nazi94
11-21-2015, 05:08 PM
http://pnu-club.com/imported/2015/11/20.jpg
صبح امروز معینی کرمانشاهی، در خانهٔ ابدیاش آرام گرفت، در قبرستان بیبی سکینهٔ کرج. دوستدارانش که در میان آنها چهرههای شناخته شده هنری هم وجود داشتند، از اوایل صبح امروز مقابل بیمارستان جم گرد هم آمدند، اشعار او را با اشک با هم زمزمه کردند، در رثایش گفتند و از تاثیرات شگرفی که بر موسیقی معاصر ایران گذاشته بود و بعد از آن رهسپار کرج شدند تا او را کنار همسری که ۶۰ سال کنارش زیسته بود، به خاک بسپارند.
«معینی کرمانشاهی» البته میخواست در کرمانشاه به خاک سپرده شود، در زادگاهش که به آن عشق میورزید؛ اما فرزند او روز گذشته اعلام کرد که مسوؤلان کرمانشاه، هیچ چیزی را آماده نکرده و قطعهای از قبل برای او در نظر نگرفتهاند؛ البته «ابراهیم رحیمی زنگنه» از مسوؤلان کرمانشاه این ماجرا را تکذیب کرد و گفت که از لحظهٔ فوت استاد، با خانوادهٔ او در ارتباط بوده است، اتفاقی که دختر این شاعر و ترانه سرای پیشکسوت – شیرین معینی کرمانشاهی- آن را رد میکند و میگوید که تنها یک روز مانده به این مراسم، گفتهاند که قطعهای را برای او در نظر گرفتهاند. به هر روی اما جمعه روز سختی برای موسیقی ایران بود، این را میشد از حال و هوای بیمارستان جم مشاهده کرد؛ از سیل دوستدارانی که آمده بودند تا با شاعری وداع کنند که بخش مهمی از خاطرهٔ موسیقایی اشان را شکل داده بود.
ترانه سرا حالا همان طور که روزگاری در شعرش گفته بود «رفت که رفت» او پیش بینی این روز را کرده بود و در یکی از شعرهایش نوشته بود: «سر خاک من چو بنشستید/ شعر رفتم که رفتنم را بخوانید/ گرچه سوز دل مرا ای خلق/ تا قیامت شما نمیدانید» دوستداران و خانوادهاش برای همین هم در تهران و هم در کرج، این شعر را به نامش خواندند. اگر چه از مسوؤلان دولتی کسی برای این مراسم نیامده بود؛ اما از یارانش قدیمیاش خیلیها بودند از محمودی خوانساری گرفته تا پوری بنایی و جوانهایی که در این سالها حضور او را درک کردهاند و با شعرهایش زندگی کردند؛ هرچند بیماری تنگی نفس در این سالها مانع ادامهٔ فعالیتهای او شده بود و اصلا اگر هم شعری میتوانست بگوید؛ مگر یاران گذشتهاش از «علی تجویدی» گرفته تا دیگر خوانندگان بودند که اشعار او را به همان جاودانگی بخوانند که آن زمان اجرا شد و حالا چون یادگاری گرانبها نزد ما به یادگار مانده است. حالا سه شنبهٔ همین هفته قرار است در مسجد جامع شهرک غرب، مراسمی برای یادبود او برگزار شود. از ساعت ۲ تا ۵ بعداز ظهر.
معینی کرمانشاهی سال ۱۳۰۱ خورشیدی در کرمانشاه دیده به جهان گشود. از سال ۱۳۴۱به کار نقاشی پرداخت و در این راه پیشرفت کرد و تابلوهایی نیز به یادگار گذاشت، از جمله تابلو حضرت مسیح (ع) که با کار سیاهقلم است. او در ضمنِ کارهای نقاشی، به نظم شعر میپرداخت و داستان اختر و منوچهر را در چهار تابلو به رشته نظم کشید. او ضمن سرودن شعر به تصنیفسازی هم پرداخت و تصنیفهایش که توسط خوانندگان رادیو خوانده میشد، از شهرت نیز برخوردار شدند. از این شاعر و ترانهسرا تا کنون کتابهایی همچون «ای شمعها بسوزید»، «فطرت»، «خورشید شب»، «حافظ برخیز» و دوره منظوم تاریخ ایران با عنوان «شاهکار» منتشر شده است. همچنین همکاری با علی تجویدی، پرویز یاحقی و همایون خرم در تولید آثار موسیقایی در کارنامه فعالیتهای این هنرمند دیده میشود.
صبح امروز معینی کرمانشاهی، در خانهٔ ابدیاش آرام گرفت، در قبرستان بیبی سکینهٔ کرج. دوستدارانش که در میان آنها چهرههای شناخته شده هنری هم وجود داشتند، از اوایل صبح امروز مقابل بیمارستان جم گرد هم آمدند، اشعار او را با اشک با هم زمزمه کردند، در رثایش گفتند و از تاثیرات شگرفی که بر موسیقی معاصر ایران گذاشته بود و بعد از آن رهسپار کرج شدند تا او را کنار همسری که ۶۰ سال کنارش زیسته بود، به خاک بسپارند.
«معینی کرمانشاهی» البته میخواست در کرمانشاه به خاک سپرده شود، در زادگاهش که به آن عشق میورزید؛ اما فرزند او روز گذشته اعلام کرد که مسوؤلان کرمانشاه، هیچ چیزی را آماده نکرده و قطعهای از قبل برای او در نظر نگرفتهاند؛ البته «ابراهیم رحیمی زنگنه» از مسوؤلان کرمانشاه این ماجرا را تکذیب کرد و گفت که از لحظهٔ فوت استاد، با خانوادهٔ او در ارتباط بوده است، اتفاقی که دختر این شاعر و ترانه سرای پیشکسوت – شیرین معینی کرمانشاهی- آن را رد میکند و میگوید که تنها یک روز مانده به این مراسم، گفتهاند که قطعهای را برای او در نظر گرفتهاند. به هر روی اما جمعه روز سختی برای موسیقی ایران بود، این را میشد از حال و هوای بیمارستان جم مشاهده کرد؛ از سیل دوستدارانی که آمده بودند تا با شاعری وداع کنند که بخش مهمی از خاطرهٔ موسیقایی اشان را شکل داده بود.
ترانه سرا حالا همان طور که روزگاری در شعرش گفته بود «رفت که رفت» او پیش بینی این روز را کرده بود و در یکی از شعرهایش نوشته بود: «سر خاک من چو بنشستید/ شعر رفتم که رفتنم را بخوانید/ گرچه سوز دل مرا ای خلق/ تا قیامت شما نمیدانید» دوستداران و خانوادهاش برای همین هم در تهران و هم در کرج، این شعر را به نامش خواندند. اگر چه از مسوؤلان دولتی کسی برای این مراسم نیامده بود؛ اما از یارانش قدیمیاش خیلیها بودند از محمودی خوانساری گرفته تا پوری بنایی و جوانهایی که در این سالها حضور او را درک کردهاند و با شعرهایش زندگی کردند؛ هرچند بیماری تنگی نفس در این سالها مانع ادامهٔ فعالیتهای او شده بود و اصلا اگر هم شعری میتوانست بگوید؛ مگر یاران گذشتهاش از «علی تجویدی» گرفته تا دیگر خوانندگان بودند که اشعار او را به همان جاودانگی بخوانند که آن زمان اجرا شد و حالا چون یادگاری گرانبها نزد ما به یادگار مانده است. حالا سه شنبهٔ همین هفته قرار است در مسجد جامع شهرک غرب، مراسمی برای یادبود او برگزار شود. از ساعت ۲ تا ۵ بعداز ظهر.
معینی کرمانشاهی سال ۱۳۰۱ خورشیدی در کرمانشاه دیده به جهان گشود. از سال ۱۳۴۱به کار نقاشی پرداخت و در این راه پیشرفت کرد و تابلوهایی نیز به یادگار گذاشت، از جمله تابلو حضرت مسیح (ع) که با کار سیاهقلم است. او در ضمنِ کارهای نقاشی، به نظم شعر میپرداخت و داستان اختر و منوچهر را در چهار تابلو به رشته نظم کشید. او ضمن سرودن شعر به تصنیفسازی هم پرداخت و تصنیفهایش که توسط خوانندگان رادیو خوانده میشد، از شهرت نیز برخوردار شدند. از این شاعر و ترانهسرا تا کنون کتابهایی همچون «ای شمعها بسوزید»، «فطرت»، «خورشید شب»، «حافظ برخیز» و دوره منظوم تاریخ ایران با عنوان «شاهکار» منتشر شده است. همچنین همکاری با علی تجویدی، پرویز یاحقی و همایون خرم در تولید آثار موسیقایی در کارنامه فعالیتهای این هنرمند دیده میشود.