Borna66
09-07-2009, 03:34 PM
پوشش وجايگاه زن در ايران باستان
انديشهي ايراني که برپايهي سرشت نيک خود و انديشه هاي زردشت پديد آمده بود، به خوبي ميدانست که زن و مرد باهم برابر و در کناريکديگرند. کريستن سن، خاورشناس بزرگ دانمارکي ميگويد: «رفتار مردان نسبت به زنان در ايران باستان همراه با نزاکت بود. زن چه در زندگي خصوصي و چه در زندگي اجتماعي از آزادي کامل برخوردار بود». افزون بر اين، در فرهنگ ايراني، انبوه نام هاي زيباي گل ها و بوي گل ها و زيبايي گل و درخت و جان و جهان را که بر دختران مينهند، با هيچ فرهنگ و هيچ زبان و کشور ديگر نميتوان برابر کردن، و اين همه به نشانهي احترامي است که در انديشهي ايراني براي دختر رواست و جايگاه والايي که زن از آن برخوردار بوده است.
البته در کنار اين برابري، هيچ گاه جايگاه زن به ورطهي نادرستي نيفتاده است؛ چنانکه در نگاره هاي پارسه و ديگر جايگاه هاي هخامنشي نگارهي هيچ زني ديده نميشود. چنانکه پلوتارک مينويسد، ايرانيان در اموري که به بي عفتي مربوط ميشود، به شدت حساس بودند، ولي اين امر موجب نميشده که زنان در سراهاي خود محبوس باشند. نبشته هاي ديواني پارسه، گواه نقل مکان مکرر آنان است که گاه با شوهر ويا پدر خود سفر ميکنند، که دراين هنگام، جيرهي سفر آنان تفاوتي با مردانشان ندارد. آنان از خود، داراي املاک و کارگاه هايي بودند که خود آنها را اداره ميکردند، البته ميبايست به ديوان شاه گزارش کارهاي خود را بدهند.
در سروده هاي زرتشت هرجا که نام مردان آمده است، نام زنان نيز آمده، در حقيقت خطاب وي به همهي انسان ها و همهي جهانيان است. براي نمونه در سروديازدهم بند ۱۰ ميفرمايد: ميدانم اي مزدااهورا که هر مرد و زني که برابر آموزش و آيين تو در سراسر زندگي، کاري را که بهتر از همه است به جاي آورد؛ به پاداش آن، بخشش پاک منشي به او ارزاني خواهي داشت و اورا به آساني از پل چينود خواهي گذراند. دريسنا ۴۱، بند۲، برابري کامل زنان و مردان و جايگاهشان از ديد مادي و معنوي آمده است: باشد که فرمانروايي نيک، مرديا زن، در زندگي مادي و معنوي فرمان راند. دربارهي آزادي در ازدواج، هيچ چيزي مستندتر و موجه تر از رفتار خود زرتشت، نسبت به دختر کوچکش پروچيستا نيست. زرتشت به دختر کوچکش پروچيستا ميفرمايد: پوروچيستا من جاماسب (وزير گشتاسپ) را کهياور دين مزداست، از روي راستي و پاک منشي به همسري تو برگزيده ام، اينک تو با خرد نيک خود مشورت کن و در صورت پسنديدن او، با عشق پاک، در انجام وظيفهي مقدس زناشويي بکوش. پس از آن دختر پاسخ ميگويد: اي پدر، پس از ژرف انديشي، من پسنديدم و دوست دارم و با ته دل به او مهر خواهم ورزيد و او را به عنوان شوهر آينده خود، مانند پدر و بزرگ تر و راهنماي خود خواهم پذيرفت. در گاتها زرتشت به پسران و دختران جوان ميگويد: اي دختران شوکننده و اي دامادان، اينک شما را ميآموزم و آگاه ميکنم، پندم را به خاطر بسپاريد و با غيرت، در پي زندگاني پاک منشي برآييد. هريک از شما بايد در کردار نيک و مهرورزي بر ديگري، پيش دستي جويد تا اين زندگاني مقدس زناشويي را با شادي و خرمي به پايان رسانيد. .در شاهنامه نيز هرگاه به پيوند همسري دو جوان بر ميخوريم، ديده ميشود که گاه دختر گام پيش مينهد و خواهان زناشويي ميشود و از آن ميان، ميتوان به دلدادگي و همسري رودابه و زال، پيشنهاد همسري منيژه به بيژن و پيشنهاد همسري آرزو دختر ماهيار گوهرفروش به پدرش براي بهرام گور اشاره کرد.
در روزگار هخامنشي، شاهنشاه همسر خود رايا از خانوادهي هخامنشي برميگزيد ويا از شش خانوادهي بزرگ پارسي؛ اين زن شاهبانو ميشد. گاه شاهنشاهان، چندين همسر بر ميگزيدند، چنانکه داريوش براي تثبيت جايگاه خود، چند همسر از خاندان کورش را برگزيد. در روزگارافول هخامنشيان، شاهنشاهان هخامنشي افزون بر شاهبانو داراي زنان ديگري نيز بودند که آنها را زنان غير عقدي ميگفتند؛ چنانکه هرودت ميگويد پارسيان هريک چند همسر برميگزينند و شمار بيشتري همبستر دارند.البته اين، تنها براي شاهان و شايد درباريان است و زندگي تودهي مردم برپايهي تک همسري بوده است. در ديانت زرتشت و زندگي آرياهاي نخستين، ازدواج بر پايه تک همسري بوده است. بعدها مردان مجاز به گزينش همسر ديگري با رعايت حقوق همسر نخست بودند. در همه متون پهلوي در «ماديكان هزار دادستان» تنهايك نمونه از دو زنه بودن ميبينيم و اين امر دليل آن است كه چنين كاري نادر بوده است. به گفتهي استرابون، مراسم ازدواج در آغاز نوروز برگذار ميشده است؛ آرين اشارهي کوچکي به رسم ازدواج پارسي دارد که در آن دو نامزد در کناريکديگر جاي ميگرفتند و مرد، دست همسرش را ميگرفت و آنرا ميبوسيد.
هنگامي که شاهان پارس شام ميخوردند، زنانشان در کنارشان مينشستند و در ضيافت شرکت ميجستند.
آنگونه که از نوشته هاي هرودت بر ميآيد، ايرانيان روزگار هخامنشي به همراه زنانشن در مهماني ها شرکت ميجستند. آيين هخامنشي چنين بود که شاهنشاه با مادر و همسرش بر سر ميز خوراک مينشست. بدين گونه که دربالا مادر شاه و پس از آن خود شاه و پس از او هم، همسرش مينشست؛ همين آيين نشان ميدهد که مادر شاهنشاه که هم مرتبهي پدر وي است، از خود وي جايگاهي برتر دارد.
با آنکه در نگاره هاي رسمي هخامنشي زن ديده نميشود، در ميان آثار هنري کوچک به نقش هاي بي شماري برميخوريم که زنان را مينماياند. صحنه اي بر فرشي که از پازيريک بدست آمده و ملهم از هنر هخامنشي است دو زن را نشان ميدهد که در برابر مجمري پايه دار در حال نيايش اند. شاهبانوان و شاه هريک سراهاي ويژه داشته اند. شمار فرواني، نقش زن عصر هخامنشي وجود دارد که در آن ها از ديد جامه و کلاه و آرايه ها، فرقي ميان زن و مرد به چشم نميخورد. زنان به مانند مردان پوشيده اند، ولي رو و گيسوي خود را نميپوشاندند. حتي نقش هاي تشريفاتي انجمن هاي شاهانه، مانند انجمن مشهور بار در فضاي مرکزي پلکان بزرگ آپادانا نيز، صورتي است که از طرف زن هاي شاهنشاهي بزرگ ايران تقليد ميشده است.
شاهزادگان و شاهبانوان هخامنشي، پازيريک
چنين بر ميآيد که زنان اشرافزاده ميبايست آموزش و پرورش ويژه اي ميديدند. کورتيوس از وجود زنان مسئول تعليم کودکان خاندان شاهنشاهي، در کوکبهي داريوش سوم خبر ميدهد. از سوي ديگر کتزياس، نام رخشان، خواهر داماد اردشير دوم را ذکر ميکند که بسيار زيبا و در کمانکشي و زوبين افکني در زمرهي ماهرترين کسان بود. چنين نتيجه ميشود که دختران نيز از تعليم و تربيت بدني برخوردار ميشدند و طي آن در هنرهاي رزمي سنتي آموزش ميديدند؛ چنانکه در کوکبهي داريوش سوم نيز، شاهبانوان را در معيت زنان سوار بر اسب مييابيم.
