Borna66
07-27-2009, 02:58 PM
واژه نشانه به چه معناست؟ در اصطلاح رایج بین طراحان گرافیک ، نشانه به همان آرم ، لوگو ، مسترهد ، تردمارک ، برند و . . . اتلاق میشود. این عنوان عام در سایر شاخهها و رشتهها ، کارکردها و مفاهیم دیگری را به ذهن متبادر میکند.
بطور مثال در بحث نشانهشناسی که در میان زبانشناسان و فلاسفه جدید مطرح میشود ، نشانه "چیزی است که برحسب ظرفیت خود بجای چیز دیگری مینشیند" (دیدگاه پیرس). فردینان دوسوسور (زبانشناس سوئیسی) و چارلز پیرس (فیلسوف آمریکایی) پیش از دیگران در این راه پیشگام هستند. البته نظرات متاخر رولان بارت و امبرتو اکو را هم نباید نادیده گرفت.
آنجا به رابطه مفهوم ، زبان و مصداقها بیشتر پرداخته میشود و هر واژه و تصویری را نشانهشانسی میکنند. البته این بحث پیچیده وقتی شیرین میشود که توی کفش زیباییشناسی سینما و ادبیات پا میکند. اینجاست که دیدن فیلمهای تارکوفسکی لذتبخش و پرمعنا میشود.
اما بطور قطع نمیتوانیم واژه نشانه را در دو حوزه زبانشناسی و گرافیک ، به یک گونه تعبیر کنیم. آنچه طراحان گرافیک را در بکارگیری واژه نشانه ترغیب کرد ، نتیجه برداشتهای زبانشانسی که علم نشانهشناسی را پدید آورد ، نبود. بلکه گریزی بود از فهم تفاوت و تعدد واژگان مشابه و بیشمار.
و البته امان از بیسوادیمان که به شیوه ایرانیسم ، میخواهیم همه چیز را براساس شیوه " گشادیسم" دمدستی حل کنیم.
این چنین بود که واژه نشانه ، هم آرم را پوشش داد و هم لوگو ، مسترهد و . . . البته مشکلاتی را هم داشت. از جمله اینکه نشانه ، معنایی بیشماری دارد و حالا که جایگزین بیشمار اصطلاح گرافیک دیگر هم شده ، رسایی واژه ، کمرنگ شده است. به این گزارهها توجه کنید:
" آبریزش بینی ، نشانه سرماخوردگی است"
" آبریزش بینی ، لوگوی سرماخوردگی است"
میبینید که نشانه ، نمیتواند اصطلاح کاربردی برای طراحان گرافیک باشد.
البته کمی بعدتر ، بنبستهای این واژه بیشتر نمودار شد و مجبور شدیم نشانه را به دو دسته تقسیم کنیم: نشانههای تصویری و نشانههای نوشتاری. اما این دو واژه هم کاربردی نیستند. بطور مثال لوگو و مسترهد ، هر دو نشانه نوشتاری نامیده میشوند ، در حالی که بین این دو ، هزاران فرق و فاصله است.
بنبست بعدی زمانی رخ داد که واژههای جدیدتری (مثل مسکات لوگو ) پدید آمدند که ترکیبی از لوگوتایپ و مسکات دیزاین است. چنین شد که دوباره نشانهها را تقسیمبندی کردیم ، آنهم بصورت سهگانه: نشانههای تصویری ، نشانههای نوشتاری و نشانههای تصویری ـ نوشتاری. این هم پایهاش لغزان است و هنوز مشکل جایگزینی واژهها را حل نکرده است.
ممکن است این سوال مطرح شود چه فرقی میکند که بگوییم آرم یا لوگو؟ لوگو یا مسترهد؟ . . . طراح گرافیک باید کار خوب ارائه کند و کاری به این واژهها نداشته باشد. ظاهرا کمی درست است ، اما فیالواقع کاملا نادرست است!
وقتی طراح نداند آنچه که در نیمتای بالای صفحه اول و بر پیشانی روزنامه مینشیند ، مسترهد است و نه لوگو ، در حین طراحی به سمت لوگو حرکت خواهد کرد و اثری پدید میآورد که ویژگیهای کاربردی مسترهد را نخواهد داشت. اگر طراح بداند که در طراحی مسترهد ، خوانایی در پلان نخست است ولی در طراحی لوگو ، در پلان دوم قرار میگیرد ، اثر بهتر و حرفهایتری ارائه خواهد کرد.
در مجموع اینکه مبحث طراحی نشانه و نشانهشناسی ، هرچند مرزهای مشترک دارند ، اما کاملا از هم جدا هستند و نمیتوان از مدخل نشانهشانسی به طراحی نشانه پرداخت.
