Borna66
09-08-2009, 06:26 PM
زرتشتیانآتش پرست نیستند
قبله زرتشتیان به سوی نوراست
براي بسياري از مردم ، اعم از عامي و فرهيخته اين پرسش مطرح استكه چرا زرتشتيان به هنگام نماز و نيايش رو به فروغ و روشنايي مينمايند ؟ آنچه كهدر اين نوشتار آمده ، چكيده نكاتي است كه به هنگامهاي گوناگون نوشته يا گفته شده وهدفشان اين بوده كه توجه زرتشتيان را ، به ويژه به هنگام نماز و نيايش ، به سوي نورو فروغ روشن سازد .هنگامي كه نمازگزار ، در برابر نور و فروغ آتش ، آفتاب ، چراغ، شمع ، آذرخش ، ماه و ستاره و ديگر فروغها ، به نيايش اهورامزدا ميپردازدميداند كه اهورامزدا نيازي به نماز نيست ، بلكه خود نياز دارد تا با نيايش و نماز، روان و درون خود را پاك و شادمان ساخته و به آن نيروي پرواز داده و تنگخانه دل رابه فروغ اهورايي روشن سازد . كما اينكه اشوزرتشت ، تن و روان ، و نيز انديشه نيك وهمه نيروي خود را به پيشگاه اهورامزدا نياز ميكند . اگر اشوزرتشت درگاتها ( كتاب مقدس زرتشت ) ، اين سرودهاي مينوي و آسماني ، در برابر دهشها وبخشايشهاي اهورايي سپاس ميگزارد ، براي شادماني خود است ، نه اين كه چشمداشتي دركار باشد . و نه براي آنكه از دهشها بهره خواهد برد ، زيرا دهشهاي خداونديبيچشمداشتي در دسترس همه است . پس ستايشي كه اشوزرتشت در گاتها در برابر نور وفروغ ايزدي بجا ميآورد ، نه از ترس و واهمه است و نه براي نياز و پاداش ، پيامبراز روي دوستداري و دلدادگي به نيايش برميخيزد و اهورامزدا را ستايش ميكند . بدينگونه بود كه اشوزرتشت نماز و ستايش را مينوي كرد. نماز او گونهايدروننگري و خروش درياي شادماني و خواستههاي درونست . آواي امواج دريا كه فروغشادي بخش آدرپاك ، همچون نخستين پرتوهاي بامدادي خورشيد ، بر آن بوسه ميزند ، اورا با اهورامزدا همراز ميسازد . اشوزرتشت در برابر نور آتش و اخگر فروزان براياهورامزدا چنين ميسرايد : « اين نور نماينده فروغ مينوي است كه در دل هر كس جايدارد و براي زندگي و اباداني او را گرما و نيرو ميبخشد . آتش دلدادگي و دوستداريكه از فروغ بيكران و روشنايي سرشار بارگاه اهورامزدا سرچشمه گرفته و درون دل هر كسنهاده شده است . اي نمازگزار ، نمازت را ، نيايشت را با دل پاك و روشنبه آرامي و خلوص نيت بخوان و بدان ، اين روشنايي كه قبلهگاه و پرستش سوي خود كردهاي پرتوي از روشني جاودان است كه خداوند در دل مردمان نهاده است . آتش واجاق خانوادگي در فرهنگ آريايي و پيشينيان ، جايگاه بسيار والايي داشته است . درگاتها : خان و مان ، « دِمانَ» و در اوستا« نِمانَ و دِمانَ» و در زبان پهلوي بهصورت « مان » آمده و « مان » كوچكترين يگان مردمي است . در گذشته به آن ارج بسيارنهاده ميشد و روشن نگه داشتن اجاق خانوادگي ، جزو آيينهاي بسيار بايسته تيرهها واقوام گوناگون ،« بويژه آريائيان » بود . در روستاها و نيز در هر يك از بخشها ،گنبد هاي آتش داشتند . هر قوم و قبيله نيز آتش خود را داشت و پيشهوران نيز هركدام براي خود آتشي داشتند . به هنگام كوچ و مهاجرت آتش خود را همراه ميبردند ،مبادا در غياب آنان بر اثر فقدان مراقبت و يا دشمن بدخواه خاموش شود . و آتش يادگارنياكان بود . پس از چندي براي يگانگي و همبستگي ، آتش گنبدهاي پيشهوران گوناگون رايكجا نموده و به جاي اين كه هر صنفي آتشگاهي ويژه داشته باشد همه با هم در مكانيهمگاني آتشها را بهم آميختند ، يعني پرستش سو را يكي كردند . آتش در اوستانمودار فروغ خداست . آتش اشوزرتشت ، بيش از همه « مينوي » است . در يسنا هات 7بند 11 از پنج گونه آتش ياد شده است و به هر يك جداگانه درود فرستاده شده است .
