Borna66
09-08-2009, 03:11 PM
تاریخ مد نیت او ستا یی
اقتبا س و نگا رش : محمد ابر ا هیم ز اد ه
پیشگفتا ر:
قبل ازآنکه با صل مطلب بپردا زیم می خواهم چند نکته ای را بعرض خو انند گا ن محترم برسا نم. تا ریخ باید بر روی و ا قیعت ها ی حقیقیآن، بنا گردد و تا ریخ نگار باید هنگا م نوشتن تاریخ از هر گونه تعصبا ت ملی و مذهبی دوری جو ید و حقا یق را بنگا رد.
متاسفا نه مورخین افغانی و ایرانی گاهی دستخو ش تعصبا ت خشک ملی و مذ هبی میگردند و به حقا یق تا ریخی نمی پردازند.
انتقاد از مور خین احسا سا تی ایرا نی کا ر برا دران ایر ا نی ما ست و اما من انتقا دی چند از مورخین افغانی هموطن دارم.
این هموطنا ن گرامی همواره کو شش مینما یند که افتخا رات تاریخ گذشته ر ا به افغانستان نسبت داد ه و بنام افغانستان ثبت نما یند در حا لیکه تا آوایل قرن نو زدهم ما در هیچ تا ریخی بنا م افغانستان بر نمی خو ریم و حتی دولتی که در نیمهٔ قرن هجد هم تو سط احمد شاه ابدالی(و به قول ظرفا یسا ول نا در شا افشار ) پا یه گذاری شد در زمان شاه مذکور هم خر اسا ن نامیده میشد.
در کتا ب عبرت نا مه تأ لیف علی الد ین قرار روا یت گندا سنگه آ مده است که شهنوا ز خا ن حکمرا ن لا هور از صا بر شاه سوا ل کرد: احمد شاه چه حا ل دا رد؟صا بر شاه در جوا ب گفت : گستا خی مکن او پا دشاه ولا یت خر اسان تو صو بدا ر (وا لی ) پا دشاه هند وستا ن. اغلب مو رخین خا ر جی نسبت بتاریخ گذشتهٔ افغانستان د چا ر تو هما تی شده اند، زیرا هر چه در لا بلا ی تا ریخ گذ شتهٔ افغانستان جستجو کرده اند به کشوری بنام افغانستان بر نخو رده اند و این است که تما م تا ریخ گذ شتهٔ افغانستان بنام ایران پیو ند خورده است . با ید بدا نیم که مو رخین بیطرف هم گا هی د چا ر تناقض گویی شده اند چنانچه فردوسی بزرگ زنده کنند ه زبا ن پا رسی و تا ریخ با ستانی ما، نیز در با ره مزدک با مدا دن اندیشمند تا ریخ گذ شته د چا ر تنا قض گو یی گر دید ه است ودر جا یی مز دک را چینین تعر یف مینما ید:.
بیا مد یکی مرد مزدک بنام
سخنگوی و با دا نش و رای کام
گرا نما یه مردی و دا نش فروش
قبا د دلا ور بدو داد گوش
به نزد جهان دا ر دستور گشت
نگهبان آ ن گنج و گنجور گشت
و در جا ی دیگر در مورد مزدک چنین می سراید:.
نگون بخت را زند ه بر دا ر کرد
کرد سر مرد بد دین، نگو ن سا ر
از آن پس بکشتش، ببا را ن تیر
تو گر با هشی ، را ه مزدک مگیر
در چنین مو قعیتی جستا ر در تا ریخ گذشتهٔ ایران و افغانستان کا ریست بس سخت و دشوا ر چون منا بع و مأخذ ، مو رخین ایرانی و افغانستانی خا لی از اشکا ل نیست لذا من، درین جستا ر فقط تکیه بر روی نو شتا ر و روا یت اوستا کرده ام، اما با وجود این نمی توانم این جستا ر را خا لی از عیب و نقض بدا نم لذا آ رزومند راهنما یی دوستا ن دا نشمند و پژو هشگرا ن ار جمند می باشم.
تقر یبا2500 سا ل قبل از میلا د جمعیت بزرگی از انسا نهای سفید پو سط آ ریا یی در سر زمین که آر یا نا ویجه نا م دا شت و در و ا دیها یی آ مو وا قع بود ، در حا لت کو چیگری و گله دا ری زند گانی میکردند چون عدد آ نها فزونی گرفت از صفحا ت جنو ب آ مو و سر زمین با ختر گذ شته و در دا منه ها ی شما لی و جنو بی هند وکش سا کن شد ند ،اما به با ز بعلت زیا دت نفو س و قبا یل هجر تی بشر ق نمو د ه و از در یا یی سند و و دا یها ی وسیع هند شما لی رسید ند و مد نیتی را در آن سر زمین تشکیل دا دند که در 4 کتا ب قدیم ( وید ا) منعکس است، بنا بر آن ما آنرا مدنیت ویدی میگوییم که در حد ود 1400 سال قبل از میلا د وجود دا شت و این نخستین مدنیت نژاد آر ین است که با سرو دها ی ویدی دور ه تا ریخی قوم آر ین آ غا ز میگردد.
دو مین مد نیت قوم آر یا یی در بخد ی ( بلخ ) و صفحا ت شما ل هندو کش آ غا ز میگردد و کتا بی از آن دور ه بنام او ستا با قیست که 5 با ب ( نسک ) دا رد. چو ن منبع معلو ما ت تا ریخی ما قسمت با قیما ند ه کتا ب او ستا است بدین جهت ما آنرا مدنیت او ستا یی میگو ییم.
از کتا ب او ستا چنین معلو م می گردد که اقوا م آر یا یی از زند گی کو چیگری، گله دا ری وآوارگی بمد نیت رسیده و در شهر ها و رو ستا ها سا کن شده اند و دور ه جدیدی را در مرا حل زند گی اقتصا دی و اجتماعی آغاز نمو ده اند.
در ین دوره نخستین با ر سا ز ما ن شا هی در بلخ بو جود آمد و پا دشا هی بنام یمه ((yama جم و یا جمشید شهر بلخ را آباد کرد. در ین دوره مردم آرین ، دین معینی ر ا که دا ری قوا نین و هدا یا ت مدنی و رو حی بود و مز ده یسنهٔ یا مزد یسنا ، یعنی ستا یش خدا وند ، نا مید ه میشد انتخا ب کردند. مو سس این دین زردشت است که جا ی تبلیغ و مبعث او بلخ و سیستان بوده است. زمان زندگی زردشت بدرستی معلوم نیست ولی بنا به روا یا ت کتب زردشتی چنین است که تقر یبا 660 سال قبل از میلاد بد نیا آمد و در سن 20 سا لگی(ق-م 640) منزوی گردیده و در سن 30 سا لگی ادعا یی راهنما ی نمو ده است. در سن 42 سالگی( 618 ق-م) کی گشتا سب با و گروید و در سن77 سا لگی هنگام هجوم ار جا سب تورانی در آتشکدهٔ بلخ بد ست یکی از سر دارا ن کشته شد، اما برخی از پژو هشگران این تا ریخ را صحیح نمی دانند. زردشت از قدیم ترین کسا نی است که رفرم اسا سی و عمیقی را ، بر مبنا ی اقتصا د جدید بنا نهاد ه است. بقول دومزیل ( وی سیستم اقتصا دی خود را در عصریکه گروهی از آر ینها، از حا لت کوچی گری بروستا نشینی می پردا ختند بمیان نها د ه است، بدینگونه که چریدن حیو انات را بر مرا تع نا معلو م، بر چر ید ن در روی زمین ها ی مخصو ص هر قوم و قبیله مبدل نمود ه است. دین زردشت که پر ورشگا ه و پیدا یشگا ه آن قدیم ترین پا یتخت ها ی دنیا یعنی بلخ بود ه، بو سیله کتاب اوستا تبلیغ و ترویج گردید. اوستا از قدیم ترین آ ثا ر کهن است. تفسیر ا وستا را (زند ) و تفسیر بر تفسیر آنرا (پا زند) گویند.
گویند تفسیر اوستا یعنی (زند)توسط اصلا حگری بزرگ اجتما عی مزدک با مدا دن انجا م گردید ه و بدین جهت پیروان مزدک را ( زند نگ) می گفتند و همین کلمه است که توسط نو یسند گان عرب تبدیل به (زندیق ) گردید ه است که معنی آن بر همگا ن رو شن است.
کتاب اوستا پیش از حملهٔ اسکندر815 فصل و 21 نسک بود، اما اسکندر12 هزار پوست گا و را که بر آن کتاب اوستا نو شته شد ه بود بسو زا ند و هنگا م که بعد از اسکندر آنرا فراهم آوردند348 فصل بدست امد که بهما ن 21 نسک تقسیم گردید.مسعودی مورخ قرن3و4 نیز به عظمت او ستا در آغاز کار ا شا ره کرد ه و گفته است که ( کتاب اوستا بر12 هزار پوست گاو نو شته شد ه بود است. در نا مه تنسر، هیر بد معروف ارد شیر با بکا ن به گشنب شا ، پا دشا طبرستا ن چنین آمد ه : که " اسکندر از کتاب دینی ما هزا ر پو ست گا و بسو خت به اصطخر انداخت " .
در اوایل دور ه سا سا نی به گرد آوری قطعا ت پرا گنده او ستا توجهی شد و قسمت کهن و نو او ستا را تا آنجا که میسر بود گرد آوردند و از جمله آنها 21 نسک بدست آمد ولی متاسفا نه این اوستا نیز از حمله ا عرا ب پراگند ه و بی تر تیب شد و قسمت بزرگی از آن از میان رفت و آنچه باقی مانده چار یک اوستا ست، یعنی نسک ( کتاب ،با ب ) که عبا رتند از 1 - یسنا ها پرستش و جشن که سرود ها ی دینیاست و دارا ی 72 فصل است.
