Borna66
09-06-2009, 08:01 PM
آثار فتوحات در جامعه اسلامی
فتوحات به عنوان حرکتی که بلافاصله بعد از رحلت پیامبر شروع شد و در زمانهای بعد ادامه یافت، از نظر اجتماعی باعث تحولات زیادی در جامعه اسلامی شد و ما اکنون تاثیرات این فتوحات را در دگرگونی اوضاع اجتماعی و فرهنگی و. . . به نظاره مینشینیم.
بیشبهه، فتوحات تحول بسیار مهمی برای مسلمانان از یک سو، و برای جهان انسانی از سوی دیگر بود. این حرکت ضمن صد سال و تبعات بعدی آن در طی چند قرن، از نظر نژادی و دینی تحولات عظیمی را در جهان انسانی بوجود آورد. مهاجرتهای بزرگ رنگ بسیاری از مناطق را از جهت نژادی تغییر داد. ادیان بزرگی در معرض محدودیت قرار گفت. علاوه بر شکست تقریبا کامل مذهب زردتشتی، مسیحیت در غرب و بودیسم در شرق زمینگیر شد. در برابر دین جدید، توانستبر بخش عظیمی از ربع مسکون غلبه یافته و تاثیر خاص خود را بر جای بگذارد. در این زمینه باید به بررسی چند مساله بپردازیم.
اگر آثار فتوحات را برای اعراب فاتح دنبال کنیم، شاهد آن هستیم که بخش بزرگی از اعراب بادیه نشین، مناطق خویش را در جزیرة العرب ترک کرده و راهی مناطق مفتوحه شدهاند. این اعراب جز قرآن و تا اندازهای حدیث، هدیه دیگری برای بیشتر این کشورها نداشتند. از این دو که بگذریم، با اعرابی مواجه هستیم که خوی به زندگی بادیه نشینی داشته و اکنون در برابر پول و ثروت بیاندازه قرار گرفتهاند. آنان در جزیره فاقد حکومتبودهاند و اکنون وارث حکومت عریض و طویل ساسانی و. . . شدهاند. از نظر فرهنگی، آداب و رسوم خشک قبیلهای داشتهاند و اکنون به اجبار مواجه با زندگی اجتماعی و اشرافی جدیدی در مناطق مفتوحه شدهاند. از این پس نوعی دوگانگی فرهنگی در بیشتر بلاد مفتوحه بوجود آمده و آنان باید در برابر آن موضع مشخصی داشته باشند. طبیعی است که آنها نمیتوانستند منکر وجود این اقوام بشوند یا آنان را وادار به تحمل زندگی عربی کنند. راهی که بیشتر عمر دنبال کرد این بود که اعراب را از تقلید باز دارد و آنان را از عجمی شدن پرهیز دهد. چنین کاری دشوار بود، زیرا بسیاری از اعراب کنیزکان رومی و ایرانی داشتند، آنان از این افراد فرزند داشته و به مرور نسل جدیدی از اینها در حال پدید آمدن بود.
عمر کوشید تا با حفظ وحدت اعراب آنها را از درگیر شدن با عجمان پرهیز دهد. او تصمیم گرفت تا زمینهای فتح شده در عراق و ایران را در دستساکنان آن نگاه داشته و تنها خراج آنها را از آنان بگیرد. واگذاری زمینها به اعراب، نه تنها از جهت فنی به دلیل عدم تخصص اعراب کار درستی نبود، بلکه سبب تولید مشکلات سیاسی برای اعراب میشد. عمر با دقت کوشید تا هوای اشراف عجم را داشته باشد. او در کنار سهمی که برای اعراب قرار داد برای اشراف عجم نیز «عطاء» معین کرد. یعقوبی سهم افرادی چون فیروز بن یزدجرد، دهقانان فلوجه، هرمزان، بسطام بن نرسی دهقان بابل را یاد کرده است. عمر هدف خود را از این کار تالیف قلوب مردم (ایرانیان) از طریق جذب اشراف یاد کرد. (1) اما به هر روی عمر عنصر عربی را به عنوان قومی فاتح و بر حق، بر دیگر اقوام برتری میداد و از بر آمیختن آنان با دیگران پرهیز داشت. او به هیچ روی اجازه نمیداد که مدینه به عنوان پایتخت کشور اسلامی، ناظر حضور عجمان (که او آنها را «علوج» یعنی کفار عجم مینامید) باشد. (2) از قضا به دست علجی عجمی که با وساطت مغیره به مدینه در آمده بود کشته شد. گله او در وقتی که در بستر مرگ بود، این بود که مگر من نگفتم که علوح را به مدینه راه ندهید. (3) خود عمر اعتقادش بر این بود که از عرب کسی او را نخواهد کشت. (4) به علاوه او بر آن بود تا زمانی که اسیران غیر عرب فراوان شدند، همه اسرایی که در طی جنگ با اعراب در جنگهای رده و یا فتح عراق و شام اسیر شدهاند آزاد کند. (5) عمر میگفت: از آنجا که خداوند بلاد عجم را بر ما گشوده است، سزاوار نیست که بردگان عرب داشته باشیم، زیرا از عجمان برده فراوان داریم. (6) به همین دلیل، پول فراوانی از بیتالمال برای رهایی بردگان عرب پرداختشد. (7) عمر برای جلوگیری از تقلید عرب از عجم، دستور داده بود که کسی حق سخن گفتن به زبانی غیر از زبان عربی را ندارد. (8) او از این که اعراب لباس عجمی پوشیده و عرب با عجم اشتباه شود، منع کرده بود. (9) عمر اعتقادش بر این بود که باید با نصرانیان عرب، برخوردی غیر از عمر عرب را «ماده اسلام» میخواند (11) و این البته در آن شرایط سخن درستی بود. عمر از حکام خود خواست تا مبادا در مناطق خود عرب را آزار دهند بطوری که موجب خوار شدن آنها شود. (12) عمر از ازدواج زنان عرب با غیر عرب به شدت نهی کرد. (13) او از این که نافع بن حارث، فردی غیر عرب را به جای خویش نهاده و به مدینه آمده سختبر آشفت. (14) مامون به مردی نبطی که در زمان وی فریاد «واعمراه» سر داده بود، گفت: عمر بر این باور بود که اگر عربی احتیاج به پول دارد، و همسایهاش نبطی است، میتواند او با بفروشد!این سیره عمر است میخواهی درباره تو اجرا کنم؟ (15) زمانی سلمان خواست تا دختر عمر را خواستگاری کند. این کار صورت نگرفت، زیرا، طایفه عمر نزد او آمدند و از وی خواستند تا از این کار منصرف شود. (16) عبد الله بن عمر در برخورد با مردم میگفت: السلام علیک، وقتی به یک سیاه زنگی رسید گفت: السلام علیلک یا جعل. (17) طبیعی بود که چندی بعد خالد بن صفوان در عقد برده و کنیزش بگوید: نام خدا برتر از آن است که در خطبه عقد این دو سگ برده شود. من این زانیه را به عقد این زانی در آوردم! (18)
عثمان نیز تا اندازهای این خط را دنبال کرد. عثمان بر این باور بوده است که مهمترین عواملی که باعثخرابی جامعه اسلامی میشود، سه چیز است: نخست: تکامل النعم، دوم: بلوغ اولادکم من السبایا، سوم: قراءة القرآن و العجم للقرآن. وفور نعمت، تولید نسل جدید از مادران اسیر، و خواندن قرآن توسط عجمان. (19) بطور قطع اختلاط نژادی آثاری را در عرب به همراه داشته است که چندان قابل پیشگیری و ممانعت نبوده است. دلیل عمده آن نیز این بود که اعراب جز آداب و رسوم قبیلهای، فرهنگ منضبط و منظمی نداشتند. در عین حال ساختار قبیلهای عرب که با اقدام عمر در شکل دادن به دیوان بر اساس نظام قبیلهای تحکیم شده بود، در حفظ فرهنگ عربی نقش مهمی داشت. ایجاد شهرهای عربی خالص نیز حرکتی برای استقرار قبایل عربی بود، هر چند بزودی اسیران جنگی و مهاجران غیر عرب نیز در آنها سکونت کردند. این شهرها نیز از لحاظ داخلی، قبایلی تقسیم شده و عجمان ساکن آن نیز محلات مخصوص خود داشتند. این شهرهای جدید با ویژگیهای عربی و نیز اسلامی ساخته شده و از این جهتبا شهرهایی که از قبل وجود داشت متمایز بود.
شمار اعراب مهاجر به عراق بسیار گسترده بود، بسیاری از اینها در عراق نمانده و به ایران مهاجرت کردند. گفته شده است که در کوفه، پنجاه هزار خانه برای ربیعه و مضر و بیست و چهار هزار خانه برای دیگر اعراب بود. رقم اسامی کسانی که نامشان در دیوان بصره بوده، در زمان امام علی (ع) به شصت هزار نفر رسیده است. (20)
یکی از آثار مهم سکونت اعراب در ایران، نفوذ سریعتر اسلام در این منطقه بود. با سکونت اعراب فراوانی در آذربایجان اسلام در آن دیار گسترش یافت. اعراب در این منطقه زمینهای زیادی را خریداری کرده و سکونت دائمی خود را در آنجا آغاز کردند. گفته شده است که وقتی اشعثبن قیس به آذربایجان رفت، مشاهده کرد که بیشتر اهالی آن مسلمان شده و قرآن میخوانند. (21) از دیگر مناطقی که به جهتحساسیت آن، اعراب در آن سکونت کردند، شهر ری بود. بعدها یعقوبی نوشته است که عرب شهر اندک است. (22) قزوین نیز به دلیل اهمیت مرزی خود در برابر دیلم، محل اسکان اعرابی شد که کوفه را ترک کرده و به این منطقه آمدند.
یعقوبی در کتاب البلدان خود، به جغرافیای انسانی شهرها از حیث عرب و عجم پرداخته که قابل توجه است. (23) شهر قم بنا به برخی نقلها از اساس عربنشین شده و خاندان اشعری و برخی افراد قبیله مذحج در آن سکونت کردند. مناطق مختلف ایران از پس از فتوحات مکرر شاهد سکونت دائمی عربها بوده است. در عین حال باید توجه داشت که ایران برخلاف مصر و شمال افریقا، بطور کامل عربی نشد، بلکه بر عکس اعراب ساکن آن به تدریج ایرانی شدند.
فتوحات از نظر مالی برای مسلمانان تاثیر شگرفی داشت. اعراب پیش از اسلام گرفتار محرومیتشدید اقتصادی بودند. اما پس از فتوحات از برکت غنایم به دست آمده زندگی مرفهی یافتند. این مساله خود تبعات اخلاقی خاص خود را داشت، تبعاتی که به دلیل نبودن تربیت مداوم دینی سبب رسوخ فساد و تباهی در جامعه اسلامی شد. عمر که متوجه این وضع بود با سختگیری خود کوشید تا از آلوده شدن بزرگان صحابه به رفاه و اسراف جلوگیری کند. اما عثمان که خود یک اشرافی بود، نتوانست وضع را کنترل کرده و در نتیجه در دوره او، جامعه سخت گرفتار فتنه و فساد گردید. در این میان یک نکته طبیعی بود و آن این که جامعه جدید، فاقد نیروی لازم برای تعلیم و تعلم دینی بود. این مشکل با وجود شماری از صحابه تا اندازهای حل میشد اما نه شمار آنها و نه آگاهیهای آنها، قادر نبود که سرزمینی با این وسعت را تحت پوشش قرار دهد.
ثروت صحابه در دوره عثمان بسیار فراوان بوده و مسلمانان ظریف اندازه آن را نگاه داشتهاند بطوری که مسعودی در این باره اطلاعات مفیدی را در اختیار ما گذاشته است. (24) از قضا عمر که در این باره سخت مراقب بود، با سیستمی که برای پخش «عطاء» قرار داد موجب شد تا به سرعت اصحاب بدری به ثروت هنگفتی دستیابند. بعدها عثمان، با ترتیب دادن زندگی اشرافی الگوی مناسبی برای رواج اشرافیت در میان مردم شد. این اشرافیتبیشتر در مهاجران بود، زیرا بر پایه سیاست عمر در ترتیب دیوان، مهاجران بر انصار برتری داشتند. (25) عثمان نیز سیاستبرتری قریش را بر غیر قریش دنبال کرد. (26) این در حالی بود که انصار از جهت دینی ضعیتبهتری نسبتبه قریش داشتند. ابن عباس میگفت: بیشتر احادیث رسول خدا (ص) را نزد انصار یافتم. (27) گفته شده است که زنان انصار در دین تفقه کرده (28) و متدینتر از زنان مهاجرین بودند. (29) ایضا نقل شده است که در قریش تنها یک حافظ قرآن وجود داشت. (30) طه حسین به سیاستهای قریشی گری عثمان و تاثیر آن در انزوای انصار و تسلط قریش را بر دیگر اعراب بررسی کرده است. (31) سیاست ترجیح مهاجران بر انصار و قریش بر غیر قریش تا اندازهای در جامعه جا افتاده بود که امام علی (ع) با همه نفوذ خود نتوانست آن را اصلاح کند. اعتراض به امام این بود که چرا چونان عمر، آنها را بر دیگران برتری نمیدهد؟ (32)
اشرافیت در کنار نبودن تربیت دینی مشکل جامعه را تا به آنجا بالا برد که شهر کوفه ناظر زنای مغیرة بن شعبه و مشروب خواری ولید بن عقبه دو فرماندار این شهر مهم باشد. معاویه در شام وضعیتبهتری نداشت. و حتی خود خلیفه برای آن که آیه کنز شامل حال او نشود بر آن بود تا «واو» اول آیه برداشته شود تا آیه شامل اهل کتاب باشد. (33) محمد بن حبیب نام شماری از کسانی از قریش که حد خوردهاند آورده است: از جمله آنها ابو شحمه فرزند عمر است که خود عمر به وی حد زد زیرا به ربیبه عمر زنا کرده بود. همچنین عمر فرزند دیگرش عبید الله را نیز به دلیل شرابخواری حد زد. عاصم فرزند دیگر عمر نیز به دلیل شرابخواری توسط عثمان حد خورد. (34) شاهد این آخری امام حسین (ع) بود که به قول محمد بن حبیب شهادت مزبور آغاز!دشمنی بین آل عمر و آل علی بود. سهیل بن عبد الرحمان بن عوف نیز بخاطر شرابخواری حد خورد. (35) نام شمار دیگری از فرزندان صحابه در میان این افراد است. دیگران که حد نخوردند بهتر از آنها نبودند، یک نمونه عمر فرزند سعد بن ابی وقاص بود که امام حسین (ع) را در کربلا به شهادت رساند. اصولا ماجرای کربلا خود به تنهایی، عمق انحراف و فساد فکری و اخلاقی را در جامعه اسلامی نشان میدهد.
از دید خلفا فتوحات، جهادی مقدس بود که در عین حال غنایم بیشماری داشته و میتوانست عرب را از گرسنگی نجات دهد. این جهاد حتی اگر با خبط و خطاهای از نوع خطای خالد بن ولید با مالک بن نویره باشد مقدس است. این خطاها سبب نمیشود که لقب «سیف الله» از او گرفته شد. از نظر خلیفه دوم، میبایست جمله «حی علی خیر العمل» از اذان حذف شود تا مردم به نماز را بلکه جهاد را مهمترین وظیفه خویش بدانند. به هر روی خاصیت دیگر فتوحات آن بود که مردم سرگرم فتوحات بودند و کاری به امور داخلی نداشتند. برای عثمان که گرفتار شورش شده بود، یک راه حل آن بود تا معترضان را به مرزها بفرستد تا در آنجا با دشمنان جهاد کنند. (36) بر عکس کسانی که به حقیقت ماجرا پی بردند، به مرزداران نوشتند که جهاد در مدینه است نه در دیلم. (37) معاویه نیز از این حربه برای پراکندن مخالفان بهره میبرد. (38)
در واقع برای شناختن انحرافات ایجاد شده در جامعه باید دشواریهای امام علی (ع) را که رسالتخود را اصلاح جامعه قرار داده بود بشناسیم. وابستگی مردم به بیت المال و عطایی که میگرفتند تا آن اندازه بود که عمر میگفت: اگر بخواهم میتوانم این مردم را کافر کنم. گفتند: چگونه؟گفت: سهمیه آنها را قطع میکنم. (39) ابو جعفر نقیب نیز گوید: اگر عمر قبله مردم را از کعبه به بیت المقدس تغییر داده و یا یکی از نمازهای پنجگانه را حذف میکرد، کسی به او اعتراض نمیکرد، چرا که همت مردم بدست آوردن مال و منال بود، زمانی که آن را به دست میآوردند ساکت میشدند. (40) از نظر امام علی (ع) ، وضعیت جامعه در آستانه خلافت آن حضرت، همانند دوره جاهلی شده بود. (41)
پینوشتها:
1. تاریخ الیعقوبی، ج 2، صص 154- 153، المعارف، ص 361
2. المصنف، عبد الرزاق، ج 5، ص 474، ج 6، صص 51، 54، طبقات الکبری، ج 3، ص 345
3. طبقات الکبری، ج 4، صص 350- 349
4. المصنف، عبد الرزاق، ج 5، ص 476
5. اول فعل عمر رد سبایا العرب، قال: کرهت ان یسیر السبی سنة علی العرب. تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 139، المصنف، عبد الرزاق، ج 8، ص 380
6. الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 382
7. الاموال، ابو عبید، ص 133، فتوح البلدان، ص 104
8. ربیع الابرار، ج 1، ص 796، المصنف، عبد الرزاق، ج 5، صص 497- 496، تاریخ جرجان، ص 486
9. حیاة الصحابه، ج 2، ص 802
10. فتوح البلدان، صص 186- 185، المصنف، عبد الرزاق، ج 6، ص 99، الخراج، ص 121
11. طبقات الکبری، ج 4، صص 337، 339، المصنف، عبد الرزاق، ج 1، ص 325
12. تاریخ الطبری، ج 1، ص 2741 (طبع لیدن) ، امتداد العرب، ص 22
13. امتداد العرب، ص 22
14. المصنف، عبد الرزاق، ج 11، ص 439، حیاة الصحابه، ج 2، ص 150
15. عیون الاخبار، ج 1، ص 230، و نک: المحاسن و المساوی، ج 2، ص 227
16. حلیة الاولیاء، ج 1، ص 186، لطف التدبیر، ص 199، الزهد و الرقائق، جزء نعیم بن حماد، ص 52
17. طبقات الکبری، ج 4، ص 160 (وزغ)
18. البیان و التبیین، ج 2، ص 250
19. الفتنة الکبری، ص 72
20. امتداد العرب، ص 26
21. فتوح البلدان، ص 329، امتداد العرب، ص 33
22. البلدان، ص 269
23. دکتر صالح العلی، بر اساس آگاهیهای یعقوبی و کتابهای دیگر، در کتاب «امتداد العرب فی صدر الاسلام» ، سیر مهاجرت و سکونت اعراب را در شهرهای ایران بررسی کرده است.
24. مروج الذهب، ج 2، صص 333- 332
25. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 8، ص 111
26. تاریخ المدینة المنوره، ج 2، ص 989
27. سنن الدارمی، مقدمه، باب 46
28. المصنف، عبد الرزاق، ج 1، صص 315- 314
29. حیاة الصحابه، ج 2، ص 87
30. الاذکیاء، ابن جوزی، ص 102
31. الفتنة الکبری، صص 68، 85، 86
32. نهج السعاده، ج 1، صص 197، 200، 207، 212، 228، 229، شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 7، صص 43- 41
33. نک: الدر المنثور، ج 3، ص 232
34. المنمق، صص 395، 367
35. همان، ص 397
36. الفتوح، ج 2، صص 178، 179، مروج الذهب، ج 2، ص 237، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 149، تاریخ المدینة المنوره، ج 2، ص 1096
37. الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 150
38. یعقوبی میگوید: معاویه، با پول دهان مخالفان را میبست، گاهی نیز او را به میدان جنگ آن هم در خط مقدم میفرستاد. تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 238
39. المعیار و الموازنه، ص 87
40. شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 90
41. نهج السعاده، ج 1، ص 189
منبع:پایگاه حوزه
فتوحات به عنوان حرکتی که بلافاصله بعد از رحلت پیامبر شروع شد و در زمانهای بعد ادامه یافت، از نظر اجتماعی باعث تحولات زیادی در جامعه اسلامی شد و ما اکنون تاثیرات این فتوحات را در دگرگونی اوضاع اجتماعی و فرهنگی و. . . به نظاره مینشینیم.
بیشبهه، فتوحات تحول بسیار مهمی برای مسلمانان از یک سو، و برای جهان انسانی از سوی دیگر بود. این حرکت ضمن صد سال و تبعات بعدی آن در طی چند قرن، از نظر نژادی و دینی تحولات عظیمی را در جهان انسانی بوجود آورد. مهاجرتهای بزرگ رنگ بسیاری از مناطق را از جهت نژادی تغییر داد. ادیان بزرگی در معرض محدودیت قرار گفت. علاوه بر شکست تقریبا کامل مذهب زردتشتی، مسیحیت در غرب و بودیسم در شرق زمینگیر شد. در برابر دین جدید، توانستبر بخش عظیمی از ربع مسکون غلبه یافته و تاثیر خاص خود را بر جای بگذارد. در این زمینه باید به بررسی چند مساله بپردازیم.
اگر آثار فتوحات را برای اعراب فاتح دنبال کنیم، شاهد آن هستیم که بخش بزرگی از اعراب بادیه نشین، مناطق خویش را در جزیرة العرب ترک کرده و راهی مناطق مفتوحه شدهاند. این اعراب جز قرآن و تا اندازهای حدیث، هدیه دیگری برای بیشتر این کشورها نداشتند. از این دو که بگذریم، با اعرابی مواجه هستیم که خوی به زندگی بادیه نشینی داشته و اکنون در برابر پول و ثروت بیاندازه قرار گرفتهاند. آنان در جزیره فاقد حکومتبودهاند و اکنون وارث حکومت عریض و طویل ساسانی و. . . شدهاند. از نظر فرهنگی، آداب و رسوم خشک قبیلهای داشتهاند و اکنون به اجبار مواجه با زندگی اجتماعی و اشرافی جدیدی در مناطق مفتوحه شدهاند. از این پس نوعی دوگانگی فرهنگی در بیشتر بلاد مفتوحه بوجود آمده و آنان باید در برابر آن موضع مشخصی داشته باشند. طبیعی است که آنها نمیتوانستند منکر وجود این اقوام بشوند یا آنان را وادار به تحمل زندگی عربی کنند. راهی که بیشتر عمر دنبال کرد این بود که اعراب را از تقلید باز دارد و آنان را از عجمی شدن پرهیز دهد. چنین کاری دشوار بود، زیرا بسیاری از اعراب کنیزکان رومی و ایرانی داشتند، آنان از این افراد فرزند داشته و به مرور نسل جدیدی از اینها در حال پدید آمدن بود.
عمر کوشید تا با حفظ وحدت اعراب آنها را از درگیر شدن با عجمان پرهیز دهد. او تصمیم گرفت تا زمینهای فتح شده در عراق و ایران را در دستساکنان آن نگاه داشته و تنها خراج آنها را از آنان بگیرد. واگذاری زمینها به اعراب، نه تنها از جهت فنی به دلیل عدم تخصص اعراب کار درستی نبود، بلکه سبب تولید مشکلات سیاسی برای اعراب میشد. عمر با دقت کوشید تا هوای اشراف عجم را داشته باشد. او در کنار سهمی که برای اعراب قرار داد برای اشراف عجم نیز «عطاء» معین کرد. یعقوبی سهم افرادی چون فیروز بن یزدجرد، دهقانان فلوجه، هرمزان، بسطام بن نرسی دهقان بابل را یاد کرده است. عمر هدف خود را از این کار تالیف قلوب مردم (ایرانیان) از طریق جذب اشراف یاد کرد. (1) اما به هر روی عمر عنصر عربی را به عنوان قومی فاتح و بر حق، بر دیگر اقوام برتری میداد و از بر آمیختن آنان با دیگران پرهیز داشت. او به هیچ روی اجازه نمیداد که مدینه به عنوان پایتخت کشور اسلامی، ناظر حضور عجمان (که او آنها را «علوج» یعنی کفار عجم مینامید) باشد. (2) از قضا به دست علجی عجمی که با وساطت مغیره به مدینه در آمده بود کشته شد. گله او در وقتی که در بستر مرگ بود، این بود که مگر من نگفتم که علوح را به مدینه راه ندهید. (3) خود عمر اعتقادش بر این بود که از عرب کسی او را نخواهد کشت. (4) به علاوه او بر آن بود تا زمانی که اسیران غیر عرب فراوان شدند، همه اسرایی که در طی جنگ با اعراب در جنگهای رده و یا فتح عراق و شام اسیر شدهاند آزاد کند. (5) عمر میگفت: از آنجا که خداوند بلاد عجم را بر ما گشوده است، سزاوار نیست که بردگان عرب داشته باشیم، زیرا از عجمان برده فراوان داریم. (6) به همین دلیل، پول فراوانی از بیتالمال برای رهایی بردگان عرب پرداختشد. (7) عمر برای جلوگیری از تقلید عرب از عجم، دستور داده بود که کسی حق سخن گفتن به زبانی غیر از زبان عربی را ندارد. (8) او از این که اعراب لباس عجمی پوشیده و عرب با عجم اشتباه شود، منع کرده بود. (9) عمر اعتقادش بر این بود که باید با نصرانیان عرب، برخوردی غیر از عمر عرب را «ماده اسلام» میخواند (11) و این البته در آن شرایط سخن درستی بود. عمر از حکام خود خواست تا مبادا در مناطق خود عرب را آزار دهند بطوری که موجب خوار شدن آنها شود. (12) عمر از ازدواج زنان عرب با غیر عرب به شدت نهی کرد. (13) او از این که نافع بن حارث، فردی غیر عرب را به جای خویش نهاده و به مدینه آمده سختبر آشفت. (14) مامون به مردی نبطی که در زمان وی فریاد «واعمراه» سر داده بود، گفت: عمر بر این باور بود که اگر عربی احتیاج به پول دارد، و همسایهاش نبطی است، میتواند او با بفروشد!این سیره عمر است میخواهی درباره تو اجرا کنم؟ (15) زمانی سلمان خواست تا دختر عمر را خواستگاری کند. این کار صورت نگرفت، زیرا، طایفه عمر نزد او آمدند و از وی خواستند تا از این کار منصرف شود. (16) عبد الله بن عمر در برخورد با مردم میگفت: السلام علیک، وقتی به یک سیاه زنگی رسید گفت: السلام علیلک یا جعل. (17) طبیعی بود که چندی بعد خالد بن صفوان در عقد برده و کنیزش بگوید: نام خدا برتر از آن است که در خطبه عقد این دو سگ برده شود. من این زانیه را به عقد این زانی در آوردم! (18)
عثمان نیز تا اندازهای این خط را دنبال کرد. عثمان بر این باور بوده است که مهمترین عواملی که باعثخرابی جامعه اسلامی میشود، سه چیز است: نخست: تکامل النعم، دوم: بلوغ اولادکم من السبایا، سوم: قراءة القرآن و العجم للقرآن. وفور نعمت، تولید نسل جدید از مادران اسیر، و خواندن قرآن توسط عجمان. (19) بطور قطع اختلاط نژادی آثاری را در عرب به همراه داشته است که چندان قابل پیشگیری و ممانعت نبوده است. دلیل عمده آن نیز این بود که اعراب جز آداب و رسوم قبیلهای، فرهنگ منضبط و منظمی نداشتند. در عین حال ساختار قبیلهای عرب که با اقدام عمر در شکل دادن به دیوان بر اساس نظام قبیلهای تحکیم شده بود، در حفظ فرهنگ عربی نقش مهمی داشت. ایجاد شهرهای عربی خالص نیز حرکتی برای استقرار قبایل عربی بود، هر چند بزودی اسیران جنگی و مهاجران غیر عرب نیز در آنها سکونت کردند. این شهرها نیز از لحاظ داخلی، قبایلی تقسیم شده و عجمان ساکن آن نیز محلات مخصوص خود داشتند. این شهرهای جدید با ویژگیهای عربی و نیز اسلامی ساخته شده و از این جهتبا شهرهایی که از قبل وجود داشت متمایز بود.
شمار اعراب مهاجر به عراق بسیار گسترده بود، بسیاری از اینها در عراق نمانده و به ایران مهاجرت کردند. گفته شده است که در کوفه، پنجاه هزار خانه برای ربیعه و مضر و بیست و چهار هزار خانه برای دیگر اعراب بود. رقم اسامی کسانی که نامشان در دیوان بصره بوده، در زمان امام علی (ع) به شصت هزار نفر رسیده است. (20)
یکی از آثار مهم سکونت اعراب در ایران، نفوذ سریعتر اسلام در این منطقه بود. با سکونت اعراب فراوانی در آذربایجان اسلام در آن دیار گسترش یافت. اعراب در این منطقه زمینهای زیادی را خریداری کرده و سکونت دائمی خود را در آنجا آغاز کردند. گفته شده است که وقتی اشعثبن قیس به آذربایجان رفت، مشاهده کرد که بیشتر اهالی آن مسلمان شده و قرآن میخوانند. (21) از دیگر مناطقی که به جهتحساسیت آن، اعراب در آن سکونت کردند، شهر ری بود. بعدها یعقوبی نوشته است که عرب شهر اندک است. (22) قزوین نیز به دلیل اهمیت مرزی خود در برابر دیلم، محل اسکان اعرابی شد که کوفه را ترک کرده و به این منطقه آمدند.
یعقوبی در کتاب البلدان خود، به جغرافیای انسانی شهرها از حیث عرب و عجم پرداخته که قابل توجه است. (23) شهر قم بنا به برخی نقلها از اساس عربنشین شده و خاندان اشعری و برخی افراد قبیله مذحج در آن سکونت کردند. مناطق مختلف ایران از پس از فتوحات مکرر شاهد سکونت دائمی عربها بوده است. در عین حال باید توجه داشت که ایران برخلاف مصر و شمال افریقا، بطور کامل عربی نشد، بلکه بر عکس اعراب ساکن آن به تدریج ایرانی شدند.
فتوحات از نظر مالی برای مسلمانان تاثیر شگرفی داشت. اعراب پیش از اسلام گرفتار محرومیتشدید اقتصادی بودند. اما پس از فتوحات از برکت غنایم به دست آمده زندگی مرفهی یافتند. این مساله خود تبعات اخلاقی خاص خود را داشت، تبعاتی که به دلیل نبودن تربیت مداوم دینی سبب رسوخ فساد و تباهی در جامعه اسلامی شد. عمر که متوجه این وضع بود با سختگیری خود کوشید تا از آلوده شدن بزرگان صحابه به رفاه و اسراف جلوگیری کند. اما عثمان که خود یک اشرافی بود، نتوانست وضع را کنترل کرده و در نتیجه در دوره او، جامعه سخت گرفتار فتنه و فساد گردید. در این میان یک نکته طبیعی بود و آن این که جامعه جدید، فاقد نیروی لازم برای تعلیم و تعلم دینی بود. این مشکل با وجود شماری از صحابه تا اندازهای حل میشد اما نه شمار آنها و نه آگاهیهای آنها، قادر نبود که سرزمینی با این وسعت را تحت پوشش قرار دهد.
ثروت صحابه در دوره عثمان بسیار فراوان بوده و مسلمانان ظریف اندازه آن را نگاه داشتهاند بطوری که مسعودی در این باره اطلاعات مفیدی را در اختیار ما گذاشته است. (24) از قضا عمر که در این باره سخت مراقب بود، با سیستمی که برای پخش «عطاء» قرار داد موجب شد تا به سرعت اصحاب بدری به ثروت هنگفتی دستیابند. بعدها عثمان، با ترتیب دادن زندگی اشرافی الگوی مناسبی برای رواج اشرافیت در میان مردم شد. این اشرافیتبیشتر در مهاجران بود، زیرا بر پایه سیاست عمر در ترتیب دیوان، مهاجران بر انصار برتری داشتند. (25) عثمان نیز سیاستبرتری قریش را بر غیر قریش دنبال کرد. (26) این در حالی بود که انصار از جهت دینی ضعیتبهتری نسبتبه قریش داشتند. ابن عباس میگفت: بیشتر احادیث رسول خدا (ص) را نزد انصار یافتم. (27) گفته شده است که زنان انصار در دین تفقه کرده (28) و متدینتر از زنان مهاجرین بودند. (29) ایضا نقل شده است که در قریش تنها یک حافظ قرآن وجود داشت. (30) طه حسین به سیاستهای قریشی گری عثمان و تاثیر آن در انزوای انصار و تسلط قریش را بر دیگر اعراب بررسی کرده است. (31) سیاست ترجیح مهاجران بر انصار و قریش بر غیر قریش تا اندازهای در جامعه جا افتاده بود که امام علی (ع) با همه نفوذ خود نتوانست آن را اصلاح کند. اعتراض به امام این بود که چرا چونان عمر، آنها را بر دیگران برتری نمیدهد؟ (32)
اشرافیت در کنار نبودن تربیت دینی مشکل جامعه را تا به آنجا بالا برد که شهر کوفه ناظر زنای مغیرة بن شعبه و مشروب خواری ولید بن عقبه دو فرماندار این شهر مهم باشد. معاویه در شام وضعیتبهتری نداشت. و حتی خود خلیفه برای آن که آیه کنز شامل حال او نشود بر آن بود تا «واو» اول آیه برداشته شود تا آیه شامل اهل کتاب باشد. (33) محمد بن حبیب نام شماری از کسانی از قریش که حد خوردهاند آورده است: از جمله آنها ابو شحمه فرزند عمر است که خود عمر به وی حد زد زیرا به ربیبه عمر زنا کرده بود. همچنین عمر فرزند دیگرش عبید الله را نیز به دلیل شرابخواری حد زد. عاصم فرزند دیگر عمر نیز به دلیل شرابخواری توسط عثمان حد خورد. (34) شاهد این آخری امام حسین (ع) بود که به قول محمد بن حبیب شهادت مزبور آغاز!دشمنی بین آل عمر و آل علی بود. سهیل بن عبد الرحمان بن عوف نیز بخاطر شرابخواری حد خورد. (35) نام شمار دیگری از فرزندان صحابه در میان این افراد است. دیگران که حد نخوردند بهتر از آنها نبودند، یک نمونه عمر فرزند سعد بن ابی وقاص بود که امام حسین (ع) را در کربلا به شهادت رساند. اصولا ماجرای کربلا خود به تنهایی، عمق انحراف و فساد فکری و اخلاقی را در جامعه اسلامی نشان میدهد.
از دید خلفا فتوحات، جهادی مقدس بود که در عین حال غنایم بیشماری داشته و میتوانست عرب را از گرسنگی نجات دهد. این جهاد حتی اگر با خبط و خطاهای از نوع خطای خالد بن ولید با مالک بن نویره باشد مقدس است. این خطاها سبب نمیشود که لقب «سیف الله» از او گرفته شد. از نظر خلیفه دوم، میبایست جمله «حی علی خیر العمل» از اذان حذف شود تا مردم به نماز را بلکه جهاد را مهمترین وظیفه خویش بدانند. به هر روی خاصیت دیگر فتوحات آن بود که مردم سرگرم فتوحات بودند و کاری به امور داخلی نداشتند. برای عثمان که گرفتار شورش شده بود، یک راه حل آن بود تا معترضان را به مرزها بفرستد تا در آنجا با دشمنان جهاد کنند. (36) بر عکس کسانی که به حقیقت ماجرا پی بردند، به مرزداران نوشتند که جهاد در مدینه است نه در دیلم. (37) معاویه نیز از این حربه برای پراکندن مخالفان بهره میبرد. (38)
در واقع برای شناختن انحرافات ایجاد شده در جامعه باید دشواریهای امام علی (ع) را که رسالتخود را اصلاح جامعه قرار داده بود بشناسیم. وابستگی مردم به بیت المال و عطایی که میگرفتند تا آن اندازه بود که عمر میگفت: اگر بخواهم میتوانم این مردم را کافر کنم. گفتند: چگونه؟گفت: سهمیه آنها را قطع میکنم. (39) ابو جعفر نقیب نیز گوید: اگر عمر قبله مردم را از کعبه به بیت المقدس تغییر داده و یا یکی از نمازهای پنجگانه را حذف میکرد، کسی به او اعتراض نمیکرد، چرا که همت مردم بدست آوردن مال و منال بود، زمانی که آن را به دست میآوردند ساکت میشدند. (40) از نظر امام علی (ع) ، وضعیت جامعه در آستانه خلافت آن حضرت، همانند دوره جاهلی شده بود. (41)
پینوشتها:
1. تاریخ الیعقوبی، ج 2، صص 154- 153، المعارف، ص 361
2. المصنف، عبد الرزاق، ج 5، ص 474، ج 6، صص 51، 54، طبقات الکبری، ج 3، ص 345
3. طبقات الکبری، ج 4، صص 350- 349
4. المصنف، عبد الرزاق، ج 5، ص 476
5. اول فعل عمر رد سبایا العرب، قال: کرهت ان یسیر السبی سنة علی العرب. تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 139، المصنف، عبد الرزاق، ج 8، ص 380
6. الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 382
7. الاموال، ابو عبید، ص 133، فتوح البلدان، ص 104
8. ربیع الابرار، ج 1، ص 796، المصنف، عبد الرزاق، ج 5، صص 497- 496، تاریخ جرجان، ص 486
9. حیاة الصحابه، ج 2، ص 802
10. فتوح البلدان، صص 186- 185، المصنف، عبد الرزاق، ج 6، ص 99، الخراج، ص 121
11. طبقات الکبری، ج 4، صص 337، 339، المصنف، عبد الرزاق، ج 1، ص 325
12. تاریخ الطبری، ج 1، ص 2741 (طبع لیدن) ، امتداد العرب، ص 22
13. امتداد العرب، ص 22
14. المصنف، عبد الرزاق، ج 11، ص 439، حیاة الصحابه، ج 2، ص 150
15. عیون الاخبار، ج 1، ص 230، و نک: المحاسن و المساوی، ج 2، ص 227
16. حلیة الاولیاء، ج 1، ص 186، لطف التدبیر، ص 199، الزهد و الرقائق، جزء نعیم بن حماد، ص 52
17. طبقات الکبری، ج 4، ص 160 (وزغ)
18. البیان و التبیین، ج 2، ص 250
19. الفتنة الکبری، ص 72
20. امتداد العرب، ص 26
21. فتوح البلدان، ص 329، امتداد العرب، ص 33
22. البلدان، ص 269
23. دکتر صالح العلی، بر اساس آگاهیهای یعقوبی و کتابهای دیگر، در کتاب «امتداد العرب فی صدر الاسلام» ، سیر مهاجرت و سکونت اعراب را در شهرهای ایران بررسی کرده است.
24. مروج الذهب، ج 2، صص 333- 332
25. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 8، ص 111
26. تاریخ المدینة المنوره، ج 2، ص 989
27. سنن الدارمی، مقدمه، باب 46
28. المصنف، عبد الرزاق، ج 1، صص 315- 314
29. حیاة الصحابه، ج 2، ص 87
30. الاذکیاء، ابن جوزی، ص 102
31. الفتنة الکبری، صص 68، 85، 86
32. نهج السعاده، ج 1، صص 197، 200، 207، 212، 228، 229، شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 7، صص 43- 41
33. نک: الدر المنثور، ج 3، ص 232
34. المنمق، صص 395، 367
35. همان، ص 397
36. الفتوح، ج 2، صص 178، 179، مروج الذهب، ج 2، ص 237، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 149، تاریخ المدینة المنوره، ج 2، ص 1096
37. الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 150
38. یعقوبی میگوید: معاویه، با پول دهان مخالفان را میبست، گاهی نیز او را به میدان جنگ آن هم در خط مقدم میفرستاد. تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 238
39. المعیار و الموازنه، ص 87
40. شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 90
41. نهج السعاده، ج 1، ص 189
منبع:پایگاه حوزه