بالا
 تعرفه تبلیغات




 دانلود نمونه سوالات نیمسال دوم 93-94 پیام نور

 دانلود نمونه سوالات آزمونهای مختلف فراگیر پیام نور

صفحه 2 از 13 اولیناولین 123412 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 از مجموع 121

موضوع: شاهنامه بزرگترین شناسه ایرانیان

  1. #11
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    زن در شاهنامه ی فردوسی

    ج. دوستخواه

    پايگاه والای زن در شاهنامه ی فردوسی

    جای دريغ است که بسياری از ما ايرانيان، نمونه ی درخشانی همچون شاهنامه را نيز ژرف نمی کاويم و به گونه ای روشمند، ارزنمی يابيم و در رويکرد به متن ِ آن، هر چاپی را که به دستمان بيفتد، ساده نگرانه و زودباورانه، رونوشت بی کم و کاستی از دست نوشت ِ شاعر می انگاريم و هر ياوه و هذيانی را که رونويسان ِ اين اثر بزرگ در درازنای ِ سده های پشت ِ سر بر آن افزوده باشند، به سراينده نسبت می دهيم و بر پايه ی آنها بر کرسی ی داوری می نشينيم و بانگ بر می آوريم که فردوسی چُنين گفت و چُنان سرود...

    چهارشنبه ۱٣ ارديبهشت ۱٣٨۵ - ٣ می ۲۰۰۶

    همه ی آگاهان از فرهنگ باستانی و ادبِ کهنِ فارسی به خوبی می دانند که پس از گاتها، سرودهای جاودانه ی زرتشت، انديشه ورز و شاعر بزرگ ِ ايرانی در چند هزاره پيش از اين، تنها فردوسی ی حماسه سراست که در يک هزاره پيش از روزگار ِ ما در منظومه ی بزرگ و انسان محور و جهان شمولش شاهنامه، زن را در پايگاه سزاوارِ او که يار و ياور و هم دل و هم زبان مرد است، توصيف کرده و به زيباترين و شيواترين و شکوهمندترين زبان و بيانی ستوده و ارج گزارده است.

    هيچ يک از ديگر متن های نثر يا نظم فارسی ی هزاره ی اخير از اين ديدگاه، نه تنها به گرد ِ پای ِ شاهنامه نمی رسد؛ بلکه در پاره ای از آنها به تکرار با ديدگاه های جزمی ی مردسالارانه و زن نگوهانه و زن ستيزانه برمی خوريم. بررسی و بحث درباره ی همه ی اين موردها، فرصت و مجالی گسترده می خواهد و در گنجايش اين گفتار کوتاه نيست.

    امّا جای دريغ است که بسياری از ما ايرانيان، نمونه ی درخشانی همچون شاهنامه را نيز ژرف نمی کاويم و به گونه ای روشمند، ارزنمی يابيم و در رويکرد به متنِ آن، هر چاپی را که به دستمان بيفتد، ساده نگرانه و زودباورانه، رونوشت بی کم و کاستی از دست نوشتِ شاعر می انگاريم و هر ياوه و هذيانی را که رونويسان اين اثر بزرگ در درازنای ِ سده های پشت سر بر آن افزوده باشند، به سراينده نسبت می دهيم و بر پايه ی آنها بر کرسی ی داوری می نشينيم و بانگ بر می آوريم که فردوسی چُنين گفت و چُنان سرود!

    بانو طاهره شيخ الاسلام، هم ميهن ارجمند ما – که در همه ی نوشته های سالهای اخيرش هواخواهی ی خود از آرمان پيشرفت ايرانيان و به ويژه شناخت ارزشهای زنان را نشان داده است – در شماره ی ديروز (سه شنبه ۱۲ ارديبهشت) اخبار روز، گفتاری دارد با عنوان ِ وسوسه انگيز ِ "خجسته زنی کو ز مادر نزاد" که نيم بيتی از شاهنامه است در داستان سياوش. نويسنده در اين گفتار، به موردهايی از سروده های سعدی، سنايی، ناصر خسرو و مولوی اشاره کرده که در آنها «زن نکوهی و زن کوچک انگاری» سخت آشکارست. امّا تأکيد عمده را با استناد به همان نيم بيتی که عنوان مقاله قرارداده، بر کار ِ فردوسی گذاشته و بيتی افزوده (الحاقی) بر شاهنامه را که همواره زبانزد ِ عوام مردم بوده، در اين زمينه دستاويز خود کرده است تا بتواند ادّعانامه ای – به تعبير حقوقدانان – "محکمه پسند" به زيان فردوسی عرضه بدارد و حقّ آن فرهيخته و انسان بزرگ را کف ِ دستش بگذارد!

    درآمد ِ سخن ِ نويسنده چنين است:

    «يکی از بارزترين شاخصه های جوامع غير پيشرفته تبعيض و يکی از فراگير ترين آنان تبعيض جنسی است. تبعيضی که چهره ی شنيع خود را از اوان کودکی با تفاوتی که والدين نسبت به فرزندان پسر و دختر خود می‏گذارند به نيمی از مردم اين جوامع يعنی زنان نشان می‏دهد. پرچمداران فرهنگ و ادب ما نيز که داعيه اصلاح جامعه را دارند نه تنها مخالفتی با اينگونه بيعدالتی ها نکردند بلکه بر آتش آن دامن زدند و در قالب شعر و نثر با صراحت تمام زنان را مورد تحقير قراردادند و ديگران را توصيه به اين کار کردند.

    در اين جا نگاهی گذرا می‏افکنيم بر سروده‏های تعدادی از شاعرانمان تا ببينيم در مورد نيمی از جمعيت جامعه، يعنی خواهران، همسران، دختران و بالاخره مادران خويش که در دامان آنها قدم به جهان گذاشته‏اند چه گفته اند.

    اطلاع واثق دارم که بعضی از اين اشعار در متن موضوع يا داستانی خاص بيان شده‏اند، اما شاعر نيز که محصول فرهنگ حاکم بر جامعه ی زمان خويش است، فرهنگی که متاسفانه تاکنون تغيير چندانی نيز نکرده، در داستان خود خطا يا نادانی يک زن را به تمام زنان جامعه تعميم داده و درباره ی همه آنها حکم کلی صادر می‏کند، در حالی که چنين احکام کلی در مورد مردان با تمامی جناياتی که در دنيا و در طول تاريخ مرتکب شده و می‏شوند صادر نشده است. در شاهنامه فردوسی چنين آمده است:

    کسی کو بود مهتر ِ انجمن / کفن بهتر او را ز فرمان ِ زن/
    سياوش ز گفتار ِ زن شد به باد / خجسته زنی کو ز مادر نزاد /
    چو اين داستان سر به سر بشنوی / بِه آيد ترا گر به زن نگروی/
    زن و اژدها هر دو در خاک به / جهان پاک از اين هر دو ناپاک به »

    اين نخستين باری نيست که کسی از فرزندان فردوسی ، نه با استناد به گفتار ِ راستين خود او، بلکه با بزرگ نمايی ی وصله های ناجور ِ چسبانده بر جامه ی شکوهمند شاهنامه، می کوشد تا چهره ای مغشوش از نيای فرهنگی ی خويش و مرده ريگ ِ عظيمش رسم کند. يکی از مشهورترين نمونه های اين آشفته کاری را شاعر نامدار معاصرمان زنده ياد احمد شاملو در سخنرانی ی ناسزاوار و تأسّف انگيز خويش درباره ی فردوسی و شاهنامه در دانشگاه برکلی ی کاليفرنيا (۱٨ فروردين ۱٣۶۹) کرد. او نيز با طناب پوسيده ی همين گونه ادّعاهای بی بنياد و بی پشتوانه به چاه رفت و دست بر قضا بر همين بيت دروغين و ساختگی و شرم آور ِ "زن و اژدها ..." و چند ژاژخايی ی ديگر از اين دست، تکيه کرد!

