بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 از مجموع 30

موضوع: حسین پناهی ....

  1. #1
    فریبا آواتار ها
    • 1,510

    عنوان کاربری
    مدیر سابق تالار پاتوق
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    محل تحصیل
    جای خوبیه
    شغل , تخصص
    بیکار
    رشته تحصیلی
    مهندسی فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض حسین پناهی ....

    سال شمار زندگی :
    1335
    دحسین پناهی روز 6 شهریور ماه سال 1335 مطابق با 28 آگوست 1956 در روستای دژکوه از توابع استان کهکیلویه و بویر امد متولد شد .
    گرچه در کالبد شناسی پس از مرگ و بر اسا آزمایش dnaزمان تولدش 6 شهریور 1339 تشخیص داده شد .
    پدرش علی پناه و مادرش ماه کنیز نام داشت .
    1337
    فوت پدر
    1341 رفتن به مکتب خانه دژکوه
    1345 اتمام دوره ابتدایی .
    1346 ترک دژکوه رفتن به سوق ؛ خواندن کلاس ششم
    1347 رفتن به بهبهان و گرفتن سیکل
    1351 رفتن به قم و طلبگی
    1354 رها کردن درس حوزه ؛سفر به شوشتر و 1 سال آموزگاری در آن شهر
    1355 اقامت در اهواز و اشتغال به شغلهای مختلف
    1356 بازگشت به روستای دژکوه و ازدواج – نام همسر شوکت
    1357 رفتن به اهواز و کار در کتابخانه ای در آن شهر ؛تولد فرزند نخست( لیلا)
    1359 رفتن به جبهه و فعالیت در بخشهای فرهنگی ؛تولد دومین فرزند(آنا)
    1360 مهاجرت به تهران ، سکونت در یکی از مقبره ای خصوصی امازاده قاسم به مدت 1 سال ،عضویت در گروه تئاتری آناهیتا
    1361 نخستین تجربه های نمایشنامه نویسی ،نوشتن یک گل و بهار ،کارگردانی نمایش خوابگردها
    1362 نوشتن آسانسور؛نوشتن و کارگردانی تله تئاتر سرودی برای مادران
    1363 تولد سومین فرزند(سینا) ،نخستین تجربه های بازی در تله تئاتر های تلویزیونی ،بازی در سریال محله ی بهداشت ،نوشتن به سبک آمریکایی
    1364 استخدام در صدا و سیما ،بازی در سریال گرگها ،نوشتن دل شیر ،نوشتن دو مرغابی در مه
    1365 نخستین بازی در سینما ؛ بازی در فیلم سینمایی گال
    بازی در فیلم سینمایی گذرگاه؛ بازی در فیلم سینمایی تیر باران ؛ بازی در تله تئاتر های دو مرغابی در مه و آسانسور
    غصه نخور دلم ... هر کسی جایگاهی داره که درکش برای همگان دشواره ...
    اگه تو رو شکستن ...چون میخواستن کوچیک بشی ...درست به قدر فهم و درک خودشون .

  2. #2
    فریبا آواتار ها
    • 1,510

    عنوان کاربری
    مدیر سابق تالار پاتوق
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    محل تحصیل
    جای خوبیه
    شغل , تخصص
    بیکار
    رشته تحصیلی
    مهندسی فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    1366 کارگردانی سریال تلویزیونی ماجراهای رونالد و مادرش ، بازی در تله تئاتر در آیینه ی خیال
    1367 نوشتن نخستین شعرها ،بازی در فیلم سینمایی در مسیر تند باد ، بازی در فیلم سینمایی هی جو ،بازی در فیلم سینمایی ارثیه ،بازی در فیلم سینمایی نار و نی
    1368 فوت مادر ؛بازی در فیلم سینمایی رازکوکب ،نوشتن مجموعه من و نازی
    1369 بازی در فیلم سینامیی چاوش ،بازی در فیلم سینمایی سایه خیال ؛دیپلم افتخار بهترین بازیگر جشنواره فجر برای فیلم سایه ی خیال ،نوشتن پیامبران بی کتاب
    1370 بازی در فیلم سینمایی اوینار ،بازی در فیلم سینمایی مرد ناتمام ،بازی در فیلم سینمایی مهاجر ،نوشتن کابوس های روسی
    1371نوشتن گوش بزرگ دیوار ،بازی در فیلم سینمایی هنر پیشه
    1372نوشتن خروس و ساعت ها ،انتشار کتاب من ُ نازی
    1373 بالزی در فیلم سینمایی آروزی بزرگ ،بازی در فیلم سینمایی روز واقعه
    1374 نوشتن،بازی و کارگردانی سریال بی بی یون برای تلویزیون ،شریال توقیف و چند سال بعد نسخه ی قیچی شده ی آن از تلویزیون نمایش داده میشود (چیزی در حدود دو سوم کل مجموعه)،انتشار دو مرغابی در مه
    1375 انتشار آلبوه از دکلمه شعرهایش با نام ستاره ها ؛بازی در سریال دزدان مادربزرگ
    1376 به صحنه بردن نمایش چیزی شبیه زندگی ،انتشار چیزی شبیه زندگی ؛انتشار بی بی یون ، انتشار خروس ها و ساعتها
    1377 بازی در فیلم سینمایی کشتی یونانی از مجموعه قصه های کیش
    1378 نوشتن دیالوگهای سریال امام علی و بازی در آن
    1379 بازی در سریال یحیا و گلابتون
    1380 بازی در سریال آزانس دوستی
    1381 نوشتن مجموعه نمیدانمها
    1382 بازی در سریال آواز مه ؛نوشتن مجموعه های سالهاست که مرده ام
    1383 آغاز ضبط آلبوم دوم دکلمه هایش از خرداد ماه ؛تصمیم برای جمع آوری مجموعه کامل شعرهایش ؛پایان ضبط دکلمه ی شعرهایش در شب یکشنبه یازدهم مرداد؛آخرین تماس تلفنی با پسرش سینا در ساعت 9 شب 14 مرداد ،فوت 14 مرداد 1383،کشف پیکر متلاشی شده توسط دخترش آنا در ساعت 10 شب شنبه 17 مرداد در خانه اش واقع در خیابان جهان آرا
    علات فوت:ایست قلبی(به گواهی پزشکی قانونی)
    تدفین پیکرش در دژکوه به تاریخ سه شنبه 21 مرداد
    انتشار آلبوم دکلمه ی آخرین سروده هایش به نام سلام –خداحافظ توسط موسسه فرهنگی هنری دارینوش در 15 مهرماه
    انتشار هفت دفتر و مجموعه کامل اشعارش به نام چشم چپ سگ توسط موسسه فرهنگی هنری دارینوش در اردیبهشت 84 .
    غصه نخور دلم ... هر کسی جایگاهی داره که درکش برای همگان دشواره ...
    اگه تو رو شکستن ...چون میخواستن کوچیک بشی ...درست به قدر فهم و درک خودشون .

  3. #3
    فریبا آواتار ها
    • 1,510

    عنوان کاربری
    مدیر سابق تالار پاتوق
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    محل تحصیل
    جای خوبیه
    شغل , تخصص
    بیکار
    رشته تحصیلی
    مهندسی فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    غصه نخور دلم ... هر کسی جایگاهی داره که درکش برای همگان دشواره ...
    اگه تو رو شکستن ...چون میخواستن کوچیک بشی ...درست به قدر فهم و درک خودشون .

  4. #4
    فریبا آواتار ها
    • 1,510

    عنوان کاربری
    مدیر سابق تالار پاتوق
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    محل تحصیل
    جای خوبیه
    شغل , تخصص
    بیکار
    رشته تحصیلی
    مهندسی فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    در کودکی
    در کودکی نمیدانستم که باید از زنده بودنم خوشحال باشم یا نباشم ،چون هیچ موضع گیری خاصی در برابر زندگی نداشتم !
    فارغ از قضاوتهای آرتیستیک در رنگین کمان حیات ذره ای بودم که میدرخشیدم !آن روزها میلیونها مشغله ی دلگرم کننده در پس انداز ذهن داشتم از هیات گلها گرفته تا مهندسی سگ ها .از رنگ و فرم سنگ ها گرفته تا معمای باران ها وابرها ،از سیاهی کلاغاها تا سرخی انار .همه و همه دل مشغولی های شیرین ساعات بیداری ام بودن !به سماجت گاوها برای معاش ،زمین و زمان را میکاویدم و به سادگی بلدرچین سیر میشدم .
    گذشت ناگزیر روزها و تکرار یکنواخت خوراکی های حواس ،توقعم را بالا برد !توقعات بالا و ایده های محال مرا دچار کسالت روحی کرد و این در دوران نوجوانیم بود!مشکلات راه مدرسه ،در روزهای بارانی مجبورم کرد به خاطر پاها و کفشهایم به باران با همه عظمتش بدبین شوم و حفظ کردن فرمولهای ؛اهمیت دادن به سبزه قبا را از یادم برد!هرچه بزرگتر شدم به دلیل خودخواهیی های طبیعی و قراردادهای اجتماعی از فراغت آن روزگار طلایی دور و دورتر افتادم!
    این روزها و احتمالا تا همیشه مرثیه خوان آن روزها باقی خواهم ماند !تلاش میکنم به کمک تکنیک بیان و با علم به عوارض مسموم زبان،آن همه حرکت و سکون را بازسازی کنم و بعضا نیز ضمن تشکر و سپاس از همنوعان زحمت کش ام که برایم تاریخها و تمدنها ساخته اند گلایه کنم که مثلا چرا باید کفشهایمان را به قیمت پاهایمان بخریم و چرا برای یک گذران سالم و ساده ،خود را در بحرانهای دروغ ودزدی دیوانه کنیم !
    چرا باید زیباییهای زندگی را فقط در دوران کودکیمان تجربه کنیم حال آنکه ما مجهز به نبوغ زیبا سازی منظومه هاییم!در مقایسه با آن ظلمات سنگین و عظیم نبودن ،بودن نعمتیست که با هر کیفیتی شیرین و جذاب آست !
    بدبینی ها ی ما عراضه های بدحضور و ارتباطات ماست!فقر و بیماری و تنهایی مرگ ما ،هیچ گاه به شکوه هستی لطمه نخواهد زد !منظومه ها میچرخند و ما را با خود میچرخانند !
    ما در هیات پروانه ی هستی ،با همه ی توانایی ها و تمدن ها مان شاخکی بیش نیستسم !برای زمین 70 کیلو گوشت با 70 کیاو سنگ تفاوتی ندارد!یادمان باشد کسی مسئول دلتنگی ها و مشکلات ما نیست !اگر ردپای دزد آرامش و سعادت را دنبال کنیم سرانجام به خودمان خواهیم رسید که در انتهای هر مفهومی نشسته ایم و همه چیزهای تلنبار مبروط و نامربوط را زیر ورو میکنیم !به نظر میرسد انسان آسانسور چی فقیری است که چرخ تراکتور میدزد !البته به نظر میرسد!تا نظر شما چه باشد؟
    حسین پناهی
    غصه نخور دلم ... هر کسی جایگاهی داره که درکش برای همگان دشواره ...
    اگه تو رو شکستن ...چون میخواستن کوچیک بشی ...درست به قدر فهم و درک خودشون .

  5. #5
    فریبا آواتار ها
    • 1,510

    عنوان کاربری
    مدیر سابق تالار پاتوق
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    محل تحصیل
    جای خوبیه
    شغل , تخصص
    بیکار
    رشته تحصیلی
    مهندسی فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    رأی


    آری !


    با هر تولدی جهان متولد میشود


    وبا هر مرگی میمیرد!


    بی حضور من،جهان ناقص به نظر میرسید


    وسرانجام پشت بر این قرار گرفت


    تاچشم خورشید به جمالم روشن شود !


    از همه ی جهان چیزی در خود داشتم !


    کامل بودم!


    چیزی نگذشت که نظارت های خلیفه الیه شروع شد !


    گل سرخ،


    مصاحب خوش عطم به پچه پچه از من پرسید :


    چگونه میتوانم جوجه تیغی شوم؟


    و من آرامش میکردم به خارهایش قناعت کند..


    شناسنامه گرفتم


    و حالا فقط یک نمره بودم ،


    یک رأی


    و رأی دادم.....






    سالهاست که مرده ام
    غصه نخور دلم ... هر کسی جایگاهی داره که درکش برای همگان دشواره ...
    اگه تو رو شکستن ...چون میخواستن کوچیک بشی ...درست به قدر فهم و درک خودشون .

  6. #6
    فریبا آواتار ها
    • 1,510

    عنوان کاربری
    مدیر سابق تالار پاتوق
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    محل تحصیل
    جای خوبیه
    شغل , تخصص
    بیکار
    رشته تحصیلی
    مهندسی فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    در
    سلام ،
    خداحافظ !
    چیزی تازه اگر یافتید
    بر این دو اضافه کنید
    تا بل
    بازشود این در گم شده بر دیوار...
    سالهاست که مرده ام
    غصه نخور دلم ... هر کسی جایگاهی داره که درکش برای همگان دشواره ...
    اگه تو رو شکستن ...چون میخواستن کوچیک بشی ...درست به قدر فهم و درک خودشون .

  7. #7
    memol آواتار ها
    • 1,401

    عنوان کاربری
    مدیر بازنشسته بخش کشاورزی
    تاریخ عضویت
    Dec 2008
    محل تحصیل
    کرج
    شغل , تخصص
    کارمند
    رشته تحصیلی
    مکانیک-
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    مرسی عزیزم

  8. #8
    فریبا آواتار ها
    • 1,510

    عنوان کاربری
    مدیر سابق تالار پاتوق
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    محل تحصیل
    جای خوبیه
    شغل , تخصص
    بیکار
    رشته تحصیلی
    مهندسی فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    شناسنامه

    من حسینم ، پناهیم .
    حودمو میبینم ، خودمو میشنوم ، خودمو فکر میکنم
    تا هستم جهان ارثیه ی بابامه
    سلاماش ، همه ی عشقاش ، همه ی درداش ، تنهاییاش .....
    وقتیم نبودم ، مال شما .
    اگه دوست داری با من ببین
    یابذار باهات ببینم
    با من بگو
    یا بذار با تو بگم
    سلامامونو ، عشقامونو ، دردامونو ، تنهاییامونو ، .... ها ؟
    حرمت نگه دار دلم ، گلم ،
    کاین اشک خونبهای عمر رفته من است
    میراث من ، نه بقید قرعه نه به حکم عرف
    یکجا سند زده ام همه را به حرمت چشمانت به نام تو
    مهر و موم شده به اتش سیگار متبرک ملعون.
    کتیبه های خطوط قبائل دور ،
    این سرگذشت کودکی است که به سر انگشت پا هرگز
    دستش به شاخه ی هیچ آرزویی نرسیده است
    هر شب گرسنه میخوابید
    چند و چرا نمی شناخت دلش
    گرسنگی شرط بقا بود به آیین قبیله ی مهربانش
    پس گریه کن مرا به طراوت
    به دلی که میگریسیت بر اسب واژگون کتاب دروغ تاریخش
    و آواز میخواند ریاضیات را در سمفونی با شکوه جدول ضرب با همکلاسیهایش
    دو دو تا .... چهار تا .... چار چار تا .... شونزده تا..... پنج چنج تا ....
    در یازده سالگی پا به دنیای عجیب کفش نهاد
    با سر تراشیده و کت بلندی که از زانوانش میگذشت
    بابوی کنده ی بد سوز و نفت و عرقهای کهنه ....
    آری دلم ، گلم
    این اشکها خونبهای عمر رفته من است
    میراث من .
    حکایت آدمی که جادوی کتاب مسخ و مسحورش کرده بود
    تا بدانم ، بدانم ، بدانم
    به وام وانهادم مهر مادریم را
    گهواره ام را به تمامی
    و سیاه شد در فراموشی سگ سفید امنیتم
    و کبوترانم را از یاد بردم
    و میرفتم .. و میرفتم ... و میرفتم
    تا بدانم و بدانم و بدانم
    از صفحه ای به صفحه ای
    از چهره ای به چهره ای
    از روزی به روزی
    از شهری به شهری
    زیر آسمان وطنی که در آن فقط مرگ را به مساوات تقسیم میکردند
    سند زده ام یکجا همه را به حرمت چشمان تو
    متبرک شده به آتش سیگار متبرک معلون
    که میترکاند یکی یکی حفره های ریه هایم را
    تا شمارش معکوس آغاز شده باشد بر این مقصود بی مقصد
    از کلامی به کلامی
    .... و یکی یکی مردم ... بر این مقصود بی مقصد
    کفایت میکرد مرا حرمت آویشن
    مرا مهتاب
    مرا لبخند
    و آویشن حرمت چشمان تو بود . .... نبود ؟
    پس دل گره زدم به هر اندیشه ای که آویشن را میسرود
    مسیح به جلجتا به صلیب نمی شد
    و تیر باران نمی شد لورکا در گرانادا در شبهای سبز کاجها و مهتاب
    آری یکی یکی میمردم به بیداری از صفحه ای به صفحه ای
    تا دل گره بزنم به هر اندیشه ای که آویشن را میسرود .
    پس رسوب کردم با جیبهای پر از سنگ به ته رودخانه اولز همراه با ویرجینیا وولف
    تا بار دیگر مرده باشم بر این مقصود بی مقصد
    حرمت نگه دار ، دلم ! ، گلم !
    اشکهایی را که خون بهای عمر رفته ام بود
    داد خود را به بیدادگاه خود آورده ام
    همین
    نه

    به کفر من نترس
    کافر نمی شوم هرگز
    زیرا به نمی دانم های خود ایمان دارم
    - انسان و بی تضاد ؟ -
    خمره های منقوش در حجره های میراث
    عرفان لایت با طعم نعنا
    شک دارم به ترانه ای که زندانی و زندان بان با هم زمزمه میکنند
    پس ادامه میدهم سرگذشت مردی را که هیچ کس نبود
    با این همه تو گویی اگر نمی بود
    جهان قادر به حفظ تعادل خود نبود
    چون ان درخت که زیر باران ایستاده است
    نگاهش کن
    چون آن کلاغ
    چون آن خانه .
    ما گلچین تقدیر و تصادفیم
    استوای بود و نبود
    به روزگار طوفان موج و نور و رنگ در اشکال گرفتار آمده
    مستطیل های جادو
    مربعهای جادو
    ...

    من در همین پنجره معصومیت ادم را گریه کردم
    دیوانگی های دیگران را دیوانه شدم
    در همین پنجره گله به چراغ برده ام
    پادشاهی کرده ام با سر تراشیده و قدرت اداره دو زن
    سر شانه نکردم که عیال وار بودم و فقیر
    زلف به چپ و راست خواباندم تا دل ببرم از دختر عمویم
    از دیوار راست بالا رفتم
    به معجزه ی کودکی با قورباغه ای در جیبم
    حراج کردم یکجا همه ی رازهایم را
    دلقک شدم با دماغ پینوکیو و بته ی گونی به جای موهایم
    آری ... دلم ! ، گلم ! حرمت نگه دار
    کاین اشکها خون بهای عمر رفته من است
    سرگذشت کسی که هیچ کس نبود
    و همیشه گریه میکرد
    بی مجال اندیشه به بغضهایش
    تا کی مرا گریه کند ؟
    تا کی ؟
    و به کدام مرام بمیرد .
    آری ... دلم ! ، گلم !
    ورق بزن مرا
    و به افتاب فردا بیاندیش که برای تو طلوع میکند
    با سلام و عطر آویشن
    غصه نخور دلم ... هر کسی جایگاهی داره که درکش برای همگان دشواره ...
    اگه تو رو شکستن ...چون میخواستن کوچیک بشی ...درست به قدر فهم و درک خودشون .

  9. #9
    فریبا آواتار ها
    • 1,510

    عنوان کاربری
    مدیر سابق تالار پاتوق
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    محل تحصیل
    جای خوبیه
    شغل , تخصص
    بیکار
    رشته تحصیلی
    مهندسی فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    قانون را دوست دارم

    ولی از پاسبانها می ترسم!

    عشق را دوست دارم

    ولی از زنها می ترسم!

    کودکان را دوست دارم

    ولی از آئینه می ترسم!

    سلام رادوست دارم

    ولی از زبانم می ترسم!

    من می ترسم

    پس هستم
    غصه نخور دلم ... هر کسی جایگاهی داره که درکش برای همگان دشواره ...
    اگه تو رو شکستن ...چون میخواستن کوچیک بشی ...درست به قدر فهم و درک خودشون .

  10. #10
    فریبا آواتار ها
    • 1,510

    عنوان کاربری
    مدیر سابق تالار پاتوق
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    محل تحصیل
    جای خوبیه
    شغل , تخصص
    بیکار
    رشته تحصیلی
    مهندسی فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    بارون

    همه اینو می دونن
    که بارون
    همه چیز و کسمه
    آدمی و بختشه
    حالا دیگه وقتشه
    که جوجه ها را بشمارم
    چی دارم چی ندارم
    بقاله برادرم
    می رسونه به سرم
    آخر پاییزه
    حسابا لبریزه
    یک و دو !‌ هوشم پرید
    یه سیاه و یه سفید
    جا جا جا
    شکر خدا
    شب و روزم بسمه
    غصه نخور دلم ... هر کسی جایگاهی داره که درکش برای همگان دشواره ...
    اگه تو رو شکستن ...چون میخواستن کوچیک بشی ...درست به قدر فهم و درک خودشون .

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •