کودک موجودی است با توانمندی های گسترده ، پیچیده و حتی ناشناخته . موجودی با این وضع ، آمادگی آن را دارد تا بی نهایت رشد کند ، ببالد و تا رسیدن سرمنزل لایزال بپوید . در کودک در خانواده به دنیا می آید و رشد و تربیت او نیز در خانه آغاز می شود حتی استمرار تربیت کودک در نهادهای مدنی ، چون مدرسه و دانشگاه نیز با پشتیبانی و هدایت خانواده انجام می گیرد .
به این ترتیب خانواده مهد تربیت کودک و محل انتقال فرهنگ به اوست . انجام چنین رسالتی بدون شناخت کودک به درستی امکانپذیر نیست . یکی از لوازم شناخت کودک ، شناخت ابعاد شخصیت اوست ، یعنی تحلیل دنیای جسمانی و روانی او به عناصر قابل فهم و تربیت پذیر .
انسان موجودی است واحد. هرچند که به اعتباری مرکب است از جسم و جان و جسم او نیز مرکب از اندام ها و دستگاه های گوناگونی است ، لیکن تمامی اینها حول محور خود سازمان یافته و موجود وحدت یافته و یگانه را ایجاد کرده اند .
علم روانشناسی مفهوم خود را برای نشان دادن جنبش های گوناگونی از دنیای روانشناختی انسان به کار گرفته است و از آن جمله برای بیان جنبه های وحدت یافته و یگانه ی شخصیت آدمی ( پروین ، 1381) هر انسانی خود را با همین معنا و مفهوم یگانگی و وحدت یافتگی درک می کند و می دانند که به رغم داشتن اندام های گوناگون و نیز داشتن امتداد زمانی در گذشته ، حال و آینده و نیز با علم به این که در حیطه های مختلف زندگی ، نقش های گوناگونی و گاه متضادی ایفا می کند ، لیکن فردی است یگانه این احساس با وجود غیر عینی بودن و غیر قابل درک بودن بوسیله حواس ظاهری ، چنان محکم و استوار است و چنان عمومیت دارد که حتی رفتار گرایان که به جنبه های درونی انسان بی توجه بوده حتی گاه منکران آن اند ، مفهوم خودرا پذیرفته اند اسکینر یکی از سردمداران رفتارگرایی ، مفهوم خود را می پذیرد و از آن تعاریفی هر چند ضد و نقیض ارائه می دهد ، ( فیست ، 1990) .
به رغم یگانگی وجود انسان و غیر قابل تجزیه بودنش ، حتی به جسم و جان او عملا نشان می دهد که دارای ابعاد گوناگون است ، وجود بعد برای یک شیء موجب تجزیه او نمی شود اشیای مادی به رغم وحدت و یکی بودن دارای ابعادی از نوع طول ، عرض و ارتفاع اند اما این ابعاد وحدت و یکپارچگی اشیاء را از بین نمی برند در دنیای روان انسان نیز به رغم وجود یکپارچگی و وحدت ، ابعادی وجود دارد مهم ترین ابعادی که می توان برای زندگی روانی انسان برشمرد ، عبارتند از :
1- بعد شناختی
2- بعد عاطفی
3- بعد حرکتی - جسمانی
4- بعد اجتماعی
5- بعد اخلاقی
6- بعد هنری
این ابعاد همان گونه که گفتیم نه تنها یکپارچگی روانی انسان را تهدید نمی کنند بلکه مقّوم و مؤید آن نیز هستند . زیرا نشان می دهند که هر یک با حفظ حدود خود ، متأثر از سایر ابعاد و وابسته به آنها نیز می باشند . بعد شناختی انسان یعنی جنبه های گوناگون ادراکی او ، ضن اینکه مستقلا بعد مهمی از دنیای روانشناختی انسان را می سازد ، لکن متأثر از ابعاد دیگری چون بعد عاطفی ، اجتماعی و حرکتی نیز هستند . استقلال آن موجب برجستگی وجهی از وجوه انسان و وابستگی آن به سایر ابعاد نشانگر وحدت یافتگی زیربنایی آن با سایر ابعاد در کنه وجود اوست . با این توصیف هر چند که هدف تربیت انسان است لیکن برای تربیت صحیح باید همه ابعاد روانشناختی او مورد توجه قرار گیرد . تربیتی درست است که انسان را با تمامی ابعادش هدف قرار دهد نه در بعد یا ابعادی محدود .
1- بعد شناختی : بعد شناختی انسان بر جنبه های ادراکی او تاکید دارد . در منطق ، شناخت را متشکل از تصور و تصدیق می دانند . تصور عبارت است از مفهوم و صورتی منفرد مانند درخت و احمد . تصدیق ارتباط دو تصور را نشان می دهد . مانند « احمد یک مرد است » و « درخت یک گیاه است » امروز در علم روانشناسی همین دو مفهوم به ظاهر ساده یعنی تصور و تصدیق به شکل گسترده ای مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است حافظه به عنوان محلی برای نگهداری تصورات و تصديقات از زواياي گوناگون مورد بررسي قرار گرفته است و آن را به حافظه ي كوتاه مدت و حافظه ي بلند مدت ، تقسيم كرده اند و اخيرا اين تقسيم بندي را كامل تر كرده و آن را به حافظه ي كاري و حافظه ي بلند مدت تقسيم كرده اند . اين تقسيم بندي نسبت به تقسيم بندي قبل كاملتر و با واقعيت منطبق تر است .
گذشته از حافظه ، روابط بين تصورات يا به عبارتي چگونگي شكل گيري تصديقات نيز از زواياي گوناگون در علم روانشناسي مورد بررسي قرار گرفته است . انتزاع يا جداسازي جنبه هاي مختلف يك شي ء از قبيل وزن ، حجم توده و مقايسه ي بين اوزان ، احجام و اجرام ، همگي در طي تحول شناختي كودك به وجود مي آيند و گسترش مي يابند . در تربيت بعد شناختي بايد تمامي اين وجوه مد نظر قرار گيرند . به عبارت ديگر براي پرورش جنبه ي شناختي كودك نه تنها بايد تصور و تصديقاتي را به عنوان مصالح اوليه ي تفكر در اختيار كودك قرار دهيم بلكه مهم تر از آن بايد به نحوه ي پردازش داده هاي شناختي نيز توجه داشته باشيم . يعني نه تنها بايد افكار را به كودك آموخت ، بلكه بايد روش فكر كردن را نيز به وي آموزش داد .
در تربيت بعد شناختي به مسئله ي خلاقيت نيز بايد توجهي خاص داشت . انسان به كمك خلاقيت خود توانسته است بسياري از قالب هاي فكري پيشينيان خود را بشكند و طرح هاي نويي را به عالم انساني عرضه كند . تربيت بايد امكان گسترش خلاقيت را براي كودكان و نوجوانان فراهم آورد . خلاصه آن كه تربيت شناختي بايد فرزند انسان را در استفاده ي گسترده و همه جانبه از توانمندي هاي ذهني اش ، يعني استفاده از حافظه و جنبه هاي گوناگون آن ، استفاده از استدلال و تفكر منطقي و نيز گسترش خلاقيت ، ياري كند . تربيت ضمن توجه به ساير ابعاد شخصيت انسان بايد بعد شناختي او را تا حد امكان پرورش دهد .
2- در بعد عاطفي ، با نيروهاي رواني انسان سرو كار داريم ، ما تنها به كمك شناخت نيست كه رفتار مي كنيم ، بلكه بدون نيروهاي رواني يا همان بعد عاطفي نمي توانيم شناخت هاي خود را به منصّه ي ظهور و عمل برسانيم. بسياري از ما با اين حال كه مي دانيم عبادت ، تفكر ، مطالعه و دستگيري از محرومان و مستمندان ، كاري است پسنديده ، ولي در عمل به آن ها نمي پردازيم . يعني دانستن يا داشتن جنبه و بعد شناختي ، براي انجام كارها را داشته باشيم . وجود مواردي از اين دست ، اهميت جنبه ي عاطفي شخصيت انسان را نشان مي دهد و گاه بروز رفتارهايي كاملا متضاد با باورهاي شناختي ، اهميت جنبه ي عاطفي يا انگيزشي رفتارها را نشان مي دهد . بسياري از انسان ها دست به كارهايي مي زنند كه از نادرست بودن آن آگاهي دارند .
بسياري از افرادي كه دروغ مي گويند با اذعان به نادرست بودن اين عمل مرتكب آن مي شوند . براي اين گونه افراد ، انگيزه ي دروغ گفتن قوي تر از دانستن قبح دروغ ، يعني داشتن جنبه ي شناختي ، عمل مي كند . از اين رو توجه به جنبه ي عاطفي انسان يعني بعد انگيزشي و شكل دادن و پرورش انگيزه هاي مثبت و حذف انگيزه هاي منفي ، از وظايف مهم تربيت است . پرورش انگيزه هايي چون تمايل به نيكي ، بندگي خداوند ، مطالعه ، تفكر ، زيبايي دوستي ، كمال جويي ، علم دوستي و ... نيز تضعيف انگيزه هايي چون پرخاشگري ، سود جويي ، خودپسندي ، خود بزرگ بيني ، و خود كوچك بيني ، عصبيت و ... از جمله وظايف يك پرورش درست است .
تربيت بعد عاطفي شخصيت انسان از انگيزه هاي اوليه يا انگيزه هاي بدني آغاز مي شود . گرسنگي و تشنگي از اولين انگيزه هاي انساني اند . همين انگيزه هاي اوليه و ساده بايد تحت تربيت قرار گيرند . كاري كه تا حدودي در تربيت غيررسمي و گاه ناهشيار انجام مي گيرد . تنظيم اوقات غذا خوردن ، خوردن غذاهايي خاص و خوردن غذا در شرايطي ويژه همگي حاصل تربيت انگيزه ي گرسنگي است . در تربيت هشيار و رسمي نيز بايد تربيت چنين انگيزه هايي با تحليل مشكلات و مسائل موجود در تربيت ، مورد بازنگري قرار گيرند . براي مثال در فرهنگ ايراني خوردن غذا تبديل به يك تفريح و وسيله اي براي پركردن اوقات فراغت شده است . در اين فرهنگ خوردن غذا تا حد زيادي از تحريك طبيعي مركز گرسنگي مجزا شده است و تحت تأثير شرايط محيطي قرار گرفته است ايرانيان به محض اينكه دور هم جمع مي شوند ، شروع به خوردن مي كنند ؛ مسافرت هاي خود را با خوردن انواع تنقلات در ماشين آغاز كرده ، به محض پياده شدن در محلي براي استراحت يا تفريح ، بساط خوردن پهن مي كنند .
تماشاي تلويزيون و فيلم در سينما اغلب با خوردن همراه است . اين رفتارها ، علاوه بر اينكه نشانگر اين است كه فرهنگ ، تعيين كننده ي نوع عمل انگيزه هاست ، خود دال بر آن است كه تربيت رسمي و هشيار جامعه نبايد از كنار چنين رفتارهايي به سادگي عبور كنند تربيت بايد به تصحيح رفتارها و عادت هاي غلط نيز بپردازد .
در تربيت عاطفي تنها نمي توان به انگيزه هاي اوليه اكتفا كرد انگيزه هاي انساني داراي سلسله مراتبي اند كه از انگيزه هاي اوليه و بدني آغاز شده ، تا انگيزه هاي متعالي و برآمده از قلب انساني پيش مي روند . تربيت عاطفي پس از توجه به تربيت انگيزه هاي بدني ، بايد به انگيزه هاي اجتماعي بپردازد و پس از آن انگيزه هاي فردي يعني استقلال طلبي و احترام به خود و آنگاه انگيزه هاي قلبي همچون عشق ، ايمان ، اطمينان و زيبايي دوستي را مد نظر قرار دهند .
3- توجه به بعد حركتي – جسماني انسان در تربيت ، يعني سالم و متعادل نگه داشتن جسم و حركات نيز از جمله وظايف تربيتي است . هدف تربيت بدني ، تحقق اين جنبه از تربيت است . جسم نه تنها بايد از سلامت و تعادل كافي براي امروز كودك برخوردار باشد بلكه در مراحل مختلف عمر نيز بايد داراي استحكام و تعادل خوبي باشد .
دراين ميان تربيت بدني براي دختران ، اهميت بالايي دارد . دختران به دلايل محدوديت هايي كه به اشكال گوناگون براي آنان وجود دارد از تحرك جسماني كافي برخوردار نيستند . در تربيت دختران بايد به آينده ي آن ها ، به مسئله ي زايمان و تحمل مسائل و مشكلات بارداري و نگه داري كودك توجه داشت در تربيت بعد حركتي – جسماني علاوه بر سلامت و تعادل جسم ، به استفاده از ظرفيت هاي بالاي بدن نيز بايد توجهي ويژه داشت .
بدن انسان توانايي يادگيري هاي بسيار گسترده اي دارد مهارت ها ي گوناگون يدي در انجام انواع هنرها و ساخت انواع مصنوعات و نيز اجراي انواع حركات نمايشي و ورزشي نمونه هايي از ظرفيت بدني انسان اند . تمامي اين استعدادها بايد تحت تربيت قرار گيرند . يكي از جنبه هاي بعد حركتي – جسماني انسان تاثير غلبه ي جانبي بدن او بر ساير اعمال است تحقيقات نشان مي دهند كودكاني كه در بدو تولد يكي از دو سمت چپ يا راست آنها در فعاليت هاي مربوط به دست ، پا و چشم كامل شده اند از عهده ي وظايف مدرسه بيشتر و بهتر از كساني كه اين غلبه در آنها تكميل نشده است بر مي آيند .
4- بعد اجتماعي شخصيت انسان بر رفتارهايي تاكيد دارد كه در ارتباط ما با ديگران ، سهم مهمي بر عهده دارند اين گونه رفتارها هر چند كه از ابعاد شناختي ، عاطفي و حركتي – جسماني انسان به دور نيستند ، لكن به دليل اهميت آنها در زندگي ، از بر جستگي خاصي برخوردارند . انسان چنان به جامعه و انسان هاي ديگر وابسته است كه برخي اجتماعي بودن آدمي را ذاتي او دانسته اند و او را « مدني الطبع » ناميده اند .
اگر انسان را ذاتا نيز اجتماعي ندانيم ، بالعرض و بالضروره اجتماعي است . كودكي طولاني انسان گستردگي نيازهاي گوناگون او و وجود پديده ي عادت در بين انسان ها موجب شده اند كه انسان ها به يكديگر وابسته باشند . نيازهاي مختلف انسان از داني تا عالي او را وابسته به ديگران ساخته است نيازهاي جسماني و فيزيولوژيك او از يك سو متنوع است و از سوي ديگر مستمر .
انسان ها نه مانند احشام وابستگي محدود به غذاهاي گياهي دارند و نه مانند حيوانات دير هضمي چون مار و لاك پشت ، هر از گاهي به غذا نيازمندند ، بلكه آن ها به انواع غذاها احتياج دارند ، تا جايي كه حتي به غذاي محدود بهشتي نيز صبر نمي كنند و به موسي مي گويند : « لن نصبر علي طعام واحد » يعني ما به غذاي واحد نمي توانيم اكتفا كنيم و تنوع غذايي از او طلب مي كنند . حتي در نياز جنسي نيز ، انسان نياز مستمر به حضور ديگران را نشان مي دهد . حيوانات ، جز مواردي بسيار اندك ، نياز جنسي مستمر ندارند ، بلكه اين نياز در زمان هايي خاص از سال بروز پيدا مي كند و پس از آن به حالت كمون در مي آيد ، در حالي كه در مورد انسان چنين نيست .
نيازهاي عالي انسان نيز همزيستي با ديگران را اجتناب ناپذير مي كند . احتياج به افكار و آثار ديگران ، تاثير پذيري از انفاس قدسي اوليا و ... همگي نياز انسان را براي زندگي با ديگران نشان مي دهد . از اين روبايد آن دسته از رفتارهايي كه براي مشاركت با ديگران به آن ها نيازمنديم ، به خوبي پرورش پيداكنند . همكاري ، ايفاي نقش رهبر و پيرو در مقاطع مختلف زندگي ، همدلي ، همزيستي و ايفاي نقش هاي گوناگون در گروه هاي اجتماعي از جمله مواردي است كه در تربيت اجتماعي كودك بايد مورد توجه قرار گيرند .
خلاصه آن كه در تربيت بعد اجتماعي شخصيت بايد توجه داشت كه هر يك از ما ، در هر برهه از زمان ، بايد در يك بازي اجتماعي شركت داشته باشيم . بازي ، نه از نوع لهوي آن ، بلكه از نوع قانونمند آن . يك بازي فوتبال ، مي تواند يك عمل لهو نباشد ، بلكه يك بازي اجتماعي باشد كه بر آن قوانيني حاكم است . در اين بازي ، كسي كه مي تواند به خوبي از عهده ي رعايت قوانين بر آيد ، مي تواند به خوبي مشاركت داشته باشد . قانونمندي بر همه ي بازي هاي اجتماعي حاكم است : بازي ميهماني ، بازي دوستي ، بازي مدرسه و حتي بازي زندگي . بر تمامي اين بازي ها قانون حاكم است و كسي مي تواند در اين بازي ها به خوبي وارد شده ، نقش مثبت و موثر ايفا كند كه اين قوانين را به خوبي بشناسد و رعايت كند . تربيت اجتماعي در حقيقت آماده كردن افراد براي ورود به بازي هاي قانونمند اجتماعي است .
5- بعد اخلاقي شخصيت ، بر شكل گيري وجدان اخلاقي ، يا ناظر و كنترل كننده ي دروني تاكيد دارد . مهاركننده هاي رفتارهاي انساني دو دسته اند : مهاركننده هاي دروني و مهاركننده هاي بيروني . مهاركننده هاي بيروني شامل كنترل كننده هاي اجتماعي و محيطي است كه از طريق تنبيه ها و تشويق ها اعمال مي شوند . مهاركننده هاي دروني كه در راس آن ها وجدان اخلاقي قرار دارد ، رفتار انسان را توسط خودش مهار مي كنند . وجدان ؛ نظارت بر خود ، ارزشيابي از خود و تنبيه خود را بر عهده دارد . اين وجدان تنها محصول يادگيري هاي محيطي نيست ، بلكه وجود عقل و ظرفيت مهار كردن خود ، زير بناي شكل گيري وجدان است . محيط از طريق ارائه ي قواعد ، قوانين و هنجارها ، و پي گيري در انجام آن وجدان اخلاقي را در درون فرد شكل داده ، تقويت مي كند .
تربيت بايد به پرورش اين بعد از شخصيت كودك توجه داشته باشد . پرورش متعادل وجدان ، از وظايف مهم خانواده است . خانواده نه براي كنترل كودك و اعمال سلطه ي خود بر او ، كه براي پرورش يكي از جنبه هاي مهم شخصيت انساني ، مي بايد دست به كار تربيت اخلاقي فرزند شود . خانواده بايد با اعمال خود به كودك نشان دهد كه او خود بايد مهار كننده ي رفتارهاي خود باشد ، نه محيط . چنين تربيتي منجر به دروني شدن ارزش ها مي شود . هر چند كه بايد گفت درپرورش وجدان نبايد راه افراط را در پيش گرفت ، بلكه كودك ضمن كنترل شدن توسط وجدان مي بايد خود بر وجدان خود نيز تسلط داشته باشد . يعني عقل بايد قوي تر از وجدان باشد و آن را در موقعيت هاي مختلف تحت كنترل خويش گيرد .مقصود از پرورش متعادل وجدان ، تسلط دادن عقل بر وجدان است .
6- بعد هنري شخصيت بر جنبه ي زيبايي شناختي و خلق زيبايي توسط انسان تاكيد دارد . ديدن و درك زيبايي ها و نيز آفريدن زيبايي ها ، بايد در تربيت مورد توجه قرار گيرند .
الحان زيبا ، الوان زيبا ، مناظر و مراياي دلنشين ، بايد با ظرافتي خاص توسط كودك مورد توجه قرار گيرد . او را بايد براي ايجاد صحنه ها و آثار زيبا تشويق كرد .
با توجه به موارد فوق بايد توجه داشت كه انسان ماهيتي نامحدود و نا متعين دارد و مي تواند به اشكال گوناگون و گاه متضاد در آيد . آدمي مي تواند فرشته اي الهي و بلكه بالاتر از آن يا درنده اي بد خو و بد سيرت و بلكه پايين تراز آن باشد . براي اين كه هر يك از ابعاد شخصيت انسان شكل مناسب خود را بگيرد ، لازم است آن ها را در قالب فرهنگ آزموده شده و مقبول طبع انسان ها در آوريم . به عبارت ديگر اين ظرف نامحدود نياز به مظروفي دارد كه آن فرهنگ است . اگر فرهنگي يافت شود كه ضمن انسجام دروني از گستردگي و گشودگي كافي برخوردار باشد ، مي تواند تربيت كودك انساني را در قالب آن به شكلي موثر به انجام رساند .