بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 از مجموع 23

موضوع: مقاله ای جامع درباره بهداشت

  1. #1
    • 11,406
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    pnu
    شغل , تخصص
    مربی
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    راه های ارتباطی

    Icon140 مقاله ای جامع درباره بهداشت

    بهداشت
    بهداشت مجموعه‌اي از علوم مختلف است و بطور کلي منظور از آن، انجام کارهايي براي جلوگيري از ابتلا مردم به بيماري و رسيدن به سلامتي است. تعريف سازمان بهداشت جهاني (WHO) از بهداشت به صورت زير است: بهداشت علم و هنر پيشگيري از بيماريها و طولاني کردن عمر و ارتقا سلامتي بوسيله کوششهاي متشکل اجتماعي است.

    کوششهاي اجتماعي
    منظور از کوششهاي اجتماعي موارد زير است:
    آموزش بهداشت بهداشت محيط تشخيص بيماريها پيشگيري عليه بيماريها عفوني ايجاد يک سيستم اجتماعي که هر فرد بتواند از حق طبيعي خود برخوردار باشد.

    با فراهم آوردن اين امکانات سلامتي مردم تامين مي‌شود. البته امروزه دامنه بهداشت عمومي توسعه يافته است و تامين سلامتي سالخوردگان، مادران، تغذيه، جامعه، نوتواني، آلودگي هوا و آلودگي صوتي جز وظايف بهداشت قلمداد شده است. در علوم تجربي عوامل در شرايط يکسان نتيجه يکسان بدست مي‌دهند، يعني از ترکيب دو اتم هيدروژن با يک اتم اکسيژن، آب بدست مي‌آيد. اما بايد توجه داشت که در مورد يک امر بهداشتي مثل واکسيناسيون، تنها جنبه علمي قضيه کافي نيست. زيرا يک برنامه بهداشتي موفق لزوما در منطقه و فرهنگ ديگر موفق نمي‌باشد، چون جنبه‌هاي اجتماعي، اقتصادي، رواني و ... نيز موثرند. پس بهداشت هنر است.

    هدف ديگر بهداشت، طولاني کردن عمر انسان است. عوامل مختلفي بر طول عمر اثر دارند و از آن جمله رفاه اقتصادي، آرامش فکري، خدمات پزشکي، تغذيه، حقوق بشر، آموزش، ارتباط مردم با دوست و با همديگر، آزادي و روابط دولت و ملت است. بايد توجه داشت باشيم که امروزه اصطلاحات متفاوتي از نظر ظاهر براي بهداشت مطرح است. مثل بهداشت جامعه، جامعه‌شناسي بهداشت، پزشکي اجتماعي، پزشکي جامعه نگر و ... که در واقع همگي مترادف بهداشت عمومي هستند. بايد گفت مفهوم تمام اين عناوين يکي است، ولي طرز نگرش آنها با هم متفاوت است، چون نيازهاي جوامع باهم تفاوت دارد.

    بعد سومي هم مطرح است و آن اين که بايد آينده افراد را براي پرورش استعدادها در نظر بگيريم که مترادف با هدفهاي حياتي‌اند و منظور از هدفهاي حياتي اين است که انسان چنان تکامل کند که خليفه‌الله روي زمين باشد. زماني اين امر محقق مي‌شود که فرد از نظر فيزيولوژيکي، رواني و عاطفي و بعد فلسفي و ... در سطح عالي باشد و آن سلامتي در موازات اهداف حيات است، چرا که ما هر قدر امکانات بيشتري را بتوانيم ايجاد کنيم، براي تبديل استعدادهاي بالقوه به بالفعل در راستاي سلامتي مردم قدم برداشته‌ايم.



  2. #2
    • 11,406
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    pnu
    شغل , تخصص
    مربی
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض


    روشهاي مختلف استفاده از بهداشت عمومي

    سيستم معاونت بهداشت عمومي (Public Health Asistanse) تقريبا 55 درصد جمعيت با اين سيستم اداره مي‌گرديد. مخصوص کشورهاي جهان سوم بود که در هر زماني حالت انتزاعي مخصوصي به خود مي‌گرفتند. در اين سيستم مديريت بر اساس تمرکز بوده، يعني مسائل بهداشتي از بالا يعني از مراکز به سازمانهاي کوچک و شهرستانها جاري مي‌شد. يعني بودجه مديريت از مرکز به استانها، شهرستانها و بخشها و روستاها جريان پيدا مي‌کرد. منتها اين تصميم‌گيري با خصوصيات اقتصادي و فرهنگي هماهنگ نبوده، در نتيجه، نتيجه مثبت گرفته نمي‌شد و از طرف ديگر، اکثريت منابع مالي و انساني در شهرها بکار گرفته مي‌شد و روستائيان و شهرهاي محروم، از عدالت و توزيع مناسب برخوردار نبودند. و در سيستم معاونت بهداشتي عمومي حتي 30% کودکان تحت پوشش نبودند و يا مرگ و مير کودکان زير يک سال قبل از سال 1355 ،‌ يکصد و بيست در هزار بود، ولي امروزه مرگ و مير کودکان زير يک سال به کمتر از 28 در هزار رسيده است. يکي از عيبهاي سيستم، عدم پوشش منابع بهداشتي و اداري در روستا بود. طرز ارائه خدمات بهداشتي به سه شکل ذيل بود:

    از طريق مراکز بهداشتي و درماني و بيمارستانها :
    چون در کشورهاي در حال توسعه، تعداد پزشک کم بود، پزشکان در بيمارستانهاي دولتي از کارايي چندان برخوردار نبودند و حتي کيفيت ارائه خدمات ناقص بوده و اکثريت مردم بخصوص روستائيان دسترسي به بيمارستانها نداشتند و خود پزشکان از رساندن خدمات به مردم بنا به عللي کوتاه مي‌کردند. چون حقوق کافي دريافت نمي‌کردند و بيماران را به مطبهاي خصوصي عودت مي‌دادند و در مردم اين باور بوجود آمده بود که بيمارستانهاي دولتي خدمات کافي ارائه نمي‌دهند.

    از طريق بيمه :
    چون فقر اقتصادي در کشورهاي در حال توسعه وجود دارد، بدان جهت همه مردم قدت پرداخت حق بيمه نداشته و تنها کارگران و کارمندان با پرداخت حق بيمه از خدمات بيمه استفاده مي‌کردند و آن هم در عمل با اشکال روبرو بود، زيرا بيمه کننده دولت بوده و حالت مشابه کشورهاي غربي را نداشت. بيمه شوندگان نيز از خدمات بيمه ناراضي بودند، اما راه ديگري وجود نداشت.

    از طريق طب خصوصي :
    معمولا همان پزشکاني هستند که روزها در بيمارستانهاي دولتي مشغول بوده و در عصر با دريافت حق ويزيت، خدمات را ارئه مي‌دهند و آنها نيز به عللي از دادن خدمات به بيمه شوندگان به تعرفه‌هاي دولتي خوشنود نبوده و اخلال بوجود مي‌آوردند. سيستم بيمه پزشکي اين سيستم مخصوص کشورهاي پيشرفته غربي بود که همه مردم با پرداخت حق بيمه از خدمات درماني بهداشتي بهره‌مند مي‌شوند. البته در کشورهاي غربي در آمد سرانه بيشتر است (68% مردم متوسط در آمد را دارند.) و لذا قدرت پرداخت حق بيمه را دارند و چنانچه اشاره شد، رقابت ميان شرکتها وجود دارد، اما در کشورهاي در حال توسعه ارائه‌گر خدمات فقط دولت است و کيفيت خدمات نامطلوب مي‌باشد. ولي در کشورهاي غربي بيمه شوندگان با اختيار خود بيمه‌گر را از بين هزاران بيمه‌گر انتخاب مي‌نمايند و در نتيجه بين بيمه‌گران رقابت وجود داشته و هر بيمه‌گر سعي دارد با دادن خدمات بهتر مشتري جذب کند.

    سيستم طب ملي اين سيستم مخصوص کشورهاي کمونيستي بوده که 18% کل مردم دنيا از اين سيستم استفاده مي‌کردند و اين سيستم توسط دولت ارائه مي‌شد. مردم بدون پرداخت کوچکترين وجهي از خدمات بهداشتي استفاده مي‌کردند و اين کشورها از نظر سلامتي وضعشان بهتر بود. اساس اين سيستم بر روي کلوني‌ها يا واحدهاي بهداشتي بود که خدمات بر اساس بهداشت و پيشگيري بود که در سطوح روستاها پراکنده شده بودند و خدمات ارائه مي‌دادند.

    يعني تمام مناطق از حداقل امکانات بهداشتي درماني استفاده مي‌کردند و در اثر آن با وجودي که کشورهاي سوسياليستي از نظر اقتصادي و اجتماعي وضع خوبي از ساير جهات نداشتند، ولي از نظر بهداشتي حتي از کشورهاي غربي هم بهتر بودند و اولين کشورهايي بودند که در آنجا به علت رعايت تنظيم خانواده نرخ رشد جمعيت به منفي گرايش کرد.

    سيستم شبکه (خدمات بهداشتي اوليه و شبکه‌هاي بهداشتي) به علت پيشرفت سريع و تخصصي شدن علم پزشکي، امکان دسترسي به خدمات درماني براي غير ثروتمندان مشکل بود. بخصوص بدان جهت در کشورهاي در حال توسعه، با پيشرفت علم پزشکي، در ترفيع سلامتي مردم تفاوتي بوجود نيامده بود و هنوز در کشورهاي در حال توسعه مردم از سو تغذيه، افزايش جمعيت، بيماريهاي عفوني و عدم دسترسي به آب تصفيه شده در رنج بودند. براي همين ارکان و شرايط خاصي تعيين شد که عمده ارکان وجه اجتماعي، سياسي و استراتژيک دارد و براي رسيدن به اهداف زير تاکيد مي‌کند:

    همکاري و هماهنگي ساير بخشها اجتناب ناپذير است، يعني براي سلامتي تنها وزارت بهداشت درمان نمي‌تواند سلامتي مردم را تامين کند. ساير نهادهاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي نيز بايد براي ترفيع و تامين سلامتي مردم همکاري نمايند.

    تعهد سياسي دولتها در قبول مسئوليت مردم ضروري است. بهداشت و تامين سلامتي، حق و وظيفه انفرادي و اجتماعي و حکومتي است. مشارکت مردم الزامي است. توزيع منصفانه در مورد منابع بهداشتي و مالي بايد صورت گيرد. حداقل خدمات درماني و بهداشتي و توانبخشي جامعيت يابد. حداقل خدمات بهداشتي اوليه حداقل خدمات بهداشتي اوليه شامل موارد زير است:

    آموزش همگاني در زمينه بهداشت بهبود روش تغذيه تامين آب سالم و کافي و بهسازي ايمني سازي عليه بيماريهاي عفوني پيشگيري از بيماريهاي شايع بومي در مان مناسب بيماريها و حوادث پيش بيني و تدارک داروهاي اساسي ارائه خدمات بهداشتي مادر و کودک و تنظيم خانواده
    علاوه بر 8 عامل فوق، بايد عوامل رواني و کنترل عفونتهاي تنفسي و اسهال کنترل شود. سازمان بهداشت جهاني هدفهاي ذيل را براي کشورهاي عضو به عنوان استراتژي بهداشت انتخاب کرده و تمام کشورها بايد به اين اهداف تا سال 2000 دست يابند:

    کاهش مرگ و مير کودکان زير يک سال به 50 در 1000 افزايش اميد به زندگي که عبارت است از اميد زنده ماندن بعد از تولد افزايش در آمد سرانه تا پانصد دلار اختصاص پنج درصد از توليد ناخالص به بهداشت که در ايران 4 درصد مي‌باشد.

    فراهم آوردن تغذيه که ده درصد متولدين کمتر از دو هزار و پانصد گرم وزن داشته باشند. در کشور ما اين شاخص به علت وجود خانه‌هاي بهداشت به پنج در هزار کاهش يافته و در کشورهاي پيشرفته صفر مي‌باشد. (در يک کودک نرمال وزن طبيعي سه هزار و پانصد گرم، قد پنجاه سانتيمتر و دور سر سي و پنج سانتيمتر است.)
    افزايش ميزان باسوادي تا هفتاد درصد حداقل با يک ربع پياده روي به آب آشاميدني دسترسي نداشته باشند. در ايران در سال 1357 پنجاه درصد آب بهداشتي داشته و اکنون اين مقدار به هشتاد و سه درصد رسيده است. حداقل نود درصد بر عليه شش بيماري واکسينه شده باشند. (در ايران حداقل نود درصد روستائيها عليه شش بيماري واکسينه شده‌اند.) مرگ و مير مادران چهل در صد هزار است.

    بنابراين وظايف ديگر بهداشت عمومي تهيه آب آشاميدني سالم در هر منطقه و واکسينه کردن مردم و کاهش مرگ و مير مي‌باشد.



  3. #3
    • 11,406
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    pnu
    شغل , تخصص
    مربی
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    بهداشت محيط

    دانش بهداشت محيط به رفاه انسان، تأثير متقابل انسان بر محيط زيست ومسايل فني و مديريتي مربوط با اينها براي بهبود محيط زيست انسان از نقطه نظر بهداشت مي‌‌پردازد. زير شاخه‌هاي بهداشت محيط شامل بهداشت آب، تصفيه خانه‌هاي آب و فاضلاب، آلودگي هوا، مواد زائد جامد، بهداشت پرتو و غيره مي‌‌باشد.

    بهداشت محيط علم و فن کنترل عواملي از محيط زيست که به هر نحوي از انحاء مي‌‌توانند در رفاه، وسلامت جسمي، روحي و اجتماعي فرد تاثير داشته يا در آينده خواهند داشت مي‌شود. در اين تعريف محيط زيست شامل "هر آنچه غير از خود فرد" مي‌شود علاوه بر آن بايد به مسئله رفاه و سلامتي نيز دقت نمود که بهداشت محيط شامل هر دو مي‌شود .مضافاً بر اينکه عواملي که در حال حاضر تاثير دارند يا در آينده تاثير گذار خواهند بود نيز توسط علم بهداشت محيط بررسي و کنترل مي‌‌گردند. بهداشت محيط امروزه به عنوان يکي از رشته‌هاي دانشگاهي تدريس مي‌شود. در اين رشته چهار محور اصلي شامل موضوعات بسيار مختلف و متنوع در زمينه آب، فاضلاب، هوا و زباله مي‌شود. در کنار اين مطالب دانشجويان رشته‌هاي بهداشت محيط با موضوعات ديگري مانند بهداشت پرتوها، انواع گندزداها، انوع روش‌هاي بهسازي محيط، بهداشت مواد غذايي، بهداشت حرفه‌اي، حشره شناسي، سموم و غيره آشنا مي‌‌شوند. اين رشته در مقطع کارشناسي ارشد داراي مدرک مهندسي بوده و دانشجويان در اين مقطع تبحر خاصي در طراحي تصفيه خانه‌هاي اب و فاضلاب و نيز مديريت مواد زائد جامد کسب مي‌‌کنند. رشته بهداشت محيط تا مقطع دکتراي تخصصي در دانشگاههاي ايران وجود دارد و ارتباط بسيار نزديکي با مهندسي محيط زيستدارد

    بهداشت رواني

    بهداشت رواني (Mental Health)

    نگاه کلي
    • کلمه بهداشت رواني چقدر براي شما آشناست؟
    • چه ارتباطي بين بهداشت رواني و اختلالات رواني وجود دارد؟
    • چگونه مي‌توانيم بهداشت رواني خود را حفظ کرده يا بهبود ببخشيم؟

    واژه بهداشت (Health) و سلامتي هميشه انسان را در طول تاريخ به خود مشغول کرده است. تدوين برنامه‌هاي تربيتي – بهداشتي براي حفظ سلامتي و مطالعه ، جلوگيري و درمان بيماريها نمونه‌اي از اين اقدامات بشري است. بهداشت در يک تقسيم کلي به دو نوع "بهداشت جسمي" و "بهداشت رواني" تقسيم مي‌شود. ولي آنها همپوشي‌هاي زيادي را با هم دارند (بر يکديگر تاثير مي‌گذارند).

    بهداشت رواني از آن جهت که رابطه مستقيمي با "عملکرد فردي – اجتماعي" و آسيب‌هاي رواني – اجتماعي" دارد، از اهميت زيادي برخوردار است و اين اهميت باعث تدوين و اجراي برنامه‌هاي متعدد بهداشت رواني در سه بعد " پيشگيري ، درمان و توانبخشي" مي‌شود اين سه بعد در برگيرنده تمام اهداف و فعاليت‌هاي بهداشت رواني است.

    تعاريف بهداشت رواني
    تعريف سازمان بهداشت جهاني
    سازمان بهداشت جهاني ، بهداشت رواني را اينگونه تعريف مي‌کند: "بهداشت رواني در درون مفهوم کلي بهداشت قرار دارد و بهداشت يعني توانايي کامل براي ايفاي نقش‌هاي رواني و جسمي ، بهداشت به معناي نبود بيماري يا عقب ماندگي نيست."

    تعريف انجمن بهداشت رواني کانادا

    انجمن بهداشت رواني کانادا در يک ديد جامع بهداشت رواني را در سه قسمت "نگرش‌هاي مربوط به خود ، نگرش‌هاي مربوط به ديگران و نگرش‌هاي مربو به زندگي" تعريف مي‌کند. از نظر اين انجمن بهداشت رواني يعني : "توانايي سازگاري با ديدگاههاي خود ، ديگران و رويارويي با مشکلات روزمره زندگي."

    عوامل موثر بربهداشت رواني
    بهداشت رواني افراد متاثر از عوامل متعددي است، اگر چه اين عوامل به صورت جداگانه مورد مطالعه قرار مي‌گيرند ولي در واقع اين موضو ع چند وجهي متاثر از يکديگر است. بدين معني که افراد به علت شرايط محيطي يا عوامل فردي تعادل و آرامش روحي شان دچار تغييراتي مي‌شود و هر چه شدت اين عوامل زيادتر باشد، تاثير و تهديدش بيشتر خواهد بود. عواملي همچون : "عدم برآورده شدن نيازهاي اوليه، ناکامي، استرس، يادگيري، مسائل اجتماعي و رسانه هاي جمعي و... از عمده ترين تاثيرگذاران بر بهداشت رواني هستند.

    ابعاد بهداشت رواني

    پيشگيري نوع اول (Primary Prevention)
    هدف اين نوع از بهداشت رواني ممانعت از شروع يک بيماري يا اختلال است، "با حذف عوامل کلي کاهش عوامل خطرساز ، تقويت مقاومت افراد ، دخالت در فرايند اختلال" بدست مي‌آيد." برنامه‌هاي آموزش بهداشت رواني (نظير آموزش والدين براي تربيت کودکان ، آموزش تاثيرات مصرف الکل و مواد و...)، برنامه‌هاي بالا بردن کارايي و توان افراد (نظير برنامه‌هاي تقويتي براي کودکان محروم) ، ايجاد سيستم‌هاي حمايت اجتماعي (نظير بيمه‌هاي درماني ، ايجاد و حمايت از گروه‌هاي محلي و اجتماعي حمايت کننده از افراد مبتلا)" نمونه‌هاي پيشگيري نوع اول مي‌باشد.

    پيشگيري نوع دوم (Secondary Prevention)
    هدف اقدامات اين بعد از برنامه بهداشت رواني ، شناخت به موقع و درمان فوري و مناسب اختلال (يا بيماري) است. تمام نظريه‌ها و اقدامات درماني نظير "دارو درماني ، رفتار درماني ، شناخت درماني ، گروه درماني ، روانکاوي و ..." در غالب اين بعد از بهداشت رواني قرار مي‌گيرد.

    پيشگيري نوع سوم
    هدف اين بعد از بهداشت رواني ، بازگرداندن و حفظ تمام يا قسمتي از توانايي‌هاي از دست رفته فرد به علت اختلال (يا بيماري) است، تا فرد بتواند به گونه‌اي مفيد و سازنده به زندگي "خانوادگي ، اجتماعي و شغلي" خود باز گردد. در واقع برنامه‌هاي اين بعد با "توانبخشي" (Rehabilitation) افراد و جلوگيري از بازگشت مجدد اختلال (يا بيماري) در فرد و حفظ و پيشبرد سلامت ايجاد شده توسط درمان ، سروکار داشته ، اقدامات قبلي را تکميل مي‌کند.

    چشم انداز بحث
    موضوع بهداشت رواني و تامين آن براي "مردم ، سازمانها و دولتها" بسيار مهم است، چرا که با کارايي فردي و اجتماعي افراد و در کنار آن با پيشرفت‌هاي "علمي ، صنعتي و..." جامعه گره خورده است. امروزه اکثر کشورها منابع زيادي را براي بهبود بهداشت رواني جامعه صرف مي‌کنند و در کنار آن با تدوين برنامه‌هاي جامع از "سازمان‌ها و منابع محلي – اجتماعي" نيز استفاده مي‌کنند. متاسفانه ايران از اين حرکت جامعه بشري به دور مانده است.

    بطوري که افراد و بيماران دچار مشکلات روحي از ابتدايي‌ترين حق خود يعني بيمه خدمات درماني بهداشتي محروم هستند و تاکنون هيچگونه نشانه و حرکت موثري که نشان دهنده اهميت بهداشت و سلامتي اين افراد باشد در دولت ديده نشده است. در واقع افراد و بيماران دچار "مشکلات روحي – رواني" افراد "فراموش شده" در ايران هستند.





    منابع :
    مهندسي محيط زيست، ترجمه دکتر ايوب ترکيان
    بهداشت - ویکی‌پدیا
    http://daneshnameh.roshd.i
    r






  4. #4
    • 11,406
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    pnu
    شغل , تخصص
    مربی
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    بهداشت خانواده
    بهداشت روانی
    • کلیات بهداشت روانی
    • اصول بهداشت روانی

    سلامت جسم و روان
    معیارهای سنجش رفتار نابهنجار

    تاریخچه بهداشت روانی
    بهداشت روانى شاخه‌اى از بهداشت عمومى است که در درجه اول به پيشگيرى از وقوع بيمارى و در درجه دوم به تشخيص به‌موقع بيمارى‌ها، اقدام فورى براى درمان آنها و در نهايت به يارى فرد مى‌پردازد تا از توانمندى‌هاى باقى مانده او حداکثر استفاده را بنمايد.

    گفتنى است که تأمين بهداشت روانى به سادگى بهداشت جسمانى نيست، زيرا عواملى که بيمارى‌هاى جسمانى را ايجاد مى‌نمايند تقريباً شناخته‌ شده‌اند. به‌ويژه راه‌هاى پيشگيرى و درمان بيمارى‌هاى عفونى و تب‌زا، براى پزشکان کار ساده‌اى است و توصيه‌هاى سهل‌الوصولى را مى‌توانند براى عموم داشته باشند. عوامل بيمارى‌زا و طرز سرايت آنها مى‌تواند توضيح داده شود و راه‌هاى پيشگيرى آن اعمال گردد. ولى در مورد بيمارى‌هاى روانى هنوز وضع به اين روشنى نيست، زيرا در ايجاد و بروز بيمارى‌هاى روانى عوامل متعددى دخالت دارند و حتى در مورد برخى از بيمارى‌هاى روانى زمينه ابتلاء به آن قبل از تولد يعنى در دوران جنينى و يا دوران اوليه زندگى بعد از تولد شروع مى‌شود و همچنين عوامل رواني، فضا و جو روانى حاکم در خانواده و نحوهٔ برخورد والدين با فرزندان از اهميت ويژه‌اى برخوردار است.

    به‌طور خلاصه مى‌توان گفت که بهداشت روانى عبارت است از تأمين سلامت فکر و روان در جهت سازگارى و تطبيق فرد با خود و با محيط زندگي، قدرت پذيرش واقعيت‌هاى موجود و شکوفائى استعدادهاى بالقوه خويش.

    اصول بهداشت روانى
    احترام فرد به شخصيت خود و ديگران
    يکى از اصول بهداشت رواني، اين است که افراد خود را دوست داشته باشند و به شخصيت خود احترام بگذارند. برعکس اگر افرادى از خود متنفر بوده، براى خود ارزشى قائل نباشند، نشان غيرعادى بودنِ آنها است. اينکه آيا فردى خود را دوست دارد؟ آيا به خود احترام مى‌گذارد؟ و آيا فکر مى‌کند که مردم او را دوست دارند يا خير، نشان‌دهندهٔ عواطف، احساسات و طرز سازش فرد با محيط است. بدبيني، بدگماني، سوءظن به ديگران، نداشتن وسعت واقعي، اعتماد نداشتن به ديگران و ارزش قائل نشدن براى خود، از ويژگى‌هاى فرد غيرطبيعى مى‌باشد.

    انسان سالم بايد خود را چنان که هست دوست داشته باشد و بپذيرد و البته در صدد رشد خود نيز برآيد. با به کار گرفتن اصل در زندگى هر فردى مى‌تواند به خود و افراد جامعه کمک فراوانى بنمايد. تنها در صورتى که فرد خود را دوست داشته باشد و به ديگران احترام بگذارد قادر خواهد بود که ديگران را نيز دوست بدارد و به آنها احترام بگذارد. افرادى که مرتب ديگران را تحقير مى‌نمايند و ديگران را دوست ندارند بدين معنى است که در واقع خود را دوست ندارند.

    شناخت محدوديت‌ها و توانائى‌ها در خود و افراد ديگر
    هر فرد سالم بايد محدوديت‌هاى جسمى و روانى خود را بشناسد و بپذيرد. او ضمن اينکه توانائى‌هاى خود را شناخته و از آنها بهره مى‌گيرد سعى مى‌نمايد تا محدوديت‌هاى خود را خالى از هرگونه تعصبى بشناسد و در صدد رفع آنها در حد امکان برآيد.

    مثلاً اگر شخصى از اعتماد به‌نفس پائينى برخوردار است، مى‌تواند با کشف استعدادها و توانمندى‌هاى خود آنها را رشد داده، در صدد کسب موفقيت برآيد و در پى کسب موفقيت، اعتماد به‌نفس او نيز بالاتر خواهد رفت. البته فردى که داراى محدوديت‌هاى جسمانى باشد بايد واقعيت وجودى خود را قبول کرده، زندگى عادى خود را ادامه دهد. لازم به ذکر است که همه افراد داراى محدوديت‌هائى هستند که با شناخت هر چه بهتر آنها مى‌توانند در جهت رفع، کاهش، جبران و يا پذيرش آن اقدام نمايند.



  5. #5
    • 11,406
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    pnu
    شغل , تخصص
    مربی
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    پى بردن به علل رفتار
    هر رفتارى تابع علتى است و هيچ رفتارى خودبه‌خود صورت نمى‌پذيرد. مثلاً فردى که دچار ترس‌هاى بى‌مورد است، اگرچه علت آن از نظر خود فرد پنهان مى‌باشد ولى مى‌‌تواند عللى همچون يادگيري، تجربيات ترسناک دوران قبل و يا تقليد داشته باشد و يا فردى که رفتار پرخاشگرانه دارد، اين رفتار مى‌تواند عللى همچون ناکامي، يادگيري، تقليد و يا عدم تعادل هورمونى در بدن داشته باشد.

    توجه به تماميت وجود هر فرد
    رفتار هر فرد تابع وضعيت جسمانى و روانى او است. مسائل جسمى بر روان انسان و مسائل روانى بر جسم او تأثير مى‌گذارد. مثلاً زمانى که انسان از درد جسمانى رنج مى‌برد نمى‌تواند بشّاش و با نشاط باشد و همچنين زمانى که دچار خستگى روانى است نمى‌تواند اعمال جسمانى را به‌خوبى انجام دهد.

    امروزه ثابت شده است که بسيارى از بيمارى‌هاى جسمانى ماهيّت روانى دارند، از اين دسته‌اند بيمارى‌هائى مثل زخم معده، زخم روده، آسم، ميگرن و...

    متخصصان و مربيان نبايد تنها يک بعد وجودى دانش‌آموزان را مورد توجه قرار دهند بلکه توجه به جنبه‌هاى جسماني، عاطفي، عقلانى و روانى توأماً ضرورى است.

    شناسائى نيازها و انگيزه‌هاى مسبب رفتار انسان
    بهداشت روانى بر اين اصول استوار است که نيازهاى هر فرد در هر مقطع سنى بايد شناخته شده، به موقع ارضاء گردد. احتياجات افراد بشر به دو دسته تقسيم مى‌شوند: احتياجات جسمانى و احتياجات رواني.
    احتياجات جسمانى شامل احتياج به غذا، آب و استراحت است. احتياجات روانى مانند نياز به امنيّت رواني، نياز به پيشرفت، نياز به محبت، نياز به مورد تأييد قرار گرفتن و غيره. انسان دائماً تحت تأثير اين نيازها است و رفتار او براساس ارضاء و يا محروميت از نيازهاى او تبيين مى‌گردد.

    انسان به‌طور دائم در حال مبارزه و تلاش است تا به نيازهاى خود دست يابد. انسان سالم اين اصول را مى‌فهمد و مى‌پذيرد و به‌طور واقع‌بينانه با مشکلات زندگى مقابله مى‌کند و با وجود موانع دلسرد نمى‌شود. زيرا مى‌داند که زندگى يعنى مبارزه با عوامل مختلف. او مى‌داند که هميشه تقاضاهاى انسان با مقتضيات اجتماعى مطابقت نمى‌کند، بنابراين سعى مى‌کند در اين راستا واقعيات را در نظر گرفته و بيشتر از اندازه توقع نداشته باشد.

    سلامت جسم و روان
    سلامت روانى
    رفتار انسان تابع تماميت وجود او است. يعنى هم جسم و هم روان در رفتار انسان تأثير مى‌گذارند. بنابراين رفتار انسان تحت‌تأثير سلامت جسم و روان اوست.

    سلامتى روانى صرفاً به معناى نداشتن علامت‌هاى بيمارى نيست بلکه فرد سالم علاوه بر نداشتن نشان‌هاى بيمارى روانى بتواند از ارتباطات سالمى را با ديگران برقرار نمايد؛ واقعيت‌ها را بپذيرد؛ خود را با محيط سازگار کند و در جهت شکوفا ساختن استعدادهاى فطرى خود بکوشد و اهداف خود را به‌طور منطقى تحقق بخشد.
    سازمان بهداشت جهاني، سلامتى را چنين تعريف کرده است: ”سلامتى عبارت است از تأمين رفاه (منظور از رفاه کامل وضعيت مطلوب جسمانى - روانى و اجتماعى است) کامل جسمي- رواني، اجتماعى و نه فقط نبودن بيمارى و نقص عضو“.

    اهميت سلامت روانى
    سلامتى جسم و روان از اين نظر حائز اهميت است که رفتار انسان را تحت‌تأثير قرار مى‌دهد. امروزه ثابت شده است که بسيارى از عوامل روانى و تغييرات محيط زندگى که با فشار روانى همراه هستند عوامل به‌وجود آورندهٔ بيمارى جسمانى و يا تشديدکنندهٔ تظاهرات اين بيمارى‌ها مى‌باشند.

    با به خطر افتادن سلامتى جسمانى واکنش‌هاى روانى نيز در افراد به‌وجود مى‌آيد. مثلاً بيمارى‌هاى مزمن جسماني، بيمارى قلبي، بيمارى‌هائى درازمدت و محدودکننده‌اى را براى فرد ايجاد مى‌کند، تبعات منفى رفتارى را به دنبال دارد. همچنين مشکلات روانى مى‌‌تواند تبعاتى به‌صورت بيمارى شبه جسمانى (Somato-Form)، (مانند کسى که از شدت فشارهاى روانى قدرت تکلم خود را از دست مى‌دهد) و يا دچار بيمارى‌هاى روان-تنى (Psycho-Somatic)، (مانند زخم معده و فشار خون عصبي). داشته باشد. بنابراين سلامت جسم و روان از لحاظ بروز رفتارهاى عادى و طبيعي، رفتارهاى منطبق با ملاک‌هاى اجتماعى بسيار حائز اهميت است.



  6. #6
    • 11,406
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    pnu
    شغل , تخصص
    مربی
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    معيارهاى سنجش رفتار نابهنجار
    ممکن است عامهٔ مردم، کسى را غيرعادى (نابهنجار) بدانند که از حيث رفتار، تفکر و عواطف عجيب و غيرمعمول باشد و از اين لحاظ با ديگران تفاوت داشته باشد ولى در واقع غيرعادى بودن به معناى ”جنون داشتن“ نيست و معناى گسترده و پيچيده‌اى دارد. غيرعادى بودن ممکن است در ابعاد مختلف روان به شکل‌هاى گوناگون ظاهر شود، مثلاً فرد غيرعادى ممکن است در فعاليت‌هاى ذهنى و عقلانى و يا فعاليت‌هاى عاطفي، ادراکي، انگيزشى يا حسى و حرکتى تفاوت‌هائى را با افراد عادى نشان دهد.

    يک رفتار غيرعادى مى‌تواند در اثر عوامل ارثي، عضوى و يا عوامل ديگرى مانند عوامل اجتماعي، فرهنگي، عقلى و عاطفى به‌وجود آيد.

    در سال‌هاى اخير روانشناسان و روان‌پزشکان سعى نموده‌اند که معيارهاى خاص علمى را براى متمايز نمودن رفتار عادى (بهنجار) از رفتار غيرعادى (نابهنجار) تعيين نمايند. ملاک‌های تعیین شده به قرار زیر می‌باشند:

    ۱. ملاک آمارى:
    يکى از روش‌هاى متداول براى تعريف رفتار غيرعادى (روش توزيع فراوانى خصوصيات متوسط و معمول است) که انحراف از آن، غيرعادى بودن را نشان مى‌دهد. ما مى‌توانيم صفات قابل سنجش انسان را به‌صورت اعداد و ارقام درآوريم و آنها را بر روى منحنى طبيعى (زنگوله شکل) به نحوى رسم نمائيم که توزيع فراوانى در اکثر موارد روى قسمت وسط منحنى قرار گيرد و تعداد کمى در دو طرف منحنى قرار مى‌گيرند غيرطبيعى محسوب مى‌شوند. اغلب آزمون‌هاى روانى به‌خصوص آزمون‌هاى عينى (منظور از آزمون‌هاى عيني، آزمون‌هاى پرسشنامه‌اى است) براساس ”معيار متوسط آماري“ تهيه مى‌شوند و سنجش و اندازه‌گيرى انحراف از معيار متوسط، ملاک ارزيابى و بازشناسى رفتار سالم از ناسالم است. در تعريف رفتار غيرعادى از لحاظ آمارى کافى است که برروى منحنى نرمال دو نقطه قراردادى درنظر گرفته شود، رفتارهائى که در بين اين دو نقطه قرار مى‌گيرند عادى و رفتارهائى که بيرون از اين دو نقطه هستند غيرعادى تلقى مى‌شوند. چنانکه در شکل زير ملاحظه مى‌شود.





    «البته اين تعريف به تنهائى نواقصى دارد و يک تعريف کامل از رفتار غيرعادى نيست.»
    تغيير رفتار از بهنجار به نابهنجار تدريجى است پس نمى‌توان مرز کاملاً مشخصى بين اين دو قائل شد.

    ۲. ملاک فردى:
    يکى از معيارهاى تشخيص رفتار غيرعادى پى بردن به قضاوت فرد در مورد احساس درونى خود او است. در ملاک فردى ذهنيّت فرد بيمار مورد توجه قرار مى‌گيرد که کافى نيست و بايد ملاک‌هاى عينى را در تشخيص رفتار غيرعادى در نظر گرفت.
    مانند زمانى که فرد رفتارهاى خود را کاملاً قبول دارد و عادى مى‌پندارد در حالى‌که تظاهرات آن از ديدگاه افراد ديگر غيرعادى است و يا مى‌توان به گوشه‌گيرى و انزواء افراطى اشاره کرد که گرچه فرد خود را عادى مى‌داند ولى مسلماً رفتار او نشان‌دهندهٔ رفتار غيرعادى مى‌باشد.

    ۳. ملاک اجتماعى:
    انسان موجودى اجتماعى است که بايد رفتار او مطابق با موازين، سنت‌ها و انتظارات جامعه باشد. البته اين معيار نيز محدوديت‌هائى دارد و يکى از محدوديت‌هاى آن نسبى بودن آن مى‌باشد. مثلاً رفتارى ممکن است در يک جامعه عادى تلقى شود در صورتى‌که در جامعه ديگر غيرعادى باشد.

    به‌طور کلى براساس هيچ معيار واحدى به‌طور مطلق نمى‌توان نابهنجارى را تعريف نمود و هر يک از معيارهاى محدوديت‌هائى دارد. البته در مورد نابهنجارى‌هاى شديد روانى هر يک از ملاک‌هاى آماري، بالينى و اجتماعى را مى‌توان به‌کار برد. شخص بيمار از هر سه جهت نارسائى‌هائى دارد او معمولاً از نظر آمارى از ميانگين جمعيت کل دور است، اغلب احساس مى‌کند که خوشحال و سلامت نيست و غالباً با اجتماع خود ناسازگار است.

    ملاک‌هاى رفتار غيرعادى در کودکان
    از آنجا که کودکان در حال رشد هستند رفتار غيرعادى آنها، انحراف از رشد طبيعى محسوب مى‌گردد. براى قضاوت دربارهٔ اينکه رفتار يک کودک منطبق با شرايط و وضعيت رشدى او مى‌باشد يا خير، نکات چندى را بايد در نظر داشت.

    سن
    رفتار هر کودک با توجه به سن او تبيين مى‌شود. بعضى از رفتارهاى کودک براى سن خودش طبيعى است در حالى‌که اگر اين رفتار را با رفتار کودکان بزرگتر مقايسه نمائيم ممکن است غيرطبيعى تلقى بشود. بسيارى از کودکان تا سن پنج‌سالگى گهگاهى ممکن است رفتارهائى از خود نشان دهند که غيرطبيعى جلوه نمايد مانند بهانه‌جوئى ولى بعد از پنج‌سالگى آن رفتارها کاملاً از بين مى‌رود و فقط در صورتى‌که آن رفتارها ادامه پيدا کند و پايدار باقى بماند غيرطبيعى محسوب مى‌‌گردد.

    جنس
    در دوران کودکي، به‌خصوص در دوران اوليه کودکي، ممکن است بعضى از دختران رفتارهاى پسرانه و بعضى از پسران رفتارهاى دخترانه از خود بروز دهند که اين رفتارها پايدار نيست. البته بسيار نادر است مواردى که يک پسر تمام خصوصيات دخترانه و يا يک دختر تمام خصوصيات پسرانه را از خود نشان دهد. البته اين مسائل زمانى اهميت پيدا مى‌کند که اولاً تکرار شوند و در ثانى ملاک‌هاى ديگر رفتارهارى غيرعادى کوکان را نيز شامل شوند.

    تدام يک رفتار غيرعادى
    اينکه آيا يک رفتار غيرعادى براى ماه‌ها و سال‌ها در کودک ادامه مى‌يابد، حائز اهميت است. مانند کودکى که به‌طور کمتر علامت‌هاى ترس و پرخاشگرى را از خود ظاهر مى‌سازد. در غير اين‌صورت، يعنى زمانى که يک رفتار براى مدت بسيار کوتاهى ظاهر شده و سپس از بين برود غيرعادى محوسب نمى‌گردد.



  7. #7
    • 11,406
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    pnu
    شغل , تخصص
    مربی
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    اوضاع خاص زندگى
    تغييرات و نوسانات عاطفى و رفتارى موقت، در بين کودکان کاملاً عادى و شايع است. بسيارى از کودکان در وضعيت خاص زندگى خود رفتارهاى غيرعادى و يا غيرمناسب با وضعيت رشد خود نشان مى‌دهند که بعد از مدتى نيز برطرف مى‌گردد. چنانچه اين رفتارها را با شرايط زندگى فرد بسنجيم خيلى غيرطبيعى به‌نظر نمى‌رسد. مثلاً اغلب کودکان در شروع مدرسه کمى اضطراب دارند. اين اضطراب غيرطبيعى نيست و يا اينکه بسيارى از کودکان پس از به دنيا آمدن خواهر و يا برادر کوچکتر خود، رفتارهاى بازگشتى (منظور از رفتارهاى بازگشتى رفتارهائى است که مناسب سن خود آنها نيست بلکه متعلق به سنين پائين‌تر باشد) از خود بروز مى‌دهند. اين نوع رفتارها، نابهنجار تلقى نمى‌گردد.