آنگونه که از نبشته هاي ديواني برجاي مانده از پارسه برميآيد، زنان در کنار مردان در بيشترکارها شرکت داشتند و گاه براي نمونه در کارگاه هاي دوزندگي مردان زيردست زنان جاي داشتند و ميتوانستند مديريت بخشي را در دست داشته باشند. حقوق مردان و زنان در برابر کاريکسان،يکي بود. البته شغل هاي ديواني به زنان داده نميشد چراکه گاه مستلزم، سفر و دوري از خانواده بوده است. به زنان کارهايي داده ميشد که زن بتواند در کنار کار، به وظايف خانوادگي خود برسد. به هنگام بارداري، زنان مرخصي داشته اند که به طبع حقوق آنها کم ميشد، با اين همه به مناسبت فرزند عايدي دريافت ميداشتند. شمار کمابيش برابر زنان و مردان نشاندهندهي نقش مهم اقتصادي زن در زندگي اش بوده است.
سياست شاهنشاهان هخامنشي در پارس، برپايهي تزايد توالد بود، چراکه هرچه شمار پارسيان بيشتر بود، چيرگي و سلطهي پارسيان در کشورهاي گونانگون استواري بيشتري مييافت. چنانکه شاهنشاهان هرساله به کساني که داراي فرزند بيشتري بودند، هدايايي اعطا ميکرد و به مادران باردار پاداش ميداد.از آنرو که پايه و اساس فرمانروايي بر ارتش بود، وجود مردان بسيار، سبب استواري بيشتر فرمانروايي ميشد از اينروست که تنها تفاوتي که ميان زن و مرد وجود دارد اين است که شاه از نوزاد پسر بيشتر خشنود ميشد، چراکه اضافه حقوق براي نوزاد پسر دوبرابر دختر است.
بررسي دقيق نبشته هاي ديواني پارسه نشان ميدهد که زن در روزگار هخامنشي از چنان مقامي برخوردار بود که در ميان همهي مردمان جهان باستان مانند نداشت؛ حتي زنها بي آن که چيزي از ثروت شخصي خود را از دست دهند ويا مالکيت شان به خطر بيفتد، ميتوانستند دعواي حقوقي طرح کننديا طلاق بگيرند. پس از شکست هخامنشيان، وضع اجتماعي زن ايراني تغيير کرد و قوس نزولي را پيمود. زيرا در زمان سلوکيان، زنان و دختران بسياري ازيونان در ايران زندگي ميکردند؛ و چون دريونان زن از برابري حقوق با مردان برخوردار نبود؛ لذا در وضعيت و سرنوشت زن ايراني نيز تاثير نهاد. هرچند که در روزگاران پسين، به دلايلي چون تماس با ديگر مردمان و دست بردن در آيين زردشت، برابري کامل زن و مرد که در روزگار اوستايي و سپس هخامنشي مطرح بود، تضعيف شد؛ با اين همه انديشه و آيين ايراني برترين جايگاه را در درازاي تاريخ براي زن نهاده است.
پوشش اصیل زنان ایرانی در دوران ساسانی
لباس بانوان ايراني در دوران ساساني از پيراهن بلند بسيار پرچين و گشاد که گاهي با بندي به عنوان کمربند بسته مي شده اين پيراهن بلند با آستين هاي بلند با يقه اي گرد و جلو باز و چادري که از دوره هاي پيش از زمان پارسي ها به بعد مورد استفاده بانوان ايراني بوده در عصر ساساني ها نيز مورد استفاده قرار مي گرفت. بانوان اين دوره جبه هايي به تن داشته اند که نمونه آن را در طاق بستان مي توان ديد. شلوار بانوان اين دوره نيز نظير دوره اشکانيان پرچين بوده و با بندي آن را جمع مي کردند.
ايران با تمدني کهن 3 هزار سال پيش از ميلاد به تهيه پارچه مشهور بوده در زمان مادها و پارسي ها صنعت بافندگي رواج داشته و زمان اشکانيان و ساسانيان تجارت ابريشم با چين و بافندگي پارچه يکي از مشاغل آن دوره بوده است، بنابراين ايرانيان هميشه داراي پوشاک مرغوب و باشکوه و بي نظير بوده اند و پارچه هاي ابريشمي و تجارت آن که حتي بعد از منقرض شدن دوران ساسانيان همچنان ادامه داشته.
چادر از جمله پوشش ها ی آن دوره بوده و علاوه بر آن پوشش صورت نيز در ميان زنان اشراف معمول شد.
به گفته ويل دورانت پس از داريوش، زنان طبقات بالاي اجتماع، جرأت نداشتند كه جز در تختِ روانِ روپوش دار از خانه بيرون بيايند و هرگز به آنان اجازه داده نميشد كه آشكارا با مردان آمد و رفت كنند. زنان شوهردار حق نداشتند هيچ مردي حتي پدر و برادرشان را ببينند.
در نقشهايي كه از ايران باستان بر جاي مانده است، هيچ صورت زني ديده نميشود و نامي از ايشان نيامده است.تجليّات پوشش در ميان زنان ايران چنان چشمگير است كه برخي از انديشمندان و تمدننگاران، ايران را منبع اصلي ترويج حجاب در جهان معرفي كردهاند. از آنجا كه مركز بعثت «اشو زرتشت» ايران بوده است و آن حضرت در زمينه اصل حجاب و پوشش زنان در جامعه خويش كمبودي نميديده است،با تأييد حدود و كيفيت حجاب رايج آن دوران، كوشيد تا با پندهاي، خود ريشههاي دروني حجاب را تعميق و مستحكم نموده، عامل درون را ضامن اجرا و پشتوانه استمرار و استواري حجاب معمول قرار دهد.
به پند و اندرزهاي «اشوزرتشت» بنگريد تا تلاش وي براي تعالي وآموزش مباني حجاب و بيان لزوم توأم نمودن حجاب ظاهري با عفّت باطني، روشنتر شود؛ او ميفرمايد:اي نوعروسان و دامادان!... با غيرت، در پي زندگانيِ پاكمنشي بر آييد... .اي مردان و زنان!راه راست را دريابيد و پيروي كنيد. هيچ گاه گردِ دروغ و خوشيهاي زودگذري كه تباه كننده زندگي است، نگرديد. زيرا لذّتي كه با بدنامي و گناه همراه باشد، همچون زهر كشندهاي است كه با شيريني درآميخته و همانند خودش دوزخي است. با اين گونه كارها، زندگاني گيتي خود را تباه مسازيد. پاداش رهروان نيكي، به كسي ميرسد كه هوا، هوس، خودخواهي و آرزوهاي باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خويش چيره گردد و كوتاهي و غفلت در اين راه، پايانش جز ناله و افسوس نخواهد بود.فريب خوردگاني كه دست به كردار زشت زنند، گرفتار بدبختي و نيستي خواهند شد و سرانجامشان خروش و فرياد و ناله است.گفتني است كه در دين زرتشت، لباس با كيفيت خاصي براي حجاب زنان واجب نشده است؛ بلكه لباس رايج آن زمان كه شامل لباس بلند، شلوار و سرپوش ـ يعني چادر يا شنلي بر روي آن ـ بوده است، مورد تقرير و تنفيذ قرار گرفته است. هر چند كه استفاده از سِدرِه و كُشتي ـ لباس مذهبي ويژه زرتشتيان ـ توصيه شده است. البته بر هر مرد و زن واجب است كه هنگام انجام مراسم عبادي و نيايش، سر خود را بپوشاند.
بنا به گفته مؤبد «رستم شهرزادي» پوشش زنان بايد به گونهاي باشد كه هيچ يك از موهاي سرِ زن از سرپوش بيرون نباشد. در خرده اوستا، به طور صريح چنين آمده است: «نامي زت واجيم، همگي سر واپوشيم و همگي نماز و كريم بدادارهورمزد.يعني همگان نامي ز تو برگوييم و همگان سر خود را ميپوشيم و آن گاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز ميكنيم».بر اساس آموزههاي ديني، يك زرتشتي مؤمن، بايد از نگاه ناپاك به زنان دوري جويد و حتي از به كارگيري چنين مرداني خودداري كند.
در اندرز «آذربادماراسپند» مؤبد مؤبدان آمده است: «مرد بدچشم را به معاونت خود قبول مكن».پوشش موي سر و داشتن نقاب بر چهره، پس از سقوط ساسانيان نيز ادامه يافته است. به اين نمونه بنگريد: پس از فتح ايران، هنگامي كه سه تن از دختران كسري، شاهنشاه ساساني را براي عمر آوردند، شاهزادگان ايراني همچنان با نقاب، چهره خود را پوشانده بودند. عمر دستور داد تا پوشش از چهره بر گيرند تا خريداران پس از نگاه، پول بيشتري مبذول دارند. دوشيزگان ايراني خودداري كردند و به سينه مأمور اجراي حكم عمر مشت زده، آنان را از خود دور ساختند. عمر بسيار خشمناك شد؛ ولي امام علي(ع) او را به مداراو تكريم آنان توصيه فرمود.
انديشهي ايراني که برپايهي سرشت نيک خود و انديشه هاي زردشت پديد آمده بود، به خوبي ميدانست که زن و مرد باهم برابر و در کناريکديگرند. کريستن سن، خاورشناس بزرگ دانمارکي ميگويد: «رفتار مردان نسبت به زنان در ايران باستان همراه با نزاکت بود. زن چه در زندگي خصوصي و چه در زندگي اجتماعي از آزادي کامل برخوردار بود». افزون بر اين، در فرهنگ ايراني، انبوه نام هاي زيباي گل ها و بوي گل ها و زيبايي گل و درخت و جان و جهان را که بر دختران مينهند، با هيچ فرهنگ و هيچ زبان و کشور ديگر نميتوان برابر کردن، و اين همه به نشانهي احترامي است که در انديشهي ايراني براي دختر رواست و جايگاه والايي که زن از آن برخوردار بوده است.
البته در کنار اين برابري، هيچ گاه جايگاه زن به ورطهي نادرستي نيفتاده است؛ چنانکه در نگاره هاي پارسه و ديگر جايگاه هاي هخامنشي نگارهي هيچ زني ديده نميشود. چنانکه پلوتارک مينويسد، ايرانيان در اموري که به بي عفتي مربوط ميشود، به شدت حساس بودند، ولي اين امر موجب نميشده که زنان در سراهاي خود محبوس باشند. نبشته هاي ديواني پارسه، گواه نقل مکان مکرر آنان است که گاه با شوهر ويا پدر خود سفر ميکنند، که دراين هنگام، جيرهي سفر آنان تفاوتي با مردانشان ندارد. آنان از خود، داراي املاک و کارگاه هايي بودند که خود آنها را اداره ميکردند، البته ميبايست به ديوان شاه گزارش کارهاي خود را بدهند.
در سروده هاي زرتشت هرجا که نام مردان آمده است، نام زنان نيز آمده، در حقيقت خطاب وي به همهي انسان ها و همهي جهانيان است. براي نمونه در سروديازدهم بند ۱۰ ميفرمايد: ميدانم اي مزدااهورا که هر مرد و زني که برابر آموزش و آيين تو در سراسر زندگي، کاري را که بهتر از همه است به جاي آورد؛ به پاداش آن، بخشش پاک منشي به او ارزاني خواهي داشت و اورا به آساني از پل چينود خواهي گذراند. دريسنا ۴۱، بند۲، برابري کامل زنان و مردان و جايگاهشان از ديد مادي و معنوي آمده است: باشد که فرمانروايي نيک، مرديا زن، در زندگي مادي و معنوي فرمان راند. دربارهي آزادي در ازدواج، هيچ چيزي مستندتر و موجه تر از رفتار خود زرتشت، نسبت به دختر کوچکش پروچيستا نيست. زرتشت به دختر کوچکش پروچيستا ميفرمايد: پوروچيستا من جاماسب (وزير گشتاسپ) را کهياور دين مزداست، از روي راستي و پاک منشي به همسري تو برگزيده ام، اينک تو با خرد نيک خود مشورت کن و در صورت پسنديدن او، با عشق پاک، در انجام وظيفهي مقدس زناشويي بکوش. پس از آن دختر پاسخ ميگويد: اي پدر، پس از ژرف انديشي، من پسنديدم و دوست دارم و با ته دل به او مهر خواهم ورزيد و او را به عنوان شوهر آينده خود، مانند پدر و بزرگ تر و راهنماي خود خواهم پذيرفت. در گاتها زرتشت به پسران و دختران جوان ميگويد: اي دختران شوکننده و اي دامادان، اينک شما را ميآموزم و آگاه ميکنم، پندم را به خاطر بسپاريد و با غيرت، در پي زندگاني پاک منشي برآييد. هريک از شما بايد در کردار نيک و مهرورزي بر ديگري، پيش دستي جويد تا اين زندگاني مقدس زناشويي را با شادي و خرمي به پايان رسانيد. .در شاهنامه نيز هرگاه به پيوند همسري دو جوان بر ميخوريم، ديده ميشود که گاه دختر گام پيش مينهد و خواهان زناشويي ميشود و از آن ميان، ميتوان به دلدادگي و همسري رودابه و زال، پيشنهاد همسري منيژه به بيژن و پيشنهاد همسري آرزو دختر ماهيار گوهرفروش به پدرش براي بهرام گور اشاره کرد.
در روزگار هخامنشي، شاهنشاه همسر خود رايا از خانوادهي هخامنشي برميگزيد ويا از شش خانوادهي بزرگ پارسي؛ اين زن شاهبانو ميشد. گاه شاهنشاهان، چندين همسر بر ميگزيدند، چنانکه داريوش براي تثبيت جايگاه خود، چند همسر از خاندان کورش را برگزيد. در روزگارافول هخامنشيان، شاهنشاهان هخامنشي افزون بر شاهبانو داراي زنان ديگري نيز بودند که آنها را زنان غير عقدي ميگفتند؛ چنانکه هرودت ميگويد پارسيان هريک چند همسر برميگزينند و شمار بيشتري همبستر دارند.البته اين، تنها براي شاهان و شايد درباريان است و زندگي تودهي مردم برپايهي تک همسري بوده است. در ديانت زرتشت و زندگي آرياهاي نخستين، ازدواج بر پايه تک همسري بوده است. بعدها مردان مجاز به گزينش همسر ديگري با رعايت حقوق همسر نخست بودند. در همه متون پهلوي در «ماديكان هزار دادستان» تنهايك نمونه از دو زنه بودن ميبينيم و اين امر دليل آن است كه چنين كاري نادر بوده است. به گفتهي استرابون، مراسم ازدواج در آغاز نوروز برگذار ميشده است؛ آرين اشارهي کوچکي به رسم ازدواج پارسي دارد که در آن دو نامزد در کناريکديگر جاي ميگرفتند و مرد، دست همسرش را ميگرفت و آنرا ميبوسيد.
هنگامي که شاهان پارس شام ميخوردند، زنانشان در کنارشان مينشستند و در ضيافت شرکت ميجستند.
آنگونه که از نوشته هاي هرودت بر ميآيد، ايرانيان روزگار هخامنشي به همراه زنانشن در مهماني ها شرکت ميجستند. آيين هخامنشي چنين بود که شاهنشاه با مادر و همسرش بر سر ميز خوراک مينشست. بدين گونه که دربالا مادر شاه و پس از آن خود شاه و پس از او هم، همسرش مينشست؛ همين آيين نشان ميدهد که مادر شاهنشاه که هم مرتبهي پدر وي است، از خود وي جايگاهي برتر دارد.
با آنکه در نگاره هاي رسمي هخامنشي زن ديده نميشود، در ميان آثار هنري کوچک به نقش هاي بي شماري برميخوريم که زنان را مينماياند. صحنه اي بر فرشي که از پازيريک بدست آمده و ملهم از هنر هخامنشي است دو زن را نشان ميدهد که در برابر مجمري پايه دار در حال نيايش اند. شاهبانوان و شاه هريک سراهاي ويژه داشته اند. شمار فرواني، نقش زن عصر هخامنشي وجود دارد که در آن ها از ديد جامه و کلاه و آرايه ها، فرقي ميان زن و مرد به چشم نميخورد. زنان به مانند مردان پوشيده اند، ولي رو و گيسوي خود را نميپوشاندند. حتي نقش هاي تشريفاتي انجمن هاي شاهانه، مانند انجمن مشهور بار در فضاي مرکزي پلکان بزرگ آپادانا نيز، صورتي است که از طرف زن هاي شاهنشاهي بزرگ ايران تقليد ميشده است.
شاهزادگان و شاهبانوان هخامنشي، پازيريک
چنين بر ميآيد که زنان اشرافزاده ميبايست آموزش و پرورش ويژه اي ميديدند. کورتيوس از وجود زنان مسئول تعليم کودکان خاندان شاهنشاهي، در کوکبهي داريوش سوم خبر ميدهد. از سوي ديگر کتزياس، نام رخشان، خواهر داماد اردشير دوم را ذکر ميکند که بسيار زيبا و در کمانکشي و زوبين افکني در زمرهي ماهرترين کسان بود. چنين نتيجه ميشود که دختران نيز از تعليم و تربيت بدني برخوردار ميشدند و طي آن در هنرهاي رزمي سنتي آموزش ميديدند؛ چنانکه در کوکبهي داريوش سوم نيز، شاهبانوان را در معيت زنان سوار بر اسب مييابيم.
آنگونه که از نبشته هاي ديواني برجاي مانده از پارسه برميآيد، زنان در کنار مردان در بيشترکارها شرکت داشتند و گاه براي نمونه در کارگاه هاي دوزندگي مردان زيردست زنان جاي داشتند و ميتوانستند مديريت بخشي را در دست داشته باشند. حقوق مردان و زنان در برابر کاريکسان،يکي بود. البته شغل هاي ديواني به زنان داده نميشد چراکه گاه مستلزم، سفر و دوري از خانواده بوده است. به زنان کارهايي داده ميشد که زن بتواند در کنار کار، به وظايف خانوادگي خود برسد. به هنگام بارداري، زنان مرخصي داشته اند که به طبع حقوق آنها کم ميشد، با اين همه به مناسبت فرزند عايدي دريافت ميداشتند. شمار کمابيش برابر زنان و مردان نشاندهندهي نقش مهم اقتصادي زن در زندگي اش بوده است.
سياست شاهنشاهان هخامنشي در پارس، برپايهي تزايد توالد بود، چراکه هرچه شمار پارسيان بيشتر بود، چيرگي و سلطهي پارسيان در کشورهاي گونانگون استواري بيشتري مييافت. چنانکه شاهنشاهان هرساله به کساني که داراي فرزند بيشتري بودند، هدايايي اعطا ميکرد و به مادران باردار پاداش ميداد.از آنرو که پايه و اساس فرمانروايي بر ارتش بود، وجود مردان بسيار، سبب استواري بيشتر فرمانروايي ميشد از اينروست که تنها تفاوتي که ميان زن و مرد وجود دارد اين است که شاه از نوزاد پسر بيشتر خشنود ميشد، چراکه اضافه حقوق براي نوزاد پسر دوبرابر دختر است.
بررسي دقيق نبشته هاي ديواني پارسه نشان ميدهد که زن در روزگار هخامنشي از چنان مقامي برخوردار بود که در ميان همهي مردمان جهان باستان مانند نداشت؛ حتي زنها بي آن که چيزي از ثروت شخصي خود را از دست دهند ويا مالکيت شان به خطر بيفتد، ميتوانستند دعواي حقوقي طرح کننديا طلاق بگيرند. پس از شکست هخامنشيان، وضع اجتماعي زن ايراني تغيير کرد و قوس نزولي را پيمود. زيرا در زمان سلوکيان، زنان و دختران بسياري ازيونان در ايران زندگي ميکردند؛ و چون دريونان زن از برابري حقوق با مردان برخوردار نبود؛ لذا در وضعيت و سرنوشت زن ايراني نيز تاثير نهاد. هرچند که در روزگاران پسين، به دلايلي چون تماس با ديگر مردمان و دست بردن در آيين زردشت، برابري کامل زن و مرد که در روزگار اوستايي و سپس هخامنشي مطرح بود، تضعيف شد؛ با اين همه انديشه و آيين ايراني برترين جايگاه را در درازاي تاريخ براي زن نهاده است.
پوشش اصیل زنان ایرانی در دوران ساسانی
لباس بانوان ايراني در دوران ساساني از پيراهن بلند بسيار پرچين و گشاد که گاهي با بندي به عنوان کمربند بسته مي شده اين پيراهن بلند با آستين هاي بلند با يقه اي گرد و جلو باز و چادري که از دوره هاي پيش از زمان پارسي ها به بعد مورد استفاده بانوان ايراني بوده در عصر ساساني ها نيز مورد استفاده قرار مي گرفت. بانوان اين دوره جبه هايي به تن داشته اند که نمونه آن را در طاق بستان مي توان ديد. شلوار بانوان اين دوره نيز نظير دوره اشکانيان پرچين بوده و با بندي آن را جمع مي کردند.
ايران با تمدني کهن 3 هزار سال پيش از ميلاد به تهيه پارچه مشهور بوده در زمان مادها و پارسي ها صنعت بافندگي رواج داشته و زمان اشکانيان و ساسانيان تجارت ابريشم با چين و بافندگي پارچه يکي از مشاغل آن دوره بوده است، بنابراين ايرانيان هميشه داراي پوشاک مرغوب و باشکوه و بي نظير بوده اند و پارچه هاي ابريشمي و تجارت آن که حتي بعد از منقرض شدن دوران ساسانيان همچنان ادامه داشته.
چادر از جمله پوشش ها ی آن دوره بوده و علاوه بر آن پوشش صورت نيز در ميان زنان اشراف معمول شد.
به گفته ويل دورانت پس از داريوش، زنان طبقات بالاي اجتماع، جرأت نداشتند كه جز در تختِ روانِ روپوش دار از خانه بيرون بيايند و هرگز به آنان اجازه داده نميشد كه آشكارا با مردان آمد و رفت كنند. زنان شوهردار حق نداشتند هيچ مردي حتي پدر و برادرشان را ببينند.
