آخرین اخبار دانشگاه پیام نور"فراگیر پیام نور"برنامه امتحانات پیام نور" تستی یا تشریحی پیام نور"سیستم گلستان پیام نور " reg.pnu.ac.ir "خبر های جنجالی پیام نور" نمونه سوال پیام نور"دکترا پیام نور "ارشد پیام نور "لیست منابع پیام نور"انتخاب واحد پیام نور"اخبار مراکز و واحد ها پیام نور"عکس های پیام نوری
وقتی دلتنگید به چی پناه میبرید؟ - صفحه 3
لینک های مهم



سیستم گلستان پیام نور
صفحه 3 از 4 اولیناولین 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 45 از مجموع 54

موضوع: وقتی دلتنگید به چی پناه میبرید؟

  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    شماره عضویت
    21114
    عنوان کاربر
    معاونت تالار و مدیر بخش حقوق و گفتگوی آزاد
    میانگین پست در روز
    0.87
    محل سکونت
    خونه مون
    ارسال ها
    4,634
    پست های وبلاگ
    56

    Bow وقتی دلتنگید به چی پناه میبرید؟


    سلام
    میخواستم هرکدوم بگید هروقت دلتنگ و غمگین و تنهایید به چی یا کجا پناه می برید؟
    ویرایش توسط tania : 08-04-2010 در ساعت 03:19 AM

  2. Top | #31

    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    شماره عضویت
    95204
    عنوان کاربر
    کاربر باشگاه
    میانگین پست در روز
    0.04
    محل تحصیل
    ملایر
    شغل و حرفه
    ...
    رشته تحصیلی
    ارسال ها
    181

    پیش فرض

    استاد زانیس
    من که نه دلتنگ میشم نه غمگین....
    پایان...

  3. Top | #32

    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    شماره عضویت
    90208
    عنوان کاربر
    کاربر باشگاه
    میانگین پست در روز
    0.01
    ارسال ها
    57

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره ی سهیل 10 نمایش پست ها
    مگه چیه؟ به ما نمیاد؟!!!
    اوا خدا مرگم بده خواهر

    دختر ؟ دوچرخه سواری؟

    1 ، 2 نصف شب؟

    تک و تنها؟

    به دلیل عدم تحمل نظر مخالف و برخورد غیر محترمانه برخی مدیران ، دیگر در این انجمن هیچ فعالیتی نخواهم کرد.

  4. Top | #33

    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    شماره عضویت
    84791
    عنوان کاربر
    کاربر باشگاه
    میانگین پست در روز
    0.07
    ارسال ها
    357
    پست های وبلاگ
    8

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mehrdad_rp نمایش پست ها
    اوا خدا مرگم بده



  5. Top | #34

    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    شماره عضویت
    84791
    عنوان کاربر
    کاربر باشگاه
    میانگین پست در روز
    0.07
    ارسال ها
    357
    پست های وبلاگ
    8

    پیش فرض

    به قول یکی از دوستان جزقاله شی ایشاا...

  6. Top | #35

    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    شماره عضویت
    90208
    عنوان کاربر
    کاربر باشگاه
    میانگین پست در روز
    0.01
    ارسال ها
    57

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره ی سهیل 10 نمایش پست ها
    به قول یکی از دوستان جزقاله شی ایشاا...
    دست شما درد نکنه
    به دلیل عدم تحمل نظر مخالف و برخورد غیر محترمانه برخی مدیران ، دیگر در این انجمن هیچ فعالیتی نخواهم کرد.

  7. Top | #36

    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    شماره عضویت
    96612
    عنوان کاربر
    کاربر باشگاه
    میانگین پست در روز
    0.11
    ارسال ها
    524
    پست های وبلاگ
    1

    پیش فرض

    اگه دلتنگ بشمآرومتر از هر وقته دیگه میشم،
    سر نمازخیلی خدا خدا میکنم که بهتر شم
    بعضی وقتا هم به دوستام sمیدم،شاید اونا یه حرف قشنگ واسم بفرستن که اومیدوارم کنن....

