Borna66
07-30-2009, 01:45 PM
مهدی صادقی : واژه " اینفوگرافیک " یا " گرافیک خبری " اصطلاحی است برای یکی از کاربردهای خبری گرافیک . آنهم زمانی که گرافیک ابزار اصلی ارسال و انتقال خبر باشد. توجه داشته باشید که "ابزار اصلی" است نه فرعی و تزیینی . یعنی خبر بوسیله گرافیک بیان میشود نه بوسیله نوشتار (در رسانههای مکتوب ) و نه بوسیله گفتار (در رسانههای صوتی- تصویری مثل تلویزیون ). اما اینطور هم نیست که هر خبری را با اینفوگرافیک بتوان ارائه داد. خبری این قابلیت را دارد که سه ویژگی داشته باشد : اول قابلیت مصور شدن را داشته باشد یعنی بتوان آن را به زبان تصویر ترجمه کرد طوری که مفاهیم بصری آن برای مخاطبان خبر قابل فهم باشد. دوم خبر همراه شرح و توضیح بیاید. این توضیحات پیش شرط تصویرسازی خبر است. ویژگی سوم مخاطبان عام است. خبری که مخاطب خاص دارد نیازی هم به اینفوگرافیک ندارد. با چند مثال اینفوگرافیک را واضحتر میگویم :
مثال اول : ماجرای یازده سپتامبر و طرح اینفوگرافیکی که در صفحه اولUSA TODAY نشست. این طرح گرافیکی ، مخاطب را از خواندن چند ستون شرح و گزارش آن ماجرا ، بینیاز میکرد. در آن طرح با استفاده از علائم و نمادها ، نشان داده شده بود که چگونه این واقعه رخ داده است (برخورد هواپیماها با برجها و چگونگی ریزش آنها) . همانطوری که میبینید این خبر هر سه ویژگی را دارد : مصور شدنی است ، شرح و توضیح دارد و البته مخاطبش عامه مردم هستند. نتیجه اینکه اینفوگرافیک در "زمان" مصرفی مخاطب خبر برای درک ماوقع ، صرفهجویی میکند در عوض فرصت را به رسانه میدهد تا فضای تحلیل را بیشتر کند.
مثال دوم : ماجرای لاله و لادن ، خواهران دوقلوی ایرانی ، سوژه خبری اکثر رسانهها در تیر 82 بود. جریان چه بود ؟ "همه دوست داشتند" ببینند آخرش چه میشود ؟ این عمل جداسازی چگونه موفق خواهد بود و چه موقع ناموفق ؟ "همه دوست داشتند" بدانند چه میشود اما "همه وقت ندارند" تا بنشینند و بحث چند تا پزشک متخصص را در گفتگوی یک ساعتهشان در شبکه خبر ببینند. حق دارند. "همه" اطلاعات ریز تخصصی نمیخواستند ، آنها به اطلاعات اولیهای که حس کنجکاویشان را ارضا کند بسنده کرده بودند. اما هیچ کدام از بخشهای خبری تلویزیون و رسانههای دیگر ، اینطور با موضوع برخورد نکردند. در این میان یکی از شبکههای ماهوارهای خارجی (که اسمش را توقع نداشته باشید یادم مانده باشد) با یک اینفوگرافیک 40 ثانیهای ، به حس کنجکاوی "همه مخاطبان عام" پاسخ و نشان داد که اگر چطوری این رگها بریده و پیوند شوند موفق و چگونه ناموفق خواهد بود.
مثال سوم : مربوط به کشته شدن پسران صدام بود. چگونه باید باور میکردیم که " عدی " و "قصی " واقعا کشته شدهاند ؟ آیا نشان دادن اجساد آنها ما را قانع میکرد؟ آیا تصاویر دوربینی که از طرف آمریکاییها ، صحنه درگیری را ضبط کرده قابل اعتماد خواهد بود ؟ بدیهی است که نه ! چرا که اجساد قابل بازسازی هستند و تصاویر آن دوربین هم یک جانبه و یک سویه است و فقط از زاویه نگاه آمریکاییها ، جریان درگیری را به تصویر میکشد که این زاویه نگاه بیُطرفانه نیست (در خبر، به بیطرفی خیلی نیاز داریم) . چه باید کرد تا خبر باورپذیر شود ؟ طراح مجله تایم پاسخ خوبی به این سوال داد. او با یک اینفوگرافیک دو صفحهای ، کل ماجرا را در کمتر از یک دقیقه برای مخاطبان توضیح داده بود. پلان صحنه درگیری از بالا طراحی شده بود (از زاویهای که کاملا بیطرف است) سپس با شمارهگذاری ، جزییات صحنه درگیری را مصور کرد : شماره 1 : تانکی به پنجره ساختمان شلیک میکند ، شماره 2 : در اثر شلیک تانک و شکسته شدن شیشه پنجره ، تکههای آن به صورت " عدی " برخورد و او را زخمی میکند . شماره 3 : " عدی " به طرف زیرزمین میدود . شماره 4 : . . . میبینید که این اینفوگرافیک ، مثل یک راوی بیطرف کل ماجرا را بیان میکند البته با تصویر و طبیعی است که ا ینگونه روایتگری ، باورپذیری را هم بدنبال خواهد داشت.
مثال چهارم : دی 1383 ، چراغ نفتی کلاسی آتش میگیرد و خانوادههای 13 دانشآموز داغدار میشوند. یک اتفاق ساده و چنین تلفات سنگین ! یادم هست همان شب گفتگوی ویژه خبری شبکه دوم سیما ، به این موضوع اختصاص پیدا کرد. نکته مهم این بود که حدود پنج دقیقه طول کشید تا مجری برنامه ، ماوقع را بگوید و اینکه جریان چه بوده ؟ اشغال کردن " آنتن " برای پنج دقیقه آنهم برای بازگو کردن یک واقعه بسار بسیار زیاد است. اگر از اینفوگرافیک استفاده میشد در کمتر از سی چهل ثانیه ، ماجرا گفته میشد ضمن اینکه تصویری هم بود و "همه" میفهمیدند.
با توجه به این مثالها میتوان نتیجه گرفت اینفوگرافیک دو هدف را دنبال میکند اول ارائه اطلاعات جامع و کلی از خبر تا به حس کنجکاوی مخاطبان عام جواب بدهد. دوم ، باورپذیر کردن خبر.
در پایان این را هم اضافه کنم که اینفوگرافیک ریشه در گرافیک آموزشی دارد. گرافیکی که در خدمت آموزش و اطلاعات آموزشی قرار میگیرد و با زبان تصویر که یک زبان جهانی است به مخاطبان آموزش میده
منبع (http://www.rasm.ir/)
مثال اول : ماجرای یازده سپتامبر و طرح اینفوگرافیکی که در صفحه اولUSA TODAY نشست. این طرح گرافیکی ، مخاطب را از خواندن چند ستون شرح و گزارش آن ماجرا ، بینیاز میکرد. در آن طرح با استفاده از علائم و نمادها ، نشان داده شده بود که چگونه این واقعه رخ داده است (برخورد هواپیماها با برجها و چگونگی ریزش آنها) . همانطوری که میبینید این خبر هر سه ویژگی را دارد : مصور شدنی است ، شرح و توضیح دارد و البته مخاطبش عامه مردم هستند. نتیجه اینکه اینفوگرافیک در "زمان" مصرفی مخاطب خبر برای درک ماوقع ، صرفهجویی میکند در عوض فرصت را به رسانه میدهد تا فضای تحلیل را بیشتر کند.
مثال دوم : ماجرای لاله و لادن ، خواهران دوقلوی ایرانی ، سوژه خبری اکثر رسانهها در تیر 82 بود. جریان چه بود ؟ "همه دوست داشتند" ببینند آخرش چه میشود ؟ این عمل جداسازی چگونه موفق خواهد بود و چه موقع ناموفق ؟ "همه دوست داشتند" بدانند چه میشود اما "همه وقت ندارند" تا بنشینند و بحث چند تا پزشک متخصص را در گفتگوی یک ساعتهشان در شبکه خبر ببینند. حق دارند. "همه" اطلاعات ریز تخصصی نمیخواستند ، آنها به اطلاعات اولیهای که حس کنجکاویشان را ارضا کند بسنده کرده بودند. اما هیچ کدام از بخشهای خبری تلویزیون و رسانههای دیگر ، اینطور با موضوع برخورد نکردند. در این میان یکی از شبکههای ماهوارهای خارجی (که اسمش را توقع نداشته باشید یادم مانده باشد) با یک اینفوگرافیک 40 ثانیهای ، به حس کنجکاوی "همه مخاطبان عام" پاسخ و نشان داد که اگر چطوری این رگها بریده و پیوند شوند موفق و چگونه ناموفق خواهد بود.
مثال سوم : مربوط به کشته شدن پسران صدام بود. چگونه باید باور میکردیم که " عدی " و "قصی " واقعا کشته شدهاند ؟ آیا نشان دادن اجساد آنها ما را قانع میکرد؟ آیا تصاویر دوربینی که از طرف آمریکاییها ، صحنه درگیری را ضبط کرده قابل اعتماد خواهد بود ؟ بدیهی است که نه ! چرا که اجساد قابل بازسازی هستند و تصاویر آن دوربین هم یک جانبه و یک سویه است و فقط از زاویه نگاه آمریکاییها ، جریان درگیری را به تصویر میکشد که این زاویه نگاه بیُطرفانه نیست (در خبر، به بیطرفی خیلی نیاز داریم) . چه باید کرد تا خبر باورپذیر شود ؟ طراح مجله تایم پاسخ خوبی به این سوال داد. او با یک اینفوگرافیک دو صفحهای ، کل ماجرا را در کمتر از یک دقیقه برای مخاطبان توضیح داده بود. پلان صحنه درگیری از بالا طراحی شده بود (از زاویهای که کاملا بیطرف است) سپس با شمارهگذاری ، جزییات صحنه درگیری را مصور کرد : شماره 1 : تانکی به پنجره ساختمان شلیک میکند ، شماره 2 : در اثر شلیک تانک و شکسته شدن شیشه پنجره ، تکههای آن به صورت " عدی " برخورد و او را زخمی میکند . شماره 3 : " عدی " به طرف زیرزمین میدود . شماره 4 : . . . میبینید که این اینفوگرافیک ، مثل یک راوی بیطرف کل ماجرا را بیان میکند البته با تصویر و طبیعی است که ا ینگونه روایتگری ، باورپذیری را هم بدنبال خواهد داشت.
مثال چهارم : دی 1383 ، چراغ نفتی کلاسی آتش میگیرد و خانوادههای 13 دانشآموز داغدار میشوند. یک اتفاق ساده و چنین تلفات سنگین ! یادم هست همان شب گفتگوی ویژه خبری شبکه دوم سیما ، به این موضوع اختصاص پیدا کرد. نکته مهم این بود که حدود پنج دقیقه طول کشید تا مجری برنامه ، ماوقع را بگوید و اینکه جریان چه بوده ؟ اشغال کردن " آنتن " برای پنج دقیقه آنهم برای بازگو کردن یک واقعه بسار بسیار زیاد است. اگر از اینفوگرافیک استفاده میشد در کمتر از سی چهل ثانیه ، ماجرا گفته میشد ضمن اینکه تصویری هم بود و "همه" میفهمیدند.
با توجه به این مثالها میتوان نتیجه گرفت اینفوگرافیک دو هدف را دنبال میکند اول ارائه اطلاعات جامع و کلی از خبر تا به حس کنجکاوی مخاطبان عام جواب بدهد. دوم ، باورپذیر کردن خبر.
در پایان این را هم اضافه کنم که اینفوگرافیک ریشه در گرافیک آموزشی دارد. گرافیکی که در خدمت آموزش و اطلاعات آموزشی قرار میگیرد و با زبان تصویر که یک زبان جهانی است به مخاطبان آموزش میده
منبع (http://www.rasm.ir/)