در نقشهايي كه از ايران باستان بر جاي مانده است، هيچ صورت زني ديده نميشود و نامي از ايشان نيامده است.تجليّات پوشش در ميان زنان ايران چنان چشمگير است كه برخي از انديشمندان و تمدننگاران، ايران را منبع اصلي ترويج حجاب در جهان معرفي كردهاند. از آنجا كه مركز بعثت «اشو زرتشت» ايران بوده است و آن حضرت در زمينه اصل حجاب و پوشش زنان در جامعه خويش كمبودي نميديده است،با تأييد حدود و كيفيت حجاب رايج آن دوران، كوشيد تا با پندهاي، خود ريشههاي دروني حجاب را تعميق و مستحكم نموده، عامل درون را ضامن اجرا و پشتوانه استمرار و استواري حجاب معمول قرار دهد.
به پند و اندرزهاي «اشوزرتشت» بنگريد تا تلاش وي براي تعالي وآموزش مباني حجاب و بيان لزوم توأم نمودن حجاب ظاهري با عفّت باطني، روشنتر شود؛ او ميفرمايد:اي نوعروسان و دامادان!... با غيرت، در پي زندگانيِ پاكمنشي بر آييد... .اي مردان و زنان!راه راست را دريابيد و پيروي كنيد. هيچ گاه گردِ دروغ و خوشيهاي زودگذري كه تباه كننده زندگي است، نگرديد. زيرا لذّتي كه با بدنامي و گناه همراه باشد، همچون زهر كشندهاي است كه با شيريني درآميخته و همانند خودش دوزخي است. با اين گونه كارها، زندگاني گيتي خود را تباه مسازيد. پاداش رهروان نيكي، به كسي ميرسد كه هوا، هوس، خودخواهي و آرزوهاي باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خويش چيره گردد و كوتاهي و غفلت در اين راه، پايانش جز ناله و افسوس نخواهد بود.فريب خوردگاني كه دست به كردار زشت زنند، گرفتار بدبختي و نيستي خواهند شد و سرانجامشان خروش و فرياد و ناله است.گفتني است كه در دين زرتشت، لباس با كيفيت خاصي براي حجاب زنان واجب نشده است؛ بلكه لباس رايج آن زمان كه شامل لباس بلند، شلوار و سرپوش ـ يعني چادر يا شنلي بر روي آن ـ بوده است، مورد تقرير و تنفيذ قرار گرفته است. هر چند كه استفاده از سِدرِه و كُشتي ـ لباس مذهبي ويژه زرتشتيان ـ توصيه شده است. البته بر هر مرد و زن واجب است كه هنگام انجام مراسم عبادي و نيايش، سر خود را بپوشاند.
بنا به گفته مؤبد «رستم شهرزادي» پوشش زنان بايد به گونهاي باشد كه هيچ يك از موهاي سرِ زن از سرپوش بيرون نباشد. در خرده اوستا، به طور صريح چنين آمده است: «نامي زت واجيم، همگي سر واپوشيم و همگي نماز و كريم بدادارهورمزد.يعني همگان نامي ز تو برگوييم و همگان سر خود را ميپوشيم و آن گاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز ميكنيم».بر اساس آموزههاي ديني، يك زرتشتي مؤمن، بايد از نگاه ناپاك به زنان دوري جويد و حتي از به كارگيري چنين مرداني خودداري كند.
در اندرز «آذربادماراسپند» مؤبد مؤبدان آمده است: «مرد بدچشم را به معاونت خود قبول مكن».پوشش موي سر و داشتن نقاب بر چهره، پس از سقوط ساسانيان نيز ادامه يافته است. به اين نمونه بنگريد: پس از فتح ايران، هنگامي كه سه تن از دختران كسري، شاهنشاه ساساني را براي عمر آوردند، شاهزادگان ايراني همچنان با نقاب، چهره خود را پوشانده بودند. عمر دستور داد تا پوشش از چهره بر گيرند تا خريداران پس از نگاه، پول بيشتري مبذول دارند. دوشيزگان ايراني خودداري كردند و به سينه مأمور اجراي حكم عمر مشت زده، آنان را از خود دور ساختند. عمر بسيار خشمناك شد؛ ولي امام علي(ع) او را به مداراو تكريم آنان توصيه فرمود.