PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فروهر در دین زرتشت



Borna66
09-08-2009, 03:35 PM
فروهر يکي از قواي باطني انسان است که پيش از بدنيا امدن او وجود داشته و پس از مرگ او دگرباره به عالم بالا از همانجايي که فرود امده صعود کرده و پايدار بماند.نه انکه فقط انسان داراي فروهري است بلکه کليه موجودات اهورامزدا داراي چنين قوه اي ميباشند که از طرف افريدگار براي نگهباني انها بسوي زمين فرستاده شده است.فنا و زوال جهان مادي را در اين قوه جاويداني ايزدي که در باطن مخلوقات مانند موهبت اسماني به وديعه گذاشته شده,راهي نيست.
جرم و خطاي موجودات نيز در طي زندگاني,دامن پاک او را الوده نتواند نمود.به همان پاکي و تقدس ازلي خويش,پس از جدايي روح از بدن بسوي بارگاه قدس پرواز نموده و در ساحت پروردگار به سر برد.
فروهر از خصايص مزديسنا و از ازکان مهم اين دين کهن است. در سراسر ويسپرد و ونديداد و يشتها و خورده اوستا و کليه کتب مذهبي پهلوي و پازند مفصلا از فروهر سخن رفته است.بلندترين يشت اوستا که يشت سيزدهم است,مختص به ان است و موسوم است به فروردين يشت.
يسناهاي26و23 به فروهر اختصاص دارند.در گاتها به کلمه فروهر برخورد نميکنيم و فقط در يکجافروشي(فروهر)ذکر شده.اما فروهر چيست؟
اين کلمه در اوستا فروشي و در فرس هخامنشي فرورتي و در پهلوي فروهر faravahar ميباشد.فروردين که اسم عيد ملي ماست و اسم نخستين ماه سال است از همين کلمه است.مستشرقين را در سر معني فروشي اختلاف است.در سنت مزديسنان اين کلمه را از ريشه اي که شبيه به لغت "ورذ"است(vardh)
که ورذ کلمه اي سانسکريتي است.و انرا در سنت به معني گواراندن و پروريدن گرفته اند.نيريوسنگ دستور معروف سنجان در اواسط قرن يازدهم ميلادي در ترجمه سانسکريت يسنا,فروشي را به کلمه سانسکريت ورذيvrddhi ترجمه کرده است.بنا بر اين فروشي روح يا قوه و يا فرشته ايست که به گواراندن غذا موظف است.در ادبيات متاخر نيز همين معني از فروهر اراده شده است.چنانکه در صد در بندهش امده:"فروهر را کار انست که طعامي و چيزي که خورند نصيب به وي دهند و هر ثقيل و ثقله است بيرون اندازد و جزم کند."دارمستتر به دانشمندان پيشين روي نموده و فروشي را به معني پروريدن و غذا دادن تصور نموده است.بنا به نظر مستشرقيني چون اوپرت ,اشپيگل,گيگر,يوستي,دهارلز,ه گ,تيل و ...... که از دانشمندان متاخرند,معناي سنتي فروشي کاملا مردود است و نبايد به معني سنتي وزني داد.بي شک فروشي مرکب است از فر+ وشي.
کلمه فروشي به کلمه فرشته مربوط نيست.فرشتک پهلوي و فرشته فارسي همان به معني فرستاده ميباشد.در اوستا 5 قوه باطني براي انسان تشخيص داده شده است که اين قوا از حيث رتبه با هم برابر نيستند و برخي بي اغاز و بي انجام هستند و بعضي فناپذيرند.
نخستين قوه را "اهو"که جان معني ميدهد ترجمه کرده اند و قوه حيات و زندگاني و حرارت غريزه که فناپذير است.
دومين "دئنا"است که در پهلوي و فارسي به ان دين گوييم.دين به معناي وجدان و حس روحاني و ايزدي انسان است که اين قوه,فنا ناپذير است و اغاز و انجامي ندارد.اين دين است که در سر پل چينود به صورت دختر زيبا يا زني پتياره و زشت بر انسان ظاهر ميشود.
سومين"بئوذ"استbaodha در پهلوي بوذ و اکنون بوي گويند و ان قوه فهم انساني و دراکه است و موظف است هوش و حافظه و قوه تمييز را اداره کند.با بدن بوجود مي ايد ولي پس از مرگ فنا نميشود و با روان پيوسته به جهان ديگر مي رود.
