Borna66
09-01-2009, 07:58 AM
هدف اصلی از نقد هنر یافتن نحوه ای از نگرش بر اثار هنری است که بیشترین مقدار اگاهی درباره مفاهیم و شایستگی های ان اثار را برایمان فراهم اورد.اگرچه هر اثر هنری خود به تنهای تا حدی میتواند اگاهی های لازم را در برابر دیدگان کار ازموده گرد می اورد ولی کوشش ما در وهله نخست پی بردن به این مساله است که اگاهی داشتن چه ارتباطی با ارزیابی ان اثر می یابد.بی شک،داده های باستان شناسی،تاریخی وزندگی نامه ای درباره هنر و هنرمند میتواند شایان توجه باشد،اما این به تنهای برای نقد کافی و کارساز نیست،پس هدف عمده ما در این راستا پی بردن به ان علل و عناصری است که موجب تاثیر گذاری اثار هنری بر ذهنیت ما میگردد.
هدف عمده دیگر از نقد هنر که در کنار هدف قبلی جای دارد،درک حظ کاملتر یا برخورداری چندبعدی از شناختی چندبعدی است.بی شک انسان از پی بردن به علل و اشاراتی که در هنر موجب خوشی خاطر وتغذیه ذهنییتش میشود،توانی چند برابر می گیرد.
مخاطب و بیننده کارازموده و با تجربه باید بتواند از اثر هنری درک عمیق تری داشته باشد و به همین ترتیب لذت عمیق تری نیز ببرد و نقد هنر به وی این امکان را می دهد که این روند موفق تر به پیش رود.
لذاتی که از هر هثر هنری نصیب شخص میشود،تابع دو امر است:
1- کیفیت خود اثر
2- توانمندی شخص در بهره گیری از اگاهی ها و تجارب قبلی اش در هنگام تماشای اثر
انسان همیشه نیازشدید دارد که برخورداری خویش از هنر را با همنوعش در میان بگذارد.در واقع برای او احساس ناخوشایندیست که زیبایی هایی را درک کند،بدون اینکه بداند واکنش همنوعانش در برابر ان چیست!همین انگیزه است که از دیرباز تا اکنون بازار بحث و گفتگو و مناظره و اظهار رای در زمینه هنرهای تجسمی،سینما،موسیقی وادبیات و... را گرم می سازد.
همه می خواهند بفهمند ایا داوری های دیگران همانند داوری های خودشان است و اگر نباشد هر کس گویی می خواهد با تفسیرگری اتراض خود را بر معارضانش بقبولاند."همین جاست که نقد سنجیده اغلب تبدیل به نقد بی مایه میشود."
ناقدان منصف و با تجربه و آگاه با دانشی گسترده در مباحث و استعدادی چند بعدی به درک لذات هنری وارد گفتگو میشوند و قصد و نیتشان،عرضه داشتن تجربیات و دانش خویش برابرآگاهی و توان برخورداری مخاطبان از پدیده های هنری است.
بدین منوال نقد هنری غالبا به صورت نوعی آموزش یا انتقال و تبادل اندیشه های مرتبط با هنر و به تبع آن با تاریخ و زندگی عقیدتی و اجتماع نوع بشر- یعنی خواستگاه هنر – در می آید.
یکی از اهداف دیگر پذیرفته شده نقد هنری،اظهار نظر راجع به ارزش و مرتبه هر اثر هنری است.به عبارتی مقایسه کردن چیزی با چیز دیگرو رای دادن به اینکه کدام بهتر یا گرانبهاتراست.چه بسا نقد و مبحث گسترده آن،زاده تمایل بشر به انتخاب و گزینش بهترین ها در طول تاریخ باشد.
به هر ترتیب میتوان گفت که هر یک از مردم به نحوی در فعالیت هایی که بر جنبه های اجتماعی،اقتصادی و زیبایی شناختی هنر اثر می گذارد،سهیم اند. پس باید تلاش کرد تا نقدگری در حد ممکن با درست اندیشی و صدق گفتار به انجام رسد.
ابزارهای نقد هنر
برای اینکه ناقد به درستی از عهده مسئولیت و وظیفه خود بر آید به چه ابزار و تدارکاتی نیاز دارد؟ چه چیز باید بداند؟چه مهارتهایی باید داشته باشد و چه تجاربی او را در ارائه بهترین رأی یاری خواهد کرد؟
بی شک آشنایی کامل با همه مقولات هنری خصوصاً زمینه مورد نقد تأثیر به سزایی خواهد گذاشت که بخش اعظم این دانش از راه تحصیل تاریخ هنر به دست خواهد آمد و در کنار آن تماشای موزه ها و آثار موجود در آن،تصاویر به جا مانده،چاپنقشها و تصاویر کتابها بی شک موثر خواهد بود.
مبانی هنر،شرایط اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی در هردوره ی به خصوص،حضور عوامل فنی،ابزارها و کارماده ها در هر مقوله هنری بر اسلوب کار هنرمند اثر خواهد گذاشت و درادامه شناخت همه آنها به منتقد آن اثر هنری نیز راهکار و شیوه خواهد داد.
هر منتقد باید آن گنجایش ذهنی را داشته باشد که بتواند از طیف وسیع آفرینش های هنری و برداشت های متنوع هنرمندان برخوردار شود تا مهر محکومیت به محدودیت نقدگری بر نامش نخورد.اما یک منتقد هنری علاوه بر اطلاع داشتن نظری از مبانی هنر باید با مبانی تجربی مسیرهای هنری نیز آگاهی داشته باشد.
مدتها پیش در آموزشگاهها،دانشگاهها و مراکز هنری و هنرکده ها برای آموزش رشته های هنری تنها استادان علوم نظری را به خدمت دعوت می کردند.خوشبختانه اکنون استادانی به کار گماشته میشوند که هم تبحر در علوم نظری دارند و هم تسلط بر اجرای آثار هنری . مطلبی که در اینجا مورد تردید است صلاحیت برخی صاحب قلمان در نقدگری هنرهای تجسمی است. در گستره و ژرفایی که هنر امروز یافته است، دیگر نمی توان تنها با قلم فرسایی ادیبانه و متکی بر تحصیلات و تعهدات غیر هنری ، نقد هنر کرد .
ناقد نافذ باید با ذهنیتی تیزبین و حساسیتی گسترش پذیر برای درک انواع بیانگری ها ، موضعی در میدان تحولات هنری داشته باشد.
عامل مهم دیگری نیز در نقدگری مورد بحث و یادآوری است و آن " داوری سنجیده " می باشد. عنوانی که بر خویشتن داری ناقد دلالت می کند. به این معنا که در اعلام رأی تمامی ملاکها و مدارک هنری در نظر گرفته شود تا دچار شتابزدگی صدور رأی نگردیم و بعداً برای رفع اشتباه به دنبهل توجیح نگردیم. ناقد سنجیده زمانی کافی در قضیه تأمل می کند تا ادراکات حسی،دریافتهای ذهنی،تداعی ها و ارزیابی های نیم سنجیده یا ناپخته تأثیرات متقابل خود را در یکدیگر خنثی سازند و رأی نهایی حاصل جمع همه آنها باشد و ذهن،دیگر در تجاوز تأثیرات ناگهانی و آنی تسلط ماهرانه ی آفریننده ی اثر قرار نداشته باشد.
به هر ترتیب،چگونه دیدن،چگونه وارسی کردن و در نهایت چگونه قضاوت کردن یک اثر هنری به همان اندازه ای مهم خواهد بود که چگونه خلق کردن و چگونه آفریدن آن اثر.
هدف عمده دیگر از نقد هنر که در کنار هدف قبلی جای دارد،درک حظ کاملتر یا برخورداری چندبعدی از شناختی چندبعدی است.بی شک انسان از پی بردن به علل و اشاراتی که در هنر موجب خوشی خاطر وتغذیه ذهنییتش میشود،توانی چند برابر می گیرد.
مخاطب و بیننده کارازموده و با تجربه باید بتواند از اثر هنری درک عمیق تری داشته باشد و به همین ترتیب لذت عمیق تری نیز ببرد و نقد هنر به وی این امکان را می دهد که این روند موفق تر به پیش رود.
لذاتی که از هر هثر هنری نصیب شخص میشود،تابع دو امر است:
1- کیفیت خود اثر
2- توانمندی شخص در بهره گیری از اگاهی ها و تجارب قبلی اش در هنگام تماشای اثر
انسان همیشه نیازشدید دارد که برخورداری خویش از هنر را با همنوعش در میان بگذارد.در واقع برای او احساس ناخوشایندیست که زیبایی هایی را درک کند،بدون اینکه بداند واکنش همنوعانش در برابر ان چیست!همین انگیزه است که از دیرباز تا اکنون بازار بحث و گفتگو و مناظره و اظهار رای در زمینه هنرهای تجسمی،سینما،موسیقی وادبیات و... را گرم می سازد.
همه می خواهند بفهمند ایا داوری های دیگران همانند داوری های خودشان است و اگر نباشد هر کس گویی می خواهد با تفسیرگری اتراض خود را بر معارضانش بقبولاند."همین جاست که نقد سنجیده اغلب تبدیل به نقد بی مایه میشود."
ناقدان منصف و با تجربه و آگاه با دانشی گسترده در مباحث و استعدادی چند بعدی به درک لذات هنری وارد گفتگو میشوند و قصد و نیتشان،عرضه داشتن تجربیات و دانش خویش برابرآگاهی و توان برخورداری مخاطبان از پدیده های هنری است.
بدین منوال نقد هنری غالبا به صورت نوعی آموزش یا انتقال و تبادل اندیشه های مرتبط با هنر و به تبع آن با تاریخ و زندگی عقیدتی و اجتماع نوع بشر- یعنی خواستگاه هنر – در می آید.
یکی از اهداف دیگر پذیرفته شده نقد هنری،اظهار نظر راجع به ارزش و مرتبه هر اثر هنری است.به عبارتی مقایسه کردن چیزی با چیز دیگرو رای دادن به اینکه کدام بهتر یا گرانبهاتراست.چه بسا نقد و مبحث گسترده آن،زاده تمایل بشر به انتخاب و گزینش بهترین ها در طول تاریخ باشد.
به هر ترتیب میتوان گفت که هر یک از مردم به نحوی در فعالیت هایی که بر جنبه های اجتماعی،اقتصادی و زیبایی شناختی هنر اثر می گذارد،سهیم اند. پس باید تلاش کرد تا نقدگری در حد ممکن با درست اندیشی و صدق گفتار به انجام رسد.
ابزارهای نقد هنر
برای اینکه ناقد به درستی از عهده مسئولیت و وظیفه خود بر آید به چه ابزار و تدارکاتی نیاز دارد؟ چه چیز باید بداند؟چه مهارتهایی باید داشته باشد و چه تجاربی او را در ارائه بهترین رأی یاری خواهد کرد؟
بی شک آشنایی کامل با همه مقولات هنری خصوصاً زمینه مورد نقد تأثیر به سزایی خواهد گذاشت که بخش اعظم این دانش از راه تحصیل تاریخ هنر به دست خواهد آمد و در کنار آن تماشای موزه ها و آثار موجود در آن،تصاویر به جا مانده،چاپنقشها و تصاویر کتابها بی شک موثر خواهد بود.
مبانی هنر،شرایط اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی در هردوره ی به خصوص،حضور عوامل فنی،ابزارها و کارماده ها در هر مقوله هنری بر اسلوب کار هنرمند اثر خواهد گذاشت و درادامه شناخت همه آنها به منتقد آن اثر هنری نیز راهکار و شیوه خواهد داد.
هر منتقد باید آن گنجایش ذهنی را داشته باشد که بتواند از طیف وسیع آفرینش های هنری و برداشت های متنوع هنرمندان برخوردار شود تا مهر محکومیت به محدودیت نقدگری بر نامش نخورد.اما یک منتقد هنری علاوه بر اطلاع داشتن نظری از مبانی هنر باید با مبانی تجربی مسیرهای هنری نیز آگاهی داشته باشد.
مدتها پیش در آموزشگاهها،دانشگاهها و مراکز هنری و هنرکده ها برای آموزش رشته های هنری تنها استادان علوم نظری را به خدمت دعوت می کردند.خوشبختانه اکنون استادانی به کار گماشته میشوند که هم تبحر در علوم نظری دارند و هم تسلط بر اجرای آثار هنری . مطلبی که در اینجا مورد تردید است صلاحیت برخی صاحب قلمان در نقدگری هنرهای تجسمی است. در گستره و ژرفایی که هنر امروز یافته است، دیگر نمی توان تنها با قلم فرسایی ادیبانه و متکی بر تحصیلات و تعهدات غیر هنری ، نقد هنر کرد .
ناقد نافذ باید با ذهنیتی تیزبین و حساسیتی گسترش پذیر برای درک انواع بیانگری ها ، موضعی در میدان تحولات هنری داشته باشد.
عامل مهم دیگری نیز در نقدگری مورد بحث و یادآوری است و آن " داوری سنجیده " می باشد. عنوانی که بر خویشتن داری ناقد دلالت می کند. به این معنا که در اعلام رأی تمامی ملاکها و مدارک هنری در نظر گرفته شود تا دچار شتابزدگی صدور رأی نگردیم و بعداً برای رفع اشتباه به دنبهل توجیح نگردیم. ناقد سنجیده زمانی کافی در قضیه تأمل می کند تا ادراکات حسی،دریافتهای ذهنی،تداعی ها و ارزیابی های نیم سنجیده یا ناپخته تأثیرات متقابل خود را در یکدیگر خنثی سازند و رأی نهایی حاصل جمع همه آنها باشد و ذهن،دیگر در تجاوز تأثیرات ناگهانی و آنی تسلط ماهرانه ی آفریننده ی اثر قرار نداشته باشد.
به هر ترتیب،چگونه دیدن،چگونه وارسی کردن و در نهایت چگونه قضاوت کردن یک اثر هنری به همان اندازه ای مهم خواهد بود که چگونه خلق کردن و چگونه آفریدن آن اثر.