انواع تغييرات ناشي از پيادهسازي مهندسي مجدد كدامند ؟
با اجراي مهندسي مجدد در سازمان ، تغييراتي ريشهاي ، اصولي و چشمگير پديد خواهد آمد :
1- تغييرات واحدهاي كاري از قسمتهاي اجرايي به گروههاي فرايندي :
شركتهايي كه مهندسي مجدد ميكنند ، عملا كاري را كه آدام اسميت سالها پيش به اجزاي كوچك تقسيم كرده بود دوباره به يكديگر پيوند ميدهند . هنگامي كه آنان مجددا به يكديگر ميپيوندند ، آنان را گروه فرايندي نام ميدهيم . به عبارت ديگر گروه فرايندي واحديست كه به طور طبيعي در كنار هم قرار ميگيرند تا يك كار كامل يعني يك فرايند را اجرا كنند .
2- تغييرات مشاغل از وظايف ساده به كار چندبعدي :
اشخاصي كه در گروههاي فرايندي كار ميكنند كارشان را با مشاغلي كه به آنها خو گرفته بودند متفاوت ميبينند . مهندسي مجدد كار زايد را حذف ميكند . بيشتر كارهاي مربوط به بازرسي ، انتظار ، رفع مغايرت ، پيگيري و نظارت يعني كارهاي غيرمولدي كه به خاطر مرزهاي موجود در سازمان و به منظور جبران ناشي از تقسيم فرايند وجود دارد ، از طريق مهندسي مجدد حذف مي شود ؛ اين به معناي آن است كه اشخاص وقت بيشتري را صرف كار واقعي ميكنند . پس از مهندسي مجدد كار رضايتبخشتر ميشود ، چرا كه كارگران از كار خود به احساس بزرگتري دست مييابند و آن احساس تكميل و پايان انجام كار است .
3- تغييرات مربوط به نقشهاي شخص از شخص تحتنظارت به شخص صاحباختيار :
شركتهايي كه مهندسي مجدد شدهاند كاركناني را كه بتوانند از مقررات تبعيت كنند نميخواهند ، آنها كساني را ميخواهند كه مقررات متعلق به خودشان را به وجود آورند .
4- تغييرات مربوط به آمادگي براي كار از آموزش به تحصيلات رسمي :
اگر كار در فرايند مهندسي مجدد شده ايجاب نمايد كه افراد از مقررات تبعيت نكنند ، آن وقت كاركنان نياز به تحصيلات كافي دارند تا اينكه بتوانند تشخيص دهند كار درست چيست ؛ آموزش ، مهارتها و شايستگيها را افزايش ميدهد و به كاركنان چگونگي يك كار را ميآموزد ؛ تحصيلات بصيرت و درك آنان را بالا ميبرد و چرايي كار را تعليم ميدهد .
5- تغييرات معيارهاي عملكرد و پرداخت دستمزد از فعاليت به نتيجه فعاليت :
پرداخت به كاركنان بر اساس سمت يا تجربه در سازمان مغاير با اصول مهندسي مجدد است ؛ پرداخت ميبايد با توجه به نتيجه فعاليت باشد .
6- تغييرات ملاك ترفيع از عملكرد به توانايي :
تصور متعارف اين است كه اگر عنصري شيميدان خوبي بهشمار ميرود ، براي شيميدانها مدير خوبي نيز خواهد بود ؛ اينگونه تصورات اغلب اشتباه از آب درميآيند و ميتوانند مديري نالايق را نصيب شركت نمايند .
7- تغييرات در مديران ، از سرپرست به مربي :
گروههاي فرايندي كه شامل يك يا چند نفر هستند نيازي به رييس ندارند ؛ آنان به مربي نياز دارند . گروهها از مربيان خويش خواهان اندرز هستند ؛ مربيان به گروهها كمك ميكنند تا مسائل را حل كنند .
8- تغييرات ساختار سازماني از سلسلهمراتبي به مسطح :
در شركتهايي كه مهندسي مجدد كردهاند ساختار سازماني آنچنان موضوع مهمي نيست ؛ كار در اطراف فرايندها و گروههايي سازمان مييابد كه آنرا انجام ميدهند . كاركنان با هركسي كه نياز داشته باشند ارتباط برقرار ميكنند ؛ كنترل به افرادي واگذار مي شود كه فرايند را اجرا مينمايند .