چهارم "اورون"استurvan که امروزه روان گوييم.اين قوه مسئول اعمال انساني است.چون انتخاب بد و خوب با اوست,ناگزير کردار نيک و زشت از او بازخواست خواهد شد.روان موظف است که هميشه خوب را برگزيند و در جهان اخرت,روان مرد پاک با فروهر پيوسته با هم بسر برند.
پنجم فروشي است.اگر متعلق به مرد نيکوکار باشد. و اگر متعلق به ناپاک انساني باشد,انرا ديو خوانند. در صد در بندهش امده است:"فروهر يک مرد شرير با بوي و روان در جهنم بسر خواهند برد."ديو به منزله فروهر مجرمين است.اين قوه به معني حافظه و نگهبان ميباشد. انسان و کليه مخلوقات اهورامزدا اين قوه را دارند. هر يک از اجسام سماوي و اتش و اب و گياه و جانوران سودمند را فروهر مخصوصي است.حتي خود مزدا اهورا و امشاسپندان و ايزدان را فروهري است که فروهر اهورامزدا بزرگتر و بهتر و زيباتر و پايدار تر و باهوشتر و رساتر و مقدس تر ناميده شده است.
در فصل اول بندهش در فقره 8 امده:"پيش از افرينش عالم مادي ,اهورامزدا عالم فروشي را بيافريد. يعني انچه که بايستي در دنيا ترکيب مادي گيرد.از انسان و جانور و گياه وغيره.پيش از ان صور معنوي انها موجود بوده است.عالم فروشي در مدت سه هزار سال طول کشيده است.پس از انقضاي اين دوره روحاني از روي صور معنوي,فروشي ها گيتي با انچه در انست ساخته شده است و انچه بعدها پا به دايره وجود خواهند گذاشت نيز از همين صور معنوي پديدار خواهد شد.
اخرين فروهري که به زمين فرود خواهد امد,فروهر سوشيانت موعود مزديسناست و پس از ان اخر الزمان است."اين عقيده از مزديسنا با اندک تفاوتي وارد دين يهود گشته است که قائل شده اند از انکه روح انساني را خداوند پيش از خلقت عالم بيافريد.همانطوريکه سوشيانت مزديسنان اخرين خلقت بشر است,مشياه(مسيح)يهود نيز اخرين روحي است که يهوه در قالب انساني خواهد دميد و پيش از انکه کليه ارواح به زمين فرود نيايند,مسيح بوجود نخواهد امد.
پيش از انکه مزدا به عالم فروشي ترکيب مادي دهد,بقول بندهش با فروهرها مشورت نمود و انها را ازاد و مختار گذاشت که جاويدان در عالم مينوي باقي بمانند يا اينکه به قالب جسماني درامده,بضد اهريمن بجنگند.فروهرها پذيرفتند که در جهان با بدي ها بستيزند,چه ميدانستند که در انجام پيروز شده و ديوها را شکست خواهد امد و بدي از جهان نابود گشته و نيکي و حيات ابدي دگر باره حکمروا خواهد شد.
فروهر از اسمان فرود مي ايد و از وقتي نطفه انسان بسته ميشود تا دم مرگ,مسئول محافظت از انسان است.پس از مرگ جسماني,فروهر به عالم بالا عروج ميکند ولي با صورت جسماني ترک علاقه نميکند و بازماندگان درگذشتگان هماره منظور او هستند و از ساحت اهورامزدا خوشي و خرمي انان را خواستار است.
عقيده به فروهر شبيه به عقيده بقاي روح است که کليه اقوام قديم به ان قائل بوده اند ولي در مزديسنا رنگ و روي مخصوصي گرفته و افکار لطيف فلسفي ضميمه ان شده است که در هيچ ديني نظير ان ديده نميشود.
عقيده به فروهر به عقيده جمع کثيري از مستشرقين,از ايرانيان به شکلي داخل دين يهود شده و از انجا به ساير اديان سامي نفوذ کرده.
غالبا در انجيل ميبينيم که از براي انسان ملک و فرشته مخصوصي قائل شده اند,بطوريکه ترديدي باقي نمي ماند از انکه فقط اسم فروشي اوستا به ملک تبديل يافته باشد.

همچنين افلاطون تحت تاثير فروشي مزديسنا ميگويد:"هر يک از اجسام را يک صورت ذهني و معنوي موجود است,نه انکه فقط انسان و اتش و اب را چنين صورت باطني موجود است,بلکه نيکويي و خوبي و عدالت نيز داراي چنين صورت ذهني است.صورت ذهني,قالب و سرچشمه کليه اشيا است."
در مينو خرد امده است که:"ستارگان بي حد و مرزي که در اسمان ديده ميشوند,فروهرهاي مخلوقات جهان ميباشند."
جشن نوروز:جشن فروردين اوقات نزول فروهر هاست از اسمان براي ديدن بازماندگان.نظير اين جشن را که در ساير اديان موجود است,عيد اموات ميگويند.
ابوريحان بيروني گويد:"اين عيد ده روز طول ميکشيده .اخرين پنج روز اسفند ماه را نخستين فروردگان و پنجه وه را دومين فروردگان ميگفته اند"خسرو انوشيروان در مدت ده روز جشن,سفير امپراطور روم,justin را به حضور نپذيرفت چه مشغول بجاي اوردن اعمال عيد بود.مينو خرد فقط 5 روز کبيسه اخر سال را فرورديان مينامند. به نخستين ماه سال به مناسبت نزول فروهر ها از اسمان,فروردين نام داده اند.هنوز هم در ايران زمين,در اين اوقات,خانه مي ارايند و همه جا را پاک ميکنند و جامه نو به تن پوشيده,بوي خوش بخور ميدهند و گل و شيريني مي نهند.دعا کرده و نماز ميگذارند و در خوانچه اي هفت سين مي نهند که هفت,اشاره به هفت امشاسپندان ميباشد.ابوريحان بيروني در اثار الباقيه مينويسد:"در اوقات فروردگان,در اطاق مرده,و در بالاي بام خانه در ايالات فارس و خوارزم ايران,براي پذيرايي از ارواح,غذا ميگذارند و بوي خوش بخور ميدهند.
اما پاره اي از نامه مينوي يشتها در باره فروهر :
"از پرتو فر و شکوه فروهرهاست که من اهورامزدا,اسمان و زمين و انچه در روي ان ست را از رودها و گياهان و جانوران و مردم را نگاه ميدارم.از پرتو فروهر هاست که بچه ها را در شکم مادر حفظ ميکنم و اينچنين خواهد بود تا دامنه رستاخيز.روزي که مردگان را برانگيزانم و استخوان و گوشت و اعضا و احشا و موي انان را دگر باره به هم بپيوندم.اگر ياري فروهر هاي پاکان نبودي,هر اينه نه گيتي پايدار ماندي و نه انسان و نه ستور.سراسر جهان گرفتار چنگال ديو دروغ ميشدي. از پرتو فروهرهاست که زن به نعمت فرزند ميرسد و به اساني وضع حمل ميکند. از پرتو فروهر هاست که مرد,فصيح زبان گردد.از پرتو فروهرهاست که افتاب و ماه و ستارگان راه خود پيمايند. از پرتو فروهرهاست که ستارگان و ماه و افتاب ,سير پيش گرفتند و اب روان گرديدو گياه باليدن اغاز نمود."
از شادروان پورداود

Borna66
09-08-2009, 03:36 PM
http://pnu-club.com/imported/2009/09/7.png






این واژه در زبان اوستایی فر وَشی "farvashi" در زبان پارسی هخامنشی فر وَرتی "fravarti" و در زبان پهلوی فر وَهر "fravahr" خوانده می‌شود .

