مدیریت ژاپنی و مدیریت علوی :

يكي ديگر از نظريه‌هاي مديريتي موفق كه مربوط به عصر حاضر نيز مي‌باشد و تحولات شگرفي را در مديريت ايجاد نموده است ، «نظريه مديريت ژاپني» است .
آمار رسمي نشان مي‌دهد كه رشد بهره‌وري صنايع ژاپن از سال 1960 تا 1978 بر مبناي مديريت ژاپني چهار برابر شده است، درحاليكه در همين مدت ، آمريكا ، انگليس و آلمان كمتر از نصف اين مقدار رشد بهره‌وري داشته‌اند و اين نشان دهنده تفوّق و برتري مديريت ژاپني بر مديريت غربي بوده است[1].

در بررسي اصول و مباني مديريت ژاپني به چهار ويژگي و خصوصيت ممتاز در اين مديريت برمي‌خوريم كه عيناً اين چهار ويژگي در مديريت علوي نيز وجود دارند . آن ويژگيها عبارتند از :

1- اعطاي امنيت شغلي به كاركنان با استخدام مادام العمر و قدرداني از تلاشهاي آنان .
2- وجود نظام ارشدّيت كه بر مبناي آن ملاك ارتقاء كاركنان ، تجربه و ابتكار افراد است .
3- مديريت از پايين به بالا ، در مقابل مديريت از بالا به پايين .
4- وجود شوراهاي كارگري و اخذ تمامي تصميمات سازماني در اين شوراها[2].
بطوركلي مي‌توان محورهاي اصلي مؤسسات و سازمانهاي ژاپني را بدين صورت بيان كرد :«از كاركنان، بوسيله كاركنان وبراي‌كاركنان».
در مديريت علوي ، در انتخاب افراد براي پذيرش مسئوليت نهايت دقت و حساسيت صورت مي‌گيرد و پس از انتخاب ، فرد از امنيت شغلي برخوردار است اما اين امنيت شغلي تا زماني است كه فرد در حيطه مسئوليت خويش خطا نكند و از آنچه خدا و فرستادگانش فرموده‌اند تخطّي ننمايند كه در اين صورت از مسئوليت ساقط مي‌شود اما اگر در راستاي فرمان الهي حركت كند نه تنها از امنيت شغلي برخوردار است بلكه از بهترين تشويقها و پاداشها نيز بهره‌مند است .
چنانچه امام علي (ع) وقتي كه توصيه‌هاي لازم را در انتخاب قاضي به مالك اشتر مي‌نمايد، مي‌فرمايد : « پس از انتخاب قاضي ، هر چه بيشتر در قضاوتهاي او بينديش و آنقدر به او ببخش كه نيازهايش برطرف گردد و به مردم نيازمند نباشد و از نظر مقام و منزلت ، آنقدر
او را گرامي دار كه نزديكان تو ، به نفوذ در او طمع نكنند»[3].
چنانچه ملاحظه مي‌گردد امام علاوه بر تشويق و پاداش مالي به پاداشهاي روحي و معنوي نيز توجه دارد .امام همچنين در انتخاب افراد براي پستهاي بالاتر (نظام ارشدّيت) عامل تجربه و سابقه را بسيار مهم مي‌داند تا آنجا كه مي‌فرمايد : « تجربه پيران از آمادگي رزمي جوانان برتر است »[4] .
در جاي ديگر فرموده‌اند : «حفظ و به كارگيري تجربه ، رمز پيروزي است»[5]و در جاي ديگر زيان استفاده نكردن از تجربيات ديگران را چنين بيان مي‌كنند : «آن كس كه از آزمايشها و تجربيات ديگران سودي نبرد ، از هيچ پند و اندرزي سود نخواهد برد و كوته‌فكري دامنگير او خواهد شد تا آنجا كه بد را خوب ، و خوب را بد مي‌نگرد»[6].
لذا در مديريت علوي نيز عامل «تجربه» نقش كليدي در گزينش و انتصاب افراد (نظام ارشدّيت) دارد . ويژگي ديگري كه در مديريت علوي وجود داشته و امروزه به عنوان يكي از رموز موفقيت مديريت ژاپني نيز محسوب مي‌شود ، مديريت از پايين به بالا مي‌باشد . در مديريت علوي ، مردم نسبت به حاكم بي‌تفاوت نيستند و حاكم ، مستبد و خودرأي نيست لذا حضرت علي (ع) به مالك توصيه مي‌نمايد : «نبايد بگويي من مأمورم و معذور ، دستور مي‌دهم پس بايد اطاعت كنيد ، اين شيوه مغرورانه دل را فاسد ، دين را بي‌حرمت و نعمت را زايل مي‌سازد»[7].
از سوي ديگر حاكم (مدير) وظيفه دارد كه در كليه امور با اهل خرد و مردم دانا به گفتگو و مشورت بنشيند و بهترين رأي و نظر را
برگزيند . امام در سخن زيبايي مي‌فرمايد :« هيچ پشتيباني همچون مشورت نيست»[8].
و در جاي ديگر فرموده‌اند : « هر كس خودرأي شد به هلاكت رسيد و هر كس با ديگران مشورت كرد، در عقلهاي آنان شريك شد»[9].
لذا عاليترين شكل مديريت مشاركتي را مي‌توان در مديريت علوي يافت و شوراهاي كارگري در مديريت ژاپني، امروزه با بهره‌گيري از اين اصل به توفيقات شگرفي نايل آمده‌اند .
از مقايسه تطبيقي نظريه‌هاي مذكور با مديريت علوي به خوبي استنباط مي‌شود آنچه پايه و مايه موفقيت و كاميابي مديريت امروز محسوب مي‌شود ، به كاملترين شكل در سيزده قرن پيش در مديريت اسلامي و علوي آمده است و حال اينكه چرا با وجود داشتن چنين گوهرهاي گرانبهايي جامعه اسلامي ما از رشد و پيشرفت و ترقي آن چنان كه شايسته آن است ، محروم مانده ، سؤالي است كه بايد پاسخ آن را در وجود خود بيابيم، چرا كه :
اسلام به ذات خود ندارد عيبي هر عيب كه هست از مسلماني ماست

۱) ن. درداری - مديريت ژاپني – تهران – رسا – 1375 - ص 78.
۲) همان منبع - ص 80 .
۳) نهج البلاغه – نامه 53 .
۴) نهج البلاغه – حكمت 86 .
۵) نهج البلاغه – حكمت 211 .
۶) نهج البلاغه – خطبه 176 .
۷) نهج البلاغه – نامه 53 .
۸) نهج البلاغه – حكمت 54 .
۹) نهج البلاغه – حكمت 161 .