مکتب شیکاگو - یو.سی.ال.ای
در نقطه مقابل مکتب ساختارگرایی، طرفدارانمکتب شیکاگو - یو.سی.ال.ای قرار دارند. این مکتب از دهه 70 میلادی به بعد به کوششاقتصاددانان بنامی همچون استیگلرSTIGLER ، برازنBROZEN ، مک گیMC GEE ،دمستزDEMSETZ ، پوزنرPOSNER و سایر نویسندگانی که عقایدی مخالف نظر ساختارگرایاندارند به شهرت رسید.

برخلاف مکتب ساختارگرایی، طرفداران این مکتب جهت علیترا از عملکرد به رفتار و ساختار می دانند. از نظر این مکتب، ساختار بازار و نحوهرفتار بنگاهها به کارآیی نسبی (یکی از جنبه های عملکرد) بنگاهها مرتبطاست.

استیگلر، انحصار را امری نادر و محدود و بی اهمیت و موقتی معرفی نمود. او معتقد بود حجم فعالیتهای انحصاری در مقایسه با فعالیتهای رقابتی بسیار ناچیز استو علاوه بر این فعالیتهای انحصاری بادوام نمی باشند. پس از وی پیروانش بویژه دمستزعلت وجود انحصار را به عملکرد و کارآیی برتر بنگاههای انحصاری مرتبطنمودند.
گروه جامعه شناسی در دانشگاه شیکاگو در سال 1892 به وسیله " البیون اسمال"پایه گذاری شد . نقش او در نهادمند سازی جامعه شناسی اعتبار بیشتری دارد تا کارهای فکری اش.
مکتب شیکاگو رنگ مذهبی داشت ، برخی از اعضا ی این مکتب خودشان کشیش بودند وبرخی کشیش زاده . با هجوم پیامدهای مثبت و منفی شهرگرایی و صنعتی شدن این نظریه پدید آمد که جامعه شناسی باید به اصلاحات اجتماعی علاقمند باشد.یکی از خدمات اعضای این گروه "ویلیام تامس" تاکیدش به روی تحقیق علمی در امور جامعه شناسی بود . تامس با کتاب " دهقان لهستانی" توجهاتی را به سوی بررسی جهان تجربی با کاربرد یک چهارچوب تئوری سوق داد . بررسیها و تحلیل های بعدی وی جنبه خرد نگرانه به خود گرفت و همین تاکید یکی از ویژگیهای محصول نظری شیگاگو( نظریه کنش متقابل نمادین ) شد . او به خاطر این گفته روانشناختی – اجتماعیش مشهور است که " اگر انسانها موقعیتهایشان را تلقی کنند پس پیامدهای این موقعیتها نیز واقعی اند " شخصیت برجسته ی دیگر شیکاگو ، رابرت پارک است که اهمیت او برای تحول جامعه شناسی از چندین سرچشمه آب میخورد :
1- در گروه جامعه شناسی شیکاگو شخصیت مسلطی بود .
2- در اروپا آموزش دیده بود و توانست جامعه شناسان شیکاگو را به اندیشه های اروپا آشنا کند .
3- قبل از جامعه شناس شدن یک خبر نگار بود که توانست علاقه اساسی مکتب شیکاگو را به بوم شناسی شهری پدیدار کند .
4- راهنمای دانشجو یان فوق بود .
5- او و برجس نخستین کتاب درسی مهم و اساسی جامعه شناسی را با عنوان " درآمدی به علم جامعه شناسی " را نوشتند .

چارلز هورتن کولی :
بینشهای کولی در زمینه روانشناسی اجتماعی دارای نفوذ و تاثیر بوده است کولی به موضوع " آگاهی " علاقه داشت و معتقد بود که نباید آن را از زمینه اجتماعیش جدا کرد . " خود آیینه سان " وی بدین معنا ست که انسانها آگاهی کسب می کنند و این آگاهی در کنش متقابل و مداوم اجتماعی شکل میگیرد .مفهوم دیگرش " گروه نخستین " است که گروهی رودر رو است و با پیوند دادن کنش گر به جامعه گسترده تر نقش اساسی دارد اسا ساً در چهار چوب گروه نخستین است که خود آیینه سان پدیدار میشود و کودک خود محور یاد میگیرد که دیگران را به حساب آورد و از این طریق به یک عضو سهیم در جامعه تبدیل میشود .
هم کولی و هم مید از دیدگاه " رفتار گرایانه روی گردان بودند و با دیدی مثبت معتقد بودند که انسانها آگاهی و خرد دارند و جامعه شناسان باید این جنبه از واقعیت اجتماعی را شناخته و بررسی کنند . کولی از جامعه شناسان میخواست که خودشان را جای کنش گران مورد بررسی شان بگذارند و روش درونگری همدلانه را برای تحلیل آگاهی به کار برند .

مید :
مهمترین اندیشمند شیکاگو و نظریه اش کنش متقابل نمادین است . محصو ل مید: ذهن ، خود و جامعه است که توسط دانشجویانش گردآوری شد . و شاهستون نظریه کنش متقابل نمادین است . مید یک نظریه روانشناختی – اجتماعی را به جامعه شناسی آمریکا ارائه داد که با نظریه های اساساً اجتماعی بیشتر نظریه پردازان اروپایی در تضاد است (به استثناء زیمل )


افول مکتب شیکاگو :

افولش در دهه 1930 اوج گرفت ولی با مرگ مید و عزیمت پارک اهمیت آن از بین رفت . دلایل این انکسار عبارتند از :
الف ) توجه بیش از اندازه به آمار
ب ) اعمال سلطه انحصاری بر مجلات و امکانات بررسیها و مطالعات جامعه شناسانه
ج) ظهور و رشد سایر کانونها به ویژه هاروارد و اتحادیه آیوی

نخستین گروه جامعه شناسی در سال 1892 در دانشگاه شیکاگو آمریکا تاسیس شد.شهرت این گروه از دو چیز بود: مطالعات شهری و طرفداری از نظریه کنش متقابل نمادین.(به طور کلی دیدگاه کنش متقابل نمادی، بر پایه کنش متقابل اجتماعی بین فرد و جامعه و نتایج این فرآیند تاکید دارد. ذر واقع این نظریه ،خود را نظریه ای می دانست که به اساس و بنیان مسائل رسیده بود یعنی به افراد و اینکه چگونه به جهان معنا می بخشد.)
این مکتب در تحلیل هایش بسیار به اینکه طرز تلقی افراد از موقعیت هایشان چگونه به فرهنگ و واکنش های گروهی شکل می بخشد توجه دارد.
مکتب شیکاگو به ویژه رابرت پارک(1944-1864)، مطالعات شهری را زیر نفوذ خود داشتند. پارک نظریه ای داد و آنرا « نگرش زیست بومی» نامید و منظورش این بود که شهر،همانند فرآیندی زیست بومی در محیط زیست،به گونه ای خود را با سبکی به سامان تطبیق می دهد.
لویس ویرت(1952-1897) دیگر جامعه شناس مکتب شیکاگو شهرنشینی را "نوع دیگر زندگی" می داند،درست مثل زندگی شهری "غیر شخصی" وبر.
نظریات مکتب شیکاگو: لاسول، لازارسفلد( و مرتون) و لوین
از جمله نظریات اندیشمندان مکتب شیکاگو می توان به نظریات لوین، لاسول و لازارسفلد اشاره نمود. البته در بسیاری از پژوهش ها ی لازارسفلد ، وی با مرتون همراه بوده است و بنابراین اندیشه مرتون نیز در این بخش آورده می شود.
لاسول (1978-1902) همه چيز را در جريان محتواي پيام متمرکز مي ساخت. وي در اثرش «ساخت و کارکرد ارتباط در جامعه» به ساخت پذيري ارتباطات و حتي تشابه جامعه انساني از اين ديدگاه با ديگر موجودات اشاره دارد. به زعم لاسول وسايل ارتباط جمعي مجموعه اي به هم پيوسته تشکيل مي دهند و با هم تنسيق مي شوند. اين مجموعه با نام الگوي لاسول معروف است و شامل پنج عنصر: چه کسي، چه مي گويد، از کدام مجرا، با چه کسي، با کدام نتيجه مي باشد. به نظر لاسول با توجه به عناصر تشکيل دهنده ارتباطات، مي توان ساخت يابي آنان را پيش بيني کرده، تحقق پذير ساخت. از ترکيب غايي عناصر ارتباط، مجموعه اي حاوي دو نوع ساخت شامل زير ساخت ها و رو ساخت ها فراهم مي آيد.
زير ساخت ها Infrastructures يا ابزار تکنولوژيک ارتباط، مجموعه اي به هم پيوسته و متشکل هستند که با نيرويي همساز عمل کرده و در جامعه انساني اثراتي ويژه بر جاي مي گذارند. رو ساخت ها Superstructures يا عناصر غير تکنولوژيک حاوي سازمان ها، مقررات و انديشه ها و افکار مرتبط با ارتباطات است که در رابطه اي تعاملي با زير ساخت قرار دارد. بدين ترتيب از نظر لاسول هر دو نوع ساخت (زير ساخت ها و رو ساخت ها) در تأثير از يکديگر هستند. (ساروخاني1، 75:1377-73)
لاسول در زمينه کارکرد هاي ارتباطات اجتماعي در مقاله معروف خود «ساخت و کارکرد ارتباطات در جامعه Structure and function of communication» سه دسته کارکرد شامل؛ نظارت، همبستگي و جامعه پذيري بر مي شمارد. به نظر لاسول در صورتي که انسان قابليت درک بيشتر ارتباطات انساني و جامعه انساني را دارا باشد، متوجه مي شود که کارکرد ها معمولاً با گذشت زمان و مکان تغيير نمي کنند، اما داراي تفاوت هاي بسيار کوچک، ظريف و حتي ضروري هستند. (شرام،1381: 88-90). لاسول عقيده دارد که در بررسي جامعه جهاني و فرايند ارتباط به سه نوع متخصص بر مي خوريم:
- گروهي از متخصصين که به بررسي محيط سياسي پيرامون و دولت به عنوان يک کل مي پردازد.
- گروهي که به تنظيم پاسخ دولت به محيط مي انديشند. نويسندگان و گويندگان وسايل ارتباطي پاسخ دروني را تنظيم و تصديق مي کنند.
- گروهي که الگوهاي پاسخ را از پيران به جوانان منتقل مي سازند. مربيان و والدين مسئول انتقال ميراث اجتماعي (به نسل جوان) هستند.
به عقيده لاسول تمام اين گروه ها بايد در يک مجموعه متشکل قرار گيرند تا شناخت و پاسخ هماهنگ شوند. کل جامعه پيامي متشکل و همگن يابد و به طور کلي رابطه انسانها در خلال زمان نيز صورتي متفرق، ناهماهنگ و تجزی يافته نداشته باشد. اين امر را «ساخت ارتباطي» مي خوانيم. (ساروخاني1، 76:1377). شرام معتقد است لاسول کمک هاي زيادي در فرآيند انديشه پردازي در مطالعات ارتباطي داشته است که مي توان در سه بخش طبقه بندي کرد.
ارائه روش پژوهشي تا جايي که مي توان وي را از حيثی پايه گذار واقعي پژوهش هاي ارتباطي دانست.
ارائه نگاهي ژرف به تبليغات: وي می گفت تبليغات «نظارت بر عقايد» توسط نمادهاي ارزشمند است... و اين مانند داستان ها، شايعات،] گزارش ها [ ، تصاوير و ديگر اشکال مختلف «ارتباطات اجتماعي communicationSocial » است. به باور لاسول کارکردهاي اين اشکال توسط اشارات و توهم سريع به قدرت منتهي مي شود.
سومين خدمت لاسول به حوزة مطالعات ارتباطي اين بود که نقش سياسي ارتباطات را فراتر از آنچه که اعمالي چون امتناع و مبارزات انتخاباتي نشان مي دادند، آشکار ساخت. (ر.ک: شرام،1381).
اندیشه دیگری که در این بخش بررسی می گردد اندیشه لازارسفلد به همراه مرتون است. لازارسفلد (1976-1901) را شايد نتوان نظريه پردازي بزرگ دانست اما تاثیر گذاری برجسته ای در این زمینه داشته است. پژوهش های وی خلاقيت عجيبي داشته است. وي درحوزه پژوهش بازار يا بازار پژوهی بسيار برجسته بوده است. آثار به جاي مانده از او پژوهش های وی و نیز کارهاي مشترک وي با دانشجويانش مي باشد. لازارسفلد به همراه مرتن در زمره اولين دانشمنداني بودند که نظريه تأثير گذاري بي حد و حصر رسانه اي را مورد ترديد قرار دادند. از ديد آنان اثر گذاري رسانه ها، در صورتي که ساختار محيط کلان و يا افواه مناسب و موافق پيام رسانه اي نبا شد، با تنگنا روبرو خواهد بود(ساروخاني2،14:1383).
لازارسفلد و مرتون بر اين عقيده اند که براي اثر بخشي رسانه سه شرط: انحصاري کردن، جهت دهي به ارزشها و اجتناب از تغيير ارزشهاي اساسي و ارتباط چهره به چهره تکميلي لازم است. اين دانشمندان با بررسي مقايسه اي تبليغات در زمينه مصرف و تبليغات سياسي نتيجه مي گيرند که گر چه رسانه هاي جمعي در سمت دادن نگرش هاي اساسي اثر بخش بوده اند، شواهد کمي وجود دارد که نشان دهد به تنهايي موجب تغيير نگرش شده باشند. (سودين/تانکارد،466:1381). لازم به ذکر است چنانچه پيام ارتباطي حاوي نکاتي باشد که در محيط پيرامون قابل جذب نباشد، يا با امکانات عملي محيط سازگار نباشد و يا آنکه با عقايد و ارزش هاي رايج محيط پيرامون تنافر داشته باشد، ممکن است فرد در آغاز تحت تأثير پيام قرار گيرد، ليکن به زودي و بعد از خارج شدن از اثرات خلسه ناشي از پيام جذاب وسيله ارتباطي، دچار تحير و سرگرداني مي شود(ساروخاني1، 109:1377).
کورت لوين (1947-1989)نظریه پرداز دیگر مکتب شیکاگو و از تاثیر گذاران بر بحث ارتباط جمعی کارکرد نظريه را توصيف آن چيزي که مي دانيم و نیز مسير اصلي جهت کسب معرفت جديد مي دانست. وي نظريه ميداني field theory را به عنوان پايه اي مطلوب براي مفهوم «فضاي زندگي» و تحليلي«مکان شناسي» از جنبه منطق رواني به بهترين وجه ارائه نمود. مفهوم اصلي که لوين بر اساس آن سعي در «انساني کردنHumanize» نظريه ميداني داشت، فضاي زندگي Life Space ناميده مي شد. از نظر وي کل محيط روان شناختي يعني واقعيات، روابط، نيروها و تجارب انساني همه در يک زمان معين پديد مي آيند و همواره بر هم تأثير مي گذارند. اين عوامل شامل نيازها، اهداف، تأثيرات ضمير ناخود آگاه، خاطرات، اعتقادات، رويدادهاي سياسي، اقتصاد و شرايط طبيعي- اجتماعي و هر چيز ديگري است که احتمالأ مي تواند بر روي رفتار نيز تأثير مستقيم داشته باشد. از نظر لوين روابط درون فضاي زندگي پديد آوردند يک «نظام System» است و براي تبيين وقايع درون اين نظام مفاهيمي چون فيزيک و رياضي شامل انرژي، تنش، نياز، جاذبه و بردار همواره کارساز خواهد بود.
پول پر قدرت این اصطلاح ازمکتب شیکاگو، که رهبر آنفریدمن (از بنیان گذاران نظریه سنتی ضریبتکاثر اعتبار) است، نشات می گیرد.
فریدمن‌ از دارو دسته‌ شیکاگو، رهبری‌ «نجات‌ اقتصاد شیلی» را به‌ عهده‌ گرفت. وقتی‌ پینوشه‌ کار قتل‌ عام‌ مقدماتی‌ را به‌ پایان‌ برد نوبت‌ دارو دسته‌ فریدمن‌ رسید که‌ بنیاد اقتصادی‌ کشور زیر سلطه‌ را ویران‌ کنند. شیکاگوئیها معتقد بودند که‌ نظام‌ بازار آزاد بویژه‌ در بازار نیروی‌ کار که‌ تحت‌ تأثیر مطلق‌ دو شمشیر «عرضه‌ و تقاضا» منجر به‌ تعیین‌ دستمزدها می‌شود پدیده‌ای‌ است‌ لازم‌ و این‌ بویژه‌ باید برای‌ کشورهای‌ کم‌ توسعه‌ آویزه‌ گوش‌ باشد. دولت‌ وظیفه‌ ندارد که‌ با سیاستهای‌ پولی‌ خود در تثبیت‌ دستمزدها و حفظ‌ سطح‌ قیمتها یا مهار تورم‌ و یا ایجاد طرحهای‌ توسعه‌ اقدام‌ کند. دولت‌ باید صرفاً‌ عرضه‌ پول‌ را تنظیم‌ و آن‌ را برای‌ اقتصاد تأمین‌ کند عرضه‌ پول‌ باید عاقلانه‌ و معتدل‌ انتخاب‌ بشود. ‌‌ البته‌عرضه‌ پول‌ به‌ تورم‌ می‌انجامد. به‌ موجب‌ درس‌ شیلی، این‌ اشکالی‌ ندارد آنها که‌زیان‌ می‌دهند، یعنی‌ کارگران‌ و مصرف‌کنندگان‌ کم‌ درآمد، باید دلخوش‌ باشند که‌ نظام‌ بازار آزاد در بلند مدت‌ همه‌ چیز را حل‌ می‌کند. تورم‌ تولید را تشویق‌ می‌کند و آن‌ هم‌ اشتغال‌ را بالا می‌برد و این‌ یکی‌ هم‌ دستمزدها را زیاد می‌کند. آنان‌ با این‌ سیاست‌ به‌ میدان‌ اقتصاد شیلی‌ آمدند.‌‌ تمام‌ دستاوردهای‌ بیمه‌ اجتماعی‌ کارگران‌ را پایمال‌ کردند، ورود سرمایه‌گذاریهای‌ خارجی‌ و آغاز جریان‌ غارت‌ را تسهیل‌ کردند. سطح‌ زندگی‌ واقعی‌ را برای‌ مدتها چنان‌ زمین‌ زدند که‌ کمر نادارها شکست، و همیشه‌ وعده‌ دادند که‌ تعادل‌ خود به‌ خود رشد را تضمین‌ خواهد کرد. آنها سیاستشان‌ را که‌ با تزریق‌ پول‌ و آغاز هجوم‌ سرمایه‌گذاریهای‌ غارتی‌ و سرمایه‌گذاریهای‌ تولید بر بنیاد بسیج‌ نیروها و سرمایه‌ ملی‌ همراه‌ بود «شوک‌ درمانی» نام‌ نهادند. در یک‌ کلام، آنها اقتصاد شیلی‌ را قتل‌ عام‌ کردند. سالها گذشته‌ است‌ آن‌ همه‌ کشتار بی‌ رحمانه‌ و سرکوب‌ آزادیها و آن‌ همه‌ قتل‌ عام‌ کارگران‌ شیلیایی‌ به‌ امید رشد خود به‌ خودی‌ بازار، هیچ‌ نتیجه‌ای‌ جز پائین‌ ماندن‌ سطح‌ زندگی، عدم‌ رشد عمیق‌ و گستردة‌ صنعتی‌ و فزونی‌ شکافهای‌ اجتماعی‌ نداشته‌ است. بی‌گمان‌ مرد تیزهوشی‌ چون‌ فریدمن‌ نوبلیست‌ و معاون‌ یرکارش‌ هاربرگر دانسته‌اند با شیلی‌ چه‌ می‌کنند. بگذار هر چه‌ فریدمن‌ می‌خواهد در کتاب‌ آزادی‌ خود درباره‌ آزادی‌ اقتصادی‌ و نجات‌ بشر موعظه‌ کند، او مسئول‌ مکیده‌ شدن‌ خون‌ اقتصاد شیلی‌ پس‌ از سکوت‌ اولین‌ غرشهای‌ تانکهاست.»(72)
بعدها دکتر آندره‌ گوندرفرانک‌ در دو نامه‌ سرگشاده‌ به‌ استادان‌ خود آرنولد هاربرگر و میلتون‌ فریدمن‌ با استناد به‌ آمار و ارقام‌ موجود و با لحنی‌ کوبنده‌ نتایج‌ حاصله‌ از کاربرد «نمونه‌ اقتصادی» اصحاب‌ شیکاگو را بازگو کرده‌ و علل‌ فقر و عقب‌ ماندگی‌ اقتصادی‌ و... را روشن‌ کرد