    مجموعه عوامل فرهنگى - اجتماعى
    رفتار کودک به‌طور مطلق عادى و غيرعادى نيست بلکه اين رفتار براساس معيارهاى فرهنگي، اجتماعى و محيطى که در آن زندگى مى‌کنند مورد ارزيابى قرار مى‌گيرد. منظور اين است از آنجا که ملاک‌ها و ارزش‌هاى اجتماعى تعيين‌کنندهٔ رفتار طبيعى و غيرطبيعى نيز مى‌باشند و با توجه به اينکه ارزش‌هاى اجتماعى در جوامع مختلف ممکن است متفاوت باشد. از اين‌رو، يک رفتار ممکن است در يک جامعه و فرهنگ، طبيعى و در جامعه و فرهنگ ديگر، غيرطبيعى تلقى شود. (مثلاً نحوهٔ پوشش، آداب غذا خوردن).

    دامنه اختلال
    هميشه مجموعهٔ علائم و نشانه‌هاى غيرعادى از اهميت بيشترى برخوردار هستند تا يک علامت. در بين کودکان علامت‌هاى واحد شايع‌تر از مجموعه علامت‌ها هستند. معمولاً رفتارهاى نابهنجار و يا بيمارى‌هاى رواني، دامنهٔ وسيع‌ترى را که شامل چند علامت باشد در برمى‌گيرد.
    (مثلاً کم‌اشتهائى و يا کم‌خوابى به تنهائى نمى‌تواند معرّف يک اختلال روانى باشد مگر اينکه با علامت‌هاى ديگر نيز همراه شود).

    نوع نشانه و يا علامت رفتارى
    ماهيت و نوعٔ علامت و نشانه، تا اندازه‌اى تعيين‌کننده آن مى‌باشد. تحقيقات نشان داده است که بعضى از نشانه‌هاى ديده شده در بين کودکان نشان‌دهندهٔ يک اختلال روان‌شناختى در کودک است در حالى‌که بعضى از رفتارهاى ديگر از چنين وخامتى برخوردار نيستند. مثلاً ناخن جويدن در کودکان يک عادت غلط است که در هنگام هيجان شکل مى‌گيرد و از وخامت کمترى برخوردار است ولى عدم ارتباط با همسالان و يا داشتن ارتباط آشفته و مختل با ديگران و يا توّهم و هذيان، حاکى از يک اختلال روانى عميق مى‌باشد.

    شدت و تکرار يک علامت رفتارى
    يک رفتار غيرعادى هرچه بيشتر تکرار شود و هرچه از شدت بيشترى برخوردار باشد حاکى از عمق نابهنجار بودن آن است. در حالى‌که رفتارهاى گهگاهى هرچند اهميت دارند، با اين همه از وخامت کمترى برخوردار مى‌باشند.

    معمولاً رفتارهاى نابهنجار، غيرعادى و بيمارگونه براى کودک محدوديت‌ اجتماعى توليد مى‌نمايند و در رشد عادى آنها مداخله دارند و در ارتباط متقابل کودک با ديگران تأثير مى‌گذراند و در عين حال، خود کودک نيز از حالات خود رنج مى‌برد.

    تاريخچه بهداشت روانى
    توجه به دوران ماقبل تاريخ، توجه بشر را به خصوصيات غيرعادى و کوشش براى پيشگيرى و برطرف کردن اين نابهنجار نشان مى‌دهد. انسان هميشه در مورد خود و پديده‌هاى اطراف او کنجکاوى نشان مى‌داده است. شباهت رفتارها و همچنين تفاوت رفتارهاى موجود در بين انسان، او را وادار به تفکر مى‌نموده و سؤالاتى را در ذهن او ايجاد کرده است. از جمله اينکه آيا اين حالات مشاهده شدهٔ بيمارى است؟ علت يا علل اين رفتارها چيست؟ آيا به افراد بيمار مى‌توان کمک نمود؟ و آيا راه‌هاى پيشگيرى از مبتلا شدن به اين حالات وجود دارد؟
    شواهد نشان مى‌دهد که در دوران ابتدائي، انسان‌ها تفاوتى بين بيمارى‌هاى جسمانى و روانى قائل نبودند و تمام اختلالات را به ماوراءالطبيعه و هم‌چنين ارواح شيطانى نسبت مى‌دادند. در آن زمان با بيماران روانى به‌طور بسيار وحشيانه و خشن رفتار مى‌شد و آنها را مورد شکنجه و آزاد قرار مى‌دادند و تصور مى‌کردند که با انجام اين اعمال، ارواح پليد و شيطانى از بدن آنها خارج مى‌شود و رفتار غيرعادى آنها برطرف خواهد شد. داستان‌ها و افسانه‌هاى قديمى نشان مى‌دهد که در مورد چگونگى ايجاد بيمارى روانى طرز فکرى کاملاً خرافى و غيرواقعى بر ذهن بشر حاکم بوده است.

    بين سال‌هاى ۴۰۰ تا ۲۰۰ قبل از ميلاد مسيح، طرز فکر يونانيان از عقايد ابتدائى جدا شد. در اين دوران کشفيات، نظريات و پيشرفت‌هاى علمى ابتدا در يونان و سپس در رم جريان گرفت. سرآغاز اين فعاليت‌ها به‌دست بقراط پدر علم پزشکى صورت گرفته است. او بنيانگذار واقعى روش‌هاى به‌خصوص به آسيب مغزى و تغييرات هورمونى بدن در رابطه با بيمارى‌هاى روانى اشاره داشت. افلاطون که در سال‌هاى بين ۴۲۷ تا ۳۴۷ قبل از ميلاد مسيح مى‌زيست طرز تفکر فلسفى را عنوان نمود او به روان منطقى و روان غير منطقى در انسان اشاره داشت و معتقد بود هر زمان که دوران غيرمنطقى انسان حاکم شود رفتارهاى او غيرعادى خواهد شد. پس از افلاطون افراد ديگرى پيدا شدند که در مورد ماهيّت رفتارهاى غير عادى دلايلى را ذکر نمودند و رفتارهاى غيرعادى را طبقه‌بندى کردند و روش‌هاى خشن برخوردار با بيماران روانى را تغيير دادند و روش انسان‌دوستانه را در برخورد با بيماران پيشنهاد نمودند. در سال‌هاى بين ۳۰ تا ۹۰ بعد از ميلاد مسيح، پزشکى به نام اريتاعوس در طبقه‌بندى بيمارى‌هاى روانى ابتکارات زيادى ارائه کرد و بين بيمارى‌هاى روانى مختلف تفاوت قائل شد. اگرچه تفکرات خرافى تا اواخر قرن ۱۸ ادامه پيدا کرد ولى قرن ۱۶ نقطه شروعى براى تضعيف چنين تفکراتى به حساب مى‌آيد.
    آغاز قرن شانزدهم که دورهٔ رنسانس نامگذارى شده است نهضت علمى مخالف جريان‌هاى خرافى به‌وجود آمد و افرادى مانند مونتن (Montaigne)، و وايوز (Vives)، به‌وجود ضمير ناخودآگاه پى بردند و کوشيدند به جامعهٔ خود بفهمانند که بيماران روانى مانند بيماران جسمانى بايد به‌طور انفرادى و با روش‌هاى انسانى مورد مداوا قرار بگيرند.



  8. #8
    • 11,406
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    pnu
    شغل , تخصص
    مربی
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    بعد از رنسانس در عصر جديد قرار مى‌گيريم که خود دو دورهٔ مهم را در بردارد:

    ۱. دورهٔ ارگانيک از قرن شانزدهم به بعد:
    با پيشرفت چشمگيرى که در رشتهٔ آناتومى و فيزيولوژى رخ داد علت بيمارى‌هاى روانى ناشى از بيمارى‌هاى جسمانى شناخته شد. يکى از پيشگامان اين مکتب ارگانيک اميل کراپلين (Emil Krapline)، بود که معتقد بود علت بيمارى‌‌هاى رواني، بيمارى‌هاى جسمانى هستند که ريشه در مغز دارند. در اين تعريف، اينکه بيمار چگونه احساس مى‌کند، چگونه فکر مى‌کند، چه نگرانى‌هائى دارد و چه عوامل محيطى و خانوادگى در او اثر داشته باشد، مورد توجه قرار نمى‌گيرد.

    ۲. دورهٔ روان‌شناختى از حدود سال ۱۸۸۰ ميلادى به بعد:
    در واقع در اواخر قرن نوزدهم، تفکر جديدى شکل گرفت و آن اين بود که همهٔ بيمارى‌هاى روانى صرفاً معلول عوامل جسمانى نيستند و بايد عوامل روان‌شناختى را نيز در نظر گرفت.

    پس از اين حرکت علمى بود که در سبب‌شناسى بيمارى‌هاى روانى و رفتارهاى غيرعادى تفکرات جديد پا گرفت و تجارب دوران کودکي، تجربه‌ها و يادگيرى‌هاى دوران کودکى و نوجواني، ساختار خانواده و طرز برخورد والدين با کودکان و نوجوانان، خاطرات گذشته و در کل عوامل محيطى به‌عنوان منابع قوى براى تبيين علت مشکلات روانى مطرح شد و به دنبال آن، طرز برخورد مناسب و صحيح در خانواده و در نظر گرفتن وضعيت و نحوهٔ زندگى فرد که مى‌تواند در پيشگيرى از مشکلات روانى در سال ۱۹۳۰ کنگرهٔ ملى بهداشت روانى با حضور ۵۰ کشور در واشنگتن تشکيل گرديد و اساسنامه سازمان بهداشت جهانى در سال ۱۹۴۶ به تصويب رسيد و در سال ۱۹۵۹ از طرف سازمان بهداشت جهانى روز هفتم آوريل روز جهانى سلامت روانى اعلام گرديد.

    تاريخچهٔ بهداشت روانى در ايران
    در ايران از حدود سه‌هزار سال پيش به بيماران روانى توجه، و محل‌هاى خاصى براى نگهدارى آنها ساخته مى‌شده است و توسط مغ‌ها (روحانيون آئين زرتشت) داروهائى براى مداوا در اختيار آنها قرار مى‌گرفت. بيمارستان جندى شاپور در دورهٔ ساسانيان اقدام به بسترى نمودن بيماران روانى نمود.

    البته آغاز توجه خاص به سبب‌شناسى و درمان بيمارى‌هاى روانى را بايد بعد از ظهور اسلام دانست.
    دانشمندان و حکماى ايرانى مثل ابن‌سينا و زکرياى رازى به افرادى که مشکلات روانى داشتند به‌عنوان بيماران روانى مى‌نگرسيتند و براى آنها داروها و شيوه‌ٔ درمان خاصى را در نظر داشتند.

    توصيه‌هاى ابن‌سينا براى درمان بعضى از بيماران روانى بسيار جالب و حائز اهميت است. وى براى درمان و بهبود حال بيماران رواني، خوشحالي، ديدن مناظر و صحنه‌هاى زيبا؛ مسافرت و مصاحبت با افراد نشاط‌آور را توصيه نمود.

    در تاريخ طب اسلامى نيز افرادى همچون ابوبکر اخوينى متوفى به سال ۳۷۳هـ.ق مؤلّف کتاب ”هدايةالمتعلمين فى‌الطب“ و سيداسماعيل جرجانى (۵۳۱-۴۳۴) مؤلّف کتاب ”اغراض اطبيّه“ وجود داشتند که به بيمارى‌هاى روانى توجه خاصى مبذول مى‌نمودند.

    دانشمندان ديگرى مانند امام محمد غزالى مؤلّف کتاب ”کيمياى سعادت“، خواجه نصيرالدين طوسى مؤلّف کتاب ”اخلاق ناصري“ و ملا احمد نراقى مؤلّف کتاب ”معراج السعادة“ توجه به بيمارى‌هاى روانى را در آثار خود نشان داده‌اند.

    در ايران معاصر از سال ۱۲۹۳ توجه به امر درمان و بهداشت روانى آغاز شد. براى اولين بار در بيمارستان سينا مکانى براى نگهدارى بيماران روانى در نظر گرفته شد. در سال ۱۳۱۵ براى اولين بار در دانشکدهٔ پزشکى دانشگاه تهران تدريس بيمارى‌هاى روانى جزء برنامه‌هاى آموزشى قرار گرفت و در سال ۱۳۳۹ برنامهٔ بهداشت و پرستارى روانى براى مربيان آموزشگاه‌هاى پرستارى از طرف وزارت بهدارى در دوره‌هاى يکساله ترتيب داده شد و تدريس ”بهداشت رواني“ در اکثر آموزشگاه‌هاى پرستارى و بهيارى آغاز گرديد.



  9. #9
    • 11,406
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    pnu
    شغل , تخصص
    مربی
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    بهداشت دوران بارداري

    1- اهداف مراقبتهاي دوران بارداري را توضيح دهيد؟
    هدف از مراقبتهاي دوران حاملگي، تأمين و حفظ سلامت مادر و جنين اوست. در طي اين مراقبتها مادران براي زايماني طبيعي آماده مي شوند. آموزشهاي لازم را در زمينه خطرات، عوارض و مسايل طبيعي همراه حاملگي فرامي گيرند که نتيجه آن حفظ سلامت جسمي و روحي مادر و کاهش مرگ و مير مادران به دليل عوارض بارداري مي شود.

    2- بهترين سن حاملگي چه سني است؟
    بهترين سن براي بارداري بين 35-18 سالگي است.

    3- حاملگيهاي زودرس و ديررس چه عوارضي را به همراه دارند؟
    حاملگيهاي زودرس به دليل عدم بلوغ فيزيولوژيک، نداشتن آمادگي و اطلاعات لازم، مشکلاتي را ايجاد مي کند. حاملگيهاي سنين پايين که لگن هنوز به رشد کافي و کامل خود نرسيده است مي تواند براي مادر باردار خطراتي را به دنبال داشته باشد. حاملگي در سنين بالا باعث نقايص مادرزادي مي شود.

    4- علائم حاملگي را توضيح دهيد؟
    اولين و معمولترين علامت حاملگي در خانمها قطع قاعدگي (عادت ماهانه) است. علايم ديگري نظير بزرگ و حساس شدن پستانها، تهوع و استفراغ صبحگاهي و تکرّر ادرار نيز در بعضي از خانمهاي باردار ديده مي شود.

    5- اولين مرحله مراقبتهاي دوران بارداري چه مرحله اي است؟

    معمولاً در اولين معاينه، شرح حال دقيقي از مادر گرفته مي شود که در طي آن درباره سابقه بيماري مادر (مثلاً بيماري قلبي يا کليوي) سابقه حاملگيهاي قبلي، سابقه جراحي نيز سؤال مي شود و تاريخ احتمالي زايمان با توجه به تاريخ آخرين قاعدگي محاسبه مي شود.

    6- آزمايشهايي که از زن باردار درخواست مي شود را نام ببريد؟
    1. اندازه گيري هموگلوبين – هماتوکريت و شمارش پلاکتها.
    2. تعيين گروه خوني و RH
    3. بررسي از نظر ديابت
    4. آزمايش ادرار از نظر وجود عفونت
    5. آزمايش VDRL براي تشخيص سفليس
    6. تست پاپ اسمير

    7- تغييرات طبيعي دوران بارداري در سه ماهه اول را نام ببريد؟
    - خواب آلودگي
    - احساس سنگيني در پستانها
    - احساس سنگيني و پرشدن در لگن
    - تکرّر ادرار
    - افزايش ترشحات تناسلي
    - تهوع صبحگاهي
    - اختلالات گوارشي

    8- علائم خطر دوران بارداري را نام ببريد؟

    - احساس درد، درد زايماني يا هر نوع درد لگني و شکمي
    - خونريزي و يا خروج هر نوع مايع
    - ورم دستها و صورت
    - سردرد شديد يا مداوم
    - تاري ديد
    - تب و لرز
    - سوزش ادرار
    - استفراغ مداوم
    - احساس کاهش حرکات جنين

    9- مواردي که در دوران بارداري مورد تأکيد قرار مي گيرد را نام ببريد؟
    1. تغذيه زن باردار
    2. استراحت
    3. استحمام
    4. مراقبت از دندانها
    5. لباس زن باردار
    6. ورزش
    7. مسافرت
    8. مراقبت از پستانها
    9. واکسيناسيون

    10- چرا مادران در دوران بارداري واکسينه مي شوند؟

    همه مادران در دوران بارداري عليه بيماري کزاز واکسينه مي شوند. اين کار باعث ايمن شدن آنها و نوزادشان درمقابل بيماري کزاز خواهد شد.

