب كنند. هم چنین آنان اجازه یابند تا در شهر رشت نمایندگی بازرگانی برپا كرده و معلمین روسی ارتش ایران را تعلیم دهند. در پاسخ، فتح علیشاه مسأله استرداد مناطق شمالی قفقاز را پیش كشید و گفت: تا وقتی اراضی مزبور پس داده نشوند، با هیچ یك از تقاضاها موافقت نخواهد كرد. بدین سان ژنرال یرمولوف بدون اخذ نتیجه، تهران را ترك كرد.
با رفتن ژنرال یرمولوف، دولت ایران، محب علی خان ساوجی (ساوهای) را به نزد سلطان عثمانی فرستاد. محب علی خان مأمور بود مفاد پیشنهاد روسها و پاسخ ایران را به آگاهی سلطان عثمانی رسانیده و پیشنهاد كند كه در صورت تجاوز دولت روس به هر یك از دو كشور، به اتفاق علیه روسها وارد جنگ شوند. اما سلطان عثمانی، سخت گرفتار شورش سپاهیان «ینیچری» بود و در نتیجه نتوانست خواست دربار ایران را مورد بررسی قرار دهد.
ژنرال یرمولف كه در سفر خود با ناكامی روبرو شده بود، با گزارش های دروغ و پراكندن شایعات ناصواب، بیش از پیش دشمنی دربار روسیه را علیه ایران برانگیخت. در این فرآیند، در شانزدهم ژانویه 1818 (26 دی ماه 1196 خورشیدی) ، تزار روس بیانیهای خطاب به مردم قفقاز صادر كرد و اعلام نمود كه عهدنامة گلستان امنیت مرزهای امپراتوری را در این منطقه تأمین نموده و یك پیمان قطعی به شمار میرود.
دولت ایران، برای دفع فتنه روسها به دنبال متحدانی میگشت. از این روی فتحعلی شاه ، میرزا ابوالحسن خان شیرازی را به كشورهای اروپایی فرستاد تا با برشمردن جنایات روسیه، حقانیت ایران را به اثبات رساند. وی نزدیك به نه ماه، یعنی از پاییز سال 1917 خورشیدی تا پایان بهار سال بعد (پاییز 1818 تا نیمة اول سال 1819 میلادی)، با سلطان عثمانی، امپراتور اتریش، امپراتور فرانسه، نایب السلطنه بریتانیا دیدار كرد اما، بیشتر كشورهای اروپایی با روسیه متحد بودند.
هنگام امضای قرارداد گلستان، روسها به عمد از تعیین قطعی مرزهای ایالت تالش طفره رفتند. نمایندگان دولت انگلیس نیز كه واسطه پیمان مزبور بودند، با این موضوع موافقت داشتند. همین امر موجب جنگهای دوم ایران و روس و تحمیل عهدنامه تركمان چای به دولت ایران گردید.
در دسامبر 1817 (آذر ماه 1196 خورشیدی)، ژنرال یرمولف، فرمانده كل نیروهای روس در قفقاز، نمایندهای برای حل اختلافهای مرزی به تهران فرستاد. در این راستا، یك گروه كاری برای حل اختلافها تشكیل گردید. اما در اثر نخوت و لجاجت روسها، گروه كاری مزبور راه به جایی نبرد. پس از بازگشت نمایندة یرمولف، عباس میرزا، نمایندهای نزد یرمولف فرستاد و از وی خواست تا چند نقطة مرزی را كه مورد اختلاف بود، به صورت دوستانه به ایران واگذار كند. اما یرمولف، نمایندة عباس میرزا را به حضور نپذیرفت و او را دست خالی روانة تبریز كرد. از این تاریخ تا آغاز جنگهای دوم ایران و روس، نامههای زیادی میان عباس میرزا و ژنرال یرمولف رد و بدل شد. اما تلاشهای مزبور سرانجامی نداشت.
در این میان، با توجه به درگیریهای ایران و عثمانی (1202 ـ 1200 خورشیدی/ 23 ـ 1821 میلادی) ژنرال یرمولف بر گستاخی خود افزود و چند قسمت از خاك ایران را در « بالغ لو» و «گوگ چای » متصرف شد. از این روی، عباس میرزا، فتح علی خان رشتی حاكم تبریز را به تفلیس فرستاد تا با ژنرال یرمولف دربارة تجاوز اخیر و تعیین قطعی مرزهای دو كشور گفتگو كند. فتح علی خان در هشتم فروردین ماه 1204 خورشیدی ( 28 مارس 1825 )، موافقتنامهای با یرمولف امضا كرد. اما از آن جا كه موافقت نامه مزبور، مغایر با منافع ایران بود، عباس میرزا آن را نپذیرفت. با رد موافقتنامه مزبور، یرمولف بخشهای دیگری از منطقه «گوگ چای » را متصرف شد.
فتح علیشاه در آبان 1204 خورشیدی (نوامبر 1825 )، میرزا صادق خان مروزی را مامور كرد كه در معیت سفیر روسیه در ایران به تفلیس رفته و پیرامون مسایل جاری و افزایش مداخلات روسها، با ژنرال یرمولف گفتگو كند. اما ورود میرزا صادق خان مروزی (مروی) به تفلیس، با مرگ آلكساندر اول امپراتور روس (اول دسامبر 1825 میلادی/ 10 آذر ماه 1204 خورشیدی) همزمان گردید. از این روی ، وی نتوانست گفتگوهای لازم را به عمل آورد و ناچار به تهران بازگشت.
در اواخر سال 1204 خورشیدی (مارس 1826) دولت روسیه پرنس منچی كف (Menchikov ) را به عنوان سفیر فوق العاده به تهران فرستاد تا نشستن نیكلای اول به تخت سلطنت كشور مزبور را ، به آگاهی دولت ایران برساند.
هنگام ورود وی به تهران، سیزده سال از اشغال بخشهای بزرگی از قفقاز و تحمیل قرارداد گلستان به ایران میگذشت. در این میان، روسها، پی در پی بر اعمال وحشیانه خود میافزودند. مردم سرزمینهای اشغالی كه از جور و ستم روسها به جان آمده بودند، دسته دسته برای دادخواهی راهی تبریز و تهران میشدند. سردارانی كه ریشه در قفقاز داشتند برای آزادی سرزمینهای پدری از یوغ بیگانه، بیتابی كرده و بر فشار به دربار برای بازگرداندن قفقاز میافزودند. از سوی دیگر، افزون بر جریحهدار شدن احساسات ملی، احساسات مذهبی ایرانیان نیز در اثر شنیدن رفتار روسها با مردم مسلمان قفقاز، برانگیخته شده بود. در این میان، خشونت رفتار و گفتار «منچی كف» فرستاده روسها در برخورد با بلند پایگان ایران، باعث شعلهور شدن دوباره آتش جنگ گردید.
Borna66
09-11-2009, 09:19 PM
روز چهارم تیر ماه 1205 خورشیدی (25 ژوئن 1826 میلادی)، ارتش ولیعهد، منطقه اشغالی تالش و شهر لنكران را آزاد كرد. هم زمان به اشغال مناطق گوگ چای و بالغ لو پایان داده شد و قلعه شیشه به محاصره درآمد. مردم شهر گنجه كه برای چنین روزی لحظه شماری میكردند، با قیام همگانی، پادگان روسها را اشغال و گنجه را آزاد كردند. خیزش مردمی، به همه نقاط قفقاز دامن كشید. داغستانیها، روسها را از مناطق خود بیرون كردند و گرجیان نیز روسها را از تفلیس راندند. بدین سان، در زمانی كمتر از سه هفته، همه مناطق اشغالی آزاد و روسها كمابیش به پشت مرزهای خود عقب رانده شدند.
فتح علی شاه كه در موقعیت خوبی قرار گرفته بود، برای بهرهبرداری از این پیروزی در پی آن برآمد كه با روسها آشتی كرده و آنها را به پذیرش رسمی مرزهای ایران در قفقاز وادار كند. از این روی، میرزا داود خان ارمنی را به عنوان سفیر فوق العاده، به سن پترزبورگ فرستاد. اما ژنرال یرمولف، از عبور میرزا داودخان، به خاك روسیه جلوگیری كرد. در نتیجه، وی مجبور شد از راه عثمانی و لهستان به سوی محل مأموریت خود روانه شود. داودخان در استانبول از سفیر امپراتوری اتریش درخواست میانجیگری كرد. میرزا داودخان ارمنی به وسیله سفیر مزبور نامهای برای مترنیخ (Metternich ) صدراعظم اتریش فرستاد، اما پاسخی دریافت نكرد. از این روی، داوخان كه در ضمن حامل نامه عباس میرزا به برادر تزار و نایب السلطنة روسیه هم بود، ناچار عازم لهستان شد. اما روسها كه خود را برای جنگ آماده میكردند از ورود میرزا دوادخان به خاك روسیه، جلوگیری كردند.
روسها از تاخیر عباس میرزا در تصرف قلعه شیشه، بهره جسته و با تجهیز یك نیروی پنجاه هزار نفری، دوباره به قفقاز یورش آوردند. بنابه دلایلی كه هنوز از سوی تاریخ نگاران روشن نشده است، در این مرحله عباس میرزا، دلبستگی به جنگ از خود نشان نمیداد و به جای آن كه با تصرف قلعه شیشه كه نیرومندترین دژ جنگی قفقاز بود، ارتش ایران را از یورش احتمالی روسها در امان دارد و هم زمان با ایجاد استحكامات و تجهیز هر چه بیشتر عشایر و حفظ روحیه خیزش و قیام در میان مردم قفقاز، آمادگی رزمی را برای رویارویی با تجاوز روسها افزایش دهد، دست روی دست گذارد تا روسها با تجدید قوا، دوباره قفقاز را تصرف كنند. روسها، دربند و گن را اشغال كردند و مدافعین قلعه شیشه هم كه از رسیدن نیروهای روسیه جان تازهای یافته بودند، به نیروهای ولیعهد یورش آورده و تلفات سنگینی بر آن وارد كردند.
فتح علی شاه كه از شكست ناگهانی ارتش ولیعهد سخت مضطرب شده بود، میرزا محمدعلی خان شیرازی را روانه قفقاز كرد. در همین زمان، یك ستون پنج هزار نفری از سپاهیان روس از رود ارس گذشته و به سوی تبریز به حركت درآمدند. اما دراولین برخورد با نیروهای عشایر، به سختی شكست خورده و در زمستان سال 1205 خورشدی (ژانویه 1828)، به شمال رود ارس عقب نشستند.
از سوی دیگر، گفتگوهای میرزا محمد علی خان شیرازی با یرمولف و ژنرال دبیچ (Debytch ) نماینده ویژه تزار، در اثر زیادهخواهی روسها به جایی نرسیده و در نتیجه سفیر ایران به ناچار از محل مأموریت خود بازگشت.
در آغاز بهار سال 1206 خورشیدی (1827 میلادی)، تزار روسیه یرمولف را بركنار و فرماندهی جبهههای قفقاز را به ژنرال پاسكوویچ (Paskovich ) واگذار كرد و نیروهای كمكی زیادی هم در اختیار وی قرار داد. پاسكوویچ دراولین اقدام خود شهر ایروان را محاصره كرد. برابر این اقدام روسها، عباس میرزا در خرداد ماه 1206 خورشیدی (ژوئیه 1827)، در رأس یك سپاه 25 هزار نفری، آماده جنگ شد. اما ، چنان چه گفته شد، عباس میرزا دیگر دل به جنگ نمیداد و مایل بود هر چه زودتر به این جنگها پایان دهد.
ارتش ایران در نزدیكی سه كلیسا (ایچمیادزین) و نیز در حوالی شهر نخجوان، سپاهیان روس را در هم كوبیدند. اما عباس میرزا، مایل به بهرهگیری كامل از فرآیند این پیروزیها نبود و نخواست از موقعیت استفاده كرده و قوای پاسكوویچ را به طور كامل متلاشی كند.
روسها كه از شكست حتمی رهایی یافته بودند، با تجدید قوا دست به حمله زده و در 22 مهر ماه 1206 خورشیدی (15 اكتبر 1827)، پس از هشت روز جنگ خونین، ایروان را اشغال كردند. سپس بدون این كه با مقاومتی روبرو شوند با یك نیروی اندك از رود ارس گذشتند. نه روز بعد از سقوط ایروان (اول آبان ماه 1206 / 24 اكتبر 1827) روسها شهر تبریز را نیز به اشغال خود درآوردند. یك هفته بعد پاسكوویچ وارد شهر تبریز شده و شروع به قتل عام مردم شهر كرد. در این بین عباس میرزا، نمایندگانی نزد پاسكوویچ فرستاد و تقاضای متاركة جنگ كرد. در گفتگوهایی كه به عمل آمد، روسها شرط ترك مخاصمه را واگذاری همة سرزمینهای آن سوی ارس و نیز پرداخت پانزده كرور تومان غرامت دادند.
Borna66
09-11-2009, 09:19 PM
فتح علی شاه كه از تغییر حالت ولیعهد و روسها، سخت برآشفته بود، بدون آگاهی عباس میرزا دستور جمعآوری سپاه داد و در زمستان سال 1206 خورشیدی (1828 میلادی) با وجود شرایط سخت جوی به سوی قزوین حركت كرد.
در این لحظه، بار دیگر انگلیسها وارد صحنه شدند. دولت انگستان در پی آن بود كه ایران را تضعیف كند تا نتواند خطر جدی برای هندوستان به حساب آید و هم چنین در اثر شكست از روسها ، تنها به دولت بریتانیا متكی گردد. انگلیسها، با نیرنگ، تطمیع و تهدید اطرافیان فتح علی شاه و بیمیلی ولیعهد به ادامه جنگ، وی را از میان راه مجبور به بازگشت كرده و عهدنامه تركمن چای را بر ایران تحمیل كردند.
بدین سان، روز اول اسفند ماه 1206 خورشیدی (5 شعبان 1243 قمری ـ 21 فوریه 1828 میلادی)، در قریة تركمن چای قرارداد صلح بسته شد. باعث شگفتی و افسوس است كه بنا به شواهد تاریخی، عباس میرزا در انعقاد قرارداد و واگذاری همة سرزمین قفقاز به روسها، عجله داشت و تنها بر سر میزان غرامت، به چانه زنی پرداخت . در حالی كه حتی در آن شرایط نیز امكان باز پسگیری بخشهائی از قفقاز، در برابر قبول قطعی عهدنامه گلستان وجود داشت.
برپایة قرارداد مزبور، ایالتهای ایروان، نخجوان و بخش دیگری از تالش به روسها واگذار گردید. از سوی دیگر قضاوت كنسولگری (كاپیتولاسیون) بر ایران تحمیل شد. و حاكمیت و مالكیت ایران بر دریای مازندران، كم رنگتر شد. در نتیجه، افزون بر پرداخت ده كرور غرامت جنگ، رود ارس مرز میان دو كشور قرار گرفت.
Borna66
09-11-2009, 09:19 PM
ج ـ هفده شهر قفقاز
باكو (مركز سیاسی ایران شمالی)
باكو پایتخت ایران شمالی، بزرگترین بندر دریای خزر و پرجمعیتترین شهر حوزة این دریا است. باكو یكی از بزرگترین و مهمترین مراكز علمی، فنی و فرهنگی منطقه به شمار میرود. این بندر در ساحل غربی دریای خزر و در خلیج باكو قرار دارد. در اطراف مركز شهر باكو، شهركها، روستا ، شهرها، روستاها و سایر مراكز جمعیتی، كارخانههای صنایع سبك و سنگین، معادن، مؤسسات كشاورزی و مراكز استراحتگاهی، همه با هم «باكوی بزرگ» (متروپلیتن باكو) را پدید آوردهاند.
ازنظر اداری، در تركیب شورای شهر باكو 47 شهرك در 10 ناحیة اداری قراردارد (26 كمیسر باكو، نسیمی، اكتبر، نریمانف، عزیز بیكف، قرهداغ و...) مساحت شهر باكو 2200 كیلومتر مربع است. باكوی بزرگ قسمت عمدهای از شبه جزیرة آبشوران، جزایر و شبه جزایر و دماغههای آبشوران و قبوستان را در برمیگیرد. در قسمت جنوب ناهمواریهای باكو در غرب تپه و پشتهای است كه در بین آنها چالهها و نوار ساحلی به ویژه در قسمت شرقی شبه جزیرة آبشوران، دشتهای هموار قرار دارد.
قسمت مركزی شهر باكو در «دریابار» پلكانی خلیج باكو قرار دارد.
ارتفاع باكوی بزرگ 28 متر پایینتر از سطح آب دریاهای آزاد است. در قلمرو باكو ذخایر و معادن ارزشمندی مانند نفت، گاز و مصالح ساختمانی ( سنگ بنا، مواد اولیه سیمان و آهك ، خاك رس) استخراج میشود. در چند نقطة شهر و پیرامون آن (شیخ . سوراخانی) آبهای گرم و معدنی جاری است. تعدادی گل فشان (كی زكی ) بغ، بغا، لوك باتان و غیره نیز وجود دارد. اقلیم باكو جنب مداری است. میانگین درجة حرارت ماهانه در زمستان 4 ـ 3 درجه و در تابستان بین 26 ـ 25 درجة سانتی گراد است.میانگین بارندگی سالانة باكو 300 میلی متر است. وزش بادهای نسبتاً قوی باد شمال (خزری) و باد جنوب ( گیلهوار) از ویژگیهای باكوست.
در اطراف باكو دریاچههای آب شور از نوع دریاچههای ساحلی (بویوك شور، خوجاسن) وجود دارد خاكهای خاكستری ـ قهوهای، خاكهای شورهزار و دشتها و جلگههای ساحلی، تپههای ماسهای وگلی، گسترده شده است. چشمانداز باكوی بزرگ بیابان خشك ونیمه بیابانی است.
جمعیت باكوی بزرگ 2/2 میلیون نفر (نقطة شهری باكو بدون روستاها و شهركهای پیرامون 7/1 میلیون نفر ) است.
بیش از نیمی از جمعیت شهررا آذریها تشكیل میدهند. در سال 1970 میلادی (1351 شمسی) از كل جمعیت شهر 3/46 درصد را آذریها، 8/28 درصد را روسها و 4/16 درصد را ارامنه تشكیل میدادند. تعدادی از اقلیتهای یهودی ، تاتار، لزگی، اوكراینی و غیره، در شهر زندگی میكردند. پس از فاجعة ژانویه 1990 و پیامدهای حاصل از استقلال آذربایجان، از 1991 میلادی به بعد و نیز واقعة درگیری آذریها با ارامنه در شهر سومقائیت و باكو در 1992 میلادی به و همچنین جنگ قرهباغ، تركیب جمعیت شهر كاملاً دگرگون شده است. به طوری كه اكنون ارامنة اندكی در شهر زندگی میكنند و اغلب روسها نه تنها از باكو، بلكه از اغلب نقاط آذربایجان مهاجرت كردهاند.
باكو از نظر تعدادی جمعیت پس از شهرهای مسكو، سنپترزبورگ، كییف و تاشكند، پنجمین شهر اتحاد شوروی (سابق) بود. تعداد جمعیت آذری باكو از 1920 تا 1976 میلادی حدود 9/2 برابر و تعداد كل جمعیت شهر 5/4 برابر افزایش یافته است. هم اكنون باكو با جمعیتی حدود 2 میلیون نفر بیش از نیمی از جمعیت شهری و حدود 25 درصد جمعیت ایران شمالی را در خود جای داده است.
Borna66
09-11-2009, 09:20 PM
پیشینة تاریخی
آثار به دست آمده از كاوشهای باستانشناسی در شبه جزیره آبشوران نشان میدهد كه این منطقه از قدیمیترین نقاط مسكونی منطقه بوده است. در پیرامون دریاچههای «آرتیوم»، «زیق» و نیز در محلهایی به نامهای «شوولان»، «مردكان»، «بینه قدی»، «امیر جان» و غیره ، آثاری از هزارة 3 ـ 1 پیش از میلاد به دست آمده است. تاریخ دقیق بنای شهر باكو شناخته نشده است. تعدادی از پژوهشگران، باكو را هم عصر «قیطره (قانقارا)»، «آلبانا» و «باروكا» میدانند. آثار به دست آمدة مربوط به دورة ساسانی در سدههای 5 ـ 7 میلادی در باكو ، نشان دهندة سكونت در شهر باكو است. در منابع مربوط به سدههای 5ـ6 میلادی «باقاران»، «آتش» و «باقوآن»، نامیده شده است.
در منابع اسلامی (سدة 10 میلادی) باكو را «باكوییه»، «باكوه»، «باكو» و در منابع روسی (سدة 15 میلادی) «باكو» و در منابع فارسی دورة صفویه «بادكوبه» نامیدهاند. در نیمة دوم قرن نهم میلادی ضعف خلافت عباسیان و شدت یافتن جریانات مركزگریزی، سبب ایجاد حكومتهای مستقل شد. یكی از این دولتها، حكومت شیروانشاهان بود. اواخر قرن 12 تا اوایل قرن 13، دورة رشد و توسعة باكو بود. در سال 1211 میلادی قزل ارسلان شماخی را به تصرف درآورد و پایتخت شیروانشاه، آخستان موقتاً به باكو منتقل شد. شیروانشاهان كوششهای بسیاری را برای امنیت شهر به كار بردند. در قرن 12 در اطراف باكو باروها و خندقها ساخته شد. «قلعه دختر» نیز جزو استحكامات شهر بود. در دهة 30 قرن 13، مغولها به باكو حمله كرده و پس از محاصرهای طولانی، شهر را به تصرف درآوردند. این حمله سبب كاهش و ركود در استخراج نفت و بازرگانی باكو شد. فرمان سلطان محمد خدابنده (الجایتو) كه بر روی دیوار مسجد جامع (16 ـ 1304 میلادی) نوشته شده گویای این مسئله است.
در 1501 میلادی شاه اسماعیل صفوی به شیروان لشكر كشید و باكو را به تصرف درآورد. در 1538 میلادی در دورة فرمانروایی شاه طهماسب اول، شیروان و باكو در تركیب دولت صفویه قرار گرفت. در دورة جنگهای ایران و عثمانی در 1578 میلادی سپاه عثمانی باكو را اشغال كرد. در سال 1607 میلادی شهر دوباره به حاكمیت دولت صفویه درآمد. در نتیجة تقویت و استحكام دولت مركزی و پایان جنگهای محلی ویرانگر كه كاهش نیروهای تولیدی را در پی داشت، سالهای 40 قرن 17 سبب شكوفایی چشمگیر شهر شد.
ثروتهای طبیعی باكو و موقعیت مكانی مهم و استراتژیك آن سبب جلب توجه روسیة تزاری در آغاز سدة 18 شده بود. پتركبیر كه برای تصاحب ایالات ساحلی دریای خزر كوشش میكرد، اقدام به تشكیل نیروی دریایی خزر كرد. در 26 ژوئن 1723 میلادی سپاه پتركبیر وارد باكو شد. ولی با انعقاد قرارداد صلح گنجه، بین ایران و روسیه در 1735 میلادی باكو مجدداً در حاكمیت دولت ایران قرار گرفت.
در اواسط سدة 18 در این منطقه تعدادی خانات، از جمله «خانات باكو» به وجود آمد. جنگهای بین این خانات سبب ركود اقتصادی منطقه، از جمله باكو شد. در نیمة دوم قرن 18 زندگی اقتصادی شهر و بازرگانی بهبود یافت. سرپیچی حاكم باكو از اطاعت دولت مركزی ایران سبب حملة سپاهیان آقا محمد خان قاجار برای سركوبی حاكم باكو شد.خیانت حاكم بر باكو به دولت ایران و استمداد او از قوای روس سبب اعزام قشون روس در بهار 1796 میلادی به فرمان كاترین دوم به فرماندهی ژنرال زوبوف به باكو شد و در 13 ژوئن باكو به تصرف روسیه درآمد. در آغاز سال 1796 ژنرال د. پ . سیسیانوف به سمت فرمانداری باكو منصوب شد. پس از مرگ كاترین دوم، فرزندش پاول اول، به ژنرال زوبوف دستور عقبنشینی داد و قوای روسیة تزاری در 1797 میلادی باكو را ترك كردند.
در اوایل سدة 19 الكساندر اول در فكر تصرف ولایات ساحلی دریای خزر ، به ویژه باكو بود. جنگهای ایران ـ روسیه (در سالهای 1804 ـ 1813) سبب تقویت موقعیت روسیه در تصرف باكو شد. قوای روسیه در 12 اوت میلادی 1805، باكو را به محاصره درآورد، ولی در ادامة محاصره ناكام ماند و ناگزیر به عقبنشینی شد. در 1806 میلادی قوای ژنرال سیسیانوف به باكو نزدیك شد. در زمان مذاكرة ژنرال سیسیانوف با حسینقلی خان ( حاكم ایرانی باكو)، خان باكو، ژنرال سیسیانوف را دستگیر كرده و به قتل رساند. در 6 اكتبر 1806 میلادی روسها به تلافی مرگ فرمانده خود باكو را به تصرف قوای خود درآوردند. و نهایتاً بعد از 7 سال جنگ و گریز، در جریان معاهدة گلستان در سال 1813 میلادی مناطق شیروان و دیگر ولایتهای شمال رود ارس از ایران جدا و به صورت اجباری به روسیة تزاری ملحق شد.
Borna66
09-11-2009, 09:20 PM
گنجه
این شهر تا سال 1804 گنجه نام داشت، از 1804 تا 1935 «یلیزاوت پل» و از 1935 تا فروپاشی شوروی ، «كیروف آباد» نام داشت. اكنون نام این شهر همان نام تاریخی خود، «گنجه» است. این شهر در فاصلة 363 كیلومتری غرب باكو در دامنة شمال شرقی رشته كوههای قفقاز كوچك، در دشت «گنجه ـ قازاخ» و در هر دو ساحل رود گنجه قرار دارد. گنجه دارای ایستگاه راه آهن (باكو ـ تفلیس ) و فرودگاه بوده و محل تلاقی راههای زمینی منطقه میباشد. مساحت آن 107 كیلومتر مربع است و به دو ناحیة اداری به نام «گنجه» و «كپز» تقسیم میشود. شهرك «حاجی كند» به انضمام روستای استراحتگاهی گؤی گؤل تابع شورای شهر گنجه هستند. گنجه از نظر تعداد جمعیت، دومین شهر بزرگ ایران شمالی (پس از باكو) به شمار میرود.
پیشینة تاریخی
گنجه یكی از شهرهای قدیم ایران شمالی است. از گنجه در منابع عربی به نام «جنزه»، ارمنی «قاندزا» نام برده شده است. علاوه بر آن در منابع روسی و مؤلفان سدههای میانة اروپا دربارة گنجه اطلاعاتی ارائه شده است. در داستان «كتاب ددهقورقود» نیز نام گنجه آورده شده است. در مورد ریشهشناسی واژة «گنجه» عقاید متفاوتی ارائه شده است، ولی به نظر ن . مار، ای. ماركوارت و تعدادی دیگر، گنجه در زبان پهلوی به معنی «گنجینه»، «دفینه» و «محل نگهدای محصول» بوده است. این معانی با قرار داشتن گنجه در محل تلاقی راههای كاروان رو و مراكز مهم تجاری مرتبط بوده است. طایفهای به نام «گنجه» نیز وجود داشته كه در همین محل زندگی میكردند.
تاریخ دقیق ایجاد شهر معلوم نیست. تعدادی از مؤلفین بنیان شهر را به اسكندر مقدونی نسبت میدهند (سالهای 323 ـ 336 پیش از میلاد) و تعدادی دیگر احداث آن را بین ـ سدههای دوم پیش از میلاد تا 4 میلادی ذكر كردهاند. میر خواند بنای شهر را به دورة قباد اول، پادشاه ساسانی (489 ـ 531 م.) و حمداله مستوفی در (60/659) میلادی تخمین میزند. به عقیدة باستان شناس اهل ایران شمالی ای. جعفرزاده ، گنجه در قرن پنجم میلادی احداث شده است.
در اواسط قرن 7 میلادی شهر گنجه به تصرف سپاهیان اسلام درآمد و به میدان كارزار تبدیل شد. در قرن 9 میلادی گنجه در بازرگانی بین المللی نقشی مهم داشت. گنجه پس از بردع، دومین شهر اران به شمار میرفت و از مراكز مهم اقتصادی آسیای صغیر بود. در اقتصاد گنجه صنعت و تجارت از موقعیت ویژهای برخوردار بود. در بازار گنجه محصولات صنعتی صنعتگران بومی و خارجی به فروش میرسید. وجود معادن مس، آهن، زاج و غیره در اطراف شهر ، زمینههای مناسبی را برای توسعة صنعت به وجود آورده بود. براساس اطلاعات ابن حوقل، گنجه شهری بسیار زیبا بود و در آن مردم بسیاری میزیستند.
در اواسط قرن 10 میلادی پس از كاهش رونق بردع، پایتخت اران به گنجه منتقل شد. در كتاب حدود العالم، گنجه شهری بزرگ و آباد معرفی شده است كه با باروهای بلندی احاطه شده و در اطراف شهر خندقهای عمیقی كنده شده بود. در قرون 10 ـ 9 میلادی در نتیجة تضعیف اقتدار حكومت مسلمین، در ایران شمالی نیز مانند نقاط دیگر، دولتهای مستقلی به وجود آمد. گنجه در سالهای 60 قرن 10 میلادی در تركیب دولت سالاریان قرار داشت. مقر حكومتی والی ساریان در آران در شهر گنجه بود. در همین دوره شهر گنجه به دست «علی التازی» حاكم سالاریان اداره میشد. در سال (970 م ) گنجه به دست شدادیان افتاد و پایتخت شدادیان شد و روز به روز بر رونق آن افزوده شد. شدادیان در گنجه، قلعهها، كاخها، پلها و كاروانسراهای چندی بنا كردند. در گنجه به دلیل رونق اقتصادی سكه ضرب میشد.
در اواسط قرن دهم گنجه به مركز مهم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تبدیل شد. راههای كاروانرویی كه از شرق به گرجستان و سواحل دریای سیاه منتهی میشد، از گنجه عبور میكرد. تبدیل گنجه به مركز سیاسی، در حیات اقتصادی شهر تأثیر بسیار داشت. مساحت شهر افزایش یافته و در اطراف دیوارهای قلعه محلههای تجارتی ـ صنعتی احداث شده بود. در اوایل قرن یازدهم مركز اسقف نشین آلبانیا از بردع به گنجه منتقل شد. در 1054 هجری طغرل سلجوقی (63 ـ 1038 م) به اران حمله كرد.
شاور، حكمران شدادی (66ـ 1048 م) با هدایای بسیار به استقبال طغرل رفته و ناگزیر به پذیرش خراجگزاری او شد. سلجوقیان كه از قدرت یافتن شدادیان بیمناك بودند، در سالهای (76 ـ 1075 م) ، با سپاهی به فرماندهی «ساوتكین» به اران حمله كردند. پس از مقاومت و در نتیجة بیفایده بودن جنگ، فضلون سوم فرمانروای شدادی تسلیم شد، ولی پس از گذشت مدتی و بهبودی اوضاع، او موفق شد حاكمیت را به دست گیرد. در سال (1088 م) سپاهیان یكی از فرماندهان ملكشاه سلجوقی (1702 ـ 1792 م) به نام غوغا، گنجه را به محاصره درآوردند. این سپاهیان با ایجاد نقب در زیر دیوار قلعه، وارد شهر شده و شهر به تصرف سلجوقیان درآمد و حاكمیت از دست شدادیان خارج شده و گنجه مركز استقرار حاكم سلجوقی گنجه گردید.
پس از مرگ ملكشاه ، فرزندش غیاث الدین محمد تاپار، گنجه را اداره میكرد. پس از انتخاب غیاث الدین محمد به سلطانی (1105 ـ 1117 م.) نیز گنجه به عنوان یكی از اقامتگاههای سلاطین سلجوقی از اهمیت برخوردار بود. سلجوقیان دراین دوره نیز گنجه را به عنوان ولایت سرحدی با دولت قدرتمند پادشاهی گرجستان، مورد توجه ویژه قرار میدادند. در این راستا در شهر سپاهی به استعداد 48 هزار نفر نگهداری میشد. در نیمة اول سدة 12 میلادی گنجه چندین بار مورد هجوم فئودالهای گرجی قرار گرفت. در 1109 میلادی داوید چهارم (1089 ـ 1125 م.) پادشاه گرجستان، گنجه را به تصرف درآورد و شهر را غارت كردند. در مقابله با حملة گرجیها، سپاهیان سلجوقی به گرجستان یورش آورده و بعد از پیروزی بزرگ این نبرد با غنائم بسیار بازگشتند. در این بین غیاث الدین محمد، به دلیل اهمیت گنجه فرزند كوچك خود ملكشاه را به امیری گنجه برگزید.
Borna66
09-11-2009, 09:20 PM
در دورة شاه عباس اول در گنجه، مسجد، كاروانسرا، حمام و دیگر بناهای عمومی احداث شد. بنابه به نوشتة پارهای از منابع، شاه عباس شهر جدید گنجه را به نام خود، «عباس آباد » نام نهاد. در سدة 17، گنجه مركز مهم تجاری و صنعتی بود. در سال 1725 میلادی قشون عثمانی به فرماندهی «ساری مصطفی پاشا» به گنجه یورش بردهاند و با وجود مقاومت شدید مردم، شهر تسلیم عثمانیها شد. در اكتبر 1734 میلادی نادرشاه افشار استحكامات عثمانیها را در گنجه و دستههای مسلح تاتارهای كریمه را به محاصره درآورده و نهایتاً در تابستان همان سال نادر پس از تسخیر ایروان و تفلیس و شكست سپاهیان عثمانی، شهر گنجه را به تصرف درآورد.
براساس مفاد قرارداد گنجه كه در 1735 میلادی بین ایران و روسیه به امضاء رسید، گنجه دوباره در تركیب دولت ایران قرار گرفته و ادارة امور گنجه دوباره به دست خاندان «زیاد اوغلو» سپرده شد. ولی زیاد اوغلو كه از سیاست نادر در به دستگیری حاكمیت گنجه ناراضی بود، در سال 1736 میلادی در مراسم تاجگذاری نادر در دشت مغان به شاه شدن وی اعتراض كرد . به همین سبب نادر شاه (1736 ـ 1741م) به محدود كردن حاكمیت و نفوذ زیاد اوغلوها همت گماشت و طوایف «اوتوزایكی لر»، به تابعیت ملك نشین قرهباغ (ورنده، جرابرت، گلستان، دیزاق و خاچین) فرمان داد و ادارة امور محالات « قازاخ ـ شمس الدین» و «بور چالی » را به پادشاهی كارتلی ـ كاختی سپرد.
در 1796 ارتش روسیه به فرماندهی ژنرال و. زوبوف، گنجه را به تصرف درآورد. در طرح روسیة تزاری برای اشغال قفقاز جنوبی، گنجه نقشی استراتژیك دشت ولی پس از مرگ كاترین دوم ، در 1797 میلادی ارتش روسیه عقبنشینی كرد. در 20 نوامبر 1803 میلادی، ارتش روسیة تزاری به فرماندهی ژنرال پ . د. سیسیانوف به گنجه حمله كرد. جواد خان حاكم گنجه عقب نشینی كرده و مدت درازی با ارتش روسیه قلعة گنجه را به تصرف درآورد. «خانات گنجه» لغو و قلمرو آن ضمیمة خاك روسیه شد. بنابه دستور سیسیانوف نام گنجه تغییر كردو به افتخار همسر آلكساندر اول، «یلیزاوت پل» نامیده شد. بعد ازاین غائله درگیریهای مختلفی بین ایرانیها وروسها درگرفت و در نهایت بر اساس معاهدة گلستان كه در 1813 میلادی بین روسیه و ایران به امضا رسید، گنجه كلاً ضمیمه خاك روسیه شد...
Borna66
09-11-2009, 09:20 PM
شكی
شكی یكی از قدیمیترین شهرهای ایران شمالی است كه در دامنههای جنوبی سلسله كوههای قفقاز بزرگ، در 370 كیلومتری باكو قرار دارد.
دربارة شهر شكی در منابع عربی، فارسی، تركی، ارمنی، گرجی و همچین روسی و مؤلفان سدة میانة اروپایی، اطلاعاتی ارائه شده است. تعدادی از اهالی شهر شكی در وادی رود «كیش » سكونت داشتند. در 1772 میلادی سیل عظیمی، این مناطق را ویران كرد و مردم به نقطة فعلی (نوخا) نقل مكان كرده و در آنجا ساكن شدند. نوخا از مناطق قدیمی مسكونی ایران شمالی است. دربارة این منطقه، بطلمیوس (قرن دوم ) در كتاب «آموزش جغرافیا» اطلاعاتی تحت عنوان «نیگا » ارائه داده است.
سال بنای شكی كاملاً مشخص و معین نشده است. گمان میرود كه این شهر در قدیم در محل تلاقی رود كیش با ایری چای در نزدیكی قرهداغ كنونی بنا شده است. شكی مركز ولایت تاریخی «اینیدلی» و از شهرهای مهم آلبانیای قفقاز بود و ایالت شكی از مراكز مذهبی آلبانیا به شمار میرفت. در قرن 7 میلادی، شكی به دست سپاهیان اسلام فتح شد و در دورة جنگهای خزرها با مسلمانان، چندین بار دست به دست گردید. در پایان قرن 9 میلادی، در دورة افول قدرت اعراب، در ایالت شكی حكومتی مستقل ایجاد شد. در قرن 11 ، شكی تحت حاكمیت شیروانشاهان قرار گرفت. فئودالهای گرجی كه قصد ضمیمه كردن اراضی شمال غربی ایران شمالی را به خاك گرجستان داشتند، چندین بار به شكی حمله كردند.
فتح شهر به دست اشغالگران مغول، ضربة شدیدی به حیات اقتصادی آن وارد كرد. ولی در دورة حكومت ایلخانان، شكی مجدداً رو به توسعه گذاشت . مردم شهر در این دوره به صنعت، بازرگانی، شلتوك كاری، باغداری، پرورش كرم ابریشم و سایر فعالیتها، اشتغال داشتند.
در دورة انحطاط حكومت ایلخانان (پایان قرن 14 میلادی) شكی به مركز حكومتی مستقل تبدیل شد. دراین دوره شكی را «سید علی» اداره میكرد. در هنگام هجوم تیموریان به شكی، سید علی رهبری مقاومتی جدی مقابله با آنان را به عهده داشت. او در سالهای 98 ـ 1397 میلادی با لشكری از مردم شكی به كمك مدافعان قلعة «الینجه قلعه» شتافت. پس از مرگ سید علی، فرزندش سید احمد با میانجیگری شیروانشاه ابراهیم اول (1328 ـ 1417 م.) با تیمور مناسبات دوستانه برقرار كرد.
در 1524 میلادی، شكی را درویش محمد خان اداره میكرد. در هنگام اردوكشی طهماسب اول شاه صفوی (76 ـ 1524 ) به شیروان، درویش محمدخان به كمك شیروانشاه شتافته و با سپاهیان خود با ارتش ایران به جنگ پرداخت. سپاهیان ایران برای تنبیه درویش محمدخان به شكی وارد شدند و او را كه در قلعة «گلهسن، گورهسن» مقاومت میكرد، به هلاكت رسانیدند و ایالت شكی در تركیب دولت ایران قرار گرفت.
دردورة جنگهای ایران و عثمانی، در سالهای 80 قرن شانزدهم، شكی به تابعیت دولت عثمانی درآمده و به مركز «سنجاق شكی » مبدل شد. دوباره در سال 1606 میلادی سپاهیان ایران شكی را از دولت عثمانی باز پس گرفتند.
در دورة نادرشاه (1736 ـ 1747 م)، شورشهای چندی علیه دولت ایران به وقوع پیوست. در سال 1734 میلادی اهالی شكی عصیان كرده وكیل نادرشاه «ملك نجف» را به قتل رساندند. در شكی، حكومت به دست سركردة شورشیان، یكی از اعیان محلی به نام حاجی چلبی افتاد. پس از قتل نادرشاه حاجی چلبی حكومت خود را به سراسر ایالت شكی گسترش داد. در دورة او، شكی یكی از قدرتمندترین خانات ایران شمالی به شمار میرفت. این منطقه در 1805 میلادی به اشغال روسیه درآمد و نهایتاً براساس معاهده گلستان، در سال 1813 میلادی شكی از ایران منتزع به روسیه منضم شد.
Borna66
09-11-2009, 09:21 PM
شماخی
شماخی شهری تاریخی در ایران شمالی و مركز ناحیه شماخی است كه در 118 كیلومتری شمال غربی ایستگاه راهآهن باكو واقع است. این شهر در فاصلة 72 كیلومتری شمال شرقی ایستگاه راهآهن كوردامیر (باكو ـ تفلیس ) در كنار راه اصلی ارتباطی باكو ـ قازاخ، در دامنة جنوب شرقی رشته كوه قفقاز بزرگ واقع شده است.
شماخی از قدیمی ترین شهرهای شیروان به شمار میرود. دربارة شماخی در منابع دورة كلاسیك، عربی، فارسی، ارمنی ، گرجی ، همچنین منابع روسی و اروپایی قرون وسطی مطالب زیادی ارائه شده است. برای نخستین بار از شماخی در اثر بطلمیوس جغرافیدان یونانی در كتاب «آموزش جفرافیا» مربوط به قرن دوم میلادی، با نام «ساماخیا» یا «كماخیا» یاد شده است. در منابع عربی نام این شهر «الشماخیه» ذكر شده و دربارة ریشة آن اطلاعات متعددی موجود است. در مورد ارتباط نام شهر با نام طایفهای به همین نام، نیز مواردی ذكر شده است كه این احتمال به حقیقت نزدیكتر است.
تاریخ دقیق بنای شهر معلوم نیست. در نتیجة كاوشهای باستانشناسی پیرامون شهر آثاری مربوط به ویژگیهای زندگی مردم در قرون 5ـ4 پیش از میلاد یافت شده است. سكههای مربوط به دورة رومیها، آرشاكیها و نیز سكههای شبیه به درهمهای مربوط به دورة اسكندر مقدونی كه در این كاوشها به دست آمده، نشان میدهد كه شماخی در دورة آنتیك با دولتهای شرقی و غربی روابط اقتصادی و فرهنگی داشته است.
پس از فتح این منطقه به دست مسلمانان، شماخی به عنوان مركز ناحیه (محال)، محل استقرار حاكمان تابع خلیفه بود. در دورة جنگهای مسلمانان با خزرها، شماخی بارها دست به دست شده بود.
در قرون 9 ـ 10 میلادی ،در دورة تضعیف حكومت اعراب، شیروانشاهان یكی از دولتهای ملوك الطوایفی مستقل منطقه بود. در این دوره در منابع و متون تاریخی، از دولت شیروانشاهان به نام دولت «مزیدیها» نیز نام میبرند با آثار و ابنیهای كه یزید بن مزید در آن ایجاد كرد، شماخی «یزیدیه» نیز نامیده میشد.
در قرن 11 میلادی دور شهر دیواری (بارویی) از سنگهای تراش خورده كشیدند (آثار و بقایای این دیواركشف شده است). قلعههای گلستان و بوغورت كه در نزدیكی شماخی قرار داشتند از اهمیت تدافعی زیادی برخوردار بودند . این قلعهها از قرون 11 و 12 میلادی به بعد به عنوان استحكامات پناهگاهی اصلی شیروانشاهان مورد استفاده قرار میگرفتند. در دورة شیروانشاه منوچهر (1120 ـ 1149 م) شماخی باز هم توسعه یافت. در 1123 میلادی نیروهای سلطان محمود سلجوقی (1118 ـ 1131م) و در 1124 میلادی نیز نیروهای داوید پادشاه گرجستان (1089 ـ 1125م) به شماخی هجوم آوردند. بعدها بین پادشاه گرجستان و شیروانشاهان روابط خویشاوندی برقرار شد و هر دو دولت در برابر سلجوقیان با یكدیگر هم پیمان شدند. در این دوره در شماخی صنعتگری، تجارت ، علم و ادبیات، توسعة فراوان یافت و شماخی به یكی از مراكز مهم اقتصادی و سیاسی تبدیل شد. در 1191 میلادی قزل ارسلان (1186 ـ 1191 م) حكمران ایلدگز، شماخی را تصرف كرد. شیروانشاه اول به طور موقت پایتخت خود را از شماخی به باكو منتقل كرد و ناگزیر به پذیرش خراجگزاری به ایلدگزها شد. پس از فوت قزل ارسلان، شماخی مجدداً پایتخت شد. در 1221 م قوای مغول به فرماندهی جبه و سوبوتای،شماخی را به محاصره درآوردند وتمامی ساكنان آن را كه در برابر آن مقاومت كرده بودند از دم تیغ گذراندند. هجوم مغول ضربة هولناكی بر اقتصاد شهر وارد كرد. در قرون 13 و 14 میلادی شیروان به میدان نبرد میان خوانین اردوی زرین و ایلخانان مبدل شد . فقط در دورة پایانی قرن 14 و آغاز قرن 15 كه اوضاع آرام بود، حیات اقتصادی شهر دوباره رونق گرفت. در دورة ابراهیم اول (1382 ـ 1417 ) شماخی از نظر اقتصادی و فرهنگی توسعه پیدا كرد. در همین دوره روابط تجاری شماخی (عمدتاً صادرات ابریشم) با كشورهای خارجی گسترش یافت. از شماخی به كشورهای همسایه پارچههای دارایی، دیبا، زربفت و انواع دیگر پارچههای ابریشمی صادر میشد.
در پاییز 1500 م قشون قزلباش شهر شماخی را تصرف و به قلمرو ایران ضمیمه كردند. در دورة سلطنت شاه طهماسب اول (1524 ـ 1576 م) دولت شیروانشاهان به طور كامل منقرض گردید. (1538 م) و شماخی به مركز بیگلربیگی تازه تأسیس شیروان تبدیل شد. در دورة حاكمیت عبداله خان استاجلو در بیگلربیگی شیروان، روابط تجاری شماخی گسترش یافت.
در 1538 سپاهیان عثمانی این شهر را به تصرف درآوردند. در 1609 میلادی، شاه عباس اول (1587 ـ 1629 م) به این شهر لشكر كشید. نیروهای صفوی با تخریب قسمتی از دیوار قلعه، وارد شهر شده و نهایتاً این شهر به تصرف ایرانیان درآمد.
بدون در نظر گرفتن جنگهای طولانی مدت، شهر در قرن 17 نیز یكی از مراكز صنعتگری و تجاری شیروان بود.در آغاز قرن 18 در دورة حكومت قاجاریه «خانات شماخی» یكی از واحدهای سیاسی نیمه مستقلی بود كه در ایران شمالی تشكیل شده بود. در 1768 میلادی فتحعلی خان قوبایی (1758 ـ 1789 م) شماخی را تصرف كرد. پس از مرگ فتحعلی خان، در اثر ضعف حكومت مركزی قاجاریه و توسعة قلمرو امپراتوری روسیه، در 1796 میلادی قشون روسیه به فرماندهی ژنرال و. زوبوف شهر را تسخیر كردند. ولی پس از مرگ ناگهانی كاترین دوم، قوای روسیه از قفقاز فراخوانده شدند. در نتیجه، نیروهای روسی از شماخی عقبنشینی كردند. در 27 دسامبر 1805 خانات شماخی با خیانت حكام محلی، تابعیت روسیه را پذیرفت و نهایتاً پس از پایان جنگ اول ایران و روسیه و شكست ایران، براساس معاهدة تحمیلی گلستان در سال 1813 میلادی ، شماخی رسماً جزو قلمرو روسیه گردید.
__________________
Borna66
09-11-2009, 09:21 PM
قوبا (كوبا ـ قُبا)
شهری است در شمال شرقی ایران شمالی و مركز ناحیة اداری قوبا كه در محل تلاقی راههای ارتباطی شمالی ـ جنوبی این كشور قرار دارد. این شهر در ساحل رود قودیال و در دشت شیبداری واقع شده است. قوبا در فاصلة 28 كیلومتری ایستگاه راه آهن خاچماز و 167 كیلومتری باكو قرار دارد.
در دورة شوروی در قوبا كارخانههای محركه های میكروالكتریك، كنسروسازی، تولید روغن و پنیر، آسفالت ـ بتون و آجرسازی ایجاد شده و در حال حاضر فعالیت دارند. در زمینة صنایع سبك، كارخانة نان ماشینی ، قالیبافی، مجتمعهای تولیدی، مجتمع تولید محصولات كشاورزی و غیره نیز فعال بوده و به دلیل اهمیت صنعتی این شهر دارای نیروگاه برق آبی میباشد.
این منطقه به همراه دو منطقه دیگر از جمله قوسار و خاكماز از جمله مناطقی هستند كه بیشتر ساكنان آنها تالشی بوده و از گذشته با این زبان مكالمه میكردند. مقبره شیخ جنید ـ جد شاه اسماعیل صفوی ـ در قوسار و نیز مزار 66 مومن در خاكماز از جمله مناطق مذهبی و دیدنی این منطقه محسوب میگردند. در نهایت این مناطق در سال 1813 میلادی در قالب عهدنامه تحمیلی گلستان از پیكره كشور ایران جدا گردید.
Borna66
09-11-2009, 09:22 PM
لنكران
شهری در جنوبشرقی ایران شمالی در كنار دریای خزر و مركز ناحیهای به همین نام میباشد كه به صورت بندری در دریای خزر در مصب رودخانه لنكران قرار گرفته است. این شهر در كنار راه آهن سراسری منطقه باكو ـ آستارا قرار گرفته و دارای فرودگاه بوده و در كنار جلگهای به همین نام قرار گرفته است.
تاریخ بنای لنكران دقیقاً مشخص نیست. درباره ریشهیابی واژه لنكران عقاید متعددی ارائه شده است. لنكران در قرن هیجدهم منطقه مسكونی كوچكی بود. بنابه نوشته آ. ولینسكی، دیپلمات روس ، در لنكران جمعاً حدود 200 خانوار ساكن بودند. در نیمه دوم قرن هیجدهم لنكران رو به گسترش نهاد. در دوره حكومت قاراخان (1747 ـ 1786 م) مركز خانات تالش از آستارا به لنكران منتقل شد. این امر تأثیر مثبتی در زندگی اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی لنكران داشت و در اثر این نقش صنعت و تجارت در آن گسترش یافت و شكوفا شد. این ناحیه (لنكران) با دیگر شهرهای ایران و كشورهای پیرامون مبادلات تجاری داشته و از بنادر مهم دریای خزر محسوب میگردد. در پایان قرن هیجدهم سپاهیان آقا محمدخان قاجار در جهت سركوبی جنبشهای جدایی طلبانه لنكران وارد این شهر شدند. در 1812 میلادی در نزدیكی قلعه لنكران بین سپاهیان ایران و روسیه نبرد درگرفت. در اول ژانویه 1813 میلادی سپاهیان روس به فرماندهی ژنرال پ .س كوتلیارفسكی در حملهای شدید لنكران را به تصرف درآوردند. و در نتیجه براساس معاهده تحمیلی گلستان در 1813 سال میلادی، لنكران ضمیمة قلمرو امپراتوری روسیه شد و برای همیشه از پیكر ایران جدا شد. از ویژگیهای این منطقه وجود عالمان و اندیشمندان عالی مقام مذهبی و فكری میباشد.
Borna66
09-11-2009, 09:22 PM
تفلیس
تفلیس در تلفظ معاصر «تبیلیسی»، سابقاً با «پ» تلفظ میشد. به زبان عربی «تفلیس» و به زبان روسی «تیفلیس» پایتخت جمهوری گرجستان در مركزهندسی منطقه قفقاز واقع شده و یكی از مهمترین مراكز سیاسی ، علمی ، فرهنگی و اقتصادی قفقاز در گذشته و اكنون میباشد. تفلیس مركز سیاسی اداری و فرهنگی گرجستان و زیباترین شهر قفقاز است و به اعتباری میتوان آن را «عروس زیبای قفقاز » نامید.
این شهر در زبان گرجی « تپیل ـ ایس ـ ای» نامیده میشود، كه از سه جزء تشكیل شده است كه جمعاً به معنی «محل گرم» بكار برده میشود. جغرافیدانان بسیاری از تفلیس نام بردهاند، لیكن حمداله مستوفی قزوینی جغرافیدان ایرانی قرن هشتم ، تعبیری زیبا از تفلیس به مضمون زیر دارد:
«تفلیس در دره افتاده است كه طرفی از آن پاكوه است و آب كر بر میان آن روان است و از طرفی عمارات بر روی كر ساختهاند چنان كه بام هر رسته خانهای زمین، كوی بر رسته علیا است و در آنجا حمامات بسیار است كه آب گرم آن را زاینده است و به آتش احتیاج ندارد، حاصلش غلات بغایت نیكو برآید و اندكی میوه دارد».
اراضی تفلیس در هزارة 3 تا 4 پیش از میلاد مسكون شده و برای اولین بار در سالنامههای مربوط به قرن چهارم میلادی از تفلیس به عنوان «قلعه شهر» نام برده شده است. به علت موقعیت چهارراهی تفلیس همیشه دارای اهمیت منطقهای بوده و همین ویژگیها، سبب گسترش و توسعة این شهر از دیرباز تاكنون بوده است.
شهر تفلیس در قسمت غربی گرجستان در مركز دهلیز قفقاز و در 41 درجه و 2 دقیقة عرض شمالی و 44 درجه و 4 دقیقة طول شرقی از نصف النهار گرینویچ واقع شده است. این شهر در فاصلة 120 كیلومتری رشته كوه قفقاز بزرگ و 250 كیلومتری دریای سیاه قرار دارد. تفلیس از نظر موقعیت جغرافیایی با شهرهای تاشكند، استانبول، رم، بارسلون، بوستون و شیكاگو هم عرض است و با شهرهای گوركی، ساراتف، بغداد و عدن در یك نصف النهار قرار دارد.
شهر در دو طرف ساحل رودخانة كر به زبان گرجی «متكواری» در درون درة زیبایی گسترده شده است. كوه كمتر چین خورده «ماخات» در شرق شهر واقع شدهاند. در روزهای كاملاً صاف و آفتابی، از بلندیهای شهر تفلیس رشته كوههای قفقاز و قلة آن «قازبك» كه بلندترین نقطه در گرجستان است، به راحتی مشاهده میشود.
پیشینة تاریخی
براساس اطلاعات به دست آمده از كاوشهای باستان شناسی، اراضی شهر تفلیس در هزارة 3 تا 4 پیش از میلاد، مسكون بوده است.
در دورة حكومت«واختانگ گورگاسال» (502 میلادی) تفلیس به مركز مهم اقتصادی گرجستان شرقی تبدیل گردید.در قرن ششم میلادی، این شهر پایتخت حكومت پادشاهی كارتلی بود. در قرن هفتم میلادی ، سپاهیان اسلام قسمتهایی از گرجستان را به تصرف درآوردند و از سالهای 30 قرن هشتم میلادی ، تفلیس مركز اقامتی امرای عرب شد.
در دورة «داویدبانی»، تفلیس آزادی خود را به دست آورده و پایتخت دولت گرجستان متحد شد. در قرون 12 و 13 میلادی، تفلیس از مراكز مهم اقتصادی و فرهنگی بود. در قرن چهاردهم ابتدا مغولان و سپس تیموریان به تفلیس حمله و خرابیهای بسیار در آن پدید آوردند. عثمانیها نیز در قرون 17ـ15 میلادی ، بارها به شهر حمله كردند. از قرن شانزدهم به بعد، تفلیس در تركیب دولت ایران قرار گرفت. لشكركشیهای شاه عباس دوم در سالهای 947، 953 و 961 هجری (قرون شانزدهم میلادی بین سالهای 1540 تا 1553 میلادی ) برای سركوب حاكمان تفلیس در دست اندازی به شیروان و قرهباغ، سبب قبول تابعیت تفلیس به ایران شد.
در سال 1801 میلادی در اثر ضعف دولت ایران و سیاستهای استعماری روسیة تزاری گرجستان شرقی به تصرف روسیه درآمد و از آن پس، تفلیس به مركز فرمانداری گرجستان تبدیل و نام آن از «تبیلیسی» به تفلیس تغییر داده شد و نهایتاً این شهر زیبا و مهم در جریان عهدنامه تحمیلی گلستان از سال 1813 میلادی از مام میهن جدا گردید.
Borna66
09-11-2009, 09:22 PM
دربند (دمیر قاپو؛ باب الابواب )
دربند، بندری است در جمهوری خودمختار داغستان، مركز ناحیهای به همین نام و یكی از بنادر جمهوری فدراتیو روسیه در ساحل غربی دریای خزر ـ این شهر در گذرگاه مهم و استراتژیك «دربند» (باب الابواب ) در كنار دریای خزر واقع شده كه تنها راه ارتباط زمینی (جادهای و راهآهن) بین قفقاز شمالی و قفقاز جنوبی و نیز ایران و روسیه در كنار ساحل دریای خزر از آن میگذرد.
دربند یكی از قدیمی ترین شهرهای آلبانیای قفقاز میباشد. درباره دربند در منابع لاتینی ، یونانی، عربی، ایرانی، تركی، ارمنی، گرجی ، روسی و غیره و نیز منابع مربوط به قرون وسطای اروپا، اطلاعاتی ارائه شده است. مهمترین و اصلیترین منبع در مورد دربند، كتاب «دربندنامه» است. تاریخ بنای شهر دربند، به طور دقیق مشخص نشده است، لیكن آثار به دست آمده از كاوشهای باستان شناسی نشان میدهد كه در قرون 6 تا 7 پیش از میلاد مكانهای مسكونی در این منطقه وجود داشته است. گذرگاه دربند از زمانهای قدیم، یكی از معابر استراتژیك به شمار میرفته است.
هونها ، سكاها ، سارماتها، خزرها و بعضی اقوام دیگر برای هجوم به قفقاز جنوبی و آسیای صغیر همیشه از این گذرگاه مهم و استراتژیك استفاده كردهاند. برای جلوگیری از هجوم این قبایل، از طرف مردم بومی و بعدها ایرانیان و اعراب، در شهر دربند و دراطراف این گذرگاه اقدام به ساخت قلعههای تدافعی و مقرهای دیدهبانی شده بود. دربند به عنوان پایگاهی برای مقابله با هجوم قبایل متحد، برای ایرانیان و سپس اعراب در محافظت از قفقاز شرقی محسوب میشد، كه در منابع این دوره به آن «باب»، «باب الحدید»، «باب الابواب» (در زبان عربی)، دربند (در زبان فارسی)، «دمیر قاپی دربند » (به زبان تركی)، «باه» (در زبان ارمنی)، «تیمور كاهالقا، كاهولقا» (به زبان مغولی ) «دربند خزر»، «دربند شیوان» و «دربند باكو» میگفتند. در كتاب «دده قورقود» نیز نام دربند آورده شده است. جهانگرد آلمانی به نام اولئوری (قرن 17 میلادی) ، جهانگرد ترك اولیاء چلبی ، عقیده دارند كه قبر ددهقورقود در دربند قرار دارد. در كتاب دربندنامه دراین باره توضیحاتی داده شده است. دربند به عنوان یكی از مهمترین مراكز بازرگانی قفقاز شمالی، كشورهای اروپایی را با كشورهای آسیای میانه و شرق میانه به هم مرتبط میكرد. واقع شدن بر سر راه ارتباطی و تجاری و نیز موقعیت و شرایط مناسب جغرافیایی، زمینههای گسترش و رونق اقتصادی دربند را به وجود آورده بود. در قرن اول پیش از میلاد، تاكستانهای انگور دربند تا كنارههای دریای خزر كشیده شده بود.
دربند یكی از بزرگترین نقاط مسكونی آلبانیای قفقاز بود كه در ابتدای قرن اول میلادی در تركیب ولایت چولا (چورا) قرار داشت. در قرن پنجم میلادی دربند از نظر اقتصادی و سیاسی از مهمترین شهرهای آلبانیای قفقاز و همچنین مركز اقامت جانشینان (مزربانان) ساسانی به شمار میرفت. در دوره ساسانیان برای جلوگیری از هجوم قبایل هون، خزر و دیگر اقوام ، اهمیت بسیاری به ساخت استحكامات و نگهداری مواضع دفاعی دربند داده میشد. در سال 457 میلادی به سركردگی «واچن دوم» حكمران آلبانیای قفقاز، شورشی علیه دولت ساسانی به وقوع پیوست. شورشیان پادگان نظامی ساسانیان را در دربند تسخیر كرده و شهر را تصرف كردند و با طوایف كوهنشین همسایه، متحد شدند. پس ار سركوب شورش، برای جلوگیری از حمله خانات ترك شمال قفقاز، دولت ساسانی را ناگزیر به مستحكمتر كردن گذرگاه دربند كرده و استحكامات جدیدی ساخته شده و در آن پادگانهایی ایجاد شد. ساسانیان از داخل ایران سه هزار خانوار فارس زبان به این منطقه كوچ دادند. براساس اطلاعات ارائه شده توسط بلاذری مورخ عرب، (قرن نهم میلادی)، خسرو اول پادشاه ساسانی برای محافظت گذرگاه دربند سپاهی مركب از پنج هزار جنگجو تشكیل داده شود. لیكن تمام این اقدامات نتوانست جلوی سیل هجوم طوایف ترك زبان به جنوب را سد كند.
در سالهای 627 ـ 626 میلادی خزرها به سركردگی خاقان خود «جبه» دربند را فتح و تمامی دیوارهای قلعه دربند را ویران كردند. دربند مدتهای بسیاری به عنوان پایگاه هجوم خزرها به جنوب به شمار میرفت. در دورة فتوحات اعراب، دربند به میدان نبرد بین خزرها و مسلمانان تبدیل شده بود. دربند بارها دست به دست شد. پس از فتح دربند به دست مسلمانان در سالهای 43 ـ 642 میلادی، اعراب اقدام به بازسازی و مستحكمتر كردن وضعیت دفاعی دربند به عنوان شهری مهم و استراتژیك كردند.
در اوایل قرن هشتم میلادی، دربند مجدداً توسط خزرها فتح شد. در سالهای 15 ـ 714 میلادی دربند به سركردگی «حبیب بن مسلمه» از دست خزرها باز پس گرفته شد. برجها و باروهای ویران شده مجدداً تعمیر و بازسازی شد. برای نگهداری نفت و دیگر محصولات، انبارهای زیادی ساخته شد. در دربند 24 هزار نفر نیروی نظامی مسلمانان نگهداری میشد. دربند با شهرهای بغداد، دمشق، بصره و شهرهای دیگر روابط اقتصادی و فرهنگی برقرار كرده بود. در این شهر، سكه ضرب میگردید. در دوره خلافت عباسیان، دربند به عنوان مركز ترانزیت بازرگانی بین خانات خزر، پادشاهی روس، بیزانس ، كشورهای اروپایی، ایران، چین، عراق، سوریه ، هندوستان و آسیای مركزی تبدیل شده بود. از دربند محصولات نساجی (به ویژه پارچههای كتانی)، رنگهای قرمز، زعفران و غیره صادر میشد.
دربند كه در قرن نهم میلادی توسط امرای مسافری و هاشمی اداره میشد، در قرن دهم تحت حاكمیت شیروانشاهان قرار گرفت. براساس نوشته مورخین عرب، در این دوره دربند از نظر جمعیت بزرگتر از اردبیل و تفلیس بود. امیرنشین دربند كه تحت حاكمیت شیروانشاهان بود، در نیمه اول قرن یازدهم میلادی نسبتاً قدرتمند شده بود.
در سال 1032 میلادی، قشون روس كه با غنایم بسیار از شیروان در حال گذرگاه دربند بود، توسط امیر دربند مغلوب گردید. در نیمه دوم قرن دوازدهم قپچاقها از سمت دربند به شیروان حمله كردند. بنابه نوشته نسوی مورخ قرن سیزدهم، در دوره حكومت جلال الدین خوارزمشاه، پنجاه هزار خانوار از قبایل قپچاق به اطراف دربند كوچانده شدند. در سال 1239 میلادی، مغولها دربند را اشغال كردند. برای تصاحب شیروان، دربند به میدان كارزار بین اردوی زرین و ایلخانیان تبدیل شده و شهر بین طرفین دست به دست شد. پس از ضعف دولت ایلخانیان، دربند در تركیب دولت مقتدر شیروانشاهان قرار گرفت. به علت اینكه سلسله جدید شیروانشاهان اصلاً از دربند بودند، به همین سبب، آنها را «دربندیها» مینامیدند. در دوره دربندیها، دربند از مهمترین مناطق مسكونی و بندر اساسی شیروان به شمار میرفت.
جنگهای بین تیمور لنگ با توختامیش، خان اردوی زرین، در سالهای 60 ـ 1359 میلادی سبب تنزل بسیاز زیاد وضعیت اقتصادی و اجتماعی دربند شد. در توافق بین تیمور و ابراهیم اول، شیروانشاهان مسئول محافظت از گذرگاه دربند در مقابل حمله اردوی زرین شد . در قرن شانزدهم دولت صفوی كه برای تسخیر داغستان بارها از دربند گذشته بودند، در سال 1509 میلادی در دوره حكومت شاه اسماعیل اول دربند را به تصرف درآوردند. شاه اسماعیل تعدادی از بیاتهای ساكن درعراق را به دربند كوچانید.
در دوره جنگهای صفوی ـ عثمانی، سپاهیان ترك دربند را متصرف شدند (1578 م). در سال 1606 میلادی در دربند شورشهایی علیه حاكم عثمانی « حسن پاشا» (گیزیر پاشا) به وقوع پیوست و حسن پاشا مغلوب شده و چراغ سلطان استاجلو به عنوان حاكم دربند منصوب شد. در دوره صفویه، محافظت از دربند به عهده طوایف افشار و استاجلو سپرده شده بود.در این بین جنبشهای جلالی در دربند گسترش یافته بود. براساس نوشته آراكلی تبریزی (قرن هفدهم) این جنبشها اراضی واقع تا دمیرقاپی (دربند) را احاطه كرده بود و نامیده شدن یكی از قلاع دربند به نام «كوراوغلو» احتمالاً در این رابطه است.
در تاریخ 23 اوت سال 1722 میلادی، قشون روس به فرماندهی پطر اول وارد دربند شد. براساس معاهده بین ایران و روس در دوازدهم سپتامبر 1723 میلادی و روسیه و عثمانی در دوازدهم ژوئن 1724 میلادی، دربند به روسیه ملحق شد. لیكن براساس معاهده رشت (1733 میلادی) و گنجه (1735 میلادی) ، بین ایران و روسیه ، دربند مجدداً به حاكمیت ایران درآمد.
در دوره نادر شاه، طایفه سرُسُر (سور سور ) كه در كنارههای رودكر زندگی میكردند، به نزدیكی دربند كوچانده شدند. در اواسط قرن هجدهم، «خانات دربند» به مركزیت «دربند» تشكیل شد. در سال 1759 میلادی فتحعلی خان قبایی خانات دربند را در خانات قبا ادغام كرد. در سال 1774 میلادی قوای مشترك بعضی از خانهای شیروان و داغستان به رهبری «امیرحمزه» دربند را به محاصره درآوردند. سركرده مدافعان دربند، طوطی بیكه، همسر فتحعلی خان بود كه حاضر به تسلیم شهر به دشمن نشد. در سال 1775 میلادی كه قشون روسیه در حال نزدیك شدن به داغستان شرقی بودند، فتحعلی خان كلید دربند را برای كاترین دوم فرستاد. منظور فتحعلی خان از این كار حفظ استقلال خود و جلب حمایت و مساعدت روسیه بود . لیكن به علت عدم تطبیق این عمل با سیاحت خارجی روسیه، كاترین دوم كلیدهای دربند را به فتحعلی خان بازگرداند. در سال 1796 میلادی، سپاه 30 هزار نفری روسیه به سركردگی و. آ. زوبوف دربند را اشغال كرد. و نتیجه این كه براساس مفاد عهدنامه تحمیلی گلستان (24 اكتبر سال 1813) دربند ضمیمه روسیه شد.
Borna66
09-11-2009, 09:22 PM
ایروان
ایروان (در منابع مختلف به صورت اروان، یروان، روان) پایتخت جمهوری ارمنستان یكی از شهرهای مهم منطقه قفقاز به شمار میرود. این شهر از مراكز مهم صنعتی، علمی و فرهنگی قفقاز است.
ایروان در كنارههای شمالی دشت آرارات و بعضاً فلات آتش فشانی، در ساحل رود رازدان (شاخه چپ ارس) در ارتفاع 1300 ـ 850 متری از سطح دریا واقع شده است.
در ادبیات ارمنی، برای اولین مرتبه نام ایروان در آثار مربوط به قرن ششم میلادی آورده شده است. از آثار خط میخی به دست آمده در كاوشهای باستان شناسی معلوم شده است كه پادشاه اوراتو «آرگیشتی اول» در سال 782 قبل از میلاد قلعه «اربونی» را ساخته است. در نزدیكی آن شهر ایروان كنونی ساخته شده است( نام شهر نیز برگرفته از نام همین قلعه است).
ایروان در قرون مختلف در تركیب دولت ساسانی، خلافت اعراب، قاراقویونلوها، آق قویونلوها و صفویان قرار داشت. بین سالهای 1513 تا 1735 میلادی شهر و قلعه آن بارها توسط عثمانیها و ایرانیان دست به دست شده است. در سال 1604 میلادی سپاهیان شاه عباس ایروان را فتح و تعدادی از ارامنه را به ایران كوچاندند. پس از چندی این منطقه به مركز خانات ایروان تبدیل شد كه خراج گزار دولت ایران بود. در دورة دوم جنگهای ایران و روس (28 ـ 1826)، در اول اكتبر سال 1827 ایروان توسط قشون روس به تصرف درآمده و براساس معاهده تحمیلی تركمنچای در سال 1828 میلادی ، خانات ایروان در تركیب امپراتوری روسیه قرار گرفت. ایروان كه در حال حاضر، به عنوان پایتخت جمهوری ارمنستان، یك شهر ارمنی نشین شناخته میشود، قرنهای متمادی، نه تنها به عنوان ولایتی از ولایات ایران، یك سرزمین مسلمان نشین بود ، بلكه دژی استوار در برابر روسهای تزاری، غیرتمندانه مقاومت كردند، بلكه ارتش امپراتوری روسیه را به ستوه آوردند. با وجود آن همه رشادت و پایمردی مسلمانان ایروان، بنا به عللی، از جمله خیانت عدهای از ارامنه و حاكمان محلی، متأسفانه در جنگهای ایران و روس كه با شكست نیروهای ایران پایان یافت، 17 ولایت آن سوی ارس به تصرف روسها درآمد و از آن تاریخ، سیاست ارمنی كردن این ولایت مسلمان نشین آغاز شد. روسها با تغییر بافت جمعیتی ایروان به نفع ارامنه، اوضاع را برای مقاصد خاص خود مهیا كردند.
تبانی و همكاری بعضی از ارامنه با روسها برای تجزیه این منطقه از ایران، از عهد پطركبیر آغاز شده و در دوران سلطنت جانشینان وی از جمله كاترین دوم ادامه مییابد تا این كه در جنگهای ایران و روس، تزاریسم به هدف دیرینه خود نائل میشود و بر اثر همكاری عدهای از ارمنیان تندرو و روسها این منطقه از ایران جدا و به قلمرو روسیه منضم میگردد.
Borna66
09-11-2009, 09:22 PM
نخجوان
نخجوان شهری در ایران شمالی است كه پایتخت جمهوری خودمختار نخجوان است. این شهر در مسیر راهآهن باكو ـ ایروان واقع شده و محل تلاقی راههای ماشین رو منطقه است. فرودگاه شهر در دشت «نخجوان» در ساحل رود ارس واقع شده است. فاصلة این شهر از باكو پایتخت ایران شمالی ، 536 كیلومتر است. مساحت شهر حدود 15 كیلومتر مربع بوده و دارای آب و هوای قارهای میباشد.
نخجوان، یكی از شهرهای قدیم ایران است و تاریخ بنای شهر تاكنون به طور دقیق معین نشده است.
در نتیجة كاوشهای باستان شناسی، اشیای مربوط به هزارة دوم تا اول پیش از میلاد، به دست آمده است. موجودیت شهر در قبل از میلاد معلوم است. بعضی از مورخین پیدایش شهررا با استناد به ریشهیابی نام آن، به داستان نوح نسبت میدهند. نام نخجوان برای اولین مرتبه در آثار بطلمیوس یونانی (قرن دوم میلادی) به نام «آموزش جغرافیا» تحت عنوان «تاكسوآنا» آورده شده است.
در منابع عربی قرون وسطی، نام این شهر به صورت «نشوه»، «نشاوه» آورده شده است. محمد نخجوانی، حمدالله قزوینی ، كاتب چلبی، اولیاء چلبی و بعضی دیگر از مورخان و جغرافیدانان، آن را به صورت «نقش جهان» ذكر كردهاند.
نخجوان كه بر سر راه تجارتی قدیم قرار دارد، در تركیب دولت آتروپاتن قرار داشت. این منطقه از قرن سوم میلادی كه تحت حكومت ساسانیان قرار داشت، توسط مرزبانان اداره میشد و پادگان نظامی ساسانیان محسوب میشد. در اوایل قرون وسطی، شهر نخجوان كه مركز تجارت و شهرنشینی بود، با شهرهای ممالك آسیای صغیر، گرجستان و ارمنستان از یك سو، و بنادر دریای سیاه از دیگر سو، روابط تجاری داشت.
در قرن ششم میلادی، ساسانیان در نخجوان ضرابخانهای داشتند كه از قدیمیترین ضرابخانههای منطقه قلمداد میشد. در این ضرابخانه، سكههای نقرهای كه با خط پهلوی بر روی آن «ناخج» نقش میشد، ضرب شده است.
در زمان جنگ ایران و بیزانس (روم شرقی)، در 625 میلادی امپراتور روم شرقی (هراكلیوس دوم) نخجوان را ویران كرد. شهر پس از بازسازی 654 میلادی به دست سپاه اسلام فتح شد. در سال 656 میلادی، درنزدیكیهای نخجوان بین سپاهیان خلیفه و امپراتور روم، جنگی درگرفت.
شهر نخجوان كه یكی از مراكز مهم ایستادگی اعراب در مقابل امپراتور روم بود، به مركز نگهداری قشون تبدیل شده بود كه از آن بین جنبش خرمدینان علیه ظلم خوانین محلی و سپاهیان خلیفه، در نخجوان نیز گسترش یافته بود. در قرون 9 ـ 10 میلادی، این شهر ابتدا درتركیب دولت ساجیها، سپس سالاریها قرار داشت. در 1021 میلادی، نخجوان به اشغال سپاهیان «واسیلی دوم» امپراتور روم شرقی، درآمد.
در 1064 میلادی، شهر به دست سلجوقیان افتاد. در این دوره جانشینان سلجوقیان در ایران شمالی ، نخجوان را به عنوان نقطهای برای اقامت برگزیدند. این منطقه در دهههای 30 تا 70 قرن دوازدهم میلادی، اصلیترین محل استقرار ایلدگزها به شمار میرفت. نخجوان در دورة حكومت ایلدگزها، بسیار گسترش یافته و آباد شده بود.
در 1221 میلادی نخجوان به دست مغولها به ویرانه تبدیل شد. در 1225 میلادی، سپاهیان جلال الدین خوارزمشاه آن را اشغال كردند. اما در 1231 میلادی، مجدداً به دست مغولها افتاد. در 1275 میلادی، این شهر در تركیب دولت ایلخانیان قرار گرفت. در پایان قرن سیزدهم میلادی با «اصلاحات غازان خان» اوضاع اقتصادی نخجوان بهبود یافت. در ضرابخانة نخجوان سكههایی به نام حكمرانان ایلخانی ضرب میشد. از سالهای 50 قرن چهاردهم میلادی به بعد، نخجوان در تركیب دولتهای چوپانیان و جلایریان قرار داشت. در 1386 میلادی، شهر نخجوان را «توختامیش» خان اردوی زرین و در 1387 میلادی تیمورلنگ اشغال كردند. در دوره تیموریها، جنبش «حروفیه» در شهر گسترش یافته بود. در 1412 میلادی، این شهر در تركیب قراقویونلوها و در 1468 میلادی در تركیب دولت آق قویونلوها قرار داشت. در 1501 میلادی در جنگی كه بین آق قویونلوها و صفویه در نزدیكی نخجوان در محلی به نام «شرور» درگرفت، صفویان پیروز شده و نخجوان را به تصرف خود درآوردند.
در دوره جنگهای صفویه ـ عثمانی، شهر بارها دست به دست شد. در قرن 16 در تركیب بیگلربیگی تبریز و در قرن 17 در تركیب بیگلربیگی «چخورسعد» قرار داشت. از نیمة دوم قرن 18 میلادی به بعد، تعدادی خانات در قفقاز به منصة ظهور رسیدند كه نخجوان مركز یكی از این دولتها به نام «خانات نخجوان» بود. در 26 ژوئن 1827 میلادی قوای روس نخجوان را تسخیر كردند و در نتیجة معاهدة تحمیلی تركمنچای، در سال 1828 میلادی از ایران منتزع و جزو قلمرو امپراطوری روسیه قرار گرفت.
Borna66
09-11-2009, 09:23 PM
شوشا
شهری در ایران شمالی، مركز ناحیه شوشا (در تركیب ولایت خودمختار قره باغ كوهستانی). این شهر در فاصلة 403 كیلومتری غرب باكو در 11 كیلومتری ایستگاه راه آهن استپاناكرت واقع شده است. شوشا در ارتفاع 1400 متری (فلات شوشا) در رشته كوههای قرهباغ قرار دارد. این شهر یكی از مراكز استراحتگاهی كوهستانی است. شوشا زادگاه ن. وزیرف، خورشید بانو ناتوان (شاعر كلاسیك)، م . م . نواب، عزیر حاجی بییف، خان شوشنسكی (خواننده كلاسیك آذری) بوده و مدفن ملاپناه واقف (شاعر كلاسیك) است.
پیشینة تاریخی
دربارة تاریخ بنای شهرو وجه تسمیة آن اظهار نظرهای متفاوتی وجود دارد. در منابع تاریخی و ادبی ، اگر چه تاریخ بنای شهر را به سال 1750 میلادی و به پناهعلی خان جوانشیر، خان قرهباغ نسبت میدهند، ولی بررسیهای اخیر نشان میدهد كه شوشا از قدیم منطقهای مسكونی بوده است. پناهعلی خان نیز با درك موقعیت مهم و استراتژیك آن، پیرامون همین نقطه مسكونی دیوارها و استحكامات تدافعی بنا كرده و آنجا را به شهری آباد تبدیل كرد. شوشا كه مركز خان نشین قرهباغ بود، به احترام نام پناهعلی خان، «پناه آباد» نامیده میشد. در نیمة دوم قرن 18 جمعیت ساكن در شوشا به سرعت افزایش یافت. در شهر محلههای جدیدی پدید آمد. بنابه نوشتة برخی مؤلفان، شهر در ارتباط با روستای «شوشی» در پیرامون آن، «شوشا» نامیده شد. شوشا در بین مردم محل به عنوان قلعه نیز نامیده میشود. شوشا به دلیل استعدادهای محلی در مدت كوتاهی به یكی از شهرهای مهم صنعتی و بازرگانی منطقه تبدیل شده بود، و بدین خاطر برخی از شاخههای صنعتگری در آن گسرش فراوان یافته بود. هر یك از شاخههای صنعتگری ، محلة مخصوصی همچون محلههای آهنگران، رنگرزان، مسگران، دوزندگان، پارچهفروشان، پنبه فروشان، كفشدوزان ، كلاهدوزان داشتند كه در آن فعالیت میكردند. در شهر تعدادی كاروانسرا و بازارجهت تجارت وجود داشت. بازرگانان شوشا با شهرهای تبریز ، تهران، استانبول، اصفهان و مسكو مبادلات تجاری داشتند. در ضرابخانة شهر سكهای نقرهای به نام «پناه آباد» (= پاناباد) ضرب میشد.
در سال 1715 میلادی آقا محمد خان قاجار برای سركوب شورش ابراهیم خلیل خان حاكم متمرد شوشا، به آنجا لشكر كشید و شهر را به محاصره درآورد ولی به دلیل استحكام قلعه، موفق به تسخیر آن نشد و عقب نشینی كرد. در دورة حكمرانی ابراهیم خلیل خان (1759 ـ 1806 م) در شوشا فعالیتهای عمرانی صورت گرفت. در سالهای 1783 ـ 1784 م در اطراف شهر باروهای مستحكمی احداث شد. در تابستان 1795 قوای آغا محمد خان قاجار دوباره شهر را به تصرف درآوردند. پس از مقاومت 33 روزة قلعه در مقابل سپاه ایران، و عدم موفقیت آقا محمد خان در تسخیر شهر، او با سپاهیان خود از آنجا به گرجستان لشكر كشیده شهر تفلیس را به تصرف درآورده شورشیان را سركوب كرد. در سال 1797 میلادی آقا محمد خان دوباره وارد قره باغ شد و قوای ابراهیم خلیل خان را در هم شكسته قلعه را تسخیر كرد. اما در اثر سوء قصد به اغا محمد خان قاجار وكشته شدن او، سپاه ایران ناگزیر به ترك منطقه شد. در اوایل قرن 19 قوای روسیه به فرماندهی ژنرال سیسیانف، به منطقه لشكر كشید و با خیانت ابراهیم خلیل خان به ایران، براساس عهدنامة غیر قانونی در كوركچای در سال 1805 ، او تابعیت و حمایت روسیه را به دست آورد.
پس از جنگ اول ایران و روسیه، براساس معاهدة تحمیلی گلستان، شوشا به عنوان مركز خانات قره باغ به روسیه منضم شد. در سال 1822 ، خانات قره باغ منحل و شوشا به مركز «دایرة نظامی» جدید التأسیس شویا تبدیل گردید. در این دوره شهر توسط فرمانده نظامی اداره میشد. در دورة جنگهای دوم ایران و روسیه (1826 ـ 1828) ، سپاهیان ایران به فرماندهی عباس میرزا شاهزاده قاجار، شوشا را به محاصره درآوردند (1826 میلادی)، اما موفق به تسخیر قلعه نشده عقب نشینی كردند. پس از این واقعه ارتباط شوشا برای همیشه با ایران قطع شد و در نتیجه قرارداد تحمیلی تركمان چای در سال 1828 میلادی از ایران جدا گردید.
جلفا
شهری در جمهوری خودمختار نخجوان، واقع در ساحل چپ (شمالی) رود ارس و مركز ناحیهای به همین نام (تا سال 1935 میلادی قصبهای شهرك مانند) در فاصله 46 كیلومتری نخجوان (مركز جمهوری خودمختار نخجوان)، در كنار راه اصلی اردوباد ـ نخجوان واقع شده است.
در منابع، از جلفا با نامهای جوقا، جولا، یاد شده است. تاریخ دقیق بنای شهر ، معین نیست . تصور میرود كه در قرن ششم میلادی بنیان نهاده شده باشد. احتمال دارد كه واژه «جلفا» با واژه «جوكی» كه نام تشكیلات بازرگانی بود، در ارتباط باشد. ویرانههای شهر قدیمی جلفا در فاصله 3 كیلومتری شهر كنونی قرار دارد. در كاوشهایی كه در این محل انجام شده ، آثار و بقایایی از كاروانسرا، بازار و بناهای مذهبی و گورستانی قدیمی به دست آمده است. در سالهای 1939 ـ 1940 م ، در اراضی جلفا ظروف گلی تك رنگ و چند رنگ، خنجرهای مفرغی، نوك نیزه و پیكان، گرز ، النگو ، گلوبند و دیگر آلات تزئینی به دست آمده است(این آثار در موزه دولتی تاریخ گرجستان نگهداری میشود)
جلفا كه در سر راه كاروانرو قرار داشت، پس از تسلط مسلمانان، بر اهمیت اقتصادی آن افزوده شد. در قرون 9 ـ 12 میلادی صنعت و بازرگانی و تجارت در جلفا گسترش زیادی پیدا كرد. جلفا به دلیل استقرار در سر راه ارتباطی اروپا و آسیا، از مراكز مهم تجارت و مبادله كالا به شمار میرفت. هجوم مغول سبب تنزل موقعیت جلفا شد. بعدها كه جلفا در تركیب قراقویونلوها و سپس آق قویونلوها قرار گرفت، زندگی اقتصادی مردم آن رونق زیادی گرفت. در دوره صفویان جلفا از رونق بسیار زیادی برخوردار شد. و در نیمه دوم قرن 16 در تجارت بین المللی ابریشم نقش مهمی ایفا كرد. در همین دوره در جلفا 3 هزار خانه (15 ـ 20 هزار نفر ) وجود داشت. تجار جلفا به روسیه، ممالك شرق، و نیز ، مارسی ، آمستردام و دیگر شهرهای اروپایی ابریشم صادر میكردند. بازرگانان و جهانگردان سدههای میانه اروپایی از وجود بناهای زیبا، دیوارهای قلعه، كاروانسراها و دیگر بناهای مهم شهر سخن به میان آوردهاند. شاه طهماسب صفوی (1524 ـ 1576 م) با در نظر گرفتن اهمیت اقتصادی شهر، اهالی آن را از پرداخت مالیات معاف كرده بود.
دردوره جنگهای ایران ـ عثمانی، جلفا به دفعات دست به دست شد. در پاییز 1604 میلادی شاه عباس اول، موفق شد جلفا را از عثمانیها باز پس گیرد. ولی پس از حمله مجدد عثمانیها، اهالی جلفا به اصفهان كوچانده شدند و در نتیجه در پیرامون اصفهان محلاتی به نام «جلفای نو» تأسیس شد. شاه عباس برای برپایی دوباره زندگی اقتصادی ولایات ایران وتوسعه تجارت، مركز تجارت ابریشم را از جلفا به اصفهان منتقل كرد. در قرن هیجدهم جلفا اهمیت خود را از دست داد و در تركیب خانات نخجوان قرار گرفت و براساس معاهده تحمیلی تركمنچای (1828 میلادی) جلفا در تركیب خانات نخجوان، مجموعاً به روسیه واگذار گردید.
منابع و مآخذ:
1ـ امیر احمدیان، بهرام ـ جغرافیای كامل قفقاز ـ چاپ اول ـ 1381 ـ سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح ـ تهران 2ـ امیر احمدیان، بهرام ـ جغرافیای آذربایجان ـ چاپ اول ـ 1380 ـ سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح ـ تهران 3ـ امیر احمدیان، بهرام ـ جغرافیای گرجستان، انتشاررات بین المللی الهدی ـ تهران ـ 1377 4ـ سجاد پور، سید محمد كاظم ـ روسیه و قفقاز ـ فصلنامه آسیای مركزی و قفقاز سال 3 ـ شماره 8 ـ 1373 ـ تهران 5ـ آقاناسیان، سرژ ـ ارمنستان، آذربایجان، گرجستان ـ از استقلال تا استقرار رژیم شوروی 1923 ـ 1917 ـ تهران 8ـ جمهوری ارمنستان ـ (كتاب سبز) ـ مباحث كشورها و سازمانهای بین المللی ـ دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه ـ 1377 ـ تهران 9ـ سردارنیا، صمد ـ ایروان یك ولایت مسلمان نشین بود ـ چاپ اول ـ 1380 ـ زوفا ـ تهران 10ـ روشندل و قلی پور، جلیل و رافیك ـ سیاست و حكومت در ارمنستان ـ چاپ دوم ـ 1375 ـ دفتر مطالعات وزارت امور خارجه ـ تهران 6ـ جمهوری آذربایجان (كتاب سبز) ـ مباحث كشورها وسازمانهای بین المللی ـ دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه ـ 1374 ـ تهران7- جمهوریگرجستان ـ (كتاب سبز)ـ مباحث كشورها و سازمانهای بین المللیـ دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت خارجه ـ 1379 ـ تهران
نویسنده: دکتر جواد شریف نژاد عضو هیات علمی دانشگاه تبریز و سردبیر نشریه آران
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2025 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.