در حال حاضر تحقيقات در علوم طيور عمدتاٌ بر روي ارتقاي كارايي و تركيب بدن طيور متمركز شده است. هر چند كه پيشرفت‌هاي حاصل اغلب به دنبال انتخابهاي ژنتيكي بوده‌اند ولي نقش عوامل تغذيه‌اي نيز در اين ميان حائز اهميت مي‌باشد. علاوه بر اين، تغذيه تاثير به‌سزايي بر روي خصوصيات كيفي گوشت مرغ دارد. در اين مقاله به گوناگوني‌هاي احتمالي كيفيت مرغ گوشتي در ارتباط با عوامل تغذيه‌اي اشاره شده است.
مقدمه
كيفيت مرغ گوشتي مسئله‌اي پيچيده و در برگيرنده جوانب مختلف است. به عنوان مثال شكل بدن، بازدهي گوشت سينه و كيفيت گوشت از جنبه‌هاي مهم موثر در كيفيت مرغ گوشتي هستند. با وجود عوامل تنظيم كننده متعددي كه براي دستيابي به اين كيفيت وجود دارند، تغذيه به ويژه تاثير متقابل تغذيه و ساير عوامل محيطي و ژنتيكي نقش مهمي در اين ميان ايفا مي‌كنند.
در اين مقاله سه مثال براي تصوير كردن راههاي مختلف اصلاح يا كنترل كيفيت مرغ گوشتي آورده شده است. اين سه مثال نكات زير را در بر مي‌گيرند:
1. تاثير متقابل اسيدهاي آمينه جيره غذايي و ژنوتيپ
2. چربيهاي تغذيه‌اي و تركيب اسيد‌هاي چرب در مرغ
3. تغذيه اوليه جوجه‌هاي تازه از تخم در آمده

1. تأثير متقابل اسيد‌هاي امينه تكميلي جيره غذايي و ژنوتيپ
اسيد‌هاي آمينه از شاخص‌هاي عمده اجزاي گوشت مرغ مي‌باشد، به نحوي كه چربي شكم و بازدهي گوشت سينه تحت تاثير سطح اين مواد در خون قرار مي‌گيرد. از ميان اسيد‌هاي آمينه، ليزين با تاثيرات ويژه برروي تركيب لاشه شناخته شده است. كمبود ليزين منجر به تحليل بيشتر عضلات سينه در مقايسه با ساير عضلات بدن مي‌شود. نتايج مقدماتي در تحقيقات نشان داده‌اند كه كمبود ليزين همچنين بر با كاهش Ph و قابليت نگهداري آب بر كيفيت عضلات سينه تاثير سو مي‌گذارد. تركيب بدن مرغ گوشتي را همچنين مي‌توان توسط تكنيك‌هاي انتخاب ژنتيكي اصلاح نمود به نحوي كه كارخانه‌هاي اجداد با اتخاب‌هاي ژنتيكي، ژنوتيپ‌هايي تجاري ايجاد كرده‌اند كه در جهت افزايش بخشهاي اصلي در لاشه همراه با بازدهي بيشترگوشت سينه و چاقي كم‌تر اصلاح شده‌اند. حال سؤال اين است كه چگونه پاسخ بدن به اسيد آمينه تكميلي تحت تأثير انتخاب ژنتيكي قرار مي‌گيرد. مقايسه بين نژادهاي سبك و سنگين تأثير متقابل ژنوتيپ و تغذيه را نشان مي‌دهند. در واقع مرغهايي كه از نظر ژنوتيپ سبك هستند بيش از مرغهاي چاق به رژيم‌هاي حاوي پروتئين خام كمتر يا اسيد آمينه ضروري كمتر حساسيت نشان مي‌دهند . همچنين استفاده از اسيد‌هاي آمينه رژيم غذايي توسط ژنوتيپ لاغر بهتر انجام مي‌گيرد. اين مسئله توسط پژوهش‌هاي متعدد تاييد شده است
2. چربيهاي غذايي و تركيب اسيدهاي چرب در مرغ
چربيها و روغنها در رژيم غذايي طيور در درجه اول به عنوان محتويات پر انرژي رژيم مطرح هستند. هر چند كه اسيد‌هاي چرب غذايي نقش مهمي در تركيب اجزاي لاشه مرغ گوشتي ايفا مي‌نمايند. تركيب شيميايي چربيها و روغنها بسيار متغير مي‌باشند. روغنهاي گياهي داراي اسيد چرب اشباع نشده بيشتري نسبت به چربي حيواني مي‌باشند.
به طور واضح نوع چربي اضافه شده به رژيم تأثيري عميق برروي تركيب اسيد چرب در چربي شكم دارد. در واقع تركيب اسيد چرب در چربي شكم ارتباط نزديكي با چربي‌هاي غذايي دارد.
همچنين به شيوه مشابهي محتواي اسيد چرب در چربي عضلات منعكس كننده تركيب چربي تغذيه‌اي مي‌باشد. بنابراين امكان اين مسئله وجود دارد كه گوشت مرغ را با اسيد‌هاي چرب خاص. مانند روغن ماهي، كلزا يا تخم كتان در رژيم تقويت نماييم. از نقطه نظر تغذيه‌اي اين مسئله در تغذيه انسان هم جالب است كه سري اسيد‌هاي چرب ذكر شده اثر حفاظتي در مقابل بيماريهاي قلبي-عروقي نظير تصلب شرايين يا ايجاد لخته در عروق ( ترومبوز ) دارند. با اين وجود تقويت و غني سازي ياد شده منجر به ايجاد چربيهاي مايع بيشتري مي‌گردد كه از نظر بصري و از نظر تكنولوژيك براي كيفيت گوشت مرغ مضر مي‌باشند. از آنجايي كه اسيد‌هاي چرب اشباع نشده بخصوص اسيد‌هاي چرب اشباع نشده به اكسيد شدن بسيار حساس مي‌باشند كيفيت حسي اين محصول هم ممكن است تغيير نمايد (بو و طعم). براي غلبه بر اين مشكل مي‌توان به رژيم غذايي مرغ ويتامين E اضافه نمود كه يك ماده ضد اكسيده كننده (آنتي اكسيدان) است.
نكته قابل نتيجه گيري اين كه با اين هدف كه نيازهاي كيفي گوشت مرغ براي كشتارگاهها و مصرف‌كنندگان براي كشتارگاه و مشتريان برآورده گردد مي‌توان محتواي اسيد چرب لاشه را در مرغها اصلاح نمود.
3. تغذيه اوليه در جوجه‌هاي تازه از تخم در آمده
مرغ گوشتي از لحاظ فيزيولوژيك در حال حاضر در زمان سريعتري به وزن كشتار مي‌رسد و هفته اول پس از هچ سهم بزرگتري از كل دوره زندگي مرغ را تشكيل مي‌دهد (20% ). در عمل فرايند‌هاي جوجه‌كشي و حمل جوجه با تأخيري 10 تا 60 ساعته در تغذيه جوجه همراه است. -هرچند كه به نظر مي‌رسد مواد غذايي موجود در باقيمانده زرده كه در طي دوره جنيني استفاده نشده براي تأمين غذا در طي دوره بي غذايي مفيد باشد ولي اين منبع سهم ناكافي در نياز‌هاي تغذيه‌اي براي نگهداري و رشد در جوجه‌هاي گوشتي دارد. در يك برررسي تحقيقي بر روي جوج‌هايي كه با تأخير 48 ساعته در تغذيه مواجه بوده‌اند، مشخص شد كه رشد كلي بدن جوجه‌ها تا زمان شروع تغذيه با تأخير همراه بود و وزن بدن در 6 روزگي 25% كمتر از جوجه‌هايي بود كه تغذيه اوليه در آنها شروع شده بود.
به علاوه تأخير در شروع تغذيه در روزهاي اول زندگي در رشد عضلاني به ويژه در عضلات سينه تاثير مي‌گذارد به نحوي كه وزن عضله سينه در جوجه‌هايي كه 48 ساعت اول پس از هچ با گرسنگي مواجه‌ بوده‌اند در 4 روزگي به 50% وزن مطلوب مي‌رسد.
تغذيه زودرس جوجه‌هاي تازه از تخم درآمده توجه زيادي را در دهه گذشته به خود جلب كرده است. شروع تغذيه پس از دوره بي‌غذايي به براي جبران عقب ماندگي وزن‌گيري در وزن بدن يا وزن عضلات سينه كافي نيست و به تمهيدات بيشتري براي جبران اين عقب‌ماندگي نياز است. گرسنگي در زمان بحراني رشد جوجه‌ها ممكن است اثرات دراز مدت در كارايي و تشكيل گوشت داشته باشد به همين علت تغذيه زودرس پس از درآمدن جوجه‌ها براي كاهش اين سوء ‌اثرات توصيه مي‌شود (براي مثال اضافه كردن غذا به جعبه‌هاي حمل جوجه). همچنين تغذيه زودرس ممكن است پس از دوره گرسنگي بر روي عوامل محيطي و تغذيه‌اي كه در رشد جوجه‌ها موثر هستند نقش داشته باشد. تلاش بر اين است كه رژيم‌هايي فراهم شود كه بتواند به شكل جزيي يا كلي بر نتايج تاخير تغذيه تاخيري غلبه نمايد و به همين علت درك عواقب زودرس و تأخيري در رشد عضلات و متابوليسم بدن مرغ ضروري مي‌باشد.
مواردي كه مطرح گرديدند بايستي براي كل دوره توليد تصميم داده شود. هدف با تحول جاري در اولويت‌هاي پرورش مرغ گوشتي توليد مرغهاي سنگين‌تر با ميزان رشد سريعتر نيست - كه منجر به ايجاد مرغهايي با ميزان چربي بالا و مشكلات متابوليك و اختلالات پا ناشي از آن مي‌شود - بلكه هدف كنترل رشد عضلاني و وزن بدن ( به خصوص در عضلات سينه ) در كل دوره زندگي مرغهاي گوشتي است. بنابراين بايستي با اتخاذ استراتژي‌هاي تغذيه‌اي تغذيه مرغها به حد مطلوب برسد. يك رويكرد كه در اين مقاله نيز به آن اشاره شده است تنظيم كوتاه و ميان مدت گردش كار پروتئين و جايگزين آن در بدن است. در عمل منظور از اين فعاليتها، معرفي ديدگاههاي جديد در كنترل تغذيه مرغهاي گوشتي جوان است كه شامل سه مرحله مي‌گردد: تحريك زودرس در طي هفته اول، محدوديت رژيم از هفته اول تا سوم و به دنبال آن مطلوب رساني تغذيه با در نظر گرفتن صرفه اقتصادي پس از هفته سوم. با اين الگو تعيين كمي و كيفي تاثيرات تغذيه بر كارايي، فرم بدن و كيفيت گوشت نياز به اندازه‌گيري‌هاي دقيق دارد.