بایسته‌است که بدانیم فروهر جایگزینی برای اهورامزدا نیست.

نگاره فروهر



نگاره فروهر در فرهنگ ایرانی نشانه دو نماد میهنی و دینی می‌باشد.





نماد میهنی



از دوران پادشاهی مادها و سپس شاهنشاهی هخامنشیان نگاره فروهر نشانه نماد میهنی بوده و آدمی را در پیکره و سیمای شاهین تیز چنگ و بلند پروازی نشان می‌دهد که آنرا نماد توانایی، سر بلندی و فر و شکوه می‌دانستند و پرچم‌های خود را به نما و سیمای شاهین می‌آراستند.





نماد دین زرتشتی



ایرانیان پیرو اشو زرتشت برای این نیروی مینوی که بن مایه آن جنبش و پیشرفت بسوی رسایی، فرامایگی و والایی است، هیچ پیکره‌ای را بهتر و شایسته تر از شاهین نیافتند و آنچه که در گذشته نشانه فر و شکوه و سر بلندی بود و انگیزه ملی و میهنی داشت با اندک دگرگونی در سر و پای شاهین به سیمای کنونی در آوردند، تا هم بن‌مایه مینوی را نشان دهد و هم نمودار سر بلندی و سر فرازی ایرانیان باشد.


در نگاره فروهر دو نیروی همیستار (مخالف) «سپنتامینو» (نشانه خوبی) و«انگره مینو» (نشانه بدی) نمایان است و آدمی رو به سپنتا مینو دارد و بسوی او میرود به انگره مینو پشت کرده‌است .





ویژگی‌ها



?- چهره فروهر همانند آدمی است ،از این رو گویای پیوستگی با آدمی است، او پیری است فرزانه و کار آزموده، نشانه از بزرگداشت و سپاس از بزرگان و فرزانگان و فرا گیری از آنان دارد .


?- دو بال در پهلو‌ها که هر کدام سه پر دارند این سه پر نشانه سه نماد پندارنیک، گفتارنیک، کردارنیک که هم‌زمان انگیزه پرواز و پیشرفت است.


?- در پایین تنه فروهر سه بخش، پر‌هایی بسوی پایین است ،که نشانه پندار و گفتار و کردار نادرست ویا پست می‌باشند، از اینرو آنرا، آغاز بدبختی‌ها و پستی برای آدمی می‌دانند.


?- دو رشته که در سر هر یک گردی (حلقه) چنبره شده‌ای می‌بینیم ،در کنار بخش پایینی تنه می‌باشند که نماد سپنتامینو و انگره مینو هستند ،که یکی در پیش پای و دیگری در پس آن است. و این رشته‌ها هر یک در تلاش هستند که آدمی را بسوی خود بکشند ؛این نشانه آنست که آدمی باید به سوی سپنتا مینو(خوبی)پیش رود و به انگره مینو(بدی) پشت نماید.


?- یک گردی (حلقه) در میانه بالاتنه فروهر وجود دارد این نشان، جان و روان جاودان است که نه آغاز و نه پایانی دارد.


?- یک دست فروهر کمی به سوی بالا و در راستای سپنتا مینو اشاره دارد که نشان دهنده سپاس و ستایس اهورمزدا و راهنمایی آدمی بسوی والایی و راستی و درستی می‌باشد.


?- در دست دیگر گردی (حلقه‌ای) دارد که نشانه، وفاداری به پیمان (عهد) می‌باشد و نشانگر راستی و پاک خویی و جوانمردی و جوانزنی است .

Borna66
09-08-2009, 03:36 PM
فروهر

نوشين فرودي
نياكان ما از چند هزار سال پيش دريافته بودند كه هر انسان زنده از تن، جان، روان، وجدان و فروهر (Fravahr) سرشته شده كه پويندگي و بالندگي انسان از كوشش و جوشش آن‌هاست.
فروهر از دو واژه‌ي “فره” به معني جلو، پيش و “وهر” يا ورتي به معني برنده و كشنده درست شده است و شايد بتوان گفت از نظر زندگي، فروهر بزرگترين و باارزش‌ترين جزء وجود انسان است ، چون پرتوي از هستي بي‌پايان اهورامزداست كه انسان را به‌سوي رسايي رهنما مي‌شود و وظيفه‌ي پيش‌بري و فرابري، براي انسان به برترين پايه‌ي هستي را داراست. و پس از مرگ با همان پاكي و درستي به اصل خود (اهورامزدا) مي‌پيوندد.
امروزه نگاره‌ي زير بين زرتشتيان نمايانگر شكل فروهر است و به‌عنوان نشانواره‌ي دين زرتشتي به‌كار مي‌رود. اين نگاره، گذشته‌ي چندين هزارساله داشته و شبيه آن در جاهاي ديگر و نزد قوم‌هاي ديگري ديده شده است ولي شكل كنوني آن در كتيبه‌هاي هخامنشي بالاي سر پادشاهان ديده مي‌شود.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg



تصوير فروهر

هر پاره‌اي از نگاره‌ي فروهر يادآور اهميت و مسوليت فروهر در زندگي است:
1-سر: سر فروهر به‌صورت مردي سالخورده است تا با ديدن آن به‌ياد آوريم كه فروهر مانند بزرگان و افراد مسن ما را راهنمايي مي‌كند.
2-دست‌ها: دست‌هاي فروهر به‌طرف بالاست به‌خاطر آنكه هميشه به اهورامزدا توجه داشته باشيم.
در دست فروهر حلقه‌اي وجود دارد كه آن‌را نشانه‌ي احترام به عهد و پيمان مي‌دانند.
3-بال‌ها: بال‌هاي فروهر باز است. چون با ديدن بال‌هاي باز، ذهن انسان متوجه پرواز و پيشرفت شده و از ديدن اين دو بال باز فورا به ياد مي‌آورد كه فروهر او را به‌سوي پيشرفت و سربلندي راهنمايي مي‌كند.
همچنين هر بال خود داراي سه بخش است كه نشانه‌ي انديشه‌نيك، گفتار نيك و كردار نيك بوده و با ديدن اين سه بخش آگاه مي‌شويم كه هرگونه پيشرفتي بايد از راه درست يعني به‌وسيله‌ي انديشه و گفتار و كردار نيك انجام شود.
4-دايره ميان شكل: دايره خطي‌ است منحني كه از هر نقطه‌ي آن شروع كنيم باز به همان نقطه خواهيم رسيد. منظور از اين دايره در ميان فروهر، نشان‌دادن روزگار بي‌پايان است. به اين معني كه هر عمل و كرداري كه در اين زندگي (روي دايره) صورت گيرد نتيجه‌ي آن در همين دنيا متوجه انسان است و اثر آن باقي خواهد ماند. (باز به همان نقطه از دايره خواهد رسيد). و در جهان ديگر روان از پاداش يا جزاي آن برخوردار خواهد شد.
5-دامن: دامن فروهر از سه قسمت به‌وجود آمده كه نشانه‌ي انديشه و گفتار و كردار بد است . از مشاهده‌ي اين سه بخش درمي‌يابيم كه همواره بايد انديشه و گفتار و كردار بد را به زير افكنده، پست و زبون سازيم. (همانطور كه دامن در زير قرار دارد)
6-دو رشته‌ي آويخته: اين دو رشته نشانه‌ي سپنتامينو (مينوي خوب) و انگره‌مينو (مينوي بد) است كه هميشه ممكن است در انديشه‌ي انسان ظاهر شوند . وظيفه‌ي هر زرتشتي اين است كه خوبي را در انديشه‌ي خود قرار داده و بدي را از آن دور كند (نيك بينديشد).