(همچنانکه اخیرا یکی از همکاران طراح ، در مقالهای که در یکی از روزنامههای صبح نوشته بود ، به اشتباه به این موضوع پرداخته بود. البته پیشتر هم این مشکل برای نویسنده کتاب "درآمدی بر تحلیل عناصر تصویری در آرم" مطرح شده بود)
بطور مثال در بحث نشانهشناسی که در میان زبانشناسان و فلاسفه جدید مطرح میشود ، نشانه "چیزی است که برحسب ظرفیت خود بجای چیز دیگری مینشیند" (دیدگاه پیرس). فردینان دوسوسور (زبانشناس سوئیسی) و چارلز پیرس (فیلسوف آمریکایی) پیش از دیگران در این راه پیشگام هستند. البته نظرات متاخر رولان بارت و امبرتو اکو را هم نباید نادیده گرفت.
آنجا به رابطه مفهوم ، زبان و مصداقها بیشتر پرداخته میشود و هر واژه و تصویری را نشانهشانسی میکنند. البته این بحث پیچیده وقتی شیرین میشود که توی کفش زیباییشناسی سینما و ادبیات پا میکند. اینجاست که دیدن فیلمهای تارکوفسکی لذتبخش و پرمعنا میشود.
اما بطور قطع نمیتوانیم واژه نشانه را در دو حوزه زبانشناسی و گرافیک ، به یک گونه تعبیر کنیم. آنچه طراحان گرافیک را در بکارگیری واژه نشانه ترغیب کرد ، نتیجه برداشتهای زبانشانسی که علم نشانهشناسی را پدید آورد ، نبود. بلکه گریزی بود از فهم تفاوت و تعدد واژگان مشابه و بیشمار.
و البته امان از بیسوادیمان که به شیوه ایرانیسم ، میخواهیم همه چیز را براساس شیوه " گشادیسم" دمدستی حل کنیم.
این چنین بود که واژه نشانه ، هم آرم را پوشش داد و هم لوگو ، مسترهد و . . . البته مشکلاتی را هم داشت. از جمله اینکه نشانه ، معنایی بیشماری دارد و حالا که جایگزین بیشمار اصطلاح گرافیک دیگر هم شده ، رسایی واژه ، کمرنگ شده است. به این گزارهها توجه کنید:
" آبریزش بینی ، نشانه سرماخوردگی است"
" آبریزش بینی ، لوگوی سرماخوردگی است"
میبینید که نشانه ، نمیتواند اصطلاح کاربردی برای طراحان گرافیک باشد.
البته کمی بعدتر ، بنبستهای این واژه بیشتر نمودار شد و مجبور شدیم نشانه را به دو دسته تقسیم کنیم: نشانههای تصویری و نشانههای نوشتاری. اما این دو واژه هم کاربردی نیستند. بطور مثال لوگو و مسترهد ، هر دو نشانه نوشتاری نامیده میشوند ، در حالی که بین این دو ، هزاران فرق و فاصله است.
بنبست بعدی زمانی رخ داد که واژههای جدیدتری (مثل مسکات لوگو ) پدید آمدند که ترکیبی از لوگوتایپ و مسکات دیزاین است. چنین شد که دوباره نشانهها را تقسیمبندی کردیم ، آنهم بصورت سهگانه: نشانههای تصویری ، نشانههای نوشتاری و نشانههای تصویری ـ نوشتاری. این هم پایهاش لغزان است و هنوز مشکل جایگزینی واژهها را حل نکرده است.
ممکن است این سوال مطرح شود چه فرقی میکند که بگوییم آرم یا لوگو؟ لوگو یا مسترهد؟ . . . طراح گرافیک باید کار خوب ارائه کند و کاری به این واژهها نداشته باشد. ظاهرا کمی درست است ، اما فیالواقع کاملا نادرست است!
وقتی طراح نداند آنچه که در نیمتای بالای صفحه اول و بر پیشانی روزنامه مینشیند ، مسترهد است و نه لوگو ، در حین طراحی به سمت لوگو حرکت خواهد کرد و اثری پدید میآورد که ویژگیهای کاربردی مسترهد را نخواهد داشت. اگر طراح بداند که در طراحی مسترهد ، خوانایی در پلان نخست است ولی در طراحی لوگو ، در پلان دوم قرار میگیرد ، اثر بهتر و حرفهایتری ارائه خواهد کرد.
در مجموع اینکه مبحث طراحی نشانه و نشانهشناسی ، هرچند مرزهای مشترک دارند ، اما کاملا از هم جدا هستند و نمیتوان از مدخل نشانهشانسی به طراحی نشانه پرداخت.
(همچنانکه اخیرا یکی از همکاران طراح ، در مقالهای که در یکی از روزنامههای صبح نوشته بود ، به اشتباه به این موضوع پرداخته بود. البته پیشتر هم این مشکل برای نویسنده کتاب "درآمدی بر تحلیل عناصر تصویری در آرم" مطرح شده بود)