Borna66
07-14-2009, 04:11 PM
تطابق در چينه شناسي:
تطابق در چينه شناسي عبارتست از ارتباط همزماني بين لايه هاي رسوبي، دو واحد چينه اي که در دو محل مختلف ظهور پيدا کرده باشند. در واقع جهت ايجاد يک تقويم زمين شناسي که قابل استفاده در تمام نقاط باشد، لازم است که سنگهاي همزمان نواحي مختلف را با يکديگر مطابقت دهيم.
زمين شناسي تاريخي بدون تطابق ، بي معني و نامفهوم خواهد بود، زيرا تنها از اين طريق است که مي توان حوادث زمانهاي گذشته را به يکديگر مرتبط نمود و نتايج کلي از وضع ادوار گذشته فراهم کرد.
دلايل لازم براي تطابق : در انطباق مي بايست از کليه اطلاعات موجود استفاده شود. براي انجام تطابق در دو محل معمولا از دو سري اطلاعات و دلايل استفاده مي کنند. که اين دلايل عبارتند از :
الف ) دلايل فيزيکي جهت تطابق
ب ) دلايل فسيل شناسي
الف ) دلايل فيزيکي جهت تطابق
براي انجام تطابق و برقراري ارتباط زماني زمين شناسي دو محل که در فاصله بسيار دور از يکديگر قرار دارند، تنها مي توان از فسيلها استفاده کرد. دلايل فيزيکي معمولا براي انطباق دو منطقه زمين شناسي نزديک بکار مي رود. پايه و اساس اکثر دلايل فيزيکي براي انجام تطابق عموما بر پايه اصل روي هم قرار گرفتن طبقات استوار است. اين اصل در واقع اولين اصل عمومي در چينه شناسي مي باشد. طبق اين اصل طبقات رسوبي بر روي يکديگر تشکيل مي شود و طبقه اي که در زير قرار دارد، از طبقه بالاي خود قديمي تر است.
»» تشابه سنگ شناسي:
سنگهاي مختلف که خواص ظاهري مشترک مانند ترکيب کاني شناسي ، بافت ، ساختمان ، رنگ و ساير خصوصيات يکسان داشته باشند و همچنين موقعيت زمين شناسي آنها مشابه باشد، قابل انطباق مي باشند. در بيرون زدگي هاي منفصل و جدا از هم بخصوص در نقاطي که گسلها يا توده هاي نفوذي مانع از تعقيب و دنبال کردن لايه ها يا واحدهاي سنگ شناسي بزرگتر مي شوند، مي توان از تشابه سنگ شناسي براي انجام تطابق استفاده کرد. البته استفاده از اين روش داراي اشکالاتي نيز مي باشد که از آن جمله سن لايه هاي مشابه مي باشد که ممکن است در برخي موارد هم سن نباشند، زيرا تشابه سنگ شناسي تنها بيانگر شرايط و محيط يکسان رسوبگذاري است و بنابراين سنگ هاي مشابه ممکن است در زمانهاي مختلفي تشکيل شوند.
»»» اصل ادامه طبقات
دنبال کردن ادامه طبقات از نقطه اي به نقطه ديگر مستلزم يکنواختي خواص سنگ شناسي آن لايه در فاصله معين خواهد بود. وقتي که سنگهاي رسوبي لايه لايه در يک بيرون زدگي ممتد باشند، مي توان چنين فرض کرد که تمامي لايه ها يا هر سطح لايه بندي از اين لايه ها تقريبا همزمان مي باشند. در واقع هر طبقه در يک دوره کوتاه زمين شناسي بوجود آمده و هر سطح طبقه بيانگر وجود يک دوره کوتاه عدم رسوبگذاري مي باشد. وقتي سن اين لايه ها تعيين شده باشد، مي توان از اين لايه ها به عنوان کليد و راهنما جهت انجام عمل تطابق استفاده کرد.
»»» تواتر سنگ شناسي :
چگونگي تغييرات سنگ شناسي يک حوضه رسوبي را در برخي موارد مي توان رسم کرد. در يک حوضه رسوبي معمولا با افزايش عمق ، اندازه ذرات رسوبي کاهش مي يابد و به همين دليل واحدهاي سنگي مثل ماسه سنگ ، سيلت استون ، شيل و آهک به ترتيب دوري از ساحل به صورت خطوطي ، کم و بيش موازي ساحل قرار مي گيرند. براي انجام تطابق بر اساس تواتر سنگ شناسي بايد نقشه جغرافيايي زمان رسوبگذاري در گذشته را ترسيم نمود و همچنين اين نوع انطباق فقط در يک حوضه رسوبي امکان پذير است.
»»»خواص الکتريکي :
در جاهائي که سنگهاي پوسته جامد زمين در سطح ظهور نکرده اند و امکان مشاهده آنها ميسر نمي باشد، براي انجام تطابق از خواص الکتريکي سنگهاي ناحيه استفاده مي کنند. هر سنگي بستگي به خواص فيزيکي خود از جمله تخلخل ، نفوذپذيري ميزان آب موجود در آن ، داراي خواص الکتريکي مخصوص به خود مي باشد. بنابراين با اندازه گيري اين نوع خواص مي توان عمل تطابق را به صورت غير مستقيم انجام داد.
»»»دگر شيبي ها :
با تشخيص و دنبال کردن دو دگرشيبي ممتد مي توان عمل تطابق را در محيط هاي زمين شناسي کوچک انجام داد. در واقع لايه هاي بين اين دو دگرشيبي احتمالا در تمام منطقه هم سن خواهند بود. لازم به ذکر است که انجام عمل انطباق با اين روش چندان مرسوم نمي باشد و فقط در جاهائي که عمل انطباق با استفاده از ساير شواهد و دلايل انجام پذير نباشد، از اين روش استفاده مي کنند.
»»»تطابق با استفاده از راديواکتيويته :
از عناصر راديواکتيويته مي توان براي تعيين سن سنگهاي موجود استفاده کرد. بنابراين با اين روش مي توان سنگهاي هم سن را پيدا کرده و عمل تطابق را انجام داد. تعيين سن به کمک مواد راديو اکتيويته در مورد سنگهاي خيلي قديمي مانند پرکامبرين بسيار مفيد است، زيرا در اين نوع سنگها عموما شواهد و آثار لازم براي تطابق از بين رفته است.
ب ) دلايل فسيل شناسي :
اولين شخصي که از فسيلها در انجام عمل تطابق استفاده کرد، شخصي به نام ويليام اسميت بود که کارش احداث کانال بود. وي در حين حفر کانال متوجه شد که هر دسته از سنگهاي کانال داراي سنگواره هايي است که با فسيلهاي موجود در طبقات زيرين و فوقاني خود متفاوت است. همچنين وي متوجه شد که مي توان لايه هاي رسوبي گسترده در يک ناحيه وسيع را با توجه به سنگواره مشخص آنها شناسايي کرد.
به طريق مختلف مي توان از فسيلها جهت انجام عمل انطباق استفاده کرد که عبارتند از :
»» استفاده از فسيلهاي مشخص يا راهنما در تطابق
فسيل مشخص يا راهنما به گونه اي از يک جنس يا دسته اي از آثار موجودات زنده گفته مي شود که براي تشخيص سن رسوبات از آنها استفاده مي شود. فسيل هاي شاخص داراي ويژگيهاي خاصي مي باشند. در واقع اين نوع فسيلها گسترش جغرافيايي زياد داشته و همچنين در يک دوره زماني زمين شناسي کوتاهي زندگي مي کرده اند. لذا اين نوع فسيلها داراي ارزش زيادي براي انجام تطابق مي باشند. لازم به ذکر است که تعداد فسيلهاي شاخص کم بوده و در تمامي توالي هاي رسوبي نمي توان از فسيلهاي شاخص براي انجام عمل تطابق استفاده کرد، به همين خاطر از ساير روشهاي فسيل شناسي جهت انطباق استفاده مي کنند.
»» توالي فسيل شناسي
توالي فسيل شناسي عبارتست از تشابه تکرار فسيلها در مناطق مختلف زمين شناسي. در تطابق توالي فسيل شناسي از مجموعه فسيلهاي غير شاخص به جاي فسيلهاي راهنما استفاده مي کنند. البته اين روش بيشتر در نقاط يکنواخت و در محدوده يک حوضه رسوبي خاص امکان پذير است، زيرا شرايط محيطي براي موجودات گوناگون از محلي به محل ديگر متفاوت بوده و اين تفاوت در شرايط باعث بوجود آمدن موجودات مختلفي در مناطق مختلف مي شود.
»» مراحل تکامل
چنانچه اطلاعات از صفات ديرينه شناسي چينه ها و لايه ها بدست مي آيد، مي توان سن رخساره هاي فسيل دار زمين شناسي را تعيين کرد. به عبارت ديگر ، اين روش بر اساس تجربيات فسيل شناسي استوار است. از اين روش بيشتر در عمليات صحرايي استفاده مي کنند.براي مثال اگر در رسوبات منطقه خاص فسيل تربيلوبيت مشاهده شود، بدون توجه به نوع و جنس فسيل يافت شده ، مي توان اظهار کرد که سن اين رسوبات مربوط به دوران پالئوزوئيک مي باشد.
تطابق در چينه شناسي عبارتست از ارتباط همزماني بين لايه هاي رسوبي، دو واحد چينه اي که در دو محل مختلف ظهور پيدا کرده باشند. در واقع جهت ايجاد يک تقويم زمين شناسي که قابل استفاده در تمام نقاط باشد، لازم است که سنگهاي همزمان نواحي مختلف را با يکديگر مطابقت دهيم.
زمين شناسي تاريخي بدون تطابق ، بي معني و نامفهوم خواهد بود، زيرا تنها از اين طريق است که مي توان حوادث زمانهاي گذشته را به يکديگر مرتبط نمود و نتايج کلي از وضع ادوار گذشته فراهم کرد.
دلايل لازم براي تطابق : در انطباق مي بايست از کليه اطلاعات موجود استفاده شود. براي انجام تطابق در دو محل معمولا از دو سري اطلاعات و دلايل استفاده مي کنند. که اين دلايل عبارتند از :
الف ) دلايل فيزيکي جهت تطابق
ب ) دلايل فسيل شناسي
الف ) دلايل فيزيکي جهت تطابق
براي انجام تطابق و برقراري ارتباط زماني زمين شناسي دو محل که در فاصله بسيار دور از يکديگر قرار دارند، تنها مي توان از فسيلها استفاده کرد. دلايل فيزيکي معمولا براي انطباق دو منطقه زمين شناسي نزديک بکار مي رود. پايه و اساس اکثر دلايل فيزيکي براي انجام تطابق عموما بر پايه اصل روي هم قرار گرفتن طبقات استوار است. اين اصل در واقع اولين اصل عمومي در چينه شناسي مي باشد. طبق اين اصل طبقات رسوبي بر روي يکديگر تشکيل مي شود و طبقه اي که در زير قرار دارد، از طبقه بالاي خود قديمي تر است.
»» تشابه سنگ شناسي:
سنگهاي مختلف که خواص ظاهري مشترک مانند ترکيب کاني شناسي ، بافت ، ساختمان ، رنگ و ساير خصوصيات يکسان داشته باشند و همچنين موقعيت زمين شناسي آنها مشابه باشد، قابل انطباق مي باشند. در بيرون زدگي هاي منفصل و جدا از هم بخصوص در نقاطي که گسلها يا توده هاي نفوذي مانع از تعقيب و دنبال کردن لايه ها يا واحدهاي سنگ شناسي بزرگتر مي شوند، مي توان از تشابه سنگ شناسي براي انجام تطابق استفاده کرد. البته استفاده از اين روش داراي اشکالاتي نيز مي باشد که از آن جمله سن لايه هاي مشابه مي باشد که ممکن است در برخي موارد هم سن نباشند، زيرا تشابه سنگ شناسي تنها بيانگر شرايط و محيط يکسان رسوبگذاري است و بنابراين سنگ هاي مشابه ممکن است در زمانهاي مختلفي تشکيل شوند.
»»» اصل ادامه طبقات
دنبال کردن ادامه طبقات از نقطه اي به نقطه ديگر مستلزم يکنواختي خواص سنگ شناسي آن لايه در فاصله معين خواهد بود. وقتي که سنگهاي رسوبي لايه لايه در يک بيرون زدگي ممتد باشند، مي توان چنين فرض کرد که تمامي لايه ها يا هر سطح لايه بندي از اين لايه ها تقريبا همزمان مي باشند. در واقع هر طبقه در يک دوره کوتاه زمين شناسي بوجود آمده و هر سطح طبقه بيانگر وجود يک دوره کوتاه عدم رسوبگذاري مي باشد. وقتي سن اين لايه ها تعيين شده باشد، مي توان از اين لايه ها به عنوان کليد و راهنما جهت انجام عمل تطابق استفاده کرد.
»»» تواتر سنگ شناسي :
چگونگي تغييرات سنگ شناسي يک حوضه رسوبي را در برخي موارد مي توان رسم کرد. در يک حوضه رسوبي معمولا با افزايش عمق ، اندازه ذرات رسوبي کاهش مي يابد و به همين دليل واحدهاي سنگي مثل ماسه سنگ ، سيلت استون ، شيل و آهک به ترتيب دوري از ساحل به صورت خطوطي ، کم و بيش موازي ساحل قرار مي گيرند. براي انجام تطابق بر اساس تواتر سنگ شناسي بايد نقشه جغرافيايي زمان رسوبگذاري در گذشته را ترسيم نمود و همچنين اين نوع انطباق فقط در يک حوضه رسوبي امکان پذير است.
»»»خواص الکتريکي :
در جاهائي که سنگهاي پوسته جامد زمين در سطح ظهور نکرده اند و امکان مشاهده آنها ميسر نمي باشد، براي انجام تطابق از خواص الکتريکي سنگهاي ناحيه استفاده مي کنند. هر سنگي بستگي به خواص فيزيکي خود از جمله تخلخل ، نفوذپذيري ميزان آب موجود در آن ، داراي خواص الکتريکي مخصوص به خود مي باشد. بنابراين با اندازه گيري اين نوع خواص مي توان عمل تطابق را به صورت غير مستقيم انجام داد.
»»»دگر شيبي ها :
با تشخيص و دنبال کردن دو دگرشيبي ممتد مي توان عمل تطابق را در محيط هاي زمين شناسي کوچک انجام داد. در واقع لايه هاي بين اين دو دگرشيبي احتمالا در تمام منطقه هم سن خواهند بود. لازم به ذکر است که انجام عمل انطباق با اين روش چندان مرسوم نمي باشد و فقط در جاهائي که عمل انطباق با استفاده از ساير شواهد و دلايل انجام پذير نباشد، از اين روش استفاده مي کنند.
»»»تطابق با استفاده از راديواکتيويته :
از عناصر راديواکتيويته مي توان براي تعيين سن سنگهاي موجود استفاده کرد. بنابراين با اين روش مي توان سنگهاي هم سن را پيدا کرده و عمل تطابق را انجام داد. تعيين سن به کمک مواد راديو اکتيويته در مورد سنگهاي خيلي قديمي مانند پرکامبرين بسيار مفيد است، زيرا در اين نوع سنگها عموما شواهد و آثار لازم براي تطابق از بين رفته است.
ب ) دلايل فسيل شناسي :
اولين شخصي که از فسيلها در انجام عمل تطابق استفاده کرد، شخصي به نام ويليام اسميت بود که کارش احداث کانال بود. وي در حين حفر کانال متوجه شد که هر دسته از سنگهاي کانال داراي سنگواره هايي است که با فسيلهاي موجود در طبقات زيرين و فوقاني خود متفاوت است. همچنين وي متوجه شد که مي توان لايه هاي رسوبي گسترده در يک ناحيه وسيع را با توجه به سنگواره مشخص آنها شناسايي کرد.
به طريق مختلف مي توان از فسيلها جهت انجام عمل انطباق استفاده کرد که عبارتند از :
»» استفاده از فسيلهاي مشخص يا راهنما در تطابق
فسيل مشخص يا راهنما به گونه اي از يک جنس يا دسته اي از آثار موجودات زنده گفته مي شود که براي تشخيص سن رسوبات از آنها استفاده مي شود. فسيل هاي شاخص داراي ويژگيهاي خاصي مي باشند. در واقع اين نوع فسيلها گسترش جغرافيايي زياد داشته و همچنين در يک دوره زماني زمين شناسي کوتاهي زندگي مي کرده اند. لذا اين نوع فسيلها داراي ارزش زيادي براي انجام تطابق مي باشند. لازم به ذکر است که تعداد فسيلهاي شاخص کم بوده و در تمامي توالي هاي رسوبي نمي توان از فسيلهاي شاخص براي انجام عمل تطابق استفاده کرد، به همين خاطر از ساير روشهاي فسيل شناسي جهت انطباق استفاده مي کنند.
»» توالي فسيل شناسي
توالي فسيل شناسي عبارتست از تشابه تکرار فسيلها در مناطق مختلف زمين شناسي. در تطابق توالي فسيل شناسي از مجموعه فسيلهاي غير شاخص به جاي فسيلهاي راهنما استفاده مي کنند. البته اين روش بيشتر در نقاط يکنواخت و در محدوده يک حوضه رسوبي خاص امکان پذير است، زيرا شرايط محيطي براي موجودات گوناگون از محلي به محل ديگر متفاوت بوده و اين تفاوت در شرايط باعث بوجود آمدن موجودات مختلفي در مناطق مختلف مي شود.
»» مراحل تکامل
چنانچه اطلاعات از صفات ديرينه شناسي چينه ها و لايه ها بدست مي آيد، مي توان سن رخساره هاي فسيل دار زمين شناسي را تعيين کرد. به عبارت ديگر ، اين روش بر اساس تجربيات فسيل شناسي استوار است. از اين روش بيشتر در عمليات صحرايي استفاده مي کنند.براي مثال اگر در رسوبات منطقه خاص فسيل تربيلوبيت مشاهده شود، بدون توجه به نوع و جنس فسيل يافت شده ، مي توان اظهار کرد که سن اين رسوبات مربوط به دوران پالئوزوئيک مي باشد.