Borna66
09-07-2009, 01:41 AM
نظرات مختلف در مورد شهادت امام
- نظر برخى دیگر از مورخان با نگرشى سریع بر اقوال مورخان درباره درگذشت امام(ع) به بررسى ناهماهنگى گفتهها و نقطه نظرهایشان خواهیم رسید.
- عدهاى در این باره فقط خود حادثه را گزارش كردهاند ولى هیچگونه ذكرى از علت آن ننمودهاند و فقط بر سبیل تردید چنین آوردهاند: «گفته مىشود كه او مسموم شد و درگذشت» (مانند یعقوبى در جلد دوم ص 80 از تاریخش).
- نظر دسته سومعدهاى دیگر مسموم شدن امام را پذیرفتهاند ولى معتقدند كه این جنایت به دست عباسیان صورت گرفت. سید امیر على داراى همین عقیده بود كه احمد امین نیز بدان اشاره كرده است.(4)
براى این نظر سند تاریخى جز آنچه كه «اربلى» نقل كرده، وجود ندارد. وى عبارتى مبهم در این باره نوشته: «چون دیدند كه خلافت به اولاد على انتقال یافته على بن موسى را سم دادند و او در رمضان در طوس درگذشت.» (5)
- نظر چهارم برخى نیز گفتهاند امام به دست مامون مسموم گردید ولى این به رهنمود و تشویق فضل بود.
به نظر ما مامون هرگز نیازى به تشویق یا راهنمایى براى انجام این كار نداشت، چه خود موقعیت امام را به خوبى احساس مىكرد. روشن است كه این نظریه براى تبرئه مامون ابراز شده، چرا که فضل مدتها پیش از امام به دست مامون كشته شده بود. از این گذشته، چگونه مىتوان باور كرد كه مامون این جنایت را تنها به خاطر خوشایند فضل انجام داده و خودش هیچگونه تمایلى بدان نداشته است!
- نظر پنجم برخى دیگر گفتهاند كه امام به مرگ طبیعى درگذشت و هرگز مسمومیتى در كار نبود. براى اثبات این موضوع دلایلى ذكر كردهاند.
یكى از این افراد «ابن جوزى» است كه پس از نقل قول از دیگران كه نوشتهاند پس از یك استحمام در برابر امام(ع) بشقابى از انگور كه به وسیله سوزن زهرآلود مسموم شده بود، نهادند و او با تناول انگورها مسموم شده بدرود حیات گفت، ابن جوزى مىنویسد كه این درست نیست كه بگوییم مامون عامل مسموم كردن وى بوده باشد. چه اگر اینطور بود پس چرا آن همه در مرگ امام ابراز حزن و اندوه مىكرد. این حادثه چنان بر مامون گران آمد كه از شدت اندوه چند روز از خوردن و آشامیدن و هر گونه لذتى چشم پوشیده بود.(6)
البته عبارت ابن جوزى حاكى از آن است كه مسموم شدن امام را پذیرفته ولى منكر آنست كه مامون عامل این جنایت بوده باشد.
«اربلى» نیز به پیروى از ابن جوزى همین عقیده را ابراز كرده و همانگونه بر گفته خویش دلیل آورده است.
احمد امین نیز از كسانى است كه معتقدند كسى غیر از مامون بود كه سم را به امام خورانیده، چه او حتى پس از مرگ امام و ورودش به بغداد هنوز جامه سبز مىپوشید و به علاوه، مامون با علما درباره برترى حضرت على(ع) مباحثه مىكرد. (7)
دكتر احمد محمود صبحى نیز چنین پنداشته كه داستان مسمومیت امام رضا(ع) از مطالب ساختگى شیعه است كه هرگز بین موقعیت امام در نزد مامون كه از آن همه ارجمندى برخوردار بود با خورانیدن سم به او، تناقضى احساس نمىكنند.(8)
دلایل كسانى كه در تبرئه مامون از جنایت سم خورانى سعى كردهاند، به شرح زیر خلاصه مىگردد:
1 - پیمان ولیعهدى كه به موجب آن امام پس از مامون به خلافت مىرسید.
2 - بزرگداشت شأن امام و تایید شرف و علم و فضیلت وى و ارجمندى خانوادهاش.
3 - به همسرى وى در آوردن دخترش كه خود عامل تحكیم دوستى میان آن دو بود.
4 - استدلال مامون بر برترى على(ع) در برابر علما.
5 - ابراز اندوه فراوان پس از درگذشت امام به طورى كه از خوردن و آشامیدن و دیگر لذت ها روى گردانده بود.
6 - دفن كردن امام در كنار قبر پدرش رشید، و این كه او خود بر جسد وى نماز گزارد.
7 - پس از درگذشت امام، او همچنان لباس سبز مىپوشید حتى پس از ورودش به بغداد.
8 - پیوسته با علویان به رغم اقدام هاى مكرر بر ضدش، مهربانى مىنمود.
9 - خلق و خوى مامون به او اجازه چنین جنایتى نمىداد.
10 - مسمومیت امام از جعلیات شیعه است.
این خلاصه همه دلایلى بود كه تبرئه كنندگان مامون آوردهاند. ولى به نظر ما اینان یا به تمام حقایق، علم كافى نداشتند و در نتیجه نتوانستند نظر درستى درباره این مساله تاریخى ابراز كنند، و یا آن كه حقیقت را مىدانستند ولى به پیروی از پیشینیان خود بر ضد ائمه تعصب ورزیده به پیروى از هواى خویش و خلفایشان، حقایق مضر به احوالشان را لوث كردهاند.
واقع امر اینست كه تمام چیزهایى كه اینان ذكر كردهاند هیچ كدام مانع از آن نبود كه مامون براى دفع خطر وجود امام(ع) دست به توطئه بزند، همانگونه كه قبلا هم همین بلا را بر سر وزیرش فضل بن سهل آورده بود. فضل نیز مقامى شامخ نزد مامون داشت و حتى اصرار داشت كه دخترش را هم به وى تزویج كند.
او همچنین فرمانده خود «هرثمة بن اعین» را نیز به مجرد ورود به مرو سر به نیست كرد، بى آن كه كوچكترین مجالى براى دفاع به وى بدهد و یا شكایتش را استماع كند. توطئههاى مامون گریبان گیر طاهر و فرزندانش و دیگران نیز شد. اینان وزرا و فرماندهانش بودند كه براى مامون و تحكیم پایههاى قدرتش آن همه خدمت كرده و دیگران را با زور و شمشیر به اطاعتش در آورده بودند.
با این وصف مىبینیم كه چگونه همه را یكى پس از دیگرى به دیار عدم فرستاد در حالى كه نسبت به همه نیز ابراز محبت و سپاسگزارى مىنمود. مامون كسى بود كه به خاطر سلطنت و حكومت، برادر خود را بكشت، حال چگونه به همین انگیزه از كشتن امام رضا دست باز دارد. آیا این معقول است كه بگوییم به نظر وى امام رضا از تمام این خدمتگزاران صدیقش و حتى از برادرش محبوب تر مىنمود؟
اما این كه بر مرگ امام ابراز حزن و سوگوارى نمود قضیه روشن است. مگر در آن شرایط از چنان افعى مكار و سیاست بازى مىشد انتظار شادمانى و سرور برد؟
مگر هم او نبود كه فضل را كشت و سپس بر مرگش اندوه فراوان ابراز داشت (9)و قاتلانش را هم كه به دستور خود او بودند، از دم تیغ گذرانید. بعد هم سر آنان را نزد حسن - برادر فضل - فرستاد و دخترش هم را به عقد وى درآورد. اما پس از پیروزى بر ابن شكله، حسن را نیز از مقامش سرنگون ساخت.(10)
طاهر را نیز خود او كشت ولى بی درنگ یحیى بن اكثم را از سوى خود نزد فرزندانش گسیل داشت تا مراتب تسلیت خلیفه را به ایشان ابراز كند. سپس فرزندان طاهر را بر جاى پدر بنشاند ولى به تدریج همه را یكى پس از دیگرى سرنگون نمود.
از این قبیل جنایات، مامون بسیار كرده كه اكنون مجال ذكر همه آنها نیست. به همین قیاس، عكسالعمل ها و گفتههایش در مرگ امام رضا(ع) نیز كوچكترین ارزشى نداشت. چه اگر راست مىگفت پس چگونه دست به خون هفت تن از برادران امام بیالود و علویان را تحت شكنجه و آزار درآورد و به كارگزار خود در مصر نوشت كه منبرها را شستشو دهد، چه بر فرازشان نام امام رضا(ع) در خطبهها رانده شده بود.
مامون از چه شرافتى برخوردار بود كه بگوییم كشتن امام با خُلق و خوى وى ناسازگار بود. آیا كشتن آن همه افراد مگر منافاتى با مهر و محبتش داشت كه پیوسته نسبت به آنان ابراز مىداشت. بنابراین، مهر ورزیش نسبت به امام نیز هیچگونه منافاتى با قتلش نمىتوانست داشته باشد.
اما این كه علویان را بزرگ مىداشت علت را خودش در نامهاى كه به عباسیان نوشته، چنین بیان مىدارد كه این بزرگداشت جزئى از سیاست وى به شمار مىرود. لذا پس از درگذشت امام رضا(ع) دیگر لباس سبز را - كه ویژه علویان بود - نپوشید، هفت تن از برادران امام را به قتل رسانید و به فرمانروایان خود در هر نقطهاى دستور داد كه به دستگیرى علویان بپردازند.
اما سخن احمد امین كه نوشته علویان بر ضد مامون بسیار قیام كرده بودند، ادعایى است كه هرگز صحت ندارد. زیرا در تاریخ حتى نام یك قیام پس از درگذشت امام رضا(ع) ثبت نشده، به جز قیام «عبدالرحمن بن احمد» در یمن كه انگیزهاش را همه مورخان ظلم كارگزاران خلیفه نوشتهاند، و همچنین شورش برادران امام(ع) كه به خونخواهى وى برخاسته بودند.
اما اینكه گفتهاند داستان مسمومیت امام از ساختگی هاى شیعه است، باید گفت كه پیش از شیعه خود تاریخ نویسان سنى این جنایت را به مامون نسبت داده بودند و شیعیان نیز شرح این داستان را در كتاب هاى اهل سنت مىخواندند. با این همه اگر كسى باز در تبرئه مامون و حسن نیتش اصرار دارد به این سؤال پاسخ دهد كه چرا پس از درگذشت امام، مقام ولیعهدى را به فرزندش حضرت جواد(ع) عرضه نكرد، در حالى كه او نیز دامادش بود و به فضل و علم و كمالاتش نیز اعتراف مىكرد. حضرت جواد به رغم خردسالیش تحسین عباسیان را نسبت به فضل و كمال خویش برانگیخته بود. مناظره وى با «یحیى بن اكثم» معروف است كه با چه مهارتى به سؤال هاى وى پاسخ مىداد (11)به علاوه، صغر سن نمىتوانست بهانه عدم واگذارى مقام ولیعهدى به امام جواد(ع) باشد، چه ولیعهدى معنایش تصدى عملى امور مملكتى نیست و تازه خلفا و حتى رشید، پدر مامون، براى كسانى بیعت ولیعهدى گرفته بودند كه به مراتب خردسال تر از امام جواد بودند.
- نظر ششم كه نظرى درست است! طبق این نظر امام(ع) بدون شك مسموم گردید. كسانى كه بر این عقیدهاند گروه بزرگى را تشكیل مىدهند كه ابن جوزى نیز بدانها اشاره كرده است.
شیعیان به طور كلى این نظر را تایید كردهاند مگر مرحوم اربلى در كشف الغمة كه خود را هم عقیده با ابن طاوس و شیخ مفید دانسته است. ولى ظاهر امر چنین است كه شیخ مفید نیز قایل به مسمومیت امام بوده، چه نوشته است: آن دو - یعنى مامون و رضا - با همدیگر انگورى را تناول كردند سپس امام(ع) بیمار شد و مامون نیز خود را به بیمارى زد!!. .
یكى از امورى كه بهترین دلیل بر شهادت امام(ع) به شمار مىرود اتفاق شیعه بر این مطلب است. چه آنان بهتر و عمیقتر به احوال امامان خود مىپرداختند و دلیلى هم براى تحریف یا كتمان حقایق در این زمینه نداشتند.
از اهل سنت و دیگران نیز گروه بسیارى از دانشمندان و مورخان هستند كه منكر مرگ طبیعى امام(ع) بوده و یا لااقل مسمومیت وى را قولى مرحج دانستهاند. مانند این افراد:
- ابن حجر در صواعق ص 122 / ابن صباغ مالكى در فصول المهمة ص 250.
- مسعودى در اثبات الوصیة ص 208/ التنبیه و الاشراف ص 203/ مروج الذهب / 3 / ص 417.
- قلقشندى در مآثر الانافة فى معالم الخلافه / 1 / ص 211.
- قندوزى حنفى در ینابیع المودة، صص 263 و 385.
- جرجى زیدان در تاریخ تمدن اسلامى / 2 / بخش 4 / ص 440، و در صفحه آخر از كتاب امین و مامون.
- ابوبكر خوارزمى در رساله خود - احمد شلبى در تاریخ اسلامى و تمدن اسلامى / 3 / ص 107.
- ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبین – ابو زكریا موصلى در تاریخ موصل 171 / 352 - ابن طباطبا در الآداب السلطانیة ص 218 - شبلنجى، در نور الابصار ص 176 و 177 چاپ سال 1948.
- سمعانى در انسابش / 6 / ص 139.
- در سنن ابن ماجه به نقل تهذیب تهذیب الكمال فى اسماء الرجال ص 278 - عارف تامر در الامامة فی الاسلام ص 125.
- دكتر كامل مصطفى شیبى در الصلة بین التصوف و التشیع ص 226.
و بسیارى دیگر. . .
منبع:پایگاه آستان قدس رضوی
- نظر برخى دیگر از مورخان با نگرشى سریع بر اقوال مورخان درباره درگذشت امام(ع) به بررسى ناهماهنگى گفتهها و نقطه نظرهایشان خواهیم رسید.
- عدهاى در این باره فقط خود حادثه را گزارش كردهاند ولى هیچگونه ذكرى از علت آن ننمودهاند و فقط بر سبیل تردید چنین آوردهاند: «گفته مىشود كه او مسموم شد و درگذشت» (مانند یعقوبى در جلد دوم ص 80 از تاریخش).
- نظر دسته سومعدهاى دیگر مسموم شدن امام را پذیرفتهاند ولى معتقدند كه این جنایت به دست عباسیان صورت گرفت. سید امیر على داراى همین عقیده بود كه احمد امین نیز بدان اشاره كرده است.(4)
براى این نظر سند تاریخى جز آنچه كه «اربلى» نقل كرده، وجود ندارد. وى عبارتى مبهم در این باره نوشته: «چون دیدند كه خلافت به اولاد على انتقال یافته على بن موسى را سم دادند و او در رمضان در طوس درگذشت.» (5)
- نظر چهارم برخى نیز گفتهاند امام به دست مامون مسموم گردید ولى این به رهنمود و تشویق فضل بود.
به نظر ما مامون هرگز نیازى به تشویق یا راهنمایى براى انجام این كار نداشت، چه خود موقعیت امام را به خوبى احساس مىكرد. روشن است كه این نظریه براى تبرئه مامون ابراز شده، چرا که فضل مدتها پیش از امام به دست مامون كشته شده بود. از این گذشته، چگونه مىتوان باور كرد كه مامون این جنایت را تنها به خاطر خوشایند فضل انجام داده و خودش هیچگونه تمایلى بدان نداشته است!
- نظر پنجم برخى دیگر گفتهاند كه امام به مرگ طبیعى درگذشت و هرگز مسمومیتى در كار نبود. براى اثبات این موضوع دلایلى ذكر كردهاند.
یكى از این افراد «ابن جوزى» است كه پس از نقل قول از دیگران كه نوشتهاند پس از یك استحمام در برابر امام(ع) بشقابى از انگور كه به وسیله سوزن زهرآلود مسموم شده بود، نهادند و او با تناول انگورها مسموم شده بدرود حیات گفت، ابن جوزى مىنویسد كه این درست نیست كه بگوییم مامون عامل مسموم كردن وى بوده باشد. چه اگر اینطور بود پس چرا آن همه در مرگ امام ابراز حزن و اندوه مىكرد. این حادثه چنان بر مامون گران آمد كه از شدت اندوه چند روز از خوردن و آشامیدن و هر گونه لذتى چشم پوشیده بود.(6)
البته عبارت ابن جوزى حاكى از آن است كه مسموم شدن امام را پذیرفته ولى منكر آنست كه مامون عامل این جنایت بوده باشد.
«اربلى» نیز به پیروى از ابن جوزى همین عقیده را ابراز كرده و همانگونه بر گفته خویش دلیل آورده است.
احمد امین نیز از كسانى است كه معتقدند كسى غیر از مامون بود كه سم را به امام خورانیده، چه او حتى پس از مرگ امام و ورودش به بغداد هنوز جامه سبز مىپوشید و به علاوه، مامون با علما درباره برترى حضرت على(ع) مباحثه مىكرد. (7)
دكتر احمد محمود صبحى نیز چنین پنداشته كه داستان مسمومیت امام رضا(ع) از مطالب ساختگى شیعه است كه هرگز بین موقعیت امام در نزد مامون كه از آن همه ارجمندى برخوردار بود با خورانیدن سم به او، تناقضى احساس نمىكنند.(8)
دلایل كسانى كه در تبرئه مامون از جنایت سم خورانى سعى كردهاند، به شرح زیر خلاصه مىگردد:
1 - پیمان ولیعهدى كه به موجب آن امام پس از مامون به خلافت مىرسید.
2 - بزرگداشت شأن امام و تایید شرف و علم و فضیلت وى و ارجمندى خانوادهاش.
3 - به همسرى وى در آوردن دخترش كه خود عامل تحكیم دوستى میان آن دو بود.
4 - استدلال مامون بر برترى على(ع) در برابر علما.
5 - ابراز اندوه فراوان پس از درگذشت امام به طورى كه از خوردن و آشامیدن و دیگر لذت ها روى گردانده بود.
6 - دفن كردن امام در كنار قبر پدرش رشید، و این كه او خود بر جسد وى نماز گزارد.
7 - پس از درگذشت امام، او همچنان لباس سبز مىپوشید حتى پس از ورودش به بغداد.
8 - پیوسته با علویان به رغم اقدام هاى مكرر بر ضدش، مهربانى مىنمود.
9 - خلق و خوى مامون به او اجازه چنین جنایتى نمىداد.
10 - مسمومیت امام از جعلیات شیعه است.
این خلاصه همه دلایلى بود كه تبرئه كنندگان مامون آوردهاند. ولى به نظر ما اینان یا به تمام حقایق، علم كافى نداشتند و در نتیجه نتوانستند نظر درستى درباره این مساله تاریخى ابراز كنند، و یا آن كه حقیقت را مىدانستند ولى به پیروی از پیشینیان خود بر ضد ائمه تعصب ورزیده به پیروى از هواى خویش و خلفایشان، حقایق مضر به احوالشان را لوث كردهاند.
واقع امر اینست كه تمام چیزهایى كه اینان ذكر كردهاند هیچ كدام مانع از آن نبود كه مامون براى دفع خطر وجود امام(ع) دست به توطئه بزند، همانگونه كه قبلا هم همین بلا را بر سر وزیرش فضل بن سهل آورده بود. فضل نیز مقامى شامخ نزد مامون داشت و حتى اصرار داشت كه دخترش را هم به وى تزویج كند.
او همچنین فرمانده خود «هرثمة بن اعین» را نیز به مجرد ورود به مرو سر به نیست كرد، بى آن كه كوچكترین مجالى براى دفاع به وى بدهد و یا شكایتش را استماع كند. توطئههاى مامون گریبان گیر طاهر و فرزندانش و دیگران نیز شد. اینان وزرا و فرماندهانش بودند كه براى مامون و تحكیم پایههاى قدرتش آن همه خدمت كرده و دیگران را با زور و شمشیر به اطاعتش در آورده بودند.
با این وصف مىبینیم كه چگونه همه را یكى پس از دیگرى به دیار عدم فرستاد در حالى كه نسبت به همه نیز ابراز محبت و سپاسگزارى مىنمود. مامون كسى بود كه به خاطر سلطنت و حكومت، برادر خود را بكشت، حال چگونه به همین انگیزه از كشتن امام رضا دست باز دارد. آیا این معقول است كه بگوییم به نظر وى امام رضا از تمام این خدمتگزاران صدیقش و حتى از برادرش محبوب تر مىنمود؟
اما این كه بر مرگ امام ابراز حزن و سوگوارى نمود قضیه روشن است. مگر در آن شرایط از چنان افعى مكار و سیاست بازى مىشد انتظار شادمانى و سرور برد؟
مگر هم او نبود كه فضل را كشت و سپس بر مرگش اندوه فراوان ابراز داشت (9)و قاتلانش را هم كه به دستور خود او بودند، از دم تیغ گذرانید. بعد هم سر آنان را نزد حسن - برادر فضل - فرستاد و دخترش هم را به عقد وى درآورد. اما پس از پیروزى بر ابن شكله، حسن را نیز از مقامش سرنگون ساخت.(10)
طاهر را نیز خود او كشت ولى بی درنگ یحیى بن اكثم را از سوى خود نزد فرزندانش گسیل داشت تا مراتب تسلیت خلیفه را به ایشان ابراز كند. سپس فرزندان طاهر را بر جاى پدر بنشاند ولى به تدریج همه را یكى پس از دیگرى سرنگون نمود.
از این قبیل جنایات، مامون بسیار كرده كه اكنون مجال ذكر همه آنها نیست. به همین قیاس، عكسالعمل ها و گفتههایش در مرگ امام رضا(ع) نیز كوچكترین ارزشى نداشت. چه اگر راست مىگفت پس چگونه دست به خون هفت تن از برادران امام بیالود و علویان را تحت شكنجه و آزار درآورد و به كارگزار خود در مصر نوشت كه منبرها را شستشو دهد، چه بر فرازشان نام امام رضا(ع) در خطبهها رانده شده بود.
مامون از چه شرافتى برخوردار بود كه بگوییم كشتن امام با خُلق و خوى وى ناسازگار بود. آیا كشتن آن همه افراد مگر منافاتى با مهر و محبتش داشت كه پیوسته نسبت به آنان ابراز مىداشت. بنابراین، مهر ورزیش نسبت به امام نیز هیچگونه منافاتى با قتلش نمىتوانست داشته باشد.
اما این كه علویان را بزرگ مىداشت علت را خودش در نامهاى كه به عباسیان نوشته، چنین بیان مىدارد كه این بزرگداشت جزئى از سیاست وى به شمار مىرود. لذا پس از درگذشت امام رضا(ع) دیگر لباس سبز را - كه ویژه علویان بود - نپوشید، هفت تن از برادران امام را به قتل رسانید و به فرمانروایان خود در هر نقطهاى دستور داد كه به دستگیرى علویان بپردازند.
اما سخن احمد امین كه نوشته علویان بر ضد مامون بسیار قیام كرده بودند، ادعایى است كه هرگز صحت ندارد. زیرا در تاریخ حتى نام یك قیام پس از درگذشت امام رضا(ع) ثبت نشده، به جز قیام «عبدالرحمن بن احمد» در یمن كه انگیزهاش را همه مورخان ظلم كارگزاران خلیفه نوشتهاند، و همچنین شورش برادران امام(ع) كه به خونخواهى وى برخاسته بودند.
اما اینكه گفتهاند داستان مسمومیت امام از ساختگی هاى شیعه است، باید گفت كه پیش از شیعه خود تاریخ نویسان سنى این جنایت را به مامون نسبت داده بودند و شیعیان نیز شرح این داستان را در كتاب هاى اهل سنت مىخواندند. با این همه اگر كسى باز در تبرئه مامون و حسن نیتش اصرار دارد به این سؤال پاسخ دهد كه چرا پس از درگذشت امام، مقام ولیعهدى را به فرزندش حضرت جواد(ع) عرضه نكرد، در حالى كه او نیز دامادش بود و به فضل و علم و كمالاتش نیز اعتراف مىكرد. حضرت جواد به رغم خردسالیش تحسین عباسیان را نسبت به فضل و كمال خویش برانگیخته بود. مناظره وى با «یحیى بن اكثم» معروف است كه با چه مهارتى به سؤال هاى وى پاسخ مىداد (11)به علاوه، صغر سن نمىتوانست بهانه عدم واگذارى مقام ولیعهدى به امام جواد(ع) باشد، چه ولیعهدى معنایش تصدى عملى امور مملكتى نیست و تازه خلفا و حتى رشید، پدر مامون، براى كسانى بیعت ولیعهدى گرفته بودند كه به مراتب خردسال تر از امام جواد بودند.
- نظر ششم كه نظرى درست است! طبق این نظر امام(ع) بدون شك مسموم گردید. كسانى كه بر این عقیدهاند گروه بزرگى را تشكیل مىدهند كه ابن جوزى نیز بدانها اشاره كرده است.
شیعیان به طور كلى این نظر را تایید كردهاند مگر مرحوم اربلى در كشف الغمة كه خود را هم عقیده با ابن طاوس و شیخ مفید دانسته است. ولى ظاهر امر چنین است كه شیخ مفید نیز قایل به مسمومیت امام بوده، چه نوشته است: آن دو - یعنى مامون و رضا - با همدیگر انگورى را تناول كردند سپس امام(ع) بیمار شد و مامون نیز خود را به بیمارى زد!!. .
یكى از امورى كه بهترین دلیل بر شهادت امام(ع) به شمار مىرود اتفاق شیعه بر این مطلب است. چه آنان بهتر و عمیقتر به احوال امامان خود مىپرداختند و دلیلى هم براى تحریف یا كتمان حقایق در این زمینه نداشتند.
از اهل سنت و دیگران نیز گروه بسیارى از دانشمندان و مورخان هستند كه منكر مرگ طبیعى امام(ع) بوده و یا لااقل مسمومیت وى را قولى مرحج دانستهاند. مانند این افراد:
- ابن حجر در صواعق ص 122 / ابن صباغ مالكى در فصول المهمة ص 250.
- مسعودى در اثبات الوصیة ص 208/ التنبیه و الاشراف ص 203/ مروج الذهب / 3 / ص 417.
- قلقشندى در مآثر الانافة فى معالم الخلافه / 1 / ص 211.
- قندوزى حنفى در ینابیع المودة، صص 263 و 385.
- جرجى زیدان در تاریخ تمدن اسلامى / 2 / بخش 4 / ص 440، و در صفحه آخر از كتاب امین و مامون.
- ابوبكر خوارزمى در رساله خود - احمد شلبى در تاریخ اسلامى و تمدن اسلامى / 3 / ص 107.
- ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبین – ابو زكریا موصلى در تاریخ موصل 171 / 352 - ابن طباطبا در الآداب السلطانیة ص 218 - شبلنجى، در نور الابصار ص 176 و 177 چاپ سال 1948.
- سمعانى در انسابش / 6 / ص 139.
- در سنن ابن ماجه به نقل تهذیب تهذیب الكمال فى اسماء الرجال ص 278 - عارف تامر در الامامة فی الاسلام ص 125.
- دكتر كامل مصطفى شیبى در الصلة بین التصوف و التشیع ص 226.
و بسیارى دیگر. . .
منبع:پایگاه آستان قدس رضوی