اوج سخاوت و كرم
جود و سخاوت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) چيزى نيست كه نياز به شرح و بسط داشته باشد. وى روزه مى گرفت و از گرسنگى به خود مى پيچيد و با اين حال افطار خود را در راه خدا به مسكينان و اسيران مى بخشيد و اين آيه قرآن درباره او نازل شد: و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا (323)
مفسران اسلامى نقل كرده اند كه على (عليه السلام ) چهار درهم دارائى داشت ؛ يك درهم را شبانه ، يك درهم را در روز، يك درهم را پنهانى و يك درهم را به آشكار در راه خدا به فقيران و مستمندان داد، و درباره اش اين آيه نازل گرديد: الذين ينفقون اموالهم باليل و النهار سرا و علانيه . (324)
شعبى (دانشمند معروف سنى ) مى گويد: على (عليه السلام ) سخى ترين مردم ، و داراى چنان خويى بود كه هرگز جواب رد به سائل نداد و (( نه )) نگفت !.
دشمن كينه توز وى معاويه بن ابى سفيان ، كه پيوسته سعى در نكوهش و عيب جويى او داشت در جواب (( محفن بن ابى محفن ضبى )) گفت : (( واى بر تو! چگونه على را بخيل ترين مردم دانستى ؟ على كسى است كه اگر خانه اى پر از طلا و خانه ديگر مملو از غله داشته باشد، طلا را قبل از غله ها انفاق مى كند )) !.
على (عليه السلام ) كسى است كه بارها موجودى بيت المال را به مصرف مسلمانان رسانيد، سپس مخزن آن را جارو كرد، و در جاى آن نماز گزارد! على (عليه السلام ) بود كه فرمود: اى دنياى طلايى ! اى سفيد رو! برو ديگرى را فريب ده ! و او بود كه ارثى از خود باقى نگذاشت ، با اين كه دنياى اسلام غير از شام را در دست داشت . (325)
بردبارى و گذشت
على (عليه السلام ) بردبارترين و با گذشت ترين مردم روى زمين بود.
صحت گفتار ما در وقايع جنگ جمل به خوبى ديده مى شود، حضرت در آن جنگ به مروان حكم (يكى از آتش افروزان جنگ مزبور) دست يافت ، و با اين كه وى على (عليه السلام ) را سخت دشمن مى داشت و كينه اش را به طور فوق العاده به دل گرفته بود، مع الوصف حضرت از تقصير وى در گذشت !
همچنين عبدالله زبير كه آشكارا حضرت را دشنام مى داد در آن جنگ اسير شد، ولى حضرت از تقصير وى در گذشت و فقط گفت : برو كه تو را ديگر نبينم !
سعيد بن عاص دشمن ديگرش نيز بعد از جنگ جمل اسير گرديد و به نزد حضرت آوردند، ولى على (عليه السلام ) بدون اين كه چيزى بگويد از گناهش صرف نظر كرد.
لابد ماجراى عايشه (همسر پيغمبر) را كه به جنگ على (عليه السلام ) آمد شنيده ايد. وقتى امام (عليه السلام ) بروى ظفر يافت او را گرامى داشت ، سپس دستور داد بيست نفر زن لباس مرد پوشيده و شمشيرها حمائل كردند و بدين گونه آنها را همراه وى روانه مدينه نمود.
در ميان راه (عايشه ) از فرصت استفاده كرد و حضرت را به زشتى ياد نمود، و گفت : على با مردان و سربازانى كه همراه من نموده ، به من بى احترامى كرده است ، ولى همين كه به مدينه رسيدند، و زنان لباس هاى خود را كندند و به وى گفتند، ببين ما زن هستيم و على (عليه السلام ) مردى همراه تو نفرستاده است !
در آن جنگ (جنگ جمل ) اهل بصره به روى على و فرزندانش شمشير كشيدند و ناسزا گفتند، ولى بعد از آن كه بر آنها پيروز گشت ، شمشير خود را غلاف كرد!
سپس از جانب آن حضرت در ميان سپاه ندا در دادند: كسى حق ندارد فراريان را دنبال كند و زخميان را آزار رساند و اسيران را به كشتن دهد، هر كس سلاح به زمين گذارد در امان است و اگر روى به لشكر امام آورد تاءمين جانى دارد.
امام (عليه السلام ) بعد از جنگ جمل و بصره اجازه نداد سربازان اثاث سپاه دشمن را به غنيمت بگيرند (چون مخالفان به ظاهر مسلمان بودند) و مانع شد كه اولاد آنها را اسير كنند، اموال و مايملك آنها را نيز مصادره نكرد.
اگر آن حضرت مى خواست قادر بود تمام اين كارها را انجام دهد، ولى چنين نكرد و همه را مورد عفو قرار داد. او در اين خصوص پيغمبر صلى الله عليه و آله پيروى نمود كه در روز فتح مكه با اين كه هنوز مشركان كينه حضرت را به دل داشتند و سوء رفتارشان فراموش نشده بود، همه را بخشيد.
در (( جنگ صفين )) لشكر معاويه نهر فرات را اشغال كردند (326) و آب را به روى او و سربازان بستند، هر چه اصرار كرد تا او و سربازانش را از استفاده نهر فرات منع نكنند، نپذيرفتند و گفتند: اگر بميرى اجازه يك قطره آب به تو نخواهيم داد، تا مانند عثمان از تشنگى جان دهى (327) .
وقتى حضرت خود و سپاهيانش را در معرض خطر مرگ ديد، به لشكر معاويه حمله برد، و با يك حمله مردانه و سريع آنها را از مراكزى كه اشغال كرده بودند متفرق ساخت ، و بعد از كشتار زيادى كه سر و دست به روى زمين ريخت ، بر نهر فرات دست يافت .
لشكر معاويه نيز پس از دادن تلفات سنگين از تشنگى در بيابان ها حيران و سرگردان شدند. اصحاب حضرت گفتند: يا اميرالمؤ منين ! همان طور كه آنها ما را از نهر آب منع كردند، شما نيز مانع شويد كه آب به آنها برسد، و اجازه ندهيد يك قطره آب بنوشند تا از تشنگى بميرند. ولى على (عليه السلام ) گفت : نه به خدا من مانند آنها رفتار نخواهم كرد!
گوشه اى را باز گذاريد تا آنها بتوانند خود را به نهر رسانيده آب بنوشند، با در دست داشتن شمشير، احتياجى به اين كار نيست !
اى خواننده ! اگر اين عمل اميرالمؤ منين (عليه السلام ) را نشانه بردبارى و گذشت وى به حساب مى آورى ، پس از او سرمشق نيكوبگير! و چنانچه آن را از ديانت و پرهيزكارى او مى دانى تو نيز در مواقع مناسب همچون على (عليه السلام ) باش (328) !!
O ابن ابى الحديد
على (عليه السلام ) محبوب دل ها
جانم به فدايت (( على )) كه شجاعت و رقت در دل ، زورمندى در بازو و جهانى تاثر در چشم دارى ...، و در سوگ كسى اشك مى ريزى كه در جهان ، دو تن را بيش از همه دوست داشت : يكى دخترش فاطمه (عليه السلام ) و ديگرى همسر او (329) .
اين بزرگ مرد عالم اسلام على (عليه السلام ) بر دل ها حكومت مى كرد و نه تنها در آن زمان ، بلكه قرن ها بعد نيز در حكومت او خللى پديد نيامده است . (330)
على (عليه السلام ) را بر ديگر مسلمانان مزايايى است ، على زاده كعبه است ؛ از اين رو بسيارى از مورخان و پژوهندگان او را (( فرزند كعبه )) خوانده اند. چرا كه مادرش او را در كعبه ، اين مكان مقدس مسلمين ، زاده است ،... على (عليه السلام ) نخستين مردى است كه به اسلام گرويده است (331).
فضيلت ديگر كه خدا (جل جلاله ) به على (عليه السلام ) عنايت فرموده اين است كه او را در كودكى در خانه محمد صلى الله عليه و آله سكونت داد و او را تحت عنايت خديجه همسر رسول الله صلى الله عليه و آله و تحت توجه مستقيم خود رسول الله (عليه السلام ) قرار داد (332) .
