Borna66
07-14-2009, 04:11 PM
انواع روشهای تعيين سن نسبي
تعيين سن نسبي مبتني بر سه اصل مهم ميباشد . 1) اصل روی هم قرار گیری لایه ها 2) اصل ادامه طبقات 3) اصل تشابه دیرینه شناسی
انواع روشهای تعيين سن نسبي
تعيين سن نسبي مبتني بر سه اصل مهم ميباشد . 1) اصل روی هم قرار گیری لایه ها 2) اصل ادامه طبقات 3) اصل تشابه دیرینه شناسی
1) اصل روي هم قرار گرفتن لايهها : يکي از روشهاي تعيين سن نسبي در چينه شناسي ، تعيين سن بر اساس اصل روي هم قرار گرفتن طبقات است. يعني هر طبقه از سنگهاي رسوبي که طبقهاي را بپوشاند، از آن جديدتر است و هر طبقهاي در طبقه رويين خود قديميتر ميباشد. براي اينکه اصل روي هم قرار گرفتن طبقات قابليت کاربرد داشته باشد، ميبايستي طبقات به وضع طبيعي و عادي خود باشند، چون ممکن است به علت حرکات تکتونيکي مجموعهاي از طبقات به صورت قائم يا برگشته در آيند. از طرف ديگر در آبرفتهاي رودخانهاي يا دريايي در صورتي که سطح اساس دريا پايين رود، آبرفتهاي جديدتر موقعيت پايينتري را نسبت به آبرفتهاي قديمتر اشغال ميکنند.
کاربرد اين اصل در سنگهاي آذرين: يک رگه سنگ آذرين جديدتر از زمينهايي است که آنها را قطع ميکند و قديميتر از زمينهايي است که در آن به صورت قلوه سنگ ظاهر ميشود. مثلا گرانيت الوند همدان جوانتر از سنگهاي دگرگونه اطراف خود ميباشد که در آنها نفوذ کرده ، ولي در ناحيه شير کوه يزد قديميتر از آهکهاي کرتاسه است، چون قطعات گرانيت از کنگلومراي قاعده اين آهکها يافت ميشود. يک گدازه آتشفشاني جديدتر از زمينهايي است که آنها را ميپوشاند و قديميتر از آبرفتهاي ذرهاي است که روي آن قرار دارند.
2) اصل ادامه طبقات : هر طبقه داراي سن زمين شناسي معيني است و مسلما امتداد آن در هر ناحيهاي که باشد، همان سن را دارا است، ولي پيدا کردن امتداد طبقات در روي زمين هميشه امکان پذير نيست. چون ممکن است در اثر پوششهاي گياهي يا پوششهاي سطحي زمين ، طبقات در مسافتي از نظر پنهان شده يا در اثر عوامل تکتونيکي ، طبقات قطع شده و قابل تعقيب نباشند. در اين حال بايد از تشابه خواص سنگ شناسي طبقات استفاده نمود و يا به عبارت ديگر سازند را تشخيص داد. مطالعات چينه شناسي نشان داده است که تنها از يکسان بودن خواص سنگ شناسي نميتوان طبقات هم سن را مشخص نمود. به عنوان مثال در انگلستان طي دو دوره خشکي زايي در دوران اول ، ماسه سنگهاي قرمز تشکيل گرديده است. يکي در دوره دونين که ماسه سنگ قرمز قديمي و ديگري در دوره پرمين که ماسه سنگ قرمز جديد نام دارد. اين ماسه سنگ از نظر سيتولوژي بهم شبيه ، ولي از نظر سن با يکديگر اختلاف دارد. بنابراين بهتراست براي مطالعه اصل ادامه طبقات ، از اصل روي هم قرار گرفتن طبقات نيز کمک گرفت.
3) اصل تشابه ديرينه شناسي لايهاي رسوبي: رسوباتي که داراي فسيلهاي مشابه هستند هم سن باشند. مسالهاي که در اين اصل پيش ميآيد اينکه امکان دارد در يک سري رسوبات فسيلهاي غير شاخص وجود داشته باشند که احتمالا در زمانهاي مختلف زمين شناسي در رسوبات ديده ميشوند. به عنوان مثال آهکهاي ريفي که در دوره ژوراسيک ديده ميشود، در ادوار ديگر زمين شناسي نيز کم و بيش وجود دارد. پس ابتدا بايد به ارزش چينه شناسي فسيلها در دورانهاي مختلف زمين شناسي آشنا بود، مسلم است که فسيلهاي شاخص در اين رابطه کمک بيشتري به ما مينمايند. همانطور که ميدانيم از صفات اين فسيلها گسترش وسيع جغرافيايي در زمان زندگيشان و تغييرات و تکامل سريع آنها در طول دوران زمين شناسي است.
»» مطالعه رسوبات فاقد فسيل : براي مطالعات چينه شناسي رسوباتي که فاقد فسيل است معمولا از علم رسوب شناسي نيز استفاده ميگردد. به عنوان مثال وجود کانيهاي سنگين در افق مشخص از رسوبات يک منطقه چنانچه در ناحيه ديگري نيز مشاهده گردد، نشانه همزماني و يکسان بودن منشاء شرايط تشکيل مشابه اين دو رسوب است.
»» روشهاي ديگر تعيين سن نسبي : قوانين اصل سه گانهاي که ذکر آنها گذشت، بيشتر در مورد چينهها و طبقات رسوبي بکار برده ميشوند، ولي در مورد تعيين سن آذرين و دگرگوني روشهاي ديگري پيشنهاد گرديده که ذيلا بطور خلاصه بدان اشاره ميگردد. بطور کلي براي تعيين سن نسبي اينگونه زمينهاي بدون فسيل (سنگهاي دگرگوني و آذرين) بهتر است چگونگي برخورد و تماس آنها را با دقت نسبت به سنگهاي رسوبي فسيلدار پيدا نموده و قوانين چينه شناسي را با اين سنگها مطابقت داد. بعضي توفها و سينريتها ميتوانند چه در محيط آب و چه از محيط خشکي آثار گياهان و جانوران را در خود به صورت فسيل حفظ نمايند، چنانچه در توفهاي سبز رنگ متعلق به ائوسن مياني البرز نوموليت ، آثار گياهي و فلسهاي ماهي يافت شده است. همچنين در موارد آتشفشاني زير دريايي آثار و بقاياي جانوران ديده ميشود. از جمله در بعضي توفهاي آندزيتي در نزديکي علي آباد قم فسيل نوموليت و خارداران پيدا ميشود. همانطور که در فوق اشاره شد از طريق وضعيت چينه شناسي سنگها نيز ميتوان سن نسبي تشکيلات غير رسوبي را تشخيص داد.
تعيين سن نسبي مبتني بر سه اصل مهم ميباشد . 1) اصل روی هم قرار گیری لایه ها 2) اصل ادامه طبقات 3) اصل تشابه دیرینه شناسی
انواع روشهای تعيين سن نسبي
تعيين سن نسبي مبتني بر سه اصل مهم ميباشد . 1) اصل روی هم قرار گیری لایه ها 2) اصل ادامه طبقات 3) اصل تشابه دیرینه شناسی
1) اصل روي هم قرار گرفتن لايهها : يکي از روشهاي تعيين سن نسبي در چينه شناسي ، تعيين سن بر اساس اصل روي هم قرار گرفتن طبقات است. يعني هر طبقه از سنگهاي رسوبي که طبقهاي را بپوشاند، از آن جديدتر است و هر طبقهاي در طبقه رويين خود قديميتر ميباشد. براي اينکه اصل روي هم قرار گرفتن طبقات قابليت کاربرد داشته باشد، ميبايستي طبقات به وضع طبيعي و عادي خود باشند، چون ممکن است به علت حرکات تکتونيکي مجموعهاي از طبقات به صورت قائم يا برگشته در آيند. از طرف ديگر در آبرفتهاي رودخانهاي يا دريايي در صورتي که سطح اساس دريا پايين رود، آبرفتهاي جديدتر موقعيت پايينتري را نسبت به آبرفتهاي قديمتر اشغال ميکنند.
کاربرد اين اصل در سنگهاي آذرين: يک رگه سنگ آذرين جديدتر از زمينهايي است که آنها را قطع ميکند و قديميتر از زمينهايي است که در آن به صورت قلوه سنگ ظاهر ميشود. مثلا گرانيت الوند همدان جوانتر از سنگهاي دگرگونه اطراف خود ميباشد که در آنها نفوذ کرده ، ولي در ناحيه شير کوه يزد قديميتر از آهکهاي کرتاسه است، چون قطعات گرانيت از کنگلومراي قاعده اين آهکها يافت ميشود. يک گدازه آتشفشاني جديدتر از زمينهايي است که آنها را ميپوشاند و قديميتر از آبرفتهاي ذرهاي است که روي آن قرار دارند.
2) اصل ادامه طبقات : هر طبقه داراي سن زمين شناسي معيني است و مسلما امتداد آن در هر ناحيهاي که باشد، همان سن را دارا است، ولي پيدا کردن امتداد طبقات در روي زمين هميشه امکان پذير نيست. چون ممکن است در اثر پوششهاي گياهي يا پوششهاي سطحي زمين ، طبقات در مسافتي از نظر پنهان شده يا در اثر عوامل تکتونيکي ، طبقات قطع شده و قابل تعقيب نباشند. در اين حال بايد از تشابه خواص سنگ شناسي طبقات استفاده نمود و يا به عبارت ديگر سازند را تشخيص داد. مطالعات چينه شناسي نشان داده است که تنها از يکسان بودن خواص سنگ شناسي نميتوان طبقات هم سن را مشخص نمود. به عنوان مثال در انگلستان طي دو دوره خشکي زايي در دوران اول ، ماسه سنگهاي قرمز تشکيل گرديده است. يکي در دوره دونين که ماسه سنگ قرمز قديمي و ديگري در دوره پرمين که ماسه سنگ قرمز جديد نام دارد. اين ماسه سنگ از نظر سيتولوژي بهم شبيه ، ولي از نظر سن با يکديگر اختلاف دارد. بنابراين بهتراست براي مطالعه اصل ادامه طبقات ، از اصل روي هم قرار گرفتن طبقات نيز کمک گرفت.
3) اصل تشابه ديرينه شناسي لايهاي رسوبي: رسوباتي که داراي فسيلهاي مشابه هستند هم سن باشند. مسالهاي که در اين اصل پيش ميآيد اينکه امکان دارد در يک سري رسوبات فسيلهاي غير شاخص وجود داشته باشند که احتمالا در زمانهاي مختلف زمين شناسي در رسوبات ديده ميشوند. به عنوان مثال آهکهاي ريفي که در دوره ژوراسيک ديده ميشود، در ادوار ديگر زمين شناسي نيز کم و بيش وجود دارد. پس ابتدا بايد به ارزش چينه شناسي فسيلها در دورانهاي مختلف زمين شناسي آشنا بود، مسلم است که فسيلهاي شاخص در اين رابطه کمک بيشتري به ما مينمايند. همانطور که ميدانيم از صفات اين فسيلها گسترش وسيع جغرافيايي در زمان زندگيشان و تغييرات و تکامل سريع آنها در طول دوران زمين شناسي است.
»» مطالعه رسوبات فاقد فسيل : براي مطالعات چينه شناسي رسوباتي که فاقد فسيل است معمولا از علم رسوب شناسي نيز استفاده ميگردد. به عنوان مثال وجود کانيهاي سنگين در افق مشخص از رسوبات يک منطقه چنانچه در ناحيه ديگري نيز مشاهده گردد، نشانه همزماني و يکسان بودن منشاء شرايط تشکيل مشابه اين دو رسوب است.
»» روشهاي ديگر تعيين سن نسبي : قوانين اصل سه گانهاي که ذکر آنها گذشت، بيشتر در مورد چينهها و طبقات رسوبي بکار برده ميشوند، ولي در مورد تعيين سن آذرين و دگرگوني روشهاي ديگري پيشنهاد گرديده که ذيلا بطور خلاصه بدان اشاره ميگردد. بطور کلي براي تعيين سن نسبي اينگونه زمينهاي بدون فسيل (سنگهاي دگرگوني و آذرين) بهتر است چگونگي برخورد و تماس آنها را با دقت نسبت به سنگهاي رسوبي فسيلدار پيدا نموده و قوانين چينه شناسي را با اين سنگها مطابقت داد. بعضي توفها و سينريتها ميتوانند چه در محيط آب و چه از محيط خشکي آثار گياهان و جانوران را در خود به صورت فسيل حفظ نمايند، چنانچه در توفهاي سبز رنگ متعلق به ائوسن مياني البرز نوموليت ، آثار گياهي و فلسهاي ماهي يافت شده است. همچنين در موارد آتشفشاني زير دريايي آثار و بقاياي جانوران ديده ميشود. از جمله در بعضي توفهاي آندزيتي در نزديکي علي آباد قم فسيل نوموليت و خارداران پيدا ميشود. همانطور که در فوق اشاره شد از طريق وضعيت چينه شناسي سنگها نيز ميتوان سن نسبي تشکيلات غير رسوبي را تشخيص داد.