بیشتر افراد خود را انسانی با یک شخصیت اساسی می دانند و حس یکپارچه از خویشتن دارند . ولی بیماران مبتلا به اختلالات تجزیه ای حس دارا بودن یک هوشیاری واحد را از دست می دهند . شخص احساس می کند که فاقد هویت است یا در مورد هویت خود سردرگم است و یا هویت های متعددی دارد . هر چیزی که معمولا به انسان ها شخصیت واحدی می بخشد (افکار ، احساسات و اعمال یکپارچه) در افراد مبتلا به اختلالات تجزیه ای یکپارچه نیست . (کاپلان و سادوک 2003)

ویژگی اصلی اختلال های تجزیه ای گسیختگی در کارکردهای معمولا مجسم هوشیاری ، حافظه ، هویت و یا ادراک است . آشفتگی ممکن است ناگهانی یا تدریجی گذرا یا مزمن باشد .

اختلال های تجزیه ای خیلی شدید هستند و اضطراب و تعارض آنها به قدری شدید است که بخشی از شخصیت فرد از باقی عملکرد هوشیار او جدا می شود . فرد مبتلا به اختلال تجزیه ای دستخوش دگرگونی موقتی در هوشیاری می شود که طی آن ، هویت شخصی خود را از دست می دهد . آگاهی اش از محیط اطراف کمتر می شود و حرکات جسمانی عجیبی را نشان می دهد . بعد از وقوع تجربه به محتوای بخش تجربه شده برای باقی ذهن هوشیار فرد دست نیافتنی می شود (هالجین 1387) .

تجربه به عنوان دفاعی در مقابل ضربه (tramma) ظهور می کند .دفاعهای تجزیه ای کارکرد دو گانه دارند : اول این که به فرد کمک می کند در زمان وقوع ضربه خود را از آن دور کند و دیگر این که مانع کار در خلال برای گنجاندن ضربه در زندگی فرد می شود و آن را به تعویق می اندازد . بر خلاف پدیده واپس زنی که طی آن مطالب به ناخودآگاه پویا منتقل میشوند ، تجربه ، وضعیتی را به وجود می آورد که محتویات ذهنی در هوشیاری های موازی حضور همزمان داشته باشند (کاپلان و ساندوک 2003 ) .

از دست دادن حافظه در مورد هویت گاهی اوقات در افرادی روی می دهد که دچار آسیب روانی شدید شده اند که در این صورت عمیق تر است ، مدت طولانی تری ادامه می یابد و کانون اختلال تجزیه ای است . علت این که به آنها تجزیه ای می گویند این است که دو یا چند فرایند ذهنی با هم وجود دارند یا جانشین هم می شوند بدون این که ارتباطی با هم داشته باشند یا بر یکدیگر تاثیر بگذارند (گرگوری 1987 ) . (سلیگمن 1386) .

نشانه های تجزیه ای در مجموعه ملاک های تشخصیص اختلال فشار روانی حاد ، اختلال فشار روانی پس آسیب و اختلال جسمانی کردن نیز گنجانده می شوند . اگر نشانه های تجزیه ای فقط در جریان سیر یکی از این اختلال ها روی دهند ، تشخیص اضافی اختلال تجزیه ای مطرح نمی شوند . در برخی از طبقه بندی ها به واکنش تبدیلی به عنوان یک پدیده تجزیه ای در نظر گرفته می شود . اما در DSM-IV ، اختلال های تبدیلی در بخش اختلالهای جسمانی شکل و جهت تاکید بر اهمیت در نظر گرفتن بیماری های عصبی یا سایر بیماری های جسمی در تشخیص افتراقی گنجانده می شوند .

دیدگاه بیان فرهنگی اهمیت خاصی در ارزیابی اختلال های تجزیه ای دارد ، زیرا حالت های تجزیه ای در بسیاری از جوامع بیان و ابراز متداول و قابل قبول فعالیت های فرهنگی یا تجربه مذهبی هستند . در بسیاری از چنین مواردی ، حالت های تجزیه ای بیمار گون نبوده و به پریشانی ، اختلال عمده یا رفتار امدادجویی منجر نمی شود . با این حال تعدادی از نشانگانهایی که از لحاظ فرهنگی تعریف شده و بر حسب تجربه مشخص می شوند ، موجب پریشانی و اختلال عمده می گردد و از نظر بومی به عنوان جلوه های آسیب شناسی تلقی میشوند ، هر چند که نشانه های بیمارگون ممکن است در فرهنگ های مختلف شکل های گوناگون پیدا کنند ، مانند دوره های کوتاه مدت عود کننده جهت تجزیه ای ، یا تسخیرشدگی توسط ارواح (جن زدگی ) در هندوستان (انجمن علمی روان شناسی آمریکا ، DSM-IV ، 2000) و در بیشتر حالات تجزیه ای نمودهای تناقض خویشتن که با یکدیگر در تضادند ، در بخش های مجزای ذهنی حفظ می شوند . چهار نوع این نوع حالت ها وجود دارند .

1. وجه مشخصه فراموش تجزیه ای ناتوانی برای به یادآوری اطلاعاتی است که معمولا با حوادث استرس زا یا آسیب رساندن ارتباط دارند و این فراموشی با فراموشکاری معمولی ، مصرف مواد یا اختلال طبی عمومی قابل توجیه نیست .

2. فرار تجزیه ای با مسافرت غیر منتظره و ناگهانی از خانه یا مجل کار مشخص میشود که با ناتوانی برای به خاطر آوردن گذشته و سردرگمی در مورد هویت فرد یا قبول هویتی تازه همراه است .

3. اختلال هویت تجزیه ای که اختلال شخصیت چندگانه نیز نامیده می شود . عموما شدیدترین و مزمن ترین شکل اختلالات تجزیه ای محسوب می گردد و با وجود دو یا چند شخصیت مجزا در یک فرد مشخص می گردد .

4. اختلال مسخ شخصیت با احساسات پایدار یا عود کننده گسستن از بدن یا ذهن مشخص می شود .

DSM-IV-TR همچنین یک طبقه تشخیصی برای اختلال تجزیه ای که به گونه ای مشخص نشده است (NOS) دارد که واجد ملاک های تشخیصی سایر اختلالات تجزیه ای نیست . ضمیمه DSM-IV-TR نیز رهنمودهای تشخیصی برای اختلال خوابواره تجزیه ای دارد که در حال حاضر تحت عنوان اختلال تجزیه ای NOS طبقه بندی می شود . در این اختلال به محتویات ذهن به صورت همزمان در هوشیاریهایی که موازی و جدا از هم هستند ، قرار دارند (کاپلان و ساندوک 2003) .

اختلال هویت تجزیه ای اختلال هویت تجزیه ای در DSM-IV-TR به نام اختلالی است که قبلا به اختلال شخصیت چندگانه شهرت داشت . اختلال هویت تجزیه ای یک اختلال تجزیه ای مزمن است و علت آن به طور مشخص با حوادث آسیب رساندن ، معمولا سوء رفتار جنسی یا جسمی در کودکی مربوط است (کاپلان و ساندوک 2003 ) .

مفهوم شخصیت ، القاء کننده احساسی یکپارچه در نحوه تفکر ، احساسی و رفتار شخص و دریافت او از خود به عنوان موجودی واحد است (کاپلان و ساندوک 2003 ) .

اختلال هویت تجزیه ای بازتاب ناتوانی برای هماهنگ کردن جنبه های مختلف هویت ، حافظه و هوشیاری است . هر حالت شخصی ممکن است به گونه ای تجربه شود که گویی یک تاریخچه شخصی ، خود انگاره و هویت متمایز از جمله نام جدا دارد . معمولا یک هویت اصلی وجود دارد که نام ثابت هورد را با خود دارد و نافعال ، وابسته ، گناه آلود و افسرده است . هویت های متناوب بیشتر نام ها و ویژگی های متفاوتی دارند که مغایر با هویت اصلی است . (2000 ، DSM-IV ، کاپلان و ساندوک 2003 ، هالجین 1387 ، سلیگمن 1386). هویت های خاص ممکن است در شرایطی ویژه ظاهر شوند و احتمال دارد از نظر سن و جنسیت ، خزانه واژگان ، اطلاعات عمومی یا حافظه بارز متفاوت باشند . هویت های متناوب کنترل رفتار فرد را به توالی ، یکی پس از دیگری به دست می گیرند و ممکن است اگاهی از یکدیگر را انکار کنند ، از یکدیگر انتقاد کنند یا در تعارضی با یکدیگر باشند . گاهی یک یا چند هویت نیرومند به سایر هویت ها امکان ابراز وجودی دهند . (2000 ، DSM-IV ) .

اختلال هویت تجزیه ای معمولا شدید ترین نوع اختلال تجزیه ای تلقی می شود هر چند که برخی پزشکان که انواعی از بیماران مبتلا به این اختلال را تشخیص داده اند خاطر نشان کرده اند که ممکن است که طیف شدید اختلال گسترده تر از آن باشد که قبلا تصور می شد (کاپلان و ساندوک 2003 ) ( 2000 - DSM-IV ، هالجین 1387 و سلیگمن 1386 ) .




منبع:h2