آتش بِرزي سَوَنگه = بزرگ سود و آتش بهرام است .
آتشوُهُوفريان ، آتشي است كه در بدن انسان است . ( گرما و آتش غريزي)اُروازيشت و آن آتشي كه در رُستنيهاست .
آتش برق كه وازيشت است .
سِپِنيشتَه و آن آتشي است كه در گرزمان « گرودمان » جاويدان و خانه سرودپرتو افشاني ميكند .
اگر زرتشتيان رو به سوي نور دارند و آنراپرستش سو ميدانند ، براي نزديك شدن به اهورامزدا ، پروردگار و آفريننده كل است كهخود سرچشمه همه نورها ( نورالانوار ، شيدان شيد ) است.در بعضي جاهازرتشتيان را آتش پرست خطاب كرده اند . در مورد واژه پرست نكته اي قابل ذكر است . پرست و پرستيدن از لحاظ معنايي به صورت نگهدارنده و پاسباني كننده نيز امده است . همچنان كه واژه پرستار اشاره به شخصي دارد كه از بيمار نگاهداري ميكند . پس پرستشتنها به معني عبادت نيست . در حالي كه تازيان بعد از حمله به ايران آن را اينگونهباب كردند . زرتشتيان چون آتش را كه خود گرميدهنده و نوراني است ، به خاطر نور آنمقدس ميدارند و چون نور قبله سوي زرتشتيان است پس جايي كه آتش بر افروخته شده استبدان سو نيز نماز را بهجاي ميآورند . زيرا اهورامزدا نورالانوار است و نور آتشنيز نوري از نورهاي پروردگار است نظراتي كه اينجانب از بعضي از فرهيختگانشنيدهام . آتشي كه در آتشكدهها ، دَرِ مهر ها ، آدريانهاو آتش بهرامها ، چه در ايران و چه در هند و پاكستان فروزان است ، يادگاري از فرهنگو تمدن چندين هزار ساله است كه نياكان ما ، با همه ناملايمات روزگار ، آنها را تابه امروز فروزان نگهداشتهاند ، براي نمونه آتشي كه در آتش بهرام « اودوادا » درحدود 100 كيلومتري بمبئي روشن است و ايرانشاه ناميده ميشود ، همان آتشي است كهايرانيان پس از ساسانيان با خود به هندوستان برده و پس از چند بار جابهجايي در « اودوادا» تخت نشين نمودند .نگهداري آتش و ايجاد آتشگاه و جايگاهنگهداري آتش يك سنت آريايي است و پيش از اشوزرتشت نيز رواج داشته است .آتشكدههايتهمورس ، فريدون ، تور ،آدُرگشسب و كيخسرو از جمله آتشكدههاي پيش از زرتشت بهشمار ميروند . نور كه زاييده اتش است نزد همه اقوام گرامي است . بيشتر كتابهاي آسماني ، خدا ، نور محض ، نور حقيقي و يا نور الانوار است . انوارمادي و جهاني نمونه و مظهري است از نور حقيقي . اين است كه ايرانيان باستان ، نوررا پرستش سوي خود قرار داده و رو به نور ، نيايش اهورامزدا را به جاي ميآورند ، تابه نور حقيقي نزديكتر شوند .
زرتشتيان آتش پرست نيستند . بلكه نورپرستش سوي آنان است . قابل توجه اينكه پرستش سوي ( قبله ) ، نور است نه آتش ! و اين تجلي نور كل است كه دل را گرما و روان را صف ميبخشد . همه پاكنهادان ويكتاپرستان دنيا خداوند را نورالانوار ميدانند . ( به گواهي كتاب آسماني ) وزرتشتيان نيز كه راه خود را به وسيله نور( چه طبيعي و چه غير طبيعي ) به سوينورالانوار باز ميكنند . خداوند ، مكان و منزل ويژهاي ندارد و همه جا حاضر و ناظراست و به كار بستن سه اصل بزرگ انديشه و گفتار و كردار نيك براي آن است كه بتوان دلرا به نور ايمان گرم و صفا بخشيد و به اين ترتيب خدا را در همه احوال با خود ديد . از فرقهاي از مسيحيت موسوم به روزيكروشن كه با نگاهي عرفاني در جستجوي اسرار طبيعتبودند روايت است كه :« يك چراغ كوچك فتيلهاي بدست آور ، ولي نگذار روغنش تمام شود، آنگاه ميتواني از شعله سوزان اين چراغ كوچك هر تعداد چراغ و شمع و آتش بخواهي ،در مجهان روشن كني بدون آنكه از شعله آن بكاهد ». با ژرف نگري به همين مختصر رازياز رازهاي آفرينش و وجود آشكار خواهد شد . اگر در گذشته آتش را درجايگاههاي مخصوصي ( كه اسامي گوناگوني داشتند ) نگهداري مينمودند به علت فقدانوسايل امروزي ( مانند كبريت و برق ) بود ، و نيز به واسطه نياز همگاني . براي آننگهبان و پرستار ميگماردند تا خاموش نشود ( از آن پرستاري ميكردند ) و مردم برايرفع نياز خود ، از آتش محله خود بهرهمند ميشدهاند . اما نگهداري آتش در معابدصرفا به منظور راه يافتن به نور اصلي بوده است و نه چيز ديگر .به جا آوردنمراسم در برابر نور خدا به انسان حرارت زندگي و جوش و خروش و اراده و پايداريميبخشد و دل دينداران و مشتاقان ، با برخورد به امواجش ، سبك و شاد و خرم ميگرددو پرتو آن نسبت ايمان واخلاص ستايندگان بردل ايشان ميتابد و انوار تسلي واميدواري ، كانون دل آنها را روشن ميگرداند . شادروان رشيد شهمردان دركتاب پرستشگاههاي زرتشتيان آورده است : پرستشگاه را ميتوان بانك يزداني ناميدكه نيايش كنندگان و دلدادگان ، ارمغان مهر و ايمان ويژه خود را در آنجا به وديعهميسپارند و غمديدگان و در دمندان كه به آن نيازمندند و بدانجا روي نياز به خاكميمالند ، از آن وديعه يزداني بهره مند ميگردند و دلداري و آرامش مييابند . بهترين نياز و پيش كش در پرستشگاه ها ، ترك خويهاي زشت خويش و بيان ايستادگي درراه خداونديست ، آنگاه كالبد خاكي انساني مجراي پخش انوار فيض يزداني ميشود. چنانكه آمد آتشكدههاي قديم ابتدا محل نگهداري آتش براي رفع نياز بوده استو امروزه نيز اتش اجاق خانوادگي در ميان پارهاي از مردم و طوائف رايج است ( اجاقخانهات سبز و پايدار باشد ) كه باقيمانده عقايد و باورهاي مردمان دورههاي باستانيبه شمار ميرود . آتشكده ، گذشته از جايگاه نگهداري آتش ، و بعدا محل نيايش و پرستشخداوند بزرگ ، مكان فعاليتهاي ديگير نيز بوده است.
برگرفته از تندیس مهر
قبله زرتشتیان به سوی نوراست
براي بسياري از مردم ، اعم از عامي و فرهيخته اين پرسش مطرح استكه چرا زرتشتيان به هنگام نماز و نيايش رو به فروغ و روشنايي مينمايند ؟ آنچه كهدر اين نوشتار آمده ، چكيده نكاتي است كه به هنگامهاي گوناگون نوشته يا گفته شده وهدفشان اين بوده كه توجه زرتشتيان را ، به ويژه به هنگام نماز و نيايش ، به سوي نورو فروغ روشن سازد .هنگامي كه نمازگزار ، در برابر نور و فروغ آتش ، آفتاب ، چراغ، شمع ، آذرخش ، ماه و ستاره و ديگر فروغها ، به نيايش اهورامزدا ميپردازدميداند كه اهورامزدا نيازي به نماز نيست ، بلكه خود نياز دارد تا با نيايش و نماز، روان و درون خود را پاك و شادمان ساخته و به آن نيروي پرواز داده و تنگخانه دل رابه فروغ اهورايي روشن سازد . كما اينكه اشوزرتشت ، تن و روان ، و نيز انديشه نيك وهمه نيروي خود را به پيشگاه اهورامزدا نياز ميكند . اگر اشوزرتشت درگاتها ( كتاب مقدس زرتشت ) ، اين سرودهاي مينوي و آسماني ، در برابر دهشها وبخشايشهاي اهورايي سپاس ميگزارد ، براي شادماني خود است ، نه اين كه چشمداشتي دركار باشد . و نه براي آنكه از دهشها بهره خواهد برد ، زيرا دهشهاي خداونديبيچشمداشتي در دسترس همه است . پس ستايشي كه اشوزرتشت در گاتها در برابر نور وفروغ ايزدي بجا ميآورد ، نه از ترس و واهمه است و نه براي نياز و پاداش ، پيامبراز روي دوستداري و دلدادگي به نيايش برميخيزد و اهورامزدا را ستايش ميكند . بدينگونه بود كه اشوزرتشت نماز و ستايش را مينوي كرد. نماز او گونهايدروننگري و خروش درياي شادماني و خواستههاي درونست . آواي امواج دريا كه فروغشادي بخش آدرپاك ، همچون نخستين پرتوهاي بامدادي خورشيد ، بر آن بوسه ميزند ، اورا با اهورامزدا همراز ميسازد . اشوزرتشت در برابر نور آتش و اخگر فروزان براياهورامزدا چنين ميسرايد : « اين نور نماينده فروغ مينوي است كه در دل هر كس جايدارد و براي زندگي و اباداني او را گرما و نيرو ميبخشد . آتش دلدادگي و دوستداريكه از فروغ بيكران و روشنايي سرشار بارگاه اهورامزدا سرچشمه گرفته و درون دل هر كسنهاده شده است . اي نمازگزار ، نمازت را ، نيايشت را با دل پاك و روشنبه آرامي و خلوص نيت بخوان و بدان ، اين روشنايي كه قبلهگاه و پرستش سوي خود كردهاي پرتوي از روشني جاودان است كه خداوند در دل مردمان نهاده است . آتش واجاق خانوادگي در فرهنگ آريايي و پيشينيان ، جايگاه بسيار والايي داشته است . درگاتها : خان و مان ، « دِمانَ» و در اوستا« نِمانَ و دِمانَ» و در زبان پهلوي بهصورت « مان » آمده و « مان » كوچكترين يگان مردمي است . در گذشته به آن ارج بسيارنهاده ميشد و روشن نگه داشتن اجاق خانوادگي ، جزو آيينهاي بسيار بايسته تيرهها واقوام گوناگون ،« بويژه آريائيان » بود . در روستاها و نيز در هر يك از بخشها ،گنبد هاي آتش داشتند . هر قوم و قبيله نيز آتش خود را داشت و پيشهوران نيز هركدام براي خود آتشي داشتند . به هنگام كوچ و مهاجرت آتش خود را همراه ميبردند ،مبادا در غياب آنان بر اثر فقدان مراقبت و يا دشمن بدخواه خاموش شود . و آتش يادگارنياكان بود . پس از چندي براي يگانگي و همبستگي ، آتش گنبدهاي پيشهوران گوناگون رايكجا نموده و به جاي اين كه هر صنفي آتشگاهي ويژه داشته باشد همه با هم در مكانيهمگاني آتشها را بهم آميختند ، يعني پرستش سو را يكي كردند . آتش در اوستانمودار فروغ خداست . آتش اشوزرتشت ، بيش از همه « مينوي » است . در يسنا هات 7بند 11 از پنج گونه آتش ياد شده است و به هر يك جداگانه درود فرستاده شده است .
آتش بِرزي سَوَنگه = بزرگ سود و آتش بهرام است .
آتشوُهُوفريان ، آتشي است كه در بدن انسان است . ( گرما و آتش غريزي)اُروازيشت و آن آتشي كه در رُستنيهاست .
آتش برق كه وازيشت است .
سِپِنيشتَه و آن آتشي است كه در گرزمان « گرودمان » جاويدان و خانه سرودپرتو افشاني ميكند .
اگر زرتشتيان رو به سوي نور دارند و آنراپرستش سو ميدانند ، براي نزديك شدن به اهورامزدا ، پروردگار و آفريننده كل است كهخود سرچشمه همه نورها ( نورالانوار ، شيدان شيد ) است.در بعضي جاهازرتشتيان را آتش پرست خطاب كرده اند . در مورد واژه پرست نكته اي قابل ذكر است . پرست و پرستيدن از لحاظ معنايي به صورت نگهدارنده و پاسباني كننده نيز امده است . همچنان كه واژه پرستار اشاره به شخصي دارد كه از بيمار نگاهداري ميكند . پس پرستشتنها به معني عبادت نيست . در حالي كه تازيان بعد از حمله به ايران آن را اينگونهباب كردند . زرتشتيان چون آتش را كه خود گرميدهنده و نوراني است ، به خاطر نور آنمقدس ميدارند و چون نور قبله سوي زرتشتيان است پس جايي كه آتش بر افروخته شده استبدان سو نيز نماز را بهجاي ميآورند . زيرا اهورامزدا نورالانوار است و نور آتشنيز نوري از نورهاي پروردگار است نظراتي كه اينجانب از بعضي از فرهيختگانشنيدهام . آتشي كه در آتشكدهها ، دَرِ مهر ها ، آدريانهاو آتش بهرامها ، چه در ايران و چه در هند و پاكستان فروزان است ، يادگاري از فرهنگو تمدن چندين هزار ساله است كه نياكان ما ، با همه ناملايمات روزگار ، آنها را تابه امروز فروزان نگهداشتهاند ، براي نمونه آتشي كه در آتش بهرام « اودوادا » درحدود 100 كيلومتري بمبئي روشن است و ايرانشاه ناميده ميشود ، همان آتشي است كهايرانيان پس از ساسانيان با خود به هندوستان برده و پس از چند بار جابهجايي در « اودوادا» تخت نشين نمودند .نگهداري آتش و ايجاد آتشگاه و جايگاهنگهداري آتش يك سنت آريايي است و پيش از اشوزرتشت نيز رواج داشته است .آتشكدههايتهمورس ، فريدون ، تور ،آدُرگشسب و كيخسرو از جمله آتشكدههاي پيش از زرتشت بهشمار ميروند . نور كه زاييده اتش است نزد همه اقوام گرامي است . بيشتر كتابهاي آسماني ، خدا ، نور محض ، نور حقيقي و يا نور الانوار است . انوارمادي و جهاني نمونه و مظهري است از نور حقيقي . اين است كه ايرانيان باستان ، نوررا پرستش سوي خود قرار داده و رو به نور ، نيايش اهورامزدا را به جاي ميآورند ، تابه نور حقيقي نزديكتر شوند .