  8. Top | #37

    تاریخ عضویت
    May 2011
    شماره عضویت
    110416
    عنوان کاربر
    کاربر باشگاه
    میانگین پست در روز
    0.02
    محل تحصیل
    كرج
    محل سکونت
    كرج
    ارسال ها
    80

    پیش فرض

    من وقتي دلتنگ ميشم فقط سكوت ميكنم و بدنبال يك جايي بدور از سروصدا ميگردم و در اونجا با خودم خلوت ميكنم و در مورد زندگي بيشتر فك ميكنم

  9. Top | #38

    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    شماره عضویت
    96612
    عنوان کاربر
    کاربر باشگاه
    میانگین پست در روز
    0.11
    ارسال ها
    524
    پست های وبلاگ
    1

    پیش فرض

    مادرش براي نگه داري و تامين مخارجش معمولا شب ها را كار مي كرد . گاها مي شنيد كه به او ************************ مي گفتند ولي او معني اين جمله را نمي دانست . مي دانست كه مادرش عطر ندارد ولي هميشه بوي عطر مي دهد ! يك بار كه از مادرش پرسيده بود ************************ يعني چي ؟ مادرش گريه كرده بود و او مي دانست كه نبايد به كسي اين جمله را بگويد ، چون مادرها با شنيدن اين جمله گريه مي كنند و او دوست نداشت كه هيچ مادري گريه كند . او عاشق مادرش بود . مادرش صبح ها برايش نان و كره درست مي كرد و شكر رويش مي پاچيد و او مي خورد . او عاشق لقمه هايي بود كه مادر در دهانش مي گذاشت . عصر ها مادر برايش كتاب كودكان مي خواند و او خود را جاي سوپر من و بت من مي پنداشت و مي دانست كه روزي سوپر من مي شود . زمستان رسيده بود . مي دانست مادرش شب ها از سرما در بيرون خانه مي لرزد . دوست داشت كاري بكند ولي نمي دانست چه كاري . معني فكر كردن را نمي دانست و گر نه حتما براي مادرش كاري مي كرد . يك شب كه مادرش نبود ، پليس به خانه آنها آمد و او را با خود برد . خارج از شهر ، زير يك پل ، جسدي بود كه او بايد شناسايي مي كرد . وقتي ملحفه را از روي جسد كنار زدند ، مادرش را عريان ديد كه سياه شده بود . پليس از او پرسيد كه جنازه را مي شناسد و او فقط گفته بود : مادر . كنار جسد چوبي ديده مي شد كه مادر را با او زده بودند .
    شنيد كه پليس ها مي گويند : اين هم يك مورد ديگه . احتمالا يارو پول نداشته و درگير شدند و ... او نمي دانست درگير يعني چي .
    پليس او را با ماشين به جايي برد كه همه بچه بودند . ديگر خبري از نان و شكر نبود و او خيلي دوست داشت بداند نوانخانه يعني چي ؟ چهره عريان مادر هميشه جلوي نظرش بود . دوست داشت لباسي گرم براي مادرش تهيه كند . در زمستان سال بعد ، يك روز كه پرستاري براي سركشي به اتاقش آمده بود او را آويزان از طنابي ديد بود كه كيسه هايي را هم در دست داشته بود . پرستارها گفتند : يك خودكشي موفق ديگر !
    وقتي او را پايين آوردند و در كيسه هايي كه در دستانش بود باز كردند ، هزاران لباس را ديدند كه او براي مادرش جمع كرده بود و هيچ پرستاري تا به امروز نفهميد كه او خود را كشته بود تا براي مادرش كيسه لباسهاي گرم ببرد تا مبادا مادر
    عريانش سرما بخورد . او عاقبت توانسته بود كاري براي مادرش بكند . همين .

  10. Top | #39

    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    شماره عضویت
    115486
    عنوان کاربر
    کاربر باشگاه
    میانگین پست در روز
    0.16
    محل سکونت
    دانشگاه
    ارسال ها
    766
    پست های وبلاگ
    2

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط petra_na نمایش پست ها
    مادرش براي نگه داري و تامين مخارجش معمولا شب ها را كار مي كرد . گاها مي شنيد كه به او ************************ مي گفتند ولي او معني اين جمله را نمي دانست . مي دانست كه مادرش عطر ندارد ولي هميشه بوي عطر مي دهد ! يك بار كه از مادرش پرسيده بود ************************ يعني چي ؟ مادرش گريه كرده بود و او مي دانست كه نبايد به كسي اين جمله را بگويد ، چون مادرها با شنيدن اين جمله گريه مي كنند و او دوست نداشت كه هيچ مادري گريه كند . او عاشق مادرش بود . مادرش صبح ها برايش نان و كره درست مي كرد و شكر رويش مي پاچيد و او مي خورد . او عاشق لقمه هايي بود كه مادر در دهانش مي گذاشت . عصر ها مادر برايش كتاب كودكان مي خواند و او خود را جاي سوپر من و بت من مي پنداشت و مي دانست كه روزي سوپر من مي شود . زمستان رسيده بود . مي دانست مادرش شب ها از سرما در بيرون خانه مي لرزد . دوست داشت كاري بكند ولي نمي دانست چه كاري . معني فكر كردن را نمي دانست و گر نه حتما براي مادرش كاري مي كرد . يك شب كه مادرش نبود ، پليس به خانه آنها آمد و او را با خود برد . خارج از شهر ، زير يك پل ، جسدي بود كه او بايد شناسايي مي كرد . وقتي ملحفه را از روي جسد كنار زدند ، مادرش را عريان ديد كه سياه شده بود . پليس از او پرسيد كه جنازه را مي شناسد و او فقط گفته بود : مادر . كنار جسد چوبي ديده مي شد كه مادر را با او زده بودند .
    شنيد كه پليس ها مي گويند : اين هم يك مورد ديگه . احتمالا يارو پول نداشته و درگير شدند و ... او نمي دانست درگير يعني چي .
    پليس او را با ماشين به جايي برد كه همه بچه بودند . ديگر خبري از نان و شكر نبود و او خيلي دوست داشت بداند نوانخانه يعني چي ؟ چهره عريان مادر هميشه جلوي نظرش بود . دوست داشت لباسي گرم براي مادرش تهيه كند . در زمستان سال بعد ، يك روز كه پرستاري براي سركشي به اتاقش آمده بود او را آويزان از طنابي ديد بود كه كيسه هايي را هم در دست داشته بود . پرستارها گفتند : يك خودكشي موفق ديگر !
    وقتي او را پايين آوردند و در كيسه هايي كه در دستانش بود باز كردند ، هزاران لباس را ديدند كه او براي مادرش جمع كرده بود و هيچ پرستاري تا به امروز نفهميد كه او خود را كشته بود تا براي مادرش كيسه لباسهاي گرم ببرد تا مبادا مادر
    عريانش سرما بخورد . او عاقبت توانسته بود كاري براي مادرش بكند . همين .
    کار زنه اصلا درست نبود یعنی اینقد بدبخت شده بود که دست به خودفروشی بزنه! این توجیه خوبی نیست که به خاطر بدبختی و مشکلات دست به هر کاری بزنه!
    ویرایش توسط roya 90 : 02-29-2012 در ساعت 12:49 PM





    آدمی ساخته افکار خویش است، فردا همان خواهد شد که امروز اندیشیده است. موریس مترلینگ







  11. Top | #40

    تاریخ عضویت
    Aug 2010
    شماره عضویت
    60723
    عنوان کاربر
    مدیر تالار پزشکی و سلامت
    میانگین پست در روز
    0.33
    ارسال ها
    1,675
    پست های وبلاگ
    18

    پیش فرض

    من که وقتی دلتنگم یه آهنگ گوش میدم و میرم تواینترنت وبگردی
    از برداشتن یک گام بلند نترسید ؛

    گاهی از یک شکاف فاصله ، یک چاله یا یک مانع ، با دو گام کوتاه نمی توان عبور کرد ...




  12. Top | #41

    تاریخ عضویت
    Oct 2011
    شماره عضویت
    121478
    عنوان کاربر
    کاربر باشگاه
    میانگین پست در روز
    0.05
    محل تحصیل
    کرج
    محل سکونت
    تهران
    ارسال ها
    222
    پست های وبلاگ
    30

    پیش فرض

    من و قتی خیلی دلتنگماول نماز میخونم ویه جای خلوت پیدا میکنم قران میخونم بعدش شروع به گریه وصحبت با خدا میکنم.که من همیشه بعدش مشکلم حل یا اون دلتنگیم رفع شد ه هیچی اینطوری سریع بهم کمک نکرده .بعضی اوقات با دوستم میرم بیرون با هم حرف میزنیم واروم میشم

  13. Top | #42

    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    شماره عضویت
    155631
    عنوان کاربر
    کاربر باشگاه
    میانگین پست در روز
    0.00
    محل تحصیل
    واحد دماوند
    شغل و حرفه
    ازاد
    رشته تحصیلی
    حسابداری
    محل سکونت
    تهران
    ارسال ها
    20

    پیش فرض

    خوب معلومه چرا نمیشی.
    مردم وقته دلتنگی به خدای خودشون پناه میبرن
    ولی خودت روح خدایی
    نقل قول نوشته اصلی توسط roohallah8 نمایش پست ها
    من که نه دلتنگ میشم نه غمگین....

  14. Top | #43

    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    شماره عضویت
    155631
    عنوان کاربر
    کاربر باشگاه
    میانگین پست در روز
    0.00
    محل تحصیل
    واحد دماوند
    شغل و حرفه
    ازاد
    رشته تحصیلی
    حسابداری
    محل سکونت
    تهران
    ارسال ها
    20

    پیش فرض

    قشنگترین جوابی بود که شنیدم
    نقل قول نوشته اصلی توسط petra_na نمایش پست ها
    اگه دلتنگ بشمآرومتر از هر وقته دیگه میشم،
    سر نمازخیلی خدا خدا میکنم که بهتر شم
    بعضی وقتا هم به دوستام sمیدم،شاید اونا یه حرف قشنگ واسم بفرستن که اومیدوارم کنن....

  15. Top | #44

    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    شماره عضویت
    155631
    عنوان کاربر
    کاربر باشگاه
    میانگین پست در روز
    0.00
    محل تحصیل
    واحد دماوند
    شغل و حرفه
    ازاد
    رشته تحصیلی
    حسابداری
    محل سکونت
    تهران
    ارسال ها
    20

    پیش فرض

    در این که نماز بخونیم اروم میشیم شکی نیست.
    امیر المومنین هم وقتی دلش میگرفت یا به نماز پناه میبرد یا با چاه دردو دل میکرد.
    نقل قول نوشته اصلی توسط محدیس نمایش پست ها
    من و قتی خیلی دلتنگماول نماز میخونم ویه جای خلوت پیدا میکنم قران میخونم بعدش شروع به گریه وصحبت با خدا میکنم.که من همیشه بعدش مشکلم حل یا اون دلتنگیم رفع شد ه هیچی اینطوری سریع بهم کمک نکرده .بعضی اوقات با دوستم میرم بیرون با هم حرف میزنیم واروم میشم

  16. Top | #45

    تاریخ عضویت
    Mar 2012
    شماره عضویت
    155631
    عنوان کاربر
    کاربر باشگاه
    میانگین پست در روز
    0.00
    محل تحصیل
    واحد دماوند
    شغل و حرفه
    ازاد
    رشته تحصیلی
    حسابداری
    محل سکونت
    تهران
    ارسال ها
    20

    پیش فرض

    اهنگ گوش کردن هم ارم میکنه ادمو
    موافقم ایسودا
    نقل قول نوشته اصلی توسط آیسودا نمایش پست ها
    من که وقتی دلتنگم یه آهنگ گوش میدم و میرم تواینترنت وبگردی

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين ارسال: 12-19-2011, 07:59 PM
  2. ...::::||||||||| دوست داشتی نفر بالایی چه نسبتی باهات داشت؟؟؟؟؟ |||||||||::::.....
    ارسال شده توسط elili در تالار گفتگوي آزاد و متفرقه
    پاسخ ها: 134
    آخرين ارسال: 11-26-2011, 01:12 AM
  3. ویندوز 7 ایمن نیست حتی با یهترین آنتی ویروس !
    ارسال شده توسط TAHA در تالار مباحث ويندوز سون 7
    پاسخ ها: 0
    آخرين ارسال: 08-10-2010, 12:13 AM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين ارسال: 02-14-2010, 02:26 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين ارسال: 01-24-2010, 02:10 PM

برچسب برای این موضوع

بوک مارک ها

بوک مارک ها

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
آخرین اخبار دانشگاه پیام نور"فراگیر پیام نور"برنامه امتحانات پیام نور" تستی یا تشریحی پیام نور"سیستم گلستان پیام نور " reg.pnu.ac.ir "خبر های جنجالی پیام نور" نمونه سوال پیام نور"دکترا پیام نور "ارشد پیام نور "لیست منابع پیام نور"انتخاب واحد پیام نور"اخبار مراکز و واحد ها پیام نور"عکس های پیام نوری