Borna66
07-06-2009, 01:54 PM
تب هموراژيك(خونريزي دهنده)
تاريخچه بیماری:
تب هموراژيك � كنگو كريمه يك تب خونريزي دهنده ويروسي است كه اولين باربصورت حاد در طي سالهاي 1944- 1945 باعث ابتلاي بيش از 200نفر درمنطقه كريمه واقع در اوکراین ( اتحاد جماهيرشوروي سابق) شده است . عامل بيماري بعدها در سال 1956 بهمراه علائم مشابه در كنگو ( زئيرZair ) واقع در قاره آفريقا شناسائي شد. بهمين خاطر نام اين بيماري تركيبي از هر دو محل كريمه و كنگو انتخاب گرديد. نام ديگر بيماري نيز تب خونريزي دهنده آسياي مركزي Central Asian hemorrhagic fever ميباشد.
امروزه در بيشتر كشورها بخصوص كشورهاي همسايه ايران ، ويروس اين بيماري ويا آنتيبادي مربوط به آن جداشده، از جمله در كشور عراق، پاكستان، تركيه، افغانستان، دوبي، كشورهاي عربي، قزاقستان، ازبكستان گزارشاتي در اين رابطه وجود دارد.
در ايران براي اولين بار در يك مطالعه روي كنههاي جدا شده از دامها در سال 1978 ( كنه هاي Ixodidea وargasidae) در خراسان مشخص شد كه اين كنه ها آلوده به ويروس عامل CCHF ميباشند. منشاء آن در آن زمان ورود دام ها ی آلوده از مناطق مرزی شرق کشور اعلام شد
در طي چند سال اخير بيش از صد مورد انساني مظنون به بيماري و 45 مورد تاييد و 15 مورد فوت در استانهاي خوزستان، بوشهر، چهار محال و بختياري، سيستان و بلوچستان، آذربايجان غربي، يزد، كرمان، تهران، اصفهان و فارس گزارش شده اند. خوشبختانه اين بيماري در انسان كمتر يا بندرت اتفاق ميافتد اگرچه ميزان شيوع درحيوانات بيشتر ميباشد.
در سال 1994 در امارات عربي مشخص شدكه كارگران كشتارگاه دراثر تماس با لاشه دامهاي بومي و دامهاي خريداري شده،- 12 راس دام از 268 دام خريداري شده از ايران بوده است- به بيماري مبتلا گشتهاند. در آزمايش سرولوژيكي بوسيله ELISA اين دامها داراي آنتيبادي برعليه ويروس CCHF بوده اند. همچنين طي آزمايش Antingen. Capture ELISA كنههاي جمعآوري شده از روي اين دامها نيز داراي آنتي ژن ويروس CCHF بودند.
در سال 1996 در آفريقاي جنوبي 15 نفر در اثر تماس با شترمرغ درمزرعه پرورش شترمرغ مبتلا شدند شترمرغ مانند ديگر پرندگان بعنوان مخزن بيماري بحساب ميآيد و از مقاومت نسبي طبيعي نسبت به CCHF برخوردار ميباشد.
در سال 1998 دو گزارش از بيماري وجود دارد يكي در پاكستان كه 4 نفر مبتلا شده كه دو نفر از مبتلايان در اثر اين بيماري تلف شدند ودر افغانستان نيز 19 نفر مبتلا شده و12 نفر از مبتلايان مردند.
بسته به موقعيت جغرافياي محل و اندميك بودن، اين بيماري در منطقه با حدت هاي متفاوتي ايجاد ميشود مثلا در آسيا بيماري حدت بيشتري دارد و همراه با تلفات ميباشد ولي در آفريقا كمتر تلفات گزارش شده است و حداكثر علائم خونريز ي Phenomena Hemorrhagic ويا حالتهاي خفيف Mild و يا مخفي Inapparent ديده ميشود.
مشخصات عامل بيماري:
عامل بيماري ويروسي از خانواده Bunyaviridae و جنس Nairovirus ميباشد. اين ويروس داراي پوشش پروتئيني ( Envelop) است و قطر ساختمان ويروس nm100 � 85 مي باشد واز گروه RNA هاي يك رشتهاي ميباشد.
(Enveloped Virion 85-100nm � Single Strand � negative Sense RNA)
مقاومت ويروس در برابر حرارت كم است ودردماي c ˚56 بمدت 30 دقيقه از بين مي رود بنابر اين پختن گوشت و يا پاستوريزه كردن شير باعث از بين رفتن ويروس ميگردد، ضمنا ويروس ميتواند در خون بمدت ده روز در دماي c40 مقاومت كند. ويروس در محيط اسيدي مثلا اسيد استيك 2% ( ويا محيط اسيدي ايجاد شده پس از جمود نعشي ) از بين مي رود و همچنين در برابر هيپوكلريت سديم يك درصد (Hypochlorite) و محلول 2% Glutaraldehyde و يا ضدعفوني كنندههاي فنوليك Phenolic 5 تا 3 درصد، حساس ميباشد. صابون و مايعات يا مواد شستشو دهنده با اينكه ويروس از بين نمي برند ولي تا حدي ويروس را غير فعال ميكنند.
راه انتقال بيماري:
انتقال از طريق گزش كنه يكي از راههاي مهم ابتلاء بحساب ميايد. كنهها بخصوص اعضاي خانواده Hyalomma (گونه هاي مختلف Hyalomm SPP.) از طريق تخمدان آلوده در تمام مراحل رشد آلوده شده و عفونت زا ميباشند. كنه بالغ از طريق تخمدان Transovarial ويروس را به نوزادان خود انتقال ميدهد. در فصل فعاليت كنه، اوايل بهار تا پائيز، احتمال آلودگي زيادتر ميباشد.
كنهها از طريق گزش حيوانات مختلف از جمله گاو، گوسفند و بز (حيوانات اهلي)، پرندگان بخصوص شترمرغ- در مزارع پرورش شترمرغ حاوي ميزان زيادي كنه ميباشد-، جوندگان (حتي جوجه تيغي) و� را مبتلا مي سازند.
غير از كنه، اغلب حشرات نيز با تغذيه ازخون دامهاي مبتلا ، ميتوانند بيماري را به ساير حيوانات و يا انسان انتقال دهند. پرندگاني كه حاوي كنه باشند بخصوص پرندگاني كه بطور فصلي كوچ ميكنند ميتوانند در صورت آلودگي بيماري را به نقاط مختلف پراكنده كنند، ضمنا دام دراثر تماس با خون يا ترشحات مبتلايان آلوده ميشود.
انسان نيز در اثر تماس مستقيم ( پوششهاي مخاطي) با خون و ترشحات يا بافتهاي آلوده دام (بخصوص افرادي كه درصنعت دام نقش دارند از جمله دامپزشكان، دامپروران، كاركنان كشتارگاه) و يا كاركنان بيمارستان مثل پزشكان، پرستاران، بهياران، و�. در اثر تماس با افراد بيمار و يا وسايل آلوده آنها به بيماري مبتلا ميشود. ضمنا از طريق تنفس در تماس با دامهاي آلوده نيز امكان ابتلا وجود دارد.
علائم بيماري:
پس از دوره كمون 3 تا 12 روزه عفونت خوني ويروس Viremia ايجاد ميشود دامها بندرت علائم كلينيكي نشان ميدهند و در اثر عفونت خوني ويروسي تب بمدت يك هفته در دام دوام مييابد و گهگاهي در حالت حاد خونريزي در مخاطات و يا پرخوني ديده ميشود و پس از يك هفته دام بعنوان ناقل بيماري ويروس را از خود دفع ميكند.
اين بيماري درانسان به صورتهاي حاد، تحت حاد و خفيف يا فرم مخفي گزارش شده است در فرم حاد پس از عفونت خوني ويروس علائم تب و سردرد، درد عضلاني، لرز،گلودرد، دردشكم، تهوع و استفراغ، اسهال، پرخوني ملتحمه چشم و حساسيت به نور ديده ميشود و بين روزهاي سوم تا ششم از شروع علائم، دانههاي قرمز جوش مانندي (Petechi) درسطح بدن بخصوص روي سينه و دست و پا و مخاطات بدن (دهان و واژن) ايجاد ميشود. در فرم شديد در اثر شدت بيماري لكههاي خونريزي در زير پوست مشاهده ميشود كه بهمراه خون دماغ، استفراغ خوني، ملنا (مدفوع خوني در اثر خونريزي در دستگاه گوارش) و خونريزي رحمي ميباشد.
مرگ ممكن است در اثر تداوم اسهال و در نتيجه از دست رفتن مايعات بدن ، خونريزي مغزي و يا ادم ريوي و نارسائي ريوي اتفاق افتد و ميزان مرگ ومير 15-70% گزارش شده است. بيماراني كه بدن آنها در برابر بيماري مقاومت كند از روز دهم به بعد همراه با محو شدن لكههاي خونريزي بهبودي مييابند ولي دوره نقاهت ممكن است تا ماهها به طول انجامد كه بهمراه عوارضي مثل اختلال در CNS م
انند مننژيت، رعشه و غش، كما و نهايتا خونريزي مغزي، سقط جنين، ريزش مو، تورم مفاصل و اعصاب، زردي در اثر تورم كبد، اختلال در بينايي و شنوائي، لخته گسترده داخل رگي(DIC) Disseminated intravascular coagulation (بهمراه ضايعات كليوي، قلبي و مغزي) ميباشد.
روش تشخيص:
درهفته اول بيماري و درمرحله تب ميتوان با نمونهگيري از خون ويروس را جدا كرد همچنين ميتوان ويروس را از نمونههاي بافتي مثل بافت كبد، طحال، كليه، غدد لنفاوي جدا كرد.
ويروس را مي توان در كشت سلولي تهيه شده از بافت كليه ميمون كشت داد و يا توسط آزمايش PCR (Polymerase Chain reaction) اثر ويروس را در نسخه برداري معكوس Reverse Transcriptase مشاهده كرد.
بوسيله آزمايشهاي سرمي نيز ميتوان به جستجوي آنتيبادي پرداخت از جمله مي توان از آزمايشهائي نظيرE LISA ، IFA (Immunofluerescense Antibody) ، خنثي سازي ,Neutralizing ab CFT Compliment fixation test)- ثبوت عناصر مكمل-) استفاده كرد. معمولا پس از شش روز IgM قابل اندازه گيري ميباشد و تا چهار ماه در خون باقي ميماند ولي IgG را تا پنج سال ميتوان در خون بررسي كرد اما در حالتهاي فوق حاد و مرگ آور در ابتداي بيماري معمولا هيچگونه آنتي بادي در خون (قبل از شش روز) قابل اندازه گيري
نمي باشد بنابراين تشخيص بر پايه جداسازي ويروس از خون وبافت ها بروش كشت سلولي ويا تشخيص آنتي ژن ويروس بروشهاي IFA, EIA و
PCR ( polymerase chain reaction) ميباشد.
همچنين با اندازهگيري SGOT و SGPT ميتوان به عفونت ويروس در كبدViral Hepatitis پي برد معمولا در مبتلايان SGOT بالاتر ازSGPT ميباشد.
درمان و پيشگيري:
در درمان بيماران غير از مصرف داروي Ribavirin كه براي درمان تبهاي هموراژيك باسندرم كليوي مؤثر ميباشد ميتوان از تزريق خون، يا مايعات جايگزين آن جهت كنترل حجم خون و تزريق ويتامينها و � استفاده كرد.
Ribavirin را ميتوان بصورت خوراكي و يا تزريقي مصرف نمود. حتي در افراد در معرض خطر توصيه شده كه در جهت پيشگيري Prophylaxy بصورت رژيم پيشگيري كننده بميزان 500 ميليگرم هر شش ساعت يكبار بمدت هفت روز خوراكي مصرف شود.
استفاده از پلاسماي ايمن Immune Plasma كه تيتر بالايي از آنتيبادي خنثي كننده Neutralizing Ab دارا باشد توصيه شده است.
جهت پيشگيري يك واكسن تهيه شده ولي هنوز بطور گسترده براي انسان بكار نرفته است. بهترين راه پيشگيري محافظت در برابر گزش كنه ميباشد. بخصوص افرادي كه در صنعت دام نقش دارند بايد اقداماتي جهت محافظت خود بخصوص در فصل بهار تا پائيز كه فصل فعاليت كنهها ميباشد داشته باشند. توصيه شده كه دامها را موقعي به كشتارگاه بفرستند كه حداقل 14روز قبل با كنه تماس نداشته و هيچگونه تب و علائمي دال بر اين بيماري نداشته باشند. بنابراين بايد دامهاي پرواري را مرتب تحت نظر قرار داد و در طي دورة پرواري چندين نوبت سمپاشي يا از حمام ضد كنه استفاده كرد.
كسانيكه در صنعت دام نقش دارند (كاركنان كشتارگاه، دامپروران، دامپزشكان و �) بايد بوسيله پوشيدن دستكش و ساير لباسهاي محافظت كننده خود را محافظت نمايند و هر روز لباس و وسائل را تا حد امكان سمپاشي و ضدعفوني كنند.
وقتي بيمار مبتلا به اين بيماري در بيمارستان بستري شود خطر انتقال عفونت در داخل بيمارستان وجود دارد بايد اقدامات كافي جهت جلوگيري از آلودگي از جمله ايزوله كردن و قرنطينة شخص بيمار، ضدعفوني وسائل در دماي C 60 بمدت يك ساعت و يا استفاده از مواد ضدعفوني كننده جهت وسائل و اشياء كه حساس به حرارت ميباشند (از جمله ضدعفوني كردن توسط اتيلن اكسيد)، پوشيدن دستكش ضخيم يا دولا، كلاه، عينك و غيره�
چون در حال حاضر در ارتباط با كنترل و جداسازي دامهاي مشكوك به آلودگي (حاوي تعدادي كنه و داراي تب يا علائم ديگر) كاري صورت نميگيرد و يا امكان نگهداري و قرنطينه نميباشد، توصيه ميشود پس از اقدامات بهداشتي ضمن كشتار، لاشههاي مشكوك را مستقيما عرضة بازار نكنند، بلكه تحت عملآوري حرارت دادن جهت تهيه كالباس و سوسيس درنظر گيرند ويا پس از ايجاد جمود نعشي در لاشه (حداقل پس از 12 ساعت ) مورد مصرف قرار گيرند. بايد توجه كرد كه امعائ و احشائ دام ( شكمبه, روده و معده, كبد ) ومغز
بعلت عدم ايجاد جمود نعشي بايد طبق ضوابط بهداشتي معدوم گردند و يا تحت عملآوري حرارت دادن در دسترس مردم قرار گيرند.
هشدار بهداشتي : از خريد گوشتهاي بازرسي نشده بدون مهر دامپزشكي ( كشتار غير مجاز ) خودداري كنيد.
تاريخچه بیماری:
تب هموراژيك � كنگو كريمه يك تب خونريزي دهنده ويروسي است كه اولين باربصورت حاد در طي سالهاي 1944- 1945 باعث ابتلاي بيش از 200نفر درمنطقه كريمه واقع در اوکراین ( اتحاد جماهيرشوروي سابق) شده است . عامل بيماري بعدها در سال 1956 بهمراه علائم مشابه در كنگو ( زئيرZair ) واقع در قاره آفريقا شناسائي شد. بهمين خاطر نام اين بيماري تركيبي از هر دو محل كريمه و كنگو انتخاب گرديد. نام ديگر بيماري نيز تب خونريزي دهنده آسياي مركزي Central Asian hemorrhagic fever ميباشد.
امروزه در بيشتر كشورها بخصوص كشورهاي همسايه ايران ، ويروس اين بيماري ويا آنتيبادي مربوط به آن جداشده، از جمله در كشور عراق، پاكستان، تركيه، افغانستان، دوبي، كشورهاي عربي، قزاقستان، ازبكستان گزارشاتي در اين رابطه وجود دارد.
در ايران براي اولين بار در يك مطالعه روي كنههاي جدا شده از دامها در سال 1978 ( كنه هاي Ixodidea وargasidae) در خراسان مشخص شد كه اين كنه ها آلوده به ويروس عامل CCHF ميباشند. منشاء آن در آن زمان ورود دام ها ی آلوده از مناطق مرزی شرق کشور اعلام شد
در طي چند سال اخير بيش از صد مورد انساني مظنون به بيماري و 45 مورد تاييد و 15 مورد فوت در استانهاي خوزستان، بوشهر، چهار محال و بختياري، سيستان و بلوچستان، آذربايجان غربي، يزد، كرمان، تهران، اصفهان و فارس گزارش شده اند. خوشبختانه اين بيماري در انسان كمتر يا بندرت اتفاق ميافتد اگرچه ميزان شيوع درحيوانات بيشتر ميباشد.
در سال 1994 در امارات عربي مشخص شدكه كارگران كشتارگاه دراثر تماس با لاشه دامهاي بومي و دامهاي خريداري شده،- 12 راس دام از 268 دام خريداري شده از ايران بوده است- به بيماري مبتلا گشتهاند. در آزمايش سرولوژيكي بوسيله ELISA اين دامها داراي آنتيبادي برعليه ويروس CCHF بوده اند. همچنين طي آزمايش Antingen. Capture ELISA كنههاي جمعآوري شده از روي اين دامها نيز داراي آنتي ژن ويروس CCHF بودند.
در سال 1996 در آفريقاي جنوبي 15 نفر در اثر تماس با شترمرغ درمزرعه پرورش شترمرغ مبتلا شدند شترمرغ مانند ديگر پرندگان بعنوان مخزن بيماري بحساب ميآيد و از مقاومت نسبي طبيعي نسبت به CCHF برخوردار ميباشد.
در سال 1998 دو گزارش از بيماري وجود دارد يكي در پاكستان كه 4 نفر مبتلا شده كه دو نفر از مبتلايان در اثر اين بيماري تلف شدند ودر افغانستان نيز 19 نفر مبتلا شده و12 نفر از مبتلايان مردند.
بسته به موقعيت جغرافياي محل و اندميك بودن، اين بيماري در منطقه با حدت هاي متفاوتي ايجاد ميشود مثلا در آسيا بيماري حدت بيشتري دارد و همراه با تلفات ميباشد ولي در آفريقا كمتر تلفات گزارش شده است و حداكثر علائم خونريز ي Phenomena Hemorrhagic ويا حالتهاي خفيف Mild و يا مخفي Inapparent ديده ميشود.
مشخصات عامل بيماري:
عامل بيماري ويروسي از خانواده Bunyaviridae و جنس Nairovirus ميباشد. اين ويروس داراي پوشش پروتئيني ( Envelop) است و قطر ساختمان ويروس nm100 � 85 مي باشد واز گروه RNA هاي يك رشتهاي ميباشد.
(Enveloped Virion 85-100nm � Single Strand � negative Sense RNA)
مقاومت ويروس در برابر حرارت كم است ودردماي c ˚56 بمدت 30 دقيقه از بين مي رود بنابر اين پختن گوشت و يا پاستوريزه كردن شير باعث از بين رفتن ويروس ميگردد، ضمنا ويروس ميتواند در خون بمدت ده روز در دماي c40 مقاومت كند. ويروس در محيط اسيدي مثلا اسيد استيك 2% ( ويا محيط اسيدي ايجاد شده پس از جمود نعشي ) از بين مي رود و همچنين در برابر هيپوكلريت سديم يك درصد (Hypochlorite) و محلول 2% Glutaraldehyde و يا ضدعفوني كنندههاي فنوليك Phenolic 5 تا 3 درصد، حساس ميباشد. صابون و مايعات يا مواد شستشو دهنده با اينكه ويروس از بين نمي برند ولي تا حدي ويروس را غير فعال ميكنند.
راه انتقال بيماري:
انتقال از طريق گزش كنه يكي از راههاي مهم ابتلاء بحساب ميايد. كنهها بخصوص اعضاي خانواده Hyalomma (گونه هاي مختلف Hyalomm SPP.) از طريق تخمدان آلوده در تمام مراحل رشد آلوده شده و عفونت زا ميباشند. كنه بالغ از طريق تخمدان Transovarial ويروس را به نوزادان خود انتقال ميدهد. در فصل فعاليت كنه، اوايل بهار تا پائيز، احتمال آلودگي زيادتر ميباشد.
كنهها از طريق گزش حيوانات مختلف از جمله گاو، گوسفند و بز (حيوانات اهلي)، پرندگان بخصوص شترمرغ- در مزارع پرورش شترمرغ حاوي ميزان زيادي كنه ميباشد-، جوندگان (حتي جوجه تيغي) و� را مبتلا مي سازند.
غير از كنه، اغلب حشرات نيز با تغذيه ازخون دامهاي مبتلا ، ميتوانند بيماري را به ساير حيوانات و يا انسان انتقال دهند. پرندگاني كه حاوي كنه باشند بخصوص پرندگاني كه بطور فصلي كوچ ميكنند ميتوانند در صورت آلودگي بيماري را به نقاط مختلف پراكنده كنند، ضمنا دام دراثر تماس با خون يا ترشحات مبتلايان آلوده ميشود.
انسان نيز در اثر تماس مستقيم ( پوششهاي مخاطي) با خون و ترشحات يا بافتهاي آلوده دام (بخصوص افرادي كه درصنعت دام نقش دارند از جمله دامپزشكان، دامپروران، كاركنان كشتارگاه) و يا كاركنان بيمارستان مثل پزشكان، پرستاران، بهياران، و�. در اثر تماس با افراد بيمار و يا وسايل آلوده آنها به بيماري مبتلا ميشود. ضمنا از طريق تنفس در تماس با دامهاي آلوده نيز امكان ابتلا وجود دارد.
علائم بيماري:
پس از دوره كمون 3 تا 12 روزه عفونت خوني ويروس Viremia ايجاد ميشود دامها بندرت علائم كلينيكي نشان ميدهند و در اثر عفونت خوني ويروسي تب بمدت يك هفته در دام دوام مييابد و گهگاهي در حالت حاد خونريزي در مخاطات و يا پرخوني ديده ميشود و پس از يك هفته دام بعنوان ناقل بيماري ويروس را از خود دفع ميكند.
اين بيماري درانسان به صورتهاي حاد، تحت حاد و خفيف يا فرم مخفي گزارش شده است در فرم حاد پس از عفونت خوني ويروس علائم تب و سردرد، درد عضلاني، لرز،گلودرد، دردشكم، تهوع و استفراغ، اسهال، پرخوني ملتحمه چشم و حساسيت به نور ديده ميشود و بين روزهاي سوم تا ششم از شروع علائم، دانههاي قرمز جوش مانندي (Petechi) درسطح بدن بخصوص روي سينه و دست و پا و مخاطات بدن (دهان و واژن) ايجاد ميشود. در فرم شديد در اثر شدت بيماري لكههاي خونريزي در زير پوست مشاهده ميشود كه بهمراه خون دماغ، استفراغ خوني، ملنا (مدفوع خوني در اثر خونريزي در دستگاه گوارش) و خونريزي رحمي ميباشد.
مرگ ممكن است در اثر تداوم اسهال و در نتيجه از دست رفتن مايعات بدن ، خونريزي مغزي و يا ادم ريوي و نارسائي ريوي اتفاق افتد و ميزان مرگ ومير 15-70% گزارش شده است. بيماراني كه بدن آنها در برابر بيماري مقاومت كند از روز دهم به بعد همراه با محو شدن لكههاي خونريزي بهبودي مييابند ولي دوره نقاهت ممكن است تا ماهها به طول انجامد كه بهمراه عوارضي مثل اختلال در CNS م
انند مننژيت، رعشه و غش، كما و نهايتا خونريزي مغزي، سقط جنين، ريزش مو، تورم مفاصل و اعصاب، زردي در اثر تورم كبد، اختلال در بينايي و شنوائي، لخته گسترده داخل رگي(DIC) Disseminated intravascular coagulation (بهمراه ضايعات كليوي، قلبي و مغزي) ميباشد.
روش تشخيص:
درهفته اول بيماري و درمرحله تب ميتوان با نمونهگيري از خون ويروس را جدا كرد همچنين ميتوان ويروس را از نمونههاي بافتي مثل بافت كبد، طحال، كليه، غدد لنفاوي جدا كرد.
ويروس را مي توان در كشت سلولي تهيه شده از بافت كليه ميمون كشت داد و يا توسط آزمايش PCR (Polymerase Chain reaction) اثر ويروس را در نسخه برداري معكوس Reverse Transcriptase مشاهده كرد.
بوسيله آزمايشهاي سرمي نيز ميتوان به جستجوي آنتيبادي پرداخت از جمله مي توان از آزمايشهائي نظيرE LISA ، IFA (Immunofluerescense Antibody) ، خنثي سازي ,Neutralizing ab CFT Compliment fixation test)- ثبوت عناصر مكمل-) استفاده كرد. معمولا پس از شش روز IgM قابل اندازه گيري ميباشد و تا چهار ماه در خون باقي ميماند ولي IgG را تا پنج سال ميتوان در خون بررسي كرد اما در حالتهاي فوق حاد و مرگ آور در ابتداي بيماري معمولا هيچگونه آنتي بادي در خون (قبل از شش روز) قابل اندازه گيري
نمي باشد بنابراين تشخيص بر پايه جداسازي ويروس از خون وبافت ها بروش كشت سلولي ويا تشخيص آنتي ژن ويروس بروشهاي IFA, EIA و
PCR ( polymerase chain reaction) ميباشد.
همچنين با اندازهگيري SGOT و SGPT ميتوان به عفونت ويروس در كبدViral Hepatitis پي برد معمولا در مبتلايان SGOT بالاتر ازSGPT ميباشد.
درمان و پيشگيري:
در درمان بيماران غير از مصرف داروي Ribavirin كه براي درمان تبهاي هموراژيك باسندرم كليوي مؤثر ميباشد ميتوان از تزريق خون، يا مايعات جايگزين آن جهت كنترل حجم خون و تزريق ويتامينها و � استفاده كرد.
Ribavirin را ميتوان بصورت خوراكي و يا تزريقي مصرف نمود. حتي در افراد در معرض خطر توصيه شده كه در جهت پيشگيري Prophylaxy بصورت رژيم پيشگيري كننده بميزان 500 ميليگرم هر شش ساعت يكبار بمدت هفت روز خوراكي مصرف شود.
استفاده از پلاسماي ايمن Immune Plasma كه تيتر بالايي از آنتيبادي خنثي كننده Neutralizing Ab دارا باشد توصيه شده است.
جهت پيشگيري يك واكسن تهيه شده ولي هنوز بطور گسترده براي انسان بكار نرفته است. بهترين راه پيشگيري محافظت در برابر گزش كنه ميباشد. بخصوص افرادي كه در صنعت دام نقش دارند بايد اقداماتي جهت محافظت خود بخصوص در فصل بهار تا پائيز كه فصل فعاليت كنهها ميباشد داشته باشند. توصيه شده كه دامها را موقعي به كشتارگاه بفرستند كه حداقل 14روز قبل با كنه تماس نداشته و هيچگونه تب و علائمي دال بر اين بيماري نداشته باشند. بنابراين بايد دامهاي پرواري را مرتب تحت نظر قرار داد و در طي دورة پرواري چندين نوبت سمپاشي يا از حمام ضد كنه استفاده كرد.
كسانيكه در صنعت دام نقش دارند (كاركنان كشتارگاه، دامپروران، دامپزشكان و �) بايد بوسيله پوشيدن دستكش و ساير لباسهاي محافظت كننده خود را محافظت نمايند و هر روز لباس و وسائل را تا حد امكان سمپاشي و ضدعفوني كنند.
وقتي بيمار مبتلا به اين بيماري در بيمارستان بستري شود خطر انتقال عفونت در داخل بيمارستان وجود دارد بايد اقدامات كافي جهت جلوگيري از آلودگي از جمله ايزوله كردن و قرنطينة شخص بيمار، ضدعفوني وسائل در دماي C 60 بمدت يك ساعت و يا استفاده از مواد ضدعفوني كننده جهت وسائل و اشياء كه حساس به حرارت ميباشند (از جمله ضدعفوني كردن توسط اتيلن اكسيد)، پوشيدن دستكش ضخيم يا دولا، كلاه، عينك و غيره�
چون در حال حاضر در ارتباط با كنترل و جداسازي دامهاي مشكوك به آلودگي (حاوي تعدادي كنه و داراي تب يا علائم ديگر) كاري صورت نميگيرد و يا امكان نگهداري و قرنطينه نميباشد، توصيه ميشود پس از اقدامات بهداشتي ضمن كشتار، لاشههاي مشكوك را مستقيما عرضة بازار نكنند، بلكه تحت عملآوري حرارت دادن جهت تهيه كالباس و سوسيس درنظر گيرند ويا پس از ايجاد جمود نعشي در لاشه (حداقل پس از 12 ساعت ) مورد مصرف قرار گيرند. بايد توجه كرد كه امعائ و احشائ دام ( شكمبه, روده و معده, كبد ) ومغز
بعلت عدم ايجاد جمود نعشي بايد طبق ضوابط بهداشتي معدوم گردند و يا تحت عملآوري حرارت دادن در دسترس مردم قرار گيرند.
هشدار بهداشتي : از خريد گوشتهاي بازرسي نشده بدون مهر دامپزشكي ( كشتار غير مجاز ) خودداري كنيد.