Borna66
08-01-2009, 10:46 PM
واژه «تصوير» (image به زبان هاي انگليسي و فرانسه) چنان كاربردهاي گسترده و متنوعي دارد كه ارائه تعريفي ساده و جامع و مانع دشوار مينمايد. بين اشكال گوناگون طرحها، عكسها، نقاشيها، آرمها و نشانهاي تبليغاتي و خط و زبان تصويري يا تصويرهاي ذهني چه وجه مشتركي وجود دارد؟ آيا تعجبآور نيست كه با وجود اين تنوع گسترده درك كم و بيش مشتركي از انواع مفاهيم و مدلولهاي آن مشاهده ميشود؟ از واژه تصوير پي ميبريم كه به چيزي مرئي يا نامرئي دلالت ميكند كه حالتي دارد، واقعي يا خيالي است، مجرد است يا مشخص است، آفريده كسي است يا بازشناخته اوست.
يكي از قديميترين تعريفهاي تصوير از افلاطون است: «نخست سايهها و سپس بازتابهايي را كه ميتوان بر سطح آب يا بر سطح اشياء نيمه براق، صيقلي يا درخشان مشاهده كرد و تمام اين جنس بازنماييها را تصوير مينامم.»
پس با اين تعريف تصوير عبارت است از آنچه در آيينه يا آنچه با فرآيندهاي بازنمايي مشابه آيينه، بازتاب مييابد. بنابراين تصوير چيزي ثانوي است كه انعكاس يا بازنمايي «حقيقت» يا «واقعيت» ديگري است.
در نظريههاي شناخت، تصوير مبنايي است كه فرآيند انتزاع و تجريد، يعني شكلگيري مفاهيم و سپس تفكر را امكانپذير ميسازد. تصوير اشياء و پديدهها در ادراك حسي و حافظه تصويري يا ديداري سبب بازشناسي محيط پيرامون ميشود و در فرآيند شناخت نقش بسيار مهمي دارد.
از سوي ديگر، تصوير ذهني در غياب اشياء يا پديدهها نيز در ذهن حضور دارد و در فعاليتهاي رواني، تخيل و عواطف بيشترين سهم را ايفا ميكند. خواب ديدن فعاليت گزينشي پيچيده و ناخودآگاه ذهن در يادآوري و رؤيت دوباره تصويرها و تنظيم يا بازنمايي دلبخواه آنهاست. معمولاً خواب را با احساس ديدن فيلم توصيف ميكنند. يادآوري يا تجسم تصويرهاي مشاهده شده پيشين به خصوص يادآوري صحنههاي تأثرانگيز، مهيج، مشمئزكننده، تكاندهنده يا دوستداشتني، شيرين، لطيف و پرمهر در بسياري موارد سبب بروز دوباره همان واكنشها، عواطف و احساسهايي ميشود كه در نخستين مواجهه پديد آمده است.
بسياري از بيماريهاي رواني با ديدن تصاوير همواره است. توهم تصويري بيمارگونه با مشاهده تصاوير ذهني هولناك و دلهرهآور آغاز ميشود و به آشفتگيها و اختلالات خفيف يا شديد سيستم عصبي و تفكر ميانجامد. داروها و مواد توهمزا نيز با «هجوم» تصاوير در ذهن مصرفكننده رابطه او را با واقعيت محيط اطراف خود ضعيف يا قطع ميكند.
تخيل، تصور و تجسم كه در آفرينندگي هنري نقش بسيار حساسي دارند، اساساً به بازنمايي تصويري پيوستهاند. طرح اوليه هنرمندان اغلب به صورت تصويري در ذهنشان مجسم ميشود. بسياري از هنرمندان يا حتي دانشمندان گزارش دادهاند كه تمام اثر يا نظريه خود را بهطور كامل در رؤيا يا تخيل «ديدهاند» و سپس زمان درازي را براي پرداخت دقيق جزئيات يا محاسبات لازم سپري كردهاند.
منشأ هنر در سير تكامل جوامع بشري را به دليل نقاشيها و اشكال منقوش در غارهاي متعدد سراسر جهان به دورههاي غارنشيني انسانهاي ماقبل تاريخ نسبت ميدهند. به علاوه تصوير را نخستين وسيله ارتباطي ميان انسانها دانستهاند. اين وسيله ارتباطي در شكل تكامل جوامع بشري و انتقال تجربه و انديشه بسيار حايز اهميت است.
در نياي امروز، رايانهها به مفهوم تصوير بعدي تازه دادهاند. تصوير سه بعدي و «واقعيت مجازي» در حال خلق فضايي تازه است كه به فضاي رايانهاي يا cyberspace مشهور شده است. اكنون به كمك ابزار و وسايل گوناگون از جمله ليزر، اشياء و فضاهايي "خلق" ميشود كه از لحاظ تأثيرگذاري نه تنها مشابه اشياء يا فضاهاي "واقعي" است بلكه در بيشتر موارد به كاربر قدرت دخالت و كنش متقابل در "دنياي مجازي" خلق شده را ميدهد.
بهطور خلاصه، با توجه به آنچه تاكنون گفته شد ميتوان دريافت كه جنبه بصري تصوير در تمام انواع كاربردها و مفهومهاي متنوع آن، اصليترين خصيصه مشترك آنهاست. با اين همه آنچه در اين بخش مورد توجه ما قرار ميگيرد، رويكرد ديگري است كه ميكوشد به همه جنبههاي متنوع و گوناگون تصوير از ديد نشانهشناسي وحدت بخشد و وجه مشترك آنها را بيابد.
يكي از قديميترين تعريفهاي تصوير از افلاطون است: «نخست سايهها و سپس بازتابهايي را كه ميتوان بر سطح آب يا بر سطح اشياء نيمه براق، صيقلي يا درخشان مشاهده كرد و تمام اين جنس بازنماييها را تصوير مينامم.»
پس با اين تعريف تصوير عبارت است از آنچه در آيينه يا آنچه با فرآيندهاي بازنمايي مشابه آيينه، بازتاب مييابد. بنابراين تصوير چيزي ثانوي است كه انعكاس يا بازنمايي «حقيقت» يا «واقعيت» ديگري است.
در نظريههاي شناخت، تصوير مبنايي است كه فرآيند انتزاع و تجريد، يعني شكلگيري مفاهيم و سپس تفكر را امكانپذير ميسازد. تصوير اشياء و پديدهها در ادراك حسي و حافظه تصويري يا ديداري سبب بازشناسي محيط پيرامون ميشود و در فرآيند شناخت نقش بسيار مهمي دارد.
از سوي ديگر، تصوير ذهني در غياب اشياء يا پديدهها نيز در ذهن حضور دارد و در فعاليتهاي رواني، تخيل و عواطف بيشترين سهم را ايفا ميكند. خواب ديدن فعاليت گزينشي پيچيده و ناخودآگاه ذهن در يادآوري و رؤيت دوباره تصويرها و تنظيم يا بازنمايي دلبخواه آنهاست. معمولاً خواب را با احساس ديدن فيلم توصيف ميكنند. يادآوري يا تجسم تصويرهاي مشاهده شده پيشين به خصوص يادآوري صحنههاي تأثرانگيز، مهيج، مشمئزكننده، تكاندهنده يا دوستداشتني، شيرين، لطيف و پرمهر در بسياري موارد سبب بروز دوباره همان واكنشها، عواطف و احساسهايي ميشود كه در نخستين مواجهه پديد آمده است.
بسياري از بيماريهاي رواني با ديدن تصاوير همواره است. توهم تصويري بيمارگونه با مشاهده تصاوير ذهني هولناك و دلهرهآور آغاز ميشود و به آشفتگيها و اختلالات خفيف يا شديد سيستم عصبي و تفكر ميانجامد. داروها و مواد توهمزا نيز با «هجوم» تصاوير در ذهن مصرفكننده رابطه او را با واقعيت محيط اطراف خود ضعيف يا قطع ميكند.
تخيل، تصور و تجسم كه در آفرينندگي هنري نقش بسيار حساسي دارند، اساساً به بازنمايي تصويري پيوستهاند. طرح اوليه هنرمندان اغلب به صورت تصويري در ذهنشان مجسم ميشود. بسياري از هنرمندان يا حتي دانشمندان گزارش دادهاند كه تمام اثر يا نظريه خود را بهطور كامل در رؤيا يا تخيل «ديدهاند» و سپس زمان درازي را براي پرداخت دقيق جزئيات يا محاسبات لازم سپري كردهاند.
منشأ هنر در سير تكامل جوامع بشري را به دليل نقاشيها و اشكال منقوش در غارهاي متعدد سراسر جهان به دورههاي غارنشيني انسانهاي ماقبل تاريخ نسبت ميدهند. به علاوه تصوير را نخستين وسيله ارتباطي ميان انسانها دانستهاند. اين وسيله ارتباطي در شكل تكامل جوامع بشري و انتقال تجربه و انديشه بسيار حايز اهميت است.
در نياي امروز، رايانهها به مفهوم تصوير بعدي تازه دادهاند. تصوير سه بعدي و «واقعيت مجازي» در حال خلق فضايي تازه است كه به فضاي رايانهاي يا cyberspace مشهور شده است. اكنون به كمك ابزار و وسايل گوناگون از جمله ليزر، اشياء و فضاهايي "خلق" ميشود كه از لحاظ تأثيرگذاري نه تنها مشابه اشياء يا فضاهاي "واقعي" است بلكه در بيشتر موارد به كاربر قدرت دخالت و كنش متقابل در "دنياي مجازي" خلق شده را ميدهد.
بهطور خلاصه، با توجه به آنچه تاكنون گفته شد ميتوان دريافت كه جنبه بصري تصوير در تمام انواع كاربردها و مفهومهاي متنوع آن، اصليترين خصيصه مشترك آنهاست. با اين همه آنچه در اين بخش مورد توجه ما قرار ميگيرد، رويكرد ديگري است كه ميكوشد به همه جنبههاي متنوع و گوناگون تصوير از ديد نشانهشناسي وحدت بخشد و وجه مشترك آنها را بيابد.