    11- آيا مادران باردار مي توانند به مسافرت بروند؟
    بارداري، مانعي براي مسافرت مادران نيست به شرطي که در هر حال دسترسي به امکانات پزشکي داشته باشند. چنانچه مادران مسيرهاي طولاني را با اتومبيل طي مي کنند بهتر است هر 2 ساعت يک بار از ماشين پياده شوند و چند قدم راه بروند. در اواخر دوره حاملگي، مسافرتهاي طولاني توصيه نمي شود و لازم است مادران، قبل از مسافرت با پزشک خود مشورت نمايند.

    12- از چه مواردي در حاملگي بايد پرهيز شود؟
    1. مصرف هرگونه دارو و مواد شيميايي
    2.عکسبرداري
    3. مصرف دخانيات

    13- چه عواملي باعث مي شود دندانهاي زنان باردار مستعد پوسيدگي شود؟
    مادران باردار به علل مختلف در معرض پوسيدگي دندانها قرار دارند. کم شدن بزاق، تغييرات هورموني و نوع تغذيه از آن جمله اند. لازم است خانمها به محض اطمينان از حامله بودن به دندانپزشک مراجعه نمايند تا لثه ها و دندانهاي آنها معاينه شود.

    14- حاملگيهاي پر خطر را نام ببريد؟
    1. حاملگي قبل از سن 18 و بعد از 35 سالگي؛
    2. فاصله بارداري کمتر از 2 سال؛
    3. حاملگي چهارم به بعد؛
    4. مادري که قدش از 45 سانتيمتر کمتر باشد؛
    5. مادري که وزن او قبل از بارداري کمتر از 38 کليوگرم باشد؛
    6. حاملگيهاي چند قلو؛
    7. سوء تغذيه مادر؛
    8. سابقه سقط و زايمان مشکل در مادر؛

    15- چه عواملي باعث تغييرات روحي و رواني در مادر باردار مي شود و وظيفه اطرافيان در کمک به بهداشت رواني مادر باردار چيست؟

    احساسات مادر نسبت به بارداري، همسر و نوزادش در اين تغييرات مؤثرند. مسايل خانوادگي، وضعيت اقتصادي خانواده، روابط حاکم بر خانواده نيز در اين تغييرات، تأثير دارند. تغييرات هورموني دوران بارداري نيز به بروز اين حالات کمک مي کنند. تمام اين عوامل دست به دست هم داده، ممکن است مادر باردار را زودرنج، کم حوصله و عصبي نمايند.

    در اين حال وظيفه اطرافيان و مخصوصاً شوهر، بسيار مهم و کمک کننده است. آنها با ايجاد جوي عاطفي و صميمي مي توانند باعث ايجاد اعتماد به نفس در زن باردار شده، فضا و محيطي آرامش بخش در خانواده ايجاد کنند تا مادر، اين دوران را با سلامتي و اطمينان طي نمايد.



  10. #10
    • 11,406
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    محل تحصیل
    pnu
    شغل , تخصص
    مربی
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    بهداشت زايمان و پس از زايمان

    1- زايمان را تعريف کنيد؟
    به مجموعه مراحلي گفته مي شود که در طي آن نوزاد، جفت و پرده هاي جنيني از کانال زايماني خارج مي شوند. زايمان با دردهاي زايماني شروع مي شود، با ولادت نوزاد ادامه مي يابد و با خروج جفت پايان مي پذيرد.

    2- مرحله اول زايمان را توضيح دهيد؟

    مرحله اول، بازشدن رحم است که ممکن است از چند ساعت تا دو روز طول بکشد. علت بازشدن دهانه رحم انقباضات رحمي است. اين انقباضات سبب دردهاي زايماني مي شوند. در آغاز مرحله اول، فاصله دردهاي زايماني در حدود 15 دقيقه و مدت هر درد چند ثانيه است. در اين مرحله کيسه جنيني که محتواي مايع آبکي است خود به خود با دست پزشک يا ماما پاره مي شود و مايعي که جنين در آن شناور است جاري مي گردد.

    3- مرحله دوم زايمان را توضيح دهيد؟

    مرحله دوم زايمان، جريان واقعي تولد است که ممکن است از ده دقيقه تا يک ساعت و نيم طول بکشد. در اين مرحله است که نوزاد از بدن مادر خارج مي شود و زندگي مستقل خود را آغاز مي کند.

    4- اپي زيوتومي به چه منظور صورت مي گيرد؟
    در بعضي از زايمانها، به علت اينکه عضلات اطراف مهبل سفت هستند، مرحله دوم زايمان طولاني مي شود؛ در اين صورت پزشک براي جلوگيري از وارد آمدن فشار بر سر جنين و تسريع زايمان، مجراي زايمان را با قيچي مي برد تا مجراي زايماني وسيعتر شده، سر کودک به راحتي خارج شود. اين عمل را اپي زيوتومي مي گويند. با خروج نوزاد، محل بريده شده را با نخي که خود به خود جذب مي شود، مي دوزند.

    5- مرحله سوم زايمان را توضيح دهيد؟
    پس از به دنيا آمدن نوزاد، در مرحله دوم، انقباضات رحمي خفيفتر مي شود و مادر احساس کاهش درد و آرامش مي کند. اين انقباضات خفيف تا خروج جفت ادامه مي يابد. جفت، معمولاً به طور خود به خود از جدار رحم جدا شده تا نيم ساعت بعد از تولد نوزاد، خارج مي شود. گاه لازم است جفت را با مالش روي شکم يا به کمک دست، خارج کرد
    .
    6- سزارين چيست؟ در چه مواقعي سزارين بر زايمان طبيعي برتري دارد؟
    نوعي عمل جراحي است که طي آن با بريدن جدار شکم و رحم، نوزاد بيرون آورده مي شود. هنگامي که اندازه سر نوزاد با لگن مادر هماهنگ نباشد يا لگن مادر در قسمتي بيش از حد تنگ باشد همچنين در مواقعي که جنين وضعيت غيرطبيعي داشته باشد، لازم است زايمان با روش سزارين انجام شود.

    7- دوران نقاعت بعد از زايمان چه دوراني است و چه قدر به طول مي انجامد؟
    دوران نقاهت پس از زايمان به6 تا 8 هفته اول بعد از زايمان گفته مي شود که در طي آن تغييرات فيزيکي و فيزيولوژيک ايجاد شده بر اثر بارداري برگشت مي کند.

    8- تغييرات طبيعي بعد از زايمان چيست؟
    - کاهش حجم رحم
    - کاهش وزن به ميزان تقريباً 8 کيلو
    - ترشح شير از پستانها که در ابتدا به صورت آغوز بوده. با گذشت سه تا چهار روز ترشح شير آغاز مي شود.
    - ترشحات رحم که در ابتدا به صورت خوني است ولي به زودي از قرمزي آن کاسته مي شود و به صورت ترشحات بعد از زايمان درمي آيد.

    9- مادر چه زماني بعد از زايمان مي تواند غذا بخورد؟
    مادر هر زمان که ميل به غذا داشته باشد مي تواند غذاي مايع يا جامد مصرف کند. رژيم غذايي وي همان رژيم دوران بارداري است و خانمهاي شيرده بايد حداقل يک ليتر شير اضافه بخورند.

    10- فايده ورزشهاي پس از زايمان چيست؟
    براي اينکه عضلات شکم، پشت و لگن و ساير اعضاي بدن که در دوران حاملگي و زايمان دچار تغييراتي شده اند هر چه زودتر به حالت طبيعي برگردند. پس از هفته دوم زايمان، ورزش توصيه مي شود.

    11- معمولاً چه مدت پس از زايمان، قاعدگي برمي گردد؟
    برگشت قاعدگي در زنان مختلف، متفاوت است. اين زمان ممکن است از 6 هفته تا يک سال پس از زايمان متغيير باشد. مادراني که نوزاد خود را شير مي دهند ديرتر قاعده مي شوند ولي اکثر مادران در ماه پنجم يا ششم بعد از زايمان قاعده خواهند شد.




صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •