Borna66
09-06-2009, 11:20 PM
دعوت عبّاسی وابو مسلم
هرقد رکه قدرت اموی به واسطه ضعف خلفا و بهم ریختگی اعراب پشتیبان خلافت رو به ضعف می رفت نفوذ شیعه زیاد تر می شد . این دعوت که در زمان محمد بن الحنیفه آغاز شده بود موضوعش آل علی (ع) و خلافت انها بود . اما د رآخر ، بنی العباس با مهارت عجیبی آن را به نفع خود برگرداندند .
خراسان در آن روزگار تابع بصره بود .طوایف عربی برای خود حوزه ای را با قریه ها و مزارع و چرا گاههای آن تصرف کرده بود . این طوایف از میراث زمان جاهلیت میان خود دودستگی هاو اختلافات فراوان داشتند .دولت اموی نیز که سیاست خود را برروی این دودستگی ها و اختلافات فراوان داشتند . دولت اموی نیز که سیاست خود را برروی این دودستگی ها بنا گذاشته بود آتش اختلافات را دامن می زد . درخراسان مهمترین و نافذترین قبیله عرب بنی تمیم بودند . اینها از نژاد عدنانی محسوب می شدند . د رمقابل آنها طایفه ازد بود از نژاد قحطانی بودند و طوایف ربیعه نیز به انها ملحق شده بودند . میان این دو دسته برسر ریاست و نفوذ در خراسان زدو خودرها رخ داد .
در طی کشاکشها و زدو خوردها دعوت شیعه که بنی عباس خود را در انجا داده بودند نهفته انتشار می یافت .
امام عباسی نزدیک دمشق که از زمان عبدالملک بن مروان اقامتگاه خانواده عباسی شده بود منزل داشت . مرکز تبلیغاتی دیگری نیز در کوفه داشتند . گاهی هم امام مبلغین خود را درموسم حج د رمکه دیدار می کرد . دستور امام به دعات آن بود که بیشتر به ایرانیها بپیچند واز اعراب به طوایف یمانی ( قحطانی ) اعتماد کنند و با مضریها (نزاریها ) به ظاهر مهربان ودر باطن دشمن باشند به طوری که اگر بتوانند یکی از انها باقی نگذارند.
محمد که اولین امام عباسیان است اول کسی بود که دعات به اطراف فرستاد و دستور داده بود که دعوت به « الرضا من آل محمد » کنند و اسم کسی را نبرند. پس از محمد ، ابراهیم پسر ش به وصیت او به امامت نشست و ابو مسلم دعوت او را اشکار کرد . بدین طریق فرقه راوندیه که طرفدار امامت بنی العباس بود در آغاز با کیسانیه یعنی طرفداران محمد بن الحنفیه اتصال داشته ودر امتداد آن بوجود آمده است .در زمان مهدی عباسی خواستند این اتصال را قطع کنند پس سلسله امامت را مستقیما به عباس بن عبدالمطلب رساندند به استناد آنکه عموی پیغمبر و وارث او بوده است.بدین طریق علویان را از حساب خود حذف کردند . برگردیم بر سر تاریخ .
در موقعی که ابو مسلم مرو را گرفت فتح دیگری نیز خود به خود به آغوش او آمد و آن چنان بود که عبدالله بن معاویه که به داعیه خلافت مدتی جنوب ایران را به دست گرفته بود اخیرا ً از جلو لشکری که مروان به سر وقت او فرستاده بود اصفهان را گذاشته به خراسان آمد و به ابومسلم پناهند ه شد .ابو مسلم او را به زندان افکند و کشت.
پس از فتح مرو، ابو مسلم سرداران خود را به فتح اطراف خراسان فرستاد و فتوح به سرعت پیش می رفت . دسته ای از نیروی مروانیها از اصفهان به گرگان وارد شد؛ ابو مسلم قحطبة بن شبیب را به مقابله آنهامامور کرد .قحطبه آن لشکر را درگرگان شکست داد و ا زآنجا به طرف ری پیش راند . ابو مسلم نیز از مرو به جانب نیشابور کشید .
قحطبه به مرکز ایران رسیده بود لشکریان خلیفه اموی که از جلو قحطبه فرار می کردند پس از تخلیه همدان در نهاوند به مقاومت ایستادندوپس از چند ماه تسلیم شدند ( ذوالقعده 131 ) . لشکر خراسان شاهراه معمولی کرمانشاه حلوان خانقین را پیش گرفته از فلات ایران به جلگه عراق سرازیر شدند و ناگهانی برسردشمن فرود آمدند . در گیرو دار فتح ، قحطبه شبی به طرز مجهولی نابود شد ولی پسرش حسن که خود سردار رشید و با شهامتی بود فتح را انجام داد و یکسره وارد کوفه شد ( محرم 132) . پیش ا زاین واقعه ابراهیم امام را در حمیمه به فرمان مروان گرفته بودند و بعد در زندان کشتند . ولی براد راو ابو العباس عبدالله بن محمد بن علی باعده ای از خوسشاوندان فراراً خود را به کوفه نزد شیعیان انجا رسانده بود . در این هنگام که حسن با لشکر وارد کوفه شد شیعیان این عبدالله را به حکم آنکه ابراهیم اوراوصی و جانشین خود قرار داده بود به خلافت برداشتند ( ربیع الاول132)
در این موقع مروان از حران بیرون آمده از راه موصل روانه کوفه شد .دسته ای از لشکر خراسان به استقبال او رفت و در کنا ررود زاب بزرگ جنگ د رگرفت و ازدوم جمادی الاخری تا یازدهم آن ماه طول کشید و مروان شکست فاحشی خورد . این جنگ که به جنگ زاب معروف است دولت امویان را خاتمه داد .
سرانجام در بوصیر ( در مصر علیا ) با لشکر خراسان که همه جا به تعاقب او آمده بودند مصاف داد و در میدان مبارزه کشته شد .سرش رابریده برای ابوالعباس به کوفه فرستادند .
افراد بنی امیه را در همه جا جستند و کشتند ، باروری شهر دمشق را ویران کردند و قبور خلفای بنی امیه را شکافته استخوانها راسوزانیدند . از این تعقیب و کشتار یکی از نوادگان هشام بن عبد الملک که نامش عبد الرحمن بود جان در ربود جان دربود و خود را به اند لس انداخت و درآنجا خلیفه شد و سلسله امویان اندلس از او آغاز شد .
با وجود انقراض مروان تسخیر کامل شام که مقر چندین ساله دولت اموی بود هنوز مبلغی کار داشت ، عده ای از سرداران اموی از بیم جان یا به طمع مملکت هنوز می جنبیدند و شهرها را بر عباسیان می شورانیدند .
با زوال زمام حکومت از دست اعراب بیرون امد و به دست طرفداران بنی عباس یعنی ایرانیان افتاد و ایجاد بغداد نیز این تحول را نشاندار کرد . زبان کشور هنوز عربی بود اما ادبیات و رسو م زندگانی همه تحت تاثیر این تحول قرار گرفت و تمدن تازه ای اغاز شد . جنگ زاب نقطه مقابل جنگ قادسیه بود و ایرانیان قدرتی را که در آنجا باخته بودند در اینجا بدست اوردند .
هرقد رکه قدرت اموی به واسطه ضعف خلفا و بهم ریختگی اعراب پشتیبان خلافت رو به ضعف می رفت نفوذ شیعه زیاد تر می شد . این دعوت که در زمان محمد بن الحنیفه آغاز شده بود موضوعش آل علی (ع) و خلافت انها بود . اما د رآخر ، بنی العباس با مهارت عجیبی آن را به نفع خود برگرداندند .
خراسان در آن روزگار تابع بصره بود .طوایف عربی برای خود حوزه ای را با قریه ها و مزارع و چرا گاههای آن تصرف کرده بود . این طوایف از میراث زمان جاهلیت میان خود دودستگی هاو اختلافات فراوان داشتند .دولت اموی نیز که سیاست خود را برروی این دودستگی ها و اختلافات فراوان داشتند . دولت اموی نیز که سیاست خود را برروی این دودستگی ها بنا گذاشته بود آتش اختلافات را دامن می زد . درخراسان مهمترین و نافذترین قبیله عرب بنی تمیم بودند . اینها از نژاد عدنانی محسوب می شدند . د رمقابل آنها طایفه ازد بود از نژاد قحطانی بودند و طوایف ربیعه نیز به انها ملحق شده بودند . میان این دو دسته برسر ریاست و نفوذ در خراسان زدو خودرها رخ داد .
در طی کشاکشها و زدو خوردها دعوت شیعه که بنی عباس خود را در انجا داده بودند نهفته انتشار می یافت .
امام عباسی نزدیک دمشق که از زمان عبدالملک بن مروان اقامتگاه خانواده عباسی شده بود منزل داشت . مرکز تبلیغاتی دیگری نیز در کوفه داشتند . گاهی هم امام مبلغین خود را درموسم حج د رمکه دیدار می کرد . دستور امام به دعات آن بود که بیشتر به ایرانیها بپیچند واز اعراب به طوایف یمانی ( قحطانی ) اعتماد کنند و با مضریها (نزاریها ) به ظاهر مهربان ودر باطن دشمن باشند به طوری که اگر بتوانند یکی از انها باقی نگذارند.
محمد که اولین امام عباسیان است اول کسی بود که دعات به اطراف فرستاد و دستور داده بود که دعوت به « الرضا من آل محمد » کنند و اسم کسی را نبرند. پس از محمد ، ابراهیم پسر ش به وصیت او به امامت نشست و ابو مسلم دعوت او را اشکار کرد . بدین طریق فرقه راوندیه که طرفدار امامت بنی العباس بود در آغاز با کیسانیه یعنی طرفداران محمد بن الحنفیه اتصال داشته ودر امتداد آن بوجود آمده است .در زمان مهدی عباسی خواستند این اتصال را قطع کنند پس سلسله امامت را مستقیما به عباس بن عبدالمطلب رساندند به استناد آنکه عموی پیغمبر و وارث او بوده است.بدین طریق علویان را از حساب خود حذف کردند . برگردیم بر سر تاریخ .
در موقعی که ابو مسلم مرو را گرفت فتح دیگری نیز خود به خود به آغوش او آمد و آن چنان بود که عبدالله بن معاویه که به داعیه خلافت مدتی جنوب ایران را به دست گرفته بود اخیرا ً از جلو لشکری که مروان به سر وقت او فرستاده بود اصفهان را گذاشته به خراسان آمد و به ابومسلم پناهند ه شد .ابو مسلم او را به زندان افکند و کشت.
پس از فتح مرو، ابو مسلم سرداران خود را به فتح اطراف خراسان فرستاد و فتوح به سرعت پیش می رفت . دسته ای از نیروی مروانیها از اصفهان به گرگان وارد شد؛ ابو مسلم قحطبة بن شبیب را به مقابله آنهامامور کرد .قحطبه آن لشکر را درگرگان شکست داد و ا زآنجا به طرف ری پیش راند . ابو مسلم نیز از مرو به جانب نیشابور کشید .
قحطبه به مرکز ایران رسیده بود لشکریان خلیفه اموی که از جلو قحطبه فرار می کردند پس از تخلیه همدان در نهاوند به مقاومت ایستادندوپس از چند ماه تسلیم شدند ( ذوالقعده 131 ) . لشکر خراسان شاهراه معمولی کرمانشاه حلوان خانقین را پیش گرفته از فلات ایران به جلگه عراق سرازیر شدند و ناگهانی برسردشمن فرود آمدند . در گیرو دار فتح ، قحطبه شبی به طرز مجهولی نابود شد ولی پسرش حسن که خود سردار رشید و با شهامتی بود فتح را انجام داد و یکسره وارد کوفه شد ( محرم 132) . پیش ا زاین واقعه ابراهیم امام را در حمیمه به فرمان مروان گرفته بودند و بعد در زندان کشتند . ولی براد راو ابو العباس عبدالله بن محمد بن علی باعده ای از خوسشاوندان فراراً خود را به کوفه نزد شیعیان انجا رسانده بود . در این هنگام که حسن با لشکر وارد کوفه شد شیعیان این عبدالله را به حکم آنکه ابراهیم اوراوصی و جانشین خود قرار داده بود به خلافت برداشتند ( ربیع الاول132)
در این موقع مروان از حران بیرون آمده از راه موصل روانه کوفه شد .دسته ای از لشکر خراسان به استقبال او رفت و در کنا ررود زاب بزرگ جنگ د رگرفت و ازدوم جمادی الاخری تا یازدهم آن ماه طول کشید و مروان شکست فاحشی خورد . این جنگ که به جنگ زاب معروف است دولت امویان را خاتمه داد .
سرانجام در بوصیر ( در مصر علیا ) با لشکر خراسان که همه جا به تعاقب او آمده بودند مصاف داد و در میدان مبارزه کشته شد .سرش رابریده برای ابوالعباس به کوفه فرستادند .
افراد بنی امیه را در همه جا جستند و کشتند ، باروری شهر دمشق را ویران کردند و قبور خلفای بنی امیه را شکافته استخوانها راسوزانیدند . از این تعقیب و کشتار یکی از نوادگان هشام بن عبد الملک که نامش عبد الرحمن بود جان در ربود جان دربود و خود را به اند لس انداخت و درآنجا خلیفه شد و سلسله امویان اندلس از او آغاز شد .
با وجود انقراض مروان تسخیر کامل شام که مقر چندین ساله دولت اموی بود هنوز مبلغی کار داشت ، عده ای از سرداران اموی از بیم جان یا به طمع مملکت هنوز می جنبیدند و شهرها را بر عباسیان می شورانیدند .
با زوال زمام حکومت از دست اعراب بیرون امد و به دست طرفداران بنی عباس یعنی ایرانیان افتاد و ایجاد بغداد نیز این تحول را نشاندار کرد . زبان کشور هنوز عربی بود اما ادبیات و رسو م زندگانی همه تحت تاثیر این تحول قرار گرفت و تمدن تازه ای اغاز شد . جنگ زاب نقطه مقابل جنگ قادسیه بود و ایرانیان قدرتی را که در آنجا باخته بودند در اینجا بدست اوردند .