Borna66
08-14-2009, 03:33 PM
به نام ايزد پاك
كلمات زبان انگليسي پيش دانشگاهي
Absorb
دركشيدن.آشاميدن.جذب كردن
Absorbant
جاذب
Absorbing
جاذب
Account
شمردن
Accountability
قابليت شمارش.جوابگويي
Accountable
قابل شمارش.جوابگو.مسئول
Accountant
حسابدار
Adequate
كافي.مساوي.شايسته بودن
Advance
پيش بردن
Advanced
پيشرفته
Advancement
پيشرفت
Advertisement
آگهي
Aerosol
تعليق جسم بصورت گاز در هوا
Affair
كار
Afterwards
سپس
Agent
وكيل
Air-raid
حمله هوايي
Aluminium
آلومينيوم
Ambulance
آمبولانس
Annoy
رنجاندن
Ape
ميمون
Applicable
قابل اجرا
Applicant
متقاضي
Application
درخواست
Apply
اجرا كردن.بكار بردن.درخواست دادن
Appoint
تعيين كردن.گماشتن
Appointee
منصوب
Appointment
انتصاب
Approach
نزديك شدن.برخورد
Armed
مسلح
Arrangement
ترتيب
As a result
در نتيجه
Assignment
ماموريت.وظيفه
Assist
ياري كردن
Assistance
دستياري.كمك
Assistant
دستيار.معاون
Atmosphere
جو
Atom
اتم
Attack
حمله كردن
Attend
توجه
Attentively
از روي دقت و توجه
Avoid
خود داري كردن
Axe
تبر
Baboon
اشكال مضحك.نوعي ميمون
Back-up
تقويت كردن
Band
بند.متحد كردن.متحد شدن.محكم كردن
Barn
انبار كردن
Base
پايه.اساس
Basic
اساسي
Be concerned about
مضطرب بودن
Be faulty
ناقص بودن
Be in touch (with)
در تماس بودن
Bleed
خون آمدن
Blood
خون
Bloodshed
خونريزي
Bloody
خوني
Caller
دعوت كننده.گوينده
Call-out
اعلام خطر
Cancer
سرطان
Carbon dioxide
دي اكسيد كربن
Carelessness
بي دقتي
Cash
پول نقد.نقد كردن
Cell
سلول.باطري
Character
خط.نوشتن.شخصيت
Charge
تصدي
Chargeable
پر شردني
Check
چك.بررسي كردن.
Chief
رئيس
Childhood
كودكي
Citizen
شهروند.تابع
Claim
مطالبه.ادعا كردن
Closely
بدقت
Coach
كالسكه.مربي
Coast
ساحل
Coastline
خط ساحلي
Come over
مسلط شدن
Come up
مطرح شدن
Comfort
آسايش
Comfortably
به راحتي
Commonly
بطور عادي
Community
اجتماع
Composed of
تركيب شده از
Composer
نويسنده.آهنگ ساز
Concern
نگران بودن.مربوط بودن
Conductor
راهنما.رسانا
Confine
محدوده.محدود كردن
Contact
تماس.تماس گرفتن
Content
گنجايش.محتوا
Cookie
كلوچه.شيريني.بيسكويت
Cool down
خنك شدن
Copper
مس
Conversational
محاوره اي
Converse
صحبت كردن
Cough
سرفه.سرفه كردن
Course
دوره
Day nursery
كودكستان
Deal with
اقدام كردن
Decrease
كاهش
Deer
آهوي كوهي
Defeat
شكست.شكست دادن
Defend
دفاع كردن از
Definable
تعريف پذير
Define
تعريف كردن
Definition
تعريف
Delay
تاخير.به تاخير انداختن
Desire
ميل داشتن.آرزو كردن
Detail
جزء.شرح دادن
Device
اسباب.شيوه
Difference
تفاوت
Diploma
دانشنامه.گواهينامه
Distinct
جدا.ممتاز.شمرده.واضح
Distinction
فرق.امتياز.برتري
Distinctive
مشخص
Distinctly
بطور مشخص
District
ناحيه
Drown
غرق كردن.خيس كردن
Effective
موثر
Elect
برگزيدن
Election
انتخاب
Emergency
فوريت
Emotionally
احساساتي
Employ
استخدام كردن
Employee
مستخدم
Employer
كارفرما
Employment
استخدام
Enter
ورود.وارد شدن
Equally
بطور مساوي
Equip
آراستن.مسلح كردن
Equipment
تجهيزات
Expert
متخصص
Explosive
قابل انفجار
Export
صادرات.صادر كردن
Fan
پنكه.بادبزن
Favourite
مطلوب
File
پرونده.فهرست.سوهان
Financial
مالي
Findings
حكم.اكتشاف
Fine
جريمه.جريمه كردن
First class
كلاس اول
Flu
انفولوانزا
Force
نيرو
Formation
شكل
Fossil
فسيل
Freeze
يخ بستن
(To be) full
پر بودن
Get bored
خسته شدن
Get in touch
تماس داشتن
كلمات زبان انگليسي پيش دانشگاهي
Absorb
دركشيدن.آشاميدن.جذب كردن
Absorbant
جاذب
Absorbing
جاذب
Account
شمردن
Accountability
قابليت شمارش.جوابگويي
Accountable
قابل شمارش.جوابگو.مسئول
Accountant
حسابدار
Adequate
كافي.مساوي.شايسته بودن
Advance
پيش بردن
Advanced
پيشرفته
Advancement
پيشرفت
Advertisement
آگهي
Aerosol
تعليق جسم بصورت گاز در هوا
Affair
كار
Afterwards
سپس
Agent
وكيل
Air-raid
حمله هوايي
Aluminium
آلومينيوم
Ambulance
آمبولانس
Annoy
رنجاندن
Ape
ميمون
Applicable
قابل اجرا
Applicant
متقاضي
Application
درخواست
Apply
اجرا كردن.بكار بردن.درخواست دادن
Appoint
تعيين كردن.گماشتن
Appointee
منصوب
Appointment
انتصاب
Approach
نزديك شدن.برخورد
Armed
مسلح
Arrangement
ترتيب
As a result
در نتيجه
Assignment
ماموريت.وظيفه
Assist
ياري كردن
Assistance
دستياري.كمك
Assistant
دستيار.معاون
Atmosphere
جو
Atom
اتم
Attack
حمله كردن
Attend
توجه
Attentively
از روي دقت و توجه
Avoid
خود داري كردن
Axe
تبر
Baboon
اشكال مضحك.نوعي ميمون
Back-up
تقويت كردن
Band
بند.متحد كردن.متحد شدن.محكم كردن
Barn
انبار كردن
Base
پايه.اساس
Basic
اساسي
Be concerned about
مضطرب بودن
Be faulty
ناقص بودن
Be in touch (with)
در تماس بودن
Bleed
خون آمدن
Blood
خون
Bloodshed
خونريزي
Bloody
خوني
Caller
دعوت كننده.گوينده
Call-out
اعلام خطر
Cancer
سرطان
Carbon dioxide
دي اكسيد كربن
Carelessness
بي دقتي
Cash
پول نقد.نقد كردن
Cell
سلول.باطري
Character
خط.نوشتن.شخصيت
Charge
تصدي
Chargeable
پر شردني
Check
چك.بررسي كردن.
Chief
رئيس
Childhood
كودكي
Citizen
شهروند.تابع
Claim
مطالبه.ادعا كردن
Closely
بدقت
Coach
كالسكه.مربي
Coast
ساحل
Coastline
خط ساحلي
Come over
مسلط شدن
Come up
مطرح شدن
Comfort
آسايش
Comfortably
به راحتي
Commonly
بطور عادي
Community
اجتماع
Composed of
تركيب شده از
Composer
نويسنده.آهنگ ساز
Concern
نگران بودن.مربوط بودن
Conductor
راهنما.رسانا
Confine
محدوده.محدود كردن
Contact
تماس.تماس گرفتن
Content
گنجايش.محتوا
Cookie
كلوچه.شيريني.بيسكويت
Cool down
خنك شدن
Copper
مس
Conversational
محاوره اي
Converse
صحبت كردن
Cough
سرفه.سرفه كردن
Course
دوره
Day nursery
كودكستان
Deal with
اقدام كردن
Decrease
كاهش
Deer
آهوي كوهي
Defeat
شكست.شكست دادن
Defend
دفاع كردن از
Definable
تعريف پذير
Define
تعريف كردن
Definition
تعريف
Delay
تاخير.به تاخير انداختن
Desire
ميل داشتن.آرزو كردن
Detail
جزء.شرح دادن
Device
اسباب.شيوه
Difference
تفاوت
Diploma
دانشنامه.گواهينامه
Distinct
جدا.ممتاز.شمرده.واضح
Distinction
فرق.امتياز.برتري
Distinctive
مشخص
Distinctly
بطور مشخص
District
ناحيه
Drown
غرق كردن.خيس كردن
Effective
موثر
Elect
برگزيدن
Election
انتخاب
Emergency
فوريت
Emotionally
احساساتي
Employ
استخدام كردن
Employee
مستخدم
Employer
كارفرما
Employment
استخدام
Enter
ورود.وارد شدن
Equally
بطور مساوي
Equip
آراستن.مسلح كردن
Equipment
تجهيزات
Expert
متخصص
Explosive
قابل انفجار
Export
صادرات.صادر كردن
Fan
پنكه.بادبزن
Favourite
مطلوب
File
پرونده.فهرست.سوهان
Financial
مالي
Findings
حكم.اكتشاف
Fine
جريمه.جريمه كردن
First class
كلاس اول
Flu
انفولوانزا
Force
نيرو
Formation
شكل
Fossil
فسيل
Freeze
يخ بستن
(To be) full
پر بودن
Get bored
خسته شدن
Get in touch
تماس داشتن