Borna66
09-11-2009, 08:10 PM
رويا فتح اله زاده
تاكنون مقاله هاي بسياري با موضوع ستم ديدگي زنان در دوره صفويه نوشته شده است اين دوره به دليل ايجاد اولين حكومت شيعي توسط شاه عباس ، ظهور يكجانشيني و شهري شدن در پي متمدن شدن و اسكان يابي مغولهاي كوچ نشين و به تبع ظهور مناسبات جديد ميان انسانها حائز اهميت است. از جمله اين مناسبات ، رابطه زن و مرد و جايگاه زن در چنين جامعه اي است .
مطالعات مختلف انديشمندان ، بر ستم ديدگي و فرودستي زن درعهد صفوي تاكيد دارد، اما با دلايل متفاوت؛
عده اي نقش مذهب و تعصب كوركورانه و ديگران گسترش يكجانشيني وعواقبش را كه خانه نشيني زنان است ، دليل ستم ديدگي زن مي دانند.
دكتر نوال السعداوي بر روحيه زن ستيزعربها و تاثيرآن بر احكام فرعي اسلام پس از پيامبرتاكيد دارد كه ميراث انديشه عمربن خطاب و مرداني با خوي مردسالارانه است . به باور او اين تفكرات و نه ، بن مايه اصلي احكام اسلام در مورد زن وارد سرزمينهاي مفتوحه شد.
جلال ستاري، ستم زدگي زنان را محصول ويژگي اجتماعي- اقتصادي مي داند ، نه مذهب؛ زيرا در نظام اقتصادي، مبتني بر مالكيت زمين محور، فعاليت زن در حوزه عمومي كم مي شود و به خانه نشيني و مصرف كنندگي تنزل مي يابد، درست برعكس دوران مغول يا به قول شيرين بياني عصر طلايي زن؛ زيرا در دوران مغولها زن دوشادوش مرد در نظام توليدي و اقتصادي سهم بسزايي داشته و حقوقش برابر با مرد بوده است، اما با اسكان يابي عشاير و زوال كوچ نشيني در زمان اوزون حسن و سپس حكومت صفويه موقعيت زنان تنزل مي يابد.
از آنجا كه دامنه شناخت زن در دوره صفويه گسترده است ، مقاله حاضربا توجه به نقش يكجانشيني در عهد صفوي كه نتيجه آن گسترش حرمسرا داري ست، فقط به بررسي زندگي زنان در حرمسراها و يا زنان حرمسرا مي پردازد.
ساختمان حرمسرا
شاردن در سفرنامه اش ساختمان حرمسرا را چنين تصوير مي كند: "حرمسرا كاخ بزرگي ست كه در ميان سي بناي كوچك قرار دارد كه همه اين بناها در يك امتداد قرار دارند هر كدام دو طبقه دارند ، هر طبقه اتاق جنوبي و شمالي دارد كه مشرف به باغي بزرگ هستند.
در حرمسرا شاه با سوگلي خود و بيست زن ديگر زندگي مي كند، منزل زنان عادي در راستاي ديوار اين محوطه واقع شده، اين منازل دالانهاي درازي هستند كه طبقه بالا ويژه بانوان و طبقه پايين براي خواجگان است.
سه محوطه ديگر نيز وجود دارد كه يكي از آنها اختصاص به لذت و شهوت دارد، اين محوطه باغهايي با جويبارهاي آراسته به حوض آب و قفسهاي پرندگان است. محوطه دوم ويژه فرزندان بزرگتر شاه زنده يا متوفي است و محوطه سوم كه بزرگتر است مخصوص پيرزن ها و از چشم افتادگان و بانوان پادشاه متوفي ست.
به هريك از زنان بنابرموقعيتي كه نزد شاه داشتند اتاق داده مي شد . محبوبه هاي شاه به محض كهولت به محوطه سوم انتقال مي يافتند.
القاب زنان
زنان دربار بر اساس منصب خود القاب متعددي داشتند. زنان گرجي ، چركسي ، روسي و ارمني به دليل آنكه هيچ گاه زن عقدي شاه نمي شدند، به همراه نامشان بيگم نمي آمد و فقط خانم خطاب مي شدند.
زنان سلطنتي و خويشاوندان همراه اسمشان بيگم مي آمد و بزرگترين زن حرم به دليل اينكه از ديگران پيرتر بود، بيگم ناميده مي شد و ديگر اسمي به آن افزوده نمي شد.
هركدام از زنان حرمسرا وظيفه اي برعهده داشتند و مستمري مي گرفتند. بنابراين از آنجا كه ورود مردان به داخل حرم ممنوع بود همه مناصب و مشاغل ضروري توسط خود بانوان انجام مي شد. مثلا گروهي خياط ، كفاش و طبيب بودند.عده اي كنار در حرم با اسلحه نگهباني مي دادند و برخي وظيفه ميرآخورباشي بزرگ و كوچك را داشتند.
حضور زنان در معابر
زنان حرمسرا به راحتي نمي توانستند در معابر رفت و آمد كنند مگر در روزهاي معين طبق مقررات ؛ خروج آنها از حرم دلايل متعددي داشت. مثلا براي گردش در شهر، سفربا شاه و رفتن به شكارويا هنگام هديه شدن به مردي ديگر كه همه با تشريفات صورت مي گرفت.
خروج زنان براي تفريح در روزهاي خاصي انجام مي شد. گفته مي شود در اصفهان، روزهاي چهارشنبه بانوان حرمسرا درچهارباغ و سي و سه پل بي نقاب گردش مي كردند در آن ساعت هيچ مردي حق عبور از آن حوالي را نداشت وسه روز در سال هم مختص گردش شاه با زنان و دختران حرم در بازار بود كه مردان در خانه مي ماندند و همسرانشان در دكان با آرايش و زينت مي نشستند.
از ديگر تفريحات زنان حرم رفتن به شكار همراه شاه بود كه اگر شاه با سرداران و بزرگان شكار مي كرد، زنان در جايگاه مخصوص خود كه از آنجا همه شكارگاه ديده مي شد مي نشستند و فقط تماشا مي كردند. در غيراين صورت خودشان سوار بر اسب با تيرو كمان يا تفنگ در كنار شاه به شكار مي پرداختند.
مسافرت زنان نيز يا به قصد تفريح بود يا به دليل تقديم شدن به حكام نواحي ديگر، كه در هر دو صورت تشريفات جابه جايي مشابه بود.
هنگام سفر زنان يك گروه تفنگ دارچند ساعت قبل، همه مردان را تا يك فرسنگي جاده محل عبورحرم دور مي كردند. اين گروه كه قرقچي نام داشتند ، درست دو ساعت قبل از حركت زنان دوباره به همان محل بازگشته و با شليك تفنگ آخرين اخطار را به مردم مي دادند.
هنگام سفربا شاه ، زنان در كجاوه ها روي شتر مي نشستند. دنبال اين كاروان دسته اي بنام يسقچي حركت مي كردند و درانتهاي كاروان مانع نزديك شدن عابران به كجاوه ها مي شدند.
در جلوي حرم نيز خواجه ها مردم را از عبور حرم مطلع مي كردند و سوار بر اسب با چوبدستي به سر كساني كه هنوز آن اطراف بودند مي زدند.اگر عابري به يكي از كجاوه ها نزديك مي شد، مجازات سختي مي ديد. او را روي شكم مي خواباندند و با ضربه هاي چوب تنبيه مي كردند و يا او را مي كشتند
سفر ديگر زنان هنگامي بود كه توسط شوهر، شوهر داده مي شدند! شاه زناني را كه نمي پسنديد به ديگران هديه مي كرد.هنگام سفر، آنها در كجاوه مي نشستند ، اين كجاوه محفظه اي داشت حاوي اسباب و اثاثيه زن از جمله بالش، تشك ، لباسها و جواهرات كه جهيزيه اش محسوب مي شد.
تنبيه و مجازات زنان
زنان دربار درهرصورتي احساس خطر مي كردند. وقتي محبوب شاه بودند، مورد حسادت و آزار پيرزنان و از چشم افتاده ها قرار داشتند، شاردن مي نويسد:" زناني كه به دليل آواز و رقص يا گفتار پسنديده مورد عنايت شاه بودند به همان نسبت مورد هدف حسادت و نفرت ديگر زنان نيز قرار داشتند" واگر ديگر مورد علاقه شاه نبودند به ديگران تقديم مي شدند و شكنجه مي ديدند. شاهان صفوي چشم ديدن هيچ رقيبي را نداشتند و با مشاهده خيانت هر يك از زنان آنها را به بدترين شيوه مجازات مي كردند.
در حرمسرا هر زني براي خود رقيبي داشت و براي از پاي در آوردن رقيبش به هر عملي دست مي زد.از جمله ، ربودن زنان آبستن، سقط جنين هاي اجباري، كشتن نوزادان و يا محروم ساختن آنها از شير.
اگر زني نمي توانست رقيبش را از دور خارج كند، تندمزاج و عصبي مي شد وهمين بدخلقي ها، شاه را ازاو متنفر مي كرد. بنابراين به دستورشاه چنين زناني دربخشهاي دورافتاده حرمسرا با شلاق و چوبدستي تنبيه مي شدند تا سرعقل بيايند.
داستانهاي بسياري از سوزاندن، زنده به گوركردن و شلاق زدن زنان به دلايل متعدد وجود دارد.
نوشته اند روزي شاه عباس به يكي ازدختران حرم پيام مي دهد كه به خوابگاهش بيايد. دختر اظهار كسالت مي كند ونمي رود. فرداي آن روز شاه خودش به اتاق دخترمي رود اما دوباره دختربه بهانه بيماري ازاو دوري مي كند، سرانجام شاه طبيبي را براي مداوايش مي فرستد، اما پس از برملا شدن دروغ دختر، دستور مي دهد او را زنده زنده در بخاري بسوزانند.
داستان ديگري نيز هست كه روزي شاه سليمان به ديداريكي از زنانش كه شوهرداده بود، مي رود. وقتي با او تنها مي شود ازاو مي پرسد: شوهرت را دوست داري يا مرا؟ زن مي گويد: شوهر شرعي و قانوني ام را. و شاه از شدت خشم دستور مي دهد در رودخانه بيندازندش اما پشيمان مي شود. دوباره فرمان مي دهد او را بسوزانند و باز پشيمان مي شود و سرانجام زن، جان سالم به در مي برد.
تاكنون مقاله هاي بسياري با موضوع ستم ديدگي زنان در دوره صفويه نوشته شده است اين دوره به دليل ايجاد اولين حكومت شيعي توسط شاه عباس ، ظهور يكجانشيني و شهري شدن در پي متمدن شدن و اسكان يابي مغولهاي كوچ نشين و به تبع ظهور مناسبات جديد ميان انسانها حائز اهميت است. از جمله اين مناسبات ، رابطه زن و مرد و جايگاه زن در چنين جامعه اي است .
مطالعات مختلف انديشمندان ، بر ستم ديدگي و فرودستي زن درعهد صفوي تاكيد دارد، اما با دلايل متفاوت؛
عده اي نقش مذهب و تعصب كوركورانه و ديگران گسترش يكجانشيني وعواقبش را كه خانه نشيني زنان است ، دليل ستم ديدگي زن مي دانند.
دكتر نوال السعداوي بر روحيه زن ستيزعربها و تاثيرآن بر احكام فرعي اسلام پس از پيامبرتاكيد دارد كه ميراث انديشه عمربن خطاب و مرداني با خوي مردسالارانه است . به باور او اين تفكرات و نه ، بن مايه اصلي احكام اسلام در مورد زن وارد سرزمينهاي مفتوحه شد.
جلال ستاري، ستم زدگي زنان را محصول ويژگي اجتماعي- اقتصادي مي داند ، نه مذهب؛ زيرا در نظام اقتصادي، مبتني بر مالكيت زمين محور، فعاليت زن در حوزه عمومي كم مي شود و به خانه نشيني و مصرف كنندگي تنزل مي يابد، درست برعكس دوران مغول يا به قول شيرين بياني عصر طلايي زن؛ زيرا در دوران مغولها زن دوشادوش مرد در نظام توليدي و اقتصادي سهم بسزايي داشته و حقوقش برابر با مرد بوده است، اما با اسكان يابي عشاير و زوال كوچ نشيني در زمان اوزون حسن و سپس حكومت صفويه موقعيت زنان تنزل مي يابد.
از آنجا كه دامنه شناخت زن در دوره صفويه گسترده است ، مقاله حاضربا توجه به نقش يكجانشيني در عهد صفوي كه نتيجه آن گسترش حرمسرا داري ست، فقط به بررسي زندگي زنان در حرمسراها و يا زنان حرمسرا مي پردازد.
ساختمان حرمسرا
شاردن در سفرنامه اش ساختمان حرمسرا را چنين تصوير مي كند: "حرمسرا كاخ بزرگي ست كه در ميان سي بناي كوچك قرار دارد كه همه اين بناها در يك امتداد قرار دارند هر كدام دو طبقه دارند ، هر طبقه اتاق جنوبي و شمالي دارد كه مشرف به باغي بزرگ هستند.
در حرمسرا شاه با سوگلي خود و بيست زن ديگر زندگي مي كند، منزل زنان عادي در راستاي ديوار اين محوطه واقع شده، اين منازل دالانهاي درازي هستند كه طبقه بالا ويژه بانوان و طبقه پايين براي خواجگان است.
سه محوطه ديگر نيز وجود دارد كه يكي از آنها اختصاص به لذت و شهوت دارد، اين محوطه باغهايي با جويبارهاي آراسته به حوض آب و قفسهاي پرندگان است. محوطه دوم ويژه فرزندان بزرگتر شاه زنده يا متوفي است و محوطه سوم كه بزرگتر است مخصوص پيرزن ها و از چشم افتادگان و بانوان پادشاه متوفي ست.
به هريك از زنان بنابرموقعيتي كه نزد شاه داشتند اتاق داده مي شد . محبوبه هاي شاه به محض كهولت به محوطه سوم انتقال مي يافتند.
القاب زنان
زنان دربار بر اساس منصب خود القاب متعددي داشتند. زنان گرجي ، چركسي ، روسي و ارمني به دليل آنكه هيچ گاه زن عقدي شاه نمي شدند، به همراه نامشان بيگم نمي آمد و فقط خانم خطاب مي شدند.
زنان سلطنتي و خويشاوندان همراه اسمشان بيگم مي آمد و بزرگترين زن حرم به دليل اينكه از ديگران پيرتر بود، بيگم ناميده مي شد و ديگر اسمي به آن افزوده نمي شد.
هركدام از زنان حرمسرا وظيفه اي برعهده داشتند و مستمري مي گرفتند. بنابراين از آنجا كه ورود مردان به داخل حرم ممنوع بود همه مناصب و مشاغل ضروري توسط خود بانوان انجام مي شد. مثلا گروهي خياط ، كفاش و طبيب بودند.عده اي كنار در حرم با اسلحه نگهباني مي دادند و برخي وظيفه ميرآخورباشي بزرگ و كوچك را داشتند.
حضور زنان در معابر
زنان حرمسرا به راحتي نمي توانستند در معابر رفت و آمد كنند مگر در روزهاي معين طبق مقررات ؛ خروج آنها از حرم دلايل متعددي داشت. مثلا براي گردش در شهر، سفربا شاه و رفتن به شكارويا هنگام هديه شدن به مردي ديگر كه همه با تشريفات صورت مي گرفت.
خروج زنان براي تفريح در روزهاي خاصي انجام مي شد. گفته مي شود در اصفهان، روزهاي چهارشنبه بانوان حرمسرا درچهارباغ و سي و سه پل بي نقاب گردش مي كردند در آن ساعت هيچ مردي حق عبور از آن حوالي را نداشت وسه روز در سال هم مختص گردش شاه با زنان و دختران حرم در بازار بود كه مردان در خانه مي ماندند و همسرانشان در دكان با آرايش و زينت مي نشستند.
از ديگر تفريحات زنان حرم رفتن به شكار همراه شاه بود كه اگر شاه با سرداران و بزرگان شكار مي كرد، زنان در جايگاه مخصوص خود كه از آنجا همه شكارگاه ديده مي شد مي نشستند و فقط تماشا مي كردند. در غيراين صورت خودشان سوار بر اسب با تيرو كمان يا تفنگ در كنار شاه به شكار مي پرداختند.
مسافرت زنان نيز يا به قصد تفريح بود يا به دليل تقديم شدن به حكام نواحي ديگر، كه در هر دو صورت تشريفات جابه جايي مشابه بود.
هنگام سفر زنان يك گروه تفنگ دارچند ساعت قبل، همه مردان را تا يك فرسنگي جاده محل عبورحرم دور مي كردند. اين گروه كه قرقچي نام داشتند ، درست دو ساعت قبل از حركت زنان دوباره به همان محل بازگشته و با شليك تفنگ آخرين اخطار را به مردم مي دادند.
هنگام سفربا شاه ، زنان در كجاوه ها روي شتر مي نشستند. دنبال اين كاروان دسته اي بنام يسقچي حركت مي كردند و درانتهاي كاروان مانع نزديك شدن عابران به كجاوه ها مي شدند.
در جلوي حرم نيز خواجه ها مردم را از عبور حرم مطلع مي كردند و سوار بر اسب با چوبدستي به سر كساني كه هنوز آن اطراف بودند مي زدند.اگر عابري به يكي از كجاوه ها نزديك مي شد، مجازات سختي مي ديد. او را روي شكم مي خواباندند و با ضربه هاي چوب تنبيه مي كردند و يا او را مي كشتند
سفر ديگر زنان هنگامي بود كه توسط شوهر، شوهر داده مي شدند! شاه زناني را كه نمي پسنديد به ديگران هديه مي كرد.هنگام سفر، آنها در كجاوه مي نشستند ، اين كجاوه محفظه اي داشت حاوي اسباب و اثاثيه زن از جمله بالش، تشك ، لباسها و جواهرات كه جهيزيه اش محسوب مي شد.
تنبيه و مجازات زنان
زنان دربار درهرصورتي احساس خطر مي كردند. وقتي محبوب شاه بودند، مورد حسادت و آزار پيرزنان و از چشم افتاده ها قرار داشتند، شاردن مي نويسد:" زناني كه به دليل آواز و رقص يا گفتار پسنديده مورد عنايت شاه بودند به همان نسبت مورد هدف حسادت و نفرت ديگر زنان نيز قرار داشتند" واگر ديگر مورد علاقه شاه نبودند به ديگران تقديم مي شدند و شكنجه مي ديدند. شاهان صفوي چشم ديدن هيچ رقيبي را نداشتند و با مشاهده خيانت هر يك از زنان آنها را به بدترين شيوه مجازات مي كردند.
در حرمسرا هر زني براي خود رقيبي داشت و براي از پاي در آوردن رقيبش به هر عملي دست مي زد.از جمله ، ربودن زنان آبستن، سقط جنين هاي اجباري، كشتن نوزادان و يا محروم ساختن آنها از شير.
اگر زني نمي توانست رقيبش را از دور خارج كند، تندمزاج و عصبي مي شد وهمين بدخلقي ها، شاه را ازاو متنفر مي كرد. بنابراين به دستورشاه چنين زناني دربخشهاي دورافتاده حرمسرا با شلاق و چوبدستي تنبيه مي شدند تا سرعقل بيايند.
داستانهاي بسياري از سوزاندن، زنده به گوركردن و شلاق زدن زنان به دلايل متعدد وجود دارد.
نوشته اند روزي شاه عباس به يكي ازدختران حرم پيام مي دهد كه به خوابگاهش بيايد. دختر اظهار كسالت مي كند ونمي رود. فرداي آن روز شاه خودش به اتاق دخترمي رود اما دوباره دختربه بهانه بيماري ازاو دوري مي كند، سرانجام شاه طبيبي را براي مداوايش مي فرستد، اما پس از برملا شدن دروغ دختر، دستور مي دهد او را زنده زنده در بخاري بسوزانند.
داستان ديگري نيز هست كه روزي شاه سليمان به ديداريكي از زنانش كه شوهرداده بود، مي رود. وقتي با او تنها مي شود ازاو مي پرسد: شوهرت را دوست داري يا مرا؟ زن مي گويد: شوهر شرعي و قانوني ام را. و شاه از شدت خشم دستور مي دهد در رودخانه بيندازندش اما پشيمان مي شود. دوباره فرمان مي دهد او را بسوزانند و باز پشيمان مي شود و سرانجام زن، جان سالم به در مي برد.