Borna66
07-06-2009, 06:11 PM
چگونه اسب انتخاب کنیم ؟
اسبهايي كه اشكال اندام و يا اخلاقي دارند: درچندين سال گذشته توليد اسب پيشرفت شاياني كرده است. اسبهاي ورزشي امروزه از كميت قابل توجهي برخوردارند. عليرغم اين نكات بايد بدانيم كه هيچ اسبي كامل نيست. همه آرزوي داشتن اسبي كامل داريم، ولي پيدا كردن آن چندان هم ساده نيست. هنر تربيت اسب پي بردن به تواناييهاي بالقوه اسب و پرورش آن تا حد ممكن است .بايد بدانيم كه چگونه و تا چه اندازهاي ميتوانيم به نقائص اخلاقي و اندامي اسب پي ببريم. اين آگاهي نياز به تجربهاي گران و كار كردن سالهاي متمادي با اسبهاي مختلف دارد.
بايد بدانيم كه تربيت هر اسب با اسب ديگر متفاوت و داراي راز و رمز خاصي است. ولي چهارچوب كلي آن همين اصول اوليه تربيت اسب است كه دربارهاش بحث كرديم. به هرحال روشهايي وجود دارند كه درباره نحوه كار با اسبهايي كه خوش اخلاِق نيستند و نقصي در اندامشان وجود دارد، بحث ميكنند. معني اين بحث اين نيست كه مباني اصول اوليه ناديده گرفته ميشوند بلكه عليرغم مشكلات، فقط ممكن است اين اصول جابهجا شوند.
بداخلاقي: اسب با خصوصيات اخلاقي و اندام خاصي خود به دنيا ميآيد. با استفاده از اصول صحيح آموزش و محيط سالم ميتواند اسب را براي سواري دادن به كار كشيد. از طرف ديگر چنانچه روش آموزش و نگهداري غلط در پيش گرفته شود، نتيجه عكس آنچه گفته شد خواهد بود. اصلاح مشكلات طبيعي اسب مشكل است. تجربه ثابت كرده است كه عليرغم صرف وقت و تلاش مضاعف چنانچه موفقيتي مناسب بهوجود آيد مشكل نهفته خودنمايي خواهد كرد.
اسب عصبي: اين گونه اسبها در روبرو شدن با موقعيتهاي غيرمعمول از قبيل صداي غريب، و حركتهاي سريع و يا پرچم رم ميكنند: اين گونه اسبها در اثر كار دقيق و نگهداري صحيح و حوصله آرام ميشوند. اگر اسب در حركت عصبي است و يا از اشياء روي زمين رم ميكند، كار بسيار مشكل خواهد شد. تجربه من نشان داده كه اين گونه اسبها هرگز كاملاً آرامش پيدا نميكنند. مربي فقط بايد محدوديتها را در نظر بگيرد و برعكس حساسيتهاي زيادي و يا عصبيتهاي خاصي ميتواند مورد استفاده قرار بگيرد. خود من ترجيح ميدهم با اسبي سرحال، اگر چه كمي عصبي و نگران كار كنم تا اسبي تنبل. اسب عصبي براي سواركاري با حوصله بدون حركت اضافه و آرام روي اسب، هديهاي آسماني است. چنين اسبي كمترين اثرها را نياز دارد و سوار هم كه آرامش خود را روز او حفظ ميكند و زماني ميرسد كه اسب اثر ساِق را پذيرفته و به جلو رانده ميشود. در اين بازي برنده سواركار با حوصله است ولي سوار كار بيحوصله هيچگاه نبايد اسب عصبي سوار شود.