زرتشتيان آتش پرست نيستند . بلكه نورپرستش سوي آنان است . قابل توجه اينكه پرستش سوي ( قبله ) ، نور است نه آتش ! و اين تجلي نور كل است كه دل را گرما و روان را صف ميبخشد . همه پاكنهادان ويكتاپرستان دنيا خداوند را نورالانوار ميدانند . ( به گواهي كتاب آسماني ) وزرتشتيان نيز كه راه خود را به وسيله نور( چه طبيعي و چه غير طبيعي ) به سوينورالانوار باز ميكنند . خداوند ، مكان و منزل ويژهاي ندارد و همه جا حاضر و ناظراست و به كار بستن سه اصل بزرگ انديشه و گفتار و كردار نيك براي آن است كه بتوان دلرا به نور ايمان گرم و صفا بخشيد و به اين ترتيب خدا را در همه احوال با خود ديد . از فرقهاي از مسيحيت موسوم به روزيكروشن كه با نگاهي عرفاني در جستجوي اسرار طبيعتبودند روايت است كه :« يك چراغ كوچك فتيلهاي بدست آور ، ولي نگذار روغنش تمام شود، آنگاه ميتواني از شعله سوزان اين چراغ كوچك هر تعداد چراغ و شمع و آتش بخواهي ،در مجهان روشن كني بدون آنكه از شعله آن بكاهد ». با ژرف نگري به همين مختصر رازياز رازهاي آفرينش و وجود آشكار خواهد شد . اگر در گذشته آتش را درجايگاههاي مخصوصي ( كه اسامي گوناگوني داشتند ) نگهداري مينمودند به علت فقدانوسايل امروزي ( مانند كبريت و برق ) بود ، و نيز به واسطه نياز همگاني . براي آننگهبان و پرستار ميگماردند تا خاموش نشود ( از آن پرستاري ميكردند ) و مردم برايرفع نياز خود ، از آتش محله خود بهرهمند ميشدهاند . اما نگهداري آتش در معابدصرفا به منظور راه يافتن به نور اصلي بوده است و نه چيز ديگر .به جا آوردنمراسم در برابر نور خدا به انسان حرارت زندگي و جوش و خروش و اراده و پايداريميبخشد و دل دينداران و مشتاقان ، با برخورد به امواجش ، سبك و شاد و خرم ميگرددو پرتو آن نسبت ايمان واخلاص ستايندگان بردل ايشان ميتابد و انوار تسلي واميدواري ، كانون دل آنها را روشن ميگرداند . شادروان رشيد شهمردان دركتاب پرستشگاههاي زرتشتيان آورده است : پرستشگاه را ميتوان بانك يزداني ناميدكه نيايش كنندگان و دلدادگان ، ارمغان مهر و ايمان ويژه خود را در آنجا به وديعهميسپارند و غمديدگان و در دمندان كه به آن نيازمندند و بدانجا روي نياز به خاكميمالند ، از آن وديعه يزداني بهره مند ميگردند و دلداري و آرامش مييابند . بهترين نياز و پيش كش در پرستشگاه ها ، ترك خويهاي زشت خويش و بيان ايستادگي درراه خداونديست ، آنگاه كالبد خاكي انساني مجراي پخش انوار فيض يزداني ميشود. چنانكه آمد آتشكدههاي قديم ابتدا محل نگهداري آتش براي رفع نياز بوده استو امروزه نيز اتش اجاق خانوادگي در ميان پارهاي از مردم و طوائف رايج است ( اجاقخانهات سبز و پايدار باشد ) كه باقيمانده عقايد و باورهاي مردمان دورههاي باستانيبه شمار ميرود . آتشكده ، گذشته از جايگاه نگهداري آتش ، و بعدا محل نيايش و پرستشخداوند بزرگ ، مكان فعاليتهاي ديگير نيز بوده است.
برگرفته از تندیس مهر