2-ویسپرید سرورا ن مجموعه اد اعیهٔ و اوراد مشتمل بر 23 تا 27 فصل.
3-وندیدا د دافع شیطا ن دارای 22 فر گرد باب فر گرد باب در با رهٔ احکام دینی.
4- یشت ها نما ز و نیا یش مشتمل بر ستا یش خدا وند و فرشتگا ن حا وی 21 باب.
5- خردهٔ اوستا یا اوستا ی کو چک که در 'حدود 350 میلا دی در بد مهر اسپند به تا لیف آن پردا خت است و مشتمل بر اد اعیه ، نما ز ها و منا جا ت ها ست.
در دوره مدنیت اوستا ی که از سال 1200 ق،م آغاز گردید برای نخستین بار نظام شا هیدر بلخ بو جود آمده است.
اوستا گوید که یمه yama یا جم با جم با مرا هور ه مزد ه یک واره را سا خت که طول و عرض آن با نداز اه یک اسپ رس یا میدان اسب دوا نی بود. در آن انواع جا نو ران مانند گوسفند ، گا و سگ و مرغان و غیره ر ا نگهداشت ، جیآب را هم بدراز ای یک ها تر میل کند، و در آن واره ، با ز ارها، گذرها و خا نه ها را به ترتیب مخصو ص سا خت، اما مردما ن علیل، دروغگوی، بد خوی، پیس و دیوا نه را در آن شهر جا ی نداد.
این کلمه واره اوستا ی ، همان است که در سا نسکریت وهاره شده و در زبا ن فا رسی بهار است و ا شا ره به آ با دی بنا ی نو بهار بلخ است.
نو بهار بلخ تا قرون اول اسلا می پا بر جا و آ با دان بود و یکیاز افتخا رت اقوام آر یا ی محسو ب میگردید.
در عصر مدنیت او ستا ی که مردم آ ر یا یی در صفحا ت شمال هندو کش، آغاز بروستا نشینیو تا سیس روستا ها و شهر ها نموده و از دوره کوچیگری، بسکو نت دایمی در اما کن تمایل پیدا نمو دند، این خود قدمیبود که در را ه ارتقا ء منا زل مدنی و تحول بر داشته میشد درین زما ن که نظا م شا هی نیز بوجود آمد ه بود یک سلسله شا هان بخدی که در یشت ها ی اوستا بنام پره ذاته پیشدادیان یاد شده اند ساز مان سلطنتی را بوجود آوردند. اینها عدل و داد و نظم را در سا زمان سلطنتیخود گنجا نید ند و به تعبیر اوستا این شا هان بخدی مقام رب النوعی هم داشتند. در اوستا از پهلوان بزرگیکه نامش هیو شنگه ملقب به پره ذا ته یا پیشدا دی بوده، نام برده میشود و این همان هیوشنگ زبان پارسی است که قانون گذارست و در کوه البرز برای رب النوع ناهید( آنا هیتا )قربانیها میکرد و با دیوان میجنگید.
در کتاب دین کرد چنین آمده که رسم زراعت و دهقانی و اصل ما لکیت را همین پیشدا دیان بو جود آوردند اما اصل حکومت و شا هی و حمایت ونگهبا نیخلق را همین هیوشنگ ایجاد کرده است.
از این روایت چنین درک می کنیم که مدنیت دوره اوستا ی از مدنیت ویدی آواره گرد فرق داشته است، بدین معنیکه اکنون مردم بلخ به کشا ورزی و آبادانی و بنای روستا ها و شهر ها پردا خته و ازمر حله اقتصاد کوچیگری و بدویت، بدهقا نی و ما لکیت زمین و حتی یکمرتبهٔ بلند تر، با یجاد حکومت و سلطنت رسید ه بودند.
هوشنگ بر سر زمین وسیعی حکم میرا ند و با دیوان و جا دوا ن و بد کیشان که خرابکاران مدنیت و دشمنان روستا نشینا ن کشا ورز بوده اند ،میجنگید .
پس از هوشنگ پا دشا دیگر پیشد اد ی،طهمورث است که نامش دراوستا تخمهٔ اورویه آمد ه است و ا ورا دیو بند هم گفته اند و هم چنین او را پا دشا هفت کشور و یو نگها ن (vivnghan ) و پسر اینگهت و پسر هوشنگ شمرده اند.
او سی سال بمدد وزیرش شید سپ بعد ل و انصاف حکم راند. او دیوان و جا دوان را در بند کشیده بود. و اصلا حا ت جدید مدنی را که در مرحله اقتصادی جدید ضرورت داشت بعمل آورد از قبیل پشم ریسی، برش و دوخت جا مه، اهلیکردن چهار پا یان و طریق استفاده از اسب، شتر خر و گاو و پدید آوردن خط و سواد.
بقول کرستن سین بعد از طهمورث برادرش جمشید به سلطنت رسید و نخستین با رجشن نوروز را نهاد او به تعبیر اوستا دارنده(گله های خوب است) که این لقب در اوستا هوهٔ و ه و در پهلوی هور مگ باشد.
در روا یا ت کتب قدیم چه قبل از اسلام و چه بعد از آن زندگانی دود ما نهای شا هی و رجال بمر ور زمان رنگ اسطوره بخود گرفته است. این اسا طیر با اختلاف در آن کتب روا یت شد ه است در ویداد پا دشا ه بزرگ پیشدا دی بنام یمه (yama )و در اوستا بنام ییمه (yima )نا مید ه شده که همان جم و یا جمشید است و لقبش در اوستا خشیته (xshaeta )آمد ه است در اوستا از پدر جمشید ویو هونت یاد آوری گردیده که بعد هاین اسم به ویو نگهان (vivahvant)و در عربیبنام ویو نجهان مبدل گردید ه است.
در اوستا آمده که جم از طرف اهوره مزدهٔ حا می و پا دشا مردم تعین گردید تا به آبادی و رفا مردم بکوشد. با و یک عصا، نگین، شمشیر، جم و گو آهن زرین داده شد تا اولین نشان شا هیاو باشد و گا و آهن را در کشت زمین و کشا ورزی بکار برد و با افزایش نسل مردمان و حیوانات بکوشد و وارهٔ بخدی بلخ را بنا نهد و آنجا را که در اوستا (بخدی زیبا دارای پرچم های بلند) نا میده شده مقر خو یش و انسا نها ی شهر نشین سا زد.
یمه یا جم نخستین پا دشا هیاست که بنیاد مدنیت و شهر نشینینهاده و زند گانیاجتماعیرا ترتیب داده است. کشا ورزی،دام پروری، حرفه،ذوب آهن،بافتن لباس، استعمال اسلحه و جوا هر تعین طبقهٔ لشکری، معما ری و استعمال فلز ات و اسلحه را ، رواج داد.
وی در نخستین پا یتخت پا دشا هیخود بخدی زیبا، به تعمیر و بسط مدنیت پرداخت. در یسنا ی 9 اوستا گفته شده که( در مدت شهر یاری جم , گرما و سرما، پیری و مرگ و رشک در جهان وجود نداشت.)
دریشت 19 چنین آمد ه که ( در سلطنت جم زندگانیگیتیبخوشیو خرمیمیگذشت و از رنج واسیب خبری نبود.)
همان طوریکه قبلا اشار ه شد در اوستا و متون دیگر تاریخی دا ستان جم وسلسلهٔ پیشدادی بعلت قدامت تاریخیرنگ اسا تیری بخود گرفته است، لذا کسیکه وسیله از بین رفتن این سا ز ما ن خیر وبهی وفرهی گشته اورا اژی دها یا اژدها گفته اند که همان ضحاک است چون او دارای اسپان تازنده بوده وخودش نیز مردی بود تازند ه بهمین جهت برخی از مورخین او را تا زی و از نژادعرب پندا شته اند در حا لیکه برخی از مورخین دقیق ما نند طبری و البیرو نی گویند که (ضحاک را عربان،عربی نژاد و عجمان، عجمی نژاد پندا شته اند.)بموجب اشارات اوستا زما نی بر مدنیت بخدی تا خت که فرا یزدی (فروغ سلطنت ) از جم بصورت مرغ پیروزی جدا گشته بود، بدین جهت اژ ی دها بر او چیره گشته و کشورش را بدست آورد و اورا با اره دو نیم کرد.
این ضحاک قرار رام یشت 19 در اوستا (کا خی متین بنام کوی رینتا( rinta) و تخت شا هی و چتری زرین داشت.)
این ضحاک را در ادبیات پارسی ضحاک ما ر دوش نا مید ه اند. به موجب اشارات اوستا فرا ایزدی بعدا برفریدون پسر تورا از اخلاف جم بتافت.
افراد این خا ندان مردما نی زراعت پیشه بودند که نا م اکثر شان با نا م گاو یا گیو در اوستا همرا است. فریدون صد اسپ ،هزار گا و و دو هزار گو سفند را برای رب النوع آب یا آنا هیتا قربانی کرد تا بر ضحاک شریر غالب آمد.
دا ستان جنبش مردم در مقابل اژ ی دها یا ضحاک که در شهنا مه فردوسی، این زند ه کننده زبان فارسی که متکی بر روایت خدا ی نامه ها ست چنین آمد ه است که مردی آهنگر بنام کا وک (کا و ه) چرم آهنگری خود را مثل درفش بر سر نیز ه بسط و مردم را بدور خو یش گرد آورد ، و بر اژ ی دها که ظالم و ستمکار بود بشورید و بر او چیره گردید این هما ن درفش کا ویان است که سا لها سمبول پیروزی مردم آرین بود.
فریدون درین جنبش سمت رهبری مردم را داشت
او بیا دپیروزی خو یش بر ضحاک جشن مهر گا ن را که نظیر جشن نو روز بود بنیاد نهاد.
اقتبا س و نگا رش : محمد ابر ا هیم ز اد ه
پیشگفتا ر:
قبل ازآنکه با صل مطلب بپردا زیم می خواهم چند نکته ای را بعرض خو انند گا ن محترم برسا نم. تا ریخ باید بر روی و ا قیعت ها ی حقیقیآن، بنا گردد و تا ریخ نگار باید هنگا م نوشتن تاریخ از هر گونه تعصبا ت ملی و مذهبی دوری جو ید و حقا یق را بنگا رد.
متاسفا نه مورخین افغانی و ایرانی گاهی دستخو ش تعصبا ت خشک ملی و مذ هبی میگردند و به حقا یق تا ریخی نمی پردازند.
انتقاد از مور خین احسا سا تی ایرا نی کا ر برا دران ایر ا نی ما ست و اما من انتقا دی چند از مورخین افغانی هموطن دارم.
این هموطنا ن گرامی همواره کو شش مینما یند که افتخا رات تاریخ گذشته ر ا به افغانستان نسبت داد ه و بنام افغانستان ثبت نما یند در حا لیکه تا آوایل قرن نو زدهم ما در هیچ تا ریخی بنا م افغانستان بر نمی خو ریم و حتی دولتی که در نیمهٔ قرن هجد هم تو سط احمد شاه ابدالی(و به قول ظرفا یسا ول نا در شا افشار ) پا یه گذاری شد در زمان شاه مذکور هم خر اسا ن نامیده میشد.
در کتا ب عبرت نا مه تأ لیف علی الد ین قرار روا یت گندا سنگه آ مده است که شهنوا ز خا ن حکمرا ن لا هور از صا بر شاه سوا ل کرد: احمد شاه چه حا ل دا رد؟صا بر شاه در جوا ب گفت : گستا خی مکن او پا دشاه ولا یت خر اسان تو صو بدا ر (وا لی ) پا دشاه هند وستا ن. اغلب مو رخین خا ر جی نسبت بتاریخ گذشتهٔ افغانستان د چا ر تو هما تی شده اند، زیرا هر چه در لا بلا ی تا ریخ گذ شتهٔ افغانستان جستجو کرده اند به کشوری بنام افغانستان بر نخو رده اند و این است که تما م تا ریخ گذ شتهٔ افغانستان بنام ایران پیو ند خورده است . با ید بدا نیم که مو رخین بیطرف هم گا هی د چا ر تناقض گویی شده اند چنانچه فردوسی بزرگ زنده کنند ه زبا ن پا رسی و تا ریخ با ستانی ما، نیز در با ره مزدک با مدا دن اندیشمند تا ریخ گذ شته د چا ر تنا قض گو یی گر دید ه است ودر جا یی مز دک را چینین تعر یف مینما ید:.
بیا مد یکی مرد مزدک بنام
سخنگوی و با دا نش و رای کام
گرا نما یه مردی و دا نش فروش
قبا د دلا ور بدو داد گوش
به نزد جهان دا ر دستور گشت
نگهبان آ ن گنج و گنجور گشت
و در جا ی دیگر در مورد مزدک چنین می سراید:.
نگون بخت را زند ه بر دا ر کرد
کرد سر مرد بد دین، نگو ن سا ر
از آن پس بکشتش، ببا را ن تیر
تو گر با هشی ، را ه مزدک مگیر
در چنین مو قعیتی جستا ر در تا ریخ گذشتهٔ ایران و افغانستان کا ریست بس سخت و دشوا ر چون منا بع و مأخذ ، مو رخین ایرانی و افغانستانی خا لی از اشکا ل نیست لذا من، درین جستا ر فقط تکیه بر روی نو شتا ر و روا یت اوستا کرده ام، اما با وجود این نمی توانم این جستا ر را خا لی از عیب و نقض بدا نم لذا آ رزومند راهنما یی دوستا ن دا نشمند و پژو هشگرا ن ار جمند می باشم.
تقر یبا2500 سا ل قبل از میلا د جمعیت بزرگی از انسا نهای سفید پو سط آ ریا یی در سر زمین که آر یا نا ویجه نا م دا شت و در و ا دیها یی آ مو وا قع بود ، در حا لت کو چیگری و گله دا ری زند گانی میکردند چون عدد آ نها فزونی گرفت از صفحا ت جنو ب آ مو و سر زمین با ختر گذ شته و در دا منه ها ی شما لی و جنو بی هند وکش سا کن شد ند ،اما به با ز بعلت زیا دت نفو س و قبا یل هجر تی بشر ق نمو د ه و از در یا یی سند و و دا یها ی وسیع هند شما لی رسید ند و مد نیتی را در آن سر زمین تشکیل دا دند که در 4 کتا ب قدیم ( وید ا) منعکس است، بنا بر آن ما آنرا مدنیت ویدی میگوییم که در حد ود 1400 سال قبل از میلا د وجود دا شت و این نخستین مدنیت نژاد آر ین است که با سرو دها ی ویدی دور ه تا ریخی قوم آر ین آ غا ز میگردد.
دو مین مد نیت قوم آر یا یی در بخد ی ( بلخ ) و صفحا ت شما ل هندو کش آ غا ز میگردد و کتا بی از آن دور ه بنام او ستا با قیست که 5 با ب ( نسک ) دا رد. چو ن منبع معلو ما ت تا ریخی ما قسمت با قیما ند ه کتا ب او ستا است بدین جهت ما آنرا مدنیت او ستا یی میگو ییم.
از کتا ب او ستا چنین معلو م می گردد که اقوا م آر یا یی از زند گی کو چیگری، گله دا ری وآوارگی بمد نیت رسیده و در شهر ها و رو ستا ها سا کن شده اند و دور ه جدیدی را در مرا حل زند گی اقتصا دی و اجتماعی آغاز نمو ده اند.
در ین دوره نخستین با ر سا ز ما ن شا هی در بلخ بو جود آمد و پا دشا هی بنام یمه ((yama جم و یا جمشید شهر بلخ را آباد کرد. در ین دوره مردم آرین ، دین معینی ر ا که دا ری قوا نین و هدا یا ت مدنی و رو حی بود و مز ده یسنهٔ یا مزد یسنا ، یعنی ستا یش خدا وند ، نا مید ه میشد انتخا ب کردند. مو سس این دین زردشت است که جا ی تبلیغ و مبعث او بلخ و سیستان بوده است. زمان زندگی زردشت بدرستی معلوم نیست ولی بنا به روا یا ت کتب زردشتی چنین است که تقر یبا 660 سال قبل از میلاد بد نیا آمد و در سن 20 سا لگی(ق-م 640) منزوی گردیده و در سن 30 سا لگی ادعا یی راهنما ی نمو ده است. در سن 42 سالگی( 618 ق-م) کی گشتا سب با و گروید و در سن77 سا لگی هنگام هجوم ار جا سب تورانی در آتشکدهٔ بلخ بد ست یکی از سر دارا ن کشته شد، اما برخی از پژو هشگران این تا ریخ را صحیح نمی دانند. زردشت از قدیم ترین کسا نی است که رفرم اسا سی و عمیقی را ، بر مبنا ی اقتصا د جدید بنا نهاد ه است. بقول دومزیل ( وی سیستم اقتصا دی خود را در عصریکه گروهی از آر ینها، از حا لت کوچی گری بروستا نشینی می پردا ختند بمیان نها د ه است، بدینگونه که چریدن حیو انات را بر مرا تع نا معلو م، بر چر ید ن در روی زمین ها ی مخصو ص هر قوم و قبیله مبدل نمود ه است. دین زردشت که پر ورشگا ه و پیدا یشگا ه آن قدیم ترین پا یتخت ها ی دنیا یعنی بلخ بود ه، بو سیله کتاب اوستا تبلیغ و ترویج گردید. اوستا از قدیم ترین آ ثا ر کهن است. تفسیر ا وستا را (زند ) و تفسیر بر تفسیر آنرا (پا زند) گویند.
گویند تفسیر اوستا یعنی (زند)توسط اصلا حگری بزرگ اجتما عی مزدک با مدا دن انجا م گردید ه و بدین جهت پیروان مزدک را ( زند نگ) می گفتند و همین کلمه است که توسط نو یسند گان عرب تبدیل به (زندیق ) گردید ه است که معنی آن بر همگا ن رو شن است.
کتاب اوستا پیش از حملهٔ اسکندر815 فصل و 21 نسک بود، اما اسکندر12 هزار پوست گا و را که بر آن کتاب اوستا نو شته شد ه بود بسو زا ند و هنگا م که بعد از اسکندر آنرا فراهم آوردند348 فصل بدست امد که بهما ن 21 نسک تقسیم گردید.مسعودی مورخ قرن3و4 نیز به عظمت او ستا در آغاز کار ا شا ره کرد ه و گفته است که ( کتاب اوستا بر12 هزار پوست گاو نو شته شد ه بود است. در نا مه تنسر، هیر بد معروف ارد شیر با بکا ن به گشنب شا ، پا دشا طبرستا ن چنین آمد ه : که " اسکندر از کتاب دینی ما هزا ر پو ست گا و بسو خت به اصطخر انداخت " .
در اوایل دور ه سا سا نی به گرد آوری قطعا ت پرا گنده او ستا توجهی شد و قسمت کهن و نو او ستا را تا آنجا که میسر بود گرد آوردند و از جمله آنها 21 نسک بدست آمد ولی متاسفا نه این اوستا نیز از حمله ا عرا ب پراگند ه و بی تر تیب شد و قسمت بزرگی از آن از میان رفت و آنچه باقی مانده چار یک اوستا ست، یعنی نسک ( کتاب ،با ب ) که عبا رتند از 1 - یسنا ها پرستش و جشن که سرود ها ی دینیاست و دارا ی 72 فصل است.
2-ویسپرید سرورا ن مجموعه اد اعیهٔ و اوراد مشتمل بر 23 تا 27 فصل.
3-وندیدا د دافع شیطا ن دارای 22 فر گرد باب فر گرد باب در با رهٔ احکام دینی.
4- یشت ها نما ز و نیا یش مشتمل بر ستا یش خدا وند و فرشتگا ن حا وی 21 باب.
5- خردهٔ اوستا یا اوستا ی کو چک که در 'حدود 350 میلا دی در بد مهر اسپند به تا لیف آن پردا خت است و مشتمل بر اد اعیه ، نما ز ها و منا جا ت ها ست.
در دوره مدنیت اوستا ی که از سال 1200 ق،م آغاز گردید برای نخستین بار نظام شا هیدر بلخ بو جود آمده است.
اوستا گوید که یمه yama یا جم با جم با مرا هور ه مزد ه یک واره را سا خت که طول و عرض آن با نداز اه یک اسپ رس یا میدان اسب دوا نی بود. در آن انواع جا نو ران مانند گوسفند ، گا و سگ و مرغان و غیره ر ا نگهداشت ، جیآب را هم بدراز ای یک ها تر میل کند، و در آن واره ، با ز ارها، گذرها و خا نه ها را به ترتیب مخصو ص سا خت، اما مردما ن علیل، دروغگوی، بد خوی، پیس و دیوا نه را در آن شهر جا ی نداد.
این کلمه واره اوستا ی ، همان است که در سا نسکریت وهاره شده و در زبا ن فا رسی بهار است و ا شا ره به آ با دی بنا ی نو بهار بلخ است.
نو بهار بلخ تا قرون اول اسلا می پا بر جا و آ با دان بود و یکیاز افتخا رت اقوام آر یا ی محسو ب میگردید.
در عصر مدنیت او ستا ی که مردم آ ر یا یی در صفحا ت شمال هندو کش، آغاز بروستا نشینیو تا سیس روستا ها و شهر ها نموده و از دوره کوچیگری، بسکو نت دایمی در اما کن تمایل پیدا نمو دند، این خود قدمیبود که در را ه ارتقا ء منا زل مدنی و تحول بر داشته میشد درین زما ن که نظا م شا هی نیز بوجود آمد ه بود یک سلسله شا هان بخدی که در یشت ها ی اوستا بنام پره ذاته پیشدادیان یاد شده اند ساز مان سلطنتی را بوجود آوردند. اینها عدل و داد و نظم را در سا زمان سلطنتیخود گنجا نید ند و به تعبیر اوستا این شا هان بخدی مقام رب النوعی هم داشتند. در اوستا از پهلوان بزرگیکه نامش هیو شنگه ملقب به پره ذا ته یا پیشدا دی بوده، نام برده میشود و این همان هیوشنگ زبان پارسی است که قانون گذارست و در کوه البرز برای رب النوع ناهید( آنا هیتا )قربانیها میکرد و با دیوان میجنگید.
در کتاب دین کرد چنین آمده که رسم زراعت و دهقانی و اصل ما لکیت را همین پیشدا دیان بو جود آوردند اما اصل حکومت و شا هی و حمایت ونگهبا نیخلق را همین هیوشنگ ایجاد کرده است.
از این روایت چنین درک می کنیم که مدنیت دوره اوستا ی از مدنیت ویدی آواره گرد فرق داشته است، بدین معنیکه اکنون مردم بلخ به کشا ورزی و آبادانی و بنای روستا ها و شهر ها پردا خته و ازمر حله اقتصاد کوچیگری و بدویت، بدهقا نی و ما لکیت زمین و حتی یکمرتبهٔ بلند تر، با یجاد حکومت و سلطنت رسید ه بودند.
هوشنگ بر سر زمین وسیعی حکم میرا ند و با دیوان و جا دوا ن و بد کیشان که خرابکاران مدنیت و دشمنان روستا نشینا ن کشا ورز بوده اند ،میجنگید .
پس از هوشنگ پا دشا دیگر پیشد اد ی،طهمورث است که نامش دراوستا تخمهٔ اورویه آمد ه است و ا ورا دیو بند هم گفته اند و هم چنین او را پا دشا هفت کشور و یو نگها ن (vivnghan ) و پسر اینگهت و پسر هوشنگ شمرده اند.
او سی سال بمدد وزیرش شید سپ بعد ل و انصاف حکم راند. او دیوان و جا دوان را در بند کشیده بود. و اصلا حا ت جدید مدنی را که در مرحله اقتصادی جدید ضرورت داشت بعمل آورد از قبیل پشم ریسی، برش و دوخت جا مه، اهلیکردن چهار پا یان و طریق استفاده از اسب، شتر خر و گاو و پدید آوردن خط و سواد.
بقول کرستن سین بعد از طهمورث برادرش جمشید به سلطنت رسید و نخستین با رجشن نوروز را نهاد او به تعبیر اوستا دارنده(گله های خوب است) که این لقب در اوستا هوهٔ و ه و در پهلوی هور مگ باشد.