در اين كه على (عليه السلام ) پس از پيامبر خوشتن را سزاوارتر از همه براى پذيرفتن مسووليت مسلمين مى دانسته است ، جاى كمترين حرفى نيست اما با اين حال ، هنگامى كه تاريخ ، مساله خلافت را به گونه اى ديگر رقم زد، و سرنوشت بر خلاف خواسته قلبى اش ورق خورد، دست به مخالفت پيگير نيازيد،... چرا كه تنها (( اسلام )) براى (( على (عليه السلام )) )، ارزشمند بود (333) .
وقتى كه بزرگان و انديشمندان ، در حل مشكلى به بن بست مى رسيدند، مى دانستند بايد به على (عليه السلام ) مراجعه كنند، به خدمت دوست بروند و از او يارى بخواهند. همان دوستى كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله همواره ، صحت داورى هايش را تاييد مى فرمود (334) .
على (عليه السلام ) در تمام زندگى اش ، براى خدمت به اسلام و مسلمين ، انواع مشقات را بر خود هموار ساخت ، چه آن زمان كه در ركاب پيامبر خدا صلى الله عليه و آله براى گسترش اسلام ، شمشير مى زد، چه در زمان خلفا چه در زمان خودش ، اما به گواه تاريخ ، على (عليه السلام ) در زمان على ، (در زمان خلافت و امامت خودش ) بيشتر از هر زمانى زجر كشيد، چرا كه او نمونه عدل بود، و سخت گيريهايى كه براى راه آوردن مسلمانان معمول مى داشت ، صد چندان بر خود تحميل مى كرد، صد چندان بر خود و خانواده اش سخت مى گرفت . تا در تقدس او، كمترين خللى وارد نيايد و اين چنين است كه امروز پس از گذشت قرن ها، هنوز مى بينيم ، اين مهر على (عليه السلام ) است كه بر دل ها حكم مى راند؛ متبرك باد نامش ! (335)
o فؤ اد فاروقى از علماى اهل تسنن
على (عليه السلام ) و اصرار بر اصول
على (عليه السلام ) در قضاوت به منتهاى درجه عدالت رفتار مى كرد و در اجراى قوانين الهى اصرار و پافشارى داشت . على كسى است كه تمام اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود. على كسى است كه تهديد و نويدش قطعى بود.
چشمان من ! گريه كنيد و اشك هاى خود را با آه و ناله من مخلوط نماييد و براى اولاد پيامبر كه مظلومانه شهيد شدند، عزادارى كنيد (336) .
O مادام ديالافواى مسيحى
او (على بن اءبى طالب (عليه السلام )) از ميان خلفا به شرافت و بزرگوارى نفس مشهور و به غايت مراقب حال زير دستان خود بود. القائات فرستاده ها و نماينده ها در او تاثيرى نداشت . به هديه هاى آنان ترتيب اثر نمى داد، با حريف مكار و غدار خود معاويه ابدا طرف نسبت نبوده كه براى رسيدن به مقصودى كه داشت سخت ترين جنايات را مرتكب شده و رذل ترين وسايل را براى پيشرفت خودش بر مى انگيخت .
دقت و مراقبت هاى خيلى سخت او (امام على (عليه السلام )) در امانت و ديانت باعث شده بود كه اعراب حريص كه تمام امپراطورى را غارت كرده بودند از وى ناراضى باشند، ليكن صداقت و صحت عمل و دوستى كامل ، رياضت و عبادت از روى صدق و خلوص يا تجرد و وارستگى و آداب خصائل محموده قابل توجهى كه در او وجود داشت حقيقتا صورت قابل ستايشى به وى داده بود.
اين كه اهالى ايران در او مقام ولايت قائل شده و او را به اصطلاح سرپرست حقيقى و مربى الهى مى دانند واقعا اين قاعده قابل تحسين و شايان بسى تمجيد است . اگر چه مقام و مرتبه او خيلى بالاتر از اينهاست . (337)
o ژنرال سرپرسى سايكس خاورشناس انگليسى
مطالبى كه خوانديد نمونه اى از كلمات بزرگان در شخصيت و فضيلت امير مومنان على (عليه السلام ) بود كه هر يك بيانگر گوشه اى از فضايل بى كران آن حضرت است .
سلام و درود خداوند بر او و اولاد طاهرينش باد