اولیشم خودم:
در یک نیمه شب بسیار طوفاني و ازین حرفا يك پدر و پسر قهرمان سوار ماشينشون بودن که يیهو تصادف خفن مي كنن! پدره کلش ميخوره تو شيشه و بيهوش ميشه (كمبرند نبسته بوده ... نترسید نمیمیره!!!) . پسرش فوري ميبرتش بيمارستان و ميگه: يك دكتر بيارین ***(اینا فحشه)! حال پدرم خيلي خرابه! سریع به دكترشون خبر ميدهند و اونهم با سرعت خودشو به مریض ميرسونه. دكتره تا چشمش به پسر بی تربیته مي افته ميگه: اينكه پسره منه!
بوک مارک ها