در روا یا ت کتب قدیم چه قبل از اسلام و چه بعد از آن زندگانی دود ما نهای شا هی و رجال بمر ور زمان رنگ اسطوره بخود گرفته است. این اسا طیر با اختلاف در آن کتب روا یت شد ه است در ویداد پا دشا ه بزرگ پیشدا دی بنام یمه (yama )و در اوستا بنام ییمه (yima )نا مید ه شده که همان جم و یا جمشید است و لقبش در اوستا خشیته (xshaeta )آمد ه است در اوستا از پدر جمشید ویو هونت یاد آوری گردیده که بعد هاین اسم به ویو نگهان (vivahvant)و در عربیبنام ویو نجهان مبدل گردید ه است.
در اوستا آمده که جم از طرف اهوره مزدهٔ حا می و پا دشا مردم تعین گردید تا به آبادی و رفا مردم بکوشد. با و یک عصا، نگین، شمشیر، جم و گو آهن زرین داده شد تا اولین نشان شا هیاو باشد و گا و آهن را در کشت زمین و کشا ورزی بکار برد و با افزایش نسل مردمان و حیوانات بکوشد و وارهٔ بخدی بلخ را بنا نهد و آنجا را که در اوستا (بخدی زیبا دارای پرچم های بلند) نا میده شده مقر خو یش و انسا نها ی شهر نشین سا زد.
یمه یا جم نخستین پا دشا هیاست که بنیاد مدنیت و شهر نشینینهاده و زند گانیاجتماعیرا ترتیب داده است. کشا ورزی،دام پروری، حرفه،ذوب آهن،بافتن لباس، استعمال اسلحه و جوا هر تعین طبقهٔ لشکری، معما ری و استعمال فلز ات و اسلحه را ، رواج داد.
وی در نخستین پا یتخت پا دشا هیخود بخدی زیبا، به تعمیر و بسط مدنیت پرداخت. در یسنا ی 9 اوستا گفته شده که( در مدت شهر یاری جم , گرما و سرما، پیری و مرگ و رشک در جهان وجود نداشت.)
دریشت 19 چنین آمد ه که ( در سلطنت جم زندگانیگیتیبخوشیو خرمیمیگذشت و از رنج واسیب خبری نبود.)
همان طوریکه قبلا اشار ه شد در اوستا و متون دیگر تاریخی دا ستان جم وسلسلهٔ پیشدادی بعلت قدامت تاریخیرنگ اسا تیری بخود گرفته است، لذا کسیکه وسیله از بین رفتن این سا ز ما ن خیر وبهی وفرهی گشته اورا اژی دها یا اژدها گفته اند که همان ضحاک است چون او دارای اسپان تازنده بوده وخودش نیز مردی بود تازند ه بهمین جهت برخی از مورخین او را تا زی و از نژادعرب پندا شته اند در حا لیکه برخی از مورخین دقیق ما نند طبری و البیرو نی گویند که (ضحاک را عربان،عربی نژاد و عجمان، عجمی نژاد پندا شته اند.)بموجب اشارات اوستا زما نی بر مدنیت بخدی تا خت که فرا یزدی (فروغ سلطنت ) از جم بصورت مرغ پیروزی جدا گشته بود، بدین جهت اژ ی دها بر او چیره گشته و کشورش را بدست آورد و اورا با اره دو نیم کرد.
این ضحاک قرار رام یشت 19 در اوستا (کا خی متین بنام کوی رینتا( rinta) و تخت شا هی و چتری زرین داشت.)
این ضحاک را در ادبیات پارسی ضحاک ما ر دوش نا مید ه اند. به موجب اشارات اوستا فرا ایزدی بعدا برفریدون پسر تورا از اخلاف جم بتافت.
افراد این خا ندان مردما نی زراعت پیشه بودند که نا م اکثر شان با نا م گاو یا گیو در اوستا همرا است. فریدون صد اسپ ،هزار گا و و دو هزار گو سفند را برای رب النوع آب یا آنا هیتا قربانی کرد تا بر ضحاک شریر غالب آمد.
دا ستان جنبش مردم در مقابل اژ ی دها یا ضحاک که در شهنا مه فردوسی، این زند ه کننده زبان فارسی که متکی بر روایت خدا ی نامه ها ست چنین آمد ه است که مردی آهنگر بنام کا وک (کا و ه) چرم آهنگری خود را مثل درفش بر سر نیز ه بسط و مردم را بدور خو یش گرد آورد ، و بر اژ ی دها که ظالم و ستمکار بود بشورید و بر او چیره گردید این هما ن درفش کا ویان است که سا لها سمبول پیروزی مردم آرین بود.
فریدون درین جنبش سمت رهبری مردم را داشت
او بیا دپیروزی خو یش بر ضحاک جشن مهر گا ن را که نظیر جشن نو روز بود بنیاد نهاد.