Borna66
09-07-2009, 03:37 PM
http://pnu-club.com/imported/2009/09/221.jpg
هنری بک در سردابهای زیرزمینی قلعة الموت، در نزدیکی دریای خزر، طومارهایی یافته است که شواهد جدیدی در مورد قالیچههای پرنده به دست میدهند. این طومارها که به طرز خارقالعادهای سالم ماندهاند، در اوایل قرن سیزدهم میلادی توسط یک محقق یهودی به نام اسحاق بن شریره نوشته شدهاند.
پس از آن که پروفسور جی. دی. سپتیموس، زبان شناس مشهور این متون را از زبان فارسی به انگلیسی ترجمه کرد، این دستنوشتهها باعث جنجالهای زیادی در جامعه علمی جهان شدند. مدت کوتاهی پس از انتشار ترجمه این متون، کنفرانسی با حضور کارشناسان برجسته بینالمللی در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی لندن برگزار شد. بسیاری از مورخان با حمله به بک، این دست نوشتهها را جعلی خواندند. اما پروفسور سپتیموس که به خاطر عدم شرکت بک در این کنفرانس به خاطر تولد فرزندش دفاع از او را به عهده داشت، گفت که این متون باید به طور دقیق مورد بررسی قرار بگیرند.
قدمت این دست نوشتهها اکنون در انستیتوی لئوناردو داوینچی شهر تریست، به کمک روش رادیو کربن در حال تعیین است.
بنا بر نوشتههای اسحاق بن شریره، حکام مسلمان قالیچههای پرنده را وسیلهای شیطانی میدانستهاند و به همین خاطر دانش و سازندگان آن را سرکوب کردهاند و ردپای آن را از تاریخ به دقت پاک کردهاند. هرچند قالیچههای پرنده تا اواخر قرن سیزدهم میلادی بافته و فروخته میشدهاند، اما استفاده از آن در انحصار افراد خاصی بوده است.
بنا بر یادداشتهای اسحاق بنشریره، نخستین اشارات به قالیچههای باستانی در دو متن باستانی صورت گرفته است. یکی از این کتابها، مجموعهای از ضربالمثلها است که توسط شامشاد، وزیر نبوکدنزر پادشاه بابلی جمعآوری شده است و منبع دیگر، مجموعهای از گفتگوهای باستانی است که توسط شخصی به نام ژوزفوس نگاشته شده است.
بر اساس نوشتههای بن شریره، قالیچههای پرندهای که میتوانستند چند متر بر فراز زمین شناور باشند، نخستین بار توسط کیمیاگران و صنعتگران دربار ملکه صبا ساخته شد و ملکه صبا آن را به نشانه عشق خود برای حضرت سلیمان فرستاد. اما وقتی ملکه صبا خبر برخورد سرد حضرت سلیمان را با هدیهاش شنید، دلشکسته شد و صنعتگران خود را از دربار بیرون کرد. این صنعتگران در نهایت در ناحیه بینالنهرین و در نزدیکی شهر بغداد ساکن شدند و کسب و کار خود را ادامه دادند.
اسحاق بن شریره در یادداشتهای خود به توضیح چگونگی کار این قالیچههای پرنده میپردازد، اما متاسفانه اکثر اصطلاحات و عبارات فنی به کار رفته در این قسمت قابل فهم نیستند. اما از قسمتهای قابل خواندن متن چنین برمیآید که قالیچههای پرنده هم مانند قالیچههای معمولی روی دار بافته میشدهاند و تفاوت آنها با قالیچههای معمولی در مرحله رنگرزی بوده است. صنعتگران دربار ملکه صبا گِل مخصوصی «به دست آمده از چشمههای کوهستان» کشف کرده بودند که هنگامی که در معرض حرارت شدید، «داغتر از آتش حلقة هفتم جهنم» در ظرفی محتوی روغن یونانی قرار میگرفت، خاصیت ضد مغناطیسی پیدا میکرد. با توجه به مغناطیس بودن کرة زمین، و وجود میلیونها محور مغناطیسی که از قطب جنوب تا قطب شمال کشیده شدهاند، قالیچههایی که الیاف شان به این گل آغشته میشد میتوانستند از سطح زمین فاصله بگیرند. این فاصله با توجه به غلظت و میزان گل به کار رفته، از یک متر تا چند ده متر میرسید. محورهای مغناطیسی مانند ریلهای هوایی عمل میکردند و قالیچه میتوانست در امتداد این محورها پیش رود.
بر اساس یادداشتهای بن شریره، کتابخانه اسکندریه تعداد زیادی از این قالیچههای پرنده را در اختیار داشته است و آن را برای گردش میان قفسههای مملو از پاپیروس کتابخانه در اختیار مراجعهکنندگان به کتابخانه میگذاشته است. این کتابخانه که در یک زیگورات قرار داشته است، بیش از 40 هزار طومار خطی در اختیار داشته است که توسط سیصد نسل از کاتبان نگاشته شده بود. سقف این کتابخانه آنقدر بلند بوده است که بسیاری از مراجعهکنندگان ترجیح میدادهاند به حالت شناور در هوا و روی قالیچههای پرنده مطالعه کنند. بر اساس یادداشتهای بن شریره، ساخت قالیچههای پرنده در سرزمینهای اسلامی به دو دلیل سرکوب شد. نخست این که حکام مسلمان میگفتند بشر قرار نیست پرواز کند و قالیچههای پرنده باعث به هم خوردن نظم امور میشوند. دلیل دوم بیشتر اقتصادی بود. بسیاری از اشراف و ثروتمندان عرب ثروت خود را مدیون گلههای شتر و اسب خود بودند و دلشان نمیخواست چند صنعتگر فقیر و بیچیز با ساخت قالیچههای پرنده کسب و کار آنها را نابود کنند.
قالیچههای پرنده در زمان حکومت خلفای اموی و عباسی به شدت سرکوب شدند و در نهایت در سال 1226 میلادی و با حمله مغولها به آسیای مرکزی، در هرات و بلخ و بخارا حمام خون به راه افتاد. مغولها در جریان غارت و تاراج خود، چند قالیچه پرنده هم پیدا کردند و هنگامی که مردی به آنها گفت این قالیچهها تیزروتر از اسبهای پاکوتاه مغولها هستند، چنگیزخان چنان از این توهین برآشفته شد که سر مرد را از تنش جدا کرد و دستور داد تمام قالیچههای پرنده قلمروی وسیعش را جمعآوری و نابود کنند.
اين مطلب كاملا مستند بوده و چندي پيش درخبرگزاري رسمي ميراث فرهنگي ايران درج شده بود .
هنری بک در سردابهای زیرزمینی قلعة الموت، در نزدیکی دریای خزر، طومارهایی یافته است که شواهد جدیدی در مورد قالیچههای پرنده به دست میدهند. این طومارها که به طرز خارقالعادهای سالم ماندهاند، در اوایل قرن سیزدهم میلادی توسط یک محقق یهودی به نام اسحاق بن شریره نوشته شدهاند.
پس از آن که پروفسور جی. دی. سپتیموس، زبان شناس مشهور این متون را از زبان فارسی به انگلیسی ترجمه کرد، این دستنوشتهها باعث جنجالهای زیادی در جامعه علمی جهان شدند. مدت کوتاهی پس از انتشار ترجمه این متون، کنفرانسی با حضور کارشناسان برجسته بینالمللی در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی لندن برگزار شد. بسیاری از مورخان با حمله به بک، این دست نوشتهها را جعلی خواندند. اما پروفسور سپتیموس که به خاطر عدم شرکت بک در این کنفرانس به خاطر تولد فرزندش دفاع از او را به عهده داشت، گفت که این متون باید به طور دقیق مورد بررسی قرار بگیرند.
قدمت این دست نوشتهها اکنون در انستیتوی لئوناردو داوینچی شهر تریست، به کمک روش رادیو کربن در حال تعیین است.
بنا بر نوشتههای اسحاق بن شریره، حکام مسلمان قالیچههای پرنده را وسیلهای شیطانی میدانستهاند و به همین خاطر دانش و سازندگان آن را سرکوب کردهاند و ردپای آن را از تاریخ به دقت پاک کردهاند. هرچند قالیچههای پرنده تا اواخر قرن سیزدهم میلادی بافته و فروخته میشدهاند، اما استفاده از آن در انحصار افراد خاصی بوده است.
بنا بر یادداشتهای اسحاق بنشریره، نخستین اشارات به قالیچههای باستانی در دو متن باستانی صورت گرفته است. یکی از این کتابها، مجموعهای از ضربالمثلها است که توسط شامشاد، وزیر نبوکدنزر پادشاه بابلی جمعآوری شده است و منبع دیگر، مجموعهای از گفتگوهای باستانی است که توسط شخصی به نام ژوزفوس نگاشته شده است.
