Borna66
09-06-2009, 05:06 PM
آغاز ادبیات جدید فارسی
http://pnu-club.com/imported/2009/09/98.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1387/12/1041897225213148884514218780872121594056.gif)
زبان امروزین ایران آخرین صورت تكاملیافتهی دری است و به زبان فارسی معروف است.
گو اینكه خود مردم ایران واژهی «فارسی» را همیشه بر هر گونه زبانی كه در مملكت رواج داشته اطلاق كردهاند. در گذشته، دو زبان مورد بحث كه به طور همزمان رونق داشتهاند به «فارسی دری» و «فارسی پهلوی» مشهور بودهاند.
زبان فارسی امروز یعنی دری، همچنان كه در بالا ذكر شد، در خلال دورهی اسلامی در مشرق ایران نشئت یافت. مراكز مهم این زبان ماوراءالنهر و خراسان یعنی سمرقند، بخارا، بلخ، مرو، هرات، طوس و نیشابور بود. این مراكز حتی تا سیستان كشیده میشد. این امر بازمینماید كه چرا بر جستهترین شاعران این زبان تا به عصر سلجوقی از همین شهرهای مشخّص برخاستهاند. زبان دری تدریجاً از خراسان و ماوراءالنهر به دیگر بخشهای ایران گسترش یافت، به گونهای كه مقارن دورهی غزنوی تا گرگان، دامغان و ری توسعه یافت و در عصر سلجوقی تا آذربایجان، اصفهان و همدان نیز سیر كرد. در ولایت فارس حتی در ایام سعدی و حافظ به مقام زبان رایج نائل نشد. هم از این روست كه این دو شاعر بزرگ از تسلط بر این زبان و ابراز نبوغ شاعرانهی خویش از طریق آن لذت میبردند. هر دوی آنان به لهجهی پهلوی فارس نیز كه عرفاً به زبان شیرازی شهرت دارد شعر میسرودند.
قواعد عروضی شعر عربی به دست خلیل بن احمد تدوین یافت. این قواعد را سرایندگان ایرانی در آثار فارسی خود سختكوشانه رعایت میكردند. آثار ادبی بالنّسبه زیادی در این باره چه در ایران و چه در شبه قارهی هند به وجود آمد. در نتیجه، همان نامهای عربی برای اوزان و قوافی فارسی ابقا شد، تا بدانجا كه حتی همان لغت عربی «افاعیل» در باب تقطیع به كار میرفت. اوزان شعری را میتوان در سه دسته طبقهبندی كرد:
1-اوزانی كه بین عربی و فارسی مشترك است،
2-اوزانی كه زادهی نبوغ ایرانیان بوده و قبل از آن وجود نداشته است،
3-و اوزانی كه به عكس از خصایص شعر عربی و مختصّ بدان است.
از میان اوزان مختصّ فارسی، معروفتر از همه همان است كه در دوبیتیهای باباطاهر عریان همدانی به كار رفته است. در روزگاران قبل از اسلام تا دوران هخامنشی، تنها شعر شناخته شده شعر منثور بود. نمونههای شعری باقی مانده در اوستا و فارسی باستان همگی به صورت شعر منثور سروده شده است. این نوع شعر در پهلوی و دری، یعنی دو زبانی كه پیوندی این چنین نزدیك با یكدیگر دارند، نیز متداول بود.
همچنین شكلهای شعر فارسی دارای ماهیّتی مستقل است و همیشه از الگوی عربی پیروی نكرده است. «مثنوی»، «ترجیعبند»، «تركیببند»، «مسمّط»، «مثلّث»، «مربّع»، «مخمّس»، «مُستَزاد» و «رباعی» همگی منحصر به شعر فارسی است و تنها از نبوغ ایرانیان مایه گرفته است. شعر فارسی در شعر اردو و تركی نیز تأثیر كرده است. به همین سان، شعر مقفی و بسیاری از صنایع بدیعی اصل و اصالت خود را مدیون نبوغ خلاّق ذهن ایرانی است. « موشّح » و « ملمّع » نیز اصلاً ایرانی است.
دورههای مختلف شعر فارسی
قدیمیترین نمونههای موجود شعر فارسی به اواسط سدهی سوم/نهم باز میگردد. لكن این قطعات برای آنكه به ما تصویری راستین از شعر فارسی آن روزگار بدهد كافی نیست. البته آنچه از ورای ظنّ و تردید ظاهر میشود این حقیقت است كه طاهریان (205/820-259/872) و سپس صفاریان (254/867-296/908) نقشی ارزنده در رهگشایی به عصر جدید ادب فارسی ایفا كردند.
در سراسر سدهی چهارم/دهم، ادب فارسی در دربار سامانی و در نواحی وسیعی كه بین مرزهای چین و گرگان در دریای خزر واقع است با توفیقی چشمگیر به درخشش خود ادامه داد. به ویژه دربار نصر بن احمد امیر سامانی به سبب تعداد فراوان شاعرانی كه با آن مراوده داشتند، مشهور است. از این پس جریان ادبیات فارسی پیوسته ادامه داشته است.
شعر جدید فارسی در مراحل اولیّهاش با صبغهی واقعگرایی مشخص میشود. مكتب واقعگرا این خصیصهی خود را به مدت دو قرن تا پایان سدهی پنجم/یازدهم حفظ كرد. بزرگترین شاعران ایرانی در این مكتب كه در طی سدهی چهارم/دهم درخشیدند، عبارت بودند از رودكی (329/941)، شهید بلخی (325/937) و دقیقی (341/952). در اوایل سدهی ششم/دوازدهم این خصیصه به طبیعتگرایی راه داد. در این اثنا صوفیان ایرانی شعر را مناسبترین وسیله برای نشر پیام فلسفی خویش در بین مردم یافتند. تصوف یا عرفان اسلامی در اواسط سدهیدوم/هشتم در عراق رایج شد. این مكتب در نخستین مراحل خود صرفاً بر زُهد و تألّه تأكید میورزید و هنوز هیچگونه نظام دقیقی معمول نشده بود. كوفه و بصره نخستین مراكز این جنبش بودند. اما بعداً بغداد این موقعیت درخشان را تصاحب كرد و با نامهای بزرگ در عالم تصوّف قرین شد. این مكتب از بغداد در دو جهت گسترش یافت، یعنی از یك طرف شمال آفریقا و كشور مغرب و از طرف دیگر شمال شرق ایران یعنی خراسان و ماوراءالنهر در غرب با اندیشهی یونانی، به ویژه با مكتب نوافلاطونی و پارهای نظریّات
http://pnu-club.com/imported/2009/09/99.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1387/12/6471492624766230107175961501617717636232.jpg)
یهود، ارتباط پیدا كرد. در شرق، خصوصاً خراسان و ماوراءالنهر، پیوندهای خود را با تعالیم مانویّت و آیین بودا ، كه قرنها در این نواحی از رواج فراوان برخوردار بود، افزایش داد. از اینجا به هند رفت و در هیئت آن چیزی كه میتوان مكتب تصوّف هندوایرانی خواند گسترش یافت. مكتب تصوف هندوایرانی محبوبیّت شگرف كسب كرد و از طریق ایران به آسیای غربی و حتی شمال آفریقا نشر یافت. این مكتب هنوز در تمامی جهان اسلامی از مرزهای چین گرفته تا مراكش به حیات خود ادامه میدهد. متصوّفان بزرگ ایرانی، زبان فارسی را برای ابلاغ اندیشههای اصیل خود به تمام طبقات مردم برگزیدند. به همین دلیل است كه بیشتر كتابهای مكتب تصوّف هندوایرانی به نثر یا شعر فارسی نوشته شده و زبان تصوف در شبه قارهی هند همواره فارسی بوده است. زبان رمز (سمبولیسم) در آیین تصوّف به گونهای اجتنابناپذیر از اهمیتی شگرف برخوردار است. شاعران متصوف از بیم مخالفت از جانب مذهبیان مجبور بودند كه آراء و معتقدات خود را به زبان رمز بیان كنند. بدینسان آنان به گونهای محترم به مكتب خاص سخن گفتن به زبان رمز در شعر فارسی كمك كردند. این سنّت هنوز در شعر عارفانه، خواه فارسی و اردو و خواه تركی، زنده است. نخستین كسی از زمرهی صوفیان بزرگ كه به این شیوه شعر سرود، شاعر نامور ابوسعید ابوالخیر (357/967-440/1049) بود. سنایی (http://www.tebyan.net/Poem/Poetry_Iran/Classic_Poetry/2008/10/10/76218.html)(437/1046-525/1131)، فریدالدّین عطار (http://www.tebyan.net/Celebrated_Authors/2008/4/20/65184.html)(627/1229) و مولانا جلالالدّین رومی (http://www.tebyan.net/celebrated_authors/2008/9/29/75500.html)(604/1208-672/1273) را میتوان بزرگترین شاعران ایرانی دانست كه به زبان رمز شعر سرودهاند. حدیقةالحدیقه سنایی، منطقالطیر عطّار و مثنوی مولوی را شاید بتوان مهمترین كتابهای مكتب تصوّف كه تاكنون به فارسی تصنیف شده به شمار آورد. از بابت این سنّت بزرگ، آثار شعری فارسی كه در سراسر این دوره در ایران و شبه قارهی هند به وجود آمده مستغرق عرفان است. خواندن این نوع شعر در محافل دعا و ذكر در میان فِرَق مختلف صوفیّه، گاهی با نغمهی موسیقی و گهگاه همراه با رقص، یكی از مهمترین آداب طریقت صوفیانه دانسته شده است. حتی افرادی كه به هیچ مكتبی از تصوّف منتسب نبودند، خواه آن را دوست میداشتند و خواه نه، ناگزیر بودند آثار شعری خود به ویژه غزلهایشان را به شیوهای عارفانه بسرایند.
