PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : م. آزاد



Fahime.M
08-02-2009, 10:54 AM
م. آزاد

محمود مشرف آزاد تهرانی (م. آزاد) (۱۳۱۲ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B1%DB%B3%DB%B1%DB%B2) - ۱۳۸۴ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%B1%DB%B3%DB%B8%DB%B4)) شاعر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1) معاصر ایرانی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C).

زندگی
م.آزاد در سال ۱۳۱۲ در تهران به دنیا آمد. در سال ۱۳۳۶ از دانشکده ادبیات و زبان فارسی دانشگاه تهران لیسانس گرفت و دوره دانشسرای عالی تهران را نیز گذراند. سپس ۱۰ سال به آموزگاری ادبیات فارسی پرداخت و در سال ۱۳۴۶ به استخدام کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86_%D9%BE%D8%B1%D9%88% D8%B1%D8%B4_%D9%81%DA%A9%D8%B1%DB%8C_%DA%A9%D9%88% D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86_%D9%88_%D9%86%D9%88%D8%AC% D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86) درآمد. او علاوه بر ترجمه اشعار شاعران سرزمینهای دیگر، در زمینه زندگی نامه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C_%D9%86%D8%A7%D9%85% D9%87)، نقد ادبی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%82%D8%AF_%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C) و ادبیات، و قصه به شعر و نثر برای کودکان کتاب چاپ کرده است. او در تاریخ ۲۹ دی ماه ۱۳۸۴ در هفتاد و دو سالگی درگذشت.

پیوند به بیرون


مجموعه آثار م.آزاد شامل ۵ دفتر شعر (http://www.shereno.com/show.php?op=showalbum&id=7)

منبع


زندگینامه م.آزاد (http://www.shereno.com/show.php?op=showbio&id=7)

Fahime.M
08-06-2009, 06:11 PM
در گذرگاهی چنين باريک
در شبی اين گونه دل افسرده و تاريک
کز هزاران غنچه لب بسته اميد
جز گل يخ ، هيچ گل در برف و در سرما نمی رويد
من چه گويم تا پذيرای کسان گردد
من چه آرم تا پسند بلبلان گردد


من در اين سرمای يخبندان چه گويم با دل سردت
من چه گويم ای زمستان با نگاه قهر پروردت
با قيام سبزه ها از خاک
با طلوع چشمه ها از سنگ
با سلام دلپذير صبح
با گريز ابر خشم آهنگ
سينه ام را باز خواهم کرد
همره بال پرستوها
عطر پنهان مانده انديشه هايم را
باز در پرواز خواهم کرد


گر بهار آيد
گر بهار آرزو روزی به بار آيد
اين زمينهای سراسر لوت
باغ خواهد شد
سينه اين تپه های سنگ
از لهيب لاله ها پرداغ خواهد شد.


آه.... اکنون دست من خالی ست
بر فراز سينه ام جز بوته هايی از گل يخ نيست
گر نشانی از گل افشان بهاران باز می خواهيد
دور از لبخند گرم چشمه خورشيد
من به اين نازک نهال زرد گونه بسته ام اميد


هست گل هايی در اين گلشن که از سرما نمی ميرد
وندرين تاريک شب تا صبح
عطر صحرا گسترش را از مشام ما نمی گيرد

Fahime.M
08-06-2009, 06:14 PM
باران
اي دير سفر پنجره بگشاي و تماشا كن
اين شب زده مهتاب گل آسا را
اين راه غبار آلود
اين زنگي شب فرسود
وين شام هراس آور يلدا را
اين پنجره بگشاي كه مرغ شب
مي خواند شادمانه دريا را