PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حماسه‌سرای تاریخ «رفت که رفت»



nazi94
11-18-2015, 03:05 PM
http://pnu-club.com/imported/2015/11/8.jpg
«غرورهای الکی را که برای بعضی هنرمندان به وجود می آورند؛ غرورهای باسمه‌ای و روزنامه‌ای و … والله اینها به ضرر هنرمند است و او را متوقف می‌کند. هنرمند فکر می‌کند به آخر خط رسیده است، نباید مغرورش کرد تا تلاش کند و بهتر و والاتر شود. هنرمند را اجتماع نباید تبلیغ کند، ولی نوازش کند. فرق می‌کند نوازش و رسیدگی و حرمت گذاشتن با بالا بردن و مغرور کردن. هنرمند باید روی شخصیت خود و هنرش متمرکز باشد و شخصیت خود را خُرد نکند که در فلان بزم ساز بزند و یا شعر بخواند و آواز بخواند. بگذارند هنرمند مقامات خود را در جایی خرج کند که هم حرمت خودش به جا باشد و هم مملکتش و فرهنگش. به همین دلیل بنده نزدیک به بیست سال است که از جامعه پایم را عقب کشیده ام. بدون تعارف. همه چیز از هنرمندها می گیرند و چیزی اضافه نمی کنند.»

اینها را «معینی کرمانشاهی» سال‌ها قبل در رثای «حبیب الله بدیعی» نوشت. او شبِ گذشته در حالی که سال‌ها به نظم کشیدن تاریخ ایران را متوقف کرده بود و پس از یک دوره‌ی سخت بیماری در بیمارستانِ جم دار فانی را وداع گفت. او چندی قبل همسر خود - همسری که معشوق ۶۰ساله خطابش می‌کرد – را از دست داد – اتفاقی که آن را بسیار سهمگین می‌دانست – و در عین حال مرگِ نوه‌ی نوجوانش نیز سبب شد تا دچار بحران روحی و عاطفی شدیدی‌ شود که در نهایت به کوچش انجامید، او اما همان‌طور زیست که روزگاری در مقدمه‌ی دیوانش در سال 44 نوشت:‌ دردمند و زحمت کشیده، چرا که اعتقاد داشت: «زحمت کشیدگان همیشه در آتش رنج دیگران می‌سوزند و شاعر واقعی نمونه‌ی زنده‌ای از این سوز و ساز است . دردهای روحی و سخنان غم آلود یک شاعر برجسته نمی‌تواند انفرادی و شخصی باشد. او در سایه‌ی سعادت اجتماعی، سعادت فردی خود را می‌جوید.»

او از آخرین بازماندگان نسل طلایی ترانه‌سرایی بود. از نسل کسانی چون بیژن ترقی، رهی معیری، تورج نگهبان، نواب صفا و نمونه‌های معدود دیگری که گنیجینه‌ای از ترانه را در موسیقی ایران خلق کردند که بعد از آنها هیچ‌گاه تکرار نشده است.


زندگی

«معینی کرمانشاهی» در جوانی با تخلص‌هایی چون «شوقی» و «عشقی» شعر می‌سرود، فرزند «کریم خان معینی» و نوه‌ی «حسین خان معین الرعایا» در 1301 در کرمانشاه به دنیا آمد، خودش در زندگی‌نامه‌ای که تالیف کرده،‌ توضیحاتی از زندگی خانوادگی‌اش داده است. اینکه پدرش «سالار معظم» بوده و به واسطه‌ی رفاقتی که با نصرت الدوله فیروز داشته، مدتی به حکومت فارس منصوب شده و پس از مرگ نصرت الدوله، از کارهای سیاسی کناره گرفته است. او از سال ۱۳۴۱ به کار نقاشی پرداخت و از همان زمان شعر نیز می‌نوشت که نمونه‌اش به نظم کشیدن داستان «اختر و منوچهر» است. او در این میان تصانیفی را نیز می‌ساخت. اما محیط خشن آن روزگار با روحیه‌ی حساس و شاعر پیشه‌ی او قرابتی نداشت؛ برای همین خودش نوشته است: «به پیروی از انگشت شمار مردم این دیار کتابخوان شدم که اولین درد روحی را از همین جا احساس کردم. زهر کشنده‌ی تنهایی نخست از داخل بستگانم به مذاقم چشانده شد. ابتدا به هنر نقاشی روی آوردم و در این فن به چیره دستی قابل توجهی رسیدم. وقتی با مخالفت شدید اطرافیانم روبرو شدم و به من گفتند که نقاشی عملی حرام است، ستون فقراتم به درد آمد. اعماق اندیشه‌هایم فریاد کشید: اعتراض دارم. مدت‌ها بود اعتراض داشتم به همه چیز و همه کس؛ معترض بودن با این گونه افکار، زیر بنای طرز تفکرم شد. آزادی و آزادگی را از هر روزنی جستجو می کردم...» همین روحیه‌ی او بود که سال‌ها بعد در کنار نقاشی و شاعری به روزنامه‌نگاری واداشتش و روزنامه‌ی «سلحشوران غرب» را به طرفداری از دکتر مصدق و نهضت ملی شدن نفت منتشر کرد. روزنامه‌ای که البته در آن دوران عمرش چندان به درازا نکشید و توقیف شد و خودش نیز محکوم به اعدام شد؛ البته مدارک کافی برای اعدام او پیدا نشد و تنها به تبعید رفت. با همه‌ی اینها پس از ورودش به تهران، اندیشه‌های آزادی‌خواهانه‌ی خود را در روزنامه‌ی «باختر امروز» - با مدیر مسوولی دکتر فاطمی- ادامه داد و به سفارش دکتر مصدق در اداره انتشارات رادیو فعالیت خود را ادامه داد. فعالیت‌های روزنامه‌نگارانه‌ی او سرانجام به سردبیری خبرگزاری پارس – ایرنای کنونی- منجر شد. خودش در یکی از گفت‌وگوهایش درباره‌ی آن دوران گفته است: « بعد از توقیف روزنامه‌ام، به تهران و به منزل دایی‌ام آمدم. وی مسئولیتی در رادیو داشت. یادم است که در روزتامه باختر به سردبیری و مدیر مسئولی دکتر حسین فاطمی، همکاری کردم. من مدتی با فاطمی در کاخ گلستان در معاونت نخست‌وزیری، همکاری داشتم. به من خیلی لطف داشت. یک‌بار من را پیش دکتر مصدق برد و مصدق وقتی با من آشنا شد، دستور داد در اداره‌ی انتشارات رادیو که زیر نظر نخست‌وزیری بود، همکاری کنم. ضمن اینکه من هم‌زمان سال‌ها خبرنگاری کردم، تا اینکه سردبیر خبرگزاری پارس شدم. به طور هم‌زمان از سویی معاون رادیو شدم...»


فعالیت‌ها در رادیو

«معینی کرمانشاهی» در رادیو به عنوان معاون اول فعالیت خود را آغاز کرد و از همان ابتدای کارش بسیاری از خوانندگانی که قطعات مبتذل می‌خواندند و بیشتر در کافه‌ها فعالیت داشتند، اخراج و راه را برای تعدادی از چهره‌های جدید و آن زمان جوان باز کرد. در همین زمان، بسیاری از ترانه‌سرایان – که بعدها به عنوان نسل طلایی ترانه‌سرایی معرفی شدند- نیز فعالیت خود را در رادیو آغاز کردند. تا پیش از حضور او در رادیو، ارکسترها با نام رهبران یا خوانندگان نام‌گذاری شده بود؛ او اما بدون هیچ عنوانی ارکسترها را نام‌گذاری کرد- ارکسترهای شماره‌ی یک تا هشت-. او همچنین برای اولین بار، در رادیو اجرای ارکسترالِ بی‌کلام را باب کرد؛ اما مهم‌ترین کاری که او در زمان حضورش در رادیو انجام داد، همانی است که خود نیز به آن اشاره کرده است:‌ » در رادیو فشار آوردم که دیگر تصنیف نگویند و ترانه بگویند. همین شد که عنوان ترانه رواج پیدا کرد.» با این وجود او برای هیچ کدام از ترانه‌هایی که برای ارکسترهای رادیو می‌نوشت، پولی دریافت نکرد و اصلا شرطش برای فعالیت همین بود. «معینی کرمانشاهی» در سال 1352 از رادیو استعفا داد و پس از آن دیگر هرگز ترانه نگفت. استعفای او در اعتراض به ضمیمه‌شدن رادیو به تلویزیون و استفاده از ترانه‌ها و آهنگ‌های مبتذل بود.


ترانه سرایی

معینی کرمانشاهی به تنهایی به اندازه‌ی ده‌ها ترانه‌سرا اشعار ماندگار دارد: رفتم که رفتم (علی تجویدی)، نوای دل، تنهایی (جواد لشگری)، شب زنده‌داری و طاووس (پرویز یاحقی)، از تو گذشتم (حبیب‌الله بدیعی) از جمله‌ی آنهاست. انسان ، عجب صبری خدا دارد، من نگویم که به درد دل من گوش کنید...نیز از دیگر ترانه های بسیار خاطره انگیز او است. «معینی کرمانشاهی» در عمر هنری خویش، بیش از همه با استاد «علی تجویدی» همکاری داشت و نخستین ترانه سرایی برای برنامه‌ی «گل‌ها» را روی آهنگی از استاد تجویدی به مطلع: «چه می‌شد رها بودم از همه قیدی» آغاز کرد و در نهایت 40 قطعه را با همکاری یکدیگر خلق کردند. در سال‌های بعد «علیرضا افتخاری» تعدادی از این قطعات را بازخوانی کرد که با اقبال بسیار زیادی مواجه شد و همین ماجرا به کدورت میان این دو استاد انجامید. «معینی کرمانشاهی» از این ماجرا که برای استفاده از اشعار از او اجازه نگرفته‌اند، ناراحت و مکدر بود، هر چند که همان زمان استاد تجویدی بیان کرد:«روزی به در خانه ام آمدند که تجویدی آهنگ‌هایت را می خواهیم دوباره نو کنیم و رفتند، تا کنون که می شنوم رفیق عزیزم معینی رنجشی گران حاصل کرده اند.» همایون خرم، یاحقی و بدیعی نیز از دیگر آهنگسازانی بودند که او با آنان همکاری داشت.


ویژگی‌های ترانه‌سرایی از زبان معینی کرمانشاهی

او بر این اعتقاد بود که ترانه سرا در مسیر حرکت صحیح این فن در درجه اول، باید شاعر به معنای وسیع کلمه باشد؛ با اصول جمله بندی، ترکیبات و نوآوری‌ها، اشارات و کنایات شعری و تمثیل های زیرکانه برای رساندن پیام شاعرانه، آشنا باشد.برای بیان آهنگ باید با طبعی پُربار، قادر به استخدام کلمات ظریف بوده تا با قدرت خلاقه شعر و بازگو کردن مفاهیم موسیقی به کج راهی کشیده نشود. باید احوال آهنگ‌ها را در مقامات مختلف باهوش شاعرانه بشناسد و برای هر حالتی از آهنگ، مفاهیم مناسب در قالب کلمات بیان کند. تداوم مطلب را از ابتدای آهنگ تا انتها رعایت کند، تا گوش شنونده در شنیدن فرازها آشفته نشود. تلفیق بسیار دقیق حالات گوناگون آهنگ ها با معانی کلمات در حالات کلامی مانند: سئوال، گریز، حاشا، پرخاش، گلایه، نارضایتی، تمنا، شیفتگی و امثال این احوال، در جوهر کلمات، ضرورت کامل و حتمی دارند. نباید به دلخواه و تنها از روی تطبیق با سیلاب، هر کلمه را روی هر فراز آهنگ گذاشت که کاری عبث و بیهوده است. انتخاب موضوع از شروط ریشه ای در ترانه سرایی است. آهنگ از سازمان به هم پیوسته ای شکل گرفته که اساتید موسیقی ایرانی به آن توجهی خاص دارند. سزاوار نیست ترانه سرا این سازمان را به هم ریزد و با کلمات و جملات نامتجانس، خط فکری آهنگ را مشوش کند. این کار مشکل ترین مرحله ترانه سازی است. ترانه سرا باید بداند که در ساختن هر اثر، با کیفیت تداوم یافته آهنگ شریک است. «آهنگ ـ ترانه»، اثری شخصی و جداگانه نیست. اثری مشترک است.


دیگران درباره‌اش چه گفته‌اند:

«میرجلال الدین کزازی» -محقق و ادیب- : این عزیز و بزرگوار علاوه برترانه سرایی در سرودن حماسه تاریخی نظیر ندارد و خوشبختانه شاهد هستیم که واپسین حماسه تاریخی را ایشان سروده است، حماسه‌ای که سرگذشت تاریخ معاصر از آغاز تا کنون را در بر دارد و خوشبختانه ٦ جلد از این حماسه تا کنون به چاپ رسیده است.

«شهرام ناظری» - خواننده-: حرف زدن ازاستاد معینی کرمانشاهی سخت است. بیش از نیم قرن است که با ترانه های ماندگارمعینی کرمانشاهی آشنا هستیم و تک تک آنها در دل و قلب مردم جا دارد.

«محمدعلی چاوشی» - مدیر استودیو بل و موسسه‌ی هنری مشکات-: معینی کرمانشاهی در ترانه‌هایش برای اولین بار در 50 سال قبل، داستانک نوشت. در تمامی ترانه های معینی کرمانشاهی از صفا و وفا وصداقت ونیکی و.... تمجید شده و مضمون ترانه ها توجه به خدا و رو به آسمان دارد.