ازخواب گل سرخ بگیرید سراغم
زان پیش که مرگ آید و نالید زداغم

اندیشه من بازتر از غنچه گل نیست
تقصیر دلم نیست که با غنچه ایاغم

آن لاله که صد داغ به دل داشت زمانی
اینک منم آن لاله و این فصل فراغم

ما را به تماشای چمن هیچ نبردند
تنها همه جا صحبت گل بود به باغم

این گم شدن آنهمه، درخویش عجب نیست
تاریکتر از باور من بود چراغم

زان پیش که مرگ آید و با ولوله آیید
آیید به یک آمدن ساده سراغم.