PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : غارت آثار باستاني شوش



Borna66
09-07-2009, 02:27 PM
صدها سال تمام جهانيان ياد و خاطره آن روزها را فراموش كرده بودند ، جز يهودياني كه نام شوشان ( شوش ) و كاخ هاي باشكوهي را در كتاب تورات خود ثبت و بخاطر سپرده بودند.
اولين كسي كه توانست ويرانه هاي شوش را بشناسد ، خاخام كليمي بنام بنجامين بن جناح بود كه در سال 1165 م براي زيارت قبر حضرت دانيال (ع) به شوش آمده بود . او پس از بررسي هاي فراوان متوجه شد كه تپه هاي باستاني شوش ، ويرانه هاي همان كاخ شوشان (شوش) است كه در كتاب تورات وصف شده است.
گنجينه هاي با ارزش شوش هزاران سال در آغوش بهترين امانت دار تاريخ يعني خاك ، مدفون بوده اند ، تا اينكه شاهان بي كياقت قاجار براي تامين مخارج عياشي و سفرهاي فرنگ ، امتياز حفاري مناطق باستاني كشور را به بهاي بسيار اندك به خارجي ها فروختند. بيگانگان هم سرخوش از اين معامله پر سود شروع به غارت آثار باستاني ايران كردند.
در سال 1880 ميلادي يك گروه از باستان شناسان فرانسوي به سرپرستي خانم مارسل ديولافوا به سراغ خرابه هاي شوش رفتند. هنگام كاوش به كاخ آپاداناي داريوش رسيدند . اين باستان شناسان به اصطلاح متمدن غربي هر آنچه جدشان اسكندر نتوانسته بود نابود كند ، غارت كردند و با خود بردند . ستون ها و سر ستون هاي سالم را به اره هاي مخصوص بريدند و صدها جعبه عظيم را پر از آجرهاي رنگي لعابدار كردند و هر آنچه را كه توتن حملش را نداشتند خرد و نابود ساختند .
از خانم ديولافوا كه همراه شوهرش به ايران آمده بود كتاب خاطراتي به نام سفرنامه مادام ديولافوا چاپ شده است . او در بخشي از كتابش نوشته است : (( كشف مجسمه گاو "منظور سرستون كاخ آپاداناي شوش است " باعث خوشحالي شوهرم شده بود ولي در عين حال او رابسيار اندوهگين و نگران ساخته است زيرا بدن گاو از يك قطعه سنگ مرمر تراشيده شده است كه وزني بيش از دوازده هزار كيلو دارد . ما هنوز وزن ستون آن را تخمين نزده ايم و نميدانيم چگونهد موفق خواهيم شد اين قطعات سنگين را تا ساحل دريا برسانيم. تكان دادن چنين توده ي عظيمي واقعا غير ممكن است )).
متاسفانه خانم ديولافوا قادر به كشيدن آز و خودخواهي خود نمي شود و سرانجام يكي از زيباترين آثار هنري ايران را درهم شكست . "و بالاخره نتوانستم به خشم خود مسلط شوم ، پتكي به دست گرفتم و به جان حيوان سنگي افتادم ضرباتي وحشيانه به او زدم ف سر ستون در نتيجه ضربات پتك مثل ميوه رسيده از هم شكافت." !!!!!!!!
گروه غارتگر فرانسوي به سرعت همه ي آن آثار بي نظير و ارزشمند كشورمان را به ساحل "خليج فارس" رساندند و سوار بر يك كشتي جنگي با خود به فرانسه بردند . امروزه اگر به شوش سر بزنيد از آن همه شكوه و جلال كاخ هاي داريوش فقط تعدادي ستون و مجسمه خرد شده مي بينيد و ديگر هيچ !
و حال مجبوريم براي ديدن آثار و تمدن اجدادمان راه دور و درازي را طي كنيم تا موزه لوور فرانسه !
ماجرا به همين جا ختم نشد . دولت فرانسه از ديدن اين همه اثر باستاني گرانبها به وجد آمده بود و به سرعت قرارداد ديگري با ناصرالدين قاجار منعقد كرد و قول داد كه اگر در حفاري ها شي عتيقه اي از طلا پيدا شد معادل وزن طلاي آن به شاه ايران پول بپردازد !
پس از انعقاد اين قرارداد ننگين ، ژاك دمورگان فرانسوي به شوش آمد و كار را ادامه داد .در اين حفاري ها او موفق شد علاوه بر ده ها كتيبه و مجسمه با ارزش ، لوح معروف حمورابي را هم كشف كند . فرانسوي ها به دولت ايران قول دادند ! تا لوح حمورابي را پس از تعمير و مرمت در فرانسه به ايران بازگردانند اما اين لوح سنگي گرانبها را هيچ وقت پس ندادند و فقط يك نسخه از آن را ساخته و به موزه ي ايران باستان تحويل دادند.
نسخه اصلي اين مجسمه گرانبها هم مانند بسياري از گنجينه هاي كشورمان همچنان در اختيار موزه لوور فرانسه قرار دارد. نكته قابل ذكر در رابطه با لوح حمورابي اين است كه اين لوح قديمي ترين قانون مكتوب بشر و گرانبهاترين سنگ نوشته جهان است.
البته غارت آثار باستاني كشورمان فقط به دوره شاهان بي لياقت قاجار و فرانسوي ها محدود نشد . سال ها بعد آمريكايي هم به كمك تعدادي وطن فروش درباري هزاران اثر باستاني كشورمان را سرقت كردند . بي اغراق معروفيت و اعتبار اكثر موزه هاي بزرگ جهان بخاطر مجموعه هاي بسيار گرانبهايي است كه طي سال هاي اخير با ترفند هاي بسيار زياد از ايران خارج كرده اند و در خود جاي داده اند . حوزه ي شرق شناسي شيكاگوي آمريكا ده ها مجسمه و كتيبه هايي كه در زمان حفاري هاي اوليه تخت جمشيد كشف كرده بودند ( حدود 1312 شمسي ) در خود جاي داده است.



وحيد خرمي "سورنا"



چاپ شده در نشريه دانجشويي پرير وابسته به دانشگاه پيام نور نيشابور – شماره دوم ، خرداد 1387



برگرفته از كتاب كهن ديار بنويسندگي بهنام محمدپناه