گرگان
در حمله ی اعراب به گرگان ؛ مردم با سپاهیان اسلام به سختی جنگیدند ؛ بطوریکه سردار عرب( سعید بن عاص ) از وحشت ؛ نماز خوف خواند . پس از مدتها پایداری و مقاومت ؛ سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص به آنان « امان » داد و سوگند خورد « یک تن از مردم شهر را نخواهد کشت » مردم گرگان تسلیم شدند ؛ اما سعید ابن عاص همه ی مردم را بقتل رسانید ؛ بجز یک تن ؛ و در توجیه پیمان شکنی خود گفت : « من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم ! .. تعداد سپاهیان عرب در حمله به گرگان هشتاد هزار تن بود . ( طبری .تاریخ کامل )
مردم گرگان در زمان "سلیمان بن عبدالملک اموی" سر به طغیان برداشتند و عامل خلیفه را کشتند. "یزید بن مهلب" برای سر کوبی مردم بسوی گرگان شتافت."یزیدبن مهلب" در گرگان سوگند خورد که با خون عجم آسیاب بگرداند و گندم آرد کرده و بخورد. (فتوح البلدان)
مردم گرگان در زمان عثمان بار دیگر شورش کردند و از دادن خراج و جزیه خودداری کردند (تبری . جلدپنجم). در زمان سلیمان بن عبدالملک اموی نیز مردم گرگان شورش کردند و عامل خلیفه را کشتند.یزید بن مهلب نیز در سال 99 هجری با یکصد و بیست هزار سپاه بسوی گرگان شتافت و به نوشته ی تبری چهل هزار تن از مردم گرگان را بقتل رساند. چند سال بعد قحطبه بن شبیب نیز قریب سی هزار تن از مردم گرگان را کشت.
گیلان و دیلمستان
گیلکان و دیلمان 250 سال در برابر هجوم تازیان مقاومت کردند. اعراب مسلمان این نواحی را"ثغر" می خواندند که یعنی: مرزی که ولایات اهل کفر را از مسلمانان جدا می سازد.
مردم گیلان و تبرستان و دیلمستان سالها در برابر هجوم سپاهیان اسلام پایداری و مقاومت کردند و در حقیقت، اعراب مسلمان هیچگاه نتوانستند گیلان و تبرستان و دیلمستان را تصرف نمایند. در زمان عثمان اعراب برای فتح تبرستان تلاش بسیار کردند و سعید بن عاص بدستور عثمان بسوی تبرستان روانه شد. در این هجوم امام حسن و امام حسین(فرزندان حضرت علی) نیز با سعید بن عاص همراه بودند. اما اعراب هیچگاه نتوانستند حاکمیت خود را بر نواحی تبرستان برقرار نمایند( اسلام شناسی – علی میرفطروس).
ابن فقيه همدانی می نويسد:در زمان حجاج ابن يوسف ثقفی خونخوار که دشمن خونخوارايرانيان وشيعيان بود نبردهای سخت وخونينی بين مردم گيلان و سپاهيان خليفه روی دادکه تعداد بسياری از دو طرف کشته شدند و شکست های سختی بر سپاه خليفه افتاد دو طرفکه از ادامه اين نبردهای خونين به ستوه امده بودند تصميم به مذاکره گرفتند وديلميان سفيران خود را برای گفتگو به بغداد فرستادند در اين هنگام حجاج برایترساندن گيلکان (ديلميان) نقشه ای را که با کمک اگاهان به سرزمين ديلمان وگيلانکشيده بود را پيش اورد وگفت يا تسليم شويد ويا جزيه بپردازيد ويا به کمک اين نقشهبر سرزمينتان چيره خواهم شد وان را تصرف خواهم کرد
فرستادگان ديلميان گفتند ای حجاج در اين نقشه نشانی از سواران مانيست وچون بدانجا درايی انان را نيز خواهی ديد
به دنبال اين موضوع نبرد دوباره شروع شد وحجاج اين بار پسرش را بهجنگ ديلميان فرستاد که سپاه بزرگ او نيز به سرنوشت سپاهيان پيشين دچار شدند وپس ازچند ماه نبرد با دادن تلفات سنگين ناچار به عقب نشينی شدند
همچنين حجاج دستور داد تا بين کوفه وقزوين برجهای بسيار بلند ساختندو هر گاه که قزوين مورد تازش واقع شد روزها با فرستادن دود به اسمان وشب ها با روشنکردن اتش به کوفه خبر داده شود تا سپاه برای دفع ديلميان ارسال گردد هر چند که اينتدبير نيز چاره گشا نبود وديلميان همواره به پادگانهای اعراب در قزوين يورشميبردند
سالها بعد مرد اويج ديلمی سردار دلاور گيلان نيز که از اين خطه برخاسته بود سعی کرد تا سلسله ساسانيان را از نو زنده کند و اداب ورسوم ايرانی را ازنو زنده کند در اين راستا خود جشن های کهن وبزرگ ايرانی را ترتيب ميداد ودر انهاشرکت می کرد هر چند که به دست نامردمان به نامردی کشته شد
شورش دیگری در چالوس رویان روی داد و عبدالله ابن حازم مامور خلیفه ی اسلام به بهانه رسیدگی به شکایات مردم ؛ دستور داد تا آنان را در مکان های متعددی جمع کردند و سپس مردم را یک یک به حضور طلبید ند و مخفیانه گردن زدند بطوریکه در پایان آنروز هیچ کس زنده نماند ... و دیه ی چالوس را آنچنان خراب کردند که تا سالها آباد نشد ... و املاک مردم را بزور می بردند ..( تاریخ طبرستان. تاریخ رویان ؛ اولیاء الله آملی)
سمرقندشورشهاي پی در پی مردم سمرقند،تازیان رابه اجراي سياستکوچ دادن اعراب مسلمان به اين شهر، به منظور مهار عصيانسمرقنديان و گسترش اسلام در ميان آنان واداشت. تلاشهاي ابن فتيبه سردارمعروف مسلمان در اين زمينه مشهور است. با اين همه بخشي ازاهالي سمرقند تا ساليان دراز پس از فتح اين شهر توسط مسلمانان، همچنان بركيش زردشت باقي ماندند. به نوشته ی استخري: در سمرقند بازاري به نام سرطاقوجود دارد كه رودخانهاي در زير آن جاري است و آبادترين منطقه شهر ميباشد. دكانهاي زيادي براي حفظ جوي وقف كردهاند كه توسط زردشتيان در طول سالنگهداريميشود و زردشتيان محافظ نهراز پرداخت جزيه معاف بودند. اين كشاورزان زردشتي، سنت حراست ازرودخانه را كه در تأمين معاش منطقه نقش اساسي داشتند طي قرون متوالي حفظكردند.