    نگارنده ی اين يادداشت، نخست در نامه ی سرگشاده ای به احمد شاملو (ماهنامه ی کلک، ٣۱- تهران، مهر ۱٣۷۱) و سپس در نقد و تحليلی گسترده با عنوان ِ نقد يا نفی ی ِ شاهنامه؟ ( حماسه ی ايران، يادمانی از فراسوی هزاره ها، ويرايش يکم، باران، سوئد – ۱٣۷۷، ويرايش دوم، آگه، تهران – ۱٣٨۰) ناروشمندی ها و نادرستی های سخن شاملو را بيان داشت و تجزيه و تحليل کرد.

    در اين جا نيازی نمی بينم و مجال آن را هم ندارم که همه ی گفته هايم در مورد غلط اندازی ی شاملو را بازگويم و خواننده ی جويا – هرگاه تا کنون آنها را نخوانده باشد – خواهد توانست در نشرگاه های آنها بيابد و بخواند و درونمايه ی گفتار مورد بحث اين يادداشت را نيز در شمول همان سخنان شاملو قراردهد. امّا از آن جا که تکرار اين شبهه افکنی ها در اين جا و آن جا می تواند در پاره ای از ذهنهای ساده و ناپرورده، تأثير منفی و گمراه کننده بگذارد و چيستی ی راستين شاهنامه و به ويژه نگرش ِ سخت آزادمنشانه و فرهيخته ی آن به ارج و پايگاه زن در رندگی ی اجتماعی را از چشمها بپوشاند، بايسته می دانم که چند نکته ی کليدی را به کوتاهی بازگويم:


    * هرگونه بحث و داوری درباره ی درونمايه و داده های شاهنامه در هر زمينه ای و از جمله زمينه ی پايگاه زن، تنها با استناد به ويراسته ترين متن نشريافته ی اين حماسه، می تواند اعتباری نسبی داشته باشد. ساختار متن شاهنامه ی فردوسی از سده ی نوزدهم ميلادی تا کنون، موضوع پژوهش و شناخت شمار زيادی از دانشوران غربی و ايرانی بوده و ويرايش های گوناگونی از آن در بمبئی، کلکته، پاريس، مسکو، تهران و نيويورک چاپ و پخش شده است. اعتبار هريک از اين ويرايش ها را می توان با شمار افزون تر و کهن بودگی ی هرچه بيشتر ِ دست نوشت های پشتوانه ی آن از يک سو و ميزان شايستگی ی دانشی و پژوهشی ی ويراستار يا ويراستاران ِ آن از سوی ِ ديگر، ارزيابيد و به گونه ای باز هم نسبی و احتياط آميز پذيرفت.

    * بر پابه ی سنجه های برشمرده، امروز از ميان همه ی ويرايش های اين منظومه، ويرايش دکتر جلال خالقی مطلق – که تا کنون ۶ جلد از متن آن و ۲ جلد از يادداشتهای ويراستار ِ آن در آمريکا نشريافته و هنوز ناتمام است – در رديف يکم جای دارد و به اعتبار نزديک به ۴۰ دست نوشت کهن ِ پشتوانه ی آن و نيز شناخت نامه ی پژوهشی و دانشی ی ويراستارش در درازنای دهها سال کوشش و کنش درنگ ناپذير، به طور نسبی نزديک ترين متن به دست نوشت اصلی ی ِ شاعرست و تنها رويکرد بدين ويرايش و گفتاورد از آن می تواند زمينه ای برای ِ بحث و بررسی ی ِ جدّی ی درونمايه شناسی فراهم آورد. استناد به هريک از ديگر ويرايش های اين اثر (حتّا ويرايش ِ رتبه ی دوم، يعنی ويرايش مسکو ) و ملاک قراردادن بيت يا بيتهايی از آنها که در متن ِ ويرايش خالقی مطلق نيامده باشد، اعتبار سخن ِ گوينده را در برابر ِ نشان ِ پرسش خواهد گذاشت!

    * حتّا در مورد بيتهای آمده در متن رتبه ی يکم نيز، جدانگريستن به آنها و غافل ماندن از زمينه ی موضوعی و داستانی شان، از روشمندی ی پژوهشی به دور است و کار را به برداشت های نادرست و گمراه کننده خواهدکشاند.

    * تعميم دادن يک مورد – حتّا اگر در چهارچوب موضوعی اش، مستند باشد – به همه ی منظومه، نادرست و گونه ای مصادره ی به مطلوب است؛ مگر آن که شاهدها و رهنمودهای بسنده، آن را پشتيبانی کنند.

    * يکی شمردن ِ آنچه فردوسی از پشتوانه های باستانی اش به شاهنامه آورده و برداشتها و گريزهای گهگاهی ی شخص شاعر در سرآغاز ِ روايتها يا اوج ِ بزنگاه ها و يا پايانه ی داستانها، مايه ی اغتشاش در کار ِ دريافت ِ درست ِ متن خواهد گرديد.
    * در نمونه هايی مانند بيتهای آمده از زبان رستم در اوج ِ خشم و خروش او برای کشتار سياوش -- البتّه به جز بيت ِ "زن و اژدها ..." که افزوده و ساختگی بودنش قطعی و بی چون و چراست -- زن ِ نکوهيده (در اين مورد، سودابه ) نه به معنی زن ِ نوعی، بلکه به مفهوم زن ِ بدانديش و دُژکردار و فتنه انگيزست که در نکوهيده بودن، دست ِ کمی از مردی با همين منش و کنش ندارد.

    هرگاه زن به طور کلّی در ديدگاه ِ روايتگران داستان و يا شاعر ِ سراينده چنين تصويری داشت و تعميم پذير بود، در آن صورت چگونه می شد در همين منظومه وصف های شکوهمند و احترام انگيز در ستايش انديشه و کردار شايسته بانوانی همچون فرانک، سيندخت، رودابه، تهمينه، گردآفريد و همترازان ايشان را پذيرفت.

    اگر «خنک دختری کو ز مادر نزاد» شامل حال همه ی دختران و زنان می شد، پس چرا روايتگران و يا شاعر، نه تنها به حضور و نقش ورزی های والا و انسانی ی ِ نيکْ زنان ِ داستانها اعتراضی ندارند و آنان را ناسزاوار برای زاده شدن از مادر نمی شمارند، بلکه در ستايش بزرگی ها و شايستگی های آنان با زبان و بيانی سخن می گويند که در ادب و فرهنگ ايران و جُز ايران کمتر نمونه و همتايی دارد.

    آيا وصف رودابه در اوج ِ مهرورزی اش با زال و منش ِ بزرگوارانه ی او در شب ديدار پنهانی با همسر آينده اش و يا توصيف روان و تن ِ تهمينه در هنگام ِ آغاز سمفونی ی پيوند ِ خودْ برگزيده اش با رستم ، هيچ گونه امکان ِ جای گيری در زير ِ چتر ِ تعميم ِ وصف ِ زنی مردباره و تباهکار همچون سودابه را دارد؟ شاعر، خيالْ نقش ِ شکوهمند ِ خود از تهمينه را اين گونه بر پرده ی شعرش جاودانگی
    می بخشد:

    «روانش خِرَد بود و تن جان ِ پاک / تو گفتی که بهره ندارد ز خاک!» آيا چنين زنی را و يا دلاورْ زنی چون گردآفريد را می توان با سودابه همتراز شمرد؟ فردوسی وصف دليری ی شگفتی انگيز اين بانو را در برابر سهراب ، از ديدگاه و زبان ِ آن پهلوان، چنين نقش می زند:

    «... بدانست سهراب کو دخترست / سر و موی ِ او از در ِ افسرست /
    شگفت آمدش، گفت : از ايرانْ سپاه / چنين دختر آيد به آوردگاه /
    سُواران جنگی به روز ِ نبرد / همانا به ابر اندر آرند گرد!»

    بانوی زيبا و فرهيخته ی سرای شاعر که در شب ِ آغاز ِ سرايش ِ مهرْچامه ی بيژن و منيژه همکار و همدوش وی در برگرداندن متن ِ آن سرود از دفتر ِ پهلوانی ی باستان است و يا منيژه که در فرآيند ِ پر فراز و نشيب ِ مهرورزی و مهربانی ی پر رنج و شکنجش با بيژن ، چهره ای بکلّی يگانه در ادب ايران و جهان است و يا خواهرش فری گيس ، همسر سياوش و مادر ِ کيخسرو ، شهريار ِ آرمانی ی ايرانيان، با آن همه پايداری و شايستگی که در سخت ترين توفانها از خود نشان
    می دهد، کدامشان از تراز ِ زنی استثنايی و نکوهيدنی چون سودابه اند؟ باز هم نمونه بياورم؟ شيرين و گرديه را هم بگويم؟

    * پس در کار ِ شاهنامه خوانی و شاهنامه پژوهی و کاوش در هزارتوهای آن– به گفته ی سهراب سپهری -- «چشمها را بايد شست / طور ِ ديگر بايد ديد!» هنگام آن رسيده است که همه ی ساده انگاری ها و برون نگری های هزاره ی پشت سر را در رويکرد ِ به شاهنامه ، کنار بگذاريم و با چشمانی ژرفاکاو و با – به سخن ِ نيما – «بينايی ی ِ فوق ِ بينايی ها»، از لايه ی بيرونی و پديدار ِ آن بگذريم و ژرفْ ساخت ِ آن را با همه ی بُعدهای ناشناخته اش بنگريم. روزگار ِ بر دست گرفتن ِ هر دفتر و دستکی که نام ِ شاهنامه بر آن نگاشته شده و چه بسا نگاره های فريبايی هم بر خود و درخود داشته باشد و متن ِ آن را تنها به آهنگ ِ قصّه خوانی و پی گيری ی ِ رَوَند ِ ساده لوح پسند «بعد چه می شود؟» خواندن و گاه نيز در برخوردی از سر ِ اتّفاق به نکته هايی در بافت کلام و کليدواژه های آن و پيشْ زمينه های ِ روايت، مطلبی را عَلَم کردن و درباره اش به اغراق و بی تأمّل و کاوش و پژوهش ِ گسترده و دريافت ِ همه ی سويه ها و رويه ها و لايه ها و اندرونه ها سخن گفتن، ديری است که سپری شده است.

    هرگاه کسی بخواهد شاهنامه را تنها برای سرگرمی و خوش کردن وقت بخواند، حَرَجی بر او نيست. امّا بحث در شناخت ِ ويژگی های اين منظومه ی کلان و بُنْ مايه ها و درونْ مايه های آن، از حوزه ی ِ چنين رويکردی بدين حماسه بيرون خواهد بود.

    * شاهنامه از يک سو شاهکاری بی همتا در زبان و ادب فارسی و فرهنگ ايرانی است و از سوی ديگر به سبب ويژگی های والای ساختاری و نيز درونْ مايه ی سخت انسان مدارانه (چشم پوشيده از زن يا مرد بودن ِ انسان) و هستی نگری ی فراقومی اش، آشکارا اثری جهان شمول است و با ترجمه های پی در پی و نو به نو ِ آن به بيشتر ِ زبانهای زنده ی جهان، اين فرآيند در آينده، هرچه بيشتر گسترش خواهد يافت. هم اکنون نيز بسياری از دانشوران و پژوهندگان ادب جهان، اين گنج شايگان ِ فرّ و فرهنگ و اسطوره و پهلوانی و انديشه و گفتار و کردار ِ نيک و حکمت ِ ناب ِ آزادْزنان و آزادْمردان ايرانی را در کنار مهابْهارَتَه ی هندوان، فِنگ شِن ين ای ی ِ چينيان، ايلياد و اُديسه ی يونانيان، «نيبه لونگن» ِ ژرمن ها و ديگرْ حماسه های بشری، اثری نه از آن ِ ايرانيان به تنهايی که شاهکاری جهانی می شمارند. هيچ يک از اثرهای ادبی ی ايرانيان تا کنون به اندازه ی شاهنامه در بيرون از ايران و در حوزه های زبان و ادب و فرهنگ ديگران شناخته نشده و ارج و پايگاهی چنين والا نداشته است. شمار پژوهندگان اين اثر و نهادهای وابسته به شناخت ِ آن در جهان، رتبه ی يکم را دارد.

    * پس بر ما ايرانيان است که ديگر حالا تنها چشم به دستاورد کارهای ديگران ندوزيم و در ضمن بهره گيری از هر يک از کارهای ديگران و برخورد آگاهانه و انتقادی با آنها، خود به منزله ی صاحبان ِ اصلی ی اين اثر، درست و حسابی دست و آستين بالا بزنيم و به جبران غفلت ِ شرم آور ِ هزارساله مان از اين مهمّ، کاری کارستان را با سنجه های جهانی در اين راستا در پيش بگبريم و به جهانيان نشان دهيم که ما ديگر فرزندانی سر به هوا و نا اهل برای آن معمار فرزانه ای که کاخ بلند انديشه و فرهنگ را در سرزمينمان برافراشت نيستيم و ارج ميراث بزرگ ملّی مان را به خوبی می شناسيم.

    * سرانجام به عنوان يک دانشجوی پژوهنده ی شاهنامه که به مدّت ِ نيم سده در دريای ژرف شاهنامه غوطه ور بوده است، به بانوی ِ نويسنده ی گفتار ِ "خجسته زنی ..." و همه ی ِ آنان که دغدغه ی خاطر ِ پاس داشته شده بودن ِ ارزشهای انسانی و از جمله ارج پايگاه زن در شاهنامه را دارند، اطمينان می دهم که هيچ يک از پيشروترين نهادها و قانون های حقوق بشری در جهان پر لاف و گزاف امروزين نيست که شاهنامه در تأکيد ِ بر آنها کم بياورد و نتواند سربرافرازد. به گفته ی استاد ِ بزرگ زنده يادم ابراهيم پورداود:

    « رو متاب از اين گنج ِ شايگان!/ سر مپيچ از اين پند ِ باستان!/ راستی شنو!/ راستی بگو!/ راستی بجو! ...»

    همين !





    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  2. #12
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    شاهنامه برای ایرانیان ، تاریخ است نه افسانه
    خبر گزاری "مهر": دکتر "جلال خالقی مطلق" چهره نام آشنای عرصه ادبیات و زبان فارسی است . وی هم اکنون در کشور آلمان ساکن و مدت 34 سال است که در حال تصحیح شاهنامه است . بدون شک در آینده ای نه چندان دور در مورد او و تصحیح شاهنامه بیشتر می شنویم . در مورد تصحیح شاهنامه با وی گفت و گویی انجام داده ایم که می خوانید .
    - مهر: چه ویژگیهایی در تصحیح خود می بینید که در تصحیح های گذشته به آن توجه نشده است ؟
    * دکتر جلال خالقی مطلق :
    ویژگیهای کار من چند نکته است .از جمله اینکه، من پیش از آغاز تصحیح شاهنامه حدود 10 سال نسخه های موجود از شاهنامه را در سراسر جهان موردبررسی قرار داد ه ام. در ابتدا 50 نسخه را بررسی کردم و از این میان 15 نسخه را انتخاب ودر کار خود از آنها سود بردم . البته تمام این نسخه هارا به طور کامل و دقیق مطالعه کرده ام و در قدم اول اقدام به معرفی آنها در نشریات ادبی نمود م .

    من از یک سیستم با عنوان « سیستم مثبت» برای تصحیح خود سود برده ام و سعی کرده ام هیچ چیز هدر نرود . یکی از کارهای اشتباه بعضی از تصحیح کنندگان شاهنامه این است که نسخه ها را بدون تحقیق و بررسی انتخاب و اقدام به تصحیح می کنند. اما من در کار خود هیچ نسخه ای را بدون منطق علمی به کار نبرده ام.

    - مهر: یعنی کار شما بدون نقص است؟
    * خیر ، نباید فرا موش کرد« گل بی عیب خداست ». اشتباه در کار من هم وجود دارد اما من سعی کردم با استفاده از سیستم علمی تصحیح متون، از اشتباه جلوگیری کنم .

    - شاهنامه چاپ مسکو از معتبر ترین چاپهای موجود است؛ نظرشما در باره این تصحیح چیست ؟ نخستین ایراد تصحیح شاهنامه چاپ مسکو قلت نسخه های به کار رفته در تصحیح است . با دوسه نسخه نمی توان اثری مانند شاهنامه فردوسی را تصحیح کرد .
    دومین ایراد ، زیادی تعداد تصحیح کنندگان و نداشتن معلومات کافی آنها نسبت به زبان فارسی بود. تعدادی از تصحیح کنندگان که برای این کار انتخاب شده بودند آگاهی زیادی نسبت به شاهنامه و فرهنگ ایرانی نداشتند. مصحح باید ابتدا معلومات خود را بالا ببرد بعد اقدام به تصحیح یک اثر کند ، نه اینکه در زمان انجام تصحیح دنبال معلومات باشد .


    - تفاوت شیوه های تصحیح ما ومستشرقین چیست ؟
    * نباید فراموش کرد که زبان فارسی زبان مادری ماست و ماحتا اگر هزار سال هم از آن گذشته باشد ، نسبت به خارجی هایی که به این زبان گفت و گو نمی کنند آن را بهتر می فهمیم.
    در آغاز چون ما با شیوه تصحیح علمی - انتقادی که در غرب به کار می رفت آشنایی نداشتیم و آثار خود را به صورت ذوقی تصحیح می کردیم ،به همین دلیل آثاری که مستشرقین تصحیح می کردند موفق تر از آثار تصحیح شده توسط استادان فارسی زبان بود . اما اکنون با توجه به اینکه ایرانیان با شیوه های تصحیح به صورت علمی - انتقادی آشنا شده اند و توانایی که در زبان فارسی دارند بهترین تصحیح ها را انجام می دهند و باید گفت ، آثار تصحیح شده توسط ایرانیان بهتر است .
    در زمینه تصحیح، مرحوم علامه قزوینی از افرادی بودند که شیوه ای درست را رواج داد اما بعد از ایشان باز یک گروه از ایرانی ها به نقد ذوقی روی آوردند و شیوه علمی- انتقادی را که توسط قزوینی آغاز شده بود به سوی نقد غیر علمی پیش بردند.
    اما باز هم تعدادی از تصحیح کنندگان آثارایرانی کار خود را خوب انجام دادند و از آن جمله می توان "غلامحسین یوسفی" را درتصحیح بوستان و گلستان نام برد.

    متاسفانه ایرانیان بااین که سواد و توانایی انجام کارهای بزرگ را دارند گاهی سهل انگاری می کنند . اما شرق شناسان اگر چه بعضی نکته ها را درک نمی کنند ، ولی شیوه های علمی را رعایت می کنند و این باعث می شود تصحیح آنها بهتر و کم خطا ترباشد.

    - عده ای شاهنامه را به سه بخش « اسطوره»،«حماسی» و« تاریخی» تقسیم کرده اند ، نظر شما نسبت به این تقسیم بندی چیست ؟

    *البته این تقسیم بندی ها در تصحیح شاهنامه اثری ندارد . اما باید گفت این چیزی که مطرح شده است بر اساس آغاز شاهنامه ، ادامه آن و وقایع درون آن است ، و یک تقسیم بندی صد در صد نیست . اسطوره و تاریخ و حماسه در شاهنامه چندان قابل تفکیک و جدا شدنی نیستند . داستان و تاریخ در شاهنامه درهم شده است.

    در سنت تفکر و بینش ایرانی، شاهنامه سرگذشت و تاریخ ایران تا حمله اعراب بوده است و ایرانیان هیچ وقت آن را افسانه ندانسته و تاریخ معرفی کرده اند . اما بعد ازقرن 20 که ما متوجه شدیم اسطوره ، تاریخ و بسیاری چیزهای دیگر از هم جدا می شوند .
    به اعتقاد نیاکان ما تاریخ سرزمین مردم فارسی زبان از قدیمی ترین ایام تا قبل از حمله اعراب در شاهنامه آمده است . شاهنامه تنها متعلق به مردم ایران نیست بلکه متعلق به تمام مردم فارسی زبان در سراسر دنیا ست .

    - باز به تصحیح شاهنامه برگردیم ، تا کنون در تصیح شاهنامه تا چه مرحله ای پیش رفته اید ؟
    * تا کنون 7 دفتر از شاهنامه تصحیح شده است و 5 دفتر آن را منتشر کرده ایم . دو دفتر در حال حروف چینی است و یک دفتر نیز درمراحل پایانی تصحیح به سر می برد. البته برای این تصحیح 8 دفتر تفسیر هم نوشته می شود که تا کنون دو دفتر آن به نگارش در آمده است.
    اما آنچه در حال حاضر مهم است تصحیح شاهنامه و به پایان رساندن آن است.

    - قیمت شاهنامه تصحیح شده توسط شما به دلیل انتشار در خارج از ایران حدود 4 میلیون ریال خواهد شد ، آیا تصمیم ندارید این تصحیح را در ایران منتشر کنید؟

    * دلیل انتشار این تصحیح در خارج از ایران یکی این بود که تصحیح هنوز تمام نشده بود و نمی خواستیم به صورت ناقص در ایران منتشر شود. البته ناشران ایرانی هم چنین کاری را قبول نمی کردند. اگرچه من بیش از 30 سال از زندگی ام را صرف تصحیح این اثر کرده ام ، اما با قیمت بالای این اثر در ایران موافق نیستم واز هم اکنون به این فکر هستم که بعد از پایان تصحیح آن را در ایران منتشر کنم.


    تصحیح کار راحت و آسانی نیست و نیاز به تحقیق ، مطالعه و دقت دارد . برای تصحیح یک اثر باید نیازها را نیز در نظر گرفت. اکنون درایران خیلی ها فکرمی کنند باید بروند دنبال تصحیح شاهنامه ، این درست نیست. ما کتابهای زیادی در ادبیات فارسی داریم که باید تصحیح شود.

    - از نسخه بدلهایی که در تصحیح شاهنامه استفاده کردید بگویید؟

    *هرکجا که برای ابیات نیاز به آوردن معادل از نسخه بدل بوده است ، بجای آوردن نسخه بدلهادر پایان کتاب ، نسخه بدلها در پایین صفحه معرفی و مقایسه شده اند. این برخلاف کارهایی است که نسخه بدلهارا در پایان کتاب معرفی می کنند.
    البته این کار برای خوانندگان عادی شاهنامه فرقی نمی کند، چون آنها به متن علاقه دارند . اما آنها که روی متن شاهنامه کار می کنند نیاز به نسخه بدل دارند ، اگر این نسخه بدلها نباشد و یا در پایان کتاب باشد مشکل ایجاد می کند . امیدوارم این تصحیح بتواند یک منبع خوب برای پژوهش و تحقیق علاقه مندان قرار بگیرد.
    متاسفانه عده ای از مخاطبان در برخورد اول با دیدن نسخه بدل ها در کتابهای تصحیح شده هوس تصحیح آن اثر به سرشان می زند و بدون تحقیق در مورد نسخه بدل به آن استناد می کنند و اثر را تصحیح می نمایند که این کارعلمی نیست.
    تصحیح کار راحت و آسانی نیست و نیاز به تحقیق ، مطالعه و دقت دارد .برای تصحیح یک اثر باید نیازها را نیز در نظر گرفت. اکنون درایران خیلی ها فکرمی کنند باید بروند دنبال تصحیح شاهنامه ،که این درست نیست. ما کتابهای زیادی در ادبیات فارسی داریم که باید تصحیح شود.

    من از سال 1348 تصحیح شاهنامه را آغاز کرده ام و بدون آن که کار دیگری انجام داده باشم ، هم اکنون بعد از34 سال تازه 5 دفتر از8 دفتری را که قراراست تصحیح و منتشر شود منتشر کرده ام . اما در این مدت بسیاری از دوستان چندین بار شاهنامه را بایک تصحیح کامل منتشر کرده اند . این نشان از سرسری گرفتن تصحیح و غیر علمی بودن آن است . چگونه می شود اثری مانند شاهنامه را در یک یا دوسال تصحیح و منتشر کرد .

    - آیا گروه یا نهاد خاصی برای انجام این کار شما را یاری کرده است ؟
    * حمایت از این نوع کارها خرج زیادی دارد و در ایران کمتر نهادی در این کارها سرمایه گذاری می کند . در این کار تنها دونفر از من حمایت کردند ، اول خودم از خودم حمایت کردم و تمام پولی را که توسط تدریس در دانشگاه و کلاسهای درسی بدست آوردم خرج این کار کردم . حمایت کننده دوم "میراث ایران " در کشور آمریکا بود که این اثررامنتشرکرد.

    - فردوسی شاهنامه را نظم و عده ی نیز بر این اعتقاد هستند که شاهنامه یک منظومه است. حقیقت نیز این است که فردوسی سعی کرد آنچه در مورد سرزمین و ملت خویش می داند و می شنود به نظم بیان کند، از طرفی عده ی شاهنامه را شعر می دانند. با توجه به تقسیم بندی های تازه بین شعر و نظم نگاه شما به شاهنامه و هنر شعری در آن چگونه است؟
    * تفاوت بین شعر و نظم درست است . اما این تعریف در ایران هیچ ارزشی ندارد . در ایران فکر می کنند شعر چیزی است که به احساسات دل شاعر بپردازد . بنابراین غزل حافظ شعر است ولی بوستان سعدی شعر نیست و باید آن را نظم دانست.اما این تعریف را هیچ کجای جهان نمی پذیرند . شاهنامه و بوستان از بهترین آثار شعری زبان فارسی هستند.متاسفانه این نوع نگاه به آثاری مانند شاهنامه و مانند آن در زبان فارسی بخاطر تعاریف نادرست و غلط از شعر است و باید گفت این تعاریف ازریشه و بن غلط است. فردوسی شاعری بزرگ و افتخار ایران و جهان است .
    نباید به حرف کسانی که می خواهند با نگاه های غلط آثار بزرگ فارسی را زیر سئوال ببرند توجه کرد. من بازهم تاکید می کنم شاهنامه یک اثر بزرگ در عرصه شعر و افتخار ایران و جهان است.

    - نظر شما به عنوان کسی که سالها در مورد شاهنامه و فردوسی تحقیق کرده اید در مورد ساخت مکانی فرهنگی در توس با عنوان«ایرانسرای فردوسی» و تاسیس محلی برای پژوهش در مورد شاهنامه دریکی از شهرهای ایران چیست ؟
    * ساخت «ایرانسرای فردوسی » بسیار بسیار کار خوبی است که به همت دوستانی مانند شاعر خوب مرحوم فریدون مشیری، استاد زرین کوب و تعدادی دیگر آغاز شد و هم اکنون دوست عزیز دکتر " محمد علی اسلامی ندوشن" که از ابتدا در این کار شرکت داشته اند دنبال آن هستند و دوستان دیگری نیز ایشان را یاری می کنند. امیدورام این کار به انجام برسد .اما در مورد مرکزی که در آن به شاهنامه پژوهی پرداخته شود باید بگویم ، ما به چنین محلی نیاز داریم . البته در این محل نباید تنها به شاهنامه پرداخت بلکه بهتراست تمامی حماسه های ایرانی در آن مورد بررسی قرار بگیرد . ما ادبیات حماسی خوبی داریم. ادبیات حماسی ما مانند ادبیات غنایی و عرفانی مهم است و باید به آن توجه کرد .

    - اگر حرف دیگری باشد می شنویم ؟
    * برای شما و تمام دوستان که در عرصه ادبیات و فرهنگ فعالیت دارید آرزوی موفقیت می کنم .




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  3. #13
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    .....ادامه داستان 4
    به دنیا آمدن فریدون
    فرانک باشنیدن این سخنان سخت پریشان شد. چنگ در گیسوان خود زد ؛ جامه برتن درید و چون ابر بهاری اشک ریخت . اما از آنجایی که زنی دلاور و خردمند بود در اندیشه چاره ای شد تا کودک دلبندش را ازمرگ برهاند. فریدون را در آغوش گرفت و پای پیاده از دهکده گریخت . رفت و رفت تا به دشتی پهناور رسیدکه بسیار سبز و خرم بود. در آنجا گاوی دید که تا آن زمان مانندش را ندیده بود. گاوی ماده به زیبایی طاووس نر . هرموی او به یک رنگ بود. یکی زرد ؛ یکی سبز؛ یکی بنفش ، یکی قرمز ، یکی نارنجی ، همه رنگها ی دنیاروی پوست آن گاو دیده می شد . فرانک چنان شیفته تماشای گاوشده بود که مردی را که به او نزدیک می شد ندید. آن مردنگهبان دشت بود و چون به فرانک رسید گفت:
    " ای زن تو کیستی و اینجا چه می کنی ؟"
    فرانک که تازه مرد را دیده بود پاسخ داد:
    "- من زنی آواره هستم . گرسنه و تشنه و خسته ام و چیزی برای خوردن می خواهم و جای خوابی برای کودکم. "
    مرد نگهبان دلش بر او سوخت . او را به خانه خود برد و به او خوردنی و جای آسایش داد. چون شب شد فرانک از مرد پرسید:
    " ای مرد نیکو کار نام آن گاو رنگارنگ که امروز دردشت دیدم چیست ؟"
    مرد گفت :
    "- نام او برمایه است و در سراسر دنیا بی همتا ست."
    فرانک گفت :
    "- ای مرد نیکو کار اگر تو کودک مرا پرستاری کنی و با شیر آن گاو بپرورانی ، من مزد تو را هر چه بگویی می پردازم ."
    مرد نگهبان پذیرفت و از آن پس فرانک به دهکده ای که درنزدیکی آن دشت بود رفت و به کار پرداخت تا مزد نگهبان را بدهد. اکنون می توانست خودرا زن تنهایی نشان دهد تا سربازان شاه به او بدگمان نشوند.
    سه سال گذشت و در این سه سال مرد نگهبان با شیر برمایه - همان گاو زیبا ی رنگا رنگ فریدون را می پروراند. آوازه این گاو زیبا در سرتاسر جهان پیچیده بود و سرانجام ضحاک ماردوش هم از آن آگاه شد. او از پیشگویان شنیده بود که فریدون را گاوی به نام برمایه شیرخواهد داد. پس سربازانش را به آن دشت فرستاد تا هم برمایه و هم فریدون را هلاک کنند.........ادامه دارد




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  4. #14
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    .....ادامه داستان 4
    به دنیا آمدن فریدون
    .......فرانک که زنی خردمند بود چون شنید سربازان به سوی برمایه و فریدون می آیند دوان دوان خود را به دشت رسانید. فریدون رااز مرد نگهبان گرفت و اورا به پشت خود بست ،اسبی از مرد نگهبان خرید و بر آن نشست و چون برق وباد از دشت دور شد.رفت و رفت تابه کوه البرز رسید. با خود گفت بهتر است از کوه بالا بروم تا هرچه می توان از دست دژخیمان شاه دور تر باشم . همه جا را مه گرفته بود و او ؛ کودک و اسبش هر سه گرسنه و تشنه و خسته بودند . هر چه بالاتر می رفت هوا سردتر و مه سنگینتر می شد. اینچنین رفت و رفت تا به جای سرسبز و زیبایی در بالای کوه رسید . خوب که نگاه کرد دید در میان چمنزار پهناور ی پرستشگاه بزرگ و باشکوهی بناکرده اند. فرانک چندان شاد شد که خستگیش را فراموش کرد. اسب راتازاند و خود را به پسرستشگاه رسانید. در آنجا پیرمردی روحانی دید که سرگرم پرستش خداوند بود . پیشتر رفت و درود فرستاد . پیرمرد روحانی گفت :
    " درود بر توای زن . تو کیستی و از کجا می آیی ؟ پیداست که سفر دور ودرازی کرده ای ؛ زیرا هم خودت و هم اسب و کودکت را بسیار خسته می بینم ."
    فرانک پاسخ داد:
    " ای پیرمرد روحانی من زن بی پناهی هستم که خانه و کاشانه ای ندارم . اگر روا می دانی من و کودکم دراین پرستشگاه بگذرانیم ."
    پیرمرد روحانی پرسید:
    " ای زن آوارگی تو از چیست ؟ چه برسر پدر این کودک آمده که تو تنها و پی پناه مانده ای ؟ "
    فرانک خردمند ناچار سرگذشت خود را از کشته شدن شوهر جوانش به دست دژخیمان ضحاک و گریختن او به آن دشت سرسبز و یاریهای مرد نگهبان دشت و آن گاو ریبا ی رنگارنگ ؛ همه را بازگفت . پیرمرد روحانی که از ضحاک بیدادگر دل پرخونی داشت ازشنیدن داستان فرانک سخت اندوهگین شد. اوپذیرفت که آنان درپرستشگاه زندگی کنند تا فریدون بزرگ شود و بتواند به کین خواهی همه ایرانیان ضحاک را از تخت به زیر کشد. از آن پس فرانک که زنی کوشا و با پشتکار بود به کشاورزی پرداخت تا بتواند نیاز خود و کودکش را برآورده سازد. او از هیچ کوششی کوتاهی نمی کرد. پیرمرد روحانی هم برای فرانک چون پدری دلسوز ومهربان بود واو راهمواره در سختیها یاری می کرد. هر دو می دانستند که فریدون پهلوانی خواهد شد که به دوران رنج و بدبختی ایرانیان پایان خواهد داد. اما از سوی دیگر سربازان شاه به آن دشت سرسبز رسیدند و برمایه آن گاو زیبا و بی همتا راکشنتند. با اینهمه هرچه به جستجوی فریدون پرداختند اورا نیافتند و به ناچار دست از پاد رازتر بازگشتند.
    سالها گذشت و فریدون شانزده ساله شد. او جوانی نیرومند شده بود و سواری تیراندازی آموخته بود. روزها درجنگلها به شکار می پرداخت و شبها به نزد مادر خود و پیرمرد روحانی بازگشت. فرانک داستان آبتین و برمایه را که پدر و دایه فریدون بودند ؛ برای او گفته بود و او با خود پیمان بسته بود که نه تنها کین پدر و دایه اش رابلکه کین همه ایرانیان بیگناه را از ضحاک خونریز بستاند........ ادامه دارد(بزودی داستان 5)




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  5. #15
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    داستان 5
    دادخواهی کاوه آهنگر
    سالها ی سال بود که ضحاک روز و شب از اندیشه فریدون و از بیم او آسایش نداشت . روزی همه بزرگان را به نزد خود خواند وگفت :
    " شما می دانید که من در قلمرو پادشاهیم دشمنی دارم به نام فریدون که هر چه او را جستجو کردم نیافتم . هرچند او بسیار جوان است اما نباید نیروی او را ناچیز شمرد. ریرا هر آن ممکن است با لشگری به سوی ما بتازد . پس ماباید شمار سپاهیان را سه برابر کنیم تا بتوانیم با او به جنگ بپردازیم . شما اکنون برورقی از پوست بنویسید که ضحاک شاهی داد گر و درستکار است و هرگز به کسی ستم روانداشته است . آنگاه هر که آن را مهر کرد باید به سپاهیان ما بپیوندد و هرکه از مهر کردن سرباز زد دشمنی او برای ما آشکار می شود و باید سر از تنش جدا کرد.
    همه بزرگان از ترس ضحاک آنچه را که می خواست نوشتند . ناگهان از درگاه شاه بانگ و خروشی برخاست . مردی خشمگین با نگهبانان کاخ کشمکش می کرد و می خواست به درون آید. ضحاک که از این غوغا و هیاهو ؛ هم بیمناک شده بود و هم کنجکاو ؛ فرمان داد تا نگهبانان راه بر او بگشایند. آنگاه مرد خشمگین که جامه آهنگران به تن داشت چون شیری که زنجیر خود را گسسته باشد غران و خروشان به درون آمد. پس ضحاک از او پرسید:
    " ای مرد بگو نام تو چیست و برای چه این چنین خشمگینی ؟ "
    مرد گفت :
    "نام من کاوه است و مردی آهنگرم . من از بیداد گری تو به تنگ آمده ام . اگر تو پادشاه هفت کشورجهانی چرا همه رنج و بد بختی ها باید بهره ما شود؟ تو شاهی یا اژدها که این چنین جوانان ما را از میان می بری؟ من امروز آمده ام تا فرزندم را از تو باز پس گیرم. دژخیمان تو او را برده اند تا از مغز سرش برای مارهایت خوراک بسازند.او تنها فرزند من است و تا او را به من ندهی از اینجا نخواهم رفت ."
    ضحاک ناپاکدل از بیم به خود لرزید. پیش از این چندین بار چنین مخالفتهایی دیده بود اما این بار کاوه شیردل آنچنان بیباکانه پرخاش می کرد که او یارای ایستادگی نداشت . دستور داد پسر کاوه را به او بدهند تا هر چه زودتر از آنجا برود و هیاهو بالا نگیرد. چون پسر کاوه را آوردند ضحاک اندیشه دیگری کرد . آن گواهی را که برورق پوست نوشته بودند به کاوه داد و گفت :
    "اکنون که من پسرت را به تو برگرداندم تو نیز پای این گواهی را مهر کن تا همه بدانند که ضحاک شاه دادگری است."
    کاوه شیردل گواهی را خواند و چنان خشمگین شد که آن را پاره کرد و زیر پا انداخت . سپس دست پسر خود را گرفت و از کاخ بیرون آمد . مردمی که در کوچه و بازار چشم به راه کاوه بودند چون او را با پسرش دیدند که از کاخ بیرون می آید بر او گرد آمدند. از هر جا بانگ و خروش مردم به گوش می رسید که می گفتند: آفرین بر کاوه شیردل ؛ او پسر خود را از چنگ ضحاک رهانید؛ همه باید از او ایستادگی بیاموزیم کاوه شیردل که از پشتیبانی مردم دلگرم شده بود فریاد زد: ......... ادامه دارد




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  6. #16
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ادامه داستان 5
    دادخواهی کاوه آهنگر
    " ای ایرانیان این شاه بیدادگر ؛ اهریمن است . او دشمن خدا و مردم است . اکنون زمان مبارزه فرا رسیده است .
    اگر همه دست به دست هم دهیم می توانیم خود را از ستم او رها سازیم ."
    پس پیشبند چرمین خود را که ویژه آهنگران است از کمر بازکرد و بر سرنیزه زد و گفت :
    " از این پس این تکه چرم پرچم مبارزه ما خواهد بود . در این سرزمین پهلوانی به نام فریدون زندگی می کند که ضحاک به او ستم بسیار کرده است . ما به نزد او می رویم تا ما را در مبارزه مان یاری کند . پیروزی از آن ماست . "
    مردم باهیاهوی بسیار از او پشتیبانی کردند. همه با او همداستان بودند وبراو آفرین می گفتند. همان شب کاوه شیردل مردم را گرد آورد تا به نزد فریدون بروند. او از کسانی که برای نیایش خداوند به پرستشگاه البرز کوه می رفتند شنیده بود که فریدون در آنجا زندگی می کند. پس خود و پیروانش یکراست به سوی پرستشگاه رفتند . آنان پنهانی راه می سپردند تا سربازان ضحاک از آن رویداد آگاه نشوند. راه دراز بود و سخت ؛ اما مردم از شوری که داشتند خسته نمی شدند. سرانجام به آن چمنزار پهناور و پرستشگاه بزرگ رسیدند. فریدون در آن تاریکی شب دید گروه بزرگی به سوی اومی آیند. نخست پنداشت سپاهیان ضحاک سرانجام جای او را یافته اند و اینک آمده اند تا اورا ببرند. اما خوب که نگاه کرد دانست که آنان مردم ساده و بی سلاحی هستند. پیشاپیش گروه مردی تنومند حرکت می کرد. دردست او نیزه ای بود و برآن نیزه تکه چرمی آویخته بودند. چون نزدیکتر شدند فریدون بانگ زد:
    " – شما کیستید و برای چه به اینجا آمده اید؟"
    کاوه شیردل پاسخ داد:
    " ما مردمی هستیم که از ستم ضحاک جانمان به لب رسیده است . اکنون به اینجا آمده ایم تا تورا به رهبری برگزینیم و به نبرد با ضحاک بپردازیم ."
    فریدون چون شنید بسیار شاد شد و برآنان آفرین گفت و سپس از آنها خواست تا بنشینند و در این باره با هم به رای زنی بپردازند. پیرمرد روحانی و فرانک خردمند هم به آنان پیوستند. فریدون وکاوه زمان درازی به گفتگو پرداختند . سرانجام فریدون برخاست و به مردم گفت:
    ” ای ایرانیان دلاور؛ شما باید مردم شهرهای دیگر رانیز باخود همراه کنید تا مابتوانیم لشگر بزرگی فراهم آوریم. آهنگران شهر هم باید برای لشگر ؛ ساز نبرد بسازند و زمانی که این کارها به پایان رسید حمله را آغاز خواهیم کرد."
    سپس آن تکه چرم را که بر سرنیزه بود برافراشت و گفت :
    " من این چرم را به نام کاوه شیردل درفش کاویانی می خوانم و از این پس درفش مبارزه خواهد بود."
    مردم به او آفرین گفتند و باهیاهو ی بسیار از راه رفته بازگشتند. آنها شاد وخشنود بودند زیرا می دانستند که دیگر زندگی شاه ستمگر به سررسیده است.......(بزودی داستان 6)




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  7. #17
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    داستان 6
    لشگرکشی فریدون
    چند ماه گذشت و مردم شهرهای دیگر نیز به سپاه فریدون پیوستند. ساز وبرگ آماده شد و آهنگران برای فریدون گرزی ساختندکه سرآن شبیه سر گاو میش بودو به آن گرزه گاو سر گفتند .هنگامی که همه چیز آماده شد؛ فریدون جامه رزم پوشید؛ کلاه خود برسر گذاشت ؛ گرزه گاو سررا دردست گرفت و سوار بر اسب شد. فرانک و پیرمرد روحانی را بدرود گفت و باسپاه خود رو به سوی ضحاک نهاد. ضحاک آن زمان در بیت المفدس بود . او از ترس فریدون هر ماه از شهری به شهر دیگر می رفت تا از دسترس او بدور باشد. فریدون وسپاهیانش راه بیت المقدس را پیش گرفتند. راه دراز بود اما هیچکس از رفتن خسته نمی شدزیرا می دانستند که دوران ستم و بیداد به پایان خواهد رسید. از هر شهر ی که می گذشتند مردم به آنان می پیوستند. همه از پیرو جوان با بیل و داس و خنجر و هرچه دم دستشان بود با سپاه فریدون همراه می شدند. کم کم شمار شان آنچنان زیاد شد که از سر سپاه ته آن پیدا نبود. رفتند و رفتند و رفتند تا سر انجام به بیت المقدس رسیدند. فریدون آن روز به جنگ نپرداخت تا سپاهیانش اندکی بیارامند و خود را برای نبرد فردا آماده سازند . روز دیگر همینکه گوی زرین خورشید از خاور سرزد نبر د آغاز شد. سپاهیان فریدون دلیرانه می جنگیدند . هیچکس از مردان باکی نداشت . آنها با بیل و داس و خنجر وشمشیر و گرز و نیزه بر سر سربازان شاه ریختند . نبرد چندان به درازا نکشید و سرانجام سربازان شاه یا کشته شدند ویا از ترس پا به گریز نهادند.فریدون و سپاهش به شهر فرود آمدند و مردم بیت المقدس به پیشباز آنان شتافتند ......ادامه دارد




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  8. #18
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    ادامه داستان 6
    لشگر کشی فریدون
    مردم شهرهای گوناگون چون برادر و خواهر یکدیگر را در آغوش می گرفتند و پیروزی را به هم شاد باش میگفتند. فریدون به سوی کاخ ضحاک شتافت . نگهبانان و پیشکاران کاخ را دربند کشیده و به جستجوی شاه ستمگر پرداخت . اما از او نشانی نبود. چون از یافتن اونا امید شد یکی از پیشکاران را نزد خود آوردو براو بانگ زد:
    " اگر جان خود را دوست داری بگو که ضحاک به کجا گریخته است ."
    پیشکار از ترس به خود لرزید و گفت :
    " ای پهلوان دلاور او به هندوستان رفته است تا به کمک جادو ؛ فال پیشگویان را که گفته بودند او روزی به دست فریدون هلاک خواهد شد بی اثر کند. اما اکنون دیگر زمان بازگشتنش فرا رسیده است و به زودی به اینجا خواهد رسید. "
    فریدون برآن شد که درشهر ؛ چشم به راه ضحاک بماند. اما در همین زمان یکی از پیشکاران ضحاک پنهانی از شهر گریخت . او می دانست که ضحاک به سوی شهر می آید و اکنون در همان نزدیکیها ست . اسب خود را تازاند و چندان رفت تا به ضحاک و سپاه او رسید . ضحاک بی خبر از همه جا به سوی شهر می آمد. مرد پیشکار نزدیک رفت و گفت:
    " ای پادشاه امروز فال پیشگویان به حقیقت پیوست. فریدون به شهر لشگر کشیده آن را گشوده است و اکنون در کاخ تو به سرمی برد. همه پیشکارانت را به بند کشیده ؛ نام تو را از تاج وتخت زدوده و طلسمها یت را در هم شکسته است . "
    ضحاک بد اندیش شگفت رده شد و گفت :
    " چنین چیزی ممکن نیست . زیرا من در هندوستان با طلسم و جادو توانستم فال پیشگویان را بی اثر کنم . تو از کجا می دانی که او خود فریدون است ؟ شاید کس دیگری باشد."
    پیشکار پاسخ داد:
    " او پهلوانی است بسیار جوان که دردست خود گرزه گاو سر دارد.
    این نشانی همان مرد جوانی است که تو در خواب دیده ای."
    رنگ از رخ ضحاک پرید . دانست که در هندوستان او را فریب داده اند و طلسم و جادو کاری از پیش نمی برد . بر آن شد که به شهر لشکر بکشد و کاررا یکسره کند. یا او فریدون را می کشد یا فریدون او را ..... ادامه دارد




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  9. #19
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    پایان داستان 6
    لشگر کشی فریدون
    ....به هر حال از این کابوس چند ساله آزاد خواهد شد. فردای آن روز ؛ سپیده دم دیده بانان فریدون خبر دادند که ضحاک با لشگر خود به سوی شهرمی آید؛ فریدون سپاهیان را فراخواند و آنان را در بیرون شهر به صف کرد تا به فرمان او حمله کنند. سرانجام آخرین نبرد آغاز شد. سپاهیان فریدون دلیرانه تر از پیش می جنگیدند . با سنگ و گرز و خشت (نوعی نیزه کوچک ) و شمشیر برخی پای پیاده و برخی سوار بر اسب ، برخی بدون خود و زره وبرخی با خود و زره به جنگ پرداختند . سربازان شاه بیدادگر چندان شور شوقی در جنگ نشان نمی داند زیرا بیشتر آنها از ضحاک بیزار بودند. اما از ترس او دل آن نداشتند که بگریزند و تسلیم شوند. جنگ تا شب به درازا کشید و چون هوا تاریک شد هر دو سپاه دست از جنگ کشیدند تا به آسایش بپردازند. ضحاک که دید به زودی جنگ را خواهد باخت اندیشه ای دیگر کرد. پنهانی از لشگر خود دور شده به سوی سپاه فریدون رفت . فریدون آن هنگام در سراپرده خود بود. نگهبانان و دیده بانان بیدار بودند تا از سپاه نگهداری کنند و اگر دشمن خواست شبیخون بزند دیگران را آگاه سازند . ضحاک از تاریکی شب سود برد و سینه خیز و آرام به سراپرده فریدون نزدیک شداز زمین برخاست . خنجر ش را کشید و خود را به درون سراپرده انداخت . فریدون از جا جست و ناگاه جنگاوری مسلح در چادر خود یافت .اکنون ضحاک و فریدون در برابر هم ایستاده بودند . یکی با خنجری دردست و دیگری بدون ساز نبرد. ضحاک که دید فریدون رابدام انداخته است به سوی او تاخت تا سینه وی راباخنجر بشکافد. اما فریدون خود را کنار کشید و بایک خیز به گرز گاو سر رسید . آن را دردست گرفت و بدون درنگ چنان بر سر ضحاک کوبید که کلاه خودش در هم شکست و خودش نیز از پای در آمد و جان سپرد. فریدون هنگامی که زره او را از تنش در آورد ومارها را روی دوشش دید دانست که او خود ضحاک است . او را بیرون آورد و به مردم نشان داد . سپاهیان و مردم زمانی که کالبد بی جان ضحاک را دیدند به جشن و پایکوبی پرداختند . سربازان ضحاک نیز که از کشته شدن شاه ستمگر آگاه شدند خود را تسلیم کردند ؛ و جنگ پایان یافت . از آن پس مردم سلاح را به زمین گذاشتند و از اینکه برستم و بیداد پیروز شده بودند به هم شادباش می گفتند و سپاس خدا را به جای می آوردند.......(بزودی داستان 7)




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




  10. #20
    Borna66 آواتار ها
    • 55,397
    مدير بازنشسته

    عنوان کاربری
    مدير بازنشسته
    تاریخ عضویت
    Mar 2009
    محل تحصیل
    خيام-سهراب
    شغل , تخصص
    طراح و تحلیل گر حرفه ای وب
    رشته تحصیلی
    مهندسي نرم افزار
    راه های ارتباطی

    پیش فرض

    داستان 7
    داستان ایرج
    بزرگی که فرجام او تیرگیست
    برآن مهتری بر بیابد گریست
    سپهر بلند آر کشد زین تو
    سرانجام خشت است بالین تو
    "بخشش فریدون "
    فریدون چون بر ضحاک چیره شد تاج شاهی بر سرنهاد و کوشید ویرانیها ی زمان ضحاک را آبادان سازد . چندی گذشت وهمسران او شهر ناز و ارنواز سه پسر خوب رو بدنیا آوردندکه نامشان را سلم وتور و ایرج نهادند؛ سلم و تور ناز از شهرناز بودندو ایرج از ارنواز بود. چون پسران بالیدند و بزرگ شدند؛ فریدون از شاه یمن که نامش سرو بود دخترانش را برای آنان خواستگاری کرد. شاه یمن با آنکه دوری فرزندانش را به سختی تاب می آوردپذیرفت و سه دختر به همسری سه جوان در آمدند. آنگاه فریدون برآن شد تا به هر کدام از فرزندانش سرزمینی را بسپارد.
    پس آن سه را فراخواند و قلمرو فرمانروایی خود را سه بخش کرد. یکی روم و خاور ، یکی سرزمین ترک وچین و دیگری ایران زمین و دشت سواران . نخستین را به سلم که پسر بزرگتربود سپرد؛ دومی را به تور داد و سومی نیز بهره ایرج که کوچکترین آنها بود شد. سپس سلم با سپاهی به سوی روم روانه شد؛ توربا سپاهی روبه سوی ترکستان و چین نهاد و ایرج در کنار پدرش ماند و تاج پادشاهی ایران زمین برسرنهاد . ایرج جوانی دلیر و خوش سیما بود ؛ قلبی پاک داشت و به پادشاهی دل نبسته بود. او مهر ودوستی میان انسانها را از هر چیز دیگری بالاتر می دانست و از جنگ و دودستگی بیزاربود؛ اما برادرانش این چنین نبودند. آن دو از بخشش پدرشان ناخشنود بودند و نمی توانستند بپذیرند که بهترین و پهناور ترین سرزمین بهره برادر کوچکترشان شود . با این همه دم بر نمی آوردند زیرا از پدر خود بیم داشتند.......(ادامه دارد)




    فروشگاه نمونه سوالات پیام نور با پاسخنامه تستی و تشریحی



    دانلود رایگان نمونه سوالات دانشگاه پیام نور





    http://up.pnu-club.com/images/00ld7yux3ay3itvspd7n.png
    برای دانلود رایگان نمونه سوالات پیام نور با جوابهای تستی و تشریحی در مقطع نمونه سوالات کارشناسی ارشد پیام نور - نمونه سوالات پیام نور کارشناسی - نمونه سوالات پیام نور دکترا- نمونه سوالات آزمونهای فراگیر پیام نور( دانشپذیری)

    به ادرس زیر مراجعه کنید

    نمونه سوالات رایگان پیام نور




صفحه 2 از 13 اولیناولین 123412 ... آخرینآخرین

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •