آخرین اخبار دانشگاه پیام نور"فراگیر پیام نور"برنامه امتحانات پیام نور" تستی یا تشریحی پیام نور"سیستم گلستان پیام نور " reg.pnu.ac.ir "خبر های جنجالی پیام نور" نمونه سوال پیام نور"دکترا پیام نور "ارشد پیام نور "لیست منابع پیام نور"انتخاب واحد پیام نور"اخبار مراکز و واحد ها پیام نور"عکس های پیام نوری
دفتر خاطرات دانشگاهی - صفحه 5
لینک های مهم



سیستم گلستان پیام نور
صفحه 5 از 5 اولیناولین ... 345
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 67 از مجموع 67

موضوع: دفتر خاطرات دانشگاهی

  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شماره عضویت
    1
    عنوان کاربر
    مدیریت کـــــــــل باشگاه
    میانگین پست در روز
    22.79
    محل تحصیل
    دنیای علوم و فناوری
    شغل و حرفه
    برنامه نویس - متخصص طراحی وب - سئو و بهینه سازی سایتها
    رشته تحصیلی
    مهندسی نرم افزار
    محل سکونت
    تهران
    ارسال ها
    132,462
    پست های وبلاگ
    84

    دفتر خاطرات دانشگاهی

    سلام دوستان در این تاپیک میخوایم هر کس خاطراتی چه خوب و خدای نکرده چه بد را که در دانشگاه براش پیش اومده رو ب کنه


    ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------



    --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    http://pnu-club.com/pnu.1239.html

    ********************************



    ********************************




  2. Top | #61

    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    شماره عضویت
    175694
    عنوان کاربر
    کاربر باشگاه
    میانگین پست در روز
    0.01
    شغل و حرفه
    Collegian
    رشته تحصیلی
    Secret
    محل سکونت
    in god Mercy
    ارسال ها
    23

    پیش فرض

    استاد زانیس
    نقل قول نوشته اصلی توسط صنم نمایش پست ها
    منم یه بار تو خوابگاه عصبی شدم میخواستم ظرف کرمی که بغل دستم بود پرت کنم طرف دیوار تا خالی شم اما چون گوشیمم بغل دستم بود اشتباهی اونو پرت کردم.
    ....کاری که پیش اومده دیگه کاریش نمیشه کرد ...
    کتاب فردا را باید نوشت ، به نام او و برای او . . .

  3. Top | #62

    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    شماره عضویت
    175694
    عنوان کاربر
    کاربر باشگاه
    میانگین پست در روز
    0.01
    شغل و حرفه
    Collegian
    رشته تحصیلی
    Secret
    محل سکونت
    in god Mercy
    ارسال ها
    23

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط MAHBOOBEH نمایش پست ها
    يه خاطره بشنوين از دانشگاه آزاد:
    يه استاد داشتيم كه مجروح بود.(موجي)و نميتونست اعصابشو كنترل كنه.اون درس هم فقط با همين استاد ارايه ميشد.خلاصه همه به اكراه درسو گرفتيم.نميدونم چرا،از روز اول با من لج افتاد.يعني ميدونم.شيطون بودم.يه بار تذكر داد،تصميم گرفتم سر كلاسش صبور باشم.
    به همه گفته بود قبل از ورود به كلاس موبايلشونو خاموش كنن.يه روز سر كلاس گوشيش زنگ خورد.همه شروع كردن به خنده و يه نفر از بين جمع گفت موبايل خودت كه روشنه...
    از قضا من نه خنده اي كردم،نه حرفي زدم.مستقيم به استاد نگاه ميكردم تا عكس العملشو ببينم.آقاي استاد سرشو كه بلند كرد،نگاهش به من افتاد كه نگاش ميكردم و بي برو برگرد بهم گفت:بييييرووون

    اين شد آش نخورده و دهن سوخته

    کتاب فردا را باید نوشت ، به نام او و برای او . . .

  4. Top | #63

    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    شماره عضویت
    175694
    عنوان کاربر
    کاربر باشگاه
    میانگین پست در روز
    0.01
    شغل و حرفه
    Collegian
    رشته تحصیلی
    Secret
    محل سکونت
    in god Mercy
    ارسال ها
    23

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط ebrahim71 نمایش پست ها
    شباهت لیست حضور وغیاب با نامه!!

    این خاطره یکی از خاطرات خیییییییییییییییییییییییی یییییلی جالب وباحال من از پیام نوره!!

    مهرماه بود وماهم دانشجوی ترم اولی و هزاران شوق وشور کاذب که دانشجووووووووووووو شدیم!

    همون اوایل ترم بود که رفتیم سرکلاس اقتصادخرد _ استاد محبی_ که انصافا یکی از بهترین استادها بودند!

    نشستیم آخر کلاس _ جلومون هم سه تا دختره بودند ازهمونها که خودشون یک مقدار خارش دارند وبرای بخت گشایی میان دانشگاه!!

    ازهمون اول کلاس اینا شروع کردند به مزه پرانی!!!

    منم که حس پسریانولیستی ( همون جنس برتر) خیلی قوی دارم

    اونا رو از تکه های پرمعنای خودم بی نصیب نگذاشتم

    بینشون یک دخترچادری (که این خانم نقش زیادی توی خاطرات بعدی داره) بودکه بیشتر مزه میپراند!!!

    گذشت تا اخرای کلاس لیست حضور وغیاب رو نوشتن !!

    رسیدبه من منم نوشتم ودادم به این دخترچادریه!!!!

    تا دادم بهش بیچاره فکر کردنامه ای شماره ای چیزیه!!!

    سریع گذاشت توی کیفش!!!

    منم صداشو درنیاوردم فقط بابچه ها کرکر میخندیدیم.

    تا 10 دقیقه بعدکلاس استادبیچاره داشت دنبال لیست میگشت!!

    آخرش یکی از دوستام بهش گفت خانم لیست روپس بده!

    دختره ی بیچاره خیییییییییییییییییییییییی ییییییییییییلی افسرده شد!!
    کاار دلستی ننننککککردی
    کتاب فردا را باید نوشت ، به نام او و برای او . . .

  5. Top | #64

    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    شماره عضویت
    178842
    عنوان کاربر
    مدیر بخش الهیات و معارف اسلامی
    میانگین پست در روز
    0.45
    محل تحصیل
    تهران
    شغل و حرفه
    بیمه
    رشته تحصیلی
    مدیریت صنعتی
    محل سکونت
    کرج
    ارسال ها
    1,979
    پست های وبلاگ
    111

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط samira نمایش پست ها
    سر کلاس ++c بودیم که استادمون داشت پروژه ها رو چک میکرد وهر کی رو یه جورایی ضایع می کرد.پروژه دوم رو گفته بود که بهش ایمیل کنیم،تعداد کمی از بچه ها ایمیل کرده بودن که منم کرده بودم.
    بعد از اینکه مال همه رو گفت نوبت به مال من رسید و استاد اسممو صدا زد وگفت که تو ایمیل شما هیچی نیست،فقط دعوت بهchat وجوک و...... بود
    که واقعا منم یه لحظه هنگ کردم که استاد داره چی میگه،
    که دیگه یهو کلاس از خنده منفجر شد.
    ولی بعد کلاس رفتیم تو سایت دانشگاه و اونجا به استاد send هامونو نشون دادیم که ماجرا حل شد،استادم وقتی دید خودشم مونده بود که اونا چیه که بهش رسیده.
    ولی بچه ها که حالام فکر میکنن که من اینجور چیزا رو واسه استادsend کردم، چون تو حیاط و اینور و اونور می شنوم که با شوخی اونم بلند بلند میگن استاد و به chat دعوت کرده................
    بالاخره یه ضایع شدن حسابی بود
    استاد مشکوک نبوده؟؟؟




    هر روزی که در آن معصیت الهی نباشد ، عید است
    امام علی علیه السلام

    کلیک کنید


  6. Top | #65

    تاریخ عضویت
    Jun 2012
    شماره عضویت
    178842
    عنوان کاربر
    مدیر بخش الهیات و معارف اسلامی
    میانگین پست در روز
    0.45
    محل تحصیل
    تهران
    شغل و حرفه
    بیمه
    رشته تحصیلی
    مدیریت صنعتی
    محل سکونت
    کرج
    ارسال ها
    1,979
    پست های وبلاگ
    111

    پیش فرض

    سلام به هم باشگاهیان عزیز
    خاطره ی که هیچوقت یادم نمیره اینکه وقتی از طریق کنکور سراسری تو دانشگاه پیام نور قبول شدم فهمیدم بهترین دوستم یعنی تنها دوستم که فقط سه سال تو دبیرستان همکلاسی بودیم ،با من تو یه دانشگاه و یه رشته قبول شده یعنی مدیریت صنعتی ،خیلی خوشحال بودم که بازم تو یه کلاس با هم میشینیم و با همیم،اما دانشگاه باعث شد دوستم رو از دست بدم ،از وقتی با یکی از هم کلاسی یامون ازدواج کرد منو فراموش کرد ،کسی که باهم حتی رفت و آمد خانوادگیم داشتیم ،یعنی خدا حافظ 8 سال رفاقت، سکوتم از رضایت نیست دلم اهل شکایت نیست...




    هر روزی که در آن معصیت الهی نباشد ، عید است
    امام علی علیه السلام

    کلیک کنید


  7. Top | #66

    تاریخ عضویت
    May 2012
    شماره عضویت
    171373
    عنوان کاربر
    مدیر آزمایشی بخش علوم اقتصادی2
    میانگین پست در روز
    0.12
    محل تحصیل
    ری
    شغل و حرفه
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    محل سکونت
    تهران
    ارسال ها
    520
    پست های وبلاگ
    8

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط BISOOTOON نمایش پست ها
    سلام به هم باشگاهیان عزیز
    خاطره ی که هیچوقت یادم نمیره اینکه وقتی از طریق کنکور سراسری تو دانشگاه پیام نور قبول شدم فهمیدم بهترین دوستم یعنی تنها دوستم که فقط سه سال تو دبیرستان همکلاسی بودیم ،با من تو یه دانشگاه و یه رشته قبول شده یعنی مدیریت صنعتی ،خیلی خوشحال بودم که بازم تو یه کلاس با هم میشینیم و با همیم،اما دانشگاه باعث شد دوستم رو از دست بدم ،از وقتی با یکی از هم کلاسی یامون ازدواج کرد منو فراموش کرد ،کسی که باهم حتی رفت و آمد خانوادگیم داشتیم ،یعنی خدا حافظ 8 سال رفاقت، سکوتم از رضایت نیست دلم اهل شکایت نیست...
    سلام چه جالب
    منم همین اتفاق واسم افتاده
    من از دوستم 5هزار تا رتبم بهتر شده بود
    دوست داشتیم که باهم انتخاب رشته کنیم و بجا قبول شیم
    اما چون عطیه نمیخاست که شهرستان بزنه و(من زدم!!!چون مشاور گفته بود که روزانه شهرستان قبول میشم!)اصلا حتی پیام نورامونم شبیه هم نزنیم.
    وقتی که جوابا اومد هر دو یجا قبول شدیم
    من مدیریت بازرگانی عطیه مدیریت دولتی
    فعلا که تا ترمه 4 تقریبا درسامون یکیه
    وکلا با هم انتخاب واحد میکنیم

    عطیه میاد جلو در و باهم میریم دانشگاه...مثل بچه مدرسه ای ها...

    و خدا رو شکر میکنم
    -------------------------------------------------------------------------------------
    بگذار سرنوشت هرچه می خواهد ببارد...ما چترمان "خداست"...

    ------------------------------------------------------------------------------------



  8. Top | #67

    تاریخ عضویت
    May 2012
    شماره عضویت
    171373
    عنوان کاربر
    مدیر آزمایشی بخش علوم اقتصادی2
    میانگین پست در روز
    0.12
    محل تحصیل
    ری
    شغل و حرفه
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    مدیریت بازرگانی
    محل سکونت
    تهران
    ارسال ها
    520
    پست های وبلاگ
    8

    پیش فرض

    حالا یه خاطره از دانشگاه
    ترمه اول کد درس اقتصاد خردم با دوستام یکی نبود و در نتیجه باید یه ساعت دیگه میومدم!
    اما من ساعتای کلاسو خودم رو نمیرفتم و بجاش با بقیه دوستام که تو یه ساعته دیگه اما همون استاد رو میرفتم
    چون ساعت کلاسیه خودم غروب بود و تا برمیگشتم شب میشد....
    خلاصه حجم کلاسی ظهر فوالعاده زیاد بود و من همچنان و خیلی های دیگه ساعت ظهر میومدن
    این کلاس دو هفته یبار برگزار میشد
    خلاصه یروز استاد کلید کرد که هرکس باید سر ساعته خودش بیاد
    و منم که بچه حرف گوش کن رفتم سره کلاسه غروب
    اونروز تقریبا یرب دیر رسیدم
    رفتم سره کلاس با تعجب دیدم دارن امتحان میدن
    حالا استادم با اشاره میگه چرا دیر اومدیبیا بیا این برگرو بگیر امتحان بده
    آقا منم کلا 3 جلسه رفتم سره کلاس هیچسم نخونده بودم...خبرم نداشتم که امتحاااانه
    استادم انقد هول بود فقط میگفت بنویس الان وقتت تموم میشه
    منم گفتم شاید استاده عقده ای هم بود یه امتحان کلاسه دیگه داره میگیره!!!
    اسممو نوشتم با ش دانشجویی با افتخار رفتم برمو دادمولی بیچاره بچه ها تقلا میکردن که برسونن ولب تشریحی دیگه چقد تقلب کنم باز تستی بود یچیزه!!!
    اومدم بیرون تازه 2 هزاریم افتاد که امتحان نیم ترم بودهچون اون ساعت هر هفته کلاس داشتن و در نتیجه کتابشون تموم شده بود!!!

    حالا منم ترم اولی و حساس
    هر چی به استاده میگم اقا من سره یه کلاس دیگه میومدم نمیدونستم...یبار دیگه بذار امتان بدم...خواهش...تمنا...
    اقا مگه قبول میکرد
    میگفت اسمت رد شده!
    اخه پیام نورو این حرفااااااااااااا
    خلاصه کلی گرخیدم گفت خالا سره امتحانه اون یکیام بیا شاااااااااااااااااااااااا ااااااااید نمرتو اونو رد کنم اونم شاااااااااااااااااید

    این خاطررو هیچوقت یادم نمیره........
    -------------------------------------------------------------------------------------
    بگذار سرنوشت هرچه می خواهد ببارد...ما چترمان "خداست"...

    ------------------------------------------------------------------------------------



صفحه 5 از 5 اولیناولین ... 345

برچسب برای این موضوع

بوک مارک ها

بوک مارک ها

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
آخرین اخبار دانشگاه پیام نور"فراگیر پیام نور"برنامه امتحانات پیام نور" تستی یا تشریحی پیام نور"سیستم گلستان پیام نور " reg.pnu.ac.ir "خبر های جنجالی پیام نور" نمونه سوال پیام نور"دکترا پیام نور "ارشد پیام نور "لیست منابع پیام نور"انتخاب واحد پیام نور"اخبار مراکز و واحد ها پیام نور"عکس های پیام نوری