نويسنده: مايكل باسكين
مترجم: محمدصادق الحسيني، محسن رنجبر



تعيين دقيق قيمت ها و نرخ تغيير آن ها تقريبا در تمامي مسائل اقتصادي، از اجراي سياست هاي پولي گرفته تا تعيين ميزان بهبود اوضاع اقتصادي (به مدخل رشد اقتصادی مراجعه کنید) طي زمان و ميان كشورهاي مختلف و نيز ارزيابي هزينه ها و مخارج دولتی و ساختار ماليات ها نقشي اساسي ايفا مي كند.
ما اغلب با قيمت بسياري از محصولاتي كه مي خريم، آشنا هستيم. مي دانيم كه اين اواخر، براي يك كيلو گوشت چرخ شده گوساله يا يك بطري شير، چه مبلغي را پرداخت كرده ايم. مستاجرها مي دانند كه چه مبلغي را بابت اجاره خانه مي پردازند. بنابراين ممكن است به نظر آيد كه تعيين قيمت ها، ساده و راحت است. اما اين طور نيست.
هدف از تعيين شاخص قيمت، خلاصه كردن اطلاعات مربوط به قيمت هاي كالاها و خدمات مختلف در طي زمان است. مخارج مصرفي، حدود دو سوم از توليد ناخالص داخلي (
gdp) آمريكا را به خود اختصاص مي دهد. شاخص قيمتي مصرف كننده (cpi) و تعدیل کننده مخارج مصرفي شخصي (pce) بدين منظور طراحي شده اند كه اطلاعات مربوط به قيمت كالاهاي خريداري شده توسط مصرف كننده ها در طول زمان را به صورت خلاصه نشان دهند. در يك جامعه بدوی فرضي كه تنها يك نوع كالا، مثلايك نوع غذا در آن وجود دارد، نيازي به شاخص قيمت نداريم، چراكه تنها قيمت يك كالاي منفرد را بررسي و پيگيري مي نماييم. اما در صورتي كه كالاها و خدمات زيادي وجود داشته باشند، به روشي براي متوسط گرفتن از تغييرات قيمت ها يا تجميع اطلاعات مربوط به قيمت هايي كه با يكديگر بسيار تفاوت دارند، نياز داريم. نرخ تغيير قيمت ها (تورم) هم در اقتصاد خرد و هم در اقتصاد كلان حائز اهميت بسياري است. تخمين تورم و رشد واقعي به اندازه گیری تغييرات قيمت ها نياز دارد و در اقتصاد بازار مدرن كه اقتصادي پويا و انعطاف پذير است، اندازه گیری دقيق اين تغييرات، پيچيده است. يك فروشگاه بزرگ، به تنهايي حاوي بيش از 50هزار قيمت متفاوت است. در همين فروشگاه منفرد، مرتبا كالاهاي جديدي به فروش مي رسد و ارائه كالاهاي قديمي، قطع مي گردد. كيفيت در بسیاری موارد به گونه اي عيني بهبود مي يابد كه از اين ميان مي توان به افزايش كارآيي در مصرف انرژي، دوام بيشتر، كاهش هزينه هاي نگهداري و ... اشاره كرد. شایان ذکر است، در صورتي كه كيفيت، افزايش يابد اما قيمت ثابت بماند قيمت واقعي كاهش يافته است. بنابراین حتي با وجود تكنولوژي هاي جديد، باز هم خلاصه سازي تغييرات روي داده در قيمت ها در يك مغازه و در يك بازه زماني كوتاه مدت يك ماهه، امري پيچيده است. عجیب نیست که انجام چنين كاري در رابطه با كل اقتصاد به شدت پيچيده تر باشد.
دستيابي به اطلاعات مربوط به قيمت هاي مختلف، نه تنها به اندازه گيري قيمت ها نياز دارد بلكه تعيين وزن عناصر مختلف در درون شاخص را نيز مي طلبد. دادن وزن مساوي به تمامي قيمت ها، كاري ساده است. اما چندان ثمربخش نخواهد بود. به عنوان مثال اگر قيمت سيب سرخ، 5درصد كاهش يافته و اجاره ها، 5درصد افزايش يابند شاخصی که به هر دو این ها وزن یکسان بدهد، حاكي از آن خواهد بود كه هيچ تغييري در سطح كلي قيمت ها روي نداده است. اما اين احمقانه است. مي بايست براي كالاهايي كه مصرف كننده ها بخش بیشتری از درآمدشان را صرف آن مي کنند، وزن بیشتری را در نظر بگیریم.

cpi
در آمریکا و هزینه زندگی
وقتی که اقتصاددانان تلاش مي کنند نرخ «واقعی» تورم (نرخ تغییر قیمت ها) را اندازه گیری کنند، در واقع باید به این سوال پاسخ دهند که «با قیمت های جدید و برای آنکه مصرف کننده ها دقيقا به اندازه قبل ثروتمند باشند، درآمدشان چقدر بايد افزايش يابد؟» لذا مفهوم هزينه زندگي در اندازه گیری سطح قيمت ها و تغييرات آن از اهميت زيادي برخوردار است. واضح است كه «جانشیني» در این میان نقش مهمي دارد، به اين معنا كه این امر که مصرف كننده ها در مقابل تغييرات قيمت نسبي كالاهاي مختلف چگونه واكنش نشان مي دهند، بسیار مهم است. به علاوه ضروری است که قیمت ها باید با توجه به تغییرات کیفیت تعدیل شوند. نبايد بهبود عمده اي در كيفيت كالاها كه افزايش اندكي در قيمت آن ها منجر شده باشد را تورم به حساب آوريم.
در اغلب شاخص هاي قيمتي مصرف كننده معمول، از قبيل
cpi در آمريكا، قيمت ها با سيستمي كه در آن وزن کالاها ثابت است، اندازه گيري مي شوند. این به آن معناست که وزن اختصاص داده شده به مخارج در این سیستم ها از دوره پايه به بعد، ثابت در نظر گرفته مي شود. در جدول 1 آخرين وزن هاي اختصاص يافته به دسته هاي بسيار گسترده اي از كالاها از سال 2002 به اين سو نشان داده شده است. مركز آمار نيروي كار (bls) اين اوزان را از طریق بررسي مخارج استخراج مي كند. این وزن ها نشان مي دهند كه مصرف كننده ها چه سهمي را در انواع مختلف كالاها و خدمات هزينه كرده اند.
به عنوان مثال اين وزن ها در حال حاضر در ایالات متحده عبارتند از 6/15درصد براي غذا، 6 درصد براي مراقبت هاي پزشكي، 9/40درصد براي مسكن و 3/17درصد براي حمل و نقل. البته درون هر يك از اين دسته ها هزاران كالاي مشخص وجود دارد. به عنوان مثال، سيب سرخ با اندازه و كيفيت مشخص، بخشي از زيرگروه سيب ها است كه آن نيز بخشي از ميوه ها است كه خود جزئي از سبزيجات و ميوه هاي تازه است.
جدول1: اهميت نسبي اجزاي تشكيل دهنده شاخص قيمتي مصرف كننده (
cpi-u)
توجه: به علت گردكردن، مجموع تك تك موارد، با 100درصد برابر نيست.
با داشتن وزن هاي مربوط به مخارج، بازهم رديابي قيمت ها، فرآيندي پرهزينه و مشکل است. همچنين اين سوال مطرح است كه چه قيمت هايي را بايد مدنظر قرار دهيم. كالاهايي كه در بررسي وارد مي كنيم، از كجا و به چه شيوه اي خريده مي شوند؟ در آمريكا دو شاخص قيمتي مصرف كننده وجود دارد كه ارتباط نزديكي با يكديگر دارند. در يكي از آنها، تغيير متوسط وزني قيمت كالاهاي مصرفي براي يك خانواده متوسط شهري اندازه گيري مي شود كه وزن اختصاص يافته به کالاها، همان وزن مربوط به سال پايه است. اين شاخص را
cpi-u مي نامند. معيار ديگر كه با شاخص فوق، دقيقا برابر نمي باشد، cpi-w است كه قيمت ها را براي کارگران و كارمندان دفتري اندازه گيري مي كند. در اينجا، بر cpi-u تمركز مي كنيم كه به طور گسترده تري مورد استفاده قرار مي گیرد. در هیچ یک از این دو شاخص وزن ها تغییر پیدا نمي کنند و بنابراین فرآیند جانشینی در نظر گرفته نمي شود. منظور از جانشینی اين است كه مصرف كننده ها، كالاهايي كه قيمت شان بيشتر افزايش مي يابد را كنار گذاشته و به سمت کالاهایی متمايل مي شوند كه افزايش قيمت آنها كمتر است .
cpi، اهداف بسياري را برآورده مي كند. به عنوان نمونه، از اين شاخص براي اندازه گيري تورم مصرف کننده ماهانه، انجام تعديلات مربوط به هزينه زندگي در خدمات تامين اجتماعي، تعیین ماليات بر درآمد و ديگر طرح هاي دولتي استفاده مي شود. در محاسبات درآمد و توليد ملي نیز از این شاخص استفاده مي شود. (البته وزارت بازرگانی، امروزه از اوزان و روش هاي خاص خود pce را محاسبه مي كند).
در شكل 1، آخرين داده هاي مربوط به
cpi-u آمريكا آورده شده است. در اين شكل شاخص cpi-u براي سال هاي 1984-1983، برابر صد در نظر گرفته شده است. همان طور كه نشان داده شده است سرعت تورم مصرفي اندازه گيري شده نسبت به دهه هاي 1970 و 1980 به ميزان قابل ملاحظه اي كاهش يافته و اخيرا به اعداد بسيار پايين تك رقمي رسيده و در مقايسه با دهه 1970 و اوايل 1980 كه تورم زيادي را شاهد بوديم، تغييرات به شدت كمتري را به خود ديده است.
نکته مهمي که باید مورد توجه قرار گیرد آن است که افراد، الگوي مخارج خود را طي زمان، تغيير مي دهند و اين كار را به ويژه در پاسخ به تغييرات قيمت هاي نسبي انجام مي دهند. به عنوان مثال، افراد با افزايش قيمت مرغ، ماهي بيشتري مي خرند و برعكس. از اين رو، اوزان تغيير پيدا مي كنند و شاخص هاي قيمتي كه نتوانند اين امر را به حساب آورند تغييرات واقعي هزينه زندگي را بيش از مقدار واقعي آن، نشان مي دهند(
cpi، در صورتی که وزن ها در آن ثابت باشند نیز همین مشکل را دارد).
دو روش مشخص براي تعيين وزن قيمت توليدات مختلف وجود دارد. در روش اول، وزن دهي در طول یک دوره ثابت است به اين صورت كه وزن مخارج، در سطوح دوره مبنا ثابت مي مانند و با تغيير متوالي قيمت ها، بررسي مي كنيم كه متوسط نسبي قيمت ها چگونه تغيير مي كند. روش ديگر آن است كه در دوره دوم پس از در نظر گرفتن فرآیند جانشینی وزن ها را تغییر دهیم. نظريه اقتصادي، به شدت از ايده متوسط گيري از اين دو عدد پشتيباني مي كند.