توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفي پسران حضرت موسی
Borna66
09-06-2009, 12:10 PM
رئوبن یا رئوبین(عبری:רְאוּבֵן به معنی "او بینوایی مرا دیده است") نخستزادهٔ یعقوب از لیه[۱] بود. هنگامی که پسران یعقوب برای مرگ یوسف نقشه کشیدند، رئوبن که پسر بزرگتر بود، مخالفت کرد.پسران یعقوب در غیاب رئوبن، یوسف را به اسماعیلیان فروختند و رئوبن از این کار ایشان ناخرسند بود.[۲] رئوبن به همراه برادرانش در جستجوی غذا به مصر رفت و خشونت یوسف با ایشان را به عنوان داوری گناهانشان پذیرفت.[۳] او پیغام یوسف را در موردن بردن بنیامین به مصر، به یعقوب رسانید و گفت حاضر است پسرانش را گرو بگذارد تا وقتی که بنیامین را سالم برگرداند.[۴] زمانی که یعقوب به مصر هجرت کرد، رئوبن چهار پسر به نامهای حنوک،فلو،حصرون و کرمی داشت.[۵] رئوبن در سن ۱۳۵ سالگی مُرد و در فلسطین به خاک سپرده شد.[۶]
منابع
کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران: اساطیر، ۱۳۷۹، isbn ۹۶۴۳۳۱۰۶۸-x
یاردون سیز. دانشنامه کتاب مقدس. ترجمهٔ بهرام محمدیان. چاپ سوم، تهران: روز نو، ۱۳۸۰، ۱۹۱۲.
جیمز هاکس. قاموس کتاب مقدس. ترجمهٔ عبدالله شیبانی. چاپ سوم، تهران: اساطیر، ۱۳۷۵، ۱۱۴.
Borna66
09-06-2009, 12:11 PM
شمعون
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
شَمْعون یا شِمعون(عبری (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%B1%DB%8C):שִׁמְעוֹן) از شخصیتهای کتاب مقدس (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3) است که در کتاب پیدایش (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%D9%BE%DB%8C%D8%AF%D8%A7% DB%8C%D8%B4) در تنخ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%86%D8%AE) نامش ذکر گشتهاست؛ او دومین فرزند پسر یعقوب (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%B9%D9%82%D9%88%D8%A8) از لیه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%DB%8C%D9%87) و از سران طوایف بنیاسرائیل (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A 7%D8%A6%DB%8C%D9%84) بود.
معنی نام
بر اساس تورات (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AA)، نام شمعون از این باور لیه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%DB%8C%D9%87) سرچشمه میگیرد که خدا سخن او را شنیدهاست که یعقوب او را کمتر از خواهرش راحیل (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C%D9%84) دوست دارد و به او این فرزند را عطا کردهاست. در ادبیات یهودی نام او را چنین معنی کردهاند "کسی که به سخنان خدا گوش فرامیدهد".
در تورات و ادبیات یهودی
هنگامی که شکیم (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D9%85&action=edit&redlink=1)، دینه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DB%8C%D9%86%D9%87) دختر یعقوب را مورد تجاوز جنسی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D9%88%D8%B2_%D8%AC%D9%86%D8%B3% DB%8C) قرار داد؛ شمعون از مردم آن شهر انتقام سختی گرفت. در ادبیات یهودی، شمعون مردی نترس و پرخاشگر دانسته میشود، که به ویژه نسبت به یوسف (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%88%D8%B3%D9%81) حسادت میورزید. بر اساس هاگادا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%A7%DA%AF%D8%A7%D8%AF%D8%A7)، شمعون که کمترین محبوبیت را نزد یعقوب (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%B9%D9%82%D9%88%D8%A8) داشت، نخستین کسی بود که پیشنهاد قتل یوسف را داد و سرانجام با پیشنهاد یهودا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%D8%A7) مبنی بر به چاه افکندن او موافقت کرد. هنگامی که برادران یوسف، برای خرید گندم و غله به مصر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B5%D8%B1) آمدند، یوسف از آنها خواست که به مصر برگشته و بنیامین (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86) را نیز با خود بیاورند. در میان برادران، یوسف شمعون را گروگان گرفت تا مطمئن شود که برادران برمیگردند. بر اساس کتاب میدراش یاشر (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D8% B4_%DB%8C%D8%A7%D8%B4%D8%B1&action=edit&redlink=1)، شمعون نمیخواست که گروگان گرفته شود، بنابراین یوسف هفتادتن از سپاه مصری فرعون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D8%B9%D9%88%D9%86) را فرستاد که شمعون را بگیرند؛ اما شمعون همه آنها را زمین زد. آنگاه یوسف، منسه را به نزد شمعون فرستاد، منسه (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%85%D9%86%D8%B3%D9%87&action=edit&redlink=1) او را گرفت و شکست داد و شمعون فریاد زد که این ضربه از سوی کسی از اسرائیلیان است و مصریان چنین قدرتی ندارند. شمعون هفتاد و پنج سال پس از یعقوب مرد و پسرانش به مصر رفتند. در زمان مرگ شمعون، سه سال از مرگ رئوبن میگذشت.
منابع
کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران: اساطیر، ۱۳۷۹، ISBN ۹۶۴۳۳۱۰۶۸-X
یاردون سیز. دانشنامه کتاب مقدس. ترجمهٔ بهرام محمدیان. چاپ سوم، تهران: روز نو، ۱۳۸۰، ۱۹۱۲.
جیمز هاکس. قاموس کتاب مقدس. ترجمهٔ عبدالله شیبانی. چاپ سوم، تهران: اساطیر، ۱۳۷۵، ۱۱۴.
Wikipedia contributors, «Simeon (Hebrew Bible),» Wikipedia, The Free Encyclopedia*
Borna66
09-06-2009, 12:11 PM
لاوی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
لاوی یا لِوی (عبری (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%B1%DB%8C): לֵוִי، به معنی نزدیک یا اتصال)، بر اساس کتاب پیدایش (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%D9%BE%DB%8C%D8%AF%D8%A7% DB%8C%D8%B4)، سومین پسر یعقوب (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%B9%D9%82%D9%88%D8%A8) از لیه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%DB%8C%D9%87) بود.[۱] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A7%D9%88%DB%8C#cite_note-0) برادران لاوی، رئوبین (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B1%D8%A6%D9%88%D8%A8%DB%8C%D9% 86&action=edit&redlink=1)، شمعون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%85%D8%B9%D9%88%D9%86)، یهودا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%D8%A7)، یساکار (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%B3%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D8%B1) و زبولون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D9%88%D9%84%D9%88%D9%86) و خواهرش دینه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DB%8C%D9%86%D9%87) بود.[۲] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A7%D9%88%DB%8C#cite_note-1) بر اساس تورات (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AA)، لاوی و شمعون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%85%D8%B9%D9%88%D9%86) انتقام خواهر خود دینه را از حویان (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AD%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86&action=edit&redlink=1) گرفتند.[۳] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A7%D9%88%DB%8C#cite_note-2) یعقوب پس از آگاه شدن از این امر، ایشان را توبیخ میکند.[۴] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A7%D9%88%DB%8C#cite_note-3) لاوی با زنی به نام ملکاه (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%85%D9%84%DA%A9%D8%A7%D9%87&action=edit&redlink=1) دختر ارام (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%85) ازدواج کرد[۵] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A7%D9%88%DB%8C#cite_note-4)؛ وی پدر قهات (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%82%D9%87%D8%A7%D8%AA&action=edit&redlink=1)، پدربزرگ عمران (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%86) و جد اعلای موسی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C) بود.پسران لاوی، بزرگان قبایل گرشوم (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%B1%D8%B4%D9%88%D9%85)، قهات (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%82%D9%87%D8%A7%D8%AA&action=edit&redlink=1) و مراری (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B1%DB%8C&action=edit&redlink=1) شدند.[۶] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A7%D9%88%DB%8C#cite_note-5) و با یعقوب به مصر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B5%D8%B1) رفتند و نسل آنها در زمین جوشن (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AC%D9%88%D8%B4%D9%86&action=edit&redlink=1) ماندند[۷] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A7%D9%88%DB%8C#cite_note-6) و بعدها خانواده کاهنین را به وجود آوردند[۸] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A7%D9%88%DB%8C#cite_note-7) که لاویان (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%84%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9% 86&action=edit&redlink=1) نام گرفت.[۹] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A7%D9%88%DB%8C#cite_note-8) لاوی در سن ۱۳۷ سالگی در مصر مُرد.[۱۰] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A7%D9%88%DB%8C#cite_note-9)
منابع
کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران: اساطیر، ۱۳۷۹، ISBN ۹۶۴۳۳۱۰۶۸-X
یاردون سیز. دانشنامه کتاب مقدس. ترجمهٔ بهرام محمدیان. چاپ سوم، تهران: روز نو، ۱۳۸۰، ۱۹۱۲.
جیمز هاکس. قاموس کتاب مقدس. ترجمهٔ عبدالله شیبانی. چاپ سوم، تهران: اساطیر، ۱۳۷۵، ۱۱۴
Borna66
09-06-2009, 12:12 PM
یهودا
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
یهودا (عبری (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%B1%DB%8C): יְהוּדָה به معنی خداوند پرستش میشود) پسر چهارم یعقوب (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%B9%D9%82%D9%88%D8%A8) و لیه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%DB%8C%D9%87) و برادر کوچکتر رئوبن (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A6%D9%88%D8%A8%D9%86)،شمعون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%85%D8%B9%D9%88%D9%86) و لاوی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A7%D9%88%DB%8C) ؛ و برادر بزرگتر یساکار (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%B3%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D8%B1) و زبولون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D9%88%D9%84%D9%88%D9%86) بود.[۱] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%D8%A7#cite_note-0) یهودا از نیاکان بوعز (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%88%D8%B9%D8%B2)،داوود (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%88%D8%AF) و عیسی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%DB%8C%D8%B3%DB%8C)[۲] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%D8%A7#cite_note-1) است. زمانی که برادران یوسف قصد داشتند او را بکشند، یهودا مانع آنها شد و برادرانش را به فروختن یوسف ترغیب کرد.[۳] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%D8%A7#cite_note-2) او با دختری از کنعان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%86%D8%B9%D8%A7%D9%86) به نام شوعه (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B4%D9%88%D8%B9%D9%87&action=edit&redlink=1) ازدواج کرد.یهودا همچنین بدون ازدواج با عروسش تامار (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%B1) همبستر شد و از او صاحب دو پسر (نا مشروع) به نامهای فارص (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B5) و زارح (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AD&action=edit&redlink=1) گردید. (طبق کتاب مقدس (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3) داود (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D9%88%D8%AF) از نسل فارص (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B5) است) پس از آنکه از حامله شدن تامار آگاهی یافت، دستور داد او را به گناه زنا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%86%D8%A7) در آتش بسوزانند، اما وقتی فهمید که از خود حامله شده گفت تامار از من بیگناهتر است و او را رها کرد.[۴] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%D8%A7#cite_note-3) قوم یهود (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF) از نسل یهودا است.[۵] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%D8%A7#cite_note-4)
منابع
کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران: اساطیر، ۱۳۷۹، ISBN ۹۶۴۳۳۱۰۶۸-X
یاردون سیز. دانشنامه کتاب مقدس. ترجمهٔ بهرام محمدیان. چاپ سوم، تهران: روز نو، ۱۳۸۰، ۱۹۱۲.
جیمز هاکس. قاموس کتاب مقدس. ترجمهٔ عبدالله شیبانی. چاپ سوم، تهران: اساطیر، ۱۳۷۵، ۱۱۴.
en:Judah (Bible) (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=Bible%29&action=edit&redlink=1)
Borna66
09-06-2009, 12:12 PM
دان
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
دان(عبری (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%B1%DB%8C):דָּן به معنی داور) پنجمین پسران یعقوب (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%B9%D9%82%D9%88%D8%A8) بود که بلهه (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A8%D9%84%D9%87%D9%87&action=edit&redlink=1) برای او زایید.[۱] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D9%86#cite_note-0) دان یک پسر به نام حوشیم داشت.[۲] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D9%86#cite_note-1) یعقوب در مورد دان چنین پیشگویی کرد:«دان قوم خود را داوری خواهد کرد، چون یکی از اسباط اسرائیل، دان ماری خواهد بود بهسر راه؛ و افعی بر کنار راه که پاشنه اسب را بگزد تا سوارش از عقب افتد.»[۳] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D9%86#cite_note-2) موسی به دان به عنوان شیربچهای که از باشان میپرد اشاره کرده است.[۴] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D9%86#cite_note-3)
منابع
کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران: اساطیر، ۱۳۷۹، ISBN ۹۶۴۳۳۱۰۶۸-X
یاردون سیز. دانشنامه کتاب مقدس. ترجمهٔ بهرام محمدیان. چاپ سوم، تهران: روز نو، ۱۳۸۰، ۱۹۱۲.
جیمز هاکس. قاموس کتاب مقدس. ترجمهٔ عبدالله شیبانی. چاپ سوم، تهران: اساطیر، ۱۳۷۵، ۱۱۴
Borna66
09-06-2009, 12:13 PM
نفتالی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
نفتالی(عبری (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%B1%DB%8C):נַפְתָּלִי به معنی نبرد من) پسر ششم یعقوب (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%B9%D9%82%D9%88%D8%A8)[۱] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%81%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C#cite_note-0) از بلهه (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A8%D9%84%D9%87%D9%87&action=edit&redlink=1) کنیز راحیل (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C%D9%84)[۲] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%81%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C#cite_note-1) بود. برادر بزرگتر وی از مادرش بلهه، دان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D9%86) نام داشت.[۳] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%81%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C#cite_note-2)راحیل (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C%D9%84) با خواهرش لیه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%DB%8C%D9%87) در حال کشمکش بود، لیله صاحب بچه شده بود ولی راحیل نازا بود؛[۴] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%81%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C#cite_note-3) تا اینکه راحیل کنیزش بلهه را به یعقوب بخشید، و راحیل نام دومین فرزند بلهه را نفتالی(به معنی کشتی یا نبرد من) گذاشت.[۵] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%81%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C#cite_note-4) یعقوب زمانی که نزد پسرش یوسف (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%88%D8%B3%D9%81) به مصر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B5%D8%B1) آمد، در مورد نفتالی چنین پیشگویی کرد: نفتالی غزال آزادیست که سخنان نیکو بار خواهد داد.[۶] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%81%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C#cite_note-5)دبوره (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A8%D9%88%D8%B1%D9%87) و باراق (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%82) از سبط نفتالی برای نجات قوم اسرائیل برخاستند. ناحیهای که تحت تسلط سبط نفتالی درآمد فلسطین (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%84%D8%B3%D8%B7%DB%8C%D9%86) شمالی بود[۷] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%81%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C#cite_note-6) گه از سمت شرق به دریای جلیل (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DB%8C_%D8 %AC%D9%84%DB%8C%D9%84&action=edit&redlink=1) و از سمت شمال به اردن (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%86) محدود میگردید. مرز جنوبی آن را یساکار (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%B3%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D8%B1) و زبولون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D9%88%D9%84%D9%88%D9%86) و مرز غربی را زبولون و اشیر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D8%B1) در اختیار داشتند.[۸] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%81%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C#cite_note-7) حاصور (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AD%D8%A7%D8%B5%D9%88%D8%B1&action=edit&redlink=1)، قادش (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%A7%D8%AF%D8%B4)،حموت دور (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AD%D9%85%D9%88%D8%AA_%D8%AF%D9 %88%D8%B1&action=edit&redlink=1) و قرتان (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%82%D8%B1%D8%AA%D8%A7%D9%86&action=edit&redlink=1) از شهرهای فلسطین است که به سبط تفتالی تعلق داشت.[۹] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%81%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C#cite_note-8)
منابع
کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران: اساطیر، ۱۳۷۹، ISBN ۹۶۴۳۳۱۰۶۸-X
یاردون سیز. دانشنامه کتاب مقدس. ترجمهٔ بهرام محمدیان. چاپ سوم، تهران: روز نو، ۱۳۸۰، ۱۹۱۲.
جیمز هاکس. قاموس کتاب مقدس. ترجمهٔ عبدالله شیبانی. چاپ سوم، تهران: اساطیر، ۱۳۷۵، ۱۱۴.
Borna66
09-06-2009, 12:14 PM
جاد
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
جادیا گاد(عبری (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%B1%DB%8C):גד "اقبال نیک") پسر هفتم یعقوب (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%B9%D9%82%D9%88%D8%A8) از زلفا (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B2%D9%84%D9%81%D8%A7&action=edit&redlink=1) کنیز لیه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%DB%8C%D9%87) بود.[۱] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%D8%AF#cite_note-0) جاد هفت پسر داشت[۲] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%D8%AF#cite_note-1) و هر یک قبیلهای از سبط جاد را بنیان نهادند.[۳] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%D8%AF#cite_note-2) در هنگام خروج چهل و پنج هزار و ششصد و پنجاه نفر مرد و زن در این قبیله بودهاند.[۴] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%D8%AF#cite_note-3) این قبیله در شرق اردن (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%86) سکونت داشت ولی به سایر قبایل نیز در فتح کنعان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%86%D8%B9%D8%A7%D9%86) کمک کردند.[۵] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%D8%AF#cite_note-4) سرزمین قبیله جاد شامل قسمت جنوبی کوهستان جلعاد (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AC%D9%84%D8%B9%D8%A7%D8%AF&action=edit&redlink=1) از دریاچه یبوق (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DA%86%D9% 87_%DB%8C%D8%A8%D9%88%D9%82&action=edit&redlink=1) به حشبون و از ربت آمون (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B1%D8%A8%D8%AA_%D8%A2%D9%85%D9 %88%D9%86&action=edit&redlink=1) در شرق به رودخانه اردن (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B1%D9%88%D8%AF%D8%AE%D8%A7%D9% 86%D9%87_%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%86&action=edit&redlink=1) بوده است.
منابع
کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران: اساطیر، ۱۳۷۹، ISBN ۹۶۴۳۳۱۰۶۸-X
یاردون سیز. دانشنامه کتاب مقدس. ترجمهٔ بهرام محمدیان. چاپ سوم، تهران: روز نو، ۱۳۸۰، ۱۹۱۲.
جیمز هاکس. قاموس کتاب مقدس. ترجمهٔ عبدالله شیبانی. چاپ سوم، تهران: اساطیر، ۱۳۷۵، ۱۱۴
Borna66
09-06-2009, 12:16 PM
اشیر
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
اشیر یا آشر(عبری (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%B1%DB%8C):אָשֵׁר) از شخصیتهای کتاب مقدس (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3) و تنخ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%86%D8%AE) یهودیاست (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%DB%8C%E2%80%8C) که نامش در کتاب پیدایش ذکر شدهاست. او دومین پسر یعقوب (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%B9%D9%82%D9%88%D8%A8) از کنیزش زلفه (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B2%D9%84%D9%81%D9%87&action=edit&redlink=1) و بزرگ یکی از طوایف اسرائیل (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B7%D9%88%D8%A7%DB%8C%D9%81_%D8 %A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%84&action=edit&redlink=1) است. بنا به تورات (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AA)، اشیر چهار پسر و یک دختر داشتهاست،که همگی در کنعان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%86%D8%B9%D8%A7%D9%86) متولد شدند و بعد با او به مصر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B5%D8%B1) مهاجرت کردند.[۱] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D8%B1#cite_note-0) پسران اشیر تا زمان خروج در مصر ماندند.[۲] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D8%B1#cite_note-1) بر اساس ادبیات حاخامی (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8% AA_%D8%AD%D8%A7%D8%AE%D8%A7%D9%85%DB%8C&action=edit&redlink=1)، اشیر با ادون (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%A7%D8%AF%D9%88%D9%86&action=edit&redlink=1) از زنان اسماعیلیان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84%DB%8C%D 8%A7%D9%86) ازدواج کرد؛[۳] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D8%B1#cite_note-2) کتاب یوبیل (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%DB%8C%D9 %88%D8%A8%DB%8C%D9%84&action=edit&redlink=1) برخلاف هاگادا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%A7%DA%AF%D8%A7%D8%AF%D8%A7) نام زن اشیر را لیون ضبط کردهاست که به معنی فاختهاست. نام دختر اشیر در تورات، سراخ (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%AE&action=edit&redlink=1) آمدهاست.[۴] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D8%B1#cite_note-3)
منبع
کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه فاضل خان همدانی، ویلیام گلن،هنری مرتن، تهران: اساطیر، 1379، ISBN 964-331-068-X (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87:%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8% D8%B9_%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8/964331068X)
Borna66
09-06-2009, 12:17 PM
یساکار
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
یساکار(عبری (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%B1%DB%8C):יִשָּׂשׁכָר "اوپاداش خواهد آورد") نهمین پسر یعقوب (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%B9%D9%82%D9%88%D8%A8) و پنجمین پسر لیه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%DB%8C%D9%87) بود.[۱] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%B3%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D8%B1#cite_note-0)؛ در فدان ارام (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%81%D8%AF%D8%A7%D9%86_%D8%A7%D8 %B1%D8%A7%D9%85&action=edit&redlink=1) متولد شد. وی چهار پسر به نامهای تولاع (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%B9&action=edit&redlink=1)،فوه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%88%D9%87)،یاشوب (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%DB%8C%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%A8&action=edit&redlink=1) و شمرون (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B4%D9%85%D8%B1%D9%88%D9%86&action=edit&redlink=1) داشت.[۲] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%B3%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D8%B1#cite_note-1) در طی سفر به کنعان، خیمههای یساکار در همسایگی برادرانشان یهودا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%D8%A7) و زبولون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D9%88%D9%84%D9%88%D9%86) قرار داشت. از این سبط یجال بن یوسف (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%84_%D8%A8%D9 %86_%DB%8C%D9%88%D8%B3%D9%81&action=edit&redlink=1) به عنوان یکی از جاسوسان زمین کنعان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%86%D8%B9%D8%A7%D9%86) برگزیده شد.[۳] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%B3%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D8%B1#cite_note-2) فلطیئیل بن غران (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%81%D9%84%D8%B7%DB%8C%D8%A6%DB% 8C%D9%84_%D8%A8%D9%86_%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%86&action=edit&redlink=1) در واگذاری و تقسیم زمین کنعان از سبط یساکار به یوشع یاری رسانید.[۴] (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%B3%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D8%B1#cite_note-3)
منابع
کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران: اساطیر، ۱۳۷۹، ISBN ۹۶۴۳۳۱۰۶۸-X
یاردون سیز. دانشنامه کتاب مقدس. ترجمهٔ بهرام محمدیان. چاپ سوم، تهران: روز نو، ۱۳۸۰، ۱۹۱۲.
جیمز هاکس. قاموس کتاب مقدس. ترجمهٔ عبدالله شیبانی. چاپ سوم، تهران: اساطیر، ۱۳۷۵، ۱۱۴
Borna66
09-06-2009, 12:18 PM
بنیامین
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
بنیامین خردسالترین فرزند یعقوب (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%B9%D9%82%D9%88%D8%A8) و از بنیاسرائیل (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A 7%D8%A6%DB%8C%D9%84) بود. لاوی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A7%D9%88%DB%8C) و یوسف (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%88%D8%B3%D9%81) از برادران او بودند. پس از وزارت یوسف در مصر، هنگامی که برادران قصد سفر به مصر را داشتند، پدرشان یعقوب به سختی راضی شد تا بنیامین را به همراه ایشان به مصر بفرستد. چرا که میترسید همان بلایی که بر سر یوسف آوردند را بر سر بنیامین نیز بیاورند. هنگامی که فرزندان یعقوب به مصر رسیدند، یوسف که ایشان را میشناخت، تصمیم گرفت به ترفندی بنیامین را به نزد خود نگاه دارد. به همین منظور، ظرف نوشیدنی را در بار بنیامین گذارد و ادعا کرد که این ظرف گم شدهاست. سپس به برادران گفت سزای کسی که چیزی بدزدد چیست؟ آنها گفتند این است که او را به بندگی بگیرید، ولی بدون شک ما دزد نبودهایم. یوسف فرمان داد تا آنها را بگردند و اینگونه بود که جام در بار بنیامین یافته شد و بنیامین به نزد یوسف ماند
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.