بر اساس نوشتههای بن شریره، قالیچههای پرندهای که میتوانستند چند متر بر فراز زمین شناور باشند، نخستین بار توسط کیمیاگران و صنعتگران دربار ملکه صبا ساخته شد و ملکه صبا آن را به نشانه عشق خود برای حضرت سلیمان فرستاد. اما وقتی ملکه صبا خبر برخورد سرد حضرت سلیمان را با هدیهاش شنید، دلشکسته شد و صنعتگران خود را از دربار بیرون کرد. این صنعتگران در نهایت در ناحیه بینالنهرین و در نزدیکی شهر بغداد ساکن شدند و کسب و کار خود را ادامه دادند.
اسحاق بن شریره در یادداشتهای خود به توضیح چگونگی کار این قالیچههای پرنده میپردازد، اما متاسفانه اکثر اصطلاحات و عبارات فنی به کار رفته در این قسمت قابل فهم نیستند. اما از قسمتهای قابل خواندن متن چنین برمیآید که قالیچههای پرنده هم مانند قالیچههای معمولی روی دار بافته میشدهاند و تفاوت آنها با قالیچههای معمولی در مرحله رنگرزی بوده است. صنعتگران دربار ملکه صبا گِل مخصوصی «به دست آمده از چشمههای کوهستان» کشف کرده بودند که هنگامی که در معرض حرارت شدید، «داغتر از آتش حلقة هفتم جهنم» در ظرفی محتوی روغن یونانی قرار میگرفت، خاصیت ضد مغناطیسی پیدا میکرد. با توجه به مغناطیس بودن کرة زمین، و وجود میلیونها محور مغناطیسی که از قطب جنوب تا قطب شمال کشیده شدهاند، قالیچههایی که الیاف شان به این گل آغشته میشد میتوانستند از سطح زمین فاصله بگیرند. این فاصله با توجه به غلظت و میزان گل به کار رفته، از یک متر تا چند ده متر میرسید. محورهای مغناطیسی مانند ریلهای هوایی عمل میکردند و قالیچه میتوانست در امتداد این محورها پیش رود.
بر اساس یادداشتهای بن شریره، کتابخانه اسکندریه تعداد زیادی از این قالیچههای پرنده را در اختیار داشته است و آن را برای گردش میان قفسههای مملو از پاپیروس کتابخانه در اختیار مراجعهکنندگان به کتابخانه میگذاشته است. این کتابخانه که در یک زیگورات قرار داشته است، بیش از 40 هزار طومار خطی در اختیار داشته است که توسط سیصد نسل از کاتبان نگاشته شده بود. سقف این کتابخانه آنقدر بلند بوده است که بسیاری از مراجعهکنندگان ترجیح میدادهاند به حالت شناور در هوا و روی قالیچههای پرنده مطالعه کنند. بر اساس یادداشتهای بن شریره، ساخت قالیچههای پرنده در سرزمینهای اسلامی به دو دلیل سرکوب شد. نخست این که حکام مسلمان میگفتند بشر قرار نیست پرواز کند و قالیچههای پرنده باعث به هم خوردن نظم امور میشوند. دلیل دوم بیشتر اقتصادی بود. بسیاری از اشراف و ثروتمندان عرب ثروت خود را مدیون گلههای شتر و اسب خود بودند و دلشان نمیخواست چند صنعتگر فقیر و بیچیز با ساخت قالیچههای پرنده کسب و کار آنها را نابود کنند.
قالیچههای پرنده در زمان حکومت خلفای اموی و عباسی به شدت سرکوب شدند و در نهایت در سال 1226 میلادی و با حمله مغولها به آسیای مرکزی، در هرات و بلخ و بخارا حمام خون به راه افتاد. مغولها در جریان غارت و تاراج خود، چند قالیچه پرنده هم پیدا کردند و هنگامی که مردی به آنها گفت این قالیچهها تیزروتر از اسبهای پاکوتاه مغولها هستند، چنگیزخان چنان از این توهین برآشفته شد که سر مرد را از تنش جدا کرد و دستور داد تمام قالیچههای پرنده قلمروی وسیعش را جمعآوری و نابود کنند.
اين مطلب كاملا مستند بوده و چندي پيش درخبرگزاري رسمي ميراث فرهنگي ايران درج شده بود .