اسب تنبل: اسب تنبل سوار را به جنون ميكشد. در ابتدا ميبايست پيبرد كه اسب ذاتاً تنبل است يا اين كه دلائلي باعث اين تنبلي است. به عنوان مثال، ممكن است اسب به آمادگي مطلوب نرسيده باشد. مثلاً چاقِ يا لاغر باشد، بيمار بوده و يا اثرهاي سوار را نميفهمد. بهتر است اسب تنبل را همراه با اسبي چالاك به صحرا ببريم. اگر او همچنان ميل به حركت نداشت، سوار اثرها را قويتر كند. و در موقع مناسب او ضربات مقطع و شديد شلاِق را به كار خواهد گرفت و اگر اسب به جلو پريد بايد او را نوازش كرد. اين تمرين بايد تا آن جا كه تكرار شود تا اسب منظور سوار را دريافته به سادگي به اثرها جواب دهد. مهم اين است كه سوار اسب را به حركت به جلو وادار كند. او ميبايست اين فشارها را به مرور كاهش دهد تا اسب را نسبت به آنها بيتفاوت نشود.
اسب كله شق: اين گونه اسبي قادر به تحرك و اعمال قدرت است و مايل نيست آنها را در خدمت سوار كار بيتفاوت بگذارد. و نكته اين جاست كه اسب پي ببرد سوار آنقدرها خبره و مصمم نيست. اسب به سرعت به اين موضوع پي برده و سردست ميزند و مشكل بتوان اين حركت را از سرش انداخت. براي حل اين مشكل سواري مورد نياز است كه به زين چسبيده و بدون اين كه اسب اجازه نافرماني بدهد او را به جلو هدايت كند. به محض اطاعت اسب سوار بايد او را نوازش كرده و اطمينان اسب را جلب كند. به محض اين كه سوار احساس كند اسب ميخواهد رم كند و يا سردست بزند، بايد يكي از دستجلوها را كشيده و مانع حركت او شود و دقت كند كه حركت طولاني نباشد، چه ممكن است اسب روي سواركار به غلطد.
نامتناسب بودن اندام: امروزه اسبهايي كه داراي مشكلاتي در اندام هستند به ندرت براي فروش به عنوان اسب ورزشي ارائه ميشوند. اگر اين عدم تناسب فقط مربوط به ضعف دست و پاها و مفاصل باشد، با مراقبت و پيگيري و حفاظت ميتوان اين نقاط ضعيف آنها را همراه با پرورش ساير اندامها پروراند. البته گفتن اين مطلب بسيار ساده و عمل آن بسيار مشكل است.
نامتناسب بودن گردن: امروزه اين اسبها كمتر براي فروش ارائه ميشوند. اگر علاوه برنامتناسب بودن گردن فك پايين هم سنگين و بزرگ باشد، احتمال درست كردن چنين اسبي خيلي ضعيف است. بزرگي و سنگيني فك پايين به اسب اجازه نميدهد به آبخوري شود. چرا كه استخوان بزرگ فك پايين روي گردن فشار آورده و اجازه فعاليت را از آن ميگيرد. من پيشنهاد ميكنم با چنين اسبي كار نشود.
شكل غلط گردن. (چپ) گردن قوئي (راست) عضلات قوي زير گردن و گردن گوزني
بعضي از اشكالات گردن مثل شكستگي از مهره سوم ناشي از دستهاي خشن سواركار است، به هنگام تربيت اسب جوان يا اسبي كه در اثر بدسواري خراب شده است، بايد پيرو همان اصولي بود كه اسب از عقب به جلو درست ميشود، نه اين كه روي سر و گردن او فشار آورده و آنها را از كار بياندازيم.
اسبهايي كه داراي گردن قوي مانندي هستند معمولاً برقرار تماس با دهان آنها مشكل است. براي تربيت اين گونه اسبها بايد تلاشي مضاعف داشت و برنامه آموزشي طولاني مدت و سخت از جهت سواركار - براي آنها در نظر گرفت. و اگر قصد داشته باشيم آنها را زود به بهرهبرداري برسانيم موجب شكستن گردن از مهره سوم ميشويم. وقتي كه اسب سرو گردن خود را جلو و پايين كشيده به دنبال آبخوري ميرود ميتوان آموزش او را ادامه داد. اگر از اسبي با اين خصوصيات خيلي زود بخواهيم سرو گردن را افراشته كند، عضلات ناحيه جدوگاه او لقتر شده و ديگر اصلاح نميشود.
اين نوع گردن انعطافپذير است ميتواند آن را جمع كرد و يا به طرفين انحناء داد كه باعث جابجائي گردن شده و شانه خارج را به طرف خارج متمايل ميكند. راندن اين گونه اسبها به جلو بسيار مهم است. اگر اسب آبخوري را قبول نميكند، آبخوري كلفتتري استفاده كنيد. در حركت روي قوسها اثرهاي دست و وزن و پاي خارج قويتر باشند. براي ريشهكني اين نقيصه بايد عضلات زيرين گردن را قوي كرد و با راندن اسب به جلو و واداشتن او براي كشيدن سرو و گردن به جلو و پايين اين امر ميسر است.
گردن گوزني: عضلات زيرين اين گونه گردن بسيار بزرگ هستند. براي اسبي اين چنين كشيدن گردن بسيار مشكل است. بايد عضلات زيرين گردن را آب كرده و عضلات بالائي را پرورش دهيم و ميتوان اسب را با بغل بندهايي كه پايينتر بسته شدهاند و يا تعليمي ثابت كه سر او را پايين نگه ميدارد سوار شد. اين گونه اسبها كمر منقبض دارند. كار روي كاوالتي و پرشهاي ژيمناستيكي براي نرم كردن كمر آنها بسيار مفيداند.
شكل غلط كمر: اسبهايي كه طول كمر آنها - كوتاه يا بلند - غلط است همواره از آن دستهاي نيستند كه براي كار مشكل داشته باشند. اسبهايي كه كمر آنها بلند است معمولاً خوش سواري هستند. اگر عضلات كمر آنها بين جدوگاه و تهيگاه به خوبي پرورانده شده باشند، مشكلي براي كار نخواهند داشت و برعكس كمربلند و نرم مزيتي است براي تربيت او. به هرحال اگر كمر آنقدر بلند باشد كه پاها نتوانند خود را به مركز ثقل برسانند، طول گامها كوتاه شده و اين گونه اسبها براي درساژ مناسب نيستند، ولي براي پرش و سه روزه مناسبترند، چرا كه در صورت ارتكاب اشتباهي، از كمر خود به عنوان ستوني متعال كننده كمك ميگيرند. بايد به هنگام شروع آموزش چنين اسبي در نظر داشت كه، كمربلند را نميتوان با آموزش كوتاه كرد، فقط ميتوان با نيم توقف و حركتهاي انتقالي متوالي در تمرينها شلنگهاي او را كشيدهتر كرد.
اسبي كه كمر و ساق پاي - فاصله بين زانو و مفصل خرگوشي - بلند دارد
كمر كوتاه: بديهي است كه پاي اين گونه اسبها به راحتي به زيرآمده و تجمع آنها سادهتر است. از طرف ديگر آنها همواره با مشكل كمر مواجهاند. كمر كوتاه نيازمند گردن بلند است تا به نرمش آن كمك كند. اگر طول گردن اسب بلند نباشد در عمل مشكل بتوان پاهاي اسب را به زير كشيد. اين گونه اسبها خوش سواري نيستند. اسبهاي كمر كوتاه فقط زماني به حداكثر توان ورزشي ميرسند كه سوار توجه خاصي به تمرينهاي به جلو و پايين كشنده مبذول كرده و دستهاي بسيار نرمي داشته باشد.
اسب كمر كوتاه
اسبي كهعقبش بلندترازجلوست:از آن جا كه اسبهاي جوان هنوز به كاملترين مرحله رشد نرسيدهاند، معمولاً عقبشان بلندتر از جلويشان است و در نتيجه وزن روي دستهايشان ميافتد. اگر پس از رشد كامل اين نقيصه برطرف نشود اين چنين اسبي براي درساژ مناسب نيست. براي پرش نميتوان آن را نقص به حساب آورد، چرا كه اسبهاي «هالاوآلا» برنده مدالهاي المپيك شدهاند.
در تمرينها نبايد از اين اسبها خواسته شود كه در زمان طولاني با سر پايين و كشيده حركت كننده، حتي در زمان استراحت هم بايد براي حفظ تعادل سرو گردن را كمي بالاتر بگيرند.
اسبي كه عقبش بلندتر از جلوست
كپلهاي افتاده يا بُز كپل: زاويه مفاصل خرگوشي اين گونه اسبها حاده است و نميتوان آنها را آنقدر پرورش داد كه قوي شده و نهايت فعاليت را داشته باشند. آنها مناسب پرش نيستند و براي درساژ هم بايد با احتياط به طرف آنها رفت. اين چنين اسبهايي، پاهاي خود را به راحتي به زير ميكشند ولي فشار مضاعفي روي كمر خود وارد ميكنند كه مشكل زاست. آنها را همواره بايد با قدرت و حداقل تجمع به جلو حركت داد.
اسب كپل افتاده - يا بُز كپل
نقص در پاها: آموزش اين اسبها محتاطانه است. سوار كار بايد چگونگي كار با اين اسبها را دقيقاً برنامهريزي كرده باشد. هر دو نقيصه به يكسان فشار بيش از اندازه برروي مفاصل خرگوشي وارد ميكنند.
هر دو گونه بايد تمرينهاي تجمعي محدود داشته باشند. تجربه به من نشان داده كه با اسب مفصل گاوي ميتوان بيشتر كار كرد، چرا كه فرسايش اين نوع مفاصل كمتر از بقيه انواع مفاصل خرگوشي هستند.
با تمرينهاي روي دو محور و شانه به داخل ميتوان تعادل برقرار كرد، اما مشكل بتوان به درجاتي از موفقيت اطمينان داشت. در جائي كه ميتوان با اسب سالم كار كرد، بهتر است از كار كردن يا خريدن اسبهايي كه مشكل اندامي و اخلاقي دارند بپرهيزيم.
اسبهايي كه اشكال اندام و يا اخلاقي دارند: درچندين سال گذشته توليد اسب پيشرفت شاياني كرده است. اسبهاي ورزشي امروزه از كميت قابل توجهي برخوردارند. عليرغم اين نكات بايد بدانيم كه هيچ اسبي كامل نيست. همه آرزوي داشتن اسبي كامل داريم، ولي پيدا كردن آن چندان هم ساده نيست. هنر تربيت اسب پي بردن به تواناييهاي بالقوه اسب و پرورش آن تا حد ممكن است .بايد بدانيم كه چگونه و تا چه اندازهاي ميتوانيم به نقائص اخلاقي و اندامي اسب پي ببريم. اين آگاهي نياز به تجربهاي گران و كار كردن سالهاي متمادي با اسبهاي مختلف دارد.
بايد بدانيم كه تربيت هر اسب با اسب ديگر متفاوت و داراي راز و رمز خاصي است. ولي چهارچوب كلي آن همين اصول اوليه تربيت اسب است كه دربارهاش بحث كرديم. به هرحال روشهايي وجود دارند كه درباره نحوه كار با اسبهايي كه خوش اخلاِق نيستند و نقصي در اندامشان وجود دارد، بحث ميكنند. معني اين بحث اين نيست كه مباني اصول اوليه ناديده گرفته ميشوند بلكه عليرغم مشكلات، فقط ممكن است اين اصول جابهجا شوند.
بداخلاقي: اسب با خصوصيات اخلاقي و اندام خاصي خود به دنيا ميآيد. با استفاده از اصول صحيح آموزش و محيط سالم ميتواند اسب را براي سواري دادن به كار كشيد. از طرف ديگر چنانچه روش آموزش و نگهداري غلط در پيش گرفته شود، نتيجه عكس آنچه گفته شد خواهد بود. اصلاح مشكلات طبيعي اسب مشكل است. تجربه ثابت كرده است كه عليرغم صرف وقت و تلاش مضاعف چنانچه موفقيتي مناسب بهوجود آيد مشكل نهفته خودنمايي خواهد كرد.
اسب عصبي: اين گونه اسبها در روبرو شدن با موقعيتهاي غيرمعمول از قبيل صداي غريب، و حركتهاي سريع و يا پرچم رم ميكنند: اين گونه اسبها در اثر كار دقيق و نگهداري صحيح و حوصله آرام ميشوند. اگر اسب در حركت عصبي است و يا از اشياء روي زمين رم ميكند، كار بسيار مشكل خواهد شد. تجربه من نشان داده كه اين گونه اسبها هرگز كاملاً آرامش پيدا نميكنند. مربي فقط بايد محدوديتها را در نظر بگيرد و برعكس حساسيتهاي زيادي و يا عصبيتهاي خاصي ميتواند مورد استفاده قرار بگيرد. خود من ترجيح ميدهم با اسبي سرحال، اگر چه كمي عصبي و نگران كار كنم تا اسبي تنبل. اسب عصبي براي سواركاري با حوصله بدون حركت اضافه و آرام روي اسب، هديهاي آسماني است. چنين اسبي كمترين اثرها را نياز دارد و سوار هم كه آرامش خود را روز او حفظ ميكند و زماني ميرسد كه اسب اثر ساِق را پذيرفته و به جلو رانده ميشود. در اين بازي برنده سواركار با حوصله است ولي سوار كار بيحوصله هيچگاه نبايد اسب عصبي سوار شود.
اسب تنبل: اسب تنبل سوار را به جنون ميكشد. در ابتدا ميبايست پيبرد كه اسب ذاتاً تنبل است يا اين كه دلائلي باعث اين تنبلي است. به عنوان مثال، ممكن است اسب به آمادگي مطلوب نرسيده باشد. مثلاً چاقِ يا لاغر باشد، بيمار بوده و يا اثرهاي سوار را نميفهمد. بهتر است اسب تنبل را همراه با اسبي چالاك به صحرا ببريم. اگر او همچنان ميل به حركت نداشت، سوار اثرها را قويتر كند. و در موقع مناسب او ضربات مقطع و شديد شلاِق را به كار خواهد گرفت و اگر اسب به جلو پريد بايد او را نوازش كرد. اين تمرين بايد تا آن جا كه تكرار شود تا اسب منظور سوار را دريافته به سادگي به اثرها جواب دهد. مهم اين است كه سوار اسب را به حركت به جلو وادار كند. او ميبايست اين فشارها را به مرور كاهش دهد تا اسب را نسبت به آنها بيتفاوت نشود.
اسب كله شق: اين گونه اسبي قادر به تحرك و اعمال قدرت است و مايل نيست آنها را در خدمت سوار كار بيتفاوت بگذارد. و نكته اين جاست كه اسب پي ببرد سوار آنقدرها خبره و مصمم نيست. اسب به سرعت به اين موضوع پي برده و سردست ميزند و مشكل بتوان اين حركت را از سرش انداخت. براي حل اين مشكل سواري مورد نياز است كه به زين چسبيده و بدون اين كه اسب اجازه نافرماني بدهد او را به جلو هدايت كند. به محض اطاعت اسب سوار بايد او را نوازش كرده و اطمينان اسب را جلب كند. به محض اين كه سوار احساس كند اسب ميخواهد رم كند و يا سردست بزند، بايد يكي از دستجلوها را كشيده و مانع حركت او شود و دقت كند كه حركت طولاني نباشد، چه ممكن است اسب روي سواركار به غلطد.
نامتناسب بودن اندام: امروزه اسبهايي كه داراي مشكلاتي در اندام هستند به ندرت براي فروش به عنوان اسب ورزشي ارائه ميشوند. اگر اين عدم تناسب فقط مربوط به ضعف دست و پاها و مفاصل باشد، با مراقبت و پيگيري و حفاظت ميتوان اين نقاط ضعيف آنها را همراه با پرورش ساير اندامها پروراند. البته گفتن اين مطلب بسيار ساده و عمل آن بسيار مشكل است.
نامتناسب بودن گردن: امروزه اين اسبها كمتر براي فروش ارائه ميشوند. اگر علاوه برنامتناسب بودن گردن فك پايين هم سنگين و بزرگ باشد، احتمال درست كردن چنين اسبي خيلي ضعيف است. بزرگي و سنگيني فك پايين به اسب اجازه نميدهد به آبخوري شود. چرا كه استخوان بزرگ فك پايين روي گردن فشار آورده و اجازه فعاليت را از آن ميگيرد. من پيشنهاد ميكنم با چنين اسبي كار نشود.
شكل غلط گردن. (چپ) گردن قوئي (راست) عضلات قوي زير گردن و گردن گوزني
بعضي از اشكالات گردن مثل شكستگي از مهره سوم ناشي از دستهاي خشن سواركار است، به هنگام تربيت اسب جوان يا اسبي كه در اثر بدسواري خراب شده است، بايد پيرو همان اصولي بود كه اسب از عقب به جلو درست ميشود، نه اين كه روي سر و گردن او فشار آورده و آنها را از كار بياندازيم.
اسبهايي كه داراي گردن قوي مانندي هستند معمولاً برقرار تماس با دهان آنها مشكل است. براي تربيت اين گونه اسبها بايد تلاشي مضاعف داشت و برنامه آموزشي طولاني مدت و سخت از جهت سواركار - براي آنها در نظر گرفت. و اگر قصد داشته باشيم آنها را زود به بهرهبرداري برسانيم موجب شكستن گردن از مهره سوم ميشويم. وقتي كه اسب سرو گردن خود را جلو و پايين كشيده به دنبال آبخوري ميرود ميتوان آموزش او را ادامه داد. اگر از اسبي با اين خصوصيات خيلي زود بخواهيم سرو گردن را افراشته كند، عضلات ناحيه جدوگاه او لقتر شده و ديگر اصلاح نميشود.
اين نوع گردن انعطافپذير است ميتواند آن را جمع كرد و يا به طرفين انحناء داد كه باعث جابجائي گردن شده و شانه خارج را به طرف خارج متمايل ميكند. راندن اين گونه اسبها به جلو بسيار مهم است. اگر اسب آبخوري را قبول نميكند، آبخوري كلفتتري استفاده كنيد. در حركت روي قوسها اثرهاي دست و وزن و پاي خارج قويتر باشند. براي ريشهكني اين نقيصه بايد عضلات زيرين گردن را قوي كرد و با راندن اسب به جلو و واداشتن او براي كشيدن سرو و گردن به جلو و پايين اين امر ميسر است.
گردن گوزني: عضلات زيرين اين گونه گردن بسيار بزرگ هستند. براي اسبي اين چنين كشيدن گردن بسيار مشكل است. بايد عضلات زيرين گردن را آب كرده و عضلات بالائي را پرورش دهيم و ميتوان اسب را با بغل بندهايي كه پايينتر بسته شدهاند و يا تعليمي ثابت كه سر او را پايين نگه ميدارد سوار شد. اين گونه اسبها كمر منقبض دارند. كار روي كاوالتي و پرشهاي ژيمناستيكي براي نرم كردن كمر آنها بسيار مفيداند.
شكل غلط كمر: اسبهايي كه طول كمر آنها - كوتاه يا بلند - غلط است همواره از آن دستهاي نيستند كه براي كار مشكل داشته باشند. اسبهايي كه كمر آنها بلند است معمولاً خوش سواري هستند. اگر عضلات كمر آنها بين جدوگاه و تهيگاه به خوبي پرورانده شده باشند، مشكلي براي كار نخواهند داشت و برعكس كمربلند و نرم مزيتي است براي تربيت او. به هرحال اگر كمر آنقدر بلند باشد كه پاها نتوانند خود را به مركز ثقل برسانند، طول گامها كوتاه شده و اين گونه اسبها براي درساژ مناسب نيستند، ولي براي پرش و سه روزه مناسبترند، چرا كه در صورت ارتكاب اشتباهي، از كمر خود به عنوان ستوني متعال كننده كمك ميگيرند. بايد به هنگام شروع آموزش چنين اسبي در نظر داشت كه، كمربلند را نميتوان با آموزش كوتاه كرد، فقط ميتوان با نيم توقف و حركتهاي انتقالي متوالي در تمرينها شلنگهاي او را كشيدهتر كرد.
اسبي كه كمر و ساق پاي - فاصله بين زانو و مفصل خرگوشي - بلند دارد
كمر كوتاه: بديهي است كه پاي اين گونه اسبها به راحتي به زيرآمده و تجمع آنها سادهتر است. از طرف ديگر آنها همواره با مشكل كمر مواجهاند. كمر كوتاه نيازمند گردن بلند است تا به نرمش آن كمك كند. اگر طول گردن اسب بلند نباشد در عمل مشكل بتوان پاهاي اسب را به زير كشيد. اين گونه اسبها خوش سواري نيستند. اسبهاي كمر كوتاه فقط زماني به حداكثر توان ورزشي ميرسند كه سوار توجه خاصي به تمرينهاي به جلو و پايين كشنده مبذول كرده و دستهاي بسيار نرمي داشته باشد.
اسب كمر كوتاه
اسبي كهعقبش بلندترازجلوست:از آن جا كه اسبهاي جوان هنوز به كاملترين مرحله رشد نرسيدهاند، معمولاً عقبشان بلندتر از جلويشان است و در نتيجه وزن روي دستهايشان ميافتد. اگر پس از رشد كامل اين نقيصه برطرف نشود اين چنين اسبي براي درساژ مناسب نيست. براي پرش نميتوان آن را نقص به حساب آورد، چرا كه اسبهاي «هالاوآلا» برنده مدالهاي المپيك شدهاند.
در تمرينها نبايد از اين اسبها خواسته شود كه در زمان طولاني با سر پايين و كشيده حركت كننده، حتي در زمان استراحت هم بايد براي حفظ تعادل سرو گردن را كمي بالاتر بگيرند.
اسبي كه عقبش بلندتر از جلوست
كپلهاي افتاده يا بُز كپل: زاويه مفاصل خرگوشي اين گونه اسبها حاده است و نميتوان آنها را آنقدر پرورش داد كه قوي شده و نهايت فعاليت را داشته باشند. آنها مناسب پرش نيستند و براي درساژ هم بايد با احتياط به طرف آنها رفت. اين چنين اسبهايي، پاهاي خود را به راحتي به زير ميكشند ولي فشار مضاعفي روي كمر خود وارد ميكنند كه مشكل زاست. آنها را همواره بايد با قدرت و حداقل تجمع به جلو حركت داد.
اسب كپل افتاده - يا بُز كپل
نقص در پاها: آموزش اين اسبها محتاطانه است. سوار كار بايد چگونگي كار با اين اسبها را دقيقاً برنامهريزي كرده باشد. هر دو نقيصه به يكسان فشار بيش از اندازه برروي مفاصل خرگوشي وارد ميكنند.
هر دو گونه بايد تمرينهاي تجمعي محدود داشته باشند. تجربه به من نشان داده كه با اسب مفصل گاوي ميتوان بيشتر كار كرد، چرا كه فرسايش اين نوع مفاصل كمتر از بقيه انواع مفاصل خرگوشي هستند.
با تمرينهاي روي دو محور و شانه به داخل ميتوان تعادل برقرار كرد، اما مشكل بتوان به درجاتي از موفقيت اطمينان داشت. در جائي كه ميتوان با اسب سالم كار كرد، بهتر است از كار كردن يا خريدن اسبهايي كه مشكل اندامي و اخلاقي دارند بپرهيزيم.