شعر عرفانی ایران و شبه قارهی هند موضوعی را تشكیل میدهد كه مستلزم بحثی بسیار سنجیده است. در حقیقت، این موضوع یكی از عمیقترین زمینههای ادبی و فلسفی در همهی اعصار است. عارفان ایرانی، گذشته از تبیین آن عقاید بنیادی و اصول اساسی كه دارای مفهوم عمیق علمی و فلسفی و مشغلهی ذهنی خاصّ كسانی است كه تماماً مستغرق عرفاناند، به عامهی مردم نیز آنچه را كه به نام « فتوّت » (http://www.tebyan.net/LiteraryGenres/Epic_literature/2009/1/6/82675.html) از طریق فتوت نامهها (http://www.tebyan.net/Classic_Prose/2009/1/6/82690.html)و فتیان مصطلح است تعلیم كردهاند. این تعالیم عمدتاً شامل مواعظ اخلاقی و هدف آن این بود كه احساس مردانگی، دلاوری، گذشت و بخشش را در میان تودهی عوام رسوخ دهد و آن را میتوان با نهاد دلاوری و « شوالیهگری » (http://www.tebyan.net/LiteraryGenres/Epic_literature/2009/1/6/82685.html) رایج در اروپای قرون وسطی مقایسه كرد. كتب فراوانی دربارهی این موضوع به عربی و فارسی ایجاد شد و این آثار به نام فتوّتنامه معروف شده است. این نهاد خاصّ از ایران به كلیّهی ممالك اسلامی تا شمال آفریقا و كشور مغرب سیر كرد و هنوز در بسیاری قسمتهای این سرزمینها زنده است.
میتوان این مطلب را خاطرنشان كرد كه شعر عارفانه در زبان فارسی جهاندوستانهترین نوع شعر را برای بشر متمدّن به حاصل آورده ، و این شاخه از ادب فارسی تمامی اصناف شعر را هم از لحاظ جنب و جوش و هم از نظر جذابیّت به یك سو افكنده است.
شعر حماسی و پهلوان نامههای ملّی در ایران پیش از اسلام همواره از محبوبیّتی گسترده برخوردار بوده است. در دورهی اسلامی، این سنّت نه تنها تداوم یافت، بلكه نیروی محركهی بیشتری پیدا كرد. این نوع شعر كه به دست تنی چند از شاعران متقدم بنیاد نهاده شده بود، در شاهنامه ، اثر عظیم ادبی فردوسی (411/1020) كه به عنوان یكی از برجستهترین منظومههای حماسی همهی اعصار همچنان بر جای مانده است به اوج اعتلای خود رسید. او نخستین نسخهی اثرش را در سال 384/994 و دومین نسخه را در 400/1010 به پایان برد. ادبیات فارسی در این زمینه نیز همچون بسیاری از زمینههای دیگر بسیار غنی است. چندین منظومهی داستانی در اعصار بعدی در ایران و شبه قارهی هند تصنیف شد و این سنّت تا یك قرن و نیم پیش از این برقرار بود. مهمترین آنها به ترتیب زمانی عبارتند از: گرشاسپنامه از اسدی طوسی (465/1073) كه به سال 458/1066 به اتمام رسید ویس و رامین فخرالدّین اسعد گرگانی (میانهی سدهی پنجم هجری)، و خمسهی نظامی گنجوی كه از سال 572/1176 تا سال 599/1202 وقت خود را وقف سرودن آن كرد. شیوهی داستانسرایی نظامی چه در داخل و چه در شبه قارهی هند با اقبال خاص رو به رو شد و چندین شاعر تحت تأثیر منحصر به فرد او شعر سرودند كه بعضی از مهمترین آنها عبارتند از: امیرخسرو دهلوی (651/1253-725/1325)، خواجوی كرمانی (689/1290-763/1362) و جامی (817/1414-898/1493). این شیوهی رایج داستانسرایی تأثیری ژرف در زبان تركی گذارده و بسیاری از شاعران ترك از آن تقلید كردهاند، كه بعضی از ایشان صرفاً عین همان مطالب را به زبان خویش ترجمه كردهاند. از میان آنها میتوان اینها را برشمرد: منظومهی میرعلی شیر نوایی (844/1440-960/1500) كه به جَغتایی، یعنی لهجهی تركی مناطق شرقی، سروده شده و منظومهی فضولی بغدادی (970/1562) به آذری، یعنی لهجهی تركی مناطق غربی.
از دیگر ویژگیهای عمدهی شعر فارسی، سرودن شعر فلسفی و مطرح كردن مباحث كلی فلسفی در اشعاری است كه به زبانی ساده گفته شده است. در منابع مربوط به قدیمترین نمونههای شعر فارسی است كه میبینیم شعر و فلسفه از روزگاری كه شعر فارسی در خراسان و ماوراءالنّهر ریشه گرفت با یكدیگر رابطهای نزدیك برقرار كرده بودند. مهمترین اثر دربارهی حكمت عملی كه در عصر اول اسلامی معروفیّت فراوان در میان مسلمانان عموماً و ایرانیان خصوصاً كسب كرد كلیله و دمنه بود كه ابتدا از متن اصلی سانسكریت پَنچه تَنتره به پهلوی برگردانده شد و به قرار معلوم در سدهی ششم میلادی و در زمان پادشاهی خسرو انوشیروان (نوشیروان دادگر) به ایران آورده شد. این كتاب در همان اوان از پهلوی به سریانی درآمد. در نخستین دورهی اسلامی، ادیب مشهور ایرانی ابن مقفّع آن را از پهلوی به عربی درآورد. این اثر بعدها به دست رودكی، بزرگترین شاعر دورهی سامانی و یكی از نامآوران شعر فارسی در تمام طول تاریخ دوازده قرن گذشته، منظوم گردید.
كتاب دیگری كه همچون كلیله و دمنه مربوط به حكمت عملی میشد، اثر مشهور سندبادنامه بود. این كتاب را نیز رودكی به نظم كشید. هم از این روست كه نام او از دیرباز با پیشنام حكیم همراه بوده است. این خود گویای آن است كه در آثار شعری او عنصر قابل توجّهی از حكمت وجود داشته است. معاصر بزرگ دیگر رودكی ، یعنی شهید بلخی ، یكی از حكمای مشهور عصر خویش شناخته میشد. وی همچنین وارد عرصه جدل با پزشك و فیلسوف شهیر دیگر آن عصر، محمد بن زكریّای رازی شد و رسالاتی در ردّ آراء او نگاشت. بعدها بسیاری از شاعران ایرانی به تبیین مطالب ارزشمند فلسفی در آثار خویش پرداختند و به عنوان فیلسوف معروف شدند. كسائی مروزی یكی از آنان بود. فردوسی و عنصری نیز به سبب وارد كردن موضوعات فلسفی در آثارشان از لقب حكیم برخوردار گردیدند. شاعر بزرگ ناصر خسرو (394/1004-481/1088) اندیشههای فلسفی را در تمام آثار شعری خود علاوه بر كتابی چند در باب حكمت كه به نثر فارسی و از نظرگاه عقاید اسماعیلی نوشت، تشریح كرد. اسماعیلیان ایران همواره اهمیت فراوانی برای زبان فارسی در نشر و رسوخ فلسفهی فرقهی خویش در بین فرق دیگر قائل بودند. هم بدین سبب است كه به «تعلیمیان» هم شهرت داشتند. شاعران وابسته به این فرقه همیشه عنصری از فلسفه را در آثارشان مطرح میكردند. از میان فیلسوفان و متفكران ایرانی، اشعاری فارسی به اینان نسبت دادهاند: ابونصر فارابی (متوفی 339/950)، ابن سینا (متوفی 428/1037)، خواجه نصیرالدّین طوسی (597/1201-672/1274)، امام فخرالدّین رازی (554/1159-606/1209)، افضل الدّین كاشانی (متوفی 615/1218)، شهاب الدّین سهروردی مقتول (587/1191)، جلال الدّین دوانی (830/1426-908/3/1502)، میرسید شریف جُرجانی (740/1339-716/1413)، میرمحمدباقر داماد (متوفی 1041/1631)، صدرالدّین شیرازی یا ملاّصدرا (متوفی 1050/1/1640) و حاجی ملاّ هادی سبزواری (1212/1797-1295/1878).
http://pnu-club.com/imported/2009/09/100.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1387/12/8445322231401251782191642452311684313613244.jpg)
میتوان گفت كمتر فیلسوفی در ایران بوده كه عقاید خود را به زبان شعر بیان نكرده باشد. بعضی از آنان همچون افضل الدّین كاشانی مقدار مُعتنی بهی نظم سروده است. همچنین افكار فلسفی در هیئت رباعیات عالم و فیلسوف شهیر عمر خیام (متوفی 517/4-1123) تجلی كرده است. مجموعهی این رباعیّات، امروزه یكی از مشهورترین آثار جهان را تشكیل میدهد و تقریباً به تمام زبانهای دنیای متمدن از جمله بسیاری از گویشهای پاكستان و هندوستان ترجمه شده است. یكی از مهمترین خصایصی كه در ادب فارسی، چه نثر و چه شعر، با آن مواجه میشویم، كوششی است كه از سوی فلاسفهی ایران صورت گرفته برای ایجاد همسازی نزدیك میان اندیشهی یونانی یعنی حكمت سقراط، افلاطون، ارسطو، افلوطین، رواقیانی چون زنون، و مذهب شكاكان و همچنین بخشی از تعالیم فلسفی منتشره در اسكندریه و اِدِسا (= الرّها، = رها) و مبانی اسلام. بعضی از ایشان تصوف را با فلسفه و احكام الهی هماهنگ ساختهاند و زبان فارسی در این زمینه قطعاً غنیترین زبان روی زمین است.
ادامه دارد... (http://www.tebyan.net/literary_Criticism/2009/3/8/86966.html)
برگرفته از کتاب تاریخ فلسفه در اسلام جلد دوم
http://pnu-club.com/imported/2009/09/98.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1387/12/1041897225213148884514218780872121594056.gif)
زبان امروزین ایران آخرین صورت تكاملیافتهی دری است و به زبان فارسی معروف است.
گو اینكه خود مردم ایران واژهی «فارسی» را همیشه بر هر گونه زبانی كه در مملكت رواج داشته اطلاق كردهاند. در گذشته، دو زبان مورد بحث كه به طور همزمان رونق داشتهاند به «فارسی دری» و «فارسی پهلوی» مشهور بودهاند.
زبان فارسی امروز یعنی دری، همچنان كه در بالا ذكر شد، در خلال دورهی اسلامی در مشرق ایران نشئت یافت. مراكز مهم این زبان ماوراءالنهر و خراسان یعنی سمرقند، بخارا، بلخ، مرو، هرات، طوس و نیشابور بود. این مراكز حتی تا سیستان كشیده میشد. این امر بازمینماید كه چرا بر جستهترین شاعران این زبان تا به عصر سلجوقی از همین شهرهای مشخّص برخاستهاند. زبان دری تدریجاً از خراسان و ماوراءالنهر به دیگر بخشهای ایران گسترش یافت، به گونهای كه مقارن دورهی غزنوی تا گرگان، دامغان و ری توسعه یافت و در عصر سلجوقی تا آذربایجان، اصفهان و همدان نیز سیر كرد. در ولایت فارس حتی در ایام سعدی و حافظ به مقام زبان رایج نائل نشد. هم از این روست كه این دو شاعر بزرگ از تسلط بر این زبان و ابراز نبوغ شاعرانهی خویش از طریق آن لذت میبردند. هر دوی آنان به لهجهی پهلوی فارس نیز كه عرفاً به زبان شیرازی شهرت دارد شعر میسرودند.
قواعد عروضی شعر عربی به دست خلیل بن احمد تدوین یافت. این قواعد را سرایندگان ایرانی در آثار فارسی خود سختكوشانه رعایت میكردند. آثار ادبی بالنّسبه زیادی در این باره چه در ایران و چه در شبه قارهی هند به وجود آمد. در نتیجه، همان نامهای عربی برای اوزان و قوافی فارسی ابقا شد، تا بدانجا كه حتی همان لغت عربی «افاعیل» در باب تقطیع به كار میرفت. اوزان شعری را میتوان در سه دسته طبقهبندی كرد:
1-اوزانی كه بین عربی و فارسی مشترك است،
2-اوزانی كه زادهی نبوغ ایرانیان بوده و قبل از آن وجود نداشته است،
3-و اوزانی كه به عكس از خصایص شعر عربی و مختصّ بدان است.
از میان اوزان مختصّ فارسی، معروفتر از همه همان است كه در دوبیتیهای باباطاهر عریان همدانی به كار رفته است. در روزگاران قبل از اسلام تا دوران هخامنشی، تنها شعر شناخته شده شعر منثور بود. نمونههای شعری باقی مانده در اوستا و فارسی باستان همگی به صورت شعر منثور سروده شده است. این نوع شعر در پهلوی و دری، یعنی دو زبانی كه پیوندی این چنین نزدیك با یكدیگر دارند، نیز متداول بود.
همچنین شكلهای شعر فارسی دارای ماهیّتی مستقل است و همیشه از الگوی عربی پیروی نكرده است. «مثنوی»، «ترجیعبند»، «تركیببند»، «مسمّط»، «مثلّث»، «مربّع»، «مخمّس»، «مُستَزاد» و «رباعی» همگی منحصر به شعر فارسی است و تنها از نبوغ ایرانیان مایه گرفته است. شعر فارسی در شعر اردو و تركی نیز تأثیر كرده است. به همین سان، شعر مقفی و بسیاری از صنایع بدیعی اصل و اصالت خود را مدیون نبوغ خلاّق ذهن ایرانی است. « موشّح » و « ملمّع » نیز اصلاً ایرانی است.
دورههای مختلف شعر فارسی
قدیمیترین نمونههای موجود شعر فارسی به اواسط سدهی سوم/نهم باز میگردد. لكن این قطعات برای آنكه به ما تصویری راستین از شعر فارسی آن روزگار بدهد كافی نیست. البته آنچه از ورای ظنّ و تردید ظاهر میشود این حقیقت است كه طاهریان (205/820-259/872) و سپس صفاریان (254/867-296/908) نقشی ارزنده در رهگشایی به عصر جدید ادب فارسی ایفا كردند.
در سراسر سدهی چهارم/دهم، ادب فارسی در دربار سامانی و در نواحی وسیعی كه بین مرزهای چین و گرگان در دریای خزر واقع است با توفیقی چشمگیر به درخشش خود ادامه داد. به ویژه دربار نصر بن احمد امیر سامانی به سبب تعداد فراوان شاعرانی كه با آن مراوده داشتند، مشهور است. از این پس جریان ادبیات فارسی پیوسته ادامه داشته است.
شعر جدید فارسی در مراحل اولیّهاش با صبغهی واقعگرایی مشخص میشود. مكتب واقعگرا این خصیصهی خود را به مدت دو قرن تا پایان سدهی پنجم/یازدهم حفظ كرد. بزرگترین شاعران ایرانی در این مكتب كه در طی سدهی چهارم/دهم درخشیدند، عبارت بودند از رودكی (329/941)، شهید بلخی (325/937) و دقیقی (341/952). در اوایل سدهی ششم/دوازدهم این خصیصه به طبیعتگرایی راه داد. در این اثنا صوفیان ایرانی شعر را مناسبترین وسیله برای نشر پیام فلسفی خویش در بین مردم یافتند. تصوف یا عرفان اسلامی در اواسط سدهیدوم/هشتم در عراق رایج شد. این مكتب در نخستین مراحل خود صرفاً بر زُهد و تألّه تأكید میورزید و هنوز هیچگونه نظام دقیقی معمول نشده بود. كوفه و بصره نخستین مراكز این جنبش بودند. اما بعداً بغداد این موقعیت درخشان را تصاحب كرد و با نامهای بزرگ در عالم تصوّف قرین شد. این مكتب از بغداد در دو جهت گسترش یافت، یعنی از یك طرف شمال آفریقا و كشور مغرب و از طرف دیگر شمال شرق ایران یعنی خراسان و ماوراءالنهر در غرب با اندیشهی یونانی، به ویژه با مكتب نوافلاطونی و پارهای نظریّات
http://pnu-club.com/imported/2009/09/99.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1387/12/6471492624766230107175961501617717636232.jpg)
یهود، ارتباط پیدا كرد. در شرق، خصوصاً خراسان و ماوراءالنهر، پیوندهای خود را با تعالیم مانویّت و آیین بودا ، كه قرنها در این نواحی از رواج فراوان برخوردار بود، افزایش داد. از اینجا به هند رفت و در هیئت آن چیزی كه میتوان مكتب تصوّف هندوایرانی خواند گسترش یافت. مكتب تصوف هندوایرانی محبوبیّت شگرف كسب كرد و از طریق ایران به آسیای غربی و حتی شمال آفریقا نشر یافت. این مكتب هنوز در تمامی جهان اسلامی از مرزهای چین گرفته تا مراكش به حیات خود ادامه میدهد. متصوّفان بزرگ ایرانی، زبان فارسی را برای ابلاغ اندیشههای اصیل خود به تمام طبقات مردم برگزیدند. به همین دلیل است كه بیشتر كتابهای مكتب تصوّف هندوایرانی به نثر یا شعر فارسی نوشته شده و زبان تصوف در شبه قارهی هند همواره فارسی بوده است. زبان رمز (سمبولیسم) در آیین تصوّف به گونهای اجتنابناپذیر از اهمیتی شگرف برخوردار است. شاعران متصوف از بیم مخالفت از جانب مذهبیان مجبور بودند كه آراء و معتقدات خود را به زبان رمز بیان كنند. بدینسان آنان به گونهای محترم به مكتب خاص سخن گفتن به زبان رمز در شعر فارسی كمك كردند. این سنّت هنوز در شعر عارفانه، خواه فارسی و اردو و خواه تركی، زنده است. نخستین كسی از زمرهی صوفیان بزرگ كه به این شیوه شعر سرود، شاعر نامور ابوسعید ابوالخیر (357/967-440/1049) بود. سنایی (http://www.tebyan.net/Poem/Poetry_Iran/Classic_Poetry/2008/10/10/76218.html)(437/1046-525/1131)، فریدالدّین عطار (http://www.tebyan.net/Celebrated_Authors/2008/4/20/65184.html)(627/1229) و مولانا جلالالدّین رومی (http://www.tebyan.net/celebrated_authors/2008/9/29/75500.html)(604/1208-672/1273) را میتوان بزرگترین شاعران ایرانی دانست كه به زبان رمز شعر سرودهاند. حدیقةالحدیقه سنایی، منطقالطیر عطّار و مثنوی مولوی را شاید بتوان مهمترین كتابهای مكتب تصوّف كه تاكنون به فارسی تصنیف شده به شمار آورد. از بابت این سنّت بزرگ، آثار شعری فارسی كه در سراسر این دوره در ایران و شبه قارهی هند به وجود آمده مستغرق عرفان است. خواندن این نوع شعر در محافل دعا و ذكر در میان فِرَق مختلف صوفیّه، گاهی با نغمهی موسیقی و گهگاه همراه با رقص، یكی از مهمترین آداب طریقت صوفیانه دانسته شده است. حتی افرادی كه به هیچ مكتبی از تصوّف منتسب نبودند، خواه آن را دوست میداشتند و خواه نه، ناگزیر بودند آثار شعری خود به ویژه غزلهایشان را به شیوهای عارفانه بسرایند.
شعر عرفانی ایران و شبه قارهی هند موضوعی را تشكیل میدهد كه مستلزم بحثی بسیار سنجیده است. در حقیقت، این موضوع یكی از عمیقترین زمینههای ادبی و فلسفی در همهی اعصار است. عارفان ایرانی، گذشته از تبیین آن عقاید بنیادی و اصول اساسی كه دارای مفهوم عمیق علمی و فلسفی و مشغلهی ذهنی خاصّ كسانی است كه تماماً مستغرق عرفاناند، به عامهی مردم نیز آنچه را كه به نام « فتوّت » (http://www.tebyan.net/LiteraryGenres/Epic_literature/2009/1/6/82675.html) از طریق فتوت نامهها (http://www.tebyan.net/Classic_Prose/2009/1/6/82690.html)و فتیان مصطلح است تعلیم كردهاند. این تعالیم عمدتاً شامل مواعظ اخلاقی و هدف آن این بود كه احساس مردانگی، دلاوری، گذشت و بخشش را در میان تودهی عوام رسوخ دهد و آن را میتوان با نهاد دلاوری و « شوالیهگری » (http://www.tebyan.net/LiteraryGenres/Epic_literature/2009/1/6/82685.html) رایج در اروپای قرون وسطی مقایسه كرد. كتب فراوانی دربارهی این موضوع به عربی و فارسی ایجاد شد و این آثار به نام فتوّتنامه معروف شده است. این نهاد خاصّ از ایران به كلیّهی ممالك اسلامی تا شمال آفریقا و كشور مغرب سیر كرد و هنوز در بسیاری قسمتهای این سرزمینها زنده است.
میتوان این مطلب را خاطرنشان كرد كه شعر عارفانه در زبان فارسی جهاندوستانهترین نوع شعر را برای بشر متمدّن به حاصل آورده ، و این شاخه از ادب فارسی تمامی اصناف شعر را هم از لحاظ جنب و جوش و هم از نظر جذابیّت به یك سو افكنده است.
شعر حماسی و پهلوان نامههای ملّی در ایران پیش از اسلام همواره از محبوبیّتی گسترده برخوردار بوده است. در دورهی اسلامی، این سنّت نه تنها تداوم یافت، بلكه نیروی محركهی بیشتری پیدا كرد. این نوع شعر كه به دست تنی چند از شاعران متقدم بنیاد نهاده شده بود، در شاهنامه ، اثر عظیم ادبی فردوسی (411/1020) كه به عنوان یكی از برجستهترین منظومههای حماسی همهی اعصار همچنان بر جای مانده است به اوج اعتلای خود رسید. او نخستین نسخهی اثرش را در سال 384/994 و دومین نسخه را در 400/1010 به پایان برد. ادبیات فارسی در این زمینه نیز همچون بسیاری از زمینههای دیگر بسیار غنی است. چندین منظومهی داستانی در اعصار بعدی در ایران و شبه قارهی هند تصنیف شد و این سنّت تا یك قرن و نیم پیش از این برقرار بود. مهمترین آنها به ترتیب زمانی عبارتند از: گرشاسپنامه از اسدی طوسی (465/1073) كه به سال 458/1066 به اتمام رسید ویس و رامین فخرالدّین اسعد گرگانی (میانهی سدهی پنجم هجری)، و خمسهی نظامی گنجوی كه از سال 572/1176 تا سال 599/1202 وقت خود را وقف سرودن آن كرد. شیوهی داستانسرایی نظامی چه در داخل و چه در شبه قارهی هند با اقبال خاص رو به رو شد و چندین شاعر تحت تأثیر منحصر به فرد او شعر سرودند كه بعضی از مهمترین آنها عبارتند از: امیرخسرو دهلوی (651/1253-725/1325)، خواجوی كرمانی (689/1290-763/1362) و جامی (817/1414-898/1493). این شیوهی رایج داستانسرایی تأثیری ژرف در زبان تركی گذارده و بسیاری از شاعران ترك از آن تقلید كردهاند، كه بعضی از ایشان صرفاً عین همان مطالب را به زبان خویش ترجمه كردهاند. از میان آنها میتوان اینها را برشمرد: منظومهی میرعلی شیر نوایی (844/1440-960/1500) كه به جَغتایی، یعنی لهجهی تركی مناطق شرقی، سروده شده و منظومهی فضولی بغدادی (970/1562) به آذری، یعنی لهجهی تركی مناطق غربی.
از دیگر ویژگیهای عمدهی شعر فارسی، سرودن شعر فلسفی و مطرح كردن مباحث كلی فلسفی در اشعاری است كه به زبانی ساده گفته شده است. در منابع مربوط به قدیمترین نمونههای شعر فارسی است كه میبینیم شعر و فلسفه از روزگاری كه شعر فارسی در خراسان و ماوراءالنّهر ریشه گرفت با یكدیگر رابطهای نزدیك برقرار كرده بودند. مهمترین اثر دربارهی حكمت عملی كه در عصر اول اسلامی معروفیّت فراوان در میان مسلمانان عموماً و ایرانیان خصوصاً كسب كرد كلیله و دمنه بود كه ابتدا از متن اصلی سانسكریت پَنچه تَنتره به پهلوی برگردانده شد و به قرار معلوم در سدهی ششم میلادی و در زمان پادشاهی خسرو انوشیروان (نوشیروان دادگر) به ایران آورده شد. این كتاب در همان اوان از پهلوی به سریانی درآمد. در نخستین دورهی اسلامی، ادیب مشهور ایرانی ابن مقفّع آن را از پهلوی به عربی درآورد. این اثر بعدها به دست رودكی، بزرگترین شاعر دورهی سامانی و یكی از نامآوران شعر فارسی در تمام طول تاریخ دوازده قرن گذشته، منظوم گردید.
كتاب دیگری كه همچون كلیله و دمنه مربوط به حكمت عملی میشد، اثر مشهور سندبادنامه بود. این كتاب را نیز رودكی به نظم كشید. هم از این روست كه نام او از دیرباز با پیشنام حكیم همراه بوده است. این خود گویای آن است كه در آثار شعری او عنصر قابل توجّهی از حكمت وجود داشته است. معاصر بزرگ دیگر رودكی ، یعنی شهید بلخی ، یكی از حكمای مشهور عصر خویش شناخته میشد. وی همچنین وارد عرصه جدل با پزشك و فیلسوف شهیر دیگر آن عصر، محمد بن زكریّای رازی شد و رسالاتی در ردّ آراء او نگاشت. بعدها بسیاری از شاعران ایرانی به تبیین مطالب ارزشمند فلسفی در آثار خویش پرداختند و به عنوان فیلسوف معروف شدند. كسائی مروزی یكی از آنان بود. فردوسی و عنصری نیز به سبب وارد كردن موضوعات فلسفی در آثارشان از لقب حكیم برخوردار گردیدند. شاعر بزرگ ناصر خسرو (394/1004-481/1088) اندیشههای فلسفی را در تمام آثار شعری خود علاوه بر كتابی چند در باب حكمت كه به نثر فارسی و از نظرگاه عقاید اسماعیلی نوشت، تشریح كرد. اسماعیلیان ایران همواره اهمیت فراوانی برای زبان فارسی در نشر و رسوخ فلسفهی فرقهی خویش در بین فرق دیگر قائل بودند. هم بدین سبب است كه به «تعلیمیان» هم شهرت داشتند. شاعران وابسته به این فرقه همیشه عنصری از فلسفه را در آثارشان مطرح میكردند. از میان فیلسوفان و متفكران ایرانی، اشعاری فارسی به اینان نسبت دادهاند: ابونصر فارابی (متوفی 339/950)، ابن سینا (متوفی 428/1037)، خواجه نصیرالدّین طوسی (597/1201-672/1274)، امام فخرالدّین رازی (554/1159-606/1209)، افضل الدّین كاشانی (متوفی 615/1218)، شهاب الدّین سهروردی مقتول (587/1191)، جلال الدّین دوانی (830/1426-908/3/1502)، میرسید شریف جُرجانی (740/1339-716/1413)، میرمحمدباقر داماد (متوفی 1041/1631)، صدرالدّین شیرازی یا ملاّصدرا (متوفی 1050/1/1640) و حاجی ملاّ هادی سبزواری (1212/1797-1295/1878).
http://pnu-club.com/imported/2009/09/100.jpg (http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1387/12/8445322231401251782191642452311684313613244.jpg)
میتوان گفت كمتر فیلسوفی در ایران بوده كه عقاید خود را به زبان شعر بیان نكرده باشد. بعضی از آنان همچون افضل الدّین كاشانی مقدار مُعتنی بهی نظم سروده است. همچنین افكار فلسفی در هیئت رباعیات عالم و فیلسوف شهیر عمر خیام (متوفی 517/4-1123) تجلی كرده است. مجموعهی این رباعیّات، امروزه یكی از مشهورترین آثار جهان را تشكیل میدهد و تقریباً به تمام زبانهای دنیای متمدن از جمله بسیاری از گویشهای پاكستان و هندوستان ترجمه شده است. یكی از مهمترین خصایصی كه در ادب فارسی، چه نثر و چه شعر، با آن مواجه میشویم، كوششی است كه از سوی فلاسفهی ایران صورت گرفته برای ایجاد همسازی نزدیك میان اندیشهی یونانی یعنی حكمت سقراط، افلاطون، ارسطو، افلوطین، رواقیانی چون زنون، و مذهب شكاكان و همچنین بخشی از تعالیم فلسفی منتشره در اسكندریه و اِدِسا (= الرّها، = رها) و مبانی اسلام. بعضی از ایشان تصوف را با فلسفه و احكام الهی هماهنگ ساختهاند و زبان فارسی در این زمینه قطعاً غنیترین زبان روی زمین است.
ادامه دارد... (http://www.tebyan.net/literary_Criticism/2009/3/8/86966.html)
برگرفته از کتاب تاریخ فلسفه در اسلام جلد دوم