مسایل پیچیده و دقیق اخلاقی تنها از طریق سایه پدید نمی آیند و یک شخصیت درونی دیگر هم اغلب خود را نمایان می سازد. اگر خواب بیننده مرد باشد به شخصیتی زنانه در ناخودآگاه خود دست خواهد یافت و اگر زن باشد به شخصیتی مردانه. اغلب این شخصیت نمادین دوم در پس پشت سایه ظاهر می گردد و خود مشکلات تازه ای را به وجود می آورد. یونگ این تصویر مردانه و زنانه را«عنصر نرینه» و «عنصر مادینه» نامیده است. عنصر مادینه تجسم تمامی گرایش های روانی زنانه در روح مرد است،همانند احساسات،خلق و خوهای مبهم،مکاشفه های پیامبر گونه،حساسیتهای غیر منطقی،قابلییت عشق شخصی،احساسات نسبت به طبیعت و سرانجام روابط با ناخودآگاه که اهمیتش از آنهای دیگر کمتر نیست.جلوه های فردی عنصر مادینه معمولاً بوسیله ی مادر شکل می گیرد و اگر مرد حس کند مادرش تأثیری منفی بر روی وی گذاشته عنصر مادینه ی وجودش بصورت خشم،ناتوانی و تردید بروز می کند. شخصیت منفی عنصر مادینه- مادر در چنین مردی مدام یادآور می شود که :

«من هیچ نیستم. هیچ چیز برای من مفهومی ندارد و من بر خلاف دیگران از هیچ چیز لذت نمی برم.»این خلق و خوی عنصر مادینه می تواند سبب ناهنجاری،ترس از بیماری،ناتوانی و تصادف گردد و زندگی سراسر غمگین و خسته کننده می شود.این خلق و خوهای تیره و تاریک ممکن است حتی موجب خودکشی مرد شوند و عنصر مادینه تبدیل به عفریت مرگ گردد.

تمامی این جنبه های عنصر مادینه همان ویژگی جنبه های سایه را دارا می باشند؛ یعنی میتوانند بگونه یی فرافکن شوند که در نظرفرد خصوصیات فلان زن واقعی را تداعی کنند و این همان فرافکنی عنصر مادینه است که موجب می شود مرد به هنگام اولین برخورد پندارد «او» همان زنی ست که در جستوجویش بوده و فکر کند او را از پیش می شناخته و چنان شیفته اش شود که همه دیوانه اش بخوانند و دقیقاً این زنان «پری گونه» هستند که فرافکنی عنصر مادینه را موجب می شوند. جنبه های مثبت عنصر مادینه هم بسیار مهم هستند ،مثلا عنصر مادینه مرد را یاری می دهد تا همسر مناسب خود را بیابد.عملکرد مهم دیگر عنصر مادینه این است که هرگاه ذهن منطقی مرد از تشخیص کنش های پنهان ناخودآگاه عاجز شود، به یاری وی بشتابد تا آنها را آشکار کند.نقش حیاتی تر عنصر مادینه این است که به ذهن امکان می دهد تا خود را با ارزش های واقعی درونی همساز کند و راه به ژرفترین بخش های وجود برد.

یونگ انکشاف عنصر مادینه را در چهار مرحله می داند:نخستین مرحله میتواند بوسیله حوّا که روابطی کاملا ًغریزی و زیستی داشت نمادین شود. دومین مرحله را در هلِن فاست مشاهده کرد:او گرچه شخصیتی افسانه ای و زیبا داشت اما عناصری جنسی همچنان مشخصه اش بودند. سومین مرحله میتواند بوسیله ی مریم باکره نشان داده شود. مرحله ای که در آن عشق خود را تا به مقام پارسایی روح بالا می برد. چهارمین مرحله خرد است که حتی از پارسایی و خلوص که بوسیله ی سرود سولامیت ،سرآمد سرودهای نمادین شده نیز، فراتر می رود.
اما نقش عنصر مادینه به مثابه راهنمای درونی ما در عمل چیست؟

عنصر مادینه هنگامی نقش مثبت می گیرد که مرد بگونه ی جدی به احساسات،خلق و خو،خواهش ها و نمایه هایی که از آن تراوش می کند توجه کند،و به آنها شکل بدهد و نکته ی اساسی در اینجا این است که آن را مطلقا واقعی بنگریم و احترام بیش از حد به عنصر مادینه به منزله ی تمثیل مذهبی،خطراز دست دادن جنبه های فردی را دارد و اگر آن را به مانند موجودی منحصرأ شخصی تلقی کنیم خطر فرافکنی به وجود خواهد آمد و بسیار مشکل آفرین خواهد شد،چرا که یا مرد قربانی تمایلات جنسی خود می کند و یا ناگزیر به بند یک زن واقعی می کشاند.در این مرحله، تنها تصمیم دردآور اما سخت آسان،جدی گرفتن تخیلات و احساسات است که می تواند از رکود کامل فرایند فردیت جلوگیری کند،زیرا تنها در این صورت است که مرد می تواند به معنای این تمثیل به مانند واقعیتی درونی دست یابد و به لطف همین مسئله،عنصر مادینه همان می شود که در اصل بود،یعنی «زن در درون مرد» که پیام های اصلی «خود»را منتقل می کند.


ravanshenasionline.persianblog