توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پیامهای آسمانی
NIMA.N
08-15-2009, 02:21 PM
سخنان اهل بیت
NIMA.N
08-15-2009, 02:22 PM
(1) از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه فرمود: شهرت يافتن به وسيله عبادت، شبههناك و گمان برانگيز است. پدرم از پدرش از جدّش رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله روايت كرده كه آن حضرت فرموده است:
- عابدترين مردم كسى است كه واجبات را بپا دارد.
- سخىترين مردم كسى است كه زكات مالش را بپردازد.
- زاهدترين مردم كسى است كه از حرام دورى ورزد.
- با تقواترين مردم كسى است كه حقّ را بگويد. چه به نفعش و چه به ضررش باشد.
- عادلترين مردم كسى است كه آنچه براى خود مىپسندد براى ديگران هم بپسندد، و آنچه براى خود نمىپسندد، براى ديگران نيز نپسندد.
NIMA.N
08-15-2009, 02:22 PM
- زيركترين مردم كسى است كه زياد به ياد مرگ باشد.
- و غبطه خورندهترين مردم، كسى است كه در دنيا از عقاب الهى، ايمن و [عمل ناكرده] اميد به ثواب داشته باشد.
- (1) غافلترين مردم كسى است كه از تغيير و دگرگونى دنيا، پند نگرفته باشد.
- بزرگترين مردم در دنيا از جهت عظمت، كسى است كه دنيا نزد او عظمتى نداشته باشد.
- و عالمترين مردم كسى است كه علم و دانش مردم را با علم و دانش خود، جمع نمايد.
- شجاعترين مردم كسى است كه بر نفسش غالب آيد.
- با ارزشترين مردم كسى است كه دانشش بيشتر باشد.
NIMA.N
08-15-2009, 02:22 PM
- كم لذّتترين مردم، حسود است.
- كم راحتترين مردم، بخيل است.
- بخيلترين مردم كسى است كه نسبت به آنچه خداوند بر او واجب كرده بخل ورزد [و اداى واجب نكند].
- سزاوارترين مردم به حقّ، كسى است كه بيشتر به حقّ، عمل كند.
- كموفاترين مردم، زمامدارانند.
- كم حرمتترين مردم، آدم فاسق است.
- كم دوستترين مردم، زمامدار است.
- فقيرترين مردم، آدم طمعكار است.
NIMA.N
08-15-2009, 02:23 PM
- بىنيازترين مردم، كسى است كه اسير حرص و آز نباشد.
- و باايمانترين مردم، خوشخلقترين مردم است.
- گرامىترين مردم، با تقواترين آنهاست.
- با منزلتترين مردم كسى است كه امور بىربط و بيهوده را ترك نمايد.
- پارساترين مردم، كسى است كه جدال را ترك كند اگر چه محقّ باشد.
- كم مروّتترين مردم، كسى است كه دروغگو باشد.
- بدبختترين مردم، زمامداران و معذّبترينشان متكبّرانند.
- (1) سختكوشترين مردم، كسى است كه گناهان را ترك كند.
- حكيمترين مردم، كسى است كه از مردمان نادان دورى جويد.
- خوشبختترين مردم كسى است كه با مردمان ارجمند، آميزش و معاشرت داشته باشد.
NIMA.N
08-15-2009, 02:23 PM
- عاقلترين مردم، كسى است كه مدارايش با مردم بيشتر باشد.
- سزاوارترين مردم به تهمت، كسى است كه با اهل تهمت بنشيند.
- طاغىترين مردم، كسى است كه غير قاتل را بكشد، و غير ضارب را بزند.
- سزاوارترين مردم به عفو و گذشت، كسى است كه بر عقوبت و كيفر [خطاكار] قادرتر باشد.
- سزاوارترين مردم به فرومايگى، كسى است كه بىخرد و بدگو باشد.
NIMA.N
08-15-2009, 02:23 PM
- و پستترين مردم، كسى است كه به مردم توهين كند.
- بااحتياطترين مردم كسى است كه خشمش را بيشتر فرو برد.
- صلحجوترين مردم كسى است كه در ميان مردم، بهتر صلح و آشتى را برقرار سازد.
- و بهترين مردم كسى است كه، مردم بهتر از او سود برند.
((بر گرفته از چهل حدیث))
NIMA.N
08-15-2009, 02:24 PM
امام زين العابدين عليه السّلام از امام حسين عليه السّلام روايت كرده كه فرموده است:
روزى امير المؤمنين صلوات اللَّه و سلامه عليه با اصحابش نشسته بود و آنها را براى نبرد صفبندى مىكرد. پير مردى كه رنج سفر در او نمايان بود نزدش آمد و گفت: امير المؤمنين كجاست؟ گفتند: اوست ها! پس بر آن حضرت سلام كرد و گفت: اى امير المؤمنين! من از سوى شام نزد تو آمدهام. پيرى سالخوردهام و فضل تو را فراوان شنيدهام، به گمانم به زودى مورد خيانت قرار گيرى [و كشته شوى!] از آنچه خدا به تو آموخته مرا بياموز.
فرمود: آرى اى شيخ! هر كسى دو روزش برابر باشد مغبون است، و هر كه دنيا، همّت او باشد هنگام مرگ، سخت افسوس خورد، و هر كه فردايش بدتر از ديروز است محروم است، و هر كه با تأمين دنيايش باكى از نقص و كمبود آخرتش ندارد نابود است، و هر كه نقص خود را رسيدگى نكند هوس بر او چيره شود، و هر كه در كاستى است مرگ براى او بهتر است.
اى شيخ! براى مردم بپسند آنچه را براى خود مىپسندى، و با مردم آن كن كه دوست دارى با تو آن كنند [براى مردم چيزى را بياور كه دوست دارى براى تو بياورند].
سپس رو به يارانش كرد و فرمود: اى مردم! آيا نمىبينيد كه اهل دنيا در هر بام و شام حالتهاى گوناگونى دارند؟ يكى بر خاك هلاكت افتاده و ديگرى عيادت كند و يا عيادت شود، و آن دگر در جان كندن است و اميدى به او نيست. و ديگرى ميان كفن است.
طالب دنيا را مرگ در دنبال است، غافلى كه از او غفلت نشود، ماندهها دنبال گذشتهها مىروند.
زيد بن صوحان عبدى عرض كرد، يا امير المؤمنين! كدام قدرت چيرهتر و نيرومندتر است؟
فرمود: هواى نفس.
گفت: كدام خوارى، خوارتر است؟
فرمود: حرص بر دنيا.
گفت: كدام فقر سختتر است؟
فرمود كفر به خدا پس از ايمان.
گفت: كدام دعوت گمراهكنندهتر است؟
فرمود: آنكه دعوت به «نيست» كند.
گفت: كدام عمل برتر است؟
فرمود: تقوا.
گفت: كدام عمل كاميابتر است؟
فرمود: جستن آنچه نزد خداست.
گفت: كدام رفيق بدتر است؟
فرمود: آنكه معصيت خدا را برايت بيارايد.
گفت: كدام خلق بدبختتر است؟
فرمود: آنكه دينش را براى دنياى ديگرى بفروشد! گفت: كدام مردم نيرومندتر است؟
فرمود: حكيم.
گفت: كدام شخص بخيلتر است؟
فرمود: آنكه مال حرام به دست آورد و در غير حقّ، صرف كند.
گفت: كدام كس زيركتر است؟
فرمود، كسى كه راه حقّ را از باطل بشناسد و به رشد و حقّ گرايد.
گفت: چه كسى بردبارتر است؟
فرمود: آنكه [بيهوده] خشم نگيرد.
گفت: كدام كس رأى ثابتترى دارد؟
فرمود آنكه او را از خود نفريبندش و دنيا به خود آرايىاش او را نفريبد.
گفت: كدام كس احمقتر است؟
فرمود، آنكه زير و رو شدن دنيا را ببيند و فريفته آن گردد.
گفت: كدام مردم بيشتر در حسرتند؟
فرمود: آنكه از دنيا و آخرت محروم مانده، و آن همان زيان آشكار است.
گفت: كدام مردم كورترند؟
فرمود: آنكه به ريا عمل كند و ثواب از خدا خواهد.
گفت: كدام قناعت بهتر است؟
فرمود: قانع به آنچه خدا به او داده است.
گفت: كدام معصيت سختتر است.
گفت: معصيت در دين.
گفت: كدام عمل نزد خدا محبوبتر است؟
فرمود: انتظار فرج.
گفت: كدام مردم نزد خدا بهتر است؟
فرمود: آنكه بيشتر از خدا ترسد، و در عمل پرهيزگارتر و در دنيا زاهدتر است.
گفت: كدام سخن نزد خدا برتر است.
فرمود: زياد ياد خدا را نمودن، و تضرّع و زارى به درگاهش داشتن، و دعا كردن.
گفت: كدام گفتار راستتر است؟
فرمود: شهادت به اينكه معبود شايسته پرستشى جز خدا نيست؟
گفت: كدام عمل نزد خدا بزرگتر است؟
فرمود: تسليم و پارسايى.
گفت: كدام كس راستگوتر است؟
فرمود: آنكه در كارزارها راستگوترست.
آنگاه على عليه السّلام رو به پيرمرد كرد و فرمود: اى شيخ: به راستى كه خداوند متعال، خلقى را آفريده كه دنيا در نظرشان تنگ است، از آن و كالايش روگردانند؛ و مشتاق دار السّلامى هستند كه خدا آنها را بدان دعوت كرده است، و بر تنگى معاش و ناراحتى صبر كرده و مشتاق آنچه نزد خدا از كرامت است شدهاند. و جان خود را به رضاى او دهند و سرانجامشان شهادت باشد.
[آنان]، خدا را ملاقات كردند در حالى كه از آنها خشنود بود و دانستند كه مرگ راه گذشتهها و باقيماندههاست. و براى آخرت خود چيزى جز طلا و نقره پس انداز كردند. و بر خوارى [در دنيا] صبر نمودند، و توشه اضافى را پيش فرستادند، و در راه خدا دوست داشتند و در راه او دشمنى ورزيدند. [آرى]، آنان چراغهاى [هدايت] و اهل نعمتهاى آخرتند و السّلام.
آن شيخ گفت: من بهشت را با تو و يارانت مىنگرم! آن را بگذارم، كجا روم؟! اى امير المؤمنين! ساز و برگى به من ده تا با آن بر دشمنت بتازم.
على عليه السّلام به او ساز و برگ داد. در نبرد، پيش روى آن حضرت شمشير مىزد و پيش مىرفت: امير المؤمنين از دليرى او در شگفت مىشد! و چون نبرد سخت گرديد اسبش را پيش راند تا كشته شد.
يكى از ياران على عليه السّلام، دنبال او رفت، ديد بر خاك فتاده، اسبش حاضر و شمشيرش در بازوست. آنها را برگرفت و پس از پايان جنگ نزد امير المؤمنين عليه السّلام آورد.
آن حضرت براى او طلب رحمت كرد [يا بر او نماز گزارد]. فرمود: به خدا اين مرد بحقّ خوشبخت بود اينك به برادر خود رحمت فرستيد [رحمك اللَّه بگوئيد]
NIMA.N
08-15-2009, 02:24 PM
(1) امام زين العابدين عليه السّلام فرمود: ثقفى [شخصى از بنى ثقيف] نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آمد تا در باره نماز سؤالى كند. پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله به او فرمود: چون به نمازت برمىخيزى با چهره رو به خدا كن، تا به تو رو كند، و چون ركوع نمودى انگشتانت را بر زانوانت بگستران و پشتت را بلند كن، و چون سجده كردى پيشانيت بر زمين ثابت و استوار بدار [زود سر را بلند نكن]، و مانند خروس نوك را به زمين نزن!
NIMA.N
08-15-2009, 02:24 PM
(1) از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه فرمود: مردى نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله آمد، گفت: اى پيامبر خدا: من از تو سؤالى دارم.
پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هر چه خواهى بپرس.
گفت: بهشت را از پروردگارت براى من، به گردن بگير [تعهّد كن].
فرمود: براى تو به گردن گرفتم، و ليكن تو مرا بر اين كار با «كثرت سجود» يارى برسان
((برگرفته از کتاب چهل حدیث))
از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در حالى كه عدّهاى از اصحابش در مسجد بودند، وارد شد.
فرمود: آيا مىدانيد كه پروردگارتان چه گفته است؟
گفتند: خدا و رسولش داناترند.
فرمود: به راستى كه پروردگارتان مىفرمايد: اين نمازهاى پنجگانه واجب، هر كس كه آنها را در وقت خودش بخواند، و بر آنها مواظبت داشته باشد، مرا روز قيامت ملاقات خواهد كرد و متعهّدم كه او را داخل بهشت گردانم.
و كسى كه آنها را در وقتش نخواند و بر آنها مواظبت ننمايد، در اين صورت اگر بخواهم او را عذاب مىدهم، و اگر بخواهم او را مىآمرزم.
((بر گرفته از کتاب چهل حدیث))
NIMA.N
08-15-2009, 02:25 PM
امام زين العابدين عليه السّلام از امام حسين عليه السّلام روايت كرده كه فرموده است:
روزى امير المؤمنين صلوات اللَّه و سلامه عليه با اصحابش نشسته بود و آنها را براى نبرد صفبندى مىكرد. پير مردى كه رنج سفر در او نمايان بود نزدش آمد و گفت: امير المؤمنين كجاست؟ گفتند: اوست ها! پس بر آن حضرت سلام كرد و گفت: اى امير المؤمنين! من از سوى شام نزد تو آمدهام. پيرى سالخوردهام و فضل تو را فراوان شنيدهام، به گمانم به زودى مورد خيانت قرار گيرى [و كشته شوى!] از آنچه خدا به تو آموخته مرا بياموز.
فرمود: آرى اى شيخ! هر كسى دو روزش برابر باشد مغبون است، و هر كه دنيا، همّت او باشد هنگام مرگ، سخت افسوس خورد، و هر كه فردايش بدتر از ديروز است محروم است، و هر كه با تأمين دنيايش باكى از نقص و كمبود آخرتش ندارد نابود است، و هر كه نقص خود را رسيدگى نكند هوس بر او چيره شود، و هر كه در كاستى است مرگ براى او بهتر است.
اى شيخ! براى مردم بپسند آنچه را براى خود مىپسندى، و با مردم آن كن كه دوست دارى با تو آن كنند [براى مردم چيزى را بياور كه دوست دارى براى تو بياورند].
سپس رو به يارانش كرد و فرمود: اى مردم! آيا نمىبينيد كه اهل دنيا در هر بام و شام حالتهاى گوناگونى دارند؟ يكى بر خاك هلاكت افتاده و ديگرى عيادت كند و يا عيادت شود، و آن دگر در جان كندن است و اميدى به او نيست. و ديگرى ميان كفن است.
طالب دنيا را مرگ در دنبال است، غافلى كه از او غفلت نشود، ماندهها دنبال گذشتهها مىروند.
((بر گرفته از کتاب چهل حدیث))
NIMA.N
08-15-2009, 02:25 PM
محمّد بن يوسف از پدرش روايت مىكند، گويد: از امام باقر عليه السّلام شنيدم كه مىفرمود: جهنى [مردى از قبيله بنى جهينه] در مكّه نزد پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله آمد و گفت:
اى پيامبر خدا! من در بيابان با همسر و فرزند و كودكانم اذان مىگويم و بر مىخيزم و با آنان نماز مىخوانم. آيا اين جماعت صحيح است؟ فرمود، بلى.
گفت: اى پيامبر خدا! كودكانم دانه باران را دنبال مىكنند «2»، و من و همسر و فرزندانم اذان گفته و با آنان به نماز بر مىخيزم. آيا چنين جماعتى صحيح است؟
فرمود: بلى.
باز گفت: اى رسول خدا! فرزندانم به دنبال چهار پايان پراكنده مىشوند، من مىمانم و همسرم، آنگاه اذان گفته و بر مىخيزم و با ايشان نماز مىخوانم.
آيا اينجماعت صحيح است؟ فرمود: بلى.
دوباره گفت: اى پيامبر خدا! زنم به دنبال كارش مىرود و من تنها مىمانم، پس اذان گفته و [به نماز] بر مىخيزم. آيا نمازم به جماعت است؟
فرمود مؤمن خودش به تنهايى جماعت است.
((بر گرفته از کتاب چهل حدیث))
NIMA.N
08-15-2009, 02:26 PM
حماد بن عيسى گويد: روزى امام صادق عليه السّلام به من فرمود: مىتوانى خوب نماز بخوانى؟
گفتم: اى آقاى من! من كتاب حريز را در باره نماز حفظ كردهام.
فرمود: بر تو باكى نيست، برخيز نماز بخوان.
گويد: برابر آن حضرت رو به قبله ايستادم و تكبير نماز گفتم و ركوع و سجود نمودم.
امام فرمود: اى حمّاد! خوب نماز نمىخوانى! چه اندازه براى مرد زشت است كه شصت يا هفتاد سالش شود و يك نماز كامل و تمام بپا ندارد! حمّاد گويد: پيش خود خوار شدم و گفتم قربانت گردم: نماز را به من بياموز.
امام صادق عليه السّلام تمام قد رو به قبله ايستاد و دو دست را بر روى دو رانش، پائين
انداخت، انگشتها را به هم چسباند و دو گام را به هم نزديك كرد تا فاصله آنها سه انگشت گشاده شد؛ و انگشتان پايش را بدون انحراف برابر قبله نمود، در حال خشوع و استكانت گفت: اللَّه أكبر. (1) حمد و قل هو اللَّه را به ترتيل و تأنّى خواند، و به اندازه نفسى درنگ كرد، به همان حال ايستاده گفت:
اللَّه أكبر.
سپس به ركوع رفت و دو كفّ خود را كه انگشتانش باز بود از سر دو زانو پر كرد و زانو را عقب زد تا پشت او هموار شد كه اگر قطره آبى يا روغنى بر آن مىچكيد نمىلغزيد از بس كه پشتش هموار بود؛ و گردن كشيد و چشمها را خوابانيد، سه بار به آرامى فرمود:
سبحان ربّى العظيم و بحمده
سپس برخاست و چون بر جا شد، گفت:
سمع اللَّه لمن حمده
و در همان حال ايستاده تكبير گفت، و دو دستش را تا برابر رو بلند كرد و سپس به سجده رفت و دو كفش را كه انگشتانش به هم چسبيده بود ميانه دو سر زانو برابر روى نهاد و سه بار گفت:
سبحان ربّى الأعلى و بحمده
و چيزى از اعضاى بدن را بر هم نگذاشت، و بر هشت عضو سجده كرد، دو كفّ، دو سر زانو، و دو سر انگشت بزرگ پاها؛ پيشانى و بينى.
و فرمود: در سجده از اين هشت عضو، نهادن هفت عضو بر زمين واجب است و آنها همانها است كه خداى عزّ و جلّ در كتابش فرموده وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً و آنها عبارتند از: پيشانى و دو كفّ و دو زانو و دو انگشت بزرگ پا، و نهادن بينى بر زمين سنّت است. سپس سر از سجده برداشت و چون برجا نشست، گفت: اللَّه اكبر، و بر طرف چپ نشست، و روى پاى راست را بر پشت پاى چپش نهاد و گفت:
أستغفر اللَّه ربّى و أتوب إليه
و به حال نشسته باز تكبير گفت و به سجده دوم رفت، و همان گفت كه در سجده اوّل گفته بود و در ركوع و سجود، هيچ عضوتنش را بر عضوى ديگر ننهاد، و دستها را [در سجود] مانند بال زير تن بيرون داده بود و آرنجهايش را بر زمين نگذاشته بود. به همين روش دو ركعت نماز خواند در حالى كه انگشتانش به هم چسبيده بود، در تشهّد نشست، و چون از تشهّد سلام داد، فرمود: اى حمّاد چنين نماز بخوان.
((بر گرفته از کتاب چهل حدیث))
NIMA.N
08-15-2009, 02:26 PM
2) قرآن درمان (دردهاى بشر) است. (3) دعا حقيقت عبادت است. (4) قرض، ذلت است. (5) تدبير، نصف معاش است. (6) دوستى با مردم، نصف عقل است. (7) غصه، نصف پيرى است. (8) نيكو سؤال كردن، نصف علم است. (9) كمى عائله، ثروتى است. (10) سلام، قبل از گفتار است. (11) شير، اخلاق را عوض ميكند. (12) بركت، با پيران است. (13) ملاك (خوبى و بدى) هر كار، سرانجام آن است. (14) ملاك دين، پرهيزگارى (و اجتناب از گناه) است. (15) ترس از خدا، سرآمد هر حكمتى است. (16) تقوى، شريفترين عمل است. (17) تأخير بدهكار توانگر، ظلم است. (18) گدايى توانگر، آتش است. (19) ذكر نعمتهاى خدا، شكر است. (20) انتظار فرج- بوسيله صبر-، عبادت است.
((برگرفته از کتاب نهج الفصاحه))
NIMA.N
08-15-2009, 02:26 PM
(1) روزه، سپر (آتش) است. (2) مدارا، سرآمد حكمتهاست. (3) حكمت، گمشدهى حكيمان است. (4) كردار نيكو، خوش خويى است. (5) جوانى، شعبهاى از ديوانگى است. (6) زنان، دامهاى شيطاناند. (7) شراب، سر جمع گناهان است. (8) زنا، موجب تنگدستى است. (9) زناى چشم، نگاه است. (10) تب، قسمت مؤمن از آتش جهنم است. (11) قناعت، سرمايهى تمام نشدنى است. (12) امانت، روزى را جلب مىكند. (13) خيانت، موجب فقر است. (14) خواب صبح، مانع روزى است. (15) عمامه تاج فرشتگان است. (16) حيا، سر تا پا خير است. (17) حيا جز خير ثمرى ندارد. (18) مسجد، خانه پرهيزگاران است. (19) آفت علم، فراموشى است. (20) آفت سخن، دروغ است. (21) آفت خرد، سفاهت است. (22) آفت عبادت، سستى است. (23) آفت شجاعت، ستم است. (24) آفت سخاوت، منت است. (25) آفت زيبائى، خودپسندى و كبر است. (26) آفت حسب و نسب، افتخار كردن است. (27) آفت دين، هواپرستى است. (28) خوشبخت آن است كه، از سرگذشت ديگران پند گيرد. (29) كفاره گناه، پشيمانى است. (30) نماز جمعه، حج مستمندان است. (31) حج، جهاد هر ناتوان است. (32) طلب مال حلال، جهاد است. (33) دريغ داشتن علم، جايز نيست. (34) حاضر چيزهايى مىبيند كه غايب نمىبيند. (35) دلال خير، مثل فاعل خير است. (36) هر كار نيكى، صدقه است. (37) مداراى با مردم، صدقه است. (38) حرف خوش، صدقه است. (39) آنچه در راه حفظ آبرو مصرف شود، ثواب صدقه دارد. (40) صدقه به خويشاوند هم صدقه است، هم صله رحم. (41) صدقه، از مرگ بد جلوگير است. (42) صدقهى نهان، غضب خدا را خاموش كند. (43) صله رحم، عمر را زياد كند. (44) كارهاى نيك، از مرگهاى بد جلوگير است. (45) صدقه، آتش گناه را فرو نشاند، چنان كه آب آتش را.
((برگرفته از کتاب نهج الفصاحه))
NIMA.N
08-15-2009, 02:27 PM
(1) آن كه در صدقه (از حدود) تجاوز كند، مثل كسى است كه منع تصدق كند. (2) توبه كننده با بىگناه يكسان است. (3) ظلم، تاريكى قيامت است. (4) خنده، دل را مىميراند. (5) سيراب كردن هر جگر سوخته، اجر دارد. (6) علما (ى عامل) در ميان خلق، امين خدايند. (7) سرآمد حكمتها، ترس از خداست. (8) بهشت، خانه سخاوتمندان است. (9) بهشت، زير سايه شمشير است. (10) بهشت، زير قدم مادران است. (11) دعاى بين اذان و اقامه رد نمىشود. (12) كسب حلال نيز واجب است (اما) پس از واجبات اوليه. (13) زنى كه خرجش از همه زنان كمتر باشد، بركتش از همه بيشتر است. (14) مؤمن، آئينهى مؤمن است. (15) مؤمن، برادر مؤمن است. (16) مؤمن، كم خرج است. (17) مؤمن، زيرك و هشيار و بيدار است. (18) مؤمن، اهل الفت و مودت است. (19) مؤمن كسى است كه، مال و جان مردم از او در امان باشد. (20) فاجر، حيلهگر و فرومايه است. (21) مؤمنان چون مصالح يك ساختماناند، همه يكديگر را نگه مىدارند. (22) مؤمن نسبت به مؤمنان، چون سر است نسبت به تن. (23) مؤمن روز قيامت، در سايهى صدقهى خويش است. (24) مؤمنان، سهلگير و نرمخويند. (25) زمستان، بهار مؤمن است (زيرا كه در شبهاى طولانى آن مجال عبادت بيشتر است). (26) دعا، اسلحه مؤمن است. (27) نماز، نور مؤمن است. (28) دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است. (29) حكمت، گمشدهى مؤمن است. (30) نيت مؤمن، از عملش رساتر است. (31) سائل، تحفهاى است كه خدا به در خانهى مؤمن مىفرستد. (32) مرگ، ارمغان مؤمن است. (33) شرف مؤمن، به نماز شب است. (34) عزت مؤمن، در بىنيازى از مردم است. (35) علم، دوست مؤمن است، و حلم مددكار، و عقل راهنما، و عمل پيشرو، و مدارا پدر، و نيكى برادر، و صبر امير لشكرش.
((برگرفته از کتاب نهج الفصاحه))
NIMA.N
08-15-2009, 02:27 PM
(1) غيرت، نصف ايمان است. (2) حيا، از ايمان است. (3) لباس مناسب با تواضع، از ايمان است. (4) صبر، نيمهى ايمان است و يقين تمام آن. (5) ايمان دو نيمه است: نيمى صبر و نيمى شكر. (6) نشانهى ايمان، نماز است. (7) مسلمان كسى است كه، مسلمانان از دست و زبانش ايمن باشند. (8) مسلمان، برادر مسلمان است، نه ستم به او مىكند، نه دشنامش مىدهد. (9) مسلمانان در برابر دشمنان يك دست (و يك داستان) اند. (10) تحصيل علم، بر هر مسلمان واجب است. (11) همه چيز مسلمان بر مسلمان حرام است: خون و آبرو و مالش. (12) مال مسلمان، چون جان او محترم است. (13) مجاهد آن است كه در راه خدا با خود نبرد كند. (14) زيرك آن است كه نفس خود را رام كند و براى بعد از مرگ عمل نمايد. (15) ناتوان كسى است كه نفس را به دنبال هوا فرستد، و آرزوى خام از خدا كند. (16) انسان به وسيلهى برادرانش زياد (و نيرومند) مىشود. (17) انسان به دين رفيقش است. (18) هر كس با آنكه دوست دارد، قرين است. (19) كرم انسان به دين است، و جوانمرديش به عقل، و حسبش به اخلاق. (20) از آثار خوبى اسلام شخص، ترك كارهاى بيهوده است. (21) مردم، چون دانههاى شانه (همه با هم برابر) اند. (يعنى در مقابل احكام و دستورات خداوند مساويند. (22)) مردم مثل معدنهاى طلا و نقرهاند.
(يعنى با اخلاق و روحيات مختلف آفريده شدهاند. (23)) بىنيازى، طمع بريدن از مال مردم است. (24) اساس عقل- پس از ايمان به خدا- دوستى با مردم است. (25) هر كس، حسابدار خويش است. (26) هر آيندهاى، نزديك است. (27) هر چشمى (كه به نامحرم بنگرد)، زناكار است. (28) هر چيز اندازهاى دارد، حتى ناتوانى. (29) هر دانشمندى، شيفتهى علم است. (30) هر چيزى اساسى دارد، و اساس اين دين فهم و تدبر است. (31) هر تصويرى (ساختن مجسمه) حرام است، و تصوير در دين نيست. (دين آنرا اجازه نمىدهد). (32) هر يك از شما نسبت به مادون خود سرپرست است، و هر يك دربارهى زيردستان خود مسئول. (33) هر خيانتكارى در
قيامت بقدر خيانتش- پرچمى دارد.
((برگرفته از کتاب نهج الفصاحه))
NIMA.N
08-15-2009, 02:27 PM
(1) اول حقى كه در قيامت رسيدگى ميشود خون است. (2) اول وظيفهاى كه به حسابش مىرسند، نماز است. (3) نخست چيزى كه در ميزان مىنهند، خوى خوش است. (4) نخستين چيزى كه از اين امت برداشته شود، حيا و امانت است. (5) اول چيزى كه در امر دين از دست مىدهيد، امانت است، و آخرين چيز، نماز. (6) دوستى و دشمنى به ارث منتقل مىشود. (7) دوستى و علاقه كر و كور مىكند. (8) هديه، چشم و گوش را مىربايد. (9) خير، به پيشانى اسب بسته. (10) اسب سرخ مو، مبارك است. (11) سفر، قطعهاى از عذاب است. (12) اطاعت زن، موجب پشيمانى است. (13) بلا، موكل گفتار است. (14) روزه، نصف صبر است. (15) هر چيز زكاتى دارد، و زكات تن روزه است. (16) دعاى روزهدار رد نمىشود. (اگر با شرايطش انجام گيرد. (17)) مسواك، فصاحت را مىافزايد. (18) امام، ضامن (قرائت مأموم) است، و مؤذن امين است. (19) شفاعت من براى اهل گناه كبيرهى مسلمانان است. (20) دست خدا همراه جمعيت است. (21) سكوت حكمت است، اما كمتر كسى آنرا به كار مىبندد. (22) رزق بيش از مرگ به دنبال انسان مىدود. (23) رفق و مدارا در زندگى، بهتر از بعض تجارتهاست. (24) تاجر بز دل، محروم است. (25) تاجر پر دل، سود مىبرد. (26) اخلاق نيك بركت است، و اخلاق بد شوم. (27) رسوايى دنيا سهلتر از رسوايى آخرت است. (28) صبر هنگام صدمات، بهتر است. (29) سن بين شصت و هفتاد، جولانگاه مرگ است. (30) خدعه و فريب در آتش است. (31) سرانجام سوگند، يا تخلف است، يا پشيمانى. (32) قسم دروغ، خانهها را خالى مىگذارد. (33) قسم دروغ (در معامله)، سبب نابودى مال، و بىبركتى كسب است. (34) علمى كه سود ندهد، چون گنجى است كه خرج نشود. (35) آن كه بخورد و شكر كند، اجر كسى دارد كه روزه گيرد و صبر كند. (36) نماز، پايهى تقرب هر پرهيزكار است. (37) فاصلهى بين بنده و كفر، ترك نماز است.
((برگرفته از کتاب نهج الفصاحه))
NIMA.N
08-15-2009, 02:28 PM
(1) موقعيت نماز در دين، مثل موقعيت سر در بدن است. (2) راستى، آرامش است، و دروغ اضطراب. (3) قرآن، ثروتى است كه فقر ندارد، و هدايتى است كه گمراهى ندارد. (4) ايمان به قضا و قدر، غم و غصه را برطرف كند. (5) زهد در دنيا، آسايش قلب و بدن است. (6) رغبت به دنيا، غم و اندوه را زياد كند. (7) بيكارى سبب قساوت قلب است. (8) عالم و طالب علم در خير شريكاند. (9) دست هر چه را برداشت ضامن است تا رد كند. (10) فرزند ملحق به شوهر قانونى زن است، و نصيب زناكار سنگ است. (11) (در صورتى كه تولدش از زنا يقينى نباشد و الا به شوهر ملحق نمىشود). (12) سائل حق دارد، و لو اسب سوار باشد. (13) كدام درد از بخل بدتر است؟
كسى كه بخشش خود را بازگيرد، چون سگى است كه آنچه قى كرده بازخورد. (14) نگاه به سبزه، نور چشم را زياد كند. (15) امت من روز قيامت- در اثر وضو- صورت و دست و پايشان نورانى است. (16) نگاه (به نامحرم)، تير سهمگين ابليس است. (17) ترس و جرأت دو غريزه است كه خدا در هر دلى بخواهد مىنهد. (18) از گنجهاى نيكى، كتمان مصيبت و مرض و صدقه است. (ولى كتمان مرض با معالجه منافات ندارد). (19) از خوشبختى انسان اين است كه شبيه پدر باشد. (يعنى در اخلاق نيك، زيرا شباهت علامت حلالزادگى است. (20)) از خوشبختيها، اخلاق نيكو است. (21) نكوكاران دنيا، نكوكاران آخرتاند. (22) گفتار آدمىزاده، همه به زيان او است، مگر امر به معروف، و نهى از منكر، و ذكر خدا. (23) پيغمبران، راهنمايند، فقيهان بزرگوارند، و همنشينى آنان موجب زيادى است. (24) دست شستن قبل از غذا، فقر را برطرف كند، و بعد از غذا غصه را بزدايد و ديده را روشن نمايد. (25) تاجر در انتظار رزق است و محتكر در انتظار لعنت. (26) همهى سعادت، در عمر طولانى است كه در راه طاعت صرف شود. (27) واى بر آنكه براى عائلهاش خير بگذارد و خود با شر بر خدا وارد شود.
((برگرفته از کتاب نهج الفصاحه))
NIMA.N
08-15-2009, 02:28 PM
(3) بدانيد، بيناترين چشم آنست كه در راه خير باز شود. (4) بدانيد، شنواترين گوش آن است كه براى بيدارى دل سخن فرا گيرد. (5) بدانيد، مصرف كردن اموال در راه باطل اسراف و تبذير است. (6) بدانيد، قناعت و تسلط بر شهوت، بزرگترين پاكدامنى و تقواست. (7) بدانيد، دنيا منزلى است كه جز با زهد و پارسايى نمىتوان از آفاتش سالم ماند، و هر چه طعمهى آن شود از آن نجات نيابد. (8) بدانيد، وجود شما، بهايى جز بهشت ندارد، مبادا به غير از آن خود را بفروشيد. (9) بدانيد، تقوا مركب راهوارى است، پرهيزگاران بر آن سوار شده و مهارش را به دست گرفتهاند، و آنان را به مقصد بهشت مىرساند. (10) بدانيد، گناه مركب چموشى است، گنهكاران بر گردهى آن نشستهاند، اگر مهارش گسيخته شود راكب را به پرتگاه دوزخ مىافكند. (11) بدانيد، امروز وقت آمادگى است، فردا مسابقه است، مسابقه بر سر بهشت است، و سرانجام باختگان دوزخ. (12) بدانيد، تهيدستى بلا است، و بدتر از تهيدستى رنجورى جسم است، و بدتر از مريضى، بيمارى قلب است. (13) بدانيد، مال فراوان از نعمتهاى خداست، بهتر از مال سلامت بدن است، و بهتر از سلامت، تقواى قلب است. (14) بدانيد، هر كه بىانديشهى عاقبت در هر كار پا نهد، بايد منتظر حوادث ناگهانى باشد. (15) بدانيد، خردمند آناست كه با فكرى صائب و پيشبينى كامل با كارها روبرو شود.
((برگرفته از کتاب نهج الفصاحه))
NIMA.N
08-15-2009, 02:28 PM
(1) بدانيد، كوس رحلت را زدهاند، و توشه را معرفى كردهاند، به اندازهايكه فردا جان خود را حفظ كنيد توشه برگيريد. (2) بدانيد، جهاد بهاى بهشت است، هر كس براى خويشتن جهاد كند، مالك بهشت شود؛ و بالاترين ثواب خدا براى كسى است كه خود را بشناسد. (3) بدانيد، احكام دين در صحت و متانت يكى است، راههاى دين معتدل است، هر كس به راه دين رود غنيمت برد، و هر كه توقف كند گمراه و پشيمان شود. (4) بدانيد، كسى كه نمىداند نبايد از آموختن شرم كند، كه قيمت هر كس به قدر معلومات اوست. (5) بيدار باشيد! اينك كه زبانها آزاد و بدنها سالم، و عضوها در اختيار، و جايگاه وسيع، و مجال بسيار است و مرگ نرسيده؛ عمل كنيد.(7) هر كه سكوت كند، نجات يابد. (در جايى كه حرف زدن بىنتيجه باشد). (8) هر كه براى خدا تواضع كند، خدا او را رفعت دهد، و هر كه تكبر كند، خدا او را خوار كند. (9) هر كه از خطاى ديگران بگذرد، خدا از گناهش بگذرد. (10) هر كه ديگران را ببخشد، خدا او را عفو كند. (11) هر كه در مصيبت صبر كند، خدا او را عوض دهد. (12) هر كه خشم خود فرو نشاند، خدا او را اجر دهد. (13) هر كس در معاش اندازهگيرى كند، خدا روزيش دهد، و هر كس تبذير كند، خدا محرومش كند. (14) هر كه بهدربار سلاطين نزديك شود، به رنج افتد. (1) هر كس در راه دفاع از مالش كشته شود، شهيد است (در صورتى كه خود را براى مال دنيا عمدا بكشتن ندهد). (2) هر كس در راه دفاع از خانواده كشته شود، شهيد است. (3) هر كس در راه دفاع از دين كشته شود، شهيد است. (4) هر كه را خدا خواسته باشد خير دهد، دانش دينى به او عنايت فرمايد. (5) هر كه مشتاق بهشت باشد، در كارهاى خير بشتابد. (6) هر كه از آتش به ترسد، از شهوات خوددارى كند. (7) هر كه در انتظار مرگ باشد، از لذتها چشم پوشد. (8) هر كه به دنيا بىرغبت باشد، مصيبتها بر او آسان گردد. (9) هر كه به زور و سرنيزهى غلامان خود عزت جويد، خدايش ذليل گرداند. (10) هر كه با ما غش و تقلب كند، از ما نيست. (11) هر كه در امر دين ما بدعتى از خود بگذارد، مردود است. (12) هر كه به آرامى كار كند به مقصود رسد، يا اينكه نزديك شود، هر كه عجله كند خطا كند، يا به خطا نزديك شود. (13) هر كس خير بكارد، رغبت و خوشى دور نمايد، و هر كس شر بكارد، پشيمانى بدرود. (14) هر كه بداند خدا عوض مىدهد، سخاوتمندانه ببخشد. (15) هر كه مىخواهد از همه گرامىتر باشد، از خدا بترسد. (16) هر كه مىخواهد از همه بىنيازتر باشد، به آنچه در دست خداست مطمئنتر باشد، تا آنچه در دست خود است. (17) هر كه به گناهى همت گمارد، سپس صرف نظر كند، حسنهاى براى او بنويسند. (18) هر كه خدا خيرى باو داده، بايد آثارش در او ديده شود. (19) هر كه سخنش بسيار باشد، لغزشش فراوان باشد؛ هر كه لغزشش بسيار باشد، گناهش زياد شود؛ و هر كه گناهش زياد شود، آتش براى او بهتر است. (20) هر كه رزقى يافت، رها نكند. (21) هر كه نعمتى يافت، شكر گزارد. (22) هر كه براى كم شكر نكند، براى زياد هم شكر نمىكند. (23) هر كه بهمصيبتزدهاى تسليت دهد، همانند او اجر دارد.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 02:28 PM
(1) هر كه با امت من مدارا كند، خدا با وى مدارا كند. (2) هر كه عيادت مريضى كند، در كار بهشتى است. (3) هر كه با ستمگرى راه رود، مجرم است (در صورتى كه براى كمك كردن به ظلم او باشد، يا از كارمندان او محسوب شود). (4) هر كه به جمعى شبيه شود، از آنهاست (يعنى كسى كه در عقائد و كردار شبيه ملتى شود، در كيفر و جزا نيز از آنها خواهد بود). (5) هر كه علم طلب كند، خدا رزقش را كفالت كند. (6) هر كه علمش به وى سود ندهد، جهلش به او زيان رساند. (7) هر كس را عمل عقب راند، نسب جلو نبرد. (8) هر كه قاضى شود، بىكارد سرش بريده شده. (9) هر كه متاع خود حمل و نقل كند، تكبر ندارد. (10) هر كه شفاعت را تكذيب كند، از آن بىنصيب است. (11) هر كه از عمل نيك خرسند شود و از كار بد نگران، مؤمن است. (12) هر كه از خدا بترسد، (به هنگام جوانى و نيرومندى) در طاعت بكوشد، و هر كه كوشيد به منزل برسد. (13) هر كس كرامت (و شرف) آخرت خواهد، زينت دنيا فرو نهد. (14) هر كه شب زياد نماز بگذارد، روز چهرهى نورانى دارد. (15) هر كه دنيا را دوست دارد، به آخرت زيان رساند؛ و هر كه دل به آخرت بندد به دنيا ضرر زند. (16) هر كه قدرت خدا را سبك شمارد، خدا او را خوار كند؛ و هر كه به قدرت خدا احترام كند، خدا وى را گرامى دارد. (17) هر كس كارى را دوست دارد،- خير يا شر- مثل كسى است كه انجام داده. (18) هر كه به نام خدا به شما پناهنده شد، پناهش دهيد؛ و هر كه شما را به خدا قسم داد، و چيزى خواست، حاجتش را برآوريد. (19) هر كه از شما دعوت كرد، بپذيريد. (20) هر كه احسانى به شما كرد، تلافى كنيد؛ اگر نداشتيد دعا كنيد، به قدرى كه بدانيد جبران شده. (21) هر يك از شما به سوى طمعى مىرود، آهسته رود. (22) هر كه را خدا شصت سال عمر دهد، عذرى براى او نگذاشته- از جهت عمر-. (23) هر كه چون صبح كند و خيال ظلم به كسى نداشته باشد، خداوند گناهانش را بيامرزد.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 02:28 PM
(1) هر كه پردهى حيا را بدرد، غيبت ندارد. (2) هر كه از كردهى زشت خود بد دل باشد، خدا او را بيامرزد هر چند استغفار نكند. (3) هر كس ديدار خدا را دوست دارد، خدا ديدار او را دوست دارد؛ و هر كه لقاى حق را خوش ندارد، خدا هم ملاقات او را ناخوش دارد. (4) عالمى كه علمى از او سؤال كنند و جواب ندهد، دهانهى آتشين بر دهنش زنند. (5) هر كس در خيرى به رويش گشوده شد غنيمت داند، چه خبر ندارد كى بسته مىشود. (6) هر كه بتواند خشم خود بكار بندد و (براى خدا) فرو نشاند، خدا (قلب) او را از امن و ايمان پر كند. (7) هر كه خواهد مزهى ايمان را به چشد، مردم (صالح) را صرفا براى خدا دوست بدارد. (8) هر كه مالى از راه نامشروع به چنگ آورد، در راههاى باطل و حوادث سخت از دست بدهد. (9) هر كه از رفق و مدارا سهم خود را برده باشد، از خير دنيا و آخرت سهم برده. (10) هر كه محبت خدا را بر دوستى مردم ترجيح دهد، خدا او را از شر مردم حفظ كند. (11) هر كه دوست دارد در وسط بهشت مسكن گزيند، از اجتماع (يعنى از عقائد دينى و دستورات مذهبى مسلمين) جدا نشود. (12) هر كس بيعت پشيمانى را فسخ كند، خدا روز قيامت از لغزشهاى او بگذرد. (13) هر كه ميان مادر و فرزندى جدايى افكند، خدا در قيامت بين او و دوستانش جدايى اندازد. (14) هر كه دست تنگى را گشايش دهد، خدا دنيا و آخرت كارش را آسان كند. (15) هر كه بدهكار تهيدستى را مهلت دهد، يا قسمتى از طلب او را به او ببخشد، خدا- روزى كه سايهاى جز سايهى خدا نيست- او را در سايهى عرش جاى دهد. (16) هر كه در دنيا دو زبان داشته باشد، خدا دو زبان آتشين براى او قرار دهد. (17) هر كه بدون اجازه در نوشتهى ديگرى نگاه كند، گويا در آتش نگريسته. (18) هر كه امر به معروف كند، بطور معروف (خداپسند) امر كند. (19) هر كه چهل روز خود را براى خدا خالص كند، چشمههاى حكمت از قلبش به زبانش جارى شود. (20) هر كه به خدا و عالم ديگر ايمان دارد، همسايه را گرامى دارد.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 02:29 PM
(1) هر كه به خدا و روز جزا ايمان دارد، سخن خير گويد يا ساكت نشيند. (2) هر كه كافرى را مسلمان كند، بهشت بر او واجب است. (3) هر كه مسلمانى را در غيابش كمك كند، خدا او را در دنيا و آخرت يارى كند. (4) هر كه يك غصهى دنيا از دل برادرش بردارد، خدا يك غصهى آخرت از دلش برگيرد. (5) هر كه در پى حاجت برادرش باشد، خدا در پى حاجت او باشد. (6) هر كه عيب برادرش را بپوشد، خدا در دنيا و آخرت عيوبش را به پوشاند، و مادامى كه بندهاى در يارى برادرش باشد، خدا ياور اوست. (7) هر كس مسجدى بسازد- و لو به قدر خوابگاه مرغ «قطا»- خدا خانهاى در بهشت براى او بنا كند. (8) هر كه در طلب علمى رود و بيابد دو سهم اجر دارد، و هر كه برود و نيابد يك سهم. (9) هر كه علم را وسيلهى شهرت قرار دهد، و گوش مردم را از آوازهى علم خود پر كند، خدا در قيامت از فضيحت وى گوش مردم را پر كند، و حقير و بىمقدارش فرمايد. (10) هر كه عمل آخرت را وسيلهى تحصيل دنيا قرار دهد، در آخرت بهرهاى ندارد. (11) هر كه را احسانى كردند، جبران نمايد؛ اگر بتواند بازگو كند كه همين شكر احسانست. (12) هر كه را احسانى كردند و جز ستايش تلافى ديگرى نتوانست، شكرگزارى كرده، و اگر كتمان كرد، ناسپاسى نموده. (13) هر كه در دنيا به نسل عبد المطلب نيكى كند، و او نتواند جبران نمايد، من در قيامت جبرانش كنم. (14) هر كه عورتى ببيند و بپوشاند، مثل كسى است كه زنده بگورى را جان داده و از قبر به در آورده. (15) هر كه اميد از غير خدا برگيرد، خدا تمام حوائج او را كفايت كند، و از راه بىگمان روزيش دهد؛ (16) و هر كس اميد به دنيا بندد، خدا كارش را به دنيا واگذارد. (17) هر كه به منظور ستايش مردم، معصيت خدا كند، همانا كه چشم ستايش به آنها داشته نكوهشش كنند. (18) هر كه براى رضاى خدا كارى كرد كه موجب خشم مردم است، خدا از او راضى گردد، و مردم را هم از وى خشنود گرداند؛ و هر كس براى خشنودى مردم خلاف رضاى خداكند، خدا بر او خشم گيرد، و مردم را از او ناراضى كند.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 02:29 PM
(1) هر كه در دنيا كيفر گناه ببيند (در آخرت نبيند)، خدا عادلتر از آن است كه بندهاى را دو بار كيفر دهد. (2) هر كه در دنيا خدا گناهش را عفو كرد، و وى را رسوا نكرد، (در آخرت هم مورد عفو است) خدا كريمتر از آن است كه از عفو خود بازگردد. (3) هر كه تقوايى نداشته باشد كه در خلوت او را از گناه منع كند، ذرهاى از علمش در راه عبادت به كار نرفته. (4) هر كه نماز را ميان مردم نيكو گزارد، و در خلوت بد؛ به خدا اهانت كرده. (5) هر كه نمازش از كارهاى زشت و ناپسند جلوگيرى نكند، جز دورى از خدا نيفزوده. (6) هر كه مقصدى را از طريق گناه تعقيب كند، مطلوب را كمتر يابد، و در مهالك بيشتر افتد. (7) هر كس ضمير صالحى داشته باشد، خدا محبوبيتى از آن ضمير بر چهرهى او نثار كند كه معروف وى باشد. (8) هر كه براى كارى سوگند خورد، سپس كار بهترى پيش آمد، كفاره دهد؛ و كار بهتر را انجام دهد. (9) هر كه فرزند دخترى يابد، و به او احسان كند، همان دختر سپر آتش وى شود. (10) هر كه بدون دعوت بر سر سفرهاى حاضر شود، چنان است كه به عنوان سرقت آمده و غارت برده. (11) هر كه برادر مسلمانى را- براى كار خيرى يا رفع مشكلى به صاحب قدرتى برساند- خدا روزى كه قدمها مىلغزد، او را در عبور از صراط يارى كند. (12) هر كه مهمان قومى شد، بدون اجازهى آنان روزهى مستحب نگيرد. (13) هر كه از بدعتگزارى جلوگيرى كند، خداوند قلبش را از امن و ايمان پر كند. (14) هر كس به بدعتگزارى اهانت كند، خدا روز وحشت بزرگ او را ايمن دارد. (15) هر كه سلامت بدن، و امنيت خاطر، و غذاى يك روزش را داشته باشد؛ گويا همهى دنيا را دارد. (16) هر كس زمام يكى از كارهاى مسلمانان را بدست گيرد، و خدا دربارهى او خير خواهد، معاون صالحى براى او بگمارد؛ كه اگر (خدا را) فراموش كرد تذكرش دهد، و اگر متذكر بود كمكش كند. (17) هر كس در معاشرت به مردم ستم نكرد، و دروغ نگفت، و خلف وعده ننمود از كسانى است كه در جوانمرديش كامل وعدالتش ظاهر، و برادرى با او واجب و غيبتش حرام است.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 02:29 PM
(1) هر كس زبان و فرج خود را نگهدارد، وارد بهشت شود. (2) هر كس عمدا دروغى بمن به بندد جايش دوزخ است.(4) بهشت در لفافهاى از ناملايمات است، و دوزخ در لفافهاى از شهوت. (5) محبت خدا بر آنكس كه در غضب حلم كند، واجب است. (6) من با گفتارهاى جامع مبعوث شدهام (يعنى سخنانى كه جامع علوم و اخلاق و حكمت است). (7) روز قيامت، مردم بر طبق نيتهاى خود مبعوث شوند. (8) خدا رحمت كند آنرا كه زبانش را اصلاح كند. (9) رحمت خدا بر آن كه يا سخن سودمند گويد، يا ساكت نشيند. (10) رحمت خدا بر افرادى از امت من كه هنگام وضو، و بعد از غذا خلال كنند. (11) خدا نخواسته كه بندهى (خالص) خود را جز از راه بىگمان روزى دهد. (12) فقر در آستانهى كفر است، و حسد چنان است كه گويى تقدير را دگرگون كند. (13) هر كه مردم را شناخت گرفتار بلا شود، و هر كه نشناخت آسوده زيست كند. (14) هر خوى در مؤمن ممكن است باشد مگر خيانت، و دروغ در امر دين. (15) (شما مردم) ساختمانها بنا مىكنيد كه در آن ننشينيد، و مالها مىاندوزيد كه آنرا نخوريد، و به چيزهايى اميد مىبنديد كه به آنها نرسيد. (16) چه كسان كه چاشتگاه زندهاند و روز را به پايان نرسانند، و يا در انتظار فردا هستند و به آن نرسند. (17) عجب است از آن غافلى كه مورد غفلت نيست (او از خدا غافل است و خدا از او غافل نيست). (18) عجب است از آن كه دل به دنيا بسته، و مرگ در پى اوست. (19) عجب دارم از آن كه دهان را از خنده چاك مىدهد، و نمىداند خدا از او راضى است يا نه.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 02:29 PM
(1) اى عجب! كل العجب! از آنكه به زندگى جاودان عقيدهمند است، و براى اين سراى سر تا پا فريب مىكوشد. (2) كار مؤمن عجيب است: بخدا سوگند! هيچ تقديرى جز خير، خدا دربارهى او نكند. (3) قيامت نزديك شده و مردم جز حرص به دنيا نيفزودهاند، (4) مردان صالح يكى پس از ديگرى مىروند تا آنجا كه جز فرومايگان و اوباش نمانند، كسانى كه خدا را به آنان اعتنايى نيست. (5) شما خار را در چشم برادرتان مىبينيد، و شاخه را در چشم خود نمىبينيد! (6) اين خيانتى بزرگ است كه سخنى براى برادرت بگويى، او ترا تصديق كند و تو دروغگو باشى. (7) (رفتار ما چنان است كه) گويا (در دنيا) حق براى ديگران است و مرگ هم براى آنان نوشته شده، و گويا آن مردگان كه مشايعتشان مىكنيم مسافرانند كه بزودى برگردند، تنشان را به خاك مىسپاريم و ميراثشان را مىخوريم، گويى ما پس از آنها جاويديم؛ هر نصيحتگويى را فراموش كردهايم، و گويا از هر حادثهاى در امانيم. (8) خوشا به حال آن كه اشتغال به عيوب خود از عيوب ديگران بازش دارد، و مالى كه بدست آورده در غير گناه صرف كند، با اهل فقه و حكمت درآميزد، و از اهل ذلت و گناه كناره گيرد. (9) خوشا به حال آن كه در نظر خويش بىمقدار باشد، خوى خوش داشته باشد، مازاد مال را بخشش كند، و مازاد سخن را نگه دارد، سنتهاى اسلام براى او كافى باشد؛ و به بدعت نگرايد. (10) خوشا به حال آن كه كسبى پاك و باطنى شايسته، و ظاهرى گرامى داشته باشد، و شرش را از مردم دور كند. (11) خوشا به حال آن كه به علمش عمل كند. (12) اى آدمىزاده! تو بقدر كفايت دارى و دنبال بيشتر ميروى كه موجب طغيان است، نه به كم قناعت مىكنى، نه از زياد سير ميشوى. (13) خوشا به حال آنكه به اسلام هدايت يابد، رزقى به حد كفاف داشته باشد و قناعت ورزد. (14) يك صفت در هر كه باشد دنيا و آخرت مطيع فرمان او شود، و در بهشت جاويد سعادت تقرب به حق يابد؛ گفتند: يا رسول اللّهچه صفتى است؟ فرمود: تقوا، هر كه خواهد از همه عزيزتر باشد از خدا بپرهيزد، سپس حضرت اين آيه را خواند: «هر كه از خدا بترسد خدا براى او راهى بگشايد و از راه بىگمان روزيش دهد».
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 02:30 PM
(1) سر جمع خيرات، ترس خداست. (2) كشتى را تجديد كنيد كه دريا ژرف است، نيرو را تجديد كنيد كه راه دور است. (3) با هواى نفس بجنگيد تا بر خود مسلط شويد! (4) مرگ فرا رسيد و جز اعمال خيرى كه فرستادهايد چيزى سود ندهد؛ مرگ رسيد و جز نكوكارىها كه پيش فرستادهايد چيزى بىنيازتان نكند. (5) بر سر شهوات با نفس بجنگيد، تا حكمت قلبتان را فرا گيرد، (6) با كم كردن خوراك جهاد با نفس كنيد تا فرشتگان به شما نزديك و شياطين دور شوند. (7) خشكى چشم، اثر سختى قلب است. (8) حرص به دنيا علامت نفاق است. (9) نشستن با عائله از اعتكاف در اين مسجد من نزد خدا محبوبتر است (جائيكه با الفت و انس آنها را خوشدل كند و با اخلاق و ادب نيكو، تربيت دهد). (10) خداوند اخلاق پاك را وسيلهى پيوند خود قرار داده، اين (فضيلت) براى شما بس كه به يك خوبى كه متصل به خداست تمسك جوييد. (11) با نيكان همنشينى كن كه اگر كار خير كنى ستايشت كنند، و اگر به خطا روى تذكرت دهند. (12) اين گناه براى مرد (مسلمان) بس كه آبروى برادرش را ببرد، (13) و اين شر براى او بس كه برادرش را تحقير كند. (14) قطع طمع بر هر قلبى كه محبت دنيا دارد ممتنع است. (15) پرهيزگارى، بر هر دلى كه شيفته شهوات باشد امكان ندارد. (16) هر دلى كه آلوده به شهوات باشد محروم است از اين كه در ملكوت آسمانها پرواز كند. (17) اين فضيلت در امر دين براى شخص كافى است كه بسيار مراقب نماز باشد. (18) از دروغگويى همين بس كه هر چه شنيدى نقل كنى. (19) از نادانى همين بس كه هر چه مىدانى اظهار كنى. (20) احترام عالمى كه به علمش عمل كند، چون احترام شهدا و صديقين است. (21) بهترين شما كسى است كه همهى همت و كوشش را صرف آخرت كند. (22) بهترينشما كسى است كه به فقر راضى باشد، از مردم كناره گيرد، و دين و تقوايش را نگه دارد (در صورتى كه در معاشرت آنها خود فاسد مىشود و قدرت اصلاح ديگران را هم ندارد).
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 02:30 PM
(1) بهترين فرد شما كسى است كه خدا او را كمك كند تا مالك خويشتن شود. (2) از همه بهتر آن است كه سرعت سير عمر را بداند و آمادهى رفتن شود. (3) بهترين شما كسى است كه ديدارش شما را به ياد خدا افكند. (4) بهتر از همه كسى است كه گفتارش علم شما را بيفزايد. (5) بهترين شما كسى است كه شما را به كار خير دعوت كند. (6) بهترين شما كسى است كه به فقر راضى باشد و دنيا را مادون شأن خود داند و از آن اعتراض كند. (7) بهترين شما كسى است كه از عيب خالى باشد. (8) بهترين شما كسى است كه از گناه كناره گيرد. (9) بهترين اعمال شما آنست كه آخرت را اصلاح كند. (10) بهترين كارهاى خير آنست كه دائم باشد، هر چند كم باشد. (11) بهترين برادران كسى است كه با شما در كارهاى اخروى مساعدت كند. (12) بهترين امت من كسى است كه به دنيا بىعلاقه و به آخرت علاقمند باشد. (13) بهترين برادران شما، كسى است كه عيوبتان را تذكر دهد. (14) بهترين استغفارها- نزد خدا- دست كشيدن از گناه و پشيمانى است. (15) بهترين بندگان، كسانى هستند كه براى انجام عبادات مراقب خورشيد و ماهاند (يعنى در انتظار وقت نماز و روزهاند). (16) بهترين برادران، كسى است كه ترا در عبادت كمك كند و از معصيت بازدارد و دستور تحصيل رضاى پروردگار دهد. (17) بطورى كه ملكوتيان بمن گفتهاند: بهترين امت من مردمى هستند كه در انتظار از رحمت خدا خرسند باشند، و در خلوت از عذاب دردناك وى بگريند. (18) بهترين مسلمانان كسى است كه قناعتش زياد و عبادتش نيكو باشد، و همت را در راه آخرت صرف كند. (19) بهترين امت من كسى است كه جوانى را در طاعت خدا بگذراند، دل از لذت دنيا برگيرد و در آخرت آويزد، تا خدا بالاترين درجات بهشت را به وى پاداش دهد.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 02:30 PM
(1) بهترين بندگان- نزد خدا- كسى است كه توكل و تسليمش بيشتر باشد. (2) بهترين امت من كسى است كه نه چندان نعمت يابد كه طغيان كند، نه چندان تهيدست باشد كه گدايى كند. (3) بهترين امت من كسى است كه چون با وى رفتار جاهلانه كنند تحمل كند، و چون جنايتى بيند چشم پوشد، و چون آزارش دهند صبر كند (يعنى به بزرگى درگذرد و انتقام نگيرد مگر آنجا كه طرف سوء استفاده كند). (4) ميانجىگرى كنيد تا اجر يابيد، سفر كنيد تا صحت و غنيمت يابيد، (5) سهل انگار باشيد و سختگيرى نكنيد. (6) علم را با نوشتن مهار كنيد. (7) قرض را كم كنيد تا آزاد زندگى كنيد، گناه كم كنيد تا مرگ برايتان آسان گردد. (8) پرهيزگار باش تا عابدترين مردم باشى، قانع باش تا شاكرترين مردم باشى، آنچه براى خود مىخواهى براى مردم بخواه تا مؤمن باشى، (9) با همسايه خوشرفتارى كن تا مسلمان باشى، با رفيق و همنشين نيكى كن تا مؤمن باشى، به واجبات دينى عمل كن تا عابد باشى، به قسمت الهى راضى باش تا زاهد و پارسا باشى. (10) از مال مردم طمع برگير تا همه ترا دوست بدارند، از دنيا علاقه برگير تا خدا دوستت بدارد. (11) در دنيا چون غريب و مسافر زندگى كن، و خود را جزء مردگان شمار. (12) آنچه اطمينان ندارى فرو نه و مطالب اطمينان بخش را درياب. (13) برادرت را يارى كن ظالم باشد يا مظلوم، (ظالم را جلوگيرى كن و مظلوم را نصرت ده) (14) به اهل زمين رحم كن تا اهل آسمان به تو رحم كنند. (15) سهلگير باش تا بر تو سهل گيرند. (16) شاداب وضو بگير تا عمرت دراز شود. (17) بر اهل خانهات سلام كن تا بركت خانه زياد گردد. (18) تا بتوانى از خواهش و تمنا خوددارى كن. (19) حق را بگو اگرچه تلخ باشد. (20) هر كجا هستى از خدا بترس. (21) بدنبال گناه عبادتى كن تا آنرا محو كند. (22) با مردم به خوش خويى رفتار كن. (23) صله رحم كنيد هر چند به يك سلام. (24) براى يكديگر هديه فرستيد تا محبتها زياد شود. (25) جهاد كنيد تا فرزندانتان مجد و عظمت يابند. (26) از لغزش بزرگان چشم بپوشيد. (27) هديه فرستيد تا كينهها برطرف شود.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 02:30 PM
(1) هديه فرستيد تا دوستى فزون گردد و نگرانيها رفع شود. (2) رسالتهاى مرا به مردم برسانيد، اگرچه يك آيه قرآن باشد. (3) از هوش مؤمن حذر كنيد، كه به نور خدايى مىنگرد. (4) در ساختمان، مصالح حرام به كار نبريد كه مايه ويرانى است. (5) فرزندانتان را احترام كنيد و نيكو تربيتشان كنيد. (6) سخن نيك گوييد تا غنيمت بريد، و از گفتار بد بپرهيزيد تا سالم بمانيد. (7) براى نطفهها رحمهاى پاك انتخاب كنيد. (8) درهم شكنندهى لذتها (مرگ) را بسيار زياد كنيد. (9) با زنان مهربان فرزندآور ازدواج كنيد، كه من به كثرت عدد شما بر انبياء افتخار مىكنم. (10) از آتش جهنم اجتناب كنيد، هر چند به تصدق نصف خرما. (11) از بخل بپرهيزيد كه امتهاى گذشته را هلاك كرده. (12) از مردم بىنياز شويد اگرچه به غسالهى مسواك (يعنى آب دهان) قناعت كنيد. (13) با زكات، اموالتان را بيمه كنيد. (14) با صدقه، بيماران را علاج كنيد. (15) دعا را سپر بلا كنيد. (16) به هنگام نرمى دل دعا را غنيمت شماريد، كه رقت قلب رحمت است. (17) در دوران زندگى به دنبال خير باشيد و در معرض نسيم رحمت خدا درآييد، كه خدا نسيمهاى رحمتى دارد كه بر هر كس خواهد مىوزد. (18) در كارها از كتمان كمك گيريد، (19) مقاصد خود را آشكار نكنيد تا بتوانيد عملى كنيد. (20) غذاى خود را به پرهيزگاران و مؤمنان خيرمند به خورانيد. (21) حق مرا در رعايت خاندانم حفظ كنيد. (22) خاندان من در مثل، چون كشتى نوحاند، كه هر كه سوار شد نجات يافت، و هر كه تخلف كرد غرق شد.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 02:31 PM
(2) مؤمن از يك سوراخ دو بار گزيده نمىشود. (3) هر كه شكر مردم نكند، شكر خدا نكرده. (4) قضا را جز دعا، چيزى برنگرداند. (5) عمر را جز احسان، چيزى دراز نكند. (6) بردبار نيست، مگر كسى كه عبرت گيرد. (7) فقرى سختتر از نادانى نيست. (8) مالى سودمندتر از عقل نيست. (9) هيچ تنهايى از خودپسندى وحشتزاتر نيست. (10) هيچ همكارى از مشورت مناسبتر نيست. (11) هيچ عقلى چون تدبير نيست. (12) هيچ حسب و نسبى چون خوى خوش نيست. (13) هيچ پرهيزگارى چون خوددارى از گناه نيست. (14) هيچ عبادتى چون فكر نيست. (15) هيچ ايمانى چون حيا و صبر نيست. (16) پس از بلوغ يتيمى نيست. (17) هر كه امانتدار نيست ايمان ندارد، هر كه عهد و ميثاق ندارد دين ندارد (يعنى ايمان و دينشان ضعيف است). (18) بيش از سه روز قهر جايز نيست. (19) با استغفار گناه كبيرهاى نمىماند، و (20) با اصرار و تكرار صغيرهاى نيست (تكرار، صغيره و كبيره مىكند). (21) غصهاى جز غم دين نيست. (22) بندهاى كه قرآن خواند فقر نبيند. (23) بعد از قرآن بىنيازىاى نيست. (24) احتياط از تقدير جلو نمىگيرد. (25) مؤمن غافلگير نمىكند. (26) ملتى كه زمامدارانش زن باشند، روى رستگارى نبيند. (27) مؤمن نبايد خود را خوار كند. (28) آدم دو رو نزد خدا امين نيست. (29) جز در برابر پدر و مادر و امام عادل تملقروا نيست.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 02:31 PM
(1) اطاعت هيچكس در معصيت خدا جايز نيست. (2) هيچ سخنچينى به بهشت نرود (مگر آن كه توبه كند). (3) هر بندهاى كه همسايهاش از شر او ايمن نباشد روى بهشت نبيند. (4) ترساندن مسلمان براى هيچ مسلمان حلال نيست. (5) براى هيچ مسلمان روا نيست بيش از سه روز از برادرش كناره گيرد. (6) صدقه براى اغنيا و كسانى كه قدرت كار دارند حلال نيست. (7) تا قلب كسى مستقيم نشود ايمانش مستقيم نگردد، و تا زبانش استقامت نبايد قلبش مستقيم نشود. (8) هيچ بندهاى ايمان ندارد تا وقتى كه هر خيرى براى خود مىخواهد براى برادرش هم بخواهد. (9) هيچكس به حقيقت ايمان نرسد، مگر وقتى كه بفهمد آنچه به او رسيده امكان تخلف نداشته، و آنچه نرسيده امكان رسيدن نداشته (يعنى به قضا و قدر الهى مؤمن باشد). (10) هيچيك از شما تا زبانش را نگه ندارد ايمانش كامل نشود. (11) هر كه به مردم رحم نكند خدا بر او ترحم نكند. (12) ممكن نيست مؤمن سير باشد و همسايهاش گرسنه. (13) هيچ عالم از علم سير نشود تا سرانجام به بهشت رسد. (14) مردم پيوسته بخيلتر مىشوند، و هنگام قيام قيامت غير از مردم شرور كسى روى زمين نباشد مگر حضرت مهدى عليه السّلام و عيسى ابن مريم عليه السّلام. (15) تا مردان كم و زنان زياد نشوند قيامت بر پا نشود. (16) هيچكس بندهاى را نپوشاند جز اين كه خدا در قيامت او را بپوشاند. (17) همنشينى آنكه حقى براى تو قائل نيست، خيرى ندارد. (18) هر بندهاى چشمانش را از دست بدهد و براى رضاى خدا صبر كند وارد بهشت شود. (19) هيچكس را پرهيزگار نتوان شمرد مگر وقتى كه از كارهاى شبههناك اجتناب كند تا در حرام نيفتد. (20) گروهى از امت من از حق جدا نشوند تا فرمان خدا برسد. (21) جان مرد (بعد از مرگ) پيوسته به قرض خود آويخته تا وقتى كه ادا شود. (22) مادامى كه بندهاى در انتظار نماز است ثواب نماز دارد. (23) به برادرت شماتت نكن كه ممكن است خدا او را عافيت بخشدو تو را گرفتار كند.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 02:33 PM
(1) به روزگار دشنام ندهيد، روزگار همان خدا است (يعنى تقدير كارها به دست غير خدا نيست). (2) مردگان را دشنام ندهيد كه مايهى آزار زندگان است. (3) مردگان را دشنام ندهيد، آنها به آنچه پيش فرستادهاند رسيدهاند. (4) كسى هديه برادرش را رد نكند، و اگر مىتواند جبران نمايد. (5) دست خويش بجامهى كسى كه او را نمىپوشانى پاك مكن. (6) سائل را محروم مكن اگرچه به يك نصف خرما. (7) غيبت مسلمانان را نكنيد، و در جستجوى عيوب آنها نباشيد. (8) پردهى اسرار كسى را ندريد. (9) هيچ عمل نيكى را كوچك مشمار. (10) وعدهاى كه به برادرت دادى تخلف نكن. (11) مبادا چون شدتى رو آورد تمناى مرگ كنى. (12) مبادا هنگام مرگ خوش گمان به خدا نباشيد. (13) تا سرانجام كار كسى را نبينيد به عملش خوشدل نباشيد. (14) تا عقل كسى را نسنجيد به اسلامش خوشدل نباشيد. (15) مبادا مهابت كسى شما را از عمل به حق بازدارد- كه حق را بشناسيد و عمل نكنيد-. (16) مبادا كسى با زن بيگانه در محل خلوت بماند كه نفر سوم شيطان است. (17) كسى را با غضب خدا خشنود مكن، براى لطفى كه خدا به تو كرده از هيچ كس تشكر نكن؛ براى لطفى كه خدا از تو دريغ كرده كسى، را نكوهش مكن؛ چه روزى را نه خواست كسى مىگشايد و نه كراهت كسى مىبندد. (18) تقاضاى زمامدارى مكن، كه اگر بدون خواهش به آن رسيدى ترا كمك مىكنند، و اگر به خواهش رسيدى ياورى ندارى. (19) قيامت برپا نشود تا وقتى كه فرزند مايهى خشم شود و باران بسيار بارد، و فرومايگان زياد و كريمان كم شوند، كوچك بر بزرگ جسارت ورزد و لئيم بر كريم جرى شود. (20) هيچكس بعد از مشورت هلاك نشود. (21) اگر زمامداران به راه هدايت باشند، رعيت هرگز به نابودى نپيوندد، هر چند ستمكار و بد عمل باشد.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 02:33 PM
(2) پارهاى از بيانها سحرآميز است، و پارهاى از اشعار حكيمانه است، و بعضى دانش آموزيها جهالت. (3) امت من امت مرحومهاند (يعنى خدا را به آنان نظر لطف و رحمت است). (4) وفاى به عهد از ايمان است. (5) خوش گمانى عبادت خوشى است. (6) علما وارث پيمبراناند. (7) دين خدا سهل و ساده است. (8) دين خدا مستقيم و آسان است. (9) ثواب صله رحم از هر عبادتى زودتر مىرسد. (10) حكمت، شرف افزايد. (11) آنكه حلال خدا را حرام كند، مثل كسى است كه حرام را حلال نمايد. (12) شرف دنياپرستان به مال است. (13) صاحب حق، حق سخن دارد. (14) اخلاق عالى، از اعمال بهشتيان است. (15) بهترين نيكيها، خوى نيك است. (16) اكثر بهشتيان، سادهلوحاناند. (17) كمترين سكنهى بهشت، زناناند. (18) اعانت خدا به مقدار احتياج است (هر چه بنده محتاجتر باشد كمك بيشتر است). (19) صبر به اندازهى مصيبت نازل مىشود. (20) بهترين احسان به پدر اين است كه، پس از مرگ او را با دوستانش محبت كنى. (21) شيطان نسبت به آدمىزاده چون خون (در شريان) است. (22) شاكرترين مردم نسبت به خدا، حقشناسترين آنها نسبت به بندگان است. (23) بذل اين مال ذخيره است و نگهداريش فتنه. (24) عذاب اين امت را در دنيا قرار دادهاند (يعنى ناراحتى دنيا براى بندهى مؤمن عوض عذاب آخرت است.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 02:34 PM
(1) گاه انسان بعلت گناه از رزقى محروم مىشود. (2) بعضى از بندگان اگر خدا را قسم دهند بلادرنگ حاجتشان برآورد. (3) خدا بندگانى دارد كه با فراست مردم را مىشناسند. (4) بر خدا حق است كه هر چيز دنيا را كه بالا برد (و عظمت بخشد) دوباره پائين آورد. (5) خدا بندگانى دارد كه براى كارگشايى آفريده. (6) جواب نامه هم چون جواب سلام حق لازمى است. (7) پاكترين خوراك فراوردهى كسب است، و فرزند هم جزء كسب است (يعنى اگر فرزند مال خود را در اختيار پدر گذاشت براى پدر حرام يا ننگ نيست). (8) سؤال، حلال نيست، مگر با فقر طاقتفرسا يا قرض بيش از وسع. (9) عمل اندك با علم، زياد است؛ و عمل بسيار با جهل، اندك. (10) بنده با خوى خوش به درجهى روزهداران شب زندهدار مىرسد. (11) هر دينى اخلاق خاصى دارد، و خوى مخصوص دين من حياست. (12) هر چيزى شرفى دارد، و شريفترين محل مجلس آنجاست كه رو به قبله باشد. (13) هر امت فتنهاى دارند، و فتنهى امت من مال است. (14) هر رهروى مقصدى دارد، و مقصد نهايى همه مرگ است. (15) هر سخن موردى دارد، و هر حقى متضمن حقيقتى است. (16) هر پادشاه قرقگاهى دارد، و قرقگاه خدا كارهاى حرام است. (17) هر روزهدار دعاى مستجابى دارد. (18) هر چيز درى دارد، و در عبادت روزه است. (19) هر چيز معدنى دارد، و معدن تقوا قلب عارفان است. (20) هر چيز قلبى دارد، قلب قرآن سورهى «يس» است. (21) هر پيغمبر دعايى دارد، و من دعاى خود را براى شفاعت امت در قيامت، ذخيره كردهام. (22) مؤمن در مقابل هر خرجى اجر دارد، مگر آنچه براى خاك يا عمارت مصرف كند (در صورتى كه مورد احتياج نباشد، يا براى هدف نامشروع بنا كند). (23) حسد اعمال نيك را مىخورد چنان كه آتش هيزم را. (24) بيشترين سبب ورود به آتش اين دو ميان تهى است: دهان و فرج. (25) بهترين چيزى كه مردمان را به بهشت مىرساند تقوا و خوى خوش است.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 02:34 PM
(1) چون فتنه بيايد مردم همه از جا كنده شوند به جز دانشمندان كه در پرتو علم نجات يابند. (2) چشم بد، مرد را وارد قبر مىكند و شتر را وارد ديگ. (3) آن كه از سر كبر لباس مخصوص پوشد، در قيامت خدا به او ننگرد. (4) خدا با جمال است و جمال را دوست دارد (و البته عمده جمال روح است كه عقايد صالح و اخلاق نيك باشد). (5) خدا آنرا كه در دعا اصرار ورزد دوست دارد. (6) خدا مردم نيك سيرت، و گمنام پرهيزگار را دوست دارد. (7) خدا مؤمن كاسب را دوست دارد. (8) خدا هر دل اندوهناك را دوست دارد (در صورتيكه اندوهش براى كار لغو و گناه نباشد). (9) خدا كارهاى نيكو و شريف را دوست دارد، و امور پست و بىارزش را خوش ندارد. (10) خدا دوست دارد از حلال او استفاده كنند، چنان كه دوست دارد حرام را واگذارند. (11) خداوند چشمى را كه به هنگام طغيان شهوت تيز بين باشد، و عقلى را كه هنگام رسيدن شبهه كامل و دقيق باشد دوست دارد؛ و نيز بخشش را- گرچه به چند دانه خرما- و شجاعت را- هر چند به كشتن مارى- دوست دارد. (12) خداى تو كارهاى پسنديده را دوست دارد. (13) خدا توبهى بنده را- مادامى كه جان به گلوگاه نرسيده- مىپذيرد. (14) خداوند مرد شيطان و ناپاكى را كه هيچ خسارت مالى و جانى نمىبيند دشمن دارد. (15) خداوند بازى در حال نماز، و جماع در روز، و خنده در قبرستان را براى شما نمىپسندد. (16) خدا شما را از قيل و قال (بيهوده) و اتلاف مال، و اصرار در سؤال نهى ميكند. (17) خدا براى مسلمان غيور است، او هم بايد غيرتمند باشد. (18) خدا جز به رحمدلان ترحم نمىكند. (19) خدا بوسيلهى صدقه هفتاد مرگ بد را جلوگيرى مىكند. (20) خدا گاهى اين دين را بدست مرد بىدينى تأييد مىكند. (21) خدا به همين مقدار از بنده راضى مىشود كه: چون غذايى مىخورد، يا آبى نوشد شكر وى گزارد (و البته مهمترين شكر اين است كه از حلال بخورد). (22) خدا دوست دارد نعمتى كه به بندهاى داده اثرش ظاهر باشد. (23) خدا علم را از سينهها نمىگيرد، علما را مىبرد تا علم از ميان برود.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 02:35 PM
(1) خدا دنيا را به نيت آخرت مىدهد، اما آخرت را به نيت دنيا نمىدهد. (2) خدا حيا مىكند دستى را كه به جانب او برداشتهاند خالى برگرداند. (3) خداوند زمين را براى من سجدهگاه و پاك كننده قرار داده است. (4) خداوند زمين را بمن نمود بطورى كه مشرق و مغرب آنرا ديدم، و بر هر جا ديدهام رسيده امتم حكومت خواهند كرد. (5) خدا امت مرا به خاطرات نفسانى مؤاخذه نمىكند، مگر اينكه به زبان آيد يا جامهى عمل پوشد. (6) خدا از سر عدالت و دادگرى راحت و گشايش را در پرتو يقين و رضا (ى به تقدير) قرار داده، و غم و غصه را در شك و نارضايتى نهاده است. (7) خدا ناراحتى هوودارى را براى زن قرار داده، و جهاد را وظيفهى مرد، و هر كس از آنان براى خدا (در راه انجام وظيفه) صبر كند اجر شهيد دارد. (8) خدا نزد زبان هر گويندهاى است. (9) خدا تا گفتار كسى را نپسندد عملش را نمىپذيرد. (10) خدا هر وقت براى ملتى خير خواهد امتحانشان كند (تا آزموده و ورزيده شوند، و بتوانند از حقوق خود دفاع كنند). (11) بدترين عذابها در قيامت براى عالم بىعمل است. (12) بدترين مردم در قيامت به پيشگاه خدا كسى است كه مردم از زبانش بترسند. (13) يكى از بدترين مردم در قيامت بندهاى است كه آخرت خود به دنياى ديگر فروخته است. (14) بدبختترين مردم كسى است كه در دنيا فقير و در آخرت معذب باشد. (15) از اسباب آمرزش، خشنود كردن برادر مؤمن است. (16) از جمله اسباب آمرزش، سلام كردن و خوش زبانى است. (17) دنيا شيرين و سرسبز است.
خدا شما را جانشين گذشتگان كرده تا به بيند چه مىكنيد. (18) از آداب اسلامى اين است كه صاحب خانه، مهمان را تا دم در بدرقه كند. (19) روح القدس به قلب من الهام كرد كه: هيچكس تا همهى رزق خود را نخورد نميرد، پس از خدا بترسيد و در تحصيل روزى نيكرفتار باشيد. (20) از جمله سخنانى كه مردم از پيغمبران گذشته به خاطر دارند اين است كه: اگر حيا ندارى هر چه خواهى بكن. (21) اشتغال مطلوب من در نماز است.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 02:36 PM
(1) نمازگزار، درب خانه سلطان جهان را مىكوبد. و هر كس به كوبيدن ادامه دهد، اميد است در را به رويش بگشايند. (2) خدا به من دستور داده كه: گفتارم ذكر، و سكوتم فكر، و نگاهم عبرت باشد. (3) من رحمتى هستم كه خدا به بندگان اهداء كرده. (4) شفاى نادانى، پرسش است. (5) قدر اهل فضل را فضيلتمندان شناسند. (6) من مبعوث شدهام كه اخلاق نيك را تكميل كنم. (7) من براى امتم از پيشوايان (و زمامداران) گمراه كننده بيمناكم. (8) كارها وابسته به نيت و سرانجام است. (9) از دنيا جز بلا و فتنه چيزى نمانده است. (10) اين دلها- مانند آهن- زنگ ميزند؛ پرسيدند: وسيله جلاى دل چيست؟ فرمود: ياد مرگ و قرائت قرآن. (11) كار بهشت چون بالا رفتن از تپه (سخت و سنگين) است، كار دوزخ يا به روايتى كار دنيا- آسان و لذتبخش است.(13) شنيدن مثل ديدن نيست. (14) فاسق غيبت ندارد. (15) ريشهاى كه بوسيلهى ظلم در زمينى جا گرفته، ايجاد حق نمىكند. (16) خوى مؤمن چاپلوسى نيست. (17) پس از مرگ عذرپذيرى نيست. (18) آن كه خدا به وى وسعت دهد و او بر عائلهاش تنگ گيرد از ما نيست. (19) هر كه به ديگران شبيه شود (يعنى در اخلاق و اعمال نامشروع شبيه كفار گردد) از ما نيست. (20) هر كه قرآن را به صورت غنا بخواند از ما نيست.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 02:36 PM
(1) هر كه بزرگ را محترم نشمارد، و بر كوچك ترحم ننمايد، و امر بمعروف و نهى از منكر نكند؛ از ما نيست. (2) هر كس به منظور اصلاح بين دو نفر سخن خيرى گويد، يا نقل كند دروغگو نيست (هر چند خلاف واقع گويد). (3) توانگرى به ثروت زياد نيست، به بىنيازى قلب است. (4) قهرمانى بكشتى نيست، قهرمان آن است كه هنگام خشم بر خويشتن مسلط باشد. (5) هيچ چيز نزد خدا از دعا گرامىتر و ارجمندتر نيست. (6) كيفر هيچ گناهى چون ظلم زودرس نيست. (7) تو از مال بهره ندارى جز آنچه بخورى و نابود كنى، يا بپوشى و كهنه كنى، يا تصدق دهى و پيش فرستى. (8) بسا نماز شبگزار كه جز بىخوابى بهرهاى ندارد، بسا روزهدارى كه جز گرسنگى و تشنگى سودى نمىبرد. (9) بسا خورندگان شكرگزار كه اجرشان از روزهداران صابر بيشتر است.
(11) بهترين ذكرها، ذكر پنهان است. (12) بهترين رزقها آن است كه به حد كفايت باشد. (13) بهترين عبادات آن است كه، پنهانتر باشد. (14) بهترين مجالس آن است كه، وسيعتر باشد. (15) بهترين كارهاى دين شما، آن است كه آسانتر باشد. (16) بهترين ازدواجها آن است كه، سادهتر و آسانتر باشد. (17) بهترين صدقه، آن است
كه در حال رفاه باشد.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 03:02 PM
(1) بهترين علوم، آن است كه سودمند باشد. (2) بهترين هدايتها، آن است كه به مرحلهى عمل درآيد. (3) بهترين الهاماتى كه بقلب ميشود، يقين است. (4) بهترين مردم آن است كه، بيش از همه به مردم سود رساند. (5) بهترين رفقا كسى است كه، براى رفيق بهتر باشد. (6) بهترين عدد رفقا، چهار است. (7) بهترين شما كسى است كه، قرآن را فرا گيرد و به ديگران بياموزد. (8) بهترين شما كسى است كه، براى اهل و عيالش بهتر باشد. (9) بهترين شما آن است كه، به خيرش اميدوار و از شرش در امان باشند. (10) بهترين خانههاى شما خانهاى است كه، در آن يتيمى مورد احترام باشد. (11) بهترين مسجد براى زن، كنج خانه است. (12) بهترين لباسها، جامه سفيد است. (13) بهترين جوانان شما آن است كه، خود را شبيه پيران كند (يعنى در عقل و تدبير و مخالفت هوى) و بدترين پيران كسى است كه، خود را شبيه جوانان كند (در كوتهانديشى و هوسرانى). (14) بهترين صف (در نماز جماعت و مانند آن) براى مردها صف اول، و بدترين صف، صف آخر است؛ و بهترين صف براى زنان صف آخر، و بدترين صف، صف اول است. (15) دست دهنده بهتر از دست گيرنده است. (16) مالى كه اندك و بقدر كفايت باشد، بهتر از آن است كه، زياد و موجب غفلت باشد. (17) بهترين مؤمنان قناعتكاران، و بدترين آنان طمعداراناند. (18) دنيا متاعى است و بهترين متاع آن زن شايسته است. (19) تنهايى از همنشين بد بهتر است، و رفيق خوب از تنهايى بهتر. (20) گفتار خوبى كه در نامهى عمل ثبت شود بهتر از سكوت است، و خاموشى بهتر از گفتار زشت است (كه نامهى عمل را سياه كند). (21) تكميل كردن كار نيك، از شروع آن بالاتر است. (22) عمل اندك موافق سنت و روش دينى، بهتر از عمل بسيار مخالف سنت است. (23) بهترين شما كسى است كه اگر در گناهى افتد توبه كند. (24) بهترين شما كسى است كه، قرض خود را بهتر ادا كند. (25) بهترين امت من علمايند، وبهترين علما بردبارشان.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 03:03 PM
(1) بهترين افراد امت من، تندخويانى هستند كه چون غضب كنند زود آرام شوند. (2) بهترين صدقهها، صدقهى زبان است. (3) بهترين صدقات، اصلاح بين مردم است. (4) بهترين صدقه آن است كه به خويشاوندى كه دشمنى مىكند داده شود. (5) بهترين عبادتها، انتظار فرج است. (6) عبادت امت من، قرآن خواندن است. (7) علم بالاتر از عبادت است. (8) عبادتى بالاتر از گرسنه سير كردن نيست. (9) هيچ عبادتى چون سجده نهانى موجب تقرب به خدا نيست. (10) هيچ پدرى تحفهاى بهتر از ادب بفرزند نداده. (11) سخن حكمتآميز چه خوش هديهاى است! (12) نخلهاى فرو شدهى در گل كه هنگام خشكسالى و تنگدستى ثمره ميدهد چه خوش مالى است! (13) مال صالح چه زيبنده است. (14) مال براى رعايت تقوا چه نيكو مددكارى است. (15) سركه نان خورش خوبى است. (16) خانه براى مسلمان صومعهى خوبى است. (17) راستترين سخنان، كتاب خدا است؛ و محكمترين دستآويز، كلمهى تقوا است؛ و بهترين هدايت، هدايت پيغمبران است. (18) شريفترين مرگ، شهادت است. (19) بهترين عطر، مشگ است. (20) بالاترين نان خورشها، نمك است. (21) دعاى در حق غايب، از هر دعايى زودتر مستجاب مىشود.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 03:03 PM
(1) دنيا در برابر آخرت چون آبى است كه سرانگشت از دريا بگيرد، انگشت را به دريا فرو ببر ببين چقدر آب مىآورد. (2) اهل بيت من مانند كشتى نوحاند كه، هر كس سوار شد نجات يافت؛ و هر كه تخلف كرد غرق شد. (3) اصحاب من در ميان امت چون نمك غذايند، غذا جز با نمك اصلاح نشود. (4) امت من مانند باران است كه (سر تا پا خير است) معلوم نيست اولش بهتر است يا آخرش. (5) مؤمن مانند زنبور عسل است، جز پاك نخورد، و جز پاك ندهد. (6) حكايت مؤمن حكايت خوشه در مسير باد است، گاه مىافتد و گاه برمىخيزد (مؤمن هم در اثر فتنههاى دوران مىلغزد اما نمىشكند و دوباره حركت مىكند). (7) حكايت كافر چون شاخهى برنج است هميشه سر پا (به يك حالت) است تا از جا كنده شود. (8) حكايت مؤمنان در دوستى و ترحم به يكديگر، چون اعضاى پيكر است؛ وقتى يكى رنجور شود ديگران هم در بىخوابى و تب آن شركت مىكنند. (9) مثل قلب چون پرى بر سر راه باد است (بادهاى هوى و هوس آنرا، آن به آن زير و رو مىكند). (10) مثل قرآن چون شتر بسته است، شتر را اگر ببندند مىماند و گرنه فرار مىكند. (11) حكايت زن چون دندهى كج است، اگر بخواهى راستش كنى مىشكند؛ و اگر با همان كجى بسازى از آن بهرهمند مىشوى. (12) همنشين صالح چون عطر فروش است، كه اگر عطر خويش بتو ندهد بوى خوشش در تو آويزد؛ و همنشين بد چون آهنگر است، كه اگر شرارهاى آتشش بتو نرسد بوى بدش آزارت مىدهد. (13) نماز واجب مانند ترازو است، هر كس تمام بدهد تمام مىگيرد. (14) حكايت ما و دنيا حكايت سوارى است كه روز گرمى در سايهى درختى بخوابد، سپس (چون هوا معتدل شود) حركت كند و سايه را ترك گويد.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 03:03 PM
سخنان حكيمانهى امير المؤمنين على بن ابيطالب «عليه السّلام»:
(3) ايمان شخص را از قسمهاش بايد شناخت. (4) برادر كسى است كه در سختى برادرى كند. (5) اظهار توانگرى جزء شكر است. (6) ادب مرد بهتر از طلاى اوست. (7) پرداخت قرض از دين است. (8) زن و فرزند را ادب كن تا به آنها سود رسانده باشى. (9) با بدان نيكى كن تا از بدى آنها جلوگيرى كنى. (10) برادران اين دوره جاسوس عيوباند. (11) آسايش مردم در نااميدى (از مال مردم) است. (12) پنهان داشتن سختيها از جوانمردى است. (13) نيكى با پدر و مادر خيرى است كه پيش فرستاده مىشود. (14) پس از صبر، خود را به پيروزى بشارت ده. (15) بركت مال به زكات دادن است. (16) دنيا را با آخرت سودا كن تا سود ببرى. (17) گريه مؤمن از ترس خدا باعث روشنى چشم است. (18) با نيكى، آزاده بنده مىشوند. (19) كار خير را زود انجام ده تا كامياب شوى. (20) شكم انسان دشمن او است. (21) صبح شنبه و پنجشنبه بركت است. (22) بركت عمر در كار نيك است. (23) بلاى انسان در زير زبان است.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 03:04 PM
(1) باقيماندهى عمر قيمت ندارد. (2) كار نيك را با منت باطل مكن. (3) خوشرويى (هنگام بخشش) بخشش ديگرى است. (4) به خدا توكل كن، كفايتت مىكند. (5) تأخير كار، بد اقبالى است. (6) آنچه اول عمر از دست رفته در پايان زندگى جبران كن. (7) كسالت و بىحالى در نماز از ضعف ايمان است. (8) ورود دستهاى زياد در سفره بركت است. (9) از كارهاى ناپسند تغافل كن تا محترم شوى. (10) هشيارى و زيركى خود را در ترك گناه قرار ده. (11) فروتنى انسان به كرم او است. (12) گودال حرص را جز خاك چيزى پر نكند. (13) رخنهى دين به مرگ علماء است. (14) جامهى سلامت كهنه نمىشود. (15) دوام سلطنت، در سايهى عدالت است. (16) احسان را با عذر خواهى تكرار كن (اگر از ناقابلى عذر خواهى كنى چنان است كه دوباره نسبت به او احسان كردهاى). (17) ثواب آخرت از نعمت دنيا بهتر است. (18) بقاى جان به غذا است، و بقاى روح به فنا (و انتقال از اين جهان) است. (19) ستايش اهل كرم، موجب مزيد عطاى آنهاست. (20) هر چه دارى بذل كن (البته تا حدى كه خود را محتاج ديگران نكنى). (21) جمال انسان به حلم است. (22) بخشش اندك تهيدست (كه از آنچه داشته داده) بسيار است. (23) همنشين بد، شيطان است. (24) جولان باطل يك ساعت است، و دولت حق تا قيامت. (25) زيبايى سخن به كوتاهى و اختصار است. (26) همنشين نيك غنيمتى است. (27) با مستمندان همنشينى كن تا شكرت زياد شود. (28) آنكه مرگ (و نيستى) ندارد بزرگوار است. (29) علم انسان ياور اوست. (30) زيور زنان طلاست. (31) حياى انسان پردهاى است (بر اعمال زشتش). (32) ترشى غذا بهتر از ترشى سخن است. (33) تند مزاجى، مرد را به هلاكت مىدهد. (34) وفا از مردم بىاصل و نسب ممتنع است. (35) شغل انسان گنج است. (36) خوش خويى غنيمت است. (37) از خدا بترس، از ديگران در امان باش.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 03:05 PM
(1) بهترين رفيق آن است كه به كار خير رهبريت كند. (2) با نفس مخالفت كن تا آسوده شوى. (3) معاملهى آنكه دين به دنيا فروشد سرا پا زيان است. (4) رفيق انسان، دليل خرد او است. (5) خالى بودن دل (از غصه) بهتر از پر بودن كيسه است. (6) ترس خدا دل را جلا مىدهد. (7) اخلاص در دوستى از خوش پيمانى است. (8) بهترين زنان آن است كه بچه آور و مهربان باشد. (9) بهترين مالها آن است كه در راه خدا صرف شود. (10) داروى قلب رضايت به قضا و قدر است. (11) درد نفس در حرص است، و درمانش در جلوگيرى از آن. (12) نشانهى عقل انسان، گفتار او است. (13) علامت گوهر انسان، رفتار او است. (14) دوام خوشى به ديدار دوستان است. (15) دولت افراد پست و نالايق، آفت مردان است. (16) دينار بخيلان سنگ است. (17) دين انسان گفتار او است. (18) دولت پادشاهان به عدالت است. (19) هميشه خشم را فرو نشان كه سرانجام نيك بيابى. (20) طغيانگران را بگذار در طغيان خود بمانند (يعنى جز انجام وظيفه نهى از منكر چيزى به عهده تو نيست). (21) يك گناه زياد است و هزار طاعت كم. (22) «ذراقهى» شاهان لبها را مىسوزاند (ذراقه گياه خوشبويى بوده و مراد اين است كه استفاده از سلاطين خطرناك است). (23) ذلت انسان در طمع است. (24) آن كه ذلت فقر دارد، نزد خدا عزيز است. (25) ياد جوانى، حسرت است. (26) روانى زبان، سرمايهاى است. (27) ياد مرگ، جلاى قلب است. (28) ديدار دوست، جلاى چشم است. (29) پدرت را مراعات كن، تا پسرت ترا مراعات كند. (30) رفاه زندگى در سايهى امنيت است. (31) رتبهى علم بالاترين رتبههاست. (32) روزى خود به دنبال تو مىدود، آسوده باش. (33) تولد، قاصد مرگ است. (34) نقل حديث، موجب نسبت پيدا كردن با پيغمبر- صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- است. (35) هنگام غلبهى هواى نفس، حق را مراعات كن. (36) رفيق شخص، نشانهى عقل او است. (37) مردم را به ميزانشان وزن كنيد (يعنى با هر كسى در حدود عقل و معرفت وى رفتار كنيد).
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 03:06 PM
(1) زحمت مردان صالح، رحمت است. (2) زوال علم، از مرگ علما آسانتر است (چه آن كه اگر كتابى از علم مثلا نابود شود، علما با تحقيق و زحمت آنرا زنده كنند، ولى بدون علماء دانش و كتاب نفعى ندهد). (3) هر كس را به قدرى كه احترامت مىكند ديدن كن. (4) زاويههاى دنيا پر از مصيبت است. (5) ديدن رفيق، ستايشى از محبتهاى او است. (6) ديدن ضعيفان، از تواضع است. (7) زيور باطن از زينت ظاهر بهتر است. (8) بد گمانى، از كارهاى حرام است. (9) خوشى دنيا، فريبى است. (10) بد خويى وحشتى است كه راه گريز ندارد. (11) روش هر كس معرفت باطن او است. (12) سلامتى انسان در نگهدارى زبان است. (13) خاموشى زبان سلامتى انسان است (در مواردى كه حرف زدن وظيفه و لازم نباشد). (14) بزرگان امت فقيهانند. (15) حربهى ضعيفان شكايت است. (16) بالا رفتن انسان به فروتنى است. (17) عيب علم، خودپسندى است. (18) براى تحصيل بهشت، دامن همت به كمر زن. (19) اندكى معرفت، به از بسيارى عمل است. (20) موى سفيد قاصد مرگ است. (21) شفاى قلب به قرائت قرآن است. (22) توانگر بخيل، از مستمند سخاوتمند درويشتر است. (23) شرط دوستى، ترك رنج و تكلف است. (24) بدترين خلق كسى است كه مردم از او بترسند. (25) صدقه مايهى نجات است. (26) صدقهى بدن روزه است. (27) صبر موجب ظفر است. (28) نماز شب روشنايى روز است. (29) مصلحت انسان به حفظ زبان است. (30) با نيكان رفاقت كن، تا از شر اشرار در امان باشى. (31) سكوت نادان، عيبپوش او است. (32) با خويشان نيكى كن، حاميانت زياد مىشوند. (33) صلاح دين به تقواست، و فسادش به طمع. (34) هر كه به غير از خدا اميد بندد، رنجش بيهوده است. (35) خدا روزى هر كس را ضمانت كرده است. (36) كتك دوست دردناكتر است.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 03:07 PM
(1) روشنى دل از خوردن حلال است. (2) ضربهى زبان از ضربت نيزه سختتر است. (3) هر كه به اشرار اعتماد كند گمراه است. (4) هر كه دين به دنيا فروشد گمراه است. (5) تنگى قلب از تنگى دست مشكلتر است. (6) هر كه دستش تنگ (و ممسك) است سينهاش تنگ است. (7) دنيا بر اهل بغض و دشمنى تنگ است. (8) خوشا به حال آنكه عافيت نصيبش شد. (9) عمر دراز با عبادت، از امتيازات پيمبرانست. (10) هر كه رنجش كم است عمرش زياد است. (11) تحصيل ادب به از تحصيل زر است. (12) هر كه اميدش كوتاه است عمرش دراز است. (13) اطاعت از دشمن نابودى است. (14) خوشا به حال آن كه اهل و عيال (ناصالح) ندارد. (15) اطاعت خدا غنيمت است. (16) ظلم، انسان را به خاك هلاك مىافكند. (17) مظلمهى ستمديدگان از بين نمىرود. (18) ظلم، ستمگر را به نابودى مىدهد. (19) عطش مال از عطش آب سختتر است. (20) تاريكى ستم، ايمان را تيره مىكند. (21) سايهى واليان حق، سايهى خداوند است. (22) سايهى عمر ستمگر كوتاه است. (23) سايهى كريمان پهناور است. (24) با قناعت زيست كن تا پادشاهى كنى. (25) بلند همتى از ايمان است. (26) عيب سخن، درازى آن است. (27) سرانجام ظلم وخيم است. (28) دشمن دانا به از نادان دوست. (29) گرفتارى آخرت دشوار است، وسيلهى سهولت فراهم كن. (30) در حفظ (علوم) بكوش نه در جمع كتاب. (31) كيفر ستمكار مرگ زودرس است. (32) به دنبال هر شبى روزى است. (33) هر كه سالم است غنيمت برده. (34) متوكلان گران قدراند. (35) كشاكش مرگ، از همنشينى ناجنس آسانتر است. (36) جوان خردمند، به از پير بىخرد است. (37) آن كه ترا به بد رفتارى دلالت كند فريبت داده. (38) هر كه ترا بيجا به خشم آورد خيانت كرده. (39) از مطلب حق غضب كردن، زشت است. (40) غنيمت مؤمن، به چنگ آوردن حكمت است. (41) هر كه دين به دست آورده، رستگار شده.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 03:07 PM
(1) افتخار به فضيلت، به از فخر به نژاد است. (2) هر كه از شر نفس سالم ماند رستگار است. (3) زيركى انسان دليل اصالت اوست. (4) نجات در راستى است. (5) هر دلى به چيزى مشغول است. (6) ناسپاس نعمتش دوام ندارد. (7) گفتار هر كس معرف ضمير او است. (8) پذيرفتن حق از دين است. (9) قوت قلب اثر ايمان صحيح است. (10) حرص، قاتل حريص است. (11) كار را به اندازه و تدبير انجام ده، تا از لغزش برهى. (12) ارزش هر كسى به اندازهى دانش اوست. (13) همنشين هر كس دليل دين او است. (14) نزديك شدن به اشرار، زيانبخش است. (15) سخت دلى از سيرى است. (16) ارزش هر كس، به قدر همت اوست. (17) كلام خدا، داروى دلهاست. (18) كافر سخاوتمند از مؤمن بخيل به بهشت نزديكتر است. (19) ناسپاسى نعمت را زوال دهد. (20) پير را درد پيرى بس است. (21) حسود را درد حسد بس است. (22) كمال علم به حلم است. (23) تكميل بخشش به عذرخواهى است. (24) اين عيب براى دنيا بس كه وفا ندارد. (25) علم به مرگ، غصهاى كافى است. (26) موى سفيد براى اعلام مرگ كافى است. (27) چنان كه رحم كنى رحمت كنند. (28) هر چه بكارى بدروى. (29) گفتار نرم زنجير دلهاست. (30) سخن نرم گو، تا محبوب شوى. (31) دوران پيرى جزء عمر نيست. (32) حسود آسايش ندارد. (33) سلطنت دانش، زوالپذير نيست. (34) هر دشمنى علت و مصلحتى دارد، جز دشمنى حسود. (35) هر كه همت بلند دارد اندوهش طولانى است. (36) پرحرف، ملامتگر زياد دارد. (37) آبشخور شيرين و گوارا، مورد هجوم است (يعنى طالبين حضور صاحبان كمال زياداند). (38) محفل علم باغستان بهشت است. (39) همنشينى اشرار، چون سفر دريا (خطرناك) است. (40) آن كه لب فرو بندد، پشيمانى نبيند. (41) مجلس بزرگواران، جاى آموختن سخنان (نيك) است.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 03:08 PM
(1) فضيلت انسان، زير زبانش نهفته است. (2) همنشينى با احزاب و دستههاى مختلف، دين را تباه كند. (3) نور مؤمن از نماز شب است. (4) فراموشى مرگ، زنگار قلب است. (5) دل را با نماز در تاريكى، روشن كن. (6) چون موى سر سفيد شود، خبر مرگت رسيده. (7) نرمترين بستر براى خواب امنيت است. (8) رسيدن به آرزوها، در سايهى توانگرى است. (9) آتش فراق از آتش جهنم سوزندهتر است. (10) طراوت و خرمى چهره، در اثر راستگويى است. (11) نيكى بىمورد ظلم است. (12) گناه صدقهى منت گذار، از ثوابش بيشتر است. (13) زمامدارى احمق زودگذر است. (14) واى بر آن كه اخلاقش بد، و رويش زشت است. (15) تنهايى از همنشين بد بهتر است. (16) آن كه بدى ترا ناديده گيرد برادرى كرده. (17) آن كه با تو دشمنى نورزد دوستى كرده. (18) واى بر حسود از شر حسد. (19) خدا رزق سرپرست كودك را مىرساند. (20) واى بر آن كه بر آزادگان ستم كند. (21) اندوه هر كس به قدر همت او است. (22) هيهات از نصيحت دشمن. (23) همت سعادتمند در امر آخرت است، و همت شقاوتمند در دنيا. (24) تباهى انسان به خودپسندى است. (25) فرار از خويشتن (يعنى فرار از هواهاى نفسانى و خواستههاى نامشروع خويش) سودمندتر است تا فرار از شير. (26) حريص، هلاك شده و خبر ندارد. (27) هر چه دارى بيار تا شناخته شوى. (28) ارزش هر كس به قدر همت او است. (29) مقدرات خواهد رسيد. (30) سخنچين، فتنهى چند ماهه را يك ساعته برپا مىكند. (31) صدقه، رزق را زياد مىكند. (32) رزق به دنبال تو مىدود، چنان كه تو به دنبال او. (33) بيمناك چون در خطر واقع شود دلش آرام مىشود. (34) صابر، عاقبت به مراد مىرسد. (35) انسان با راستى به مرتبهى بزرگان مىرسد. (36) شخص در اثر احسان به قبيله، مهتر آنان مىشود. (37) نااميدى راحتى جان است. (38) همنشينى سعادتمندان موجب ترقى است.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 03:08 PM
(2) حلم رفيقى است كه اشتباه نمىكند. (3) قناعت شمشيرى است كه كند نمىشود. (4) بالاترين ذخيره براى روز سختى صبر است. (5) هر كه صبر را ياور خود قرار دهد از هيچ حادثهاى باك ندارد. (6) مؤمن، در دنيا راستگو و بيدار دل است، حدود را رعايت مىكند، صندوق علم است، عقلى كامل و قلبى سالم و حلمى ثابت دارد، دست باز و بخشنده است، درب خانهاش براى احسان گشوده است، لبخندش زياد و اندوه باطنش هميشگى است، متفكر، كم خواب، كم خنده و خوش طبع است، طمع را كشته و هوى را نابود كرده، به دنيا بىعلاقه، و به آخرت علاقمند است، مهمان نواز و يتيمپرور است، كودكان را نوازش و بزرگان را احترام مىكند، سائل را محروم نمىكند، عيادت بيمار و تشييع جنازه مىكند، حرمت قرآن را مىشناسد، با خدا راز و نياز دارد، بر گناهان خود مىگريد، امر به معروف و نهى از منكر مىنمايد، تا گرسنه يا تشنه نشود نمىخورد، مؤدب حركت مىكند، با غضب (يعنى جديت) سخن مىگويد، با رفق و مدارا موعظه مىكند، از غير خدا بيم ندارد، و به غير او اميدوار نيست، جز به حمد و ثناى حق نمىپردازد، در نماز سستى نمىكند، تكبر ندارد، به مال نمىنازد، به عيب خويشتن مشغول است و از عيب دگران فارغ، روشنى چشمش در نماز و حرفهاش روزه، و عادتش راستى، و شكر مايهى بركت او است، رهبرش عقل و توشهاش تقواست، دنيا براى او دكان (مركز كسب) و قبر سرمنزل است، سرمايهاش شب و روز (: عمر) و منزل و مأوايش بهشت، معاشرش قرآن است، محمد- صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- شفيع- گناهانش- و خداى عز و جل انيس او است.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 03:08 PM
(2) هر كه دينش واعظ او نباشد موعظه سودش ندهد. (3) هر كه فساد را خوش دارد، قيامت را ناخوش دارد. (4) هر كس كشتهى خويش مىدرود و جزاى عمل خود مىبيند. (5) به سلامت تن و آسايش ديروز مغرور مشو، كه مدت عمر كوتاه است و دوام سلامت محال. (6) هر كه پيروى هوا كند، دين به دنيا فروخته. (7) ثمرهى دانشها عمل است. (8) برترين مردم كسى است كه شهوت، دينش را تباه نكند. (9) بهترين مردم كسى است كه حرص را از دل براند و در اطاعت حق با هواى نفس مخالفت كند. (10) بخيل نگهبان نعمت خويش و انباردار وارث است. (11) هر كه گرفتار طمع شود از تقوا بىبهره است. (12) هر كه چون نعمتى يابد و زياد خوشحال شود، به هنگام مصيبت بسيار بىتاب گردد. (13) از گفتار بيهوده بپرهيز كه عيب نهفته را آشكار، و دشمن خفته را بيدار مىكند. (14) گفتار هر كس معرف عقل و فضيلت او است، پس اگر نيكو گفت اعانتش كن؛ و به سخن اندك قانع باش. (15) مرد را به گفتار شناسند و به عمل توصيف كنند. (16) سخن را محكم و عمل را ستوده گردان. (17) آدم پرحرف ملالت آور است و سائل سمج محروم. (18) هر كه دوستان را تحقير كند تنها ماند. (19) و هر كه نسبت به سلطانى جرى شود كشته گردد. (20) هر كه همسايگان را خوار كند عزت نيابد، (21) و هر كه برادران را محروم كند سعادت نيابد. (22) آبرومندترين عطا آن است كه پيش از سؤال داده شود.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 03:09 PM
(1) آنكه روى سؤال ندارد، از همه سزاوارتر است. (2) هر كه صفاى خوشى دارد لايق دوستى و رفاقت است. (3) هر كه با سخنان نكوهيده ترا خشمگين كرد، با حلم نيك او را موعظه كن. (4) هر كه از صرف مال براى خود بخل ورزد، سخاوتمندانه آنرا در اختيار شوهر زن مىنهد. (5) چون احسانى به كسى كنى مخفى دار، و چون ديگرى به تو احسان كند آشكار كن. (6) هر كه با كريمان همسايه شود، از تهى دستى ايمن گردد. (7) هر كه اصلش پاك است فرعش هم پاك خواهد بود. (8) هر كه احسان مردم را انكار كند مستحق قطع احسان است. (9) هر كه در كار خير منت نهد شكرش لازم نيست. (10) هر عملى كه عجب آورد، اجر ندارد. (11) هر كه به رفتار بد خويش راضى باشد، به پستى خود گواهى داده. (12) هر كه عطيه خود بازگيرد در خست مبالغه كرده. (13) هر كه از نردبان همت بالا رود در نظر مردم بزرگ شود. (14) آدم بدخو، تنگ روزى است. (15) هر كس مال را وقعى نگذارد، سيل اميد به جانب او رود. (16) هر كه از مال بگذرد عزيز شود، و هر كه از آبرو بگذرد ذلت بيند. (17) بهترين مال آن است كه از حلال بدست آيد و در حلال مصرف شود. (18) بدترين مال آن است كه از حرام به چنگ آيد و در گناه صرف شود. (19) بهترين كار خير، فريادرسى دادخواهان است. (20) تكميل جوانمردى به اين است كه حق خود را فراموش كنى، و حق دگران را بخاطر سپارى؛ چون به كسى بد كنى بزرگ دانى، و چون به تو بد كنند كوچك شمارى. (21) سخاوت مايهى محبت دوستان است، و بخل موجب دشمنى ايشان؛ با آنكه به تو احسان كرده بدى نكن، و كسى را در ضرر به صاحب نعمت خود يارى نكن. (22) هر كه مدتى دراز تجاوز و ستمش زياد شد، نابوديش نزديك شده. (23) بدترين مردم آنست كه از ستمگر پشتيبانى كند و ستمديده را واگذارد. (24) هر كه در راه برادرش چاهى بكند خود در آن افتد. (25) لكنتى كه موجب سلامت باشد، از سخنورىاى كه پشيمانى آرد بهتر است.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 03:09 PM
. (1) آن كه ناشايسته گويد ناپسند بشنود. (2) هر كه شهوت خود را بكشد جوانمردى را زنده كرده. (3) هر كه شمشير عدوان بكشد، در مغز سرش غلاف شود. (4) هر كه عطايش زياد باشد، دوستان فراوان دارد. (5) از ظلم بگريز كه مردان را در هم مىشكند، و عمرها را كوتاه مىكند. (6) قناعت، آسايش تن است. (7) تجربهى زياد، مايهى افزايش عقل است. (8) دور و نزديك از سخنچين حذر كنند. (9) هر كه با زنان مشورت كند، عقلش تباه شود. (10) هر كه حلم دارد، بزرگ مىشود. (11) هر كه عزت خويش خواهد، پول را خوار كند. (12) هر كه از راه رود نلغزد. (13) بندهى حق آزاد است. (14) هر كه بخشى از عنايتش را عايد تو كند، همهى شكرت را نثار وى كن. (15) تأنى و آرامش، سبب وصول به آرزو است. (16) براى نگهدارى علم، هيچ چيز چون بذل آن به اهلش نيست. (17) گاهى عطا خطا است، و عنايت جنايت. (18) اگر شمشير نبود كجروى زياد بود. (19) راستى اگر مجسم شود به صورت شير درآيد، و دروغ به صورت روباه. (20) اگر نادانان سكوت كنند، اختلاف از ميان برخيزد. (21) هر كه كارها را بسنجد به اسرار واقف شود. (22) هر كه نتواند يك كلمهى ناهنجار را تحمل كند كلمات چندى خواهد شنيد. (23) هر كه عيب خويش جويد روحش پاك شود. (24) هر كه به منتهاى آرزو رسد، بايد منتظر نهايت نگرانى باشد. (25) هر كه در عزت دنيا با سلاطين شركت كند، در ذلت آخرتشان نيز شريك شود. (26) فقر، زبان زيرك را مىبندد. (27) مرض، زندان تن است و غصه، زندان روح. (28) هديه بلاى دنيا را مىگرداند، و صدقه بلاى آخرت را. (29) طمع، آزاد را بنده مىكند و قناعت، برده را آزاد. (30) فرصت تند مىرود و كند برمىگردد. (31) زبان حجمش كوچك و گناهش بزرگ است. (32) روز عدالت، بر ظالم سختتر از روز ظلم بر مظلوم است. (33) از سنت پيغمبر- صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- پيروى كن و بدعت مگذار. (34) آنرا كه بدون احتياج ترا حفظ مىكند مراعات كن.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 03:10 PM
(1) از آنها نباش كه در عيان، شيطان را لعنت مىكنند و در نهان با او طرح دوستى دارند. (2) دوست تو كسى است كه به تو راست گويد نه تصديقت كند. (3) در خير اسراف نيست، چنان كه در اسراف خيرى نيست. (4) تهيدستى كه بضاعت ناچيز خود را انفاق مىكند به از توانگرى است كه كمتر از تمكن بذل كند و پوزش خواهد. (5) طمع، فقر است و مناعت توانگرى. (6) هر كه چشم از مال مردم بپوشد، از آنان بىنياز است. (7) زندگى عبارت است: از ساعتى كه مىگذرد و ناملايماتى كه تكرار مىشود. (8) ابن مسعود گويد: هر روز فرشتهاى فرياد مىزند: اى پسر آدم! اندكى كه به قدر كفايت باشد، به از بسيار طغيانآور است. (9) اويس قرنى گفته: هيچ يك از گفتار حكيمان چندان مرا سود نداده كه اين جمله: با يك رو سازگار باش تا ترا از روزهاى ديگر بىنياز كند. «با خدا دمساز شو تا احتياج ترا از دگران قطع كند.»
(11) حكيمى به ديگرى نوشت: «هر كه به حساب خود برسد سود ببرد، و هر كه از خويش غافل شود زيان كند». (12) به لقمان گفتند: تو غلام فلان قبيله نيستى؟ گفت: چرا، گفتند: از چه رو به اين مقام رسيدهاى؟ گفت: راستگويى، امانتدارى، كار بيهوده نكردن، پوشيدن چشم، نگهدارى زبان، و مناعت طبع، هر كه از اين پايه كمتر باشد، از من پايينتر است و هر كه بيشتر باشد بالاتر، و هر كه در اين رتبه باشد مثل من است.
(1) در وصيت به فرزندش گفته: پسرجان! شر با شر خاموش نشود، چنان كه آتش با آتش. بلكه شر را خير فرو مىنشاند و آتش را آب.
به مرگ كسى شادى مكن. گرفتار را مسخره مكن. خير خود را دريغ مدار. (2) پسرجان! امين باش تا توانگر شوى. (3) فرزند عزيز! تو آنگاه كه از مادر زاده شدى پشت به دنيا و رو به آخرت داشتى، و هر روز كه از عمرت مىگذرد، از دنيا دورتر و به آخرت نزديكتر مىشوى. (4) پسرجان! تقوا را تجارت خود قرار ده، تا بىسرمايه، سودها به جانب تو سرازير شود، و هر گاه خطايى كردى، به دنبالش صدقهاى فرست تا شعلهاش را خاموش كند. (5) پسرجان! پذيرش موعظه چنان بر بىخردان مشكل است كه بالا رفتن براى پيران فرتوت. (6) فرزند عزيز! براى آنكه ظلمش كردهاى زارى مكن، بلكه براى جنايتهايى كه به خود كردهاى گريه كن، اگر روزى قدرتت ترا به جانب ستم بكشد، قدرت خدا را به ياد بيار. (7) پسرجان! آنچه نمىدانى از علما فراگير، و آنچه مىدانى به مردم بياموز. (8) و نيز در وصيت ديگرى به فرزندش چنين گفت: پسرجان! در سختىها خويشتندار باش، و در ناملايمات شكيبا، و در رفاه شكرگزار، نماز را با خشوع انجام ده و آنرا تأخير مينداز، آن را كه اطاعت حق كند تحقير نكن، و معصيتكاران را محترم نشمار، مالى كه از تو نيست ادعا نكن، حقى كه بر تو دارند انكار نكن، متعرض باطل نشو، از حق شرم نكن، آنچه نمىدانى نگو، كارى كه نمىتوانى بر خود تحميل نكن. (9) پسرجان! علم فراگير، هر چند از آن بهرهاى نبرى، چه روزگار را براى تو نكوهش كنند (كه فرصت نداده) به از آن است كه تو مايه ننگ دوران باشى.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 03:10 PM
(1) از امام صادق- عليه السّلام- نقل شده كه از جمله موعظههاى لقمان به فرزندش اين است كه: «مردمان پيش از تو براى فرزندانشان مالها گرد آوردند اما اندوختهها باقى نماند، تو بنده مزدورى، ترا براى عملى اجير كردهاند و وعدهى اجرت دادهاند، كار را تمام انجام ده و مزد را كامل بگير. در دنيا چون گوسفندى نباش كه در مرغزارى بچرد چندان كه فربه گردد، و همان فربهى مايهى مرگش شود. دنيا را پلى حساب كن كه بايد بگذارى و بگذرى، و تا ابد بازنگردى.» (2) و نيز از امام صادق عليه السّلام نقل است كه دربارهى حكمت لقمان فرموده: «به خدا حكمت لقمانى بر اثر جاه و مال، يا اهل و عيال، يا برازندگى در جسم و جمال نبود؛ بر اثر اين بود كه وى مردى بود در كارهاى خدايى نيرومند، در دين پرهيزگار، آرام و با وقار، نظرى عميق، فكرى طولانى، و بينشى دقيق داشت؛ هيچگاه روز نمىخوابيد، در محفل جمعى خواب نمىرفت، نقالى نمىكرد، عيبجويى از كسى نمىنمود، هيچكس او را هنگام غذاى حاجت يا غسل نمىديد، چه بسيار مستور و عميق النظر و محافظهكار بود، هرگز از چيزى نخنديد و خشمگين نشد، چه بسيار مىترسيد گناهكار شود، با كسى شوخى نمىكرد؛ نه از اقبال دنيا خرسند مىشد و نه از ادبارش اندوهگين. هر سخنى از كسى مىشنيد و مىپسنديد تفسير و توضيحش را مىپرسيد؛ بسيار در محفل حكيمان حاضر مىشد و در برابر آنها تواضع مىكرد، با قضات و سلاطين آميزش داشت، اما بحال قضات مىگريست كه مقام خطرناكى را اشغال كردهاند، و بر سلاطين ترحم و دلسوزى مىكرد كه به مهلت الهى مغرور شدهاند، و به دنيا مطمئن و متمايلاند. و جلوهى دنيا آنان را فريفته، در اين باره فكر مىكرد و عبرت مىگرفت.» «اين تجربهها او را در مبارزهى با هواى نفس و مخالفت شيطان نيرومند مىكرد».
«جز به سخن سودمند گوش نمىداد، و جز گفتار لازم نمىگفت، از اين رو به مقام حكمت نائل شد و فيض عصمت يافت».
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 03:11 PM
(1) «نيمه روزى كه چشمها در خواب بود، خداوند متعال دستور داد چند گروه فرشته وى را ندا كردند- به طورى كه صدا را مىشنيد و گوينده را نمىديد- كه اى لقمان آيا مىخواهى خدا ترا جانشين خود گرداند تا در ميان مردم حكومت كنى؟ گفت: اگر پروردگار فرمان داده سمعا و طاعة، چه در اين صورت او خود يارى و فريادرسى كند و راه و رسم كار بياموزد، و از لغزش و خطا نگه دارد، و اگر اختيار با من است من آسايش و سلامت را انتخاب مىكنم. گفتند: چرا؟ گفت: براى اين كه حكومت بين مردم در منطق لحاظ دين از هر پست و مقامى بدتر است، فتنه و گرفتاريش بيشتر است. حاكم يار و ياور ندارد، ظلم اطرافش را احاطه مىكند، و بر سر دو راهى است: اگر به حق حكم كند ممكن است سالم رهد، و اگر خطا كند راه بهشت را به خطا رفته. و آن كه در دنيا بين مردم خوار و بىمقدار باشد در آخرت خوارتر و خفيفتر باشد، و هر كه دنيا را بر آخرت ترجيح دهد هر دو را باخته. اين يك را از دست مىدهد و به آن يك هم نمىرسد».
«فرشتگان از حكمت لقمان در شگفت شدند، و خدا منطق وى را پسنديد، شبانگاه چون در بستر آرميد خدا حكمت بر او نازل كرد، چنان كه سراپايش را گرفت. چون بيدار شد از همه مردم روى زمين حكيمتر بود». (2) از امام باقر- عليه السّلام- نقل است كه، لقمان در مقام اندرز به پسرش گفته:
«من از وقتى كه پا به دنيا نهاده پشت به دنيا و رو به آخرت داشتهام، خانهاى كه تو بسوى آن ميروى نزديكتر از خانهاى است كه از آن دور مىشوى». (3) «پسرجان! كارى را كه ادبار كرده تعقيب نكن، و از كارى كه اقبال كرده رو مگردان، كه رأى را فاسد و عقل را معيوب مىكند». (4) «پسرجان! در راه پيروزى بر دشمن از اين دستورها استمداد كن: از گناه كنارگير و جوانمردى را نگه دار. روح پاك خود را ارجمند شمار، و آنرا به نافرمانى خدا و اخلاق نكوهيده و رفتار زشت آلوده نكن. سر خود را بپوش. سيرت و باطن خويش زيبا كن، كه اگر چنين كنى در امان خدا هستى. دشمن قدرت ندارد به سرحدات تو تجاوز كند يا ترا بلغزاند، اما در عين حال از مكر او ايمن مباش. نفع بسيار را اندك شمار و ضرر اندك را زياد».
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 05:44 PM
(1) «پسرجان! در همنشينى با مردم بر خلاف رويهى آنان رفتار نكن، چيزى كه طاقت ندارند بر آنان تحميل نكن، چه در اين صورت رفيقى كه بايد يار و ياور تو باشد كناره مىگيرد، و در ميان جامعه تنها مىمانى، نه رفيق همدمى دارى و نه برادر مددكارى، چون تنها شدى بىپناه و ذليل مىشوى. در برابر كسى كه پوزشپذير نيست عذر نياور. در كارها از آن كه دوست نمىدارد مزد بگيرد كمك نخواه، چون آن كه مزد مىگيرد كار ترا چون كار خويش با جديت انجام مىدهد، آن مزد براى او سود دنيا است و براى تو ذخيرهى آخرت. ياران و برادرانى كه از آنها كمك مىخواهى بايد اهل محبت باشند، به قدر كفاف خويش داشته باشند آبرومند و عفيف باشند، در حضور شكرگزار و در غياب بياد تو باشند». (2) «پسرجان! اگر در كودكى ادب آموزى در بزرگى از آن بهره برى. از تنبلى حذر كن كه اگر به مقاصد دنيوى نائل شدهاى مقامات آخرت را از دست ندهى». (3) «پسرجان! چون با عدهاى سفر كنى زياد با آنها مشورت كن. بسيار در رويشان بخند. دعوتشان را بپذير. اگر كمك خواستند كمك كن. و در نكوكارى و نماز و سخاوتمندى بر آنان سبقت گير. مركب و مال و توشهى خود را در اختيارشان گذار. اگر حركت كردند حركت كن. اگر كار كردند كار كن. از بزرگتر اطاعت كن. اگر بتوانى تا از غذا صدقه ندهى نخور. تا سوار مركبى تلاوت قرآن كن. و مادامى كه مشغول كارى هستى تسبيح گوى. و هنگامى كه كارى ندارى دعا بخوان». (4) «پسرجان! زودرنج و بداخلاق و بىصبر نباش، كه با اين صفات هيچ رفيقى برايت نمىماند. خود را به صبر و تأنى در كارها وادار».
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 05:44 PM
(1) «پسرجان! اگر مال نداشتى كه صلهى رحم و نوازش رفيق كنى، خوى خوش و روى بازداشته باش، كه هر كس خلق خوش داشته باشد نيكان دوستش دارند و بدان مال خود از وى دريغ ندارند. به قسمت الهى قانع شو، تا تيرگى زندگى برطرف شود. اگر همهى عزت دنيا خواهى چشم از دست مردم برگير، كه پيمبران و صديقان را قطع طمع به آنان مقامات عالى رساند». (2) حديث ديگرى در آداب سفر از لقمان نقل شده كه به فرزندش فرموده:
«چون با كاروانى سفر كنى در كارها زياد با آنها مشورت كن. در صورت آنان بسيار لبخند بزن. توشهى خود را سخاوتمندانه در ميان بگذار. دعوتشان را بپذير. اگر كمك خواستند يارى كن. در سه چيز بر آنان غلبه جوى: نماز زياد، گذشت از مركب و مال و توشه. اگر شهادت حقى خواستند مضايقه نكن. رأى خويش بكار بند. در مشورت جواب نده مگر وقتى كه دربارهى آن بينديشى. اگر رفقا حركت كردند تو هم حركت كن، اگر مشغول كارى شدند كمك كن، اگر صدقه دادند همراهى كن، فرمان بزرگتر را ببر». (3) «پسرجان! چون وقت فرا رسد نماز را تأخير ميندازد. وظيفه را انجام ده و خود را آسوده كن، دينى است كه بايد ادا شود، در حال سوارى نخواب.
براى منزل كردن جايى را انتخاب كن كه رنگش بهتر و خاكش نرمتر و گياهش بيشتر باشد، چون پياده شدى دو ركعت نماز بگزار. وقت حركت با آن زمين و اهلش وداع كن و بر آنها درود بفرست كه در هر زمينى جمعى از ملائكه هستند، اگر بتوانى هيچ غذايى را نخور تا مقدارى از آن صدقه دهى، تا سوارهاى قرآن بخوان. در حال اشتغال به كار ذكر بگو، موقع بيكارى به دعا پرداز». (4) از بوذر جمهر پرسيدند: نعمتى سراغ دارى كه بر آن رشگ نبرند، يا بلايى كه بر صاحبش ترحم نكنند؟ گفت: آرى، آن نعمت تواضع است و آن بلا تكبر.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 05:44 PM
(1) هنگام مرگ به بوذر جمهر گفتند: وصيت كن، گفت چه وصيت كنم، جاهل به دنيا آمدم و با اكراه مىروم، آن خانه كه بندهى جاهل وارد شود و مكره خارج شود سزاوار است كه دل به آن نبندند. (2) حكيمى: كودكان را پيش از تراكم مشغله به تحصيل واداريد. (3) ارسطو: كريمان را با سخن نرم مىتوان فريفت. هر كه از چيزى بترسد از آن مىگريزد، اما هر كه از خدا بترسد به او پناه مىبرد. آموزش احمق عمر هدر دادن است. (4) لقمان: هر كه خوراكش كم است عمرش زياد است. (5) جالينوس: غذا را سبك كن تا از مريض ايمن شوى. (6) بليناس حكيم: صرف نظر كردن از حاجت، بهتر از خواهش از نااهلان است. (7) از حكيمى پرسيدند: تواضع چيست؟ گفت: تكبر با توانگران. و هم او گفته: (8) مشورت مايهى راحت و رنج ديگران است. (9) سقراط: هر كه تميز نيك و بد ندهد، ملحق به چهار پايان است. و هم او گويد: (10) سرآمد حكمتها، خوى خوش است. (11) افلاطون گويد: با مردم بد سرشت و شرور رفاقت نكن، كه بر تو منت مىنهند كه از شرشان راحت باشى. (12) و نيز او گويد: پيرى ابرى است مرض بار. (13) بقراط: عجب از كسانى است كه بزرگى مىكنند، با اينكه دو مرتبه از مجراى بول عبور كردهاند. (14) ديگرى: عجب از كسانى است كه غلامان را با مال ميخرند، اما آزادگان را با كرم نمىخرند. (15) بقراط: سخاوتمند آن است كه مال خود را به رايگان دهد، و به مال دگران دست نيالايد. (16) ابن سينا: هر كه دنيا خواهد علم آموزد، و هر كه آخرت خواهد در عمل كوشد. (17) بقراط: از آن قوم نباش كه آشكارا شيطان را لعن كنند و در نهان فرمانش برند.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 05:45 PM
(1) حكيمى: بدترين زمامداران آن است كه از مستمندان دورتر است، و بدترين مستمندان آن است كه به زمامداران نزديكتر است. (2) سقراط: داروى خشم خاموشى است. (3) بقراط: همنشينى با مردم ناجنس تب روح است. (4) زنان بر مردان- چه بزرگوار و چه فرومايه- چيره مىشوند. (5) همدمى موافقتر از صحت و دشمنى بدتر از مرض نيست. با تلخى مرض به شيرينى سلامت پى مىبرند. از كمى عطاى خود شرم نكن كه محروميت از آن كمتر است. آينهى عاقبت نما به دست مردم تجربه ديده است. (6) حكيمى: هر كه تلخى دوا تحمل نكند، شيرينى شفا نچشد. (7) بوذر جمهر: بخيل براى ثروت خود نگهبان است و براى وارث انباردار. (8) لقمان: هر كس با خودش بد است رزقش تنگ است، (9) هر كه كم راست گويد كم رفيق يابد. (10) ديگرى: سود سكوت از سود سخن بيشتر، و زيان سخن از زيان خاموشى بيشتر است. (11) نشانهى عاقل سكوت زياد است و نشانهى جاهل حرف زياد. (12) سرّ كسى را فاش نكن چنان كه نمىخواهى سرّت فاش شود. (13) افلاطون: ناتوانترين مردم آن است كه نتواند سرّ خويش نگه دارد، نيرومندترين مردم آن است كه خشم خويش نگه دارد. از همه صابرتر كسى است كه تهى دستى را كتمان كند؛ از همه قانعتر كسى است كه به آنچه ميسر شود بسازد. (14) جاهل دشمن خويش است، چگونه دوست ديگرى مىشود! مرد را هنگام غضب آزمايش كن، نه هنگام خوشنودى؛ و در حال قدرت نه وقت ذلت. (15) لقمان: هيچ سخن، خيرى ندارد مگر ذكر خدا، هيچ سكوت، خيرى ندارد مگر تفكر در امر معاد. (16) با محبت دوستان خدا و بغض دشمنانش، به وى تقرب جوى. (17) كفران نعمت فرومايگى است. همنشينى جاهل شوم است. (18) بدترين مصيبت شماتت دشمن است، و از آن بدتر احتياج به دشمن.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 05:46 PM
(2) شب سپر فراريان است. (3) قلم هم زبانى ديگر است. (4) هر كه ادب نياموخته نسب سودش ندهد. (5) هر كه ساعتى ذلت آموختن علم نكشد، يك عمر ذلت نادانى بچشد. (6) دعا كليد رحمت است. (7) شيرينى دنيا تلخى آخرت است، و تلخى دنيا شيرينى آخرت. (8) از شاعر بگريز كه براى دروغ مزد مىخواهد. (9) هر كه در عزت دنياى سلاطين شريك باشد در ذلت آخرتشان هم شريك است. (10) راستى سود بىسرمايه است. (11) لباسى بپوش كه مايه سرافكندگى نباشد. (12) بهترين ستايش آن است كه مناسب حال طرف باشد. (13) اگر گوشت گران است صبر ارزان است. (14) صبر بر مصيبت، مصيبتى است بر شماتت كنندگان. (15) هر كه خوى نيك دارد، هم خودش آسوده است هم معاشرش. (16) در دنيا سخاوتمندان بزرگاند و در آخرت پرهيزكاران. (17) كريم براى اندك شكر گزارد و لئيم براى بسيار سپاس نگزارد. (18) شوخى بزرگى را مىبرد. (19) هر كه از غضب اطاعت كند، از ادب چشم پوشيده. (20) اول غضب ديوانگى است و آخرش پشيمانى. (21) سختترين جهاد، نبرد با خشم است. (22) ستمكارترين مردم آن است كه مردم را به نفع ديگرى بيازارد. (23) خيانتكار، بىمقدار است. (24) دوستان را درياب كه زيور آسايشاند و ذخيره گرفتارى. (25) ديدار دوستان، شفاى بيماران است. (26) از افلاطون پرسيدند: به چه وسيله ميتوان از دشمن انتقام گرفت، گفت: به فضل و كرم. (27) از حكيمى پرسيدند: آن چيست كه نفعش همگانىتر است، گفت: فقدان مردم شرور. (28) از ديگرى پرسيدند: چه چيز چهار پا را فربه ميكند؟
گفت: چشم صاحبش. (29) بقراط گفته، انسانيت: تواضع در حال دولت،و عفو هنگام قدرت، و سخاوت در تنگدستى، و عطاى بىمنت است.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 05:46 PM
(1) هر كه با دانشمندان نشيند بارور شود، و هر كه با بىخردان نشيند بىارج شود. (2) هر كه عقلش كم است مزاحمش زياد است. (3) ادب مال است و بكار بستنش كمال. (4) نادانى زيانبارترين رفيق است. (5) هر كه دنيا را آباد كند مالش را بباد داده، و هر كه آخرت را آباد كند به آرزوى خويش رسيده. (6) هر كه حساب خود كند سالم ماند، و هر كه دينش را نگهدارد غنيمت برد.
(7)حكيمان گفتهاند:
(8) فقر خوارى است. (9) هر كه مالش كم است پيوندش كم است. (10) باطل ابر تابستانى است، دوام ندارد. (11) هر كس به قدر بينش خود چيزها را مىنگرد. (12) آن كه عقلش سالم است حقيقت بين است، و آن كه نفس حيوانى دارد هر چيز را به طبع خود مىبيند. (13) شاعرى گفته: ستاره به چشم كوچك مىنمايد اما اين گناه چشم است نه كوچكى ستاره.
(14)باز حكيمان گفتهاند:
(15) هر كه دوست فراوان دارد بر گردن دشمنان سوار شود. (16) ابر باردار به هنگام رعد مىبارد و مرد راستگو به هنگام وعده. (17) وعده براى كريمان به حكم بدهى است. (18) كريم مىبخشد هر چند تأخير اندازد. (19) عزت دنيا به جود است و عزت آخرت به سجود. (20) هنگامى كه جالينوس مرد در جيبش كاغذى يافتند كه در آن نوشته بود: آنچه به اقتصاد بخورى عايد تن شود. آنچه صدقه دهى عايد روح شود.
آنچه بگذارى بدست دگران رسد. نكوكار زنده است، گرچه از خانهاى بخانهى ديگر منتقل شود، بد رفتار مرده است گرچه در دنيا باشد. قناعت سد راه فقر است، تدبير، اندك را بسيار كند. آدمىزاده، چيزى سودمندتر از توكل به خدا ندارد.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 05:47 PM
(2) روزى نيست كه خورشيد طلوع كند جز اين كه دو ملك كنار آن فرياد زنند:- بطورى كه غير از جن و انس همه موجودات بشنوند- مردم! بسوى خدا بشتابيد. مالى كه اندك و به قدر كفاف باشد، بهتر است از ثروت فراوانى كه غفلت آرد. (3) دو كار است كه دوست ندارم كسى- در انجام آن- به من كمك كند:
وضو- چه وضو جزء نماز محسوب است- و صدقهاى كه از دست خود بسائل مىدهم- چون صدقه بدست خدا مىرسد-. (4) دو سخن، نامأنوس است حقش را رعايت كنيد: گفتار نيكى كه ابلهى گويد بپذيريد، و از سخن ابلهانهاى كه از حكيمى سر زند صرف نظر كنيد. (5) دو طبقه از امت مناند كه اگر شايسته باشند همه به صلاح آيند، و اگر فاسد باشند همه به فساد گرايند.
گفتند: يا رسول اللّه آنها كيانند؟ فرمود: فقها و زمامداران. (1) بوى بهشت پانصد سال راه مىرود اما به مشام عاق پدر و مادر و ديوث نمىرسد. پرسيدند: ديوث كيست؟ فرمود: آنكه بداند زنش با بيگانه سر و كار دارد (و چارهاى نينديشد). (2) و نيز فرمود: منافق دو رو، با دو زبان به عرصهى محشر آيد: يكى از پشت سر، و ديگرى از جلو رو آويخته؛ چنان آتش از آنها مىبارد كه بدنش را مىگدازد، و او را چنين معرفى مىكنند: اين است كه در دنيا دو زبان و دو رو داشت. (3) هر كه در دنيا دو رو باشد در قيامت دو زبان آتشين دارد. (4) و نيز فرمود: مردم هنگام مرگ دو دستهاند: جمعى راحت مىشوند و عدهاى ديگران را راحت مىكنند؛ دسته اول مؤمناناند، از گرفتاريهاى دنيا آسوده مىگردند. و دستهى دوم كافران، كه درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم از شرشان راحت مىشوند. (5) مؤمن حقيقى كسى است كه مالش را با مستمندان در ميان نهد و دربارهى مردم انصاف دهد. (6) مؤمن كسى است كه از كار نيكش خرسند و از كار بدش ناراحت شود. (7) و از امير المؤمنين- عليه السّلام- نقل شده كه پيغمبر- صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- ضمن گفتارى فرمود: علما دو طبقهاند: يكى آنان كه به علم عمل مىكنند، اينان رستگارند؛ ديگر آنان كه عمل نمىكنند، اينها نجات ندارند؛ و دوزخيان از تعفن آنها رنج ميبرند، بالاترين حسرت و ندامت براى عالمى است كه كسى را به خدا به خواند، او دعوتش را بپذيرد و از راه اطاعت خدا وارد بهشت شود، اما آن عالم در اثر مخالفت علم و هواپرستى به دوزخ رود. (8) آنگاه على- عليه السّلام- فرمود: آنچه بيشتر از همه بر شما مىترسم دو چيز است: هواپرستى و آرزوى دراز؛ پيروى هوى سد راه حق است، و آرزوى دراز آخرت را از ياد مىبرد؛ دنيا در طريق رفتن است و آخرت در راه آمدن، و فرزندان هر كدام به دنبالش در حركتاند اگر بتوانيد فرزند آخرت باشيد نه دنيا. شما امروز در سراى عمليد و حسابى در كار نيست، فردا براى حساب مىرويد و عملى نخواهد بود.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 06:37 PM
(1) ايمان و حيا را به يك رشته بستهاند، هر گاه يكى رفت آن ديگر هم خواهد رفت. (2) هر كه دو گام در راه تحصيل علم بردارد، و دو ساعت در حضور عالم بنشيند، و دو كلمه از او بشنود، خدايش دو بهشت عطا كند كه هر يك دو برابر دنيا باشد. (3) مردم (قابل توجه) دو دستهاند: دانشمند و دانش طلب؛ و ديگران چون پشهاند كه خيرى در وجودشان نيست (يعنى كسانى كه به مذهب پشت پا زدهاند). (4) هر كه به دنبال علم باشد، بهشت به دنبال او است؛ و هر كه به جستجوى دنيا باشد آتش در طلب او است (يعنى كسانى كه همتشان جمع دنيا بوده باكى از حلال و حرام آن ندارند). (5) ثواب دو عبادت از همه زودتر مىرسد: احسان به خويشاوند و يارى ستمديده؛ و كيفر دو گناه از همه سريعتر داده مىشود، از خويشان بريدن و به مردم ستم كردن. (6) پرهيزكارى را رعايت كن ولو درجهى نازل آن باشد، و ميان خود و خدا پردهاى بيفكن ولو نازك (يعنى بكلى پردهدرى مكن). (7) چه بسيار فرق است ميان كارى كه لذتش برود و گناهش بماند! و كارى كه رنجش بگذرد و اجرش اندوخته شود (اولى كارهاى حرام و دومى عملهاى صالح است). (8) دادرسى مظلوم، رفع غصه اندوهگين، از كفارههاى گناهان بزرگ است. (9) عامل خير، از خود خير بهتر است. و فاعل شر از خود شر بدتر. (10) از رفاقت احمق بپرهيز، كه چون خواهد سود بخشد زيان مىرساند، و با دروغگو دمساز مشو كه چون سراب، دور را در نظر نزديك و نزديك را دور مىنمايد. (11) هر كه تواضع كند، خدا او را تا آسمان هفتم بالا برد، و هر كه كبر ورزد، خدايش تا زمين هفتم فرو برد. (12) در برابر فروتنان تواضع كنيد و مقابل متكبران تكبر نماييد.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 06:39 PM
(1) با اهل تواضع متواضع باشيد كه اين فروتنى صدقه است، و با گردنكشان بزرگى كنيد كه اين تكبر عبادت است. (2) بالاترين تواضع اين است كه به هر مسلمان سلام كنيد و به پايين مجلس تن دهيد. (3) هر نعيمى مورد حسد است جز صاحب تواضع، افتادگى از اخلاق پيمبران است و كبر از صفات كافران و فرعون منشان. (4) مبادا براى توانگران خضوع كنيد، كه هر كس برابر ثروتمندى (براى ثروتش) كرنش كند بهرهى بهشتش از كف برود. (5) و در حديث ديگر است كه فرمود: هر كه دوست دارد مردم برابرش بايستند بايد در آتش جاى گيرد. (6) روز قيامت، عملى بهتر از خوش خلقى در ميزان كس ننهند، پرهيزكارى و خوى خوش، بيش از هر چيز مرا به بهشت مىبرد. (7) نيكخويى و خوش همسايگى، خانهها را آباد و عمرها را دراز مىكنند. (8) هر كه عهدهدار دهان و فرج خود شود، من بهشت را براى او ضمانت مىكنم. (9) گفتار فرزند آدم همه بر ضرر او است، به جز امر به معروف و نهى از منكر و ذكر خدا. (10) خداوند عطسه را خوش دارد و خميازه را ناخوش. (11) بيشتر مردم دربارهى دو نعمت مغبوناند: سلامت و فراغت (يعنى آنها را بدون استفاده از دست مىدهند). (12) دو چشم از آسيب آتش در امانند: يكى آن كه نيمههاى شب از ترس خدا بگريد، و ديگر آنكه در راه خدا شب نگهبانى كند. (13) ابو سعيد خدرى گويد: پيغمبر- صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در خطبهاى فرمود:
مردم! من دو امانت نفيس در ميان شما به يادگار مىگذارم، كه اگر به آنها چنگ بزنيد هرگز گمراه نشويد: كتاب خدا- كه رشتهاى است از آسمان به زمين كشيده- و عترتم يعنى خاندانم؛ اين دو از هم جدا نخواهند شد تا كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. اين حديث را ثعلبى و احمد حنبل نقل كردهاند.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 06:39 PM
(1) دو خصلت است در هر كه باشد در ديوان خدا شاكر و صابر محسوب شود: در امر دين به بالا دست بنگرد و از او پيروى كند، و در كار دنيا به زيردست نظر كند و نعمتى كه دارد شكر گزارد. و هر كه در كار دين به زيردست نگاه كند و در امر دنيا به بالادست و بر آنچه ندارد حسرت خورد، خدا او را شاكر و صابر ننويسد. (2) چون فرزند آدم پير شود دو صفت در او جوان گردد، عشق مال و حرص بقا. سرشت انسان بر اين است كه هر كه را به او نيكى كند دوست دارد و هر كه را بدى كند دشمن، قلم تقدير شقاوتمند و سعادتمند را ثبت كرده. (3) دنيا و آخرت چون شرق و غرب است، به هر يك نزديك شوى از ديگرى دور خواهى شد. (4) حريص كوشا و قانع پارسا هر دو رزق خود بىكم و كاست مىخورند، پس اين همه (پروانهوار) به آتش ريختن چرا؟! (5) در حديثى نقل شده كه پيغمبر- صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- از قبرستان بقيع عبور مىكرد، بر سر قبرى ايستاد و فرمود: هم اكنون او را نشاندند و سؤالاتى از او كردند، به آن خدايى كه مرا به راستى نبوت داد، گرزى آتشين بر او نواختند كه شعلهى آن از قلبش زبانه كشيد، سپس بر سر قبر ديگرى ايستاد و همان سخن را تكرار كرد و فرمود: اگر نه اين بود كه دلهاى شما از جا كنده مىشود از خدا مىخواستم صداى اين عذابها را به گوشتان برساند، چنان كه به گوش من مىرسد.
گفتند: يا رسول اللّه عمل اينها چه بوده؟
فرمود: يكى سخنچين بود، و ديگرى استبراء از بول نمىكرد (يعنى آلودگى داشت). (6) در كسب روزى ميانهروى كنيد، آنچه نصيب شما باشد تندتر از شما به دنبالتان مىدود، و آنچه نصيب نباشد هر چه بكوشيد به آن نمىرسيد. (7) و فرمود: هر كه در دنيا قيراطى (12/ 1 مثقال) به اهل بيت من كمك كند در آخرت قنطارى (بقدر پوست گاو پر از زر) به او عوض دهم.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 06:40 PM
(1) علم دو نوع است: يكى آن كه در قلب جا گرفته، اين علم سودمند است؛ ديگر آن كه تنها بر زبان است و براى صاحبش اتمام حجت است. (2) من بر امتم از شر مؤمن و مشرك بيم ندارم، زيرا مؤمن را ايمان مانع فساد است؛ و مشرك را همان شرك نابود مىكند، تنها از عالم منافق مىترسم كه گفتارى زيبا و كردارى زشت دارد. (3) بدترين اشرار: عالم شرير است؛ و بهترين نيكان: دانشمند نيكو. (4) كسى كه دو حديث فرا گيرد تا خود عمل كند، يا به ديگران بياموزد تا به كار بندد، براى او از شصت سال عبادت بهتر است. (5) اين علم و هدايتى كه خدا مرا به آن مبعوث كرده، چون بارانى است كه بر زمينهاى مختلف مىبارد، قسمتى حاصلخيز است آب را مىگيرد و گياه فراوان مىروياند، و ضمنا آب را جذب مىكند و در منابع زيرزمينى ذخيره مىنمايد، به اين وسيله خدا مردم را نفع مىرساند كه آب ذخيره شده صرف خوراك و زراعت مىشود، قسمتى هم بيابانهاى بايرى است كه نه حاصل مىدهد و نه آب نگه مىدارد. مردم نيز عدهاى علم دين مىآموزند و عمل مىكنند، و نشر مىدهند، عدهاى نه عمل مىكنند نه تعليم مىدهند. (6) جز بر دو كس نبايد حسرت خورد: يكى مردى كه خدا به او مال داده در راه حق خرج مىكند، ديگر كسى كه خدايش حكمت عطا فرموده با آن قضاوت مىكند و به مردم مىآموزد. (7) هر كه مردم را به راه راستى دعوت كند به قدرى كه از او پيروى كنند اجر دارد، بدون اين كه از اجر آنها كاسته شود، و هر كه به راه ضلالتى دعوت نمايد، به اندازه همهى تابعانش گناه دارد، بدون اين كه از گناه آنان كسر شود.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 06:41 PM
(1) عالم و طالب علم هر دو اجر دارند، و در مردم ديگر خيرى نيست. (2) هر كه علم زياد كند و زهد نيفزايد نسبت به خدا جز دورى نيفزوده است. (3) سهل بن سعد گويد: مردى خدمت پيغمبر- صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- عرض كرد: كارى به من بياموزيد كه در نظر خدا و مردم محبوب شوم؛ فرمود:
دل از دنيا برگير تا محبوب خدا شوى، چشم از مال مردم بردار تا ترا دوست دارند. (4) و نيز پيغمبر- صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- فرموده: روز قيامت خدا به جمعى از امت من بالها عطا كند كه از قبر به بهشت پرواز كنند، و آنجا به طور دلخواه بگردند و از نعمتها بهره گيرند، ملائكه مىپرسند: شما امت چه كسى هستيد؟
ميگويند: امت محمد- صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- مىپرسند شما را به خدا عملتان در دنيا چه بوده؟ پاسخ مىدهند: دو خصلت داشتيم كه سبب شد خدا به فضل و رحمتش اين مقام را به ما عطا كند: در خلوت از معصيت خدا شرم مىكرديم، و به كم قانع بوديم؛ ملائكه گويند آرى شما شايستهى اين مقام هستيد. (5) و نيز فرمود: دو نصيحت كننده در ميان شما مىگذارم: يكى گويا و ديگرى خاموش؛ گويا قرآن است و خاموش مرگ.
(7) امير المؤمنين «عليه السّلام» فرموده: دو كس دربارهى من گمراه شوند- و گناه از من نيست- دوست تندرو و دشمن كندرو. مرحوم صدوق در كتاب امالى پس از نقل اين حديث مىفرمايد: اين سخن را از در اعتذار فرموده تا اهل غلو و افراطيان بدانند آنجناب از اين عقايد بيزار است.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 06:43 PM
(1) به جان خودم سوگند! اگر عيسى هم در برابر ياوههاى نصارى خاموش مىنشست خدا او را عذاب مىكرد. (2) صبر دو قسم است: شكيبايى به هنگام بلا، اين بسيار نيكو است؛ اما از اين بهتر صبر در مقابل عمل حرام است. (3) ذكر (ياد خدا) نيز دو قسم است: يكى در وقت مصيبت، و از اين بالاتر ياد خدا موقع گناه است كه جلوگير معصيت شود. (4) از على- عليه السّلام- پرسيدند: خير چيست؟ فرمود: خير اين نيست كه مال و فرزندت بسيار شود، بلكه آن است كه علمت زياد و عملت كامل گردد، و خداوند به عبادت تو مباهات كند؛ اگر خوبى كنى سپاس خدا گزارى و اگر بد كردى توبه نمايى. (5) در دنيا جز بر دو كس خيرى نيست: آن كه گناهان خويش با توبه جبران كند، و آن كه در كارهاى خير سرعت گيرد؛ هيچ عبادتى با تقوى اندك نيست، عملى كه قبول درگاه خداست چطور اندك است؟! دوست محمد- صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- كسى است كه فرمان خدا ببرد گرچه در نسب دور باشد، دشمن محمد كسى است كه گناه كند و لو خويشاوند آن جناب باشد. (6) به فرزندش امام حسن عليه السّلام فرموده: پسرجان چنان از خدا بترس كه اگر با عبادت همهى مردم وارد شوى مطمئن به قبول نباشى، و چندان به او اميدوار باش كه اگر با گناه اهل زمين وارد شوى به اميد عفو باشى. (7) دنيا گذرگاه است و آخرت منزلگاه، مردم در دنيا دو دستهاند: يكى خود را (به دنيا) مىفروشد و هلاك مىكند، و يكى جان خويش مىخرد و آزاد مىگرداند. (8) دنيا و آخرت دو دشمن ناسازگار و دو راه مختلفاند، هر كه دوستى دنيا گيرد دشمنى آخرت گزيده؛ دنيا و آخرت چون شرق و غرباند، به هر يك نزديك شوى از ديگرى دور خواهى شد.
((برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 06:45 PM
(1) قناعت و اطاعت موجب بىنيازى و عزتاند، و گناه و حرص مايهى بدبختى و ذلت. (2) به فرزندش امام حسن- عليه السّلام- فرمود: پسرجان، بزرگزادهى والا تبار را گرامى دار، برگشت دوران و خرابى حال او ترا نفريبد، روزگار شكستهها را جبران مىكند، و جوشخوردهها را مىشكند.
كريم زاده چو مفلس شود در او آويز كه شاخ گل چو تهى گشت بارور گردد
(مترجم) (3) پسر عزيز بدان! نعمت دوام ندارد اگر دچار حاجت شدى و تنگدستى دامنت را گرفت، از پاك گوهرى كه پس از سيرى گرسنه شده، (و جلال ظاهر از كف داده) استمداد كن، كه خير و سعادت آنجا تضمين شده است. (4) به خدا! من دست خود در دهان اژدها فرو مىبرم ولى به جانب تازه بدوران رسيده دراز نمىكنم، چه كريم آنچه به چنگ آرد حقير شمارد (و بيدريغ عطا كند) بسان خورشيد كه هر چند پشت ابر باشد نفع خويش مضايقه نكند؛ و لئيم مانند حنظل (هندوانه ابو جهل) است هر چه بزرگتر شود تلخ گردد. (5) به يكى از اصحاب فرمود: مبادا عمدهى همت را در راه زن و فرزند بكار برى، اگر دوست خدايند، خدا دوستش را وانگذارد، و اگر دشمن خدايند چرا به دشمن حقپردازى (يعنى بيش از وظيفه دينى و اخلاقى درباره آنان مكوش). (6) به فرزندش امام مجتبى- عليه السّلام- فرمود: پسرجان! مال براى نهادن نيندوز (مراد كوشيدن در جمع آن است ولو از راه نامشروع) زيرا وارث تو يكى از دو كس است: يا مال را صرف طاعت كند و همانچه مايهى رنج و شقاوت تو بوده موجب نيكبختى او شود، يا صرف گناه نمايد و ذخائر تو كمك عصيان او گردد؛ در هر صورت سزاوار نيست او را بر خود ترجيح دهى، و بار او را به دوش كشى.
(برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 06:47 PM
(1) در نكوهش دنيا فرمايد: از اين دنيا چه گويم كه اولش رنج است و آخرش نيستى، حلالش حساب دارد و حرامش عقاب، بىنياز در آن به رنج است و محتاج محزون، از آن كه دنبالش رود گريزد و به آن كه فرو نشيند رو آرد، هر كه را چشم بصيرت بگشايد بينا كند، و هر كه را چشم بدان دوزد كور گرداند. (2) عقل كه زياد شد سخن كم ميشود. (3) عقل دو قسم است: فطرى (كه در سرشت است) و كسبى، (كه از تجربه است) اگر عقل فطرى در كار نباشد كسبى سودى نبخشد چنان كه نور خورشيد به حال نابينا نفعى ندارد. (4) از گفتار حكمت آميز دم فرو بستن خيرى ندارد، چنان كه در گفتار جاهلانه.
(6) دو كس پشت مرا شكستند: عالم بىبند و بار، و جاهل عبادت پيشه؛ آن با پرده درى به عقائد مردم آسيب مىرساند، و اين با عبادت ابلهانه مردم را مىفريبد. (7) از همه بىارزشتر: از همه نادانتر است، چه ارزش هر كس به قدر دانش او است. (8) در شرف علم همين بس كه هر كه ندارد ادعا كند، و اگر به او نسبت دهند خرسند شود؛ و در پستى جهل همين بس كه آن كه دارد از آن بيزارى جويد، و چون به او نسبت دهند خشمگين گردد.
(برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 06:48 PM
(1) عقل دو قسم است: ذاتى و تجربى، هر دو سودمندند، ولى اطمينان به خردمند متدين است؛ هر كه عقل و جوانمردى را از دست داد سرمايهاش گناه است. (2) دوست هر كس عقل اوست و دشمنش نادانى او. (3) عاقل آن نيست كه تنها خير و شر را بازشناسد، آن است كه هنگام گرفتارى بين دو شر آنرا كه بهتر است تميز دهد. (4) همنشينى خردمندان شرف افزايد. (5) عقل كامل طبع سركش را مهار كند، (6) خردمند بايد عيبهاى دينى، فكرى، اخلاقى و ادبى خود را يك يك به خاطر بسپارد يا بنويسد، سپس در رفع آنها بكوشد. (7) خواستههاى انسان دو قسم است: قسمتى از دسترسى او خارج است، نه قبلا به آن دست يافته نه بعدا دست خواهد يافت، و قسمتى قابل تناول است، اما وقت معينى دارد، كه اگر اهل آسمان و زمين كمك كنند پيش از وقت قابل درك نيست، پس كار اين بشر چه شگفتآور است! بيافتن چيزى شادمان شود كه هرگز از دست نمىرود، و از فقدان چيزى بددل شود كه اصلا به دست نمىآيد، اگر ديده بگشايد بداند كه تدبير به دست خداست، ناچار به آنچه فراهم گردد قناعت كند، و دست به آنجا كه نرسد دراز نكند، تا قلبش از رنج مشكلات بياسايد. (8) آنچه مىتوانيد به اندك بسازيد، اما فقر خويش را پوشيده نگهداريد. (9) باطنى درويش و ظاهرى توانگر داشته باشيد. خداى متعال بندگانش را نيكو ادب آموخته، (در وصف تهىدستان آبرومند) مىفرمايد: اشخاص غافل از فرط مناعت توانگرشان پندارند، آنان را به سيمايشان مىشناسى به اصرار از مردم سؤال نمىكنند.
(برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 06:49 PM
(2) از عابدى پرسيدند: در چه حالى؟
گفت: ميان دو نعمت: رزقى فراوان و گناهى پوشيده. (3) ديگرى گويد: بايد عاقل دو آئينه داشته باشد: در يكى بديهاى خويش ببيند تا خود را حقير ببيند و آنچه بتواند معايب را اصلاح كند؛ و در ديگرى خوبيهاى ديگران ببيند تا آنچه بتواند به چنگ آورد، و خود را بدانها بيارايد. (4) دو چيز است تا هست قدرش را نشناسند: تندرستى و جوانى. (5) از حكيمى پرسيدند: نعمتى كه بر صاحبش رشگ نبرند يا بلايى كه بر گرفتارش دلسوزى نكنند مىشناسى؟ گفت: آرى آن نعمت تواضع است و آن بلا تكبر. (6) عبد اللّه جعفر بر سر يك درهم با كاسبى چانه مىزد، به او گفتند: تو با اين همه جود و بخشش بر سر يك درهم چانه مىزنى؟! گفت: آنجا از مالم مىبخشم و اينجا از عقلم بخل مىكنم (كه فريب نخورم). (7) به زاهدى گفتند: راضى (به تقدير خدا) كيست؟ گفت: آن كه چون دهندش خرسند نشود، و چون ندهند اندوهگين نگردد. (8) از ديگرى پرسيدند: زاهد كيست؟ گفت: آن كه از حرام بگذرد و بحلال بسازد. (9) از امام چهارم- عليه السّلام- پرسيدند: زاهد كيست؟ فرمود: آن كه به كمتر از قوت بسازد، و آمادهى مرگ باشد. (10) امام باقر- عليه السّلام- فرمايد: نكو كارى و خوى خوش شهرها را آباد و عمرها را زياد مىكند.
(1) يحيى بن معاذ گويد: فروتنى از همه نيكو است، اما از ثروتمندان بهتر.
تكبر از همه زشت، و از فقرا زشتتر. (2) در حديث قدسى آمده: هيچ عبادتى نزد من از روزه و سكوت (از كلام باطل) بهتر نيست، كسى كه روزه بگيرد و زبان نگه ندارد مانند كسى است كه نماز گزارد و چيزى نخواند، او تنها اجر ايستادن دارد نه مزد عبادت. (3) در حديث قدسى ديگرى است: به عزت و جلالم سوگند! اول عبادت، سكوت و روزه است. (4) بنده بايد (در برابر سخنان بيجا) سكوت كند، چه من خانهى دل صالحان و خاموشان را آباد كنم و قلب بيهوده گويان را ويران سازم. (5) در حديث ديگرى است كه خداوند فرموده: چون بندهام شكم را خالى و زبان را در بند دارد (از سخنان بيجا و نا مشروع) به او حكمت بياموزم. (6) «ابن ابى» گويد: داود پسر هند چهل سال روزه گرفت بدون اين كه خانوادهاش آگاه شود، پوست «خز» مىفروخت، روزها غذا از منزل مىبرد در راه به فقرا ميداد و شب هنگام افطار برمىگشت با اهل و عيال غذا مىخورد. (7) بشر، پسر حارث مىگفت: اين موعظه بس است كه جمعى مردهاند و يادشان دل را زنده مىكند، چنان كه گروهى زندهاند و ديدنشان دل را مىميراند، و هم او اشعارى بدين مضمون مىگفت:
به خدا قسم! خوردن آرد هستهى خرما و آب شور چاههاى عميق، محترمتر است از آزمندى و خواهش از چهرههاى عبوس و گرفته.
بر خدا توكل كن كه اين بىنيازى حقيقى، و تجارتى سودمند است.
بريدن طمع مايهى عزت است و طمع باعث رسوايى و مذلت. (8) و نيز بشر گويد: دو صفت مردم را هلاك كرده: غيبت و خودپسندى. (9) افلاطون گويد: گرسنگى ابرى است علم و حلم بار، و سيرى ابرى است جهل و حماقت بار. (10) نادان دشمن خويش است چگونه دوست دگران مىشود؟
(برگرفته از کتاب نصایح))
NIMA.N
08-15-2009, 06:52 PM
(1) آن كه همتش شكم است، قيمتش فراوردهى آن است. (2) از «ديوژن» پرسيدند: كدامين صفت سرانجامش بهتر است؟ گفت: ايمان به خدا، و نيكى به پدر و مادر. (3) بقراط گويد: فرومايگى شخص از دو چيز روشن مىشود: بيهوده سخن گفتن، و نپرسيده جواب دادن. (4) حكما گفتهاند: از سخنان بىفايده بپرهيز كه عيوب مخفى را آشكار مىكند، و دشمنيهاى خفته را بيدار. (5) هر كه در گفتار زيادهروى كند بلغزد، و هر كه دگران را حقير شمارد خوار شود. (6) نشانهى عقل، گفتار كم؛ و دليل فضيلت، حلم و حوصلهى زياد است. (7) عيسى- عليه السّلام- فرمايد: منم كه دنيا را برو افكندم و بر پشتش نشستم، نه پسرى دارم كه بميرد، نه خانهاى كه خراب شود. (8) ابوذر فرمايد: در دو مجلس بيش منشين، يكى آن كه در طلب رزق حلال باشد، ديگر آن كه براى آخرت منعقد گردد. در پى مجلس سومى مرو كه سودى ندارد. سخن را دو نيمه كن: نيمى در كار آخرت و نيمى در طلب رزق حلال قرار ده غير از اين دو، هر سخنى زيان دارد. مال را دو قسمت كن: قسمتى در هزينهى زندگى و قسمتى به راه آخرت صرف كن، مخارج دگر زيانبخش است. دنيا را ساعتى بدان كه بين گذشته و آينده است، چه گذشته از دست رفته، و آينده شايد به دست نيايد؛ ساعت كار همان وقت حاضر است. الان بخود پرداز، و از گناه بپرهيز، اگر جز اين كنى هلاك خواهى شد. (9) امام باقر- عليه السّلام- فرمايد: به خدا، پروردگار تنها دو چيز از مردم خواسته:
به نعمتهاى او اقرار كنند تا زياد فرمايد، و به گناهان خود اعتراف نمايند تا بيامرزد. (10) لقمان به فرزندش فرمود: پسر جان دو دل در سينه داشته باش: يكى پر از ترس خدا چنان كه هيچ تقصيرى نكنى، و يكى پر از اميد، اما نه چنان كه مغرور گردى و از عمل بازمانى.
(برگرفته از کتاب نصایح))
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.