بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 8 از 8 اولیناولین ... 678
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 79 از مجموع 79

موضوع: ๑۩๑۞๑۩دل نوشته های زیباومعنوی๑۩๑۞๑۩๑

  1. #71
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط mamady نمایش پست ها
    پشت سر هرمعشوقی ، خدا ایستاده است

    و هر گامی که تو در عشق برمی داری

    خدا هم گامی در غیرت برمی دارد

    تو عاشق تر می شوی و خدا غیورتر

    و آنگاه که گمان می کنی معشوق چه دست یافتنی است

    و وصل چه ممکن و عشق چه آسان

    خدا وارد کار می شود و خیالت را درهم می ریزد

    و معشوقت را درهم می کوبد

    معشوقت ، هر کس که باشد

    و هر جا که باشد و هر قدر که باشد

    خدا هرگز نمی گذارد میان تو و او ، چیزی فاصله بیندازد

    معشوقت می شکند و تو ناامید می شوی

    و نمی دانی که ناامیدی زیباترین نتیجه عشق است

    ناامیدی ازاینجا و آنجا

    ناامیدی از این کس و آن کس

    ناامیدی از این چیز و آن چیز

    تو ناامید می شوی و گمان می کنی

    که عشق بیهوده ترین کارهاست

    و برآنی که شکست خورده ای

    و خیال می کنی که آن همه شور و آن همه ذوق

    و آن همه عشق را تلف کرده ای

    اما خوب که نگاه کنی

    می بینی حتی قطره ای از عشقت

    حتی قطره ای هم هدر نرفته است

    خدا همه را جمع کرده و همه را برای خویش برداشته

    و به حساب خود گذاشته است

    خدا به تو می گوید:

    مگر نمی دانستی

    که پشت سر هر معشوق خدا ایستاده است؟

    تو برای من بود که این همه راه آمده ای

    و برای من بود که این همه رنج برده ای

    و برای من بود که اینهمه عشق ورزیده ای

    پس به پاس این ؛

    قلبت را و روحت را و دنیایت را وسعت می بخشم

    و از بی نیازی نصیبی به تو می دهم.

    و این ثروتی است که هیچ کس ندارد

    تا به تو ارزانی اش کند

    فردا اما تو باز عاشق می شوی

    تا عمیق تر شوی و وسیع تر و بزرگ تر و ناامیدتر

    تا بی نیازتر شوی و به او نزدیکتر
    راستی :

    اما چه زیباست

    و چه باشکوه و چه شورانگیز

    که پشت سر هر معشوقی خدا ایستاده است!

    خیلی خیلی زیبا بود...لذت بردم از خوندنش...ممنون.

  2. #72
    mamady آواتار ها
    • 233

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Nov 2009
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    حقوق
    راه های ارتباطی

    Icon Gol

    نقل قول نوشته اصلی توسط ترگل نمایش پست ها
    خیلی خیلی زیبا بود...لذت بردم از خوندنش...ممنون.
    خواهش ميكنم اميدوارم زندگي هميشه براتون سرشار از زيباي باشه

  3. #73
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    خدایا!
    همین که به اذن تو بر ذهن این ناپاک، یاد پاکی مطلق می گذرد مرا بزرگترین نعمت توست و همین که این آلوده را نام منزه تو بر زبان می رود مرا عظیم ترین لطف توست

  4. #74
    mamady آواتار ها
    • 233

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Nov 2009
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    حقوق
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    قطره دلش دریا می خواست

    خیلی وقت بود كه به خدا خواسته اش رو گفته بود

    هر بار خدا می گفت : از قطره تا دریا راهیست طولانی، راهی از رنج و عشق و صبوری،

    هر قطره را لیاقت دریا نیست!

    قطره ایستاد و منجمد شد قطره روان شد و راه افتاد قطره بخار شد و به آسمان رفت قطره ،

    هر بار چیری

    از رنج و عشق و صبوری آموخت تا روزی كه خدا به او گفت : امروز روز توست، روز دریا شدن

    خدا قطره را به دریا رساند قطره طعم دریا را چشید طعم دریا شدن را اما؛

    روزی دیگر قطره به خدا گفت: از دریا بزرگ تر هم هست؟

    خدا گفت : هست!

    قطره گفت : پس من آن را می خواهم بزرگ ترین را، بی نهایت را !

    پس خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت : اینجا بی نهایت است!

    آدم عاشق بود، دنبال كلمه ای می گشت تا عشق را درونش بریزد اما هیچ كلمه ای توان

    سنگینی عشق را نداشت آدم همه ی عشقش را درون یك قطره ریخت قطره از قلب عاشق

    عبور كرد!

    و وقتی كه قطره از چشم عاشق چكید خدا گفت حالا تو بی نهایتی، زیرا كه عكس من در

    اشــك عــاشق است...

  5. #75
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    من ان خاکم که...

    سر تا پای خودم را که خلاصه کنم می شوم قد یک کف دست خاک که ممکن بود یک تکه اجر باشد توی دیوار خانه، یا یک قلوه سنگ روی شانه یک کوه، یا مشتی سنگ ریزه ته اقیانوس، یا حتی خاک یک گلدان همین گلدان پشت پنجره.
    یک کف دست خاک ممکن است هیچوقت، هیچ اسمی نداشته باشد و تا همیشه خاک باقی بماند، فقط خاک...
    اما حالا یک کف دست خاک که وجود دارد که خدا به او اجازه داده نفس بکشد، ببیند، بشنود، بفهمد، جان داشته باشد.
    یک مشت خاک که اجازه دارد عاشق شود، انتخاب کند، عوض شود، تغییر کند.
    وایف خدای بزرگ! من چقدر خوشبختم. من همان خاک برگزیده ام، همان خاکی که با بقیه خاک ها فرق دارد. من ان خاکی ام که توی دست های خدا ورزیده شدم وخدا از نفسش در ان دمید. من همان خاک قیمتیم.
    ...اما این خاک، این خاک برگزیده، خاکی که اسم دارد – قشنگترین اسم دنیا- خاکی که نور چشمی و عزیزدردانه ی خداست، اگر نتواند تغییر کند، اگر عوض نشود، اگر انتخاب نکند، اگر همینطور خاک باقی بماند، اگر ان اخر که قرار است برگردد و خود جدیدش را تحویل خدا بدهد، سرش را بیندازد پایین و بگوید:« یا لیتنی کنت ترابا»( ای کاش خاک بودم...) چه میشود؟ این وحشتناک ترین جمله ای است که یک ادم می تواندبگوید، یعنی اینکه حتی نتوانسته است خاک باشد، چه برسد به ادم! یعنی اینکه...

    خدایا، دستمان را بگیر، و نیاور ان روزی را که مجبور شویم چنین بگوییم.



  6. #76
    • 1

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Mar 2010
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    با تشکر

  7. #77
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    درخواست از خدا
    از خدا خواستم مصائب مرا حل کند و خدا گفت : نه
    او فرمود : حل مشکلات تو کار من نیست " من به تو عقل دادم و تو با توکل به من به مراد مقصود میرسی .
    از خدا خواستم غرور مرا بگیرد و او گفت : نه
    او فرمود : باز گرفتن غرور کار من نیست بلکه تویی که باید آنرا ترک کنی .
    از خدا خواستم به من شکیبایی عطا کند و او گفت : نه
    خدا فرمود : شکیبایی دست آورد رنج است و به کسی عطا نمیشود باید آنرا به دست آورد .
    از خدا خواستم به من سعادت بخشد و خدا گفت : نه
    خدا فرمود : خود باید متعالی شوی اما به تو یاری میرسانم تا به ثمر بنشینی .
    از خدا خواستم مرا کمک کند تا دیگران را به همان اندازه که او مرا دوست دارد دوست بدارم.
    خدا فرمود : آفرین بالاخره مقصود اصلی را دریافتی .
    از او نیرو خواستم، او مشکلات را جلوی پایم گذاشت تا قویتر شوم .
    از او حکمت خواستم، او مسائل بسیاری به من داد تا حل کنم .
    از او شهامت خواستم ، او خطر را در مقابلم قرار داد تا از آن بجهم .
    از او عشق خواستم ، انسانهای درد مند را سر راهم قرار داد تا به آنها کمک کنم .
    از او کمک خواستم به من فرصت داد
    هیچ یک از خواسته هایی که داشتم دریافت نکردم اما كاملاٌ به آنچه نیاز داشتم رسيدم .

  8. #78
    • 2,338

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته تالار زبان و ادبیات فارسی
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    شغل , تخصص
    دانشجو
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    خدایا کمکم کن انچه را تو زود خواهی من دیر نخواهم، و انچه را تو دیر خواهی من زود نخواهم.

  9. #79
    آرزو_م آواتار ها
    • 9

    عنوان کاربری
    کاربر باشگاه
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل تحصیل
    ---
    شغل , تخصص
    ----
    رشته تحصیلی
    -
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    مانده‌ام،

    سرنوشتی موهوم،

    عاقبتی رو به خیر...

    نمی‌دانم اما هر چه هست،

    هر که هست،

    خدا هست

    و من و زندگی و دعا

صفحه 8 از 8 